۱۳۹۶ اردیبهشت ۱, جمعه

دردسرهای کبوتربازی یک افعی

«آنچه آشکارا نشان می‌دهند، جز بازی نیست. کار حقیقی در ژرفنا صورت می‌گیرد.
(رومن رولان، جان شیفته)
***
برکه‌هایی برابر شتاب رود زمان
 باورهایی هستند که در برابر ظهور و نمو اندیشه‌های رشدیابنده‌ی تاریخی، هرگز سپر نمی‌اندازند. آبشخور این فکرها، غلیانی از درون‌گرایی ارتجاعی و داشتن پتانسیل جنایت‌آمیزی است. این‌ها تالاب‌ها و برکه‌هایی‌اند که بر اثر عبور شتابان رودهای پیش‌رونده‌ ، به جنبش و تکان و تحرک می‌آیند؛ اما این جنبش و تحرک، از آن رو است که جریان پیش‌رونده‌ و شتابنده‌ی رود تاریخ، تعادل درون‌گراییِ ارتجاعیِ برکه‌شان را به‌هم می‌زند. اینان آن اقیانوسی نیستند که از خروش و شتاب رود هستی، موج گیرند، پذیرای تلاطمش باشند و در چرخه‌ی انطباق تکاملی حیات بمانند. به عبارتی اینان: «موجودات بی‌چاره‌یی هستند که وقتی داربست عاداتی که زندگی‌شان بر آن تکیه داشت، برداشته می‌شود، مانند آوار فرو می‌ریزند». (رومن رولان، جان شیفته)
 تصویر و توصیف بالا، نمایی از رود پیش‌رونده‌ی جریان بی‌توقف آزادیخواهی و وجهی از برکه‌ها و تالاب‌های ارتجاع در ایران کنونیِ تحت سلطه‌ی اشرافیت مادون ارتجاعی آخوندها می‌باشد. این اشرافیت ملبوس به جامه‌ی دین، نمایشگاه برکه‌هایی چون «اصلاح‌چی» و «اصول‌گرا» می‌شود که از تصادم با رود پیش‌رونده و شتابنده‌ی جریان آزادی در ایران، به غلغل و بالا و پایینی افتاده‌اند؛ وگرنه همان قرون وسطایی‌اند که بودند.
دردسرهای یک ماهیت
 بازارگرمی انتخابات در نظام ملایان، زمینة بروز ماهیت مشترک دست‌اندرکاران به‌ظاهر رنگارنگ آن است. رنگهایی که در پوش اصلاح‌جو و اصول‌گرا، تلاش می‌کنند چشم خلایق را از ماهیت ضدتاریخی‌شان دور نگاه دارند؛ غافل از این‌که آنچه به ساختار ماهوی این نظام برمی‌گردد، سال‌های سال است که در نمود سیاسی و اجتماعی و فرهنگی‌اش، توسط مردم ایران آزموده شده و محلی از اعراب ندارد. بنابراین امری ذهنی یا پیشداوری و نیز تحلیل و تأویل نیست.
 از قضا شناخت مردم ایران و مقاومت شکست‌ناپذیر پیشتازانشان، باعث رنگ‌آمیزیهای جناحی در نظام ولایی شده است. اما کمیت نظام، آن‌جایی لنگ است که با هر رنگ‌آمیزی و عناوین و جناحی هم که به بازار بیاید، دم خروس ماهیتش، کار دستش داده و می‌دهد. ماهیتی که همواره از بن‌بستی به گره کوری و از مانوری به نمایشی می‌کشاندش؛ اما نه گرهی گشوده می‌شود و نه نمایش و بازارگرمی‌یی افاقه می‌کند. در این میان، بروز درون‌مایه‌ی حقیقیِ رنگ‌آمیزیهای جناحی را شتاب می‌بخشد و دامنه‌ی جنایت و تباهی را همه‌جانبه‌تر کرده و می‌کند. مشکل و دردسر در ماهیتی ضدتاریخی و ارتجاعی است که بارقه‌یی اندک از پرتوهای خورشید آزادی را برنمی‌تابد. درد روزمره‌ی نظامی که خمینی کلاه ولایت‌فقیه را تا شانه بر سرش کشیده، همین بوده و هست و خواهد بود.
حقیقت و مجازِ اصلاح سیاسی ـ اجتماعی
 «اصلاح طلبی، باور به امکان تغییر ساختارهای سیاسی و نظام اقتصادی بنیادی یک جامعه از طریق تغییر تدریجی از درون نهادهای موجود است... اصلاح‌طلبی را باید از اصلاحات پراگماتیک متمایز کرد: اصلاح طلبی این فرض است که انباشت اصلاحات می‌تواند منجر به ظهور یک نظام اقتصادی ـ اجتماعی کاملاً متفاوت از اشکال امروزین سرمایه‌داری و دموکراسی شود، در حالی که اصلاحات پراگماتیک تلاش‌هایی برای حفظ وضع موجود در برابر تغییرات بنیادی و ساختاری را نمایندگی می‌کند.» (ویکی پدیا، دانشنامه‌ی آزاد)
 آنچه از این تعریف برمی‌آید، گویای هدف اصلی آخوندها از بازیهای انتخاباتی‌شان است. همة به‌اصطلاح جناح‌ها و کاندیداهای این نظام، تمام تقلا و تلاششان «برای حفظ وضع موجود در برابر تغییرات بنیادی و ساختاری» بوده و می‌باشد. همگی قسم‌خوردگان ایدئولوژیک به اصل ولایت‌فقیه‌اند. همگان میراث‌بران و وفاداران به قانون اساسی‌یی هستند که دست‌پخت خبرگان خمینی‌ پرورده است.
بنابراین بازار مکاره‌یی به نام انتخابات، کاریکاتور بدون شرحی است که اتفاقاً تماشای آن، درس‌آموزیهای بسیاری برای نسل سوم و چهارم پس از انقلاب بهمن 57 دارد. نسل‌هایی که در متن حیات سیاسی و اجتماعی و فرهنگیِ 25سال گذشته، به‌خوبی دریافته و تجربه نموده‌اند که دموکراسی، انتخابات آزاد و اصل بی‌بدیل آزادی با اصل ولایت‌فقیه هیچ سازگاری و مؤانستی نداشته و ندارد و نخواهد داشت. نسل‌هایی که با قیام 78 و 88 و هم‌اینک در بازتاب نظر و رأیش پیرامون بازارگرمی انتخاباتی ملایان، نشان داده است که از این حاکمیت و اشرافیت آخوندی گذشته و عبور کرده است.
«بنگر چسان انسان از تو گذشته است... !
ای مسلط بر انجماد سنگ و زنگبار آهن؛
بر انسان نـه!
بنگر چسان ایران از تو گذشته است... !
ای خلافت بر استخوان و کالبد و گـور؛
بر اندیشه و بر نور نـه!
سایه‌ات بر دیوار و پرده‌های غریب زندگی؛
بر گرمرویِ آشناشاد زندگان نـه!
 بنگر چسان مردمان از تو گذشته‌اند... !»
اعتراف به یک درایت و هوشیاری تاریخی
 رود شتابان زمان، در پهنه‌ی سیاست و جامعه، همة ماهیت‌ها را بارز و آشکار کرده و می‌کند و باز هم در مسیر پیچاپیچ رودخانه‌ی تاریخ، پرده‌ها و پوسته‌ها را کنار خواهد زد. در این رونمایی از درون‌مایه‌ها، سوژه‌های نخست این رود، حاکمیت‌های سیاسی، دولت‌ها، احزاب، سازمان‌ها، گروه‌ها با ایدئولوژی‌هایشان هستند. جامعة ما هم از نسل اول بعد از انقلاب 57 تا نسل سوم، درگیر و دار این رونمایی‌ها بوده و هست و خواهد بود.
آنچه صحنه‌ی کنونی سیاسی و اجتماعی جامعة ما را در ارتباط با حاکمیت سیاسی‌اش بیان می‌کند، بن‌بست تمامیت رژیم و گرفتاری‌اش در مثلث « ولایت فقیه ـ شورای نگهبان ـ سپاه پاسداران» است. عروسک‌های بازیگر این صحنه ـ با هر رنگ و لعاب و خط و خال و اصلاح و اصول ـ از هر طرف که می‌روند، سرشان به دیواره‌ی این مثلث می‌خورد و بازتاب آن را در تحریم سیاسی، اجتماعی، اخلاقی و انسانی مردم ایران و مقاومت بزرگشان می‌بینند. این است شرایط کنونی که سرمایه‌های جنایت‌گری و افتخار کردن به قتل‌عام فرشته‌های آزادی، سال به سال انباشته شده و در بازتاب تاریخی‌اش، یقه‌ی تمامیت نظام ولایی را گرفته است.
وقت است به درایت و هوشیاری مقاومت ایران اعتراف کنیم که از 22سال پیش، در راستای حق آزادی و استقلال ایران و با شناخت و اشراف کامل به ماهیت ضدتاریخی نظام ولایی، همواره تأکید و تکرار کرده که «افعی، کبوتر نمی‌زاید. اصلاح و اعتدال در رژیم ولایت‌فقیه، یک سراب ارتجاعی و استعماری است».
«باش تا جهل قرون
هورایت کشد و
رسولان خرد
ترکت گویند...
باش در شتاب جنایت؛
ای زیسته در نعره‌های نفرین مادران!
باش بر گریه‌ی گورخواب و قهقه‌ی پول‌خواب.
باش تا ارواح ابلیس
تعظیمت کنند.
باش تا ارثیه‌های عاطفی خلق
بر آستانه‌ی رستاخیز آزادی فرود آیند...
 بنگر چسان انسان و ایران و زمان از تو بگذرند... !».
31 فروردین 96

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر