۱۳۹۶ فروردین ۳۱, پنجشنبه

«مارکز از شما خداحافظی می کند»

گابریل گارسیا مارکز (زادۀ 6مارس 1927 ـ مرگ 17 آوریل 2014)، نویسنده، روزنامه نگار، ناشر و فعّال سیاسی مشهور کلمبیایی.
مارکز پس از مبتلاشدن به بیماری سرطان لنفاوی، و احساس این که زندگیش به پایان نزدیک است، در «نامه» یی کوتاه از خوانندگان آثارش و مردم جهان خداحافظی می کند. متن «نامه» را در زیر می خوانید:
 «اگر پروردگار لحظه‌ یی از یاد می ‌برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می‌داد، از این فُرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم:
 به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی‌ راندنم، امّا یقیناً هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم؛ به هر چیزی، نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود، بها می‌دادم؛
کمتر می ‌خوابیدم و بیشتر رؤیا می‌بافتم، زیرا در اِزای هر دقیقه که چشم می ‌بندیم، شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم؛
 راه را از‌‌ همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقّف شده بودند و زمانی از بستر بر می‌خاستم که سایرین هنوز در خواب بودند.
 اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می‌بخشید،‌ ساده‌ تر لباس می‌ پوشیدم، در آفتاب غوطه می‌ خوردم و نه تنها جسم، که روحم را نیز در آفتاب، عریان می‌کردم؛
به همه ثابت می‌کردم که به دلیل پیرشدن نیست که دیگر عاشق نمی ‌شوند بلکه زمانی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نمی‌شوند؛
 به بچه ها بال می‌دادم، امّا آن‌ها را تنها می‌گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند؛
 به سالمندان می‌آموختم با سالمندشدن نیست که مرگ فرامی‌رسد، با غفلت از زمان حال است؛
 چه چیز‌ها که از شما‌ها [خوانندگانم] یاد نگرفته‌ ام...
 یاد گرفته ‌ام همه می‌خواهند بر فراز قلهٔ کوه زندگی کنند و فراموش کرده ‌اند مهمّ صُعود از کوه است؛
 یاد گرفته ‌ام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت می ‌فشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند؛
یاد گرفته ‌ام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده‌ یی را از جا بلند کند؛
 چه چیز‌ها که از شما یاد نگرفته ‌ام... احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.
 اگر می‌دانستم امروز آخرین روزی است که تو را می‌بینم، چنان محکم در آغوش می‌فشردمت تا حافظ روح تو گردم؛
 اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می ‌بینم، به تو می‌گفتم "دوستت دارم" و نمی ‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی. همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد. کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن ‌ها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش. به خودت این فرصت را بده تا بگویی: "مرا ببخش"، "متأسّفم"، "خواهش می‌کنم"، "ممنونم" و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.
 هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن.
به دوستان و همۀ آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت.
 آرزو می ‌کنم و امیددارم از این نامهۀ کوتاه خوشتان آمده باشد و آن را برای تمام کسانی که به آن‌ها علاقه‌ مندید، بفرستید.
همراه با عشق
 گابریل گارسیا مارکز».

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر