۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه

سرود صلح


 سرود صلح

صداي گام تو آيد چو از كرانه صلح
بر آرد از لب من شـعر عاشقانه صلح

بیا بیا که وطن سوخت از شراره کین
حجاب خشم به سوزان تو با زبانه صلح

سرود عشق تورا قـد سـيان به لب دارند
سرود عشق تو شيواترين ترانه صلح

به تيغ عشق به پا كن قـيامتي ديگر
كه با قـيام تو گردد زمان زمانه صلح

بهار هستي ما در دل خـزان پژمرد
بيا كرم كن و بگشا در خزانه صلح

بيا كه بي تو نبينم در اين خراب آباد
به (چار فصل ) زمان رويش جوانه صلح

نـواي ناله عـشاق سـر به كـيوان زد
كه مــيــر قـا فـله آيد ز آســتانه صلح

نـشسته مردم چشمان مردمان در راه
بيا بيا و بخوان بانگ جاودانه صلح

لـواي مـهـــر تورا عـاشقان به بر گيرنـد
لـواي عــشق تو زيباتـرين نشانـه صلح

يـگانه مظهــر عشقي به نام حـق حك كن
به لوح سرخ زمان نـقـش عـادلانه صلح

نـهــال نهـضـت ما را زلال باران باش
به كوچه باغ وطن عـطــر رازيانه صلح

بيـــا بيــا و وطن ســر به پا مـنـور كن
كه با حضور تو روشن چراغ خانه صلح

بخوان سرود رهائي به نام عـشـق ( ادلي )
كه مـيــر قـافـله آيـــد ز بـيــكرانه صلح

ميراسماعيل جباري نژاد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر