دوست هموطن با سلام و درود بر شما. از اینکه با هموطن فرهیخته ای چون شما گفتگو می کنم مفتخرم و اما درباره مواضع سازمان مجاهدین باید بگویم که شما را درک می کنم که دو ساله بودید که سازمان در ایران فعالیت داشت و سی و اندی سال است که تمام جامعه فقط بجای مجاهد کلمه منافق را می شنود و تبلیغات یک سویه علیه مجاهدن که امکان دفاع هم برای آنها حتی به اندازه یک هزارم تبلیغات سوئی که علیه آنها صورت می گیرد برایشان فراهم نیست
در جواب سوال شما که چرا مجاهدین خانم رجوی را بعنوان رئیس جمهور از طرف 80 میلیون ایرانی انتخاب کرده اند باید بگویم که مسئله اصلا بدینگونه که شما نوشتید نیست. انتخاب ریاست جمهور همچون سایر ارکانهای رژیم و نظام آینده در انتخابات آزاد و با رای مخفی مردم صورت خواهد گرفت.- اما برای امر سرنگونی رژِم مجاهدین معتقدند که با توجه به ماهیت سرکوبگر رژیم و اینکه تمامی ارگانهای سرکوب رژیم از بسیج و سپاه و وزارت اطلاعات و سایر ارگانها دقیقا سازماندهی شذه هستند لذا براندازی این رژِم خود نیاز به سازماندهی و تشکیلات دارد. دیگر عصر انقلابات و جنبش های خودبخودی گذشته است. باید تشکیلات و ظرفی وجود داشته باشد که بتواند مبارزات را سازماندهی کند. ظرفی که مجاهدین بعد از دهها سال مبارزه علیه دو دیکتاتوری یعنی شاه و شیخ ارائه می کنند بلحاظ نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران است. این ارتش ستون و پایه ارتش خلق برای سرنگونی رژیم آخوندها است.
در کنار تشکیل این ارتش باید یک ظرف و آلترناتیو سیاسی وجود داشته باشد که بتواند بعد از اینکه رژیم توسط ارتش آزادیبخش ملی و قیام خلق سرنگون شد قدرت سیاسی را برای یک دوران شش ماهه برای فراهم کردن زمینه برای انتخابات آزاد بعهده گیرد. این آلترناتیو را مجاهدین و چند گروه و سازمان سیاسی و شخصیتهای ملی و مردمی تشکیل داده اند که اسمش "شورای ملی مقاومت" است.
شورایملی مقاومت در صورت سرنگونی رژیم ببینید دقیقا می گویم در صورت سرنگونی رژِیم توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران برای یک دوره انتقالی 6 ماهه زمام امور را برای فراهم کردن شرایط برای انتخبات مجلس موسسان که قانون اساسی نظام سیاسی آینده را تدوین و تصویب خواهد کرد بعهده می گیرد.- این شورا دارای برنامه دولت موقت 6 ماهه است و طرحهای مختلفی از جمله جدائی دین از دولت حقوق زنان و خودمختاری کردستان ایران و دهها طرح ترقیخواهانه دیگر را در نشست های خود به تصویب رسانده است. برنامه دولت موقت شورای ملی مقاومت هم در دست است که اگر بخواهید می توانیم آن را برای شما ارسال نمائیم. این شورا برای یک دوره انتقالی ارکانهای خود را همچون رئیس جمهور و نخست وزیر خواهد داشت که باید شرایط را برای انجام انتخابات آزاد با رای مخفی مردم طی یک ذوره 6 ماهها فراهم آورد. برای اینکه جامعه طی این دوره دچار هرج و مرج نشود راهی جز یک دوره انتقالی 6 ماهه تا مراجعه به آرای عمومی نیست و تمامی جنبشها در تمامی جهان از این قانون نانوشته و الزامی پیروی کرده اند. پس اصلا مسئله انتخابات تحمیلی بجای مردم نیست. از قضا مجاهدین برای انتقال قدرت از آخوندها به مردم مبارزه می کنند. این آخوندها هستند که حق حاکمیت را که حق عموم مردم ایران است را از آنها سلب کرده اند و با استبداد و دیکتاتوری و سرکوب می خواهند خود را به مردم ایران و تاریخ تحمیل کنند.
اما در مورد مبارزه سازمان. خوب همانطوریکه خودتان نوشتید شما بعلت سنتان اطلاع دقیقی از نوع فعالیت مجاهدین نداشتید. باید عرض کنم که مجاهدین در سال 1344 تشکیل شدند و رهبران اولیه آنها توسط رژیم شاه اعدام شدند و تنها بازمانده از کادرهای اولیه مجاهدین همین آقای مسعود رجوی است . مجاهدین برای سرنگونی رژیم شاه از بذل جان دریغ نکردند اما بعلت شرایط تاریخی حاکم بر میهنمان ایران و در نبود یک آلترناتیو دمکراتیک و مردمی که دلیل اولش سرکوب تمام عیار تمامی گروههای سیاسی توسط شاه بود خمینی توانست رهبری انقلاب در سال 57 را برباید.
لذا مجاهدین از 22 بهمن سال 57 تا 30 خرداد سال 60 به یک کار سیاسی و افشاگرانه مشغول شدند. طی این مدت بیش از 60 تن از اعضا و هواداران مجاهدین توسط چماقداران و پاسداران و کمیته چی های خمینی کشته شدند اما مجاهدین حتی یک گلوله هم شلیک نکردند. هزاران نفر از هواداران و اعضای مجاهدین طی این مدت در زندانها شکنجه شدند. حتی رژیم درمانگاه هائی را که مجاهدین در جنوب شهر تهران در خدمت به افراد بی بضاعت تاسیس کرده بودن تا مردم را مجانا درمان کنند را ههم تحمل نکرد و با تیر و تفنگ و هجوم این درمانگاهها را هم تعطیل کرد.
در زمانی که جنگ شروع شد برخلاف نظر شما مجاهدین به جبهه رفتند از قضا دکتر احمد طباطبائی از کادرهای مجاهدین و اولین استاندار مازندران بعد از انقلاب در جبهه های جنگ علیه عراق کشته شد اما رژیم تنگ نظری و انحصار طلبی خود را به جبهه های جنگ هم بسط داد و صدها نفر از مجاهدین را که علیه عراق می جنگیدند خلع سلاح و دستگیر کرد. مجاهدین درباره جنگ با عراق معتقد بودند که جنگ قابل پیشگیری بوده است اما خمینی می خواست انقلابش را به عراق که اکثریتش شیعه بودند صادر کند و لذا در امور داخلی آن کشور مداخله کرد و زمینه تجاوز ارتش آن کشور به خاک ایران را فراهم آورد لذا دفاع مشروع و حق مردم ایران بود اما بعد از اخراج عراقیها از خاک ایران در سال 61 دیگذر ادامه جنگ موضوعیتی نداشت و تنها در خدمت سرکوب داخلی رژیم بود. بیکاران خواهان کار بودند رژیم آنها را به بهانه جنگ سرکوب می کذرد. گرانی بیداد می کرد مردم نمی توانستند به بهانه جنگ اعتراض کنند. پس جنگ سرپوش اختناق داخلی بود و می بایست این سرپوش را بر می داشتیم تا مردم بتوانند احقاق حق کنند و رژیم بهانه ای برای جواب دادن به خواستهای برحق مردم نداشته باشد.
مجاهدین در این راستا ادر سال 61 در نشستهای شورای ملی مقاومت طرح صلحی را با عراق به تصویب رساندند که بعدا این طرح بنام قطعنامه 598 سازمان ملل برای قطع جنگ بین دو کشور مسلمان مورد تصویب قرار گرفت و مبنای صلح بین دو کشورشد.- این طرح صلح و قطعنامه 598 ملل متحد بلافاصله توسط دولت وقت عراق مورد استقبال و فبول قرار گرفت. خمینی شعاتر می داد راه بیت المقدس از کربلا می گذرد اما چه شد جز اینکه بعد از 8 سال جنگ بیهوده و برباد دادن حرث و نسل کشور که یک میلیون کشته و صدها هزار زخمی و نابودی زیر ساخت های اقتصادی را با خود بهمراه داشت تن به صلح داد. یعنی با 6 سال تاخیر. پس حق با شورای ملی مقاومت و مجاهدین بود که می گفتند بعد از دفع تجاوز عراقیها از ایران جنگ دیگر موضوعیتی ندارد و تنها در خدمت مطامع حریصانه خمینی برای صدور انقلابش است.
پس مجاهدین در دوران دفع تجاوز در کنار مردم و نیروهای مردمی علیه تجاوز جنگیدند و شهید داند و صدها نفرشان توسط خمینی دستگیر و خلع سلاح شدند و تنها زمانی با عراق وارد گفتگو شدند که عراق طرح صلح آنها را پذیرفت و خواهان قطع جنگ بین دو کشور شیعه مذهب شد.- خوب مگر در دوران شاه خمینی در عراق بسر نمی برد و از امکانات عراق علیه رژِم شاه استفاده نمی کرد؟ پس چرا کسی اعتراضی به او نداشت اما مجاهدینی که برای پیشبرد امر صلح به عراق رفتند کارشان ایراد داشت؟
- مجاهدینم در عراق که بنده هم مدتی در آنجا بودم در صفوف مستقل علیه نیروهای خمینی می جنگیدند برای آزادی ایران و کار آنها ربطی به جنگ دو کشور نداشت. مجاهدین خارج از این جنگ در سال 1344 برای آزادی و دمکراسی در ایران تشکیل شده بودند و بدنبال این خواسته ملی و ترقیخواهانه بودند. لذا بعد از جنگ هم به مبارزه خود ادامه داند و عملیات فروغ جاویدان بعد از آتش بس بین دو کشور بمنظور آزادسازی ایران از دست ملاها صورت گرفت.
حال مجاهدین پایگاه های مختلفی در عراق داشتند که اشرف یکی از آن پایگاه ها بود بعد از حمله متفقین (آمریکا و انگلیس) به عراق مجاهدین تماما در اشرف مستقر شدند و بصورت مختارانه توسط نیر.های اشغالگر آمریکائی خلع سلاح شدند در مقابل اینکه آمریکائیها تا تعیین تکلیف نهائی تک تک مجاهدین در عراق از ۀآنها محافظت کنند که متاسفانه دولت آمریکا به قرار داد فی المابین بین خود و تک تک مجاهدین مستقر در اشرف عمل نکرد و حفاظت از آنها را به نیروهای عراقی که از دولت ایران دستور می گیرند سپرد که این امر تا کنون به دو کشتار بیگناهان خلع سلاح شده منجر شده است. اما در مورد دیدار خانواده ها از اشرف. باید به عرض برسانم هر خانواده ای که به عراق آمد توانستند با فرزندانشان در اشرف دیدار کنند. همگی آنها از نوع برخورد مجاهدین کمال امتنان و تشکر را داشتند. بسیاری از این خانواده ها در بازگشت به ایران دستگیر شده و همچو.ن آقایان علی صارمی جعقر کاظمی و علی خاج آقائی بعد از سالها شکنجه اعدام شدند.
اما باید به اطلاع شما برسانم که بنده خود از زندانیان سیاسی همین رژیم بودم. وزارت اطلاعات رژیم خانواده ای اعضای مجاهدین مستقر در اشرف را در هتل همای تهران گرد آورد و انجمنی تشکیل داد بنام "انجمن نجات" بنده که در زندان بودم هم در این نشست شرکت داشتم. معاون وزارت اطلاعات بنام محمد صالح علا که اصفهانی است برای حضار سخنرانی کرد و گفت ما شما را متشکل می نیم و هزینه های شما را تقبل می کنیم که علیه مجاهدین تظاهرات راه بیندازید و در واقهع انجمن نجات دست آموز وزارت اطلاعات بود . خانواده ائی که به جلوی درب اشرف اعزام شدند یا تهید و یا تطمیع شدند یعنی عده ای از ترس به آنجا رفتند و عده ای هم با وعده و عید گرفتن شغل و امکانات به بهانه اینکه فرزندانمان در اشرف هستند در بیرون در اشرف با صدها بلندگو یک جنگ روانی فرسایشی راه انداختند. منظور اینها نه فرزندانشاتن بود که اکثرا بیست سال بود که از خانواده خبری نداشتند.
و نه سلامتی آنها چرا که دقیقا اینها پشت درمانگاهی که چندین نفر بیمار سرطانی در آن بستری بودند به فحاشی و عربده کشی مشغول بودند. کدام خانواده فرزندش را تهیدید می کند که ما به شما حمله می کنیم و شما را تکه تکه می کنیم. فیلمهای متعددی از این عربده کشی ها و فحاشی ها موجود است که می توانید آنها را ببینید و بعد خودتان قضاوت کنید.
تا آنجا که به خانواده ها بر می گردد همیشه قدمشان مبارک و میمون بوده اما نه جمعی که با تهدید و تظمیع به آنجا آورده شده اند و حدود دو سال آنجا مستقر بوده و هستند مگر این خانواده ها خانه و زندگی در کشور ندارند؟ کار و کاسبی و شغلی ندارند؟ چگونه 20 سال بود که یادی از فرزندان خود نمی کردند بیکباره عاشق فرزندانشان شدند؟ مجاهدین اشرفی که خانواده هایشان پشت درب اشرف تجمع کرده بودند خودشان این ها را افشا کرده اند. و اینکه مشتی مزدور را بعنوان خانواده به رسمیت نمی شناسند. در ضمن همیشه دربهای خروجی اشرف برای کسانیکه دیگر نمی خواستند در کنار مجاهدین بجنگنند باز بوده و می باشد. اینها یعنی سک
ساکنین اشرف دائما از طرف صلیب سرخ مورد مصاحبه قرار می گیرند و هر کسی که نخواست به زندگی در اشرف ادامه ددهد می تواند از اینطریق از اشرف خاترج شود و تا کنون صدها نفر هم از اینطریق از مجاهدین جدا شده اند. خوب شما می گوئید مجاهدین یاران خودشان را شکنجه می کنند دلیلش هم مصاحبه با تلویزیون و مطبوعات رژیم می دانید. خوب اگر این کار نکنند که اینها را رژیم اعدام می کند طرف از مبارزه بریده است که برود دنبال زندگیش نه اینکه اعدام شود کدام کارهای این رژیم از دروغ و کلک بدور بوده است تا در این زمینهراست بگوید. در روز روشن اینها مثل آب خوردن دروغ می گویند دروغی که بلافاصله افشا می شود خوب درباره دشمنان خود نباید دروغ بگویند؟ آنهم دشمنی که حق دفاع از خود ندارد و در یک محدوده کوچک در عراق حق دفاع از خود هم ندارد؟!. شما یک حرف راست از این رژیم را برایمان بیاورید تا ادعای آنها درباره مجاهدین را باور کنیم. عزیزم مجاهدین تاکنون بیش از صد و بیست هزار شهید و صدها هزار زندانی سیاسی برای آژادی ایران داده اند. از دختر بچه 9 ساله همچون فاطمه مصباح یزدی تا مسعو شکیبا نژاد15 ساله و جوانانی در حدود 12 و 13 سال. به دخترانشان در زندانها تجاوز کردند و فردای اعدام آنها رفتند دم درب منزلشان و 500 تومان به خانواده طرف می خواستند بدهند بعنوان مهریه دخترشان خانواده طرف می گفت ما خترمان 15 ساله بود که دستگیر شد ازدواح که نکرده بود با بیشرمی می گفتند دیشب به عقد فلال پاسدار در آمد و اعدام شد و اینهم مهریه آو است. نمونه اش دختر 15 ساله ای بنام سیمین هژبر است که مادرش بعد از شنیدن این خبر سکته کرد و درگذشت. خوب از جنین دشمنی شما چه انتظاری دارید. بگوید مجاهدین دسته گلند یا منافق و تروریست و .... ؟ در فاز نظامی بچه های عملیاتی مجاهدین بارها وقتی ضامن نارنجک را در مقابل پاسداران می کشیدند مبادا به مردم صدمه برسد نارنجاک را به سینه خود می فشردند و توی جوی آب می خوابیدند تا ترکش آن به کسی اصابت نکند. ما همه اینها را دیده ایم. بنده زندانی سیاسی دو رژیم بودم و سلامتی خود را در زندانهای دو رژِم از دست داده ام و از دشمن هم انتظاری جز این ندارم که در کنار شکنجه و نابودی و کشتن من مرا منافق و ستون پنجمک و وابسته و نوکر عراق و آمریکا و اسرائیل بنامد چون در غیر اینصورت که دشمن نیست. کسی که مرا می کشد باید مرا نوکر این یا آن و تروریست و آدمکش بداند اما در ایران چه کسی نمی داند که آدمکش ترین جنایتکاران همین آخوندها و بسیحیان و پاسداران و وزارت اطلاعاتی ها هستند. پس دشمنان چنین کسانی باید پاک و مبرا از آلودگی باشند تا با چنین جرثومه های فسادی مبارزه کرده و بجنگند. بنده در ادامه اگر سوالی بود در خدمت هستم.
۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه
در پاسخ به سوال دوست (دکتر یعقوبی استاد دانشگاه بیرمنگام
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر