۱۳۹۴ اردیبهشت ۱۰, پنجشنبه

باغ سبز «سرمایه گذاری خارجی»



(قسمت آخر) - سخن روز - علیرضا یعقوبی در بخش نخست این بحث از شرایط خاص سرمایه گذاری در عصر جهانی شدن سخن رفت و حال می خواهیم به سراغ شرایط عام و وضعیت اقتصاد ایران سخن بگوئیم و اینکه آیا در شرایط موجود و با توجه به وضعیت رژیم آخوندی اصولا چیزی بنام «سرمایه گذاری خارجی» محلی از اعراب دارد؟. راه رشد اقتصادی: اصولا هر نظام سیاسی از یک «راه رشد اقتصادی» تابعیت می کند و بر آن مبنا تمامی فعالیت های اقتصادی را سازماندهی کرده و مدیریت می نماید چرا که روابط اقتصادی مبنای هرگونه تحولات دیگر در جوامع انسانی هستند و شاخص رشد هر کشوری در عادلانه بودن روابط اقتصادی و فراهم آوردن شرایط «استفاده همگانی از فرصت های برابر» سنجیده می شود. به ضرس قاطع رژیم ولایت فقیه تنها رژیمی در دنیای امروز است که هنوز بعد از ۳۶ سال از حاکمیتش شیوه مشخصی را بعنوان «راه رشد اقتصادی» برنگزیده است. خمینی بنیانگذار این رژیم سبکسرانه اعلام کرد که «اقتصاد مال خر است» و تکلیف خود را برای همیشه با «اقتصاد» مشخص ساخت. مدلی که امروز بعنوان راه رشد اقتصادی مطرح است و بجز چند کشور که اقتصاد متمرکز دولتی را «راه رشد سوسیالیستی» نام نهاده و از این مدل پیروی می کنند، در دیگر کشورهای جهان «اقتصاد بازار» «Market Economy» بعنوان یگانه راه رشد اقتصادی پذیرفته شده است. «سازمان تجارت جهانی» «World Trade Organization» بر مبنای همین راه رشد شکل گرفته و کشورهای مختلف چه کشورهای صنعتی و چه در حال رشد عضو این سازمان هستند بطوریکه در حال حاضر بیش از ۱۶۰ کشور جهان عضو این سازمان جهانی با مخفف «WTO» هستند. تلاش رژیم آخوندی برای عضویت در این سازمان جهانی بخاطر دارا نبودن شرایط عضویت در این سازمان تا کنون راه بجایی نبرده است. رژیم آخوندی علیرغم اینکه از کثیف ترین و آلوده ترین و ناشفاف ترین روابط اقتصادی در درون برخوردار است، بطوریکه بنا به اعلام موسسه شفافیت بین‌الملل (Transparency International)، ایران در رتبه ۱۳۶ در عدم شفافیت و فساد اقتصادی را در سال ۲۰۱۴ قرار داشته است، در برون دم از مخالفت با «نظام سلطه» یعنی همان «نظام سرمایه داری جهانی» می زند!! و مسلما چنین کشوری از شرایط لازم برای عضویت در سازمان تجارت جهانی برخوردار نیست و اصولا ایران تحت حکومت ملایان هیچ تطابقی با برنامه ها و اهداف این سازمان جهانی ندارد. سرمایه داری در ایران: نظام سرمایه داری طی یک روند تغییر و تبدیل از نظام کهنه فئودالی و طی پروسه های مختلف و در مبارزه و با شرایط پیشین شکل گرفت و در نهایت به یک انقلاب از «پائین» و از دل توده ها در راستای سرنگونی تمام عیار نظام کهنه فئودالی و روابط حاکم بر آن تبدیل شد و لذا نظام نوین برای خود اهداف و رسالتی قائل بود. «دمکراسی» بشکلی که امروز در کشورهای پیشرفته صنعتی حاکم است از دستاوردهای بلافصل رسالتی است که شکل گیری روابط تولیدی بدنبال آن بود. تغییر بافت اقتصادی در ایران برخلاف آنچه که در کشورهای صنعتی بوقوع پیوست، بصورت فرمایشی از«بالا» تحقق یافت و «اراده ملوکانه» بجای «اراده ملت» نشست و «فئودال دیروزی» یکشبه به «سرمایه دار امروزی» تبدیل شد. سیکل معیوب از همینجا شکل گرفت و لذا شکل گیری و رشد و نضج روابط تولیدی در این جامعه عقیم ماند و روابط کمپرادوری یا دلالی زالو صفتانه شکل گیری روابط تولیدی و رشد نیروهای مولد را پس زد. لذا سرمایه داری ایران از بدو تولد فاقد شناسنامه و هویت و اصالت و برنامه و رسالت بود. حال بعد از سقوط رژیم گذشته، با ندانم کاری رژیم مادون تاریخی ولایت فقیه، همان روابط نیم بند گذشته جایش را به یک نظام سراپا فاسد داد. با پایان یافتن جنگ ۸ ساله و تهی شدن خزانه کشور، دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی برای دریافت وام از «بانک جهانی» و بکاربستن نسخه های این بانک برای اقتصاد کشورهایی همچون ایران، طی یک بدعت بغایت فساد برانگیز دست نهادها و وزارتخانه ها و بالاخص نهادهای نظامی و امنیتی را در فعالیتهای اقتصادی باز گذاشت و این وزارتخانه ها و نهادها به صندوق ها و مؤسسه های مالی و بنیادهایی وابسته به شخص ولی فقیه افزوده شدند که هر کدام به دولتی در دل دولت اصلی تبدیل شدند. آخوندی که روزگاری در دهه ۵۰ از مشهد به مرحوم حاج محمد مدیر شانه چی تلفن می کرد که در ماههای رمضان و محرم برایش در تهران چند منبر بگیرد تا از قبل آن ارتزاق کند، امروز در جایگاه «ولی فقیه» صاحب بزرگترین امپراطوری مالی در خاورمیانه شده است و دم از مبارزه با «نظام سلطه» می زند. تنها یک نهاد وابسته به او در مشهد تحت عنوان «استان قدس رضوی» از تولید ماست و پنیر و بیسکویت و روغن و کلوچه گرفته تا مونتاژ اتومبیل فعال مایشاء است و بصورت انحصاری فعالیت اقتصادی دارد. بنا به اعتراف احمدی نژاد رئیس جمهور منتخب خامنه ای، سپاه پاسداران دارای دهها اسکله وارداتی غیرقانونی است که از آن برای قاچاق کالا استفاده می شود. این نهاد به هیچ مرجع دولتی پاسخگو نیست. همین نهاد بیشترین بهره از در شرایط تحریم جهانی نصیبش شد. در یک کلام در ایران صدها نهاد اقتصادی وجود دارند که اقتصادی رانتی را در این کشور بلا زده هدایت می کنند که هر کدام تبدیل به یک مافیای سیاسی و اقتصادی تبدیل شده و تنگ نظری ها و بعضا نفوذ در حیطه کاری یکدیگر نهایتا به درگیری داخلی این مافیاهای سیاسی و اقتصادی راه برده که گاها به برخوردهای نظامی منجر شده است. چنین «شتر گاو پلنگ»ی که بر آن نام «اقتصاد اسلامی» گذاشته اند، اقتصادی است بغایت رانتی، فاسد و ضد ارزش ها و باورهای اولیه انسانی که تنها تداعی گر نفوذ و بسط شدن تئوری داروین از دنیای حیوانی به عالم انسانی آنهم در رژیم ولایت فقیه است که نامی جز «Social Darwinism»،«دارونیسم اجتماعی» نمی توان بر آن گذاشت. شاتید به همین خاطر است که محمد رضا نقدی فرمانده بسیج رژیم ادعا کرد که عکس ولی فقیه در جنگل ها هم دیده شده است!!. حکومتی که بخاطر خصوصیات منحصر بفردش موجبات فرار «سرمایه های انسانی و مادی داخلی» را آنهم در چنان ابعاد دهشتناکی فراهم آورده است بطوریکه کشورهایی همچون دبی و ترکیه به منابع فعال جذب سرمایه های ایرانیان تبدیل شده اند، چگونه
خواهد توانست «سرمایه گذاران خارجی» را جذب چنین «گاو دکفته بازاری» (۱) کند. این رژیم حتی در امر خصوصی سازی باشگاههای ورزشی کشور عاجز است، چگونه می تواند سرمایه گذار خارجی را جذب کند؟. بطور مشخص بخوانید از پوری حسینی رئیس سازمان خصوصی سازی که در رابطه فروش باشگاههای مصادره شده پرسپولیس و استقلال می گوید: «خریداری فاقد اهلیت باشد صلاحیت او قبول نخواهد شد.» «اهلیت» مورد ادعای او هم چیزی نیست جز پاسدار و مزدور رژیم بودن. یعنی دیدگاه «امنیتی» بر سراپای این رژیم حاکم است و هر خللی می تواند به فروپاشی تمام عیار آن راه برد. حال این رژیم می خواهد سرمایه گذار «خارجی» را با شاخص «اهلیت» تشویق به سرمایه گذاری در اقتصادی کند که «داخلی» و به زعم خود «نااهل»را فراری داده است!!. اصول عام حاکم بر جذب سرمایه: اصولا سرمایه خواهان حاشیه امنیت است و از تنش و بی ثباتی گریزان است. در دنیای امروز ایجاد ثبات و امنیت پایدار و خلاق تنها با تحقق دمکراسی ممکن است. تنها در پناه دمکراسی و ایجاد امکان استفاده برابر از فرصت های برابر است که می توان امنیت پایدار و خلاق را محقق ساخت، آنچه که در رژیم آخوندی کیمیایی است دست نایافتنی. امنیت حاکم، امنیت مرده و در پناه سرکوب و کشتار و اعدامهای یومیه است. توده های مردم که هیچ، «خواص بی بصیرت» رژیم هم از حاشیه امنیت برخوردار نیستند. یک روز «نیروهای خودسر» سازماندهی شده در بیت رهبری سر از شیراز در می آورند تا علی مطهری را وادار به بازگشت به تهران سازند و روز دیگر در استان گلستان اعلامیه صادر می کنند که مبادا ناطق نوری و «فرزند یادگار امام» هوس حضور در آن سامان را بکنند. «چماقداران دیروزی» قربانی «چماقداری امروز» می شوند و فردا بقول علی مطهری نوبت «چماقداران امروزی» است. این سرنوشت محتوم رژیمی است که در روز ازل بنیانگذاریش اساس حاکمیتش را نه بر گشایش، رشد، بسط بلکه بر عدم، نابودی و انقباض گذاشت و کسی که باد کاشته مسلما طوفان درو خواهد کرد. خوب وقتی ثبات سیاسی و اجتماعی از جامعه ای رخت بر بسته باشد مسلما اولین فراری چنین جامعه ای سرمایه خواهد بود. دقیقا در چنین وضعیتی ۳۶ سال است که رژیم آخوندی همچون منارجنبان اصفهان می لرزد اما آن یکی جز آثار تاریخی بثبت رسیده و تا ابد بخشی تفکیک ناپذیر از زیبائیهای این وطن اسیر باقی خواهد ماند و این رژیم زشت و بدترکیب در ظلمات محو خواهد شد و به گورستان تاریخ سپرده شده و یاد و نامی جز به زشتی و پلیدی و پلشتی از آن باقی نخواهد ماند. در کنار امنیت سیاسی و اجتماعی پایدار مبتنی بر دمکراسی، آسیب شناسی سرمایه او را نیازمند به قوانین متقن و استواری می سازد که ضمانت نامه لازم برای جلوگیری از هرگونه تعرض و صدمه رسانی به آن می باشد. در کنار این عامل باید از اصلاح نظام مالیاتی کشور در مورد خاص ایران سخن گفت که قوانین مالیاتی حاضر متعلق به دوران اولیه سرمایه داری است و عملا منسوخ و از اساس ناکارآمد است. اصلاح سیستم و نظام دولتی و اداری منقبض ایران از دیگر تحول لازم برای جذب سرمایه است. اصلاح نظام ناکارآمد اداری و دولتی ایران ایجاد لرزه ای با بالاترین ریشتر ممکن بر تمامی اندامهای آن را طلب می کند که تنها دولت برآمده از دل مردم را یاری ایستادگی در برابر پس لرزه های آن است . در واقع دمکراسی با خود زیر ساختهای مقاومی را ایجاد خواهد کرد که جامعه ایران و روابط اجتماعی را در برابر لرزه ها و پس لرزه های تحولات بنیادین و اساسی گریزناپذیر فردای ایران، مقاوم و ایمن می سازد. ایجاد امنیت سیاسی، تنظیم و تدوین قوانین متقن و پایدار و به روز که امنیت سرمایه را تضمین کند، اصلاح نظام مالیاتی و اداری تنها در پناه حاکمیت دمکراسی است که قابل تحقق است و اساسا نظامهای دیکتاتوری ادامه حیات خود را در حفظ شرایط موجود و روابط کهنه ای می بینند که جرأت نزدیک شدن به هرگونه تحول را بنا به ماهیت سرکوبگرانه از آنها می رباید. حال بگذار سایت ها و وسائل ارتباط جمعی جناحی از رژیم از قول خانم وندی شرمن از اعضای هیئت گفتگو کننده آمریکایی «از برون و قال» مدعی شوند که شرکتهای خارجی پشت دروازه های ایران صف کشیده اند و از آنها بخواهد اندکی صبر که سحر نزدیک است اما ما از «درون و حال» اقتصاد تک محصولی ایران که کل درآمد نفتی یکساله آن از درآمد سه ماه تنها یک شرکت آمریکایی همچون شرکت الکتریکی و کامپیوتری اپل کمتر است، می گوئیم که اینها تنها شعبده ای دیگری است که تنها از آستین ملایان بیرون می زند. در نهایت برای این اقتصاد شترگاو پلنگ کنونی تنها شرکتهای نفتی بین المللی باقی می مانند و چند شرکت خودروسازی که مدل های از بازار خارج شده خود را در ایران مونتاژ کنند و به چند برابر قیمت آن در اروپا در بازار غیر رقابتی ایران بفروش برسانند. فقط همین. پاورقی: ۱- «گاو دکفته بازار» عاریه گرفته شده از شعری گیلکی از روانشاد «شیون فومنی» است که یادش را در همینجا گرامی می داریم. «گاو دکفته بازار» (گاو به بازار افتاده) در فارسی معادل بلبشو بازار و هرج و مرج در بازار است. داستانی بر این شعر مرتبط است که از آن بخاطر اختصار کلام در می گذریم.

۱۳۹۴ اردیبهشت ۵, شنبه

عزيز اصلي، دروازه بان بزرگ ايران در غربت بدرود حيات گفت


 

               کمیسیون ورزش
عزيز اصلي، دروازه‌بان بزرگ تيم ملي ايران در دهه‌هاي چهل و پنجاه، روز گذشته در سن 79 سالگي در آلمان بدرود حيات گفت. قهرمان پرآوازه ايراني، پس از روي كارآمدن رژيم پليد آخوندي، به رغم وطن‌پرستي و ايران دوستي، مجبور به ترك وطن شد و در آلمان اقامت گزيد. اما همواره دلش براي ايران و مردم ايران مي‌تپيد. او همواره رژيم آخوندي را كه مسبب تبعيد و آوارگي ميليونها ايراني آزاديخواه شده بود، نفرين مي‌كرد.
كليه قهرمانان ورزشي ايران و اقشار مختلف مردم، به‌خصوص نسل جوان در تبعيد ايران، به اين قهرمان ارزنده و متواضع، عشق مي‌ورزيدند و به او لقب «عمو اصلي» داده بودند.
عزيز اصلي كه يك استاد و پيش كسوت ورزش فوتبال بود، طي اقامتش در آلمان دانش و تجربه ذيقيمت ورزشي خود را در تربيت ورزشكاران ايراني و آلماني به كار گرفت و در اين پهنه نيز به جامعه ورزشي ايران خدمات بسيار كرد.
عزيز اصلي در خارج از كشور نيز از گزند تهديدها و جنايتهاي رژيم آخوندي در امان نماند. از جمله در سالهاي 1372 و 1373 به دنبال آموزش فوتبال به جوانان ايراني و فرزندان شهيدان و اسيران مقاومت ايران و شركت در مسابقات فوتبال جام ايرانيان و هواداران مقاومت ، و پس از آن كه مصاحبه‌ او از سيماي آزادي، تلويزيون ملي ايران پخش شد، مورد تهديد و فشار رژيم آخوندي قرار گرفت و دژخيمان و دلالان پست‌فطرت آخوندي شروع به ارعاب او و خانواده‌اش در ايران و آلمان كردند.
قهرمان بزرگ ملي ايران، به‌رغم تلاشهاي رژيم آخوندي براي بردنش به ايران و مصاحبه و ندامت، به چنين كاري تن نداد و با تحمل درد غربت و دوري از وطن، سرانجام در آلمان به‌درود حيات گفت.
قهرمانان ملي عضو شوراي ملي مقاومت و ورزشكاران ايراني در سراسر جهان، درگذشت دروازه‌بان پرافتخار تيم ملي فوتبال ايران را به خانواده محترمش و همين طور جامعه ورزشي و فوتبال ايران تسليت عرض نموده و براي آنها در فقدان عزيز اصلي، صبر و بردباري آرزو كرده و براي ملت بزرگ ايران نويد پيروزي و آزادي مي دهند.
كميسيون ورزش شوراي ملي مقاومت ايران
مسلم اسكندر فيلابي
4 ارديبهشت 1394

۱۳۹۴ اردیبهشت ۴, جمعه

باغ سبز «سرمایه گذاری خارجی»(۱)

- سخن روز - علیرضا یعقوبی
بعد از فروکش کردن غبار اولیه «تفاهم نامه هسته ای» و بازگشت امور بر سر جای اولیه، توپخانه تبلیغاتی «دولت اعتدال و امید» شروع به شلیک «گشایش اقتصادی» نمود و با نشان دادن در باغ سبز «سرمایه گذاری خارجی» در ایران تحت حاکمیت آخوندها، فیلی تازه هوا کرد.
گویا سرمایه گذاران خارجی پشت مرزهای ایران صف کشیده اند که به محض لغو تحریمهای اقتصادی وارد ایران شده و چنان بهشتی از ایران بسازند که نگو و نپرس. مردمی هم که ۲۰ میلیون تومان پس انداز کرده بودند تا با آن یک «پراید» بخرند حالا با این وعده و وعیدها، دو دل شده اند که با آن «فورد» بخرند یا «مازراتی»!!.
سفر هیئت های اقتصادی بالاخص از آمریکا و قرار و مدار آنها هم با دولت حسن روحانی نقل سایت ها و روزنامه های وابسته به این جناح از حاکمیت است.
با این پیش فرض که در عصر جهانی شدن در واقع این اقتصاد و سرمایه است که جهان وطن شده و مرزها را در هم نوردیده است و لذا سرمایه گذاری در دیگر کشورها نه یک پدیده خلق الساعه و نوظهور بلکه اتفاقی است که باعث شکل گیری آنچه که «اقتصادهای نوظهور» خوانده می شوند، در جهان شده است و زنجیره سرمایه را نه سست بلکه محکم تر ساخته است.
در دنیای امروز، رقابتی شدید بین کشورهای جهان سوم که به آنها «دمکراسی های جوان» اطلاق می شود، برای جذب «سرمایه گذاری خارجی» جریان دارد. چنین نظامهایی با پذیرش «اقتصاد بازار» «market economy» (سرمایه گذاری آزاد)‌ و تصویب قوانین جامعی در زمینه های اقتصادی و مالیاتی که از جذابیت لازم برای سرمایه گذاران خارجی برخوردار باشند، در صددند سرمایه گذاران خارجی را برای ورود به بازار داخلی خود تشویق نمایند، لذا با توجه به رقابت وسیع در این عرصه، باید اذعان نمود که سرمایه گذاری در دیگر کشورها از اصول و قوانینی عام و خاص تبعیت می کند که وضعیت کنونی اقتصاد ایران تحت حاکمیت آخوندها هیچ تطابقی با استانداردها و نورم های به رسمیت شناخته شده بین المللی ندارد و اصولا رژیم آخوندها بنیادا فاقد شرایط لازم و کافی برای «سرمایه گذاری خارجی است.»
از اصول خاص حاکم برای سرمایه گذاری خارجی، پیروی از برنامه «تنظیم خانواده» و «کنترل رشد جمعیت» بر اساس برنامه ۲۰۲۵ ملل متحد است.
پایبندی به این اصل در واقع بیانگر ثبات و امنیت پایدار در زمینه رشد جمعیت و جلوگیری از نوسانات و آنچه که هرج و مرج خوانده می شود، در زندگی اجتماعی و درون جامعه است.
مدیریت جمعیت کشور و رشد قانونمند آن باعث خواهد شد که از ایجاد «تنش» ها و نارضایتی اجتماعی پیش بینی ناشده که بیشک راه به ناپایداری و بی ثباتی اقتصادی و رخت بستن امنیت از سرمایه خواهد برد، جلوگیری بعمل آید. حال ایران تحت حاکمیت ولایت فقیه نه تنها به این برنامه وفادار و پایبند نیست بلکه بنا به دستور اکید شخص ولی فقیه خانواده های ایرانی باید به رشد جمعیت بعنوان یک فریضه بنگرند و تمامی اهتمام و تلاش خود را در زمینه ازدیاد فرزندان تا دو برابر جمعیت کنونی ایران بکار بندند!!.
دومین اصل عام برای سرمایه گذاری در دیگر کشورها توسط سرمایه گذاران خارجی، برخورداری از نیروی کار ماهر بر اساس نورم های بین المللی است که تحقق این امر زیر ساختهایی را طلب می کند که بطور مشخص می توان به تآسیس مراکز فنی و حرفه ای استاندارد و دانشگاههایی اشاره کرد که در تولید علم و دانش در دنیای امروز از نقش و اعتبار و جایگاهی برخوردار باشند.
در ایران امروز آنچه که از منزلتی برخوردار نیست همانا «تخصص» است. «تعهد» به حفظ «اصل ولایت فقیه» مقدم بر هر اصلی در قبول مسئولیت و جای گرفتن در نظام مدیریتی کشور است.
هیچگاه در تاریخ این سرزمین، علم و دانش و تخصص اینهمه خوارو بی مقدار شمرده نشده است. نگاهی اجمالی بر خروج نیروهای متخصص از ایران تحت عنوان «فرار مغزها» که سالیانه بیش از ۱۵۰ میلیارد دلار بر اقتصاد کشور زیان وارد می کند، امری است که حتی مدیران همین نظام بر آن صحه گذاشته اند و زحمت ما را در این رابطه کم کرده اند. هر چند همین آمارهای اعلام شده، آمار و ارقام واقعی نیستند اما بعنوان «مشتی» نشانه «خروار» بر واقعیت ها تکیه داده اند (۱).
دانشگاههای ایران در بین ۱۰۰ دانشگاه اول جهان که در تولید علم و دانش از جایگاهی برخوردارند، جایی ندارند. باید تاکید ورزید که در مراکز فنی و حرفه ای و دانشگاههای فنی ایران، «کارگاه» ها بعنوان محل آموزش عملی «تخصص»، بسیار عقب مانده تر از مدارس ابتدایی کشورهای پیشرفته هستند. به سیستم اینترنتی ایران توجه شود، می توان به جایگاه دانش پایه «علوم کامپیوتری» در ایران پی برد.
«ارتباط» با محافل علمی و تخصصی بین المللی بدلیل فضای امنیتی چنان تنگ شده است که اصولا اساتید ایرانی با هیچک از محافل دانشگاهی معتبر بین المللی که در تولید علم از جایگاه شایسته ای برخوردارند، ارتباط ارگانیکی نداشته و «به روز شدن» که اصلی شناخته شده و اولیه در عرصه علوم است، در ایران امروز فاقد مفهوم واقعی است. هرگونه تلاشی در این زمینه توسط نهادهای امنیتی در خطر اتهام «ارتباط» با سازمانهای جاسوسی خارجی و سرویس های امنیتی دشمنان می شود. مضافا بر اینکه اساتید دانشگاههای ایرنی بجز رشته علوم پزشکی با مشکل و چالش معیشتی روبرو بوده که آنها را از هرگونه تلاش سیستماتیک برای «به روز شدن» باز داشته و آنها را هم همچون دیگر اقشار مردم دچار «روزمرگی» ساخته است.
نیروی کار ماهر و متخصص الزاما باید «ارزان » قیمت هم باشند چرا که سرمایه گذار خارجی بدنبال رقابت در عرصه فروش کالای تولید شده می باشد. رشد فاجعه بار تورم در ایران، کشورمان را در زمره یکی از پرهزینه ترین کشورهای جهان قرار داده است، امری که «صرفه» را در سرمایه گذاری بی معنی ساخته و موجبات گریز سرمایه را فراهم می آورد.
برخورداری از نیروی کار متخصص و ارزان هم زمانی از ارزش و جایگاه واقعی برخوردار خواهد بود که زیر ساختهای تولیدی در کشور وجود داشته باشد. در دنیای امروز «سرعت» در «افزایش تولید» نقش اساسی داشته و این امر راه به پائین آمدن «هزینه تولید» برده و به محصولات تولید شده اجازه رقابت با دیگر کالاهای مشابه در بازارهای جهانی را می دهد.
ابزار آلات و ماشین های تولیدی در ایران عموما متعلق به دوران قبل از انقلاب سال ۵۷ بوده که حتی میل و رغبتی را در صاحبان اولیه آن برای بازپسگیری سرمایه هایشان علیرغم رجوع و پیشنهادات متعدد رژیم و عوامل و پادوهایشان به آنها، برنمی انگیزد تا چه رسد جذابیتی برای سرمایه گذاران خارجی داشته باشد.
بعلت جلوگیری از طولانی شدن مطلب، بحث را در قسمت آتی با تحلیلی از موقعیت کنونی اقتصاد ایران تحت حاکمیت ملایان به پایان می بریم.
پاورقی:
۱-رضا فرجی دانا وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری دولت روحانی که توسط مجلس رژیم برکنار شد: «در شرایطی که کل بودجه دولتی ما سالانه 192 هزار میلیارد تومان و معادل 70 میلیارد دلار است با مهاجرت مغزها 150 میلیارد دلار به دنیا کمک می کنیم.»
علیرضا یعقوبی
۲۴ آوریل ۲۰۱۵

۱۳۹۴ فروردین ۲۸, جمعه

«طوفان قاطعیت» و داد و فغان خامنه ای

- سخن روز - 
با روی کار آورده شدن خمینی در ایران، «توسعه طلبی» لابد از نوع اسلامی اش بنام «صدور انقلاب» در دستور کار رژیم تازه به دوران رسیده جمهوری اسلامی قرار گرفت.
در قدم اول حمینی، چشمش را به عراق دوخته بود که با بلعیدن آن کشور که اکثریت بافت جمعیتی اش را شیعیان تشکیل می دادند، دیگر کشورهای منطقه حساب کار خود را کرده و ناچارا در برابر مطامع رژیم روش تمکین و تسلیم و باج دهی را در پیش می گرفتند.
جنگ ۸ ساله با کشور همسایه عراق، حاصل این تفکر خمینی و آنهایی بود که به «جنگ های فرقه ای» در خاورمیانه چشم دوخته بودند.
اشغال کویت توسط دولت سابق عراق باعث شد تا «شورای همکاری خلیج» بین ۶ کشور عرب منطقه خلیج فارس از عربستان و کویت و قطر و امارات و بحرین و عمان شکل بگیرد که این پیمان عمدتا شکل بازدارنده داشت و دایره فعالیت آن به چند نشست بین دولتهای عضو و سران آنها و صدور قطعنامه و بیانیه بی آزار خلاصه می شد.
با سرنگونی رژیم سابق عراق و تبدیل شدن آن کشور به حیاط خلوت ولی فقیه تهران، بزرگترین سد و مانعی که در برابر جاه طلبی های رژیم آخوندی قرار داشت، از میان برداشته شد. عمق استراتژیک رژیم آخوندی با خاصه خرجی از سرمایه های ملی ایرانیان تا سوریه و لبنان جلوکشیده شد.
بحرین و یمن لقمه هایی بودند که با بلعیدن آنها در قدم اول، می بایستی خوش اشتهایی آخوند شکم باره بعد از قورت دادن مفت و مجانی عراق، موقتا ارضاء می شد!!.
این جاه طلبی ها نمی توانست از دید بنیادگرایان سنی بدور باشد. لذا القاعده به میدان فرستاده شد و از دامن آن موجود ناقص الخلقه ای وحشی بنام «داعش» پا به حیات گذاشت تا منطقه خاورمیانه به عرصه تاخت و تاز بنیادگرایان شیعه و سنی و «جنگ های فرقه ای» بین آنها تبدیل شود.
کشورهای عضو پیمان «شورای همکاری خلیج» فارس عمدتا نقش تماشاچی در این میان را بعهده داشتند.
با ناکام ماندن آخوندها در بحرین، رژیم تهران با طرح و نقشه جامع تری، یمن را مورد هدف جاه طلبی های منطقه ای اش قرار داد و با سرمایه گذاری روی «شیعیان زیدی» (۱) و بطور مشخص خانواده عبدالمالک حوثی و قبیله او تلاش نمود با توجه به بی ثباتی آن کشور از زمان انقلاب «بهار عرب» زمینه به قدرت رساندن آنها را در یمن فراهم آورد بالاخص آنکه رئیس جمهور سابق یمن، علی عبدالله صالح، برای باقی ماندن در مدار قدرت یکشبه در دیدگاه آخوندها از یک «دیکتاتور فاسد» به متحد حوثی ها تبدیل شد.
همکاری علی عبدالله صالح که در درون ارتش یمن و نهادهای امنیتی آن کشور از نفوذ قابل توجهی برخوردار بود با حوثی هایی که از کمک های مالی و لجستیکی دست و دلبازانه ولی فقیه تهران برخوردار بودند، توانست دولت قانونی آن کشور که توسط مردم یمن انتخاب شده بود را سرنگون سازد. بکارگیری ترفندهایی همچون گفتگو و تشکیل «دولت وحدت ملی» نشان از تجربه آموزی آخوندها از نفوذ دادن جریان «حزب الله» در لبنان و مزدوران شیعی اش در عراق داشت.
کودتا علیه دولت قانونی یمن و رئیس جمهور و دولت مورد توافق حوثی ها حکایت از این داشت که رژیم آخوندی در پی آن است که هر چه سریعتر از جبهه های مختلف با عربستان و «سرزمین حجاز» هم مرز شده تا از طریق عوامل شیعه همچون «شیخ نمیر» و دیگر ایادی اش در عربستان، بتواند دست اندازی به آن کشور را شروع کند. در واقع رژیم در پی آن بود که اگر ناچارا ساختن و دستیابی به «بمب اتمی» بخاطر حساسیت جامعه بین المللی برای یک دوره به محاق تعطیلی فرو می رود، لااقل بتواند بنوعی به رویاهای جاه طلبانه منطقه ایش جامه عمل بپوشاند. در واقع «عقب نشینی تاکتیکی» در ساخت سلاح هسته ای با «پیشرفت استراتژیکی» منطقه ایش بنوعی خنثی می شد.
کشورهای عربی عضو پیمان «شورای همکاری خلیج» فارس با مذاکرات مستقیم دولت آمریکا با رژیم ولایت فقیه در تهران و با توجه توجه به مسامحه و سازش دولت اوباما با دولت اسد در سوریه که شکل گیری و رشد «داعش» از آثاد بلافصل آن در سوریه و سپس در عراق بود به این واقعیت عریان دست یافت که متحدین فرا منطقه ای بنا به استراتژی «هلال شیعی» و عوامل دیگر، بدنبال منافع خود و تأمین آن روانند و امنیت این کشورها با توجه به آنچه که در مصر گذشت بهیچوجه در دستور کار آنها علیرغم تمامی قراردادها و قول و قرارها، قرار ندارد.
در واقع آنها باید در این اصل بنیادین به اتفاق نظر می رسیدند که یگانه عامل تأمین امنیت این کشورها و جلوگیری از تجاوز و دست یازی رژیم آخوندی به این کشورها، ایستادگی و مقاومتی است که لاجرم باید از درون همین کشورها بچوشد. اصل «نخارد پشت من...» برای آنهائیکه دستی در آتش مقاومت در ایران دارند، اصلی است شناخته شده و به اثبات رسیده. لازمه هرگونه مقاومت برخورداری از «اراده» و عزم لازم است. شکل گیری «اراده» برای مقاومت و ایستادگی در نزد دولتهای عربی حاشیه خلیج فارس را «می توان و باید» بزرگترین عنصر در تغییر معادله قوای منطقه ای بحساب آورد. آنچه که رژیم آخوندی و دولتهایی که با آن به مذاکره و مسامحه مشغولند را به شگفتی وا می داشت و در بازی سیاسی - نظامی شطرنج منطقه ای آنها را «کیش - مات» ساخت.
در یک کلام از فردای شکل گیری «اراده» برای مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم آخوندی و جاه طلبی های منطقه ای اش، منطقه خاورمیانه یک گام کیفی در به شکست کشاندن توطئه های استعماری برداشت. این اصل بنیادین به اثبات رسید که تنها با اراده و خواست مردم و دولتهای منطقه است که «می توان و باید» امنیت پایدار در منطقه را که در قدم اول از دفع عوامل ناپایداری آن یعنی از نفی تمام عیار رژیم ولایت فقیه در تهران می گذرد، تأمین نمود.
«طوفان قاطعیت» حاکی از عزم و «اراده» ملی در کشورهای منطقه خلیج فارس در پاسخگویی به جاه طلبی های هردم فزاینده رژیم آخوندی در تهران است.
اگر به نقش «جاه طلبی های منطقه ای» و «صدور بحران» در حیات رژیم ولایت فقیه اشراف داشته باشیم، آنگاه می توانیم به عمق نقش و جایگاه «طوفان قاطعیت» در وارد آوردن یک ضربه استراتژیک به رژیم آخوندی و جاه طلبی های منطقه ای اش، گواهی دهیم. آثار و بعبارت بهتر خیرات و برکات، شکل گیری «اراده» به مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم آخوندی در بین همسایگان در سطح منطقه باقی نخواهد ماند. بشارت آنکه در قدم اول آثار «توفان قاطعیت» را در درون رژیم می توان با داد و فغان ولی فقیه هیمنه شکسته رژیم به نظاره نشست.
سوز و گدازها و زوزه کشیدنها رژیم آخوندی و سینه چاک نمودن آنها برای کودکان و مردم یمن را می توان نشانه ای از عمق سوزش ولی فقیه تهران شمرد. رژیمی که توسط متحد منطقه ای اش یعنی رژیم اسد در سوریه بر روی مردم آن کشور بنا به گزارش ملل متحد «گاز کلر» (۲) می پاشد، رژیمی که هزاران کودک و نوجوان را پس از شکنجه های فراوان به جوخه های اعدام می سپارد، رژیمی که با فتوای ولی فقیه، به دختران باکره قبل از اعدام تجاوز می کند، رژیمی که در کهریزک از تجاوز به مردان ابایی ندارد، رژیمی که عملا اقدام به اعدام نوجوانان زیر ۱۸ سال می کند، نمی تواند دلسوز مردم یمن و کودکان آن سرزمین که بیشک قربانی جاه طلبی های همین رژیم و مزدوران یمنی اش هستند، باشد.
استفاده از ادبیات غیر متعارف توسط خامنه ای همچون «بخاک مالیده شدن بینی آل سعود در یمن» و یا وعده شکست «حاکم تازه کارعربستان» در یمن توسط رفسنجانی، تنها و تنها عمق سوزش رژیم آخوندی از شکل گیری «اراده» در کشورهای منطقه خلیج فارس مبنی بر مقاومت در برابر جاه طلبی های آتش افروزانه رژیم آخوندی در خدمت به منافع و استراتژی «نئو استعماری» را بنمایش می گذارد که مسلما آثار آن در سطح منطقه خلیج فارس باقی نخواهد ماند و لاجرم استراتژیست های «هلال شیعی» را وادار خواهد ساخت که فاکتور «اراده» و عزم درون جوش «مقاومت» و ایستادگی و دفاع از عزت و شرافت ملی در نزد دولتهای عربی را از این پس در استراتژی بغایت انحرافی شان منظور دارند.
رژیم و استراتژیستهای «هلال شیعی» هیچگاه به ورود یک فاکتور مهم همچون اصل می توان و باید» و «کس نخارد پشت من...» در معادلات منطقه ای آنهم از سوی کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس نیندیشیده بودند. این فاکتور تمامی محاسبات آنها را با چالشی عمیق روبرو ساخته که آثار میمون و بغایت مبارک آن بلاشک در قدم اول سدی محکم و خلل ناپذیر در برابر رژیم آخوندی و به بن بست کشاندن سیاست «عمق استراتژیک» آن در خاورمیانه را بدنبال خواهد داشت. تأثیر مبنایی و دستاورد این عامل استراتژیک بسا بیشتر از عقب نشینی تاکتیکی رژیم بر سر مناقشه هسته ایش خواهد بود.
پس از این «می توان و باید» شاهد شتاب بیشتر از دست رفتن رویا ها و سراب آخوندها در جاه طلبی های منطقه ای اش که بیشک بسرعت به فروپاشی هر چه بیشتردرونی آن راه خواهد برد، باشیم.
سیر حوادث آتی درستی این تحلیل را به سنجش می گذارد.
پاورقی:
۱- زیدیه یکی از فرقه‌های شیعه است که نامشان را از زید بن علی گرفته‌اند. زیدیان برخلاف دوازده‌امامی‌ها، زید بن علی را به‌جای برادرش محمد باقر امام پنجم می‌دانند و در امامت علی بن ابی طالب، حسن بن علی، حسین بن علی، علی بن حسین با دیگر شیعیان هم‌نظرند. یحیی بن زید دیگر امام معروف زیدیه است.
در دوران معاصر مهمترین سکونتگاه زیدیان کشور یمن است که حدود ۴۵٪ جمعیت آن را شیعیان تشکیل می‌دهند.مکتب فقهی زیدیان به مذهب حنفی نزدیک است و شباهت‌هایی هم با مذهب جعفری دارد. در کلام و الهیات به معتزله نزدیک‌اند. یکی از اختلاف‌های مهم زیدیان و دوازده‌امامی‌ها این است که به عصمت امامان معتقد نیستند و معتقدند هر یک از فرزندان حسن و حسین می‌تواند به مقام امامت برسد. پس امامت را ارثی نمی‌دانند. همچنین معتقدند امام باید قادر به جنگ و دفاع باشد بنابراین امامت کودک و مهدی غایب را نمی‌پذیرند. مهمترین شرط امامت را کوشش شخص دانسته و وجود بیش از یک امام در یک زمان و نبودن امام در زمانی دیگر را می‌پذیرند.
۲- فیلم ویدیوئی مرگ سه کودک سوری در اثر استنشاق گاز کلر اعضای شورای امنیت سازمان ملل را به شدت متاثر کرد.
این فیلم ویدیوئی که در جلسه شب گذشته شورای امنیت نشان داده شد حاوی تصاویر تلاش پزشکان برای نجات جان سه کودک یک، دو و سه ساله است که روز ۱۶ مارس در اثر استنشاق گاز کلر در شهرکی در استان ادلیب سوریه مصدوم شده بودند. تلاش پزشکان به نتیجه نمی‌رسد و هر سه کودک در برابر دوربین ویدیو، جان خود را از دست می‌دهند.
به گفته پزشک محلی، پدر و مادر و چند تن از خویشان این سه کودک در اثر مسمومیت با گاز کلر کشته شده بودند و این فیلم نشان می‌دهد که یکی از کودکان کنار جسد مادر بزرگش، جان می‌دهد. پزشک محلی همراه با فیلم ویدیوئی این واقعه توانسته از سوریه خارج شود و در جلسه شورای امنیت، که پشت درهای بسته تشکیل شد، حضور داشت. حاضران در جلسه گفتند که تماشای این فیلم همه را به گریه انداخت.
علیرضا یعقوبی
۱۷ آوریل ۲۰۱۵

۱۳۹۴ فروردین ۲۲, شنبه

«سیاست استمالت و سازش» یا استراتژی «هلال شیعی»

- علیرضا یعقوبی
پیشگفتار:
با فروپاشی بلوک شرق سابق، رئیس جمهور وقت آمریکا فرا رسیدن عصر نوینی بنام «نظم نوین جهانی» را اعلام نمود. شاید گمان بر این بود که با پایان یافتن تخاصمات دو قطب شرق و غرب، جهان جای امن تری برای زیستن خواهد شد.
حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ باور بر «نظم نوین جهانی» را با چالشی جدی روبرو ساخت. «دشمن ناشناس، نامعلوم، نامرئي و نامنتظر»(۱) هنوز بیش از یک دهه از اعلام «نظم نوین جهانی» نگذشته بود که آنرا در داخل خاک آمریکا به سخره گرفت. امری که در دو جنگ جهانی و در طول جنگ سرد بعد از جنگ جهانی دوم، اتفاق نیفتاده بود و اکثر صاحبنظران و کارشناسان امور سیاسی و اقتصادی بر این اصل اتفاق نظر دارند که رشد بیسایقه آمریکا وابسته بلا تردید به دوری جغرافیایی آن کشور از دو جنگ جهانی و آثار و پیامدهای ویرانگر آنها بوده است..
«بنیادگرایی اسلامی» نشان داد که از این پتانسیل و ظرفیت برخوردار است که آمریکا را در داخل خاک خودش با چالش امنیتی مواجه سازد!. دنیا از «جنگ های ایدئولوژیک» دو بلوک شرق و غرب فاصله گرفته و وارد فاز جنگ فرامرزی شده بود. جنگی که بنوعی جنگ طبقاتی دو قطب «شمال» و «جنوب» نیز بر آن اطلاق می شود. ساموئل هانتینگتون استاد و کارشناس علوم سیاسی از آن بعنوان «جنگ تمدنها»
(۲) نیز یاد کرده است.
اگر پدیده «بنیادگرایی اسلامی» را خلق الساعه ندانیم و آبشخور درخت نامیمون آن را در تاریخ جستجو کنیم، آنگاه با آگاهی و اشراف بیشتری می توانیم راه های مواجهه با این پدیده را یافته و در صورت برخورد اصولی و منطقی با آن بعنوان یک تهدید بالفعل که بیشک حیات کره خاکی را تهدید می کند، خواهیم توانست جهان بهتری را برای نسل های آینده بیادگار بگذاریم.
نگارنده حاضر تلاش دارد بسهم خود در همراهی با «جبهه بیشماران» و در پیوند با پیشقراولان مبارزه با «بنیادگرایی مذهبی» ادای دین نموده و نوشته حاضر را تقدیم کسانی می کند که اندیشه را یگانه ابزار ممکن فراراه بشر در یافتن راه حل های منطقی و اصولی و لذا کارساز در برابر چالش های جهان امروز می دانند.
بنظر نگارنده حاضر برخورد با «بنیادگرایی مذهبی»تنها راه حل نظامی نداشته و در صورت عدم فراهم آوردن شرایط تحول در جوامع «استبداد زده» و «بنیادگرایی مذهبی گزیده» هرگونه مبارزه نظامی صرف با این پدیده، عقیم و ابتر مانده و جهان را بیش از پیش در منجلابی که بنیادگرایان مذهبی از آن کمال استقبال را می کنند، اسیر و دست و پا بسته خواهد ساخت. عراق و افغانستان کنونی نمونه ای بارز از این حقیقت ناب هستند.
مقدمه:
اخبار «جنگ با تروریسم» بیش از یک دهه است که در صدر گزارشات خبرگزاری های مختلف بین المللی قرار دارد.
«جنگ با تروریسم» در دنیای کنونی با پدیده «بنیادگرایی مذهبی» پیونده خورده است. یعنی در یک کلام «جنگ با تروریسم» نمی تواند از برخورد با چالش «بنیادگرایی مذهبی» جدا باشد.
بحث حاضر بر آن است تا تعریف جامعی از «بنیادگرایی مذهبی» را در دست داده و جای پای آن را در تاریخ معاصر جستجو کرده و اینکه چگونه یک پدیده میرا و رو به انقراض و خزیده در درون پستوهای تارعنکبوت بسته، توانسته وارد حیات اجتماعی و سیاسی کشورهایی که به آنها «جهان اسلام» اطلاق می شود، شده و با استفاده از شکاف های موجود در عرصه تنازعات بین المللی تا آنجا پیش برود که خود را بعنوان یک آلترناتیو در برابر چالش های جهان حاضر مطرح سازد.
کسانیکه با مسائل ایران امروز آشنایند حتما بیاد دارند که احمدی نژاد رئیس جمهور رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی و رژیمی که از آن به حق توسط مقاومت ایران بعنوان «پدرخوانده تروریسم مذهبی» یاد می شود، بارها با همان ادبیات لمپنی اعلام کرد:
«بهتر است که مسائل جهانی را بریزیم روی میز و راه حل ها را ارائه کنیم، تا معلوم شود که کدامین راه حل درست تر و بهتر است....»
اگر این گفتار را بخشی از جاه طلبی های رژیمی بدانیم که با «اصل ولایت فقیه» ادعای راهبری و سیادت (۲) جهان امروز را دارد، آنگاه می توانیم به عمق فاجعه ای که در برابر چشمان بشریت معاصر خودنمایی می کند، پی ببریم.
آیا «اصل ولایت فقیه» از توان و پتانسیل هدایت و راهبری جهان امروز با شاخصه «آگاهی» برخوردار است؟. یا اصلی است متعلق به دوران «جاهلیت» که تنها در اذهان و تفکرات زنگار بسته و در پستو خزیده و حجره های تارعنکبوت تنیده توانسته به حیات خفیف و فسیلی اش ادامه داده و در نهایت با استفاده از یک «فرصت تاریخی» در ایران بعنوان پیشرفته ترین کشور خاورمیانه با طرح استعماری ایجاد «هلال شیعی» به قدرت رسیده است.
دستاوردها و حاصل بیش از سه دهه حکومت «بنیادگرایان اسلامی» و یا بعبارت بهتر شیعی با تکیه بر «فقه سنتی» مبتنی بر تئوری «ولایت فقیه» چه بوده و آیا توانسته پاسخگوی مطالبات مردم ایران باشد؟.
در دنیای امروز موفقیت هر حکومتی را با شاخصه ایجاد «فرصت های برابر برای همه» می سنجند یعنی تنها حکومتهایی از پویایی و رشد و انطباق با مطالبات مردم و جهان پیرامون برخوردارند که توانسته باشند فرصت های برابر برای آحاد جامعه در استفاده از ثروت های عمومی را فراهم آورده باشند.
میزان وفاداری هر حکومتی به این اصل، شاخص رشد آن جامعه در عرصه رقابتهای فزاینده بین المللی است. هرگونه انحراف و فاصله حکومتها و دولتها از این اصل بنیادین لاجرم معیار دوری گزیدن و انحراف آن از آزادیهای فردی و اجتماعی و عدالت اجتماعی محسوب شده و چنین رژیمهایی میل به گریز از حیطه کنترل و نظارت داشته و چون اهرمهای نظارت و کنترل را که توسط مطبوعات و رسانه های آزاد، نهادهای مدنی و اپوزیسیون قانونی و در نهایت شکل گیری دولت بر روند دمکراتیک را بر نمی تابند، بطور سیستماتیک به سمت دیکتاتوری سوق داده می شوند.
آیا «بنیادگرایان مذهبی» می توانند بنا به قید و بندهای ایدئولوژیک، شرایط استفاده برابر تمامی آحاد جامعه را از فرصت ها و ثروتهای عمومی فراهم آورده یا گرفتار «اپارتاید مذهبی» شده و راه به تبعیض و نابرابری و ستم مذهبی و لاجرم دیکتاتوری دینی می برند؟... .
برای یافتن جواب سؤلات یادشده به سیر قدرت یابی و عملکرد رژیم جمهوری اسلامی ایران بعنوان نمونه کاملی از یک رژیم «بنیادگرای مذهبی» که داعیه رهبری جهان را دارد، پرداخته و در نهایت در پی آن هستیم که بنا به تئوری و پراتیک رژیم حاکم بر ایران، به درک این واقعیت دست یابیم که چنین حکومتها و نظامهایی با خواست و اراده توده های مردم منطبق بوده و یا آنکه بنا به «رسالت مکتبی» رأی و خواسته و اراده مردم را در حکومت دخیل ندانسته و مشروعیت آرژیم و حکومت خود را وابسته به منابع فرار زمینی دانسته و به توجیه تئوریک و مذهبی «دیکتاتوری دینی» روی می آورند؟.
بحث حاضر در یک کلام می خواهد به اثبات این فرضیه نائل آید که آیا روی پا آوردن «بنیادگرایی مذهبی» با تئوری «ولایت فقیه» حاصل یک روند قانونمند در سیر و حرکت تاریخ و زایش طبیعی در آن و میل بشر به بازگشت به اعصار میانی تاریخ است؟ یا اینکه ، برخاسته از میل و اراده فرد یا گروهی و فرقه ای بر اعمال نظر و اراده خویش بر توده های مردم بوده و سعادت و خوشبختی جامعه را نه در تحقق اراده مردم بلکه اعمال نظر و رأی خویش می دانند؟. در نهایت به پاسخگویی به این سؤال بنیادین خواهیم رسید که حاکمیت رژیم بنیادگرای جمهوری اسلامی ایران برخاسته از خواست و مطالبات مردم ایران بود یا برآیند یک «غفلت تاریخی» در درون جامعه ایران و توطئه های بین المللی تحت استراتژی «هلال شیعی» بوده است!.
در این بحث به نقش استراتژی «هلال شیعی» و طراحان و بازیگران فعال آن و تئوری ها و دیدگاههای آنها خواهیم پرداخت تا دریابیم آنچه که امروز در منطقه خاورمیانه چه در عراق و لبنان و سوریه و بحرین و این اواخر در یمن در مماشات قدرتهای جهانی با رژیم بنیادگرای مذهبی حاکم بر ایران و جاه طلبی های آن شاهدیم برخاسته از یک مشی روزمره و لاجرم محدود تحت عنوان «سیاست مماشات و سازش» می باشد یا اینکه بخشی لاینفک از تئوری و استراتژی یقینا گسترده «تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه» (۴) تحت عنوان «هلال شیعی» و بر افروختن جنگهای فرقه گرایانه محسوب می شود؟.
نگارنده بر آن است با ارائه فاکت ها و اسناد و مدارک در هر بخش، بحث را از حال تئوریک محض جدا ساخته و در هرمبحث، پراتیک و عملکردها را در تائید نظریات و دیدگاههای تئوریک مطرح و بارز سازد.
مسلم است که دیدگاههای نگارنده از نواقص و کمبودهایی برخوردار خواهد بود که بعلت آنکه تحقیقات او تنها بصورت فردی به پیش برده شده است لاجرم نمی تواند بر تمامی ابعاد قضایا اشراف داشته باشد اما علیرغم تمامی این مشکلات و ایرادات گریز ناپذیر معتقد است، این دیدگاهها از چنان استحکام و دوام و قوامی برخوردار است که می تواند روشنگر بسیاری از واقعیت هایی باشد که در دنیای پیرامون ما می گذرد و می رود جهان را با خطر یک جنگ فراگیر جهانی و صلیبی یا بقول ساموئل هانتینگتون «جنگ تمدنها» و به نظر بنیادگرایان مذهبی حاکم بر ایران با «جنگ آخر الزمان» درگیر سازد.
با این پیشگفتار و مقدمه در بخش آتی وارد بحث اصلی خواهیم شد.
(ادامه دارد)
پاورقی ها:
۱- برگرفته از دیدگاه رونالد رامسفلد وزیر دفاع ایالات متحده آمریکا هنگام حمله تروریستی به برج های دوقلوی مرکز تجارت جهانی در نیویورک در تاریخ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱.
۲- «جنگ تمدنها» تئوری مطرح شده توسط متخصص علوم سیاسی ساموئل هانتینگتون می‌باشد که مطابق این تئوری پس از پایان جنگ سرد فرهنگ و هویت مذهبی سرچشمه همه در گیری‌ها خواهد بود. اولین بار این تئوری در یک مقاله با نام «برخورد تمدن ها؟» در سال ۱۹۹۳ چاپ شد که واکنشی به کتاب «پایان تاریخ» فرانسیس فوکویاما منتشر شده در سال ۱۹۹۲ بود.
۳- منظور ما از «سیادت»:
الف: معنی واژه «سیادت» برگرفته از لغتنامه دهخدا: «سیادت» . [ دَ ] (ع مص ) سیادة. رجوع به سیادة شود. || (اِمص ) بزرگی . سرداری . (غیاث ). مهتری : مهتران ... قصد زیردستان از مذهب سیادت محظور شناسد. (کلیله و دمنه ). معرفت قوانین سیادت و سیاست در جهانداری اصلی معتبر است . (کلیله و دمنه )، می باشد، اما بنیادگرایان شیعی از «سیادت» بدنبال درک ریشه ای و تئوریک آن هستند که این مسلما از دید کارشناسان و متخصصان و استراتژیست های تئوری «هلال شیعی» بدور نبوده است، بخاطر اهمیت این امر، مفهوم ریشه ای و شیعی واژه «سیادت» را در اینجا قید می کنیم :
ب:«سیادت» عنوانی است برای مردان و زنانی كه در طول نسب خویش به حضرت هاشم بن عبد مناف (جدّ رسول اللَّه) میرسند. هر كس سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب میشود.(1)
اصطلاحاً به فرزندان هاشم، بنی هاشم میگویند. برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب و ابولهب، عباس و حمزه میرسند. بنابراین فرزندان عباس عموی پیامبر كه اصطلاحاً به آنان بنی عباس میگویند، سید محسوب میشوند. فرزندان ابوطالب به نامهای طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان (تا كنون هر چه هستند) سیدند. پیامبر اسلام از جهت پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در كودكی از دنیا رفتند، نسلی ندارد و فقط از طریق حضرت فاطمه زهرا(س) نسلش ادامه پیدا كرد كه فرزندان حضرت زهرا به نامهای حسن و حسین و زینب و ام كلثوم از طریق پدرشان علی(ع) سید بودند.
تمامی ائمه معصومین و فرزندانشان از طریق علی(ع) به هاشم میرسند و سید هستند. بنابراین «سیادت» تنها انتساب به پیامبر نیست، بلكه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر نیز «سیادت» حاصل شده و حضرت علی(ع) سید بوده است و فرزندان او نیز سید هستند.
سید به معنای آقا و اطاعت شده (مطاع)، رئیس و بزرگ آمده است. «سیادت» عنوانی است اعتباری، نه تكوینی و احكامی برای سادات در فقه آمده است، مثلاً گرفتن زكات از غیر سید بر آنان حرام است.(2)
زنان سیده از شصت سالگی به بعد یائسه میشوند و غیر سیده از پنجاه سالگی به بعد.(3)
سادات از جهت انتسابشان به پیامبر و ائمه هدی(ع) باید رعایت حرمت اجداد خویش را بنمایند و مردم نیز باید احترام آنان را به جهت انتسابشان نگه دارند.
پی نوشتهای بخش «ب»:
1. عروة الوثقی، ج 2، كتاب الخمسك فصل 2، مسئله 3.
2. توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 1955.
3. همان، ج 1، مسئله 435.
۴- ریچارد نیکسون رئیس جمهور سابق آمریکا و دیوید راکفلر صاحب بانک منهتن از دوستان و محارم آمریکایی شاه سابق ایران هنگام تبعیدش در مکزیک به دیدار او رفتند و سقوط رژیم شاه را تحقق واجرای بخش نخست طرح استراتژیک «تغییر جغرافیای سیاسی منطقه خاورمیانه» ارزیابی کردند. (برگرفته از منابع مختلف)

۱۳۹۴ فروردین ۱۹, چهارشنبه

گرد و غبارهای بعد از تفاهم هسته ای

- سخن روز - علیرضا یعقوبی در بحث قبلی سخن روز از گرد و غبارهایی که بعد از تفاهم هسته ای بنفع یک باند خاص در درون حاکمیت بر خواهد خواست، سخن گفتیم. دقیقا جریان همانگونه پیش رفت که پیش بینی کرده بودیم. اوباما سخن از «درک تاریخی» با رژیم تهران گفت و از کشورهای حوزه خلیج فارس خواست که با رژیم تهران به گفتگو بنشینند. حسن روحانی که نتوانسته بود به هیچک از وعده های انتخاباتی اش عمل کند، از فرصت استفاده کرد و از تفاهم نامه هسته ای بعنوان اولین گام در تعامل با جهان سخن گفت. در این میان اما «آقا» علیرغم میل وافرش به سخنرانی و برخ کشیدن آنچه از عالم که فقط او می داند ولاغیر!!، بخاطر اینکه نظر دو هفته پیشش مبنی بر «توافق بر کلیات و جزئیات در یک مرحله»، در مذاکرات به پشیزی گرفته نشده است، اینبار ترجیحا بخود پوزه بند زد و سکوت اختیار نمود و ترجیح داد که عمله های «دلواپس» و «» اش درباره تفاهم هسته ای سحن بگویند. از یک سو گماشته اش در روزنامه کیهان حسین شریعتمداری به انتقاد از تفاهم نامه هسته ای پرداخت و در مصاحبه با سایت فارس از سایتهای وابسته به سپاه پاسداران مدعی شد: «در یک کلمه باید گفت که اسب زین شده را داده‌ایم و افسار پاره تحویل گرفته‌ایم.» نمایندگان منتصب خامنه ای در مجلس از باند او نیز همچون اسماعیل کوثری از نارضایتی مردم از تفاهم نامه هسته ای سخن گفت و چاق و چله ترین فرمانده نظامی در جهان، حسن فیروز آبادی پیروزی تیم مذکراه کننده هسته ای را به خامنه ای و مردم تبریک گفت. دست آخر هم فرمانده سپاه پاسداران از تیم مذاکره کننده هسته ای تشکر نمود که خطر را فعلا از بیخ گوش نیروهای تحت امرش دور کرده است و آنها کماکان می توانند در عمق استراتژی خود را در لبنان و سوریه و یمن و عراق مانور داده و خود در تهران با خیلی آسوده به غارت ثروتهای عمومی اشتغال داشته باشند. ناصر مکارم شیرازی از مراجع سنتی تقلید که او را هم با ساواک سر و سری بود و هم در این رژیم از مراجع رسمی است، بنوعی نوشیدن جام زهر هسته ای را تائید کرد: «توافق هسته ای مطلوب نیست اما چاره دیگری هم نبود.» بازار بورس و ارز هم دچار تحولی خودبخودی و احساسی اولیه شدند. فروش سهام در بورس تهران رکورد جدیدی برجای گذاشت و قیمت دلار هم ۲۰۰ تومان ارزانتر شد. شرکتهای نفتی بین المللی نسبت به برچیدن تحریمها و ورود به بازار کار ایران ابراز خوشبینی کردند. در این میان گویا خبر تفاهم نامه می بایست با دو قلوی گشایش سیاسی هم در داحل همراه باشد تا اوباما و کری هم خوراک تبلیغاتی لازم برای دستاوردهایشان داشته باشند لذا «خبرگزاری های خارجی» خبراز موافقت شورای امنیت ملی رژیم با حضور زنان در استادیومهای ورزشی دادند که بلافاصله توسط «خبرگزاری ها داخلی» و سایت های مربوطه تکذیب شد. معاون اول رئیس جمهور رژیم هم گفت که ممنوع التصویری و خبری خاتمی در حال حل شدن است در حالیکه خامنه ای مرگ «مادر خاتمی» را به «مردم اردکان» تسلیت گفت!. می گویند یکی از بستگان ما در مراسم کفن و دفن جنازه یک «شهید جنگ تحمیلی» بخاطر تسلی دادن به «پدر شهید» می گوید: «تو تنها پدر این "شهید" نیستی بلکه همه مردم ایران پدر او هستند!!.» بگذریم در مجلس رژیم دلواپسان بر ظریف تاختند و گویا کار به یقه گیری از صالحی رئیس سازمان انرژی هسته ای و از اعضای تیم مذاکره کننده در لوزان هم رسید اما اینبار ظریف نه با لبخند بلکه با توپ پر جواب آنها را داد. و آخر آنکه مصطفی ترک همدانی وکیل علی مطهری خبر از آزادی تمامی متهمان حمله به علی مطهری در شیراز به قید کفالت و وثیقه داد. او افزود که دانشگاه شیراز به علت دعوت از علی مطهری متهم شناخته شده است!!. همه اینها از آن بابت ذکر شد که به این واقعیت سترگ مهر تائید برای هزارمین بار هم که شده بگذاریم: «رژیم "جمهوری اسلامی" از هیچگونه ظرفیت و گشایش در داخل برخوردار نیست و هرگونه رفرم در این رژیم بلاشرط راه به فروپاشی آن خواهد برد.» حال آقایان اوباما و کری و یا هر کس دیگری می توانند تا ابد روی رفرم پذیری این رژیم و لاجرم جناح و یا بهتر بگوئیم شارلاتانهایی بنام «اصلاح طلب» شرط بندی کنند.ما درون را بنگریم و حال را نه برون را بنگریم و قال را. نه اینکه ما از رفرم و اصلاحات بدمان بیاید، دقیقا برعکس ما از هرگونه گشایش و رفرم، بجد با اشراف به جایگاه و موقعیت داخلی رژیم، کمال استقبال را هم خواهیم کرد. رهبر مقاومت ایران بارها اعلام کرده است که در چنان حالتی حاضر است که برود در «خاوران» در کنار مزار شهیدان قتل عام سال ۶۷ چادر بزند. داشتن دفتر و ستاد و ... پیشکش اصلاح طلبان و تشنگان به قدرت رسیدن آنها. مبانی سرنگونی رژیم نه بر خواست و اراده ما بلکه بر ماهیت مادون تاریخی این رژیم استوار است. همان ماهیتی که خمینی را در اوج مشروعیت مردمی وادار ساخت که دیکتاتوری و لاجرم انسداد سیاسی را بر هرگونه انبساط و گشایش مرجح بشمارد. باید خاطر نشان ساخت که حاکمیت رژیم «ولایت فقیه» یک توهین آشکار بر شعور انسان متمدن است و لکه ننگی بر دامن بشریت معاصر. این نه یک شعار بلکه برخاسته از یک تحلیل واقعی از ماهیت رژیمی است که اراده و حق حاکمیت را از یک ملت آنهم در قرن بیست و یکم می ستاند و آن را به یک فرد تفویض می کند و او بر انسان متمدن، ولایتی همچون «ولایت بر صغار» خواهد داشت. این واقعیتی است عریان و تمامی عقب ماندگی های ایران از جامعه بشری نشأت گرفته از همین امر است. در یک کلام، ایران نخواهد توانست در میدان رقابت پرشتاب دنیای کنونی از جایگاه واقعی و درخور شأن خود برخوردار شود الا اینکه در قدم نخستین،«اصل ولایت فقیه» را به همان گورستانی که از آن برخاسته، اینبار برای ابد کفن و دفن کند. این گام اول در هرگونه رفرم و اصلاحاتی است که هیچگونه مماشات و سازشی را هم پذیرا نیست. دفاع از «یادگار گرانسنگ امام راحل» و یا «بازگشت به عصر طلایی امام» و یا «اجرای بی تنازل قانون اساسی» همه و همه گویای عدم جدیت در انجام هرگونه رفرم و اصلاحاتی است و تنها در خدمت استراتژی «فشار از پائین و چانه زنی از بالا» برای کسب قدرت و منافع حقیر بندی و گروهی است آنهم با استفاده از رأی و نظر مردم و حاکی از یک شیادی بزرگ در تاریخ بشر متمدن است. بیشک هرگونه «تفاهم نامه» و احیانا «توافقنامه» در مذاکرات هسته ای از آثار و تبعاتی برای جنبش سرنگونی طلبانه مردم ایران برخوردار خواهد بود که نگارنده سطور حاضر در تلاش است طی بحث های تئوریک «"سیاست استمالت و سازش" یا "استراتژی هلال شیعی"» به آن بپردازد. بدون تحلیل مشخص از شرایط مشخص نمی توانیم آینده را آنگونه که هست پیش بینی نموده و خود را با شرایط پیچیده شونده روز انطباق دهیم. اما باید بر این حقیقت صحه بگذاریم که علیرغم تمامی دسیسه ها و توطئه ها این خلق های در زنجیر از جمله خلق قهرمان ایران هستند که بر تمامی دشمنان درونی و بیرونی خود پیروز خواهند شد. ما تاابد این کلام «فرمانده موسی» را بیاد داشته و خود را وامدار راهی می دانیم که او با کلام و خون خود گشود. با درود بر او در روزی که زاده شد و با درود بر او در روزی که در مسیر آرمانهای مردمی اش سلاح در دست گرفت و درود بر او در روزی که به دیدار معبود شتافت و درود بر او در روزی که دوباره برانگیخته خواهد شد. علیرضا یعقوبی ۸ آوریل ۲۰۱۵

۱۳۹۴ فروردین ۱۳, پنجشنبه

تفاهم نامه هسته ای


- سخن روز - علیرضا یعقوبی
سرانجام پس از ۶ روز مذاکرات فشرده، لحظاتی قبل بیانیه ای از سوی دو طرف مذاکره کننده صادر شد. این بیانیه به دو زبان انگلیسی و فارسی، ابتدا توسط فدریکا موگرینی به نمایندگی از شش قدرت جهانی عضو گروه ۱+۵، خوانده شد و سپس محمدجواد ظریف به نمایندگی از طرف رژیم ایران، آن را به زبان فارسی قرائت کرد.
این تفاهم نامه ناقض این نظر خامنه ای بود که تفاهم و توافق باید همراه با هم صورت گیرد تا راه را برای طرف دیگر هنگام مذاکره و گفتگو بر سر جزئیات ببندد.
متن تفاهم نامه بیش از آنکه یک راهکار فنی با تضمین های قانونی نظارت و کنترل توسط نهادهای ذیصلاح بین المللی برای جلوگیری از انحراف رژیم ایران از تفاهمات بعمل آمده را بهمراه داشته باشد، تماما کلی گویی هایی را در بر گرفته است که حاکی از یک اراده سیاسی برای حمایت از یک جریان خاص در درون رژیم آخوندی می باشد. یعنی می توان این تفاهم نامه را تقدیم یک دسته گل سیاسی از سوی آمریکا و متحدینش به یک جناح یا بهتر بگوئیم باند خاص در دعواهای درونی رژیم و تقویت آن در ادامه مذاکرات بحساب آورد.
در یک کلام این تفاهم نامه فاقد هرگونه ارزش حقوقی بر اساس نورم های بین المللی بوده و بیشتر بر پایه چانه زنی های سیاسی دو طرف برای تحقق تفاهم بر سر ادامه گفتگوها بعد از انقضای ضرب الاجل آخر ماه مارس گذشته نظارت دارد.
در این تفاهم نامه هیچ اشاره ای به نگرانی های جدی جامعه جهانی نسبت به فعالیت های هسته ای رژیم تهران نشده است که بر مبنای آن تحریمهای بین المللی بر اساس فصل هفتم منشور ملل متحد و تحریمهای یک جانبه از سوی آمریکا علیه رژیم ایران و سازمانها و اشخاص حقیقی و حقوقی تصویب و اعمال شده بود.
مسلم است که همین مقدار از تفاهم دو جانبه نیز با انتقادات شدید از سوی جناح های سیاسی دو طرف همراه خواهد بود که ادامه راه را برای رسیدن به توافق نهایی سختتر خواهد کرد.
اوباما رئیس جمهور آمریکا پس از قرائت این تفاهم نامه طی یک موضعگیری علنی ابراز داشت: «اگر تفاهم بدست آمده به یک توافق جامع منجر شود، معتقدم جهان امن‌تر خواهد شد.»
باراک اوباما با بیان این که امروز ایالات متحده و متحدان آن، با ایران یک «درک تاریخی» رسیدیم، گفت اگر این تفاهم به توافق تبدیل شود، با اجرای کامل آن از رسیدن ایران به توانایی نظامی هسته‌ای جلوگیری خواهد شد.
اوباما مطلبی درباره محتوای «درک تاریخی» آمریکا و متحدانش با رژیم ایران بیان نکرد اما شواهد تماما حاکی از آن است که نقطه نظرات اوباما بیش از آنکه دربرگیرنده حقایق باشد حاکی از یک خوشبینی محض که در عالم واقعی از جایگاهی برخوردار نیست، می باشد.
به جاه طلبی های رژیم بدون دارا بودن سلاح های هسته ای در عراق و یمن و لبنان و سوریه و بحرین و خلاصه جای جای خاورمیانه نظری اجمالی بیفکنیم، به رویا پردازی آقای اوباما بسادگی پی خواهیم برد.
جهان زمانی امن تر خواهد بود که در آن جایی برای تنفر برخاسته از «بنیادگرایی مذهبی» و اثری از پدرخوانده تروریسم بنیادگرا در ایران نباشد. البته در آن روی سکه نیز باید چنان عدالتی شایسته جهان امروز شکل گرفته باشد که زمینه های حیات و رشد بنیادگرایی مذهبی را از اساس از بین برده باشد. این واقعیت سترگ بیشک خود را به اوباما و هر آن کس دیگری که خواهان جهان امن تری است تحمیل خواهد کرد.
علیرضا یعقوبی
۲ آوریل ۲۰۱۵