۱۳۹۶ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

اظهارات خامنه‌ای؛ تصویری از وحشت و درماندگی

خامنه‌ای روز سه‌شنبه 5 اردیبهشت به‌مناسبت عید مبعث، ناگزیر به صحنه آمد و از میان مسائل و بحرانهای متعدد گریبانگیر نظام تنها به دو مورد آنها اشارات خفیفی کرد. نخست درباره رابطه با آمریکا و مواضع تند و قاطعی که این روزها از طرف مقامهای دولت آمریکا در مورد رژیم عنوان شده، دوم راجع به نمایش انتخابات که جنگ و جدال مربوط به آن رژیم را سراپا دچار تلاطم کرده است.

در رابطه با آمریکا، خامنه‌ای تلاش کرد به نیروهای خودش از این طریق روحیه بدهد که گویا هیچ چیز در آمریکا فرق نکرده و وضعیت سیاسی به همان روال سابق است (1) در حالی که همه می‌دانند و خامنه‌ای هم خوب می‌داند که سیاست مماشات دولت قبلی آمریکا دیگر به پایان رسیده است و دولت جدید آمریکا به تصریح مقامات مختلف آن در حال اتخاذ سیاست جدیدی در رابطه با رژیم است که در اساس با سیاست دولت اوباما متفاوت است و به‌خصوص در رابطه با رژیم، مماشات با رژیم به سمت قاطعیت چرخیده است.

خامنه‌ای سپس با عنوان کردن این‌که آمریکا هیچ کاری نمی‌تواند بکند (2) ظاهراً در پی آن بود که به نیروهای ترسیده‌اش روحیه بدهد، اما این رجزخوانیهای یواشکی! خامنه‌ای که هیچ تناسبی با شدت حملات بالاترین مقامهای دولت آمریکا نداشت، بیش از پیش وحشت و ضعف خود او را بارز می‌نمود. خامنه‌ای در عین این ژستهای توخالی، اما حواسش کاملاً جمع بود که پا را از چارچوب تدافعی و حرفهای کلی فراتر نگذارد و به‌جای تهدیدها و لاف و گزافهای بی‌دنده و ترمز سابق، از «برنامه‌ریزی عاقلانه» سخن بگوید.

در «دوران طلایی» اوباما تهدیدهای مسخره «گزینه نظامی روی میز» و زیر میز، از فرط تکرار لوث شده و به‌صورت جوک در آمده بود، پهلوان‌پنبه‌های سپاه خامنه‌ای از آنجا که دندانهای اوباما را شمرده بودند، پی‌درپی به میدان می‌آمدند و رجزخوانی و عربده‌کشی می‌کردند و لاف می‌زدند که ناوهای آمریکا را در خلیج‌فارس غرق می‌کنیم! با موشکهایمان اسراییل را با خاک یکسان می‌کنیم! و غیره... اما حالا خلیفة‌ وحشتزدة‌ ارتجاع شمشیر چوبی خود را غلاف کرده و معقول سر جای خود نشسته است.

خامنه‌ای در قسمت دیگری از سخنان خود، به نمایش انتخابات هم که اکنون وبال گردنش شده اشاره نمود و «حضور مردم» را «مانع تعرض دشمن» دانست و افزود: «باید ساخت درونی نظام را چنان مستحکم کرد که دشمن از توطئه‌هایش مأیوس شود و دست از دشمنی بردارد». اشاره‌یی که از یک سو به‌معنی اذعان به واقعیت ساختار سست و متزلزل نظام است و از سوی دیگر ضمن نیش و کنایه به روحانی، می‌تواند حاکی از این قصد یا تمایل باشد که او آرزو دارد که در این انتخابات شکافهای رژیمش را ببندد. روشن است تا آنجا که به خامنه‌ای برمی‌گردد، آرزویش همین است؛ اما در عین‌حال این هم روشن است که از خواست و آرزو تا تحقق و عمل، هزاران فرسنگ فاصله است؛ خامنه‌ای که هیبت و طلسمش در قیام 88 به‌طور غیرقابل ترمیمی شکست؛ قادر نیست حتی امور داخل باند خودش را مدیریت کند و حتی ایادی خودش هم خطش را نمی‌خوانند، تاآنجاکه در مجلس ارتجاع به‌ حالش غصه می‌خورند که «هیچ‌کس به فریاد آقا نمی‌رسد!» بنابراین در موقعیتی نیست که بتواند اعمال اراده کند؛ زیرا نه ابزار «مهندسی انتخابات» یعنی وزارت کشور و «اتاق تجمیع آرا» را در قبضه خود دارد و نه مهمتر از آن نه جرأتش را دارد، چرا که از ترس قیام به‌شدت مراقب است مبادا از بروز شکاف در رژیم، خشم و کین متراکم مردم، بسا مهیب‌تر از قیام 88 فوران کند.

از همین روست که لحن خامنه‌ای در رابطه با انتخابات هم بسیار ضعیف و فروخورده بود و حتی آنجا هم که خجولانه از کاندیداها می‌خواست «برای باز کردن گره‌ها، نگاهشان به بیرون از این مرزها» نباشد، حتی اسمی هم از اقتصاد مقاومتی به میان نیاورد و تنها به کاندیداها توصیه کرد که «به مردم قول بدهند که برای پیشرفت کشور، توسعه اقتصادی و باز کردن گره‌ها... به توانایی‌های ملت و ظرفیت‌های کشور چشم می‌دوزند».

درخواست خنده‌دار خلیفة‌ درمانده ارتجاع از کاندیداها برای «قول دادن» در حالی است که حال همه از قولهای پوچ و مسخره به هم خورده و از مراجع قم تا امام جمعه‌های ریز و درشت سراسر کشور تا نماینده‌های مجلس ارتجاع، همه و همه به کاندیداها هشدار می‌دهند که وعده‌های توخالی ندهند! متوسل شدن خامنه‌ای به این توصیه‌های مسخره، پیش از هر چیز چنتة‌ خالی او را در مقابله با بحرانهایی که سراسر رژیمش را درنوردیده برملا می‌نماید و وحشت و تزلزل او و نظامش را در برخورد با بحرانهای فراگیر به معرض نمایش می‌گذارد.

پانویس: ـــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ «هیچ فرقی وجود ندارد بین فلان تیم با فلان تیم در مجموعه حکومت آمریکا، آنها هم که قبلاً بودند به‌طور دائم تهدید می‌کردند، اینها هم که حالا هستن اینها هم تهدید می‌کنند، هیچ فرقی ندارند...» 

2 ـ «هیچ تعرضی نمی‌توانند بکنند و هر حرکت آنها علیه ملت ایران بدون تردید به‌ ضرر خودشان تمام خواهد شد و عکس‌العمل ملت ایران، عکس‌العمل مستحکمی خواهد بود».

«امنیت انتخابات» کابوس یا واقعیت؟

«امنیت مهمتر از خود انتخابات است... انتخابات حتماً باید در امنیت کامل برگزار شود...» (1) 
«مسأله امنیت انتخابات، موضوع مهمی است و امنیت پایه تمام فعالیتهای دیگر در جامعه است». (2) 
«تمام دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی و انتظامی ما آمدند و گفتند آقا این سیستم (مجازی) به این دلیل و به این دلیل و به این دلیل، خلاف امنیت کشور است». (3) 
«مسأله امنیت در کشور یک نیاز اساسی ا‌ست». (4) 
«امنیت و مسئولیت امنیت برعهده نیروی انتظامی‌ست... و برای این مسأله مهم انشاالله همه همکاران آمادگی لازم رو دارند». (5) 

این ورد «امنیت... امنیت!» و این همه تأکید بر اهمیت و ضرورت «امنیت» و این همه احساس ناامنی و سوز و گداز از «به خطر افتادن امنیت» از سوی مهره‌ها و رسانه‌های رژیم، برای چیست؟ چرا نمایش انتخابات، امنیت مورد نظر آخوندهای حاکم را مورد تهدید قرار داده است؟ 

البته تب امنیت، پیش از این و در هر نمایش انتخاباتی بالا می‌گرفت، اما این بار به دلایل آشکار، به‌دلیل تغییر دوران و تغییر شرایط داخلی، منطقه‌یی و بین‌المللی... وحشت از متزلزل شدن و به خطر افتادن امنیت، با موارد پیشین متفاوت است. اما جالب است که در همین حال رژیم و ایادی و رسانه‌های آن هم‌چنان از «امنیت و آرامش مثال زدنی» کشور دم می‌زنند. (6 و 7) «امنیت مثال زدنی» را مهره‌ها و رسانه‌های رژیم پیش از این نیز پیوسته تکرار می‌کردند و لاف می‌زدند در حالی که دور تا دور ایران ناامنی و آتش جنگ هست در ایران ما امنیت داریم. (8) 

البته بسیاری از مفسران و حتی برخی مقامهای کشورهای منطقه دلیل انفجارها و اقدامات تروریستی در کشورهای همسایه و بر کنار بودن ایران را ناشی از آن می‌دانند که عامل اصلی تروریسم و همه ناامنی‌های منطقه، خود رژیم است و این پدیده که رژیم هیچ‌گاه هدف اقدامات تروریستی داعش و القاعده قرار نگرفته را نشانه همدستی و رابطه تنگاتنگ رژیم با این گروهها می‌دانند. بنابراین دم زدن از وضعیت «مثال زدنی امنیت» در عین ورد «امنیت... امنیت» بر سر زبان سردمداران رژیم می‌تواند برخاسته از دو مفهوم و دو تعریف متفاوت از «امنیت» و «ناامنی» باشد.

از یک منظر، «امنیت» یا «ناامنی» مفهومی عارضی، گذرا و مقطعی دارد مثلاً هنگامی که با انفجار بمب یا یک اقدام تروریستی در پاریس، لندن یا استکهلم، امنیت مختل می‌شود. اما در وجهی دیگر، «امنیت» مفهومی ساختاری، ریشه‌یی و ماهوی دارد. در ایران تحت حاکمیت خلیفة‌ ارتجاع، به‌خاطر انفجار مستمر خودروهای بمبگذاری شده در بغداد و در سراسر عراق و به‌خاطر جنگ و کشتار روزانه مردم سوریه... از انفجار خودروهای بمب‌گذاری شده در تهران و سایر شهرهای ایران خبری نیست (هم‌چنان که در موصل پایتخت داعش هم خبری نیست!) اما به‌رغم صدور جنگ و تروریسم و به‌رغم آن که رژیم تروریستی آخوندها به قول خودش جنگ را از خیابانهای تهران به عراق و سوریه کشانده، نتوانسته ثبات و امنیت پایدار و استراتژیک خود را تأمین کند و ورد هراس‌آلود «امنیت... امنیت!» که اسم مستعار تهدید سرنگونی تمامیت این نظام است، از همین جاست.

جدای از جنبه‌ نظری و تئوریک درباره مقوله «امنیت» به‌طور عینی و عملی نیز پرسیدنی است که اگر رژیم از امنیت برخوردار است، پس این همه هشدار و ابراز نگرانی و وحشت برای چیست؟ چرا به گفته وزیر کشور روحانی «از 6ماه قبل، فضای انتخاباتی را رصد» می‌کردند؟ اگر امنیت دارند چرا مرتباً از قیام ۸۸ یاد می‌کنند و از تکرار آن می‌ترسند و بر خود می‌لرزند؟ آیا قیام۸۸ در کشورهای اطراف اتفاق افتاد یا در قلب تهران؟ 

شاخص «ناامنی» در مفهوم عارضی آن، اقدامات تروریستی و انفجار و امثالهم است که هر کس می‌تواند آن را به چشم ببیند. شاخصهای «فقدان امنیت» در مفهوم دوم هم اگر ‌چه کاملاً مادی است، اما در وهله اول به چشم نمی‌آید؛ اصلی‌ترین شاخص، نارضایتی مردم و گستردگی و عمق آن است؛ هنگامی که پاسدار قالیباف می‌گوید تنها 4درصد از مردم ایران از وضع موجود راضی هستند، به گستردگی نارضایتی اعتراف می‌کند که در سراسر جهان مثل و مانندی برای آن نمی‌توان یافت. شاخص دیگر، عمق این نارضایتی است که برخی مهره‌های رژیم با تعابیری نظیر بمب ساعتی یا توفان مهیبی که در راه است از آن یاد می‌کنند؛ حاکمیت آخوندی می‌کوشد این بمب را با اعدامهای روزانه (که 55درصد کل اعدامهای صورت گرفته در جهان، منهای چین را شامل می‌شود) خنثی کند یا دست‌کم انفجار آن را به عقب بیندازد، اما در عین‌حال با ورد «امنیت... امنیت!» وحشت خود از آن را بروز می‌دهد. در همین رابطه وزیر کشور روحانی از بسیج 300هزار نفر برای تأمین امنیت نمایش انتخابات خبر می‌دهد. این بسیج نیرو شاید بتواند «امنیت» به مفهوم عارضی و گذرا را در مقطع انتخابات برای رژیم تأمین کند، اما هرگز نمی‌تواند امنیت پایدار برایش به ارمغان آورد چرا که در معادله کنونی ایران، دو عامل وجود دارند که همه تحولات را در راستای نفی و سرنگونی رژیم هدایت کرده و سمت می‌دهند؛ آن دو عامل، یکی تضاد آشتی ناپذیر مردم ایران با دیکتاتوری غاصبی است که حق حاکمیت ملی این مردم را از آنها ربوده است و عامل دیگر حضور مجاهدین و مقاومت ایران است که این نفرت عمومی را به جانب سرنگونی رژیم آخوندی سمت و سو می‌دهد. در این مورد قسمتی از مقاله‌یی که در یک رسانه وزارت اطلاعات درج شده می‌تواند روشنگر باشد: «این گروه (سازمان مجاهدین) تجارب بسیاری در بسیج و سازماندهی داشته و بالقوه می‌تواند تهدید امنیتی برای کشور باشد. استفاده از شبکه‌های داخل کشوری و همچنین تأثیرگذاری بر روی مخاطبین خاکستری می‌تواند در زمره تلاشهای این گروه تبیین گردد و موجی از دلسردی را در بدنه نیروهای وفادار به‌نظام و کشور ایجاد کند». (8) 

پانویس‌: ــــــــــــــــــــــــ
1 ـ رحمانی فضلی وزیر کشور - 2 اردیبهشت 96
2 ـ سرلشکر پاسدار باقری رئیس ستاد کل نیروهای مسلح رژیم - تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت 96
3 ـ جعفر منتظری دادستان کل رژیم ـ تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت 96
4 ـ آخوند آملی لاریجانی سخنرانی در جمع فرماندهان ناجا -تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت
5 ـ پاسدار اشتری سرکردة‌ نیروی انتظامی ـ در جمع فرماندهان ناجا -تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت
6 ـ «به احدی اجازه نخواهیم داد امنیت و آرامش مثال زدنی ایران را تهدید کند» از بیانیه سپاه پاسداران به‌مناسبت روز ارتش ـ 28فروردین 96
7 ـ آخوند صادق لاریجانی رئیس‌قوه قضاییه در جمع فرماندهان ناجا: «با وجود تهدید دشمن، امنیت کشور مثال‌زدنی است» تلویزیون رژیم- 3 اردیبهشت
8 ـ شمخانی دبیر شورای عالی امنیت رژیم: «امنیت مثال زدنی در کشور ما... که روز به روز بر استحکام آن افزوده می‌شود ریشه در باورهای عاشورایی خدمتگزاران بی‌ادعای عرصه امنیت در کشور دارد». ـ ایسنا 7آبان 95
9 ـ سایت دیده‌بان- مقاله «یک دیدار و چند هشدار» 30فروردین 96.

عاصمه جهانگیر گزارشگر ویژه حقوق‌بشر ملل‌متحد در امور ایران دعاوی ساختگی رژیم ایران را محکوم کرد

به گزارش سایت سازمان ملل‌متحد به‌دنبال تهمت و افترای رژیم ایران به عاصمه جهانگیر گزارشگر ویژه حقوق‌بشر  ملل‌متحد در امور ایران، وی اعلام کرد:‌ من از خبر ساختگی و بدخواهانه رژیم ایران که آشکارا با هدف تخریب سلامت و استقلال من صورت می‌گیرد تکان خورده‌ام.

خانم عاصمه جهانگیر افزود: 'این اتهامات متأسفانه مؤید ارزیابی من در گزارش اول به شورای حقوق‌بشر سازمان ملل  درباره وجود فضای ترس در ایران است، چون در آنجا از شیوه‌های مشابه، برای خاموش کردن کسانی که دیدگاههای مخالف خود را ابراز می‌کنند استفاده می‌شود.'

او تأکید کرد 'بسیج رژیم ایران برای بدنام کردن' من، مرا در حالت تدافعی قرار نخواهد داد و به استقلال من در دادن گزارش نقض حقوق‌بشر و آزادیها لطمه‌یی نخواهد زد.

شورای حقوق‌بشر سازمان ملل یک ماه پیش - ۲۴ مارس - با تصویب قطعنامه‌یی ضمن ابراز نگرانی در مورد وضعیت حقوق‌بشر در ایران، مأموریت عاصمه جهانگیر را تمدید کرده و از حکومت ایران خواسته بود که با او همکاری کامل داشته باشد.

۱۳۹۶ اردیبهشت ۴, دوشنبه

تابستان ۶۷ کجا بودی؟

این «سؤال» اگرچه سؤالی است ساده و روشن، اما محکی است بسیار افشاکننده و رسواگر! که پاسخ به آن، می‌تواند مختصات مدعی را در دوستی یا دشمنی با مردم ایران مشخص کند. پاره‌ای از جانیان به دلیل کتمان‌ناپذیری شراکتشان در چنین جنایت هولناکی و ریختن خون پاک‌ترین فرزندان مردم ایران، جایی برای حاشا ندارند بنابراین منفعت را در این می‌بینند که قساوت بی‌حدومرزشان را تئوریزه کرده، امری عادلانه جلوه دهند و چنین وانمود کنند از این بابت وجدانی آسوده دارند:
– «احمد خمینی: آیا برادران بسیار خوبمان در اطلاعات و زندان‌ها مانند حضرات حجج‌اسلام ری‌شهری، فلاحیان، رازینی، نیری، پورمحمدی، رئیسی، و بسیاری دیگر از همین افراد خوب یعنی برادران مبارزی که به قول امام همه گونه ناسزا را از ساده‌اندیشان موجه تحمل می‌کنند و خم به ابرو نمی‌آورند، از تیمسار نصیری، تیمسار مقدم، ثابتی، منوچهری، حسینی، کمالی و دیگر شکنجه گران شاه در سایر شهرستان‌ها بدترند؟» (۱)
– «مصطفی پورمحمدی: تمام تلاش و سعی بنده این بوده که طبق قانون و شرع [آخوندی] عمل کنم و امروز از لحاظ وجدانی راضی هستم.» (۲)
– «کار هر کسی نبود که چشم فتنه [مجاهدین] را از حدقه دربیاورد و شاید اگر فردی کمی فکر آینده سیاسی یا… خود را می‌کرد از این پرونده گذر کرده و آن را به دیگران وامی‌نهاد! امام روح‌الله آن روز عنان کار را به جمعی سپرد در میانشان نام سید ابراهیم رئیسی نیز می‌درخشید. و آنان را برای درآوردن دمار از روزگار فتنه‌گران … روانه کرد. سید ابراهیم چشم فتنه را آن‌چنان از حدقه بیرون و نسلشان را به تباهی کشاند که دیگر کمر راست نکردند» (۳)
البته مشخص نیست اگر وجدانی چنین آسوده دارند و کارشان عادلانه بوده، چرا حاضر به دفاع از آنچه کرده‌اند به‌صورت رسمی نیستند؟ چرا آمار و ارقام کارشان را منتشر نمی‌کنند؟ چرا ردی از مزار این شهیدان سرفراز به خانواده‌های دردمندشان نمی‌دهند؟ چرا قانون و فتوایی که مبنای چنین جنایت ضدبشری بوده را مخفی و از نمایش آن در تلویزیون حکومتی ابا دارند؟ چرا افشای فایل‌صوتی آقای منتظری که سند غیرقابل‌انکاری بر این جنایت است را گناه نابخشودنی می‌خوانند؟ و بی‌شمار چراهایی که بی‌پاسخ مانده‌اند.
اما واضح است که پیش از هرکس دیگر، آمران و عاملان این جنایت سازمان‌یافته می‌دانند که اعمالشان هیچ پایه قابل دفاعی ندارد و نگرانی‌شان از سرنگونی نظام به دست آلترناتیو قدرتمند انقلابی است. این را در «به میان کشیدن پای شرکا» در همین جدال تقسیم قدرت در پیش رو که عنوان مضحک انتخابات بر آن گذاشته‌اند، به‌خوبی می‌توان دید: «عده‌ای حتی در داخل کشور! با محکومیت اعدام‌های سال ۶۷ و تبلیغ آن به‌عنوان جنایت علیه بشریت سعی در سیاه نمایی پرونده رئیسی دارند. حال‌آنکه اصلاح‌طلبان و حامیان کنونی دولت یازدهم، فراموش کرده‌اند کسانی در آن سال‌ها تصمیم گیر بودند که در حال حاضر جزء پدران معنوی اصلاحات هستند. تغییر مرام‌ها و عبور از ارزش‌ها، برخی را به حدی از استیصال رسانده که بسیاری از اقدامات مؤثر نظام در دهه نخست انقلاب را محکوم یا رد می‌کنند. اقداماتی که خود نیز در به سرانجام رساندن آن‌ها نقش داشتند» (۴)
باوجود چنین شاخص و معیاری، می‌توان میزان صداقت و ادعاهای هر مدعی را سنجید؛ بنابراین نمی‌توان تحت عنوان فریبکارانة «انتخاب بین بد و بدتر» یا «دفع افسد به فاسد» به دعوت شرکت در کلان طرح امنیتی خلیفه ارتجاع تحت نام جعلی «انتخابات» فراخواند. هیچ دژخیم آدمکشی را نمی‌توان رنگ «اعتدالی و اصلاح‌طلب» زد و هرگز نمی‌توان به مضحکه‌ای به نام انتخابات که سرپوش فاشیسم مذهبی حاکم بر «غصب حق حاکمیت ملی» و جنگ قدرت بین باندهای «آدمکش» و «غارتگر» است مشروعیت داد. «بر مبنای کنوانسیون نسل‌کشی، جهان وظیفه دارد هرگز نسل‌کشی را نبخشد و فراموش نکند. کشتار زندانیان پس از پایان جنگ جهانی دوم محکوم شد، زمانی که ژاپنی‌ها ۷۰۰۰ اسیر آمریکایی و فیلیپینی را روانة مرگ کردند، این یک جنایت شرورانه بود و کسانی که آن را سازمان‌دهی کردند، ژنرال‌های ژاپنی، بعدها پس از محاکمه عادلانه اعدام شدند.» (۵) آخوندهای حاکم از هر دسته و باند حکومتی به دلیل دست داشتن در بزرگ‌ترین جنایت دولتی کیفر نیافته پس از جنگ جهانی دوم، تنها شایسته قرار گرفتن در مقابل میز عدالت هستند. هرگونه تلاش برای بدر بردن آن‌ها و ایجاد خدشه در این خواست ملی، خیانتی نابخشودنی است.
(۱) خبرگزاری سپاه موسوم به فارس نامه احمد خمینی به آقای منتظری ۲۰مرداد۹۵
(۲) خبرگزاری سپاه موسوم به فارس ۸مرداد۹۵
(۳) خبرگزاری سپاه موسوم به فارس ۲۱فروردین۹۶
(۴) سایت جنایتکاران اطلاعاتی تحت نام افکار نیوز ۲۹فروردین۹۵
(۵) سر جفری رابرتسون اولین قاضی دادگاه ملل متحد برای سیرالئون ۲۷مرداد۹۳

مرگ ضحاک و لابی شکاک


به ظهور موعود شیر و خورشید و شمشیر آگاهانه و آزادانه و آماده سر و دل و جان میبازیم و مینهیم و فدا میکنیم.
در بند ناگزیر خمینی هستیم و باز آن لختی که مییابیم هم با خود و خدای خود بی خود میشویم.
گریزی میابیم پاشنه کفش میکشیم از دروازه های ولایت بیرون میزنیم و در آرامی آبی و بلند به افق های شایسته میاندیشیم.
خورشید بلند اهورایی را تن میدهیم تا یادآورمان باشد جاودانه طعم شاه توت خوش آزادی را.
قزاآن و آتشکده بلند و محصورش.
گذشته های بس دور، همان آینده های بس نزدیک.
گوارا حسی که در زیر پوست زنده میدمد و جوانترش میکند گاه که مومن میشود.
به اختیار.
به عهد انسان.
باز از خود و آینده های مقدور و گذشته های رفته، تا ما و این و زمان.
ساکن و صاحب سرزمین عزیز علم و عزت و عشق بودن ما را شاید.
خیلی فراوان دور از غم و غربت و غروب و غریبه و غرور و غیر باید.
هر سفری خود را مییابیم بیش از هر گنه کاری گنه کار تر. هر جا که بوده ایم.
اما آنسو هم زیباییهامان انتظارمان را میکشند تا در آغوشمان گیرند.
که خدا بخشنده است.
هماره.
پس بهتر میشویم تا زیباتر شویم.
از خود میپردازیم تا به خود بپردازیم.
تا اینگونه شویم تا آنگونه شویم.
بهار است و ایرانزمین جاویدان و خلقش قهرمان ترین قهرمانان، آخر! 
‎در هوایی هستیم اکنون پس از این گریزها تهی از اسارت. سلطان عشق است و آب
چونان که آمد.
به راستی که کجا میدانستیم چنین بی پروا بخشنده میبود.
که چنین او جویبار نور برنده همه تاریکی ها میبود.
که تنها عادلانه بود.
تاج پادشاهی ایرانزمین بر سر خلق به پاخاسته میبود.
تا بهترین ها با بهترین ها از بهترین ها.
هارمونی جاودانه خوش. ساده چون آب و روان چون کلام.
تفاوت ندارد کدام افعی رسوا از کدام آستین رها میکنی.
کبوتر نمیزایی.
موضوعیتی ندارد وجودت.
زنده خواهی بود و با چشمان خود خیال آسوده کبوتران صلح را خواهی دید.
گشوده فراخ و مغرور بال از عمق تمدن ناب طبیعت های افسانه ای ایرانزمین اساطیری تا دورترین و بلند ترین آینده تابناک دلیران رشید تنگستان.
بی بیم و دام کفتاری.
حافظان و پویندگان و راویان افق های پیموده.
یک صد و بیست هزارش را خودت سلاخ بوده ای دشمنتم! افراشته ای سرخ فرش قرمزی از خون پاکش پیش پای مادر ایرانزمین و وه چه سرخ دشتی.
از خروش رودی و عهد را عهدی.
پاکترین های خویش بودند آری.
آری.
یادشان مشعل فروزان کهکشانمان! 
یادشان مشعل فروزان کهکشانهامان! 
میگوید پول میگیری.
خب اگر پولیست بیا آشنا شو تو هم مثل من یک آبونه ای برای خودت دست و پا کن.
بماند که کیست و چه کاره است.
میگوید مغز راوی را شسته اند.
سرنگونی را میگوید.
ارتش و راه بلد هاش و آماده هاش را میگوید.
به یاد میآورد شیر و خورشید و شششمشششیرششش را.
و خونی که به دل چاک خمینیست از تیز رزم شگفت مجاهدین. سد بالا بلند خلق را یاد می آورد در همین رو به موتی ها.
تو گویی مدلش را اینجوری نوشته اند قانون اساسیش را که تنها خون میخواهد بریزد.
بیشتر و بیشتر.
بیزینس و صدارت و دیانتش بهانه کسب یک واحد پول بیشتر که همان را هم حریصانه تر میدهد تا باز بیشتر خون بریزد. پرده خیلی ظریف دود و دروغ مورد اشاره کوروش و زمین و زمان به نام دین بر آسمان کشیده میگوید دنیا این است و بیا تبارک گو که خالقش منم من این طاووس علیین شده.
میگویم چه ملکی و عدلی و عشقی گسترانده ای که هر چه خودی تری خود از آن گریزانتری؟
از تیغ عدالت اما رستی.
با خودت چه میکنی فردای بی شکنجه و بی اعدام؟
دغل است دیگر.
یکی غولک خونخوار خمینی نشان.
یکی ژیگولوی درونمرزی-برونمرزی حقانی.
البته یک زمانی بود اینها که گذشت.
یک دورانی بود که تمام شد.
میگوید دنبال شهرتی.
باز هم دعوتش میکنم و نمیآید طبیعتا.
خب اگر راستی چنین است، تو چرا ناراحتی؟
یا بفرما تو هم بهره ببر.
میگوید در غربت میمیری.
حال آنکه نه از خدا خبر دارد نه از خلق نه از آزادی.
میگویم من خود کم عامل ترین به حق هستم اما ساکت نیستم.
تو ایرانی هستی انسان هستی آزاده هستی ظلم ببینی سکوت نمیکنی.
که حتی همین را هم از خود همین مظلومترین ها میآموزیم. سپس روی آنتن سرفراز تانک ارتش و کوله پشتی، گلگون پرچم هیهات من الذله را زیر پرچم میهن میافرازیم.
من یک واحد سرباز صفر ذخیره ارتش آزادی پرچم زادگاهم را نیز زیر پرچم میهنم میافرازم.
این یکی هم هست جام با تریتا پارسی و موسویان میزند بی شائبه.
میگوید چاقچور میکند میرود سالی دوبار ایران و هیچ کس به او نمیگوید که حکومت مجاهدین را میخواهد.
میگویم آن سوراخ ماسونی که از پس عمری موس موس بر خود گشوده میبینی را، ما در خود بارگهش زیسته ایم.
کاری ندارم.
سوالی نیست که بی پاسخ باشد اینسو.
دروغی نیست که رسوا نباشد.
هر جا.
مشق سی سال پیشت را انجام بده اول سپس بیا گرد حماقت بپراکن.
بیاب و بیاور برچسبی که بچسبد.
از موش و هوشت استفاده کن.
یا نیاندیش که بقیه چنین نمیکنند. 
ما زن و مرد جنگیم

بجنگ تا بجنگیم

سرنگونیست رای من

پاینده ارتش آزادیبخش ملی ایران

پاینده شیر و خورشید و شمشیر

اباذر نوری زاد
۲۹۰۱۰۹۶

حسین پویا: مصاحبه خبرنگار کلاغ پرس با چالشگر عظیم

خبرنگار: با سلامی دوباره خدمت شما چالشگر عظیم و کریم و رحیم و حجیم و رژیم و فهیم و ضخیم و قدیم.
چالشگر: بنده هم خدمت شما و بینندگان و خوانندگانتون و رانندگان و آیندگان و یارندگانتون عرض ارادت می کنم
خبرنگار: اجازه بدید قبل از هرچیز از شما یک تشکر چالشگرایانه بکنم و با صدای بلند بگم درود، درود، درود. واقعا مردم ما چقدر خوشبخت هستن که چالشگری مثل شما دارن. وقتی فکر می کنم که اگر شما و افشاگریها و چالشگریهای شما نبود اوضاع مملکت و مردم ما چطوری بود مو بر اندامم راست میشه. فکرش بکنید. همین مجاهدین و شورای ملی مقاومت پدر مردم را می آوردن.
چالشگر: خواهش می کنم. بنده هم از شما که اینهمه زحمت می کشی و چالشگریهای بنده را تعمیر و تکثیر و تحریر می کنید متشکرم. ممکنه قبل از هر سوالی بگید مهمترین چالشگری که بنده اخیرا کرده ام چیه؟ راستش خودم یادم نمیاد.
خبرنگار: با کمال میل. شما تصورش رو بکنید که اگرافشاگری شما در مورد همین اعلامیه اخیر شورای ملی مقاومت و سخنرانی رئیس جمهورشون نبود، چه کسی میتونست بفهمه که منظور اینا از "خلع ید"! چیه. اصلا ما در عمرمون نتوانستیم بفهمیم که "خلع ید" یعنی چی تا اینکه جنابعالی توضیح دادید و تازه فهیمدیم که برای فهم معنای هر اصطلاح و لغتی لازم نیست آدم یکراست بره به سراغ مرحوم دهخدا و مزاحمش بشه. ما فکر میکردیم که منظورشون اینه که از رژیم ایران در سوریه و عراق "خلع ید" بشه. یعنی آخوندا رو از اون کشورها بندازن بیرون. سادگی ما را می بینید؟ آخه توی اعلامیه شون چیزی در باره خوزستان نبود. اگه شما نبودید که توضیح بدید، ما و ملت عزیز ایران از کجا می خواستیم بفهمیم که منظورشون این بوده که اول امریکائیها و عربها شهرهای ایران را بمباران کنند و بعد رژیم را سرنگون کنند و شورا را حاکم کنند و بعدش خوزستان را از ایران جدا کنن و بدهند به عربستان.
چالشگر: خوب بله. بزرگواری به نام دکتر گوستاولوبن که از فلاسفه بزرگ فرانسه بوده است و در سوربن حقوق دیپلوماتیک درس میداده گفته که یک چالشگر خوب، چالشگری نیست که فقط خطوط را بخواند. بلکه چالشگری است که بین خطوط را هم بخواند. اصلا خود خطوط را نخواند هم نخواند. ولی بین خطوط را باید بخواند. و بنده خوشحالم که طی سالهایی که از نزدیک اینها را شناخته ام، فهمیده ام که وقتی اینها می گویند که امریکا دست از مماشات با آخوندا برداره منظورشون اینه که امریکا اول باید شهرهای ایران رو بمباران بکنه و بعد رژیم را ساقط بکنه و بعد حکومت را بدهد به ما و ما هم در مقابل قول میدیم و تعهد می کنیم که حداقل تا صدسال مزدور امریکا باشیم. وگرنه اینا چرا باید آدرس سایتهای اتمی رژیم را که یک موضوع داخلی و ملی است به امریکائیها بدن و بهانه بدن به امریکائیها برای تحریم و بقیه قضایا.
خبرنگار: عرض نکردم شما یک چالشگر عظیم و فخیم و ضخیم هستید. حقیقتا که ما مو میبینیم و شما پیچش مو. حالا فکرش را بکنید که اگر شما در میدان نبودید تا به کمک برخی دیگر از چالشگران کمپین راه بندازید و نامه بنویسید به دبیر کل سازمان ملل که مجاهدین گرفتار در عراق را هرچه زودتر به یک کشور امن ببرن. خوب الان چی میشد؟ آیا تا حالا اینها را در عراق قتل عام نکرده بودن. بنده صددرصد مطمئن هستم که دبیرکل سازمان ملل فقط به خاطر گل روی شما و آن کمپین اینها را به آلبانی منتقل کرد. حالا بگذریم که وزیر خارجه وقت امریکای جهانخوار امپریالیست با پررویی تمام این نقل و انتقال را به حساب خودش گذاشت و به آن افتخار کرد. آنهم بدون آنکه با وقاحت تمام حتی اسمی از شما ببره و یک تشکر خشک و خالی هم از شما نکرد. تفو برتو ای چرخ گردون تفو.
چالشگر: خوب بله. بنده بارها به اینها گفتم که چه نیازی هست که پولتان را بدهید به یک عده مقامات بازنشسته که هیچ کاری از دستشان برنمیاد غیر از اینکه روضه بخوانند. اینها روضه خوان هستند و هرکس پول بدهد اینها روضه می خوانند. اینها به خاطر پول است که شما را حمایت می کنند. گفتم شما اجازه بدهید بنده یک نامه به دبیرکل سازمان ملل می نویسم و همه مجاهدین عراق را ظرف ده ثانیه سوار می کنن و در وسط کالیفرنیا یا هرکجا که بخواهید پیاده می کنن. اما مگر اینها قبول کردند؟ همه اش گفتند که اینها فلان و بهمان هستند و گفتند که اگه به خاطر پول بود که رژیم خیلی پولش بیشتر از ماست. درحالیکه آخرش هم امثال بنده بودیم که توانستیم اسم اینها را از لیستهای تروریستی کشورهای اروپایی و امریکا در بیاوریم و با آن کمپین گرانسنگ اینها را از عراق خارج کنیم. اما کو قدرشناسی؟
خبرنگار: بله واقعا اینها قدرنشناسند. فقط اینها نیستند که قدر شما نشاختند و نمی شناسن. به قول معروف دنیا دنیای نامردیه. شما ببیند الان چند سال است که چالشگر عظیم و فهیم و کریمی مثل شما اینها را افشا کردید و ازشان جدا شدید. این کسانی که در خارج کشور خودشان را مخالف نظام می دانند و ادعای مبارزه می کنند هنوز این دست و آن دست می کنند و نیامده اند و شما را به رهبری خودشان انتخاب نکرده اند و شما را کمک نکرده اند که یک شورا و سازمان و آلترناتیو سراسری دموکراتیک که مورد حمایت مردم ایران هم باشد راه بندازید و با دوتا اعلامیه میلیونها ایرانی را به خیابان بکشید و آخوندها را سرنگون کنید و روی اینها را هم کم کنید.
چالشگر: بله آقا. دست روی دلم نذارید. دنیا دنیای نامردیه. این خارج کشوریها فکر کردن که ما پنجاه سال دیگه زنده هستیم. همین بی بی سی نامرد تا وقتی ما توی اینا بودیم هر روز پیغام و پسغام بود که آقا تشریف بیارید مصاحبه. اما انگار همه ش کلک بود که ما از اینا جدا بشیم. دریغ از یک مصاحبه در سال. عوض اینکه روزانه از تجربیات و علم مبارزاتی بنده استفاده کنن، عوض اینکه بنده را به رهبری انتخاب کنند تا آلترناتیو و شورا راه بندازیم، دست روی دست گذاشتن و سالی یک جلسه تشکیل میدن که تازه بنده توش هیچکاره م. آخه مگه اینطوری میشه آخوندا را سرنگون کرد؟ دست رو دلم نذار که خونه.
خبرنگار: خوب جناب دکتر وقت امروز ما هم تمام شد و تا هفته آینده که چالشی دیگر داریم و چالشگرانی دیگر، به شما بدرود می گویم. 

خامنه‌ای و کش‌ و قوس پلنگ صورتی!

از نشانه‌ها و مؤلفه‌های فاز پایانی این رژیم برآمده از اعصار تاریخ، طلسم‌شکستگی و ضعف ولی‌فقیه است. این را به‌ وضوح از کشاکش‌ها و کشمکش‌های باندهای حکومتی در گرماگرم انتخابات می‌توان دریافت. از یک‌سو «مقام معظم!» یادش می‌افتد که ولی‌فقیه است و باید مانند خمینی خرناس بکشد، توپ و تشر بیاید و چنگ و دندان تیز کند تا سربرآوردگان اندرونی نظام و صداهای مخالف بیرونی را بر سرجای خود بنشاند؛ و می‌رود که این فیگور را به خود بگیرد ناگهان... دنگ!... سرش به دیوار سفت واقعیت می‌خورد، با پوزه خون‌آلود، سر و کله شکسته، گیج و حواس‌باخته، روی زمین ولو می‌شود، و مانند پلنگ صورتی چهارچنگولش به هوا می‌رود و... .

از این زمره است، داستان مناظره‌های تلویزیونی کاندیداهای دستچین و از فیلتر شورای نگهبان گذشته ریاست جمهوری. ولی‌فقیه دورخیز کرده بود تا با عبرت گرفتن از مناظره تلویزیونی سال 88 زمینه‌های به میدان آمدن عنصر اجتماعی را بخشکاند. با این نیت قبل از اعلام کاندیداهای از فیلتر گذشته، مناظره زنده را ممنوع کرد و به‌طرزی مفتضح، رسوا و ناشیانه سانسور حکومتی را -حتی در حق کاندیداهای دستچپن خود- به نمایش گذاشت. این اقدام آن‌قدر خارج از نرم و فرمایشی بود که داد مهره‌های خودش را نیز درآورد و هر کدام انگشت اتهام را به سوی دیگری گرفته و با ورد «کی‌ بود؟ کی بود؟ من نبودم» به انگ زدن به هم پرداختند. کار تا جایی بیخ پیدا کرد که کیهان شریعتمدار هم مدافع مناظره زنده شد و از مزایای آن داد سخن سرداد. سرانجام مجموعه فشارها و نق‌زدنها باعث شد تا ولی‌فقیه به فاصله چند روز از تصمیم گرفته و غلط کرده، عقب بنشیند، و از زبان دادستان کل خود، در برنامه «نگاه یک» تلویزیون حکومتی، حرف قبلی‌ را پس بگیرد. به این می‌گویند: «کش و قوس پلنگ صورتی».

در اظهارات این به‌اصطلاح «دادستان کل» ولی‌فقیه دقت کنید:
«در جلسه قبلی این کمیته بحث شد که خاطره خوبی از مناظره‌ها در اذهان شکل نگرفته و بعضاً مطالب و برخوردها طوری بود که نوعی التهاب به وجود آورد؛ نگرانی‌ها این بود که خدای ناکرده در پخش زنده دوباره، مسایلی پیش آید که اخلاق انتخاباتی مخدوش شود و یا مغایر با شأن نظام باشد لذا با اکثریت آرا پخش مناظره‌ها به‌صورت برنامه ضبط شده تصویب شد. اما به‌دنبال این تصمیم افکار عمومی و کاندیداها به‌دنبال پخش زنده مناظره‌ها بودند و لذا در جلسه اخیر این کمیته پخش زنده مناظره‌ها تصویب شد.» (1) 

کسی نیست که به این پلنگ صورتی بگوید: آخر تو که دل و جرأت و عرضه عر و تیزکردنهای خمینی‌وار نداری، چرا خودت را مضحکه عالم و آدم می‌کنی؟! آن «سبو بشکست و آن پیمانه ریخت».

باقی ماجرا دیگر روضه‌خوانی‌های مهوع و تکراری است و گوش‌های پرشده به نشنیدن آن عادت دارند. اظهاراتی مانند «تمام افرادی که برای برنامه‌های انتخاباتی به استانها و شهرهای مختلف می‌روند، باید خطوط قرمز نظام را رعایت کنند»، یا تشکیل «شعبه رسیدگی به تخلف‌ها و جرا‌ئم»، و «رعایت اخلاق انتخاباتی»، حرف و حدیثی بیش نیست و احدی برای آن تره خورد نمی‌کند. مهم روشدن پاشنه‌ آشیل «مقام معظم!» در این «نرمش‌های ذلیلانه!» و پلنگ صورتی‌وار است.

از این‌که بگذریم، بله، «کدام انتخابات در جمهوری اسلامی آزاد نبوده که دائماً می‌گویید ”انتخابات آزاد“ ؟!» (2) آزادی آن‌قدر از سر و کول نظام بالا می‌رود که نمی‌داند چطور جمعش کند. ادعای «آزاد بودن انتخابات» در این نظام در شرایطی است که حکم مخالفت با نظر مهندسان دست‌آموز ولی‌فقیه، در شورای نگهبان، که با منقاش ولایت، کاندیداهای سرسپرده به نظام را، دانه به دانه از خم ترشی بیرون کشیده و اعلام کرده‌اند، برابر با مفسد فی‌الارض و اعدام است! (3) 

دادستان رژیم در همین برنامه تلویزیونی یادش نمی‌رود که در کنار اعلام زنده بودن مناظره‌ها، گوش کاندیداها را هم بکشد و ضمن تهدید، بگوید:
«به صراحت قانون و به موجب ماده 68 قانون انتخابات رسانه‌های دولتی و دارای بودجه عمومی حق ندارند له یا علیه نامزدها تبلیغ کنند البته نقد برنامه‌ها به‌صورت مستدل ممنوعیت ندارد و مقام تشخیص نقد هم مرجع قضایی است» 

«از همه روزنامه‌ها می‌خواهیم که در چارچوب قانون عمل کنند و بدانند که هر روز رصد می‌شوند...» 

«امنیت کشور در هر زمان و مکانی اولویت بسیار مهم ماست و این امنیت آسان به دست نیامده و هزینه‌های فراوانی بابت آن داده‌ایم و اجازه نخواهیم داد از طریق برخی شبکه‌ها این امنیت به مخاطره بیفتد».

طرح مسائلی مانند «امنیت کشور»، «خطوط قرمز نظام»، «عمل در چارچوب قانون»، «تهدید روزنامه‌های حکومتی به رصد شدن روزانه»، «تشکیل ستاد رسیدگی به جرایم انتخاباتی» و... از زبان دادستان ارتجاع، همه و همه بیانگر «نگرانی» و «ترس» خامنه‌ای از به میدان آمدن عنصر اجتماعی در خلال انتخابات نمایشی است؛ که البته کسی جز ولی‌فقیه و عمله و عساکره او را نخواهد ترساند.

پانوشت:
خبرگزاری حکومتی تسنیم- 3اردیبهشت.
همان منبع.
امام میفرمایند: «اگر کسی بخواهد فساد کند و به مردم بگوید که این شورای نگهبان کذا این فساد است یک هم‌چو آدمی مفسد است و باید تحت تعقیب مفسد فی الارض قرار بگیرد. تعقیب مفسد فی الارض می‌دونید چیه؟ تعقیب مفسد فی الارض اعدامه» - آخوند علم‌الهدی.

«شرایط فوق حساس» و تحولات پر شتاب

طی روزهای اخیر، موضعگیریهای قاطع و لحن تند بالاترین مقامهای دولت آمریکا علیه رژیم آخوندی و به‌خصوص تراکم و فشردگی این موضعگیریهای پیاپی، پدیده نوین و بی‌سابقه‌یی را در سیاست آمریکا بارز می‌کند. به‌عنوان نمونه:
 رکس تیلرسون رژیم ایران را «حامی اصلی تروریسم در جهان و تهدیدی برای صلح و همدست رژیم وحشی بشار اسد» خواند و افزود: «دولت ترامپ هم‌اکنون مشغول یک بازبینی جامع در سیاست ما در قبال (رژیم) ایران است».
نیکی هیلی نمایندة‌ آمریکا در سازمان ملل هم گفت: «اگر بخواهیم صادقانه درباره درگیریهای خاورمیانه صحبت کنیم، باید با مجرم اصلی شروع کنیم: (رژیم) ایران و شریکش شبه‌نظامیان حزب‌الله».
دونالد ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا نیز بار دیگر علیه برجام سخن گفت و آن را وحشتناک توصیف کرد و افزود: «رژیم ایران به روح این توافقنامه پایبند نیست و ما آن را به‌دقت مورد بررسی قرار می‌دهیم».
این اظهارات، فراتر از موضعگیریهای معمول سیاسی حاکی از یک تغییر سیاست و تغییر رویه در قبال رژیم ایران است که طبعاً واکنشهای وحشت‌آلود مهره‌ها و رسانه‌های رژیم را در پی داشته است:
آخوند احمد علم‌الهدی در نمایش جمعه مشهد (اول اردیبهشت 955) آشکارا از قصد «دنیا» برای «براندازی» نظام سخن گفت و نسبت به آن هشدار داد.
محمدجواد ظریف وزیر خارجه روحانی، مواضع و اظهارات دولتمردان آمریکا را «لفاظیهای تکراری و بی‌فایده» توصیف کرد و در حالی که نگرانی خود را بارز می‌کرد، خواستار «واقعگرایی در کلام و کرداری متین و توأم با خردگرایی و سعی درک واقعیتهای موجود ایران» شد.
واکنش ظریف و استفاده از کلمه‌ «تکراری» می‌تواند اشاره‌یی به تهدیدهای دولت اوباما باشد که پیوسته تکرار می‌کرد «همه گزینه‌ها روی میز است» یا «گزینه نظامی روی میز است» تا از این طریق وحشت رژیم را کمرنگ کند؛ اما آیا اظهارات مقامهای دولت آمریکا واقعاً «لفاظیهای تکراری» است؟
شماری از کارشناسان سیاسی رژیم چندی پیش طی سمیناری، ترامپ را کسی که «پیش از آن که فکر کند، عمل می‌کند» توصیف کردند (1) که در واقع اذعان به‌عملگرا بودن اوست؛ آنان در همین رابطه اکیداً به رژیم توصیه کردند که او را تحریک نکند و در «رادار او قرار نگیرد» اما به هر دلیل به نظر می‌رسد که رژیم اکنون در رادار آمریکا و در صدر اولویت چالشهای این کشور قرار گرفته است.
اگر چالش و بحران رژیم تنها روابطش با آمریکا و روابط بحرانی‌اش در سطح بین‌المللی بود، هرگز این چنین پریشان و دچار تلاطم نمی‌شد، اما در حال حاضر همه بحرانها در اوج خود رژیم را محاصره کرده‌اند؛ از بحران اقتصادی و تشدید رکود و بیکاری و گرانی تا بحران اجتماعی و شرایط انفجاری جامعه تا بحران درونی، تا بحران و انزوای منطقه‌یی و متزلزل شدن اتحادش با روسیه و غیره...
به همه اینها و در صدر همه اینها بایستی به عامل تعیین کننده حضور فعال یک مقاومت سازمان‌یافته اشاره کرد که در آخرین بروز، با افشاگری هسته‌یی خود در مورد استمرار پروژه مخفی بمب‌سازی رژیم و انعکاس بین‌المللی گسترده‌اش رژیم را سراپا تکان داده و به فغان و فریاد واداشته است. این، نمونه‌یی از عملکرد این آلترناتیو و جایگزین سیاسی است که با ریشه‌های عمیقش در جامعه ایران و برخوردار از اعتبار و شناخته‌شدگی بین‌المللی، راه را از هر سو بر رژیم بسته و بحرانهای گریبانگیرش را در راستای سرنگونی سمت داده و شتاب می‌بخشد.
در گذشته‌یی نه چندان دور، هنگامی که رژیم در شرایط خطیری قرار می‌گرفت، تلاش می‌کرد تعادل خود را با حمله به این آلترناتیو و نیروهای رزمنده آن، مجاهدین مستقر در اشرف و لیبرتی، به دست بیاورد؛ اما اکنون مجاهدین دیگر در دسترس و تیررس رژیم نیستند و رژیم از طریق حمله و کشتار آنها قادر به حفظ تعادلش در برابر دشمن اصلی خود (مردم و مقاومت ایران) نیست. از همین رو دستگاههای اطلاعاتی و امنیتی آن به خود می‌پیچند که «زمانی که این گروه و اعضای آن در خاک عراق بودند، سپاه و نیروهای امنیتی فرصتی برای حل و فصل این منازعه را داشتند و هم‌اکنون این فرصت، چشم‌انداز خود را از دست داده» است. به‌خصوص که «این گروه تجارب بسیاری در بسیج و سازماندهی داشته و بالقوه می‌تواند تهدید امنیتی برای کشور باشد». (2)
در چنین شرایطی و یقیناً متأثر از همین شرایط است که تغییر سیاست آمریکا در چشم‌انداز قرار گرفته و رژیم را سراپا دچار تلاطم و وحشت ساخته است. وجه بسیار هراس‌آور دیگر این تغییر سیاست (برای رژیم) آن است که موضوع حقوق‌بشر مردم ایران که تاکنون وجه‌المصالحة تجار نفت و خون، با فاشیسم حاکم بر ایران قرار می‌گرفت؛ می‌رود تا جایگاه شایسته خود را در صحنه سیاست بین‌المللی هم باز یابد؛ در همین رابطه وزیر خارجه‌ آمریکا که به مقتضای موقعیت حرفه‌یی خود بایستی محافظه‌کارانه‌ترین مواضع را در ارتباط با یک دولت دیگر داشته باشد، رژیم ایران را «دارای یکی از وخیم‌ترین کارنامه‌های نقض حقوق‌بشر در جهان» توصیف می‌کند و «رفتار ضدانسانی این رژیم در داخل کشور، از جمله شکنجه و اعدامهای و حشیانه» را محکوم می‌کند.
این واقعیتها و این شرایط به هم تنیده و همزمانی قانونمند بحرانهاست که دیکتاتوری آخوندی را این چنین سرآسیمه و هراسان کرده و همین شرایط است که کلید فهم بسیاری از تحولات و تصمیم‌گیریهای عجیبی را که در بدو امر بی‌منطق می‌نماید، توضیح می‌دهد؛ از جمله:
روی آوردن خامنه‌ای به رئیسی، جلاد رسوای677 و تردیدهای پایان‌ناپذیر او در رابطه با آوردن یا کنار گذاشتن رئیسی با شاخص کاندیداتوری قالیباف در کنار او، طغیان و سر برآوردن غیرمنتظره احمدی‌نژاد، سرعت و سرآسیمگی رژیم برای دک کردن احمدی‌نژاد و رد صلاحیت فله‌یی و شتابزده سایر کاندیداها؛ عقب‌نشینی و تمکین سریع احمدی‌نژاد که خود علت آن را «نیاز کشور به آرامش» و این‌که «هر گونه تنش نتیجه‌یی جز منفعت بردن دشمنان در پی ندارد» ذکر کرد، منتفی کردن مناظره زنده، با این توضیح وزیر کشور روحانی که «امنیت برای ما مهمتر از خود انتخابات است» و سپس عقب‌نشینی رژیم از همین تصمیم و دهها تحول و موضعگیری غیرمنتظرة‌ دیگر... تحولاتی که ایادی و رسانه‌های رژیم آن را «شرایط فوق حساس» یا «فوق‌العاده حساس» کنونی می‌نامند. این نشانه‌ها و این تلاطم شدید آیا از توفان سهمگینی که در راه است، خبر نمی‌دهد؟
پانویس‌: ـــــــــــــــــــــــــــــ
1 ـ سایت دیپلوماسی ایرانی – 17اسفند 95
2 ـ یادداشت تحلیلی سایت دیده‌بان وزارت اطلاعات با عنوان: «یک دیدار و چند هشدار» ـ300فروردین 96)

۱۳۹۶ اردیبهشت ۳, یکشنبه

بیانیه‌ زندانی سیاسی؛ مهدی فراحی شاندیز از زندان گوهردشت برای تحریم نمایش انتخابات

زندانی سیاسی؛ مهدی فراحی شاندیز در زندان گوهردشت کرج طی بیانیه‌یی نمایش انتخابات رژیم را تحریم کرد.

متن این بیانیه از این قرار است:
در حالی که حکومت منفور ولایت‌فقیه بعد از 38سال حکومت بر پایه ظلم و سرکوب و غارت، ایران عزیز ما را به ویرانه‌یی تبدیل کرده است که به جز فقر؛ فلاکت؛ بیکاری و فساد همه‌جانبه چیزی در آن یافت نمی‌شود، 
در حالی که سرمایه‌های ملت ایران به‌صورت میلیاردی صرف دخالتهای تروریستی در سوریه و عراق و یمن می‌شود. در حالی که رژیم استبدادی ولایت فقیه؛ روزانه بساط دار و شکنجه را گسترده‌تر می‌کند و زندانها را از آزادیخواهانی انباشته است که جز عقاید و باورهایشان جرمی مرتکب نشده‌اند، اکنون این حاکمیت به ناگزیر به یک «گردنه خطرناک» به نام انتخابات رسیده است. انتخاباتی که معلوم است در نبود آزادی و دموکراسی چیزی جز مصاف بی‌رحمانه باندهای قدرت برای چپاول و غارت نیست.

اکنون وظیفه ما به‌عنوان عناصر آگاه این جامعه چیست؟ 
با توجه به واقعیتهای برشمردة بالا و عدم مشروعیت داخلی و بین‌المللی این حاکمیت؛ به نظر نگارنده اکنون یک فرصت تاریخی پیش روی ملت ایران برای بلند کردن فریاد «نه» به این حکومت قرار گرفته است. با تحریم سراسری این انتخابات مشروعیت باندهای حاکم را اعلام کنیم. این واقعیت برای هر ایرانی روشن شده است که هر دو باند غالب و مغلوب از یک قماش اند، بنابراین نباید اسیر بازیهای باندی و جناحی آنان شد. تنها انتخاباتی مشروعیت دارد که کاملاً آزاد و بر اساس حق حاکمیت مردم باشد و سازمانهای بین‌المللی بر آن نظارت داشته باشند. شرط این انتخابات آزاد باید در قدم اول آزادی زندانیان سیاسی و عقیدتی و کنار گذاشتن اعدام و شکنجه باشد و همه مردم صرف‌نظر از باورها و زبان و دین و جنس و قومیت‌شان بتوانند در آن شرکت کنند.

بنابراین در شرایط کنونی وظیفه هر ایرانی گسترش اعتراض و تقویت جنبش دادخواهی است. من همه هموطنانم را به تحریم این نمایش مضحک و گسترش عرصه‌های مقاومت در برابر دیکتاتوری فرا می‌خوانم.

کارگران! زحمتکشان! معلمان و دانشجویان! 
اکنون زمان مقاومت در برابر دیکتاتوری است، دیکتاتوری زهر خورده تنها با مقاومت ماست که فرومی‌ریزد، تنها با گسترش تیمها و یکانهای ارتش آزادیبخش در سراسر این میهن اشغال شده است که این حاکمیت از ما خواهد ترسید.

بیایید با امید به فردایی آزاد و رها به فریادی گوش کنیم که صدایش قلب دیکتاتور را می‌لرزاند. صدایی که 38سال است در برابر این دیکتاتوری مقاومت کرده و از هیچ فداکاری در این مسیر فروگذار نکرده است. صدایی که اکنون پژواک آن در سخنان مریم رجوی به‌صورت پیروزمندی شنیده می‌شود.

زندانی سیاسی مهدی فراحی شاندیز – زندان گوهردشت کرج
دوم اردیبهشت 1396.

جدال نمایش انتخابات ریاست جمهوری در رأس رژیم آخوندی

وحشت از مواضع مقامات آمریکایی مبنبی بر تشدید فشارها و تحریمها به خاطر سیاستهای مداخله جویانه رژیم، تبدیل به سوخت جنگ انتخابات بین باندهای حکومتی شد.
روزنامه حکومتی ابتکار از باند روحانی در مطلبی تحت عنوان«ایران دیپلمات می خواهد نه دادستان» با اشاره به سابقه جنایتهای رئیسی نوشت: «مردم کشورهای دموکراتیک با انتخاب «سابقه» رئیس‌جمهورشان به جهان پیام می‌دهند که در هر مقطعی چه رویکرد و روحیه‌ای را برای مدیریت کشورشان طلب می‌کنند».
روزنامه حکومتی ابتکار سپس با یادآوری شرایط جهانی و منطقه یی افزوده است: «آنچه در سابقه و کارنامه داماد امام جمعه مشهد می‌بینیم با شرایط اکنون ایران اساساً مطابقت ندارد. با توجه به بحران متعدد در خاورمیانه و صف‌آرایی دیپلماتیک-نظامی کشورها در مقابل ایران، نیاز به یک رئیس‌جمهوری معتدل و وزیر استثنایی مثل ظریف حیاتی است چرا که لابی‌های ضد ایرانی دوباره منتظر آمدن یک رئیس‌جمهور غیرمعتدلند تا در سایه شعارهای خشن و رفتارهای غیر قابل قبولش، اذهان عمومی و قدرت‌های اروپا و منطقه را برای محاصره اقتصادی، منزوی‌سازی وحتی حمله به ایران بسیج کنند».
این روزنامه حکومتی در سرمقاله اش با اشاره به مواضع اخیر مقامات آمریکایی، ضمن یادآوری خواص روحانی برای نظام نوشته است: «سیاست ایران با همه مخالفانش در این سو و آنسو‌، تاکنون توانسته است هر گونه فرصت را برای اتخاذ اقدام‌های ماجراجویانه علیه این کشور خنثی کند. نتیجه انتخابات اردیبهشت، تثبیت‌کننده موقعیت‌هایی خواهد بود که اکنون وضع ژله‌ای و بلاتکلیف دارد».
در باند خامنه ای نیز محمد صالح جوکار عضو سابق کمیسیون امنیت مجلس ارتجاع در سرمقاله روزنامه حکومتی حمایت وابسته به قضاییه آخوندی، نوشت: «بدعهدی‌های دولتمردان کاخ سفید، ابعاد جدیدتری به خود گرفته است» سپس با یادآوری مواضع روحانی نوشت: «آمریکا توافق هسته‌ای را گروگان برآورده شدن آرزوهایش درباره ایران گرفته و چنانچه با چنین سابقه‌ای، برخی همچنان اصرار داشته باشند که در سایر موارد مورد اختلاف، با آمریکایی‌ها گفتگو کنیم، قطعاً کشور را دچار ضررهای جبران‌ناپذیر خواهند کرد... اینکه چرا برخی با وجود این همه کارشکنی و بدعهدی، بیهوده تأکید دارند که از اصول خود در برابر چنین دشمنی کوتاه بیاییم، جای سؤال جدی دارد».