۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سه‌شنبه

ای ایران


ای ایران
هر کوی تو چون سرای آزادی با د
ساز تو پر از نوای آزادی با د
ای خاک به خون نشسته در روز قیام
خون دل‌ من فدای آزادی با د
هر شهر تو چون دیار آزادی با د
هر فصل تو را بهار آزادی با د
ای هموطن‌ای مبارز آزادی
خون من و تو نثار آزادی با د
میر اسماعیل جباری نژاد

۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه

در پاسخ به سوال دوست (دکتر یعقوبی استاد دانشگاه بیرمنگام



  • دوست هموطن با سلام و درود بر شما. از اینکه با هموطن فرهیخته ای چون شما گفتگو می کنم مفتخرم و اما درباره مواضع سازمان مجاهدین باید بگویم که شما را درک می کنم که دو ساله بودید که سازمان در ایران فعالیت داشت و سی و اندی سال است که تمام جامعه فقط بجای مجاهد کلمه منافق را می شنود و تبلیغات یک سویه علیه مجاهدن که امکان دفاع هم برای آنها حتی به اندازه یک هزارم تبلیغات سوئی که علیه آنها صورت می گیرد برایشان فراهم نیست

  • در جواب سوال شما که چرا مجاهدین خانم رجوی را بعنوان رئیس جمهور از طرف 80 میلیون ایرانی انتخاب کرده اند باید بگویم که مسئله اصلا بدینگونه که شما نوشتید نیست. انتخاب ریاست جمهور همچون سایر ارکانهای رژیم و نظام آینده در انتخابات آزاد و با رای مخفی مردم صورت خواهد گرفت.
  • اما برای امر سرنگونی رژِم مجاهدین معتقدند که با توجه به ماهیت سرکوبگر رژیم و اینکه تمامی ارگانهای سرکوب رژیم از بسیج و سپاه و وزارت اطلاعات و سایر ارگانها دقیقا سازماندهی شذه هستند لذا براندازی این رژِم خود نیاز به سازماندهی و تشکیلات دارد. دیگر عصر انقلابات و جنبش های خودبخودی گذشته است. باید تشکیلات و ظرفی وجود داشته باشد که بتواند مبارزات را سازماندهی کند. ظرفی که مجاهدین بعد از دهها سال مبارزه علیه دو دیکتاتوری یعنی شاه و شیخ ارائه می کنند بلحاظ نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران است. این ارتش ستون و پایه ارتش خلق برای سرنگونی رژیم آخوندها است.

    در کنار تشکیل این ارتش باید یک ظرف و آلترناتیو سیاسی وجود داشته باشد که بتواند بعد از اینکه رژیم توسط ارتش آزادیبخش ملی و قیام خلق سرنگون شد قدرت سیاسی را برای یک دوران شش ماهه برای فراهم کردن زمینه برای انتخابات آزاد بعهده گیرد. این آلترناتیو را مجاهدین و چند گروه و سازمان سیاسی و شخصیتهای ملی و مردمی تشکیل داده اند که اسمش "شورای ملی مقاومت" است.

  • شورایملی مقاومت در صورت سرنگونی رژیم ببینید دقیقا می گویم در صورت سرنگونی رژِیم توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران برای یک دوره انتقالی 6 ماهه زمام امور را برای فراهم کردن شرایط برای انتخبات مجلس موسسان که قانون اساسی نظام سیاسی آینده را تدوین و تصویب خواهد کرد بعهده می گیرد.
  • این شورا دارای برنامه دولت موقت 6 ماهه است و طرحهای مختلفی از جمله جدائی دین از دولت حقوق زنان و خودمختاری کردستان ایران و دهها طرح ترقیخواهانه دیگر را در نشست های خود به تصویب رسانده است. برنامه دولت موقت شورای ملی مقاومت هم در دست است که اگر بخواهید می توانیم آن را برای شما ارسال نمائیم. این شورا برای یک دوره انتقالی ارکانهای خود را همچون رئیس جمهور و نخست وزیر خواهد داشت که باید شرایط را برای انجام انتخابات آزاد با رای مخفی مردم طی یک ذوره 6 ماهها فراهم آورد. برای اینکه جامعه طی این دوره دچار هرج و مرج نشود راهی جز یک دوره انتقالی 6 ماهه تا مراجعه به آرای عمومی نیست و تمامی جنبشها در تمامی جهان از این قانون نانوشته و الزامی پیروی کرده اند. پس اصلا مسئله انتخابات تحمیلی بجای مردم نیست. از قضا مجاهدین برای انتقال قدرت از آخوندها به مردم مبارزه می کنند. این آخوندها هستند که حق حاکمیت را که حق عموم مردم ایران است را از آنها سلب کرده اند و با استبداد و دیکتاتوری و سرکوب می خواهند خود را به مردم ایران و تاریخ تحمیل کنند.

    اما در مورد مبارزه سازمان. خوب همانطوریکه خودتان نوشتید شما بعلت سنتان اطلاع دقیقی از نوع فعالیت مجاهدین نداشتید. باید عرض کنم که مجاهدین در سال 1344 تشکیل شدند و رهبران اولیه آنها توسط رژیم شاه اعدام شدند و تنها بازمانده از کادرهای اولیه مجاهدین همین آقای مسعود رجوی است . مجاهدین برای سرنگونی رژیم شاه از بذل جان دریغ نکردند اما بعلت شرایط تاریخی حاکم بر میهنمان ایران و در نبود یک آلترناتیو دمکراتیک و مردمی که دلیل اولش سرکوب تمام عیار تمامی گروههای سیاسی توسط شاه بود خمینی توانست رهبری انقلاب در سال 57 را برباید.

    لذا مجاهدین از 22 بهمن سال 57 تا 30 خرداد سال 60 به یک کار سیاسی و افشاگرانه مشغول شدند. طی این مدت بیش از 60 تن از اعضا و هواداران مجاهدین توسط چماقداران و پاسداران و کمیته چی های خمینی کشته شدند اما مجاهدین حتی یک گلوله هم شلیک نکردند. هزاران نفر از هواداران و اعضای مجاهدین طی این مدت در زندانها شکنجه شدند. حتی رژیم درمانگاه هائی را که مجاهدین در جنوب شهر تهران در خدمت به افراد بی بضاعت تاسیس کرده بودن تا مردم را مجانا درمان کنند را ههم تحمل نکرد و با تیر و تفنگ و هجوم این درمانگاهها را هم تعطیل کرد.

    در زمانی که جنگ شروع شد برخلاف نظر شما مجاهدین به جبهه رفتند از قضا دکتر احمد طباطبائی از کادرهای مجاهدین و اولین استاندار مازندران بعد از انقلاب در جبهه های جنگ علیه عراق کشته شد اما رژیم تنگ نظری و انحصار طلبی خود را به جبهه های جنگ هم بسط داد و صدها نفر از مجاهدین را که علیه عراق می جنگیدند خلع سلاح و دستگیر کرد. مجاهدین درباره جنگ با عراق معتقد بودند که جنگ قابل پیشگیری بوده است اما خمینی می خواست انقلابش را به عراق که اکثریتش شیعه بودند صادر کند و لذا در امور داخلی آن کشور مداخله کرد و زمینه تجاوز ارتش آن کشور به خاک ایران را فراهم آورد لذا دفاع مشروع و حق مردم ایران بود اما بعد از اخراج عراقیها از خاک ایران در سال 61 دیگذر ادامه جنگ موضوعیتی نداشت و تنها در خدمت سرکوب داخلی رژیم بود. بیکاران خواهان کار بودند رژیم آنها را به بهانه جنگ سرکوب می کذرد. گرانی بیداد می کرد مردم نمی توانستند به بهانه جنگ اعتراض کنند. پس جنگ سرپوش اختناق داخلی بود و می بایست این سرپوش را بر می داشتیم تا مردم بتوانند احقاق حق کنند و رژیم بهانه ای برای جواب دادن به خواستهای برحق مردم نداشته باشد.

  • مجاهدین در این راستا ادر سال 61 در نشستهای شورای ملی مقاومت طرح صلحی را با عراق به تصویب رساندند که بعدا این طرح بنام قطعنامه 598 سازمان ملل برای قطع جنگ بین دو کشور مسلمان مورد تصویب قرار گرفت و مبنای صلح بین دو کشورشد.
  • این طرح صلح و قطعنامه 598 ملل متحد بلافاصله توسط دولت وقت عراق مورد استقبال و فبول قرار گرفت. خمینی شعاتر می داد راه بیت المقدس از کربلا می گذرد اما چه شد جز اینکه بعد از 8 سال جنگ بیهوده و برباد دادن حرث و نسل کشور که یک میلیون کشته و صدها هزار زخمی و نابودی زیر ساخت های اقتصادی را با خود بهمراه داشت تن به صلح داد. یعنی با 6 سال تاخیر. پس حق با شورای ملی مقاومت و مجاهدین بود که می گفتند بعد از دفع تجاوز عراقیها از ایران جنگ دیگر موضوعیتی ندارد و تنها در خدمت مطامع حریصانه خمینی برای صدور انقلابش است.

  • پس مجاهدین در دوران دفع تجاوز در کنار مردم و نیروهای مردمی علیه تجاوز جنگیدند و شهید داند و صدها نفرشان توسط خمینی دستگیر و خلع سلاح شدند و تنها زمانی با عراق وارد گفتگو شدند که عراق طرح صلح آنها را پذیرفت و خواهان قطع جنگ بین دو کشور شیعه مذهب شد.
  • خوب مگر در دوران شاه خمینی در عراق بسر نمی برد و از امکانات عراق علیه رژِم شاه استفاده نمی کرد؟ پس چرا کسی اعتراضی به او نداشت اما مجاهدینی که برای پیشبرد امر صلح به عراق رفتند کارشان ایراد داشت؟
  • مجاهدینم در عراق که بنده هم مدتی در آنجا بودم در صفوف مستقل علیه نیروهای خمینی می جنگیدند برای آزادی ایران و کار آنها ربطی به جنگ دو کشور نداشت. مجاهدین خارج از این جنگ در سال 1344 برای آزادی و دمکراسی در ایران تشکیل شده بودند و بدنبال این خواسته ملی و ترقیخواهانه بودند. لذا بعد از جنگ هم به مبارزه خود ادامه داند و عملیات فروغ جاویدان بعد از آتش بس بین دو کشور بمنظور آزادسازی ایران از دست ملاها صورت گرفت.

    حال مجاهدین پایگاه های مختلفی در عراق داشتند که اشرف یکی از آن پایگاه ها بود بعد از حمله متفقین (آمریکا و انگلیس) به عراق مجاهدین تماما در اشرف مستقر شدند و بصورت مختارانه توسط نیر.های اشغالگر آمریکائی خلع سلاح شدند در مقابل اینکه آمریکائیها تا تعیین تکلیف نهائی تک تک مجاهدین در عراق از ۀآنها محافظت کنند که متاسفانه دولت آمریکا به قرار داد فی المابین بین خود و تک تک مجاهدین مستقر در اشرف عمل نکرد و حفاظت از آنها را به نیروهای عراقی که از دولت ایران دستور می گیرند سپرد که این امر تا کنون به دو کشتار بیگناهان خلع سلاح شده منجر شده است. اما در مورد دیدار خانواده ها از اشرف. باید به عرض برسانم هر خانواده ای که به عراق آمد توانستند با فرزندانشان در اشرف دیدار کنند. همگی آنها از نوع برخورد مجاهدین کمال امتنان و تشکر را داشتند. بسیاری از این خانواده ها در بازگشت به ایران دستگیر شده و همچو.ن آقایان علی صارمی جعقر کاظمی و علی خاج آقائی بعد از سالها شکنجه اعدام شدند.

    اما باید به اطلاع شما برسانم که بنده خود از زندانیان سیاسی همین رژیم بودم. وزارت اطلاعات رژیم خانواده ای اعضای مجاهدین مستقر در اشرف را در هتل همای تهران گرد آورد و انجمنی تشکیل داد بنام "انجمن نجات" بنده که در زندان بودم هم در این نشست شرکت داشتم. معاون وزارت اطلاعات بنام محمد صالح علا که اصفهانی است برای حضار سخنرانی کرد و گفت ما شما را متشکل می نیم و هزینه های شما را تقبل می کنیم که علیه مجاهدین تظاهرات راه بیندازید و در واقهع انجمن نجات دست آموز وزارت اطلاعات بود . خانواده ائی که به جلوی درب اشرف اعزام شدند یا تهید و یا تطمیع شدند یعنی عده ای از ترس به آنجا رفتند و عده ای هم با وعده و عید گرفتن شغل و امکانات به بهانه اینکه فرزندانمان در اشرف هستند در بیرون در اشرف با صدها بلندگو یک جنگ روانی فرسایشی راه انداختند. منظور اینها نه فرزندانشاتن بود که اکثرا بیست سال بود که از خانواده خبری نداشتند.

    و نه سلامتی آنها چرا که دقیقا اینها پشت درمانگاهی که چندین نفر بیمار سرطانی در آن بستری بودند به فحاشی و عربده کشی مشغول بودند. کدام خانواده فرزندش را تهیدید می کند که ما به شما حمله می کنیم و شما را تکه تکه می کنیم. فیلمهای متعددی از این عربده کشی ها و فحاشی ها موجود است که می توانید آنها را ببینید و بعد خودتان قضاوت کنید.

    تا آنجا که به خانواده ها بر می گردد همیشه قدمشان مبارک و میمون بوده اما نه جمعی که با تهدید و تظمیع به آنجا آورده شده اند و حدود دو سال آنجا مستقر بوده و هستند مگر این خانواده ها خانه و زندگی در کشور ندارند؟ کار و کاسبی و شغلی ندارند؟ چگونه 20 سال بود که یادی از فرزندان خود نمی کردند بیکباره عاشق فرزندانشان شدند؟ مجاهدین اشرفی که خانواده هایشان پشت درب اشرف تجمع کرده بودند خودشان این ها را افشا کرده اند. و اینکه مشتی مزدور را بعنوان خانواده به رسمیت نمی شناسند. در ضمن همیشه دربهای خروجی اشرف برای کسانیکه دیگر نمی خواستند در کنار مجاهدین بجنگنند باز بوده و می باشد. اینها یعنی سک

    ساکنین اشرف دائما از طرف صلیب سرخ مورد مصاحبه قرار می گیرند و هر کسی که نخواست به زندگی در اشرف ادامه ددهد می تواند از اینطریق از اشرف خاترج شود و تا کنون صدها نفر هم از اینطریق از مجاهدین جدا شده اند. خوب شما می گوئید مجاهدین یاران خودشان را شکنجه می کنند دلیلش هم مصاحبه با تلویزیون و مطبوعات رژیم می دانید. خوب اگر این کار نکنند که اینها را رژیم اعدام می کند طرف از مبارزه بریده است که برود دنبال زندگیش نه اینکه اعدام شود کدام کارهای این رژیم از دروغ و کلک بدور بوده است تا در این زمینهراست بگوید. در روز روشن اینها مثل آب خوردن دروغ می گویند دروغی که بلافاصله افشا می شود خوب درباره دشمنان خود نباید دروغ بگویند؟ آنهم دشمنی که حق دفاع از خود ندارد و در یک محدوده کوچک در عراق حق دفاع از خود هم ندارد؟!. شما یک حرف راست از این رژیم را برایمان بیاورید تا ادعای آنها درباره مجاهدین را باور کنیم. عزیزم مجاهدین تاکنون بیش از صد و بیست هزار شهید و صدها هزار زندانی سیاسی برای آژادی ایران داده اند. از دختر بچه 9 ساله همچون فاطمه مصباح یزدی تا مسعو شکیبا نژاد15 ساله و جوانانی در حدود 12 و 13 سال. به دخترانشان در زندانها تجاوز کردند و فردای اعدام آنها رفتند دم درب منزلشان و 500 تومان به خانواده طرف می خواستند بدهند بعنوان مهریه دخترشان خانواده طرف می گفت ما خترمان 15 ساله بود که دستگیر شد ازدواح که نکرده بود با بیشرمی می گفتند دیشب به عقد فلال پاسدار در آمد و اعدام شد و اینهم مهریه آو است. نمونه اش دختر 15 ساله ای بنام سیمین هژبر است که مادرش بعد از شنیدن این خبر سکته کرد و درگذشت. خوب از جنین دشمنی شما چه انتظاری دارید. بگوید مجاهدین دسته گلند یا منافق و تروریست و .... ؟ در فاز نظامی بچه های عملیاتی مجاهدین بارها وقتی ضامن نارنجک را در مقابل پاسداران می کشیدند مبادا به مردم صدمه برسد نارنجاک را به سینه خود می فشردند و توی جوی آب می خوابیدند تا ترکش آن به کسی اصابت نکند. ما همه اینها را دیده ایم. بنده زندانی سیاسی دو رژیم بودم و سلامتی خود را در زندانهای دو رژِم از دست داده ام و از دشمن هم انتظاری جز این ندارم که در کنار شکنجه و نابودی و کشتن من مرا منافق و ستون پنجمک و وابسته و نوکر عراق و آمریکا و اسرائیل بنامد چون در غیر اینصورت که دشمن نیست. کسی که مرا می کشد باید مرا نوکر این یا آن و تروریست و آدمکش بداند اما در ایران چه کسی نمی داند که آدمکش ترین جنایتکاران همین آخوندها و بسیحیان و پاسداران و وزارت اطلاعاتی ها هستند. پس دشمنان چنین کسانی باید پاک و مبرا از آلودگی باشند تا با چنین جرثومه های فسادی مبارزه کرده و بجنگند. بنده در ادامه اگر سوالی بود در خدمت هستم.



۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

سرود صلح


 سرود صلح

صداي گام تو آيد چو از كرانه صلح
بر آرد از لب من شـعر عاشقانه صلح

بیا بیا که وطن سوخت از شراره کین
حجاب خشم به سوزان تو با زبانه صلح

سرود عشق تورا قـد سـيان به لب دارند
سرود عشق تو شيواترين ترانه صلح

به تيغ عشق به پا كن قـيامتي ديگر
كه با قـيام تو گردد زمان زمانه صلح

بهار هستي ما در دل خـزان پژمرد
بيا كرم كن و بگشا در خزانه صلح

بيا كه بي تو نبينم در اين خراب آباد
به (چار فصل ) زمان رويش جوانه صلح

نـواي ناله عـشاق سـر به كـيوان زد
كه مــيــر قـا فـله آيد ز آســتانه صلح

نـشسته مردم چشمان مردمان در راه
بيا بيا و بخوان بانگ جاودانه صلح

لـواي مـهـــر تورا عـاشقان به بر گيرنـد
لـواي عــشق تو زيباتـرين نشانـه صلح

يـگانه مظهــر عشقي به نام حـق حك كن
به لوح سرخ زمان نـقـش عـادلانه صلح

نـهــال نهـضـت ما را زلال باران باش
به كوچه باغ وطن عـطــر رازيانه صلح

بيـــا بيــا و وطن ســر به پا مـنـور كن
كه با حضور تو روشن چراغ خانه صلح

بخوان سرود رهائي به نام عـشـق ( ادلي )
كه مـيــر قـافـله آيـــد ز بـيــكرانه صلح

ميراسماعيل جباري نژاد

۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه

انگار پیرمردی


انگار پیرمردی در انتظار پایان زندگی‌ است و
نقش ده‌ها سال زندگی‌ پر درد و فقر و نداری را بر پیشانی دارد. 
یه دنیا غم تو نگاهش هست،
کاسه و دانه‌های آفتاب گردان پیچیده در کاغذ و نگاه معصومانه اش ..

۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه

انیشتین و چاپلین


روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت:
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!
چارلی هم با خنده می گوید:
تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد"!

بانکدار مرکزی تروریسم عنان از کف می دهد!؟



چهارشنبه، ۲۳ فروردین ۱۳۹۱ / ۱۱ آوریل ۲۰۱۲
مثل سفر اردوغان، آیا در سفر کوفی عنان باز آخوندها عنان از کف می دهند!؟ 
استراتژی بقای رژیم ولایت مطلقه فقیه در جنگ بود ونبود با مردم ایران وجامعه بین المللی طی عرض چند روز گذشته با دو شوک وتک مهم روبرو شده است.
الف.. ابتدا در زمینه اتمی با سفر اردوغان نخست وزیر ترکیه ....
سفر  اردوغان که پیام بسته شدن پنجره های دیپلماسی رو به رژیم در مورد دستیابی به بمب اتمی را به ولی فقیه داد چنان  سران رژیم را به وحشت انداخت وعنان از کف دادند که مدار شقه وشکاف که با تلاش خود خامنه ای طلسم شکسته از سال ۸۸  به بعد در سطح باندهای تحت امر خودش (ولی رقیب) در درون نظام وانمود می کرد در  اصلی ترین و در بالاترین جایگاه در رأس نظام که بین او ورفسنجانی بسته می شود با شدت وحدتی بیش از قبل بارز کرد ورفسنجانی به زعم خود برای نجات  کل نظام از سرنگونی، شیپور عقب نشینی را با دم  جام زهر خورده خمینی از سر گشادش نواخت!؟
اما خامنه ای که خوب می داند " در انبان چیست؟" با سکوت خود وباز کردن قلاده های طلای سگانش حمله وپاچه گیری از رفسنجانی و ..را شروع کرد تا زمام اوضاع از دستش رها نشود که دیگر  واویلا...
در این بین نیز تحمل احمدی نژاد را با چاشنی حذف کامل باند رفسنجانی برای خود متصور کرده بود تا قطب سنتی مخالف خود را به آن درجه از ناتوانی بکشاند که مبادا  احمدی نژاد از ترس مار بیت عظما به افعی مصلحت  پناه ببرد. همچنین ولی فقیه، بعد از تک رفسنجانی در مورد عقب نشینی از اتمی ورابطه با آمریکا (یعنی غلط کردم گوئی شخص ولی فقیه برای سی واندی سال رفتارها و...اعمال ضد بشری هم در سیاست داخلی وهم در پهنه خارجی و در نتیجه اعلام بی کفایتی وی وحذف خامنه ای) برای حفظ موقت دولت قبلا منصوب وامروز مغضوبش، خودش رسما دخالت کرد و بودجه پیشنهادی احمدی نژاد را در کلیات آن (بر خلاف نظر اعضای مجلس رژیم)  تصویب ،  نمود... اما تمام محاسبات خامنه ای با دو مشکل مواجه هستند اول  اینکه، او و کل نظامش در برابر مقاومت سازمانیافته ونیروی جنگنده ضد رژیم ملت ایران کاری از پیش نبرده است دوم اینکه طلسم شکستگی خود مقام عظما در درون رژیم وسوم اینکه اوضاع منتظر نتیجه مطلوب دادن اقدامات وتدابیر (سیاست خرید وقت) رهبر نمی ماند لذا هر چه هم آقا می دود باز عقب تر از تحولات است ترمز ودنده را هم که قبلا بدست احمدی نژاد کنده وانداخته دور ، ودر شیب بی بازگشت سقوط حتی اگر بخواهد (جام زهر پیشنهادی رفسنجانی) هم  دیگر نمی تواند اوضاع را به قبل بر گرداند.
ضدیت ها ولجام گسیختگی های سران ومقامات رژیم علیه شخص نخست وزیر ترکیه وتیره شدن روابط وزمزه بهم زدن محل مذاکرات اتمی در ترکیه و... حتی قبل از پایان دیدار اردوغان از ایران  نشان از این می دهد که پیام بسته شدن پنجره دیپلماسی  جامعه جهانی وبوِیژه آمریکا بدلیل ضعف رژیم ، آخوندها را دچار جنون آنی گاوی کرد
پس اگر اولین پیامد سفر  اردوغان به ایران را شکست کامل رژیم در آن بدانیم بطریق اولی تشدید جنگ گرگها آنهم در بالاترین واصلی  ترین مدار ناشی از ضربه استراتژیک به پروژه های اتمی ولی فقیه  است که در چشم انداز قرار دارد
ب واینک باسفر کوفی عنان  در مورد دخالتها وتروریسم دولتی رژیم در سوریه ، عراق و....
رژیم در کل منطقه ودنیا در  صدور تروریسم اوضاعی  بدتر و حلقه محاصره تنگ تر ودر ایزولاسیون بیشتری قرار دارد. زیرا این موضوع بدلیل گستردگی آن از آمریکا وآرژانتین تا کوههای هندوچین وکل منطقه خاورمیانه را در برگرفته وتقریبا اکثر کشورهای اسلامی، افریقائی،آسیای شرقی، اروپائی و..بنحوی طعم تلخ تروریسم آخوندی را چشیده اند ونسبت به آن هوشیار و آماده تر می باشند.
پس سفر دبیر کل سابق سازمان ملل که خودش در جریان رِیز مداخلات وتروریسم دولتی رژیم ملایان قرار دارد وبخوبی از نفوذ  وشبکه های بنیادگرائی آن در سوریه ولبنان وعراق وافعانستان و... مطلع است
برای موضوع حمایت آخوندها از دیکتاتور سوریه به ایران آمده. یعنی پنجره اغماض وچشم پوشی بر این سلاح استراتژیک بقای رژیم هم در حال بسته شدن است اگر چه بهانه سوریه باشد.
قابل فهم است که در سفر عنان این آخوندها هستند که هنوز او  از راه نرسیده برایش خط ونشان می کشند
سایت حکومتی بولتن نیوز
۲۲ /فروردین/ ۱۳۹۱
"..کوفی عنان در جایگاه فرستاده ویژه سازمان ملل به خوبی می داند کلید موفقیت ماموریتش را باید در راه کار های ایران جست و جو کند ، راهکار هایی که مقام معظم رهبری در اظهاراتی صریح مبنی بر مخالفت با هرگونه طرح آمریکایی ها برای . . .
"
پس اتمی وتروریسم که دو پایه استراتژیک برای ادامه وتضمین بقای فاشیسم ولایت فقیه است در این دو سفر روی میز آمده اند.
اینرا گری سیک مبلغ مماشات هم فهمیده وگفته که در مذاکرات ترکیه فقط اتمی مطرح نیست بلکه موضوعات دیگر هم می باشد؟ آیا می توان مهمتر از موضوعاتی که برای آنها از جانب جامعه بین المللی نماینده به ایران اعزام می شود موضوعی پیدا کرد ؟
شاید احمد شهید  بعد از تعیین تکلیف دو موضوع بالا دستش باز تر شود.!؟
این تحولات اصلی است که در جریان می باشند، ودر این دو میدان،  جدی ترین استحکامات سیاسی نبرد وکارزار مقاومت ایران از اشرف گرفته تا داخل وخارج از میهن طی سه دهه گذشته پی ریزی شده است.
رژیم در هر تحولی در دامی که مقاومت بر سر راه ضدخلقی اش گذاشته گرفتار می شود بیهوده نیست که تمامی مزدوران فارسی زبان وبیگانه وصوتی وتصویری را علیه اشرفیان ومقاومت ایران بسیج نموده
آرمیک جاسمیان

۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه

ملا نصرالدين هميشه اشتباه مي‌كرد



ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي مي‌كرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او
را دست مي‌انداختند.
دو سكه به او نشان مي‌دادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره.
اما ملا نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب مي‌كرد.
اين داستان در تمام منطقه پخش شد.
هر روز گروهي زن و مرد مي‌آمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا
نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب مي‌كرد.
تا اين كه مرد مهرباني از راه رسيد و از اين كه ملا نصرالدين را آن طور
دست مي‌انداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه ی ميدان به سراغش رفت و گفت:
هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه ی طلا را بردار.
اين طوري هم پول بيشتري گيرت مي‌آيد و هم ديگر دستت نمي‌اندازند.
ملا نصرالدين پاسخ داد:
ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه ی طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول
نمي‌دهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آن‌هايم.
شما نمي‌دانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آورده‌ام.


شرح حكايت 1 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک)ملا نصرالدين با بهره‌گيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كم‌ تر و
ترويج، كسب و كار «گدايي» خود را رونق مي‌بخشد.
او از يك طرف هزينه ی كمتري به مردم تحميل مي‌كند و از طرف ديگر مردم را
تشويق مي‌كند كه به او پول بدهند .

«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»

شرح حکایت 2 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است.
او به خوبی می دانست که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.
او می دانست که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست
ندارند و تحقیر می کنند.
در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه ی خود، فرصت دریافت پول
را بدست می آورد.
«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی، آن ها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »

شرح حکایت 3 (دیدگاه حکومت ماکیاولی)ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های  مردم داشت.
او به خوبی می دانست هنگامی که از دو سکه ی طلا و نقره ی مردم، شما نقره
را بر می دارید آن ها احساس می کنند که طلا را به آن ها بخشیده اید!
و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه ی طلا هم از اول مال خودشان بوده است .
و این زمان به اندازه ی آگاهی و درک مردم می تواند کوتاه شود.
هرچه مردم نا آگاه تر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان
هدیه شده طولانی تر خواهد بود.
در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه ی خود، فرصت دریافت
پول را بدست می آورد..
«اگر بتوانی ضعف های مردم را بفهمی می توانی سر آن ها کلاه بگذاری ! و آن
ها هم مدتی لذت خواهند برد! »
مثال :
شما به تعدادی از مردم 100 هزار تومان بابت سهام عدالت! یا هر چیز دیگر
بده (حداکثر معادل 4 میلیارد دلار)، آن وقت می توانی برای
مدتی 400 میلیارد دلار درآمد نفت را هر جور خواستی خرج کنی! البته مدت آن
به میزان نا آگاهی مردم بستگی دارد!

۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه

اگر كوسه‌ها آدم بودند، با ماهی‌های كوچولو مهربانتر می‌شدند؟






اگر كوسه‌ها آدم بودند، با ماهی‌های كوچولو مهربانتر می‌شدند؟
برتولت برشت

دختر كوچولوی صاحبخانه از آقای "كی" پرسید:
اگر كوسه‌ها آدم بودند، با ماهی‌های كوچولو مهربانتر می‌شدند؟
آقای كی گفت: البته! اگر كوسه‌ها آدم بودند،
توی دریا برای ماهیها جعبه‌های محكمی ‌می‌ساختند،
همه جور خوراكی توی آن می‌گذاشتند،
مواظب بودند كه همیشه پر آب باشد.
هوای بهداشت ماهی‌های كوچولو را هم داشتند.
برای آنكه هیچوقت دل ماهی كوچولو نگیرد،
گاهگاه مهمانی‌های بزرگ بر پا می‌كردند،
چون كه
گوشت ماهی شاد از ماهی دلگیر لذیذتر است!
برای ماهی‌ها مدرسه می‌ساختند
وبه آنها یاد می‌دادند
كه چه جوری به طرف دهان كوسه شنا كنند
درس اصلی ماهی‌ها اخلاق بود
به آنها می‌قبولاندند
كه زیبا ترین و باشكوه ترین كار برای یك ماهی این است
كه خودش را در نهایت خوشوقتی تقدیم یك كوسه كند
به ماهی كوچولو یاد می‌دادند كه چطور به كوسه‌ها معتقد باشند
و چه جوری خود را برای یك آینده زیبا مهیا كنند
آینده‌یی كه فقط از راه اطاعت به دست می‌آیید
اگر كوسه‌ها آدم بودند،
در قلمروشان البته هنر هم وجود داشت:
از دندان كوسه تصاویر زیبا و رنگارنگی می‌كشیدند،
ته دریا نمایشنامه به روی صحنه می‌آوردند كه در آن ماهی كوچولو‌های قهرمان
شاد و شنگول به دهان كوسه‌ها شیرجه میرفتند.
همراه نمایش، آهنگهای مسحور كننده‌یی هم می‌نواختند كه بی اختیار
ماهیهای كوچولو را به طرف دهان كوسه‌ها می‌كشاند.

هفت سین هسته ای رژیم در لندن و اظهارات عباس عدالت

به این ویدئوی دو دقیقه ای نگاه کنید، باندازه دهها مقاله گویاست. وابستگان رژیم ایران در لندن مراسم سال نو در کانون توحید برگزار کرده اند و عباس عدالت، رهبر سازمان مثلا ضد جنگ کاسمی که هم ضد امپریالیست است و هم صلح طلب، ضمن شرکت در این مراسم، به خبرنگار تلویزیون رژیم میگوید: "شرکت 65 درصد مردم ایران در انتخابات جوابی به تحریم ها و ترور دانشمندان هسته ای است. در غرب حتی 40 درصد مردم هم در انتخابات شرکت نمی کنند اما در ایران دو سوم مردم رأی میدهند"
اگر بجای عباس عدالت سفیر رژیم میکرفن را در دست داشت و میخواست برای نمایش انتخابات قلابی ولی فقیه تبلیغ کند و برای نظام ضد ایرانی آخوندی مشروعیت درست کند چیز دیگری میگفت؟حسن دایی