ماجرای اسید پاشی بر روی زنان هموطنمان در اصفهان به یک رسوایی بزرگ برای رژیم آخوندی تبدیل شد.
رژیم و دستگاه امنیتی آن که همیشه به ایجاد امنیت در جامعه سرکوب شده ایران در منطقه پرآشوب خاورمیانه تفاخر می کرد، نشان داد که تا کجا امنیت ایجاد شده اش در پناه سرکوب، چگونه می تواند در صورت نیاز، توسط عمله های آن ترک بر دارد. یعنی در یک کلام رژیم در پی تحکیم سرکوب، خود امنیتی را که به آن افتخار می کرد، به چالش جدی کشید.
دستگاههای عریض و طویل امنیتی رژیم و در رأس همه آنها وزارت بدنام اطلاعات آن همواره در پی القاء آن بیت معروف از شعر «ناصر خسرو» شاعر نامی ایران بودند که :
گر بر سر خـاشاک یکی پشّه بجنبد
جنبیدن آن پشّه عیان در نظر ماست
اما چه شد که اکنون بعد از یک ماه و اندی از اسید پاشی بر روی زنان وطنمان، رژیم و دستگاههای امنیتی آن نه تنها از دستگیری عامل یا عاملین اسیدپاشی عاجز شده اند بلکه بنا به اظهارات مدیر کل سیاسی و امنیتی استانداری اصفهان، آن تعداد مظنونانی را هم که دستگیر شده بودند، آزاد کرده اند.
ماجرای اسیدپاشی و ارتباط آن با «عامران به معروف و ناهیان از منکر» را پیش از همه «سایت آفتاب» وابسته به حسن روحانی رئیس جمهور رژیم، مطرح نمود که خواست از این ماجرا پس از ناکامی در گفتگوهای اتمی، در پس زدن رقیب نهایت استفاده را ببرد.
بر افکار عمومی ایرانیان روشن است که طرح این موضوع از جانب روحانی نه در دفاع از حقوق شهروندی و امنیت زنان کشورمان بلکه در این واقعیت نهفته است که «اصلاح طلبان» دروغین در پی پیروزی روحانی در انتخابات نمایشی گذشته ریاست جمهوری، تمامی تخم مرغهای خود را در سبد حل مسئله هسته ای چیده و عاجز از حل خواسته های دمکراتیک جامعه ایران به زعم خود در پی برچیدن تحریمها و حل مشکلات مضاعف اقتصادی ناشی از آن بودند.
در یکسال و نیم گذشته و از زمان آغاز ریاست جمعوری روحانی، از نقض شدید حقوق بشر در ایران تحت حاکمیت آخوندها نه تنها کاسته نشد بلکه بنا به گزارش احمد شهید نماینده ملل متحد در رابطه با وضعیت حقوق بشر در ایران، تشدید هم شد و آمار اعدامهای صورت گرفته گویای این واقعیت دهشتناک است.
پس تا آنجا که به نقض حقوق بشر و حقوق شهروندی بر می گردد، روحانی و اصلاح طلبان همراه او در پشت سر «ولی فقیه» رژیم ایستاده اند. این را می شود حتی از گفتگوی روحانی با خبرنگار CNN در زمان حضورش در نشست سالیانه مجمع عمومی ملل متحد در نیویورک دریافت که در کمال وقاحت مدعی شد که «گمان نمی برد خبرنگاری در ایران بخاطر حرفه اش در زندان باشد.»
دقیقا در همین همراهی رسوا باندهای رژیم است که عمله های آن بعد از انفعال اولیه در ماجرای اسیدپاشی ، حال تهاجم به روزنامه ها و سایتهایی که ماجرای اسیدپاشی و اعتراضات مردمی علیه آن را پوشش می دهند، در دستور کار خود قرار داده و در همین رابطه خبرنگارانی از سایت ایسنا دستگیر شده اند.
رژیم با تمامی توان در پی آن است که ماجرای اسید پاشی را به ورطه فراموشی بسپارد و در این راستا از تمامی اهرمهای فشار و سرکوب استفاده خواهد نمود اما باید یادآور شد که مسئله اسیدپاشی نه یک مقوله سیاسی که رژیم پرداختن به آن را تابو ساخته بلکه یک مسئله اخص امنیتی است که از قضا تمامی کارگزاران ریز و درشت آن، تحقق آن در جامعه ایران را از افتخارات خود بحساب می آوردند. بنابراین ماجرای اسید پاشی به یک پاشنه آشیل و چالش برای دستگاههای امنیتی رژیم تبدیل شده است.
باید بر این واقعیت عریان تأکید نمود که ماجرای اسید پاشی از طرح لایحه اختیارات برای عامران به معروف و ناهیان از منکر جدا نیست. عامران اسیدپاشی در «بیت رهبری» و گماشته های وکیل الدوله مسلوب الاختیار آن در مجلس، لانه کرده اند. در واقع این بیت العنکبوت ولی فقیه رژیم است که در پس اسیدپاشی قرار دارد و تمامی عمله اکره های آن در پی مرعوب ساختن مردم ایران و در قدم اول زنان آزاده ایران هستند که در این رژیم از ستم مضاعف رنج برده و بدین خاطر از ظرفیت و پتانسیل مبارزاتی بیشتری هم برخوردارند. وقتی رژیم بتواند پیشتازان مبارزه در سنگر آزادی و حقوق برابر را مرعوب ساخته و آن را از صحنه خارج سازد مسلما در گام بعدی از شرایط مساعدتری در سرکوب مردم برخوردار خواهد بود.
بنابراین باید با تمامی توان در پی دامن زدن به اعتراضات عمومی و مردمی و گسترش آن علیه جنایات سازمان یافته اسید پاشی بعنوان یک «چالش امنیتی» جدی و مخاطره آمیز برای جامعه ایران بود.
نباید گذاشت که وحوشی همچون احمد خاتمی و احمد علم الهدی و محمد رضا نقدی صحنه را قرق کنند. نباید به اصلاح طلبان دروغین اجازه داد که مسئله اسیدپاشی را وجه المعامله درونی با ولی فقیه رژیم و جنایتکاران لانه کرده در بیت او قرار دهند. تجربه دو قیام دانشجویی و عمومی سال های ۷۸ و ۸۸ پیش روی ماست.
باید در صفوف مستقل به اعتراضات در اشکال مختلف ادامه داد. مسئله اسید پاشی برخلاف دو قیام دیگر که وجه قالب آنها مطالبات سیاسی بود و لذا رژیم در سرکوب آنها از دست بازتری برخوردار بود، یک مسئله امنیتی و خواستی است که رژیم ظاهرا به وجود و تحقق آن در جامعه افتخار می کرد. حال باید آن اقتدار امنیتی را بر سر رژیم و ولی فقیه آن و تمامی عمله اکره اش خراب نمود.
متأسفانه نهادهای مدنی و صنفی تا کنون در اجرای وظائف خود از تأخیر غیر قابل جبرانی در اعتراضات به این جنایات سازمان یافته برخوردار بوده اند که زمینه ساز سر بر آوردن جنایتکارانی همچون احمد خاتمی و محمد رضا نقدی از موضع طلبکارانه شده است.
بالاخص هنرمندان ایرانی و در قدم نخست هنرمندان زن ایرانی باید بنا به وظیفه انسانی خود قیام کنند. باید صدای اعتراض زنان ایرانی را که اینچنین امنیت آنها توسط چارپایان وحشی رها شده از «بیت رهبری» مورد تعرض و تاخت و تاز قرار گرفته به مجامع بین المللی برسانند. چرا جامعه روشنفکری ایرانی به چنین رخوت و سستی گرفتار آمده است؟. خامنه ای تا کجا باید در جنایات پیش رود که به همت و غیرت ایرانی ما بر خورده و در برابر آن عکس العمل مساعد و درخور و شایسته نشان دهیم؟.
فرصت تنگ است، تلاش رژیم را در فراموشی سپردن جنایاتش علیه زنان ایرانی را عقیم بگذاریم و باید این امکان را فراهم آوریم که راه حل اعتراضات مردمی تا کسب نتیجه بر راه حل های سازشکارانه که در پی وجه المعامله قرار دادن اسیذپاشی بر روز زنان بیدفاع میهنمان هستند، پیشی گیرد.
اینچنین باد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر