۱۳۹۳ دی ۵, جمعه

وقتی که یک بی خانمان با سخاوتمندی خود یک گروه دوربین مخفی را شرمنده کرد


یک سازنده دوربین مخفی به نام ” جاش پالر لین ” به یک بی خانمان صد دلار اهدا کرد , اما سوژه دوربین مخفی او , اهدا صد دلار نبود بلکه موضوع دوربین مخفی این بود که مرد بی خانمان با صد دلاری خود چه خواهد کرد . دوربین مخفی ” جاش ” مرد بی خانمان را تا یک سوپر مارکت دنبال کرد . بعضی فکر می کردند که او حتما پولش را صرف خرید مشروبات الکلی و یا موادمخدر خواهد کرد و بعضی فکر کردند او لباس یا غذا برای خود می خرد ولی مرد بی خانمان همه را شگفت زده و شرمنده کرد , وقتی که با او با صد دلاری خود برای دیگر بی خانمانان آن ناحیه غذا و خوردنی های دیگر خرید . ” جاش پالر لین ” دوباره به دیدن مرد بی خانمان رفت و صد دلار دیگر به او داد و الان او واقعا اعتقاد دارد که هیچگاه نباید از روی جلد یک کتاب در مورد محتوای کتاب قضاوت کرد.

۱۳۹۳ آذر ۲۷, پنجشنبه

سقف مطالبه اصلاح طلبان درباره دگراندیشان: «بهایی اصلا حقوق شهروندی ندارد»

 - علیرضا یعقوبی
شوی انتخاباتی مجلس آخوندی در پیش است و هر چه به موعود این نمایش نزدیک می شویم، جمعی از طف درونی این رژیم که از آنها بعنوان «اصلاح طلبان» یاد می شود، برای عرضه خود به درگاه ولی فقیه هر روز بیش از پیش به پشتک و وارو زدن جدید، در امتداد استراتژی «فشار از پائین و چانه زنی از بالا» روی می آورند.

تازه ترین مطالبه اصلاح طلبان را از زبان آخوند «موسوی بجنوردی» از اعضای «مجمع رحانیون مبارز» در مصاحبه با «سایت فارس» از سایتهای وابسته به سپاه پاسداران را با هم می خوانیم:

«فارس:مثلا اینکه وقتی گفته می‌شود همه شهروندان حق تحصیل دارند، آیا این حق به عنوان مثال شامل حال بهائیان هم می‌شود؟
بجنوردی: به هیچ عنوان. بعضی‌ مسایل نیاز به این ندارد که تخصیص بزنیم، آن کسی که با اسلام مخالف است، موضوعا خارج است. بهائی ضد اسلام است و موضوعا از این بحث خارج می‌شود.هیچوقت ما نمی‌گوییم بهایی حق تحصیل آزاد دارد، اصلا حقوق شهروندی ندارد.».

البته ناگفته پیداست که از منظر آخوندها، هیچ ایرانی جدا از طیف «خودی»- بخوانید عمله اکره فاشیسم آخوندی - از «حقوق شهروندی« برخوردار نیست وگرنه شعار اصلی «جبهه مشارکت» از اعضای اصلی طیف «اصلاح طلبان» رژیم، «ایران برای همه ایرانیان» نبود. اگر «همه» را از میان این خواسته برداریم، این شعار تداعی گر، شعار فاشیسم هیتلری خواهد بود که ادعا داشت «المان برای آلمانی ها» یعنی به عبارت ساده تر، خمینی و جانشینش با پیگیری سیاست «آپارتاید مذهبی» کار را بجایی رسانده اند که سقف خواسته یک جریان اصلاح طلب بازگشت به دوران فاشیسم هیتلری شده است. و صد البته بر آنهایی که دستی در سیاست دارند مشخص و معلوم است که این شعار هم تنها مصرف عوامفریبانه در خدمت به «استراتژی» «فشار از پائین و چانه زنی از بالا» دارد. در واقع این شعار فاشیستی در خدمت عوامفریبی برای جلب آرای مردمی است که تنها و تنها از شرکت در انتخابات، «دهن کجی» به «عمود خیمه نظام نظام» یعنی شخص «ولی فقیه» یا «رأی مرجع» را دنبال می کنند. در واقع میان «ماه من» «اصلاح طلبان» دروغین که در پی «چانه زنی» برای کسب قدرت سیاسی در درون حاکمیت هستند، تا «ماه گردون» «توده های مردم» که از هر چه آخوند و اراذل و اوباش وابسته به آنها بیزار بوده و هستند، «تفاوت از زمین تا آسمان هست.»

البته ناگفته نباید گذاشت که آخوند موسوی بجنوردی که دجالیت را از پیشوا و رهبرش، خمینی به ارث بوده است بعد از انتشار این نظر و انعکاس اجتماعی آن، در صدد اصلاح گفته اش برآمد و اعلام نمود : «دسته ای از بهایی ها فاقد حقوق شهروندی هستند که با رژیم فاسد اسرائیل همکاری می کنند و بر ضد اسلام یا بر ضد جمهوری اسلامی ایران فعالیت دارند.»

اما چه کسی نمی داند که هر دگر اندیشی در طی ۳۵ سال گذشته در رژیم فاشیسم آخوندی» به بهانه «ستون پنجم دشمن» و همکار «رژیم فاسد اسرائیل» از حقوق شهروندی محروم شده و مورد سرکوب قرار گرفته است. کدام دیکتاتوری را در تاریخ سراغ داریم که مخالفان خود را وابسته و نوکر اجنبی نخوانده باشد؟. دیکتاتور همواره خود را «تمام خلق»ی بحساب آورده و نظرش را بعنوان «اراده مرجع» برخاسته از «اراده تمام ملت» فرض نموده و بجای آنها سخن گفته است، بالاخص اگر معنی «ولایت فقیه» را بخوبی درک کرده باشیم.

باید یادآور شد که همه ایرانیان از شهروندان این مرز و بوم بوده و همه آنها از حقوق برابر شهروندی برخوردار هستند و این نه یک «هدیه» و «پیشکش» از جانب این یا آن «دیکتاتور» بلکه برخاسته از منشور ملل متحد و حقوق بشر است.

اما رعایت این حقوق اولیه انسانی در شرایط خاص ایران. تنها و تنها با حاکمیت یک دولت سکولار برخاسته از آرای مستقیم و مخفی مردم و به رسمیت شناختن «حق حاکمیت ملی» ایرانیان و اعمال آن توسط تمامی مردم ایران است که میسر و قابل اجرا است.

فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران بنا به ماهیتش هیچگاه نتوانسته و نخواهد توانست حقوق اولیه شهروندی همه ایرانیان را تضمین نموده و به آن عمل کند.

تنها و تنها با سرنگونی تمام عیار این رژیم و تمامی جناح های برآمده از آن است که می توان به احیای حقوق ملی و شهروندی همه ایرانیان امیدوار بود و به آن چشم دوخت.

۱۳۹۳ آذر ۱۹, چهارشنبه

منشور وارسته: بر خلاف تمام محاسبات - بخش دوم



(پارادایم مقاومت سازمان یافته در کانون توطئه جهانی)
بخش دوم
ب: پارادایم حرکت مقاومت در کانون توطئه جهانی: بخش دولتی
در بخش اول اين نوشتار به بررسی نقش رژیم در سازماندهی توطئه (هم استراتژی هم تاکتیک)، پرداخته شد.(1) در آنجا توضیح داديم که چرا دغدغة اصلي رژيم فروپاشي است؟ اين دغدغه از يك سو به دلیل بی ثباتی نظام استبدادی ولایت خامنه ای و ماهیت ارتجاعی و بنیادگرای الیگارشی دینی است، و از سوي ديگر به دلیل حضور مقاومت سازمان یافته در جوار خاک میهن، و فعالیتهای افشاگرانه در سطح بین المللی. از اين نظر طبيعی است که رژيم به خنثی کردن تهدید اصلی خود روی آورد.
در این راستا ضرورت بررسی سه مؤلفه بر شمرده شد:
الف: نقش رژیم در سازماندهی توطئه (هم استراتژی هم تاکتیک)
ب: نقش قدرتهای جهانی(استعمار) در بسط توطئه:
     قرار دادن نام مجاهدین خلق ایران در لیست سیاه تروریستی قدرتمندترین دولتهای دنیا، هجوم به مقر مقاومت در پاریس و دستگیری رئیس جمهور برگزیده شورای ملی مقامت و همیاران ایشان، بمباران پایگاههای مقاومت در جوار خاک میهن، همکاری نماینده ویژه دبیر کل سازمان ملل در بسط توطئه از جملة اين اقدامات بود.
ج: پارادایم حرکت مقاومت در کانون توطئه جهانی: در اين مؤلفه بايد به نقش خانم رجوی در کارزار جهانی عليه رژيم،و ارتقاء جایگاه شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین در کانون تحولات منطقه ای توجه كرد.
در ادامه نوشتار قبلی نتیجه گرفته شد که با عنایت به ضربات استراتژیک مقاومت سازمان یافته به رژيم ولایت فقیه، رژيم در پرتگاه سقوط قرار گرفته است و بالاجبار راه برون رفت خود را از بن بستي كه درگير آن است تلاشي شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران می یابد.
در این راستا رژیم در دو محور توطئه های خود را شکل بخشید:
الف: در حوزه تروریسم وجنگ روانی (شیطان سازی).
ب: در حوزه بین المللی ( پیوند با استعمار نو و سعي در محدود کردن عملکرد مقاومت در خارج از کشور).
البته بایستی خاطر نشان کرد که الیگارشی دینی با پيش گرفتن سیاست شانتاژ و صدور تروریسم دول غربي را ترسانده است. و آنها را از ترس به خطر افتادن منافعشان در خاور ميانه بزرگ، به اتخاذ سياست مماشات وادار كرده است. از سوي ديگر رژيم باحراج سرمایه های ملی آنها را بيشتر و بيشتر به طمع ورزي وادار كرده است. در نتيجه در اين سالها دولتهاي غربي، چه به دليل تهديد امنيت ملي شان و چه به دليل منافع اقتصادي تن به سياست عوض كردن جاي جلاد و قرباني داده اند.
كنار آمدن دولتهاي غربي طي نزديك به پانزده سال با رژيم حاكم بر ايران سلسله اي از توطئه ها را عليه قاصدان استقلال و آزادي ايران به وجود آورده است.این نکته ضرروری است که به باور نویسنده این نوشتار شاخص و جوهر مواضع دولتهای غربی در مشارکت با توطئه علیه مقاومت سازمان یافته، مبتنی است بر
الف: اعمال سیاست فریب و نیرنگ دول غربی،
ب: ترسیم بازار سود آور و پر منفعت ایران و اغوای کمپانیها و بانکهای غربی. چراکه بازار ایران یکی از بزرگترین بازارها در خاورمیانه به لحاظ شمار ساکنان که به 77 میلیون می رسد، به شمار می آید.
اكنون در ادامه بحث به بررسی و پژوهش در لایه های پنهان سیاست قدرتهای بزرگ در بسط توطئه علیه عالیترین مصالح ملی می پردازیم.
مداخله جویی های غولهای سرمایه داری، در راستای حفظ منافع کوتاه مدتشان، علیه اپوزیسیون اصلی موجب شگفتی هر ناظر بی طرفی میگردد. اما شگفت تر بقاي مقاومت سازمان يافته مردم ايران است كه تا كنون توانسته از پس همة توطئه ها برآيد. طي پانزده سال اخير ميزان مداخله جويي ها و توطئه ها به حدي بوده است كه بی مبالغه مي توان گفت به صورت قانونمند هر نيروي سياسي ديگر بايد از ميدان به در مي رفت و از جغرافیای سیاسی جهان محو مي شد. اما جا دارد باز هم تأكيد كنيم كه این جنبش با تمامی ابتلائاتی که آنرا محاصره کرده بود، توانست با هزینه اي سنگین پرچم شرف و آزادیخواهی را در این محیط طوفانزا به اهتزاز در آورده و در دستان خود نگه دارد.
با گذری هرچند مختصر به اشکال مختلف دسیسه های ارتجاع و مماشاتگران حامی آنها در سطح بین المللی، این حقیقت مسلم می شود که منافع اقتصادی، محتوی مناسبات سیاسی، حقوقی و اخلاقی دولتهاي غربي را تشکیل می دهند. رژیم الیگارشی استبداد دینی تلاش كرد تا از طریق حراج سرمایه های ملی (نفت و گاز)، و سیاست شانتاژ و تروریسم، برگه ضمانت بيشتري را براي خود به دست آورد.
اما با توجه به عمق ضربات وارده بر رژیم، که در مبحث اول شرح آن رفت، شاهد اين هستيم كه آخوندها از بي ثباتي كامل نظام خود رنج مي برند. و اين حقیقتی است انکار ناپذیر که در مسیر فروپاشی و اضمحلال رژیم شاهدش هستيم. بايد توجه كرد كه در عصر کبیر آزادی ارتباطات و افزایش ضریب آگاهی توده ها، خاصه در طیف جوان شهری،گرایش به سمت جنبش سازمانیافته تعادل را در طیف نخبگان نظام به هم ریخته است و موجب دغدغه اصلی تئوکراسی حاکم شده است.و همين از اين رو است رژيم به منظور نابودی مقاومت در بیرون از مرزهای وطن، دامنه توطئه خود را گسترش می دهد. تلاشهاي رژيم شامل تاکتیکهای ذیل می شود:
1- با استفاده از کانالهای وابسته به محافل کلان سرمایه، که همواره در پی سود جویی از حاتم بخشی ملاها می باشند، تلاش می کند تا برچسب نا حق «تروریست» را علیه آنتی تز خود، توسط غرب حفظ کند. در این راستا دوازده دولت صنعتی جهان، که در راس آن دول آمریکا، انگلیس و فرانسه قرار داشتند، را به شراکت در این توطئه استعماری جلب كرد. حتی پا را فراتر گذاشته و جزء شروط اصلی در ارتباط با حل و فصل پروژه هسته ای، تحویل مجاهدین خلع سلاح شده در اشرف را منظور می نمود. بدنبال روی کار آمدن خاتمی در سال 1997 ، رژيم توانست براي باز كردن مسير همكاري خود با غرب نام مقاومت ايران را در ليست تروريستي آمريكا و اروپا قرار بدهد. در همين راستا ریچارد مورفی، مدیرکل سابق وزارت خارجه آمریکا، به مارتین ایندیک، مدیر کل خاورمیانه در دولت کلینتون، پیشنهاد كار را داد و ایندیک نیز پیشنهاد را به استوریج تالبوت، که معاون خانم آلبرایت بود انتقال داد.  
2- همچنين در 13 ارديبهشت 1381اتحاديه اروپا در پی رایزنی هاي جک استرا، وزیر خارجه وقت انگلیس با وزارت اطلاعات و وزارت خارجه رژیم، مجاهدين را در ليست سازمانهاي تروريستي قرار داد. با جدي شدن حمله نيروهاي ائتلاف به عراق، جك استراو در مهرماه 1381 به تهران رفت و بعد از اطلاع به رژيم كه ائتلاف به عراق حمله خواهد كرد بطور مشخص خواسته هاي ائتلاف از رژيم را مطرح كرد. او از رژيم خواست كه: رژيم در جريان حمله به عراق لگدي به ائتلاف نزند، در زمان حمله مرزهايش با عراق را ببندد و يك دالان هوائي در اختيار ائتلاف قرار دهد....
رژيم آخوندي به جز دادن كانال هوائي با خواسته هاي ديگر ائتلاف موافقت كرد و در مقابل دو خواسته مشخص زير را مطرح كرد:
1)    بمباران قرارگاههاي مجاهدين در عراق و اينكه اجازه ندهند كه مجاهدين بعداز حمله در عراق بمانند.
2)    ائتلاف بپذيرد كه جريان شيعه وابسته به رژيم (يعني عناصر مجلس اعلا و 9 بدر) جانشين صدام شود.
جك استراو به هر دو خواسته قول مساعد داد. (2) متعاقبأ در پی اشغال عراق و سقوط رژیم صدام حسین، و به دنبال توافق جک استراو با رژیم ولایت فقیه، پایگاهای مقاومت در جوار خاک میهن مورد هجوم هواپیماهای نظامی آمریکا و انگلیس قرار می گیرد.
3- در 24 آوريل 2003 (4 ارديبهشت 82)دومنیک دويلپن وزير خارجه وقت فرانسه به تهران رفت تا زمينه روابط جديدي اقتصادي و سياسي را فراهم كند. وزير خارجه فرانسه در جلسه اي در اتاق بازركاني ايران فرانسه ميگويد « ما با تمام قوا مي خواهيم با ايران همكاري بكنيم و همكاريمان را توسعه بدهيم»  . رژيم در مقابل توافقات اقتصادي مسئله مجاهدين را بعنوان امنيت خودش مطرح مي كند. در گزارشات اين ملاقاتها در وزارتخارجه رژيم آمده است كه “فرانسه شديدا قول همكاري درمورد نفاق (مجاهدين) را مانند زمان اخراج آنها در سال 1986 (1365) داد“(3)هجوم پلیس فرانسه به مقر رئیس جمهور برگزیده مقاومت، و ضرب و شتم، و دستگیری همرزمانشان، به دستور دولت شیراک رئیس جمهور وقت فرانسه و نتيجه اين قول وقرارها بود. اين حمله منجر به شهادت دو زن مجاهد قهرمان میشود.
4- اوج شقاوت رژيم با حملات تروریستی در 10 شهريور 1392 ـ سالگرد قتل عام زندانيان سياسي در سال 1367 ـ رخ می دهد. قتل عام کم نظيری در اشرف با همان وحشيگري، با همان ماهيت و با همان کاراکتر قتل عام 67 اتفاق مي افتد. در اين قتل عام وحشيانه 52 مجاهد خلق به شهادت رسيدند و 7 مجاهد خلق به گروگان گرفته شدند .
سرلشگر پاسدار قاسم سليماني، سركرده سپاه قدس، و سرتيپ پاسدار نقدي، سركرده بسيج، قتل عام 52 نفر را كيفا بالاتر از عمليات فروغ جاويدان(به فرهنگ رژيم «مرصاد») بيان مي كنند.(4) در اين جا بايد به سياست هاي كاخ سفيد هم توجه داشت. در اين سر فصل اوباما دكترين سازش با اليگارشي ديني را با هدف رسيدن به يك توافق در مورد مسئله اتمي دنبال مي كند. سیاست خارجی اوباما برمبناي گفتگو و مذاكره و امتياز دادن به طرف مقابل بنا شده است و اين بزرگترين شانس تاريخي را نصيب رژيم استبداد ديني مي كند. این سیاست ضعیف و فرصت طلبانه موجب شد که نظام ولایت فقیه با سود جستن از فرصت با تمام قوا بر قهرمانان مستقر در جوار خاک میهن در عراق هجوم ببرد. 27 حمله تروريستي به اشرف و زندان لیبرتی و شهادت بيش از 150مجاهد خلق قهرمان با كمك ايادي رژيم در عراق نتيجه اين سياست ضعيف و فرصت طلبانه است.
با نظری اجمالی به وقایع پشت پرده روابط غرب با رژیم ابعاد این ضربات رژیم به جنبش سازمان یافته بهتر روشن می شود. همزمان با مذاکرات دو کشور بر سر افغانستان و عراق، بنیاد براداران راکفلر، که یکی از اصلی ترین حامیان دوستی و همزیستی با رژیم ایران است،همراه با محافل بانفوذیکه برای برداشتن تحریم علیه ایران فعالیت میکنند وارد عمل شد. سلسله دیدارهای پنهان و غیر رسمی بین آمریکائیان و وابستگان رژیم صورت گرفت. سازمان آمریکائی(یونایتد نیشنز اسوسیشن آف یو اس ای)به عنوان مسئول برگزاری این دیدارهادعوت از شرکت کنندگان را به عهده گرفت. در این دوره 14 دیدار برگزار شد که اکثرا در سوئد و با همکاری موسسة (استکهلم اینترناشنال پیس)بود.سرپرستی گروههای آمریکائی را توماس پیکرینگ و ویلیام لورز به عهده داشتند. پیکرینگ معاون کمپانی بوئینگ و از اعضای اصلی شورای آمریکائی-ایرانی به مدیریت هوشنگ امیر احمدی بود و همواره برای لغو تحریم های اقتصادی علیه ایران فعالیت میکرده است. وی دو سال پیش به شورای نایاک به ریاست تریتا پارسی پیوست.(5) شرکت کنندگان ایرانی در این مذاکرات از طرف مجمع تشخیص مصلحت (رفسنجانی) و "دفتر مطالعات سیاسی و بین المللی وزارت امور خارجه" که در کنترل دوستان رفسنجانی و خاتمی قرار داشت، انتخاب میشدند. آخرین دیدار این دوره در فوریه 2008 برگزار گردید. (6)
در پی روی کار آمدن اوباما، و آغاز زمامداری سیاست مداران حامی تز سازش و مماشات با رژیم، فرصتی کم نظیر نصیب همگرایان ( رفسنجانی- خاتمی و رحانی)، در طیف نخبگان شد. در پی روی کار آمدن روحانی و اعلام آمادگی برای مذاکره مستقیم با دولت اوباما (نرمش قهرمانانه)، دم خروس ارتباطات محرمانه رژیم و آمریکا، از زیر قبای آخوندها بیرون زده شد.
سابقة این دیدارهای محرمانه بر می گردد به اوائل قرن بیست و یکم. به این معنی که در سپتامبر سال 2002 ، جلسه ای در منزل امیر احمدی با شرکت جواد ظریف- ریچارد مورفی- توماس پکرین ( که بعد ها در تیم اوباما حظور یافت)، تشکیل شد. توماس پکرین قبل از رفتن به دیدار ظریف توسط ویلیام برنز معاون وزیر خارجه وقت توجیه شده بود. پیشنهاد برنز به ایران عبارت بود از توقف پروژه هسته ای، مهار سلاحهای کشتار جمعی و پايان دادن به حمایت از حزب الله در لبنان و حماس در فسطین. در ماه اکتبر همین گروه در منزل ظریف برای صرف شام حضور یافتند. اینبار دو سناتور با نفوذ از دوحزب به نام های سناتور جو بایدن( معاون وقت رئیس جمهور اوباما ) و سناتور چاک هیکل( وزیر دفاع وقت از حزب جمهوری خواه)، همینطور امیر احمدی نیز حضور داشتند. کمال خرازی که برای اجلاس ملل متحد به نیویورک رفته بود بدون اعلام قبلی نیز در اين نشست شرکت می کند. وی رسمأ آمادگی براي برقراری روابط با آمریکا را به نمایندگان سنا اعلام مي كند. او به آنها مي گويد به دلیل وجود تضادهای داخلی در طیف نخبگان نظام، قدم اول بایستی از طرف آمریکا اتخاذ شود. بعدا هم این دیدارهای محرمانه ادامه مي يابد. تا اینکه ظریف و امیر احمدی، زلماي خلیل زاد سفیر آمریکا در افغانستان و ویلیام برنز معاون وزیر خارجه (نمایندگان آمریکا) را متقاعد مي كنند که صدام بایستی ساقط شود. آنها قول مي دهند ایران در افغانستان با آمریکا همکاری خواهد کرد. به دنبال اشغال عراق و سرنگونی صدام حسین، در دیدارهای متعدد و محرمانه در ژنو، جواد ظریف از طرف رژیم پیشنهاد مي كند که آمریکا بایستی تکلیف سازمان مجاهدین که در عراق هستند را یکسره کند. وی در دیدار با نماینده آمریکا ( سفیررایان کروکر) مي گويد طی این روند مجاهدین بایستی تعیین تکلیف شوند. خانم رایس مشاور امنیت ملی جرج بوش با پیشنهاد رژیم موافق بود. قرار مي شود احمد چلبی (از عوامل رژیم در عراق) و نیروی تروریستی قدس (به فرماندهی قاسم سلیمانی) طرحی تهیه کرده و به پل برمر (مسئول موقت عراق)، ارائه كنند. در اين طرح حمله به اشرف نیز در نظر گرفته مي شود. اما اين طرح به دلیل مخالفت شدید رامزفیلد، وزیر دفاع و معاونش پل ولفوويتز رد مي شود. در ماه می 2003 ملاقاتی میان جواد ظریف- سفیر رژیم در کابل ( محمد ترابیان)، رایان کروکر و زلماي خلیل زاد (سفیر وقت آمریکا در افغانستان) در ژنو صورت می گیرد. در این دیدار رژیم بار دیگر شرط توسعه رابطه با آمریکا را تحویل اعضای مجاهدین خلق، که در عراق خلع سلاح شده اند،قرار مي دهد. در عوض رژيم مي پذيرد كه تعدادی از رهبران القاعده که در ایران پناه برده اند را تحویل آمریکا بدهد. خلیل زاد به ظریف مي گويد: آمریکا مجاهدین خلق را خلع سلاح کرده است، «بال آنها کنده شده است». ظریف پاسخ مي دهد: به هر نسبتی که شما با مجاهدین رفتار کنید، ما نیز با القاعده برخورد خواهیم کرد. با روی کار آمدن رابرت گیتس و استعفای رمز فیلد، رژیم بار دیگر بخت خود را با دو حمله به اشرف توسط نیروهای نظامی دولت مالکی آزمایش کرد. این حملات در زماني رخ داد كه رابرت گیتس وزیر دفاع وقت آمریکا در عراق بود. با این تفاوت که حملات به اشرف این بار دردوره زمامداری اوباما صورت گرفت، و معاون او جو بایدن مسئول پرونده عراق نیز بود. در حمله تروریستی در سپتامبر 2013 به اشرف،پنجاه ودو قهرمان مجاهد خلق به شهادت رسيدند. در زمان اين حمله وزیر دفاع وقت آمریکا چاک هیکل بود. وی که قبلأ رئیس هیئت مدیره بانک سرمایه گذاری آمریکا ( وابسته به بنیاد راکفلر)، و عضو هیئت مدیره کمپانی نفتی شورون و بنک دوچ بانک بود، به طرفداري از رژيم ايران معروف بود و مجلس سناي آمریکا چهار بار از رای دادن به اوطفره رفت. او حاضر نشد حزب الله را تروریست بخواند. و همانطور که در بالا ذکر شد جواد ظریف دیدارهای محرمانه اي با او داشت.
از آغاز ریاست جمهوری اوباما، پنج دیدار محرمانه میان مقامات ایران و آمریکا صورت گرفت. متعاقبأ چهار نامه سربسته اوباما به خامنه ای ارسال گردید. اوباما همچنين در جريان سرکوب قیام مردم ایران در سال 2009 توسط رژیم از حمایت از مردم به پا خواسته ايران امتناع ورزید. دو سال بعد، در زمان احمدی نژاد، در مارچ 2011، اوباما، معاون وزیر خارجه وقت، اقای نیکلاس برنز و جک سالیوان، مشاور روابط خارجی جوبایدن، را براي مذاكره با تيم مذاكره كننده ايراني به مسقط، در سلطان نشين عمان، فرستاد. اين تيم را گروهی از اعضای تیم شورای امنیت ملی آمریکا، از جمله پانت تالوار، رئیس میز ایران و عراق در وزارت خارجه همراهي مي كرد. گفته می شود که هیئت ایرانی با چراغ سبز خامنه ای به دیدار همتای خود رفته بودند. در اوت 2013، اوباما به دنبال پیروزی روحانی و قرار گرفتن او در مقام ریاست جمهوری، نامه ای برای او ارسال می کند. متعاقبأ در ماه های اوت و اکتبر، و با وساطت سلطان قابوس، هیأت رژیم با نیکلاس برنز دو بار دیدار محرمانه داشته است. در حاشیه اجلاس سالانه در ملل متحد، به تاریخ 26 سپتامبر 2013، به مدت سی دقیقه دیداری محرمانه میان ظریف و همتای خود جان کری صورت مي گيرد. از نتایج این ملاقات، مکالمه تلفنی، میان حسن روحانی و برک اوباما است است که فردای آن روز انجام شده است. اين مكالمه در شرايطي صورت مي گيرد كه اوباما براي حفظ آبروي بين المللي خود نياز جدي دارد تا با رژيم(خامنه اي) به يك توافق در مذاكرات هسته اي برسد. اين توافق مي تواند در انتخابات رياست جمهوري آينده آمريكا در سال2016 به حزب دموكرات كمك بسياري بكند. ولی گویا اصالت در ادامة مذاکره تا بی نهایت بود و نه رسیدن به توافق جهت خلع ید از اتمی شدن رژیم ملاها. چرا که رئیس جمهور آمریکا قادر به ترسیم خط سرخ با رژیم نیست. بلکه سياست اوباما همواره متکی بر گفتگو و مماشات با رژيم ايران است. به همین سیاق، در اکتبر 2014، اوباما در نامه هشت صفحه ای و محرمانه خود به خامنه ای تعهداتی از جانب آمریکا به وی را متذکر می شود. گفته می شود اين نامه اثرات مثبتی نیز بر خامنه اي داشته است. از دید ناظران مسائل ایران، گسترش تحرکات نظامی رژیم در عراق در ماه های آخر سال 2014، حمله جت های اف 4 رژیم به مواضع داعش در منطقه دیالی (به تاریخ یازده آذر 1393)، چاپ عکس قاسم سلیمانی فرمانده نیروی تروریستی قدس، که از قضا در لیست تروریستی آمریکا قرار دارد، در روی جلد مجله نیوزویک (به تاریخ پنج دسامبر2014 ) و تمجید از او و.... را بایستی در راستای نامه اوباما به خامنه ای ودر پی شکست مذاکرات 5+1در وینارزیابی نمود.  
با عنایت به سوابق ملاقاتها و مذاکرات محرمانه رژیم با جمعی از نخبگان آمریکا و اروپا، آنچه بیش از هر چیزی خود را نشان مي دهد، تلاش رژیم جهت ضربه زدن به شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران است. در واقع تحرکات تروریستی رژیم و زدوبند های استعماری در پشت پرده گویای این واقعیت است که ملاها در وحشت از سرنگونی توسط مقاومت سازمانیافته به سر مي برند و در تقلا برای نجات خود از باتلاق فروپاشی می باشند. به عبارتی این عکس العمل خامنه ای و شرکاء، بهترین نشان روشني از قدرت و اعتلای اپوزیسیون اصلی استبداد دینی می باشد.
ادامه این نوشتار را در شماره بعدی ملاحظه خواهید کرد.
پاورقی:
(1)- برای مطالعه بخش اول مقاله رجوع کنید به:
(2)- هادي روشن رواني (اشرف كانون استراتژيك نبرد تعطيل شد يا تكثير؟)، همبستگی ملی ایران.
(4)- هادي روشن رواني (اشرف كانون استراتژيك نبرد تعطيل شد يا تكثير؟)، همبستگی ملی ایران.
(5)-برای مطالعه بيشتر رجوع کنید به تحقیقات روشنگرانه آقای حسن داعی که خیلی از نکات روابط پشت پرده رژیم و لابیهای فعالش در آمریکا را برملا ساخته است.http://iraniansforum.com/   .
(6)- رجوع کنید به فوروم ایرانیان