۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه

«آتش به اختیار» به دامن «ولی فقیه » افتاد

خامنه ای در منتهای عجز و درماندگی و استیصال به اراذل و اوباش رژیمش که آنها را «دانشجو» می خواند، فرمان «آتش به اختیار» داد. هنوز دو هفته از این فرمان نگذشته بود که «آتش به اختیار» دامن خود او را فرا گرفت و جلز و ولز او را چنان در آورد که بقول معروف دور از شما به شیرینی خوردن افتاد.

در نماز «عید فطر» امروز، خامنه ای طی یک «نرمش قهرمانه» دیگر خطاب به اراذل اوباشش گفت: «"آتش به اختیار" به معنای بی قانونی و فحاشی و طلبکار کردن مدعیان پوچ اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست.»

چیزی به سالگرد کودتای ننگین ۲۸ مرداد نمانده است. تمامی اراذل و اوباشی که در کودتای ۲۸ مرداد صحنه گردان بودند و «ملی» و «میهن پرست» خوانده می شدند از فردای ۲۸ مرداد سکه شان به یک پول سیاه تبدیل شد. «ایت ا... کاشانی» که نخست وزیر کودتا سپهبد زاهدی که در دیدار با او در فردای ۲۸ مرداد وعده کرده بود که مدام با «حضرت آیت الله»دیدار کرده و از او کسب فیض کند، طی مدتی کوتاه در کلام همان زاهدی به «عنصر معلوم الحالی و مجهول الهویه ای بنام سیدکاشی» تبدیل شد.

هم سن و سال های نویسنده مطلب حاضر احتمالا فیلم «Z» درباره کودتای سرهنگ ها در یونان را دیده اند (۱). آنجائیکه «عناصر ملی‌ - میهنی» به زعم شاه در رژیم گذشته و «دانشجو» و «انقلابی» به ادعای خامنه ای و «عناصر سالم جامعه» به گفته سرهنگ های کودتاچی در یونان از میان اراذل و اوباش و باج گیرها و لمپن ها برچین می شدند تا بجان نیروهای دمکرات و ملی و مخالفان دیکتاتوری و فاشیسم انداخته شوند. این جمع هم «تاریخ مصرف»ی دارند. اگر آن سرهنگ کودتاچی بعد از رسوا شدن نقش «عناصر سالم جامعه» در کشتن آن کاندیدای دمکرات ریاست جمهوری یونان، از آنها تبری می جست و فرار می کرد، به همان سرنوشت کاشانی و ملکه اعتضادی و رمضان یخی و طیب حاج رضایی گرفتار آمدند هر چند شعبان بی مخی باقی ماند که بعدها شاه درباره اثرات «انقلاب سفید « و یا «انقلاب شاه و مردم» او را مورد مشورت قرار دهد! (۲) اما کودتاچیان آنقدر رسوا بودند که هیچگاه نتوانستند بر خلاء موجود بین دیکتاتوری و مردم فائق آیند و آن را بپوشانند. یادم می آید که سال دوم دبستان بودم که مدیر ما صبح ۲۸ مرداد ما را به صف کرد و اندر فواید «قیام ملی» ۲۸ مرداد سخنرانی کرد!. چیزی از گفته هایش دستگیرم نشد. ظهربه پدر از مراسم آن روز صبح گفتم و نظرش را پرسیدم . در جواب گفت: «بقول دکتر مصدق براستی که قیام فواحش بود!.» (۳)

حال در «نظام ولایی» هنوز «تاریخ مصرف» این جماعت علیرغم آنکه تشت رسوایی بکارگیری امثال الله کرم ها و ده نمکی ها علیه نیروهای دگراندیش از بامها افتاده است، به پایان نرسیده است و از فرط عقب ماندگی رژیم ولایت فقیه این جمع بعنوان سهمیه بسیج و سپاه و ... به دانشگاهها راه یافته و سرانجام « بچه زرنگ» های این جمع رسوا به ضرب تیغ چاقو و تیر و فشنگ از دانشگاههای نظام ولایی فارغ التحصیل شده و بعنوان قاضی و وکیل و ... کاره ای می شوند و «یچه کودن» ها و پس مانده ها هم به کارچاق کن و دلال این جمع فارغ التحصیل درقوه قضائیه و نهادهای دیگر تبدیل می شوند تا دور تسلسل سرکوب و تیغ کشی و قتل و جنایت با باجگیری و ارتشاء و فساد اداری در هم آمیزد و از آن معجونی بنام «نظام ولایت فقیه» بسازد و این جمع را خامنه ای بعد از قریب ۴۰ سال تجربه مردم ایران، از روی جهالت بخواهد بنام «انقلابی» به جامعه ایران در قرن بیست و یکم حقنه کند. اینهم نشان از عقب ماندگی تاریخی خمینی و خامنه ای از اسلاف دیکتاتور خود دارد.

اگر سرهنگهای کودتاچی در یونان و رژیم کودتایی شاه توانستند در ابتدای قرن بیستم ، لمپن های متجاوز به کودکان کم سن و سال را بعنوان «عناصر سالم جامعه!» و یا ملکه اعتضادی و پری بلنده گردانندگان خانه های فساد و شعبان بی مخ و رمضان یخی و طیب حاج رضایی و ... اراذل و اوباش و لمپن و لات های چاله میدان را بعنوان «عناصر ملی و میهن پرست» به مردم حقنه کنند، خامنه ای هم خواهد توانست اراذل و اوباش بسیجی را بعنوان «دانشجو» و «انقلابی» «ولایتمدار» با «غیرت دینی» به مردم ایران در قرن بیست یکم و در اوج «لنقلاب انفورماتیک» قالب کند. فعلا که «آتش به اختیار» به دامن او و بیت رسوایش افتاده است و او را در حین سوزش در حین تمرین قدری «نرمش قهرمانه»!، خیره سرانه و در اوج بلاهت به نسبت دادن لقب «مدعیان پوچ» به مخالفین خود واداشته است. براستی کدام انقلابی را در تاریخ سراغ دارید که آنهم در مقام قدرت ، دون پایه ترین و فاسدترین و ناآگاهترین اقشار جامعه را با چوب و چماق و قمه و خلاصه سلاح گرم و سرد به «لشکرکشی خیابانی» با عنوان «آتش به اختیار» بکشاند جز فاشیستهایی از نوع «جوانان نازی» در آلمان هیتلری و یا اراذل و اوباش در یونان تحت کودتا سرهنگ ها و یا در ۲۸ مرداد ۳۲ با ... فعلا ما با «دل عبرت بین» نظاره گر «آتش بی اختیار»ی هستیم که ریش و ریشه ولی فقیه را فراگرفته است. بیشک این آتش تا خاکستر نمودن «بنیادگرایی مذهبی» و «فاشیسم دینی» ادامه خواهد داشت و بر ویرانه های رژیم جهل و جنایت «ولایت فقیه»، ایرانی آزاد و آباد را در کمال آگاهی و اختیار ملت بنا نهاده خواهد شد و روابط دمکراتیک و قانونمند بجای «لشکر کشی خیابانی» و «آتش به اختیار» اراذل و اوباش فاسد و فاسق خواهد نشست.

علیرضا یعقوبی
۲۶ جون ۲۰۱۷

پاورقی ها:

۱- «زد» «Z» فیلمی فرانسوی زبان، ساخته کوستا گاوراس کارگردان یونانی‌الاصل و با بازی ایو مونتان، ایرنه پاپاس و ژان لویی ترنتینیان است. داستان فیلم پیرامون کاندید ریاست جمهوری است که حزب حاکم سعی بر حذف کاندید و بقیه اعضا دارند. که در سال ۱۹۶۹ بر اساس رمانی به همین نام از واسیلیس واسیلیکوس ساخته شده‌است. موسیقی آن نیز ساخته میکیس تئودوراکیس آهنگساز بزرگ یونانی و سازنده موسیقی فیلم‌های حکومت نظامی و زوربای یونانی است. این فیلم برنده اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان درسال ۱۹۶۹ شد.

۲- در دوران رژیم گذشته این شایعه رواج داشت که روزی شاه از «شعبان بی مخ» خواسته بود که نظرش را درباره «انقلاب سفید» به او اعلام کند و «شعبان بی مخ» در جواب گفته بود: «همانطوریکه اعلیحضرت مستحضرند ما دو نوع انقلاب بیشتر نداریم، یکی انقلاب سرخ که ملت می زنند خواهر و مادر شاه را .... و انقلاب سفیدی که اعلیحضرت کردند و خواهر و مادر ملت را .... .»

۳- وقتی در دادگاه سرلشگر ستو ده دادستان دادگاه نظامی از دکتر مصدق می پرسد : «باور ندارید که آنچه در "۲۸ مرداد" اتفاق افتاد یک "قیام ملی" بود؟. آن شیر پیر در بند غرید و در مقام جواب گفت: "بیشک قیام فواحش بود!".»