۱۳۹۵ فروردین ۴, چهارشنبه

فاجعه تروریستی بروکسل و نگاهی به کانون خطر و منشاء تروريزم و راه حل بنیادین آن

در روز گذشته بعداز حادثه تروریستی پاریس در 13 نوامبر، در بلژیک یک فاجعه تروریستی در فروگاه و ایستگاه متروی بروکسل  بار دیگر جنایتی را آفرید که بیش از 30 نفر کشته و 250 مجروح بجای گذاشت. در پی این حادثه بروکسل بار دیگر توجهات به سوی بنیادگرایی و تهدید آن جلب شد.
بعد از حوادث فاجعه‌بار و تروریستی11سپتامبر که کل جهان را تکان داد، مقاومت ایران کتابی به نام بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی که توسط مسئول کمسیون خارجی  شورای ملی مقاومت ایران  نوشته شده بود را منتشر کرد. آنروز که آن کتاب منتشر میشد، اطلاعات مشخصی از دخالت رژیم در عملیات تروریستی 11 سپتامبر در دست نبود اما در مارس 2016 دادگاه فدرال نیویورک نقش خامنه ای و رژیمش را در این عملیات تروریستی به ثبت داد. قاضی دادگاه فدرال نیویورک در مارس 2016 طی حکمی نقش خامنه ای و رژیمش را در این عملیات تروریستی را به ثبت داد و رژیم ملایان را به 10.5 میلیارد دلار محکوم کرد. در این حکم که متکی به 6 سند است به اقدامات رژیم  که برای موفقیت عملیات 11 سپتامبر ضروری بوده اشاره میکند.

-      این اسناد نشان می‌دهد که عماد مغنیه، فرمانده پیشین حزب‌الله لبنان، با عاملان حملات 11 سپتامبر، اکتبر سال 2000 دیدار کرده و سفر آن‌ها به ایران را با گذرنامه‌های جدید تامین کرده است تا پیش از عملیات، حفاظت کامل از آن‌ها صورت گیرد.
-      بنا بر اسناد منتشره، مسئولان ایرانی به پلیس گذرگاه‌های مرزی دستور دادند تا گذرنامه‌های عاملان حملات را مهر نزنند تا عملیات نقل و انتقالشان تسهیل شود.
-      این اسناد نشان می‌دهد که پس از حوادث سپتامبر هم به کمک مالی به القاعده، ادامه داد و پناهگاهی امن برای رهبران این گروه تامین کرد
این حکم شش شخصیت حقیقی و حقوقی را تحت پی‌گرد قضایی قرار می‌دهد که عبارتند از: علی خامنه‌ای ولی فقیه ، علی فلاحیان وزیر سابق اطلاعات این کشور، سرتیپ پاسدار محمدباقر ذوالقدر معاون فرمانده سپاه پاسداران (وقت) ایران و و سه ارگان وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران و سپاه قدس
همچنین واشنگتن تایمز در 20 مارس 2016 در مقاله مستند، نشان میدهد که در یک طراحی پیچیده، فرماندهی، آموزش و تأمین مالی ترور سفیر آمریکا بهمراه 3 نفر دیگر در 11 سپتامبر 2012 در بنغازی با رژیم تروریسم پرور خامنه ای و بازوی تروریستی آن سپاه قدس بوده است.
چه بسا سالها بعد نقش مستقیم یا غیر مستقیم ابوداعش (خامنه ای) در فاجعه تروریستی پاریس و بروکسل نیز فاش شود.
بدنبال اوجگیری فاجعه های تروریستی، در سالهای اخیر روی پایه ها و علل اصلی این جنایات در مراکز فکری متمرکز شده اند تا با شناخت آن به مقابله  با این پدیده شوم و ریشه کنی آن اقدام شود.
در کتاب « بنیادگرایی اسلامی تهدید جدید جهانی» آقای محمد محدثین رئیس کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت یک دهه قبل روی دو پایه «نظری و دیدگاهی» و « تجربی و کارکرد سیاسی و عملی و مبارزاتی» انگشت گذشت که وقایع 10 سال اخیر صحت آنرا گواهی میدهد.
آقای محدثین از جمله در این کتاب نوشت: از لحاظ نظری، مجاهدین قبل از روی کارآمدن آخوندها و از زمانی که بینانگذاران مجاهدین با ارتجاع و برداشتهای طبقاتی از اسلام مرزبندی کردند، وقوف و بررسی تاریخی کاملی از نقش ارتجاع مذهبی در تاریخ سیاسی ایران و تاریخ چند صد ساله داشتند. در زمان مشروطه، با جریان ارتجاعی مشروعه‌خواهی شیخ فضل‌الله نوری روبرو بودیم که دست در وحشیانه‌ترین جنایات سیاسی دیکتاتوری حاکم داشت. شیخ فضل‌الله نوری با محمدعلی شاه و لیاخوف روسی، مجلس شورای ملی نو بنیاد را به توپ بستند و بر سر نمایندگان مردم آوار کردند؛ توجیه او برای این کار، مشروعه و همین حرفهایی که خمینی و خامنه‌ای زده‌اند بود. در دوره مصدق، مجدداً کاشانی و ارتجاع مذهبی در کنار کودتا و دربار و استعمار قرار گرفته و به هر جنایتی دست زدند. مرتجعین حتی به ترور دکتر فاطمی هم دست زدند.
درست به‌دلیل شناخت ماهیت مرتجعین بود که  مسعود رجوی  در اولین سخنرانی‌اش بعد از خروج از زندان شاه، در  دانشگاه تهران  گفت که ” انقلاب دموکراتیک ایران، نه انقلاب اسلامی“. در بحبوحه دود و دم و برو بیای خمینی، ” انقلاب اسلامی“ای که مرتجعین در مقابل ”اسلام انقلابی“مجاهدین می‌گفتند معنی خیلی پلیدی داشت و همان چیزی بود که بعداً به شورای اسلامی و بقیه مراکز به‌اصطلاح اسلامی ختم شد. از همان موقع، مجاهدین به‌لحاظ نظری می‌دانستند که این جریان قرون وسطایی، بدون ترور و ارعاب در ایران و صدور ترویسم در خارج امکان بقا ندارد. کما این‌که در همان زمان در کمیته مرکزی و شورای خاصی که حزب چماقداران (حزب جمهوری اسلامی) داشت، این بحث بود که انقلاب اسلامی بدون صدور و بدون این‌که در خارج مرزها پیش برود محکوم به مردن است. بنابراین از لحاظ نظری و با ارزیابی تاریخی و تئوریک، عمیقاً مشخص بود که این رژیم جز با تجاوز به بیرون و با تروریسم در داخل قادر به حکومت نیست.
بعد از پیروزی  انقلاب ضدسلطنتی  و گره زدن مرجعیت خمینی با رهبری سیاسی که دزدیده بود، مجاهدین یک تجربه سیاسی را با منتهای مدارا و انعطاف، طی دو سال و نیم پشت سر گذاشتند. حتی بعد از تصویب قانون اساسی ولایت‌فقیه، مجاهدین که به آن رأی نداده بودند و تحریم کرده بودند، با التزام عملی و مرزبندی ایدئولوژیک و سیاسی با آن سعی کردند در پراتیک و تجربه سیاسی، راهی برای یک تغییر مسالمت‌آمیز در ایران ایجاد کنند. ولی خمینی تیغ را برای نابودی مجاهدین و هر ندایی که علیه حاکمیت انحصاری و حاکمیت این تروریسم ولایت‌فقیه در ایران بلند می‌شد کشیده بود. قبل از صدور حکم قتل‌عام مجاهدین در سال 67، در فاز سیاسی، آخوندی در بم افشا کرد که خمینی، مخفیانه فتوایی داده بود که خون مجاهدین و هواداران و مال و نوامیس آنها هدر است. این آخوند، زیر شکایت یک هوادار مجاهدین که اسباب و اثاثیه خانه او در بم دزدیده شده بود نوشته بود که به حکم خمینی هدر است و اصلاً شکایت شما مقبول نیست.
برای مقاومت ایران، چه به‌لحاظ نظری و تئوریک و چه به‌لحاظ عملی و در تجربه سیاسی، ماهیت رژیم بسیار مسجل و مشخص بود. در شرایط بعد از جنگ ضدمیهنی هم، که رژیم مجبور به خوردن زهر آتش‌بس شد، این تهدید جهانی به قوت خودش باقی بود. کما این‌که بلافاصله خودش را به اشکال دیگری نشان داد و خمینی فتوای ترور رشدی را داد که دنیا را تکان داد.
 البته آن موقع کشورهای اتحادیه اروپا سفرای خود را فراخواندند و واکنش شدید نشان دادند، ولی بعد، اگر ‌چه که تهدید واضح بود و تیغ‌کشی تروریستی و ارتجاعی خمینی، بدون مقید بودن به هیچ حد و مرز جغرافیایی، علنی بود ولی در مقابل آن انعطاف نشان دادند و از تمرکز روی آن خارج شدند.
واقعیت این است که تروریسم، یک منشأء بالفعل مشخص سیاسی، نظامی و مالی دارد و آن، حکومت آخوندی و به‌طور خاص  سپاه پاسداران  و نیروی تروریستی قدس است که سازمان‌یافته برای این کار است. سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، که خود خمینی آن را بنیانگذاری کرد، اساساً نیروی نظامی و عملی پراتیک بنیادگرایی و افراطی‌گرایی است. سپاه، نیرویی نیست که برای ایران و ایرانی و مرزهای ایران نقشی داشته باشد، بلکه برای انقلاب اسلامی و خلیفه انقلاب اسلامی و برای پیشبرد آن درست شده و سازمان پیدا کرده است.
بعد از خمینی هم، خامنه‌ای سپاه قدس  را از معاونت اطلاعات نظامي درست کرد. كه معاونت مسئوليت ترورهاي خارج كشور را داشت كه حمله به مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت توسط یک تیپ به فرماندهي این معاونت سپاه که به آنجا فرستاده شده بودند انجام شد. رفیق دوست وزیر سپاه زمان رفسنجانی گفت که هم ایدئولوژی و هم تی.ان.تی آن از ما است.[1]
این نیروی سیاسی و نظامی که با افکار ارتجاعی و بنیادگرایانه موجودیت جهانی پیدا کرده، از زمانی شکل پیدا کرده که حکومت خمینی ایجاد شده است. اگر ‌چه که ممکن است اختلافاتی بین خودشان باشد ولی این تهدید جدید جهانی با حکومت آخوندی شکل گرفته و توسط حکومت آخوندی، تحت عنوان سپاه و نیروی تروریستی قدس با ایادی و سرکرده‌هایش از وحیدی گرفته تا پاسدار  قاسم سلیمانی  و تا حسین همدانی[2] آموزش نظامی گرفته و سازماندهی نظامی شده است.
تمرکز روی این کانون اصلی و افشا و مقابله با آن، تمام تاریکی‌ها و ابهاماتی که رژیم سعی دارد به آن دامن بزند و رد گم کند را کنار می‌زند. این تمرکز، هم وظیفه را مشخص می‌کند، هم راه را نشان می‌دهد و هم آن تهدید و کانون خطر را برجسته می‌کند. اولین وظیفه نیروهای این مقاومت و حامیان آن در پیشبرد این ایده، شعار خلع‌ید از این رژیم و از نیروهای تروریستی آن مثل سپاه قدس است، خلع‌ید از قلب این پدیده شوم و جایی که از آن تغذیه مالی، سیاسی و نظامی می‌شود.
آنچه که اکنون در فرودگاه و مترو بروکسل و قبل از آن  خیابانهای پاریس، در شارلی ابدو و سالن کنسرت باتاکلان می‌گذرد، زاد و ولد و نتیجه این کانون صدور تروریسم در جهان است که مجاهدین در نظر و در عمل، شناخت بسیار عمیقی نسبت به آن داشتند و به همین دلیل روی آن تأکید داشتند. تأکید مقاومت ایران و نشانه‌روی دقیق سیاسی به کانون خطر و مشکل و تهدید جهانی، یک خدمت بزرگ به جهان و بشریت معاصر است که قدردانی کسانی که منصف هستند و کسانی که عمیقاً آکادمیک به این موضوع توجه داشته‌اند را موجب شده است.
استفاده از این گزارش با ذکر نام منبع مجاز است


[1]  در واقعه 13 نوامبر 2015 پاریس هم، رئیس‌جمهور فرانسه در اولین نطق خودش گفت که ”ما با یک ارتش تروریستی مواجه هستیم که خارج از خاک فرانسه توطئه‌ها را تدارک می‌بیند“.
[2]  حسین همدانی در اکتبر 2015 بعنوان بالاترین فرمانده سپاه قدس در سوریه بدست ارتش آزاد سوریه به هلاکت رسید

۱۳۹۴ اسفند ۲۷, پنجشنبه

مرثیه‌ای برای فرهنگ ارتجاع

روز 23اسفند مصادف با سوم جمادی الثانی سالروز وفات حضرت فاطمه زهرا علیها سلام، برترین الگوی تاریخی زن یکتاپرست انقلابی بود. ارتجاع آخوندی از ابتدای حاکمیتش خصلت زن‌ستیز خود را با سوء استفاده رذیلانه از نام دختر گرامی رسول خدا گره زد. دستگاه آخوندی از همان ابتدای حاکمیت خود با چسباندن به‌اصطلاح ”الگوی حجاب“ به فاطمه زهرا با شعار ”مرگ بر بی‌حجاب“، ”مرگ بر بدحجاب“ و ”یا روسری یا توسری“، به مصاف زنان میهنمان رفت و بدیهی‌ترین حق انتخاب آنان یعنی حق پوشش آزادنه را به وحشیانه‌ترین شکل پایمال کرد. اما از همان روز اول رودر روی این فرهنگ فاشیستی و زن‌ستیز مجاهدین خلق ایران به موضعگیری پرداختند و خواهران مجاهد، برای حفاظت از زنان بی‌حجاب در جلو تظاهرات اسفند سال 57 آنان، که خواستار آزادی پوشش بودند قرار گرفتند و چماقها خوردند و صف‌بندی کاملاً متمایز بین دو رویکرد و نگرش به حقوق زنان در اسلام را که یکی از فاطمه الگوی ایستادگی می‌گیرد و دیگری سرکوب را برجسته کردند. همان زمان مجاهدین خلق ایران در اطلاعیه‌ای رودرروی وحشیگریهای چماقداران خمینی علیه زنان در حالی که هنوز انقلاب ضدسلطنتیبه یک‌ماه نرسیده بود نوشتند: ”هر موضعگیری خصمانه، برای تحمیل جبری هر شکلی از حجاب بر زنان این میهن نامعقول و نامقبول است. انقلاب ما هیچ‌گونه تردید و انکاری را در آزادی کامل حقوقی و سیاسی و اجتماعی زنان ما نمی‌پذیرد“. (از اطلاعیه مجاهدین خلق ایران21اسفند 57)

در آن شرایط که خمینی در اوج بود و کمترین مخالفت با سیاستهایش هزینه سنگینی برای نیروهای سیاسی داشت، مجاهدین طبق وظیفه انقلابی و انسانی و اسلامی خود به دفاع از حقوق پایه‌یی زنان پرداختند و الگوی فاطمه زهرا را نه در سرکوب زنان برای تحمیل حجاب و نوع پوشش، بلکه در رهایی زنان و ایستادگی در برابر ستم و سرکوب معرفی کردند.

اعترافها مهره‌های هر دو باند رژیم در37سال گذشته به‌روشنی نشان می‌دهد که تلقی ارتجاعی از فاطمه زهرا بالکل شکست خورده و سوء‌استفاده از نام آن بانوی بزرگ اسلام دیگر اثر ندارد.

روز 22اسفند 94روزنامه حکومتی جمهوری اسلامی در مقاله‌یی با عنوان ”مرثیه‌ای برای فرهنگ فاطمی“ با یک توهین آشکار هم به فاطمه زهرا (س) و هم زنان آزاده میهنمان، می‌نویسد: ”اگر آنچه در جامعه امروز، اعم از تهران و شهرهای بزرگ تا شهرهای کوچک و بخش‌ها و حتی روستاها، به چشم می‌خورد را مورد دقت و بررسی قرار دهیم و بخواهیم آن را با فرهنگ فاطمی منطبق نمائیم، به نظر می‌رسد نمی‌توانیم به‌عملکرد خود در 37سال عمر نظام جمهوری اسلامی افتخار کنیم. آنچه امروز در جامعه ما «بدحجابی» نام دارد، به سرتاسر کشور حتی روستاها نفوذ کرده و نشان می‌دهد که فرهنگ فاطمی در بخش ظاهری، حاکمیتی در جامعه ما ندارد“.

واقعیت چیست؟ آیا مرثیه‌یی که ارتجاع آخوندی امروز به مرثیه‌های فزاینده برای حاکمیتش اضافه کرده، رویگردانی زنان میهنمان از فرهنگ فاطمی می‌باشد یا رویگردانی و ضدیت با فرهنگ ارتجاع و زن‌ستیز آخوندی است؟

آیا ”فرهنگ فاطمی“ همان زن‌ستیزی است که آخوندهای حاکم بر میهنمان 37سال است با گشتهای سرکوبگر انتظامی و 25 ارگان دیگر حکومتی تحت عنوان خمینی ساخته ”بدحجابی“ با وحشیانه‌ترین صور ممکن علیه زنان میهن برپاکرده‌اند که حالا برای شکست و ناکامی در پیشبرد آن به ”مرثیه‌خوانی“ افتاده‌اند؟ یا فرهنگ فاطمی در نظرگاه مردم ایران در ایستادگی در برابر ستم و اسثتمار برجسته می‌شود.

دو ماه قبل مادر نیره مهاجر معروف به مادر بهکیش مادر 5 فدایی شهید بدرود حیات گفت. یکی از فرزندان مادر فدایی شهید زهرا بهکیش بود. شهید زهرا فوق‌لیسانس فیزیک و دبیر بود که در سال 62 توسط دژخیمان خمینی اعدام شد ولی مزار او را به مادر نشان ندادند. در یکی از دیدارهایی که مادران شهیدان قیام با این مادر بزرگوار داشتند، وی در سخنانی که در شبکه‌های اجتماعی گذاشته شده است، در رابطه با قبر شهید زهرا می‌گوید: ”حتی قبرش رو هم نشونمون ندادند. همیشه میگم آقایون خیلی افتخار نکنید دختر پیغمبر هم قبرش ناپیداست. بگذار قبر زهرای من هم ناپیدا باشد“.

الهام گرفتن از ایستادگی فاطمه زهرا برای زنان انقلابی مجاهد و مبارز در شکنجه‌گاههای خمینی پیوسته جایگاه ویژه‌یی داشته است. از جمله در یک نمونه خواهر مجاهد ملیحه مقدم در کتاب خاطرات خود از شکنجه‌گاههای رژیم آخوندی با عنوان ”رؤیای صادقانه زندانی“می‌نویسد: ”بازجو می‌گفت: حیف از تو نیست؟ یک دخترجوان تحصیلکرده. می‌توانی بهترین زندگی را داشته باشی. الآن آنها دارند زندگیشان را می‌کنند و تو این‌جا افتاده‌ای. ارزش ندارد که بخواهی جوانی و زیبایی و زندگیت را حرام کنی. هرچه «استاد» از تو می‌خواهند بگو و خودت را خلاص کن. من دیگر نای حرف‌زدن نداشتم و توان این‌که حتی چندکلمه فحش هم بدهم در خودم نمی‌دیدم. چشمم را بستم که راحتم بگذارد.

گفت: خودت نمی‌خواهی وگرنه راه باز است. بازجوی دیگر گفت: ولش کن این باید مثل خر کتک بخورد. او دوباره می‌گفت: نه این‌طوری نیست و... ...

این بازی کثیف و مسخره را هرازگاهی تکرار می‌کردند و دوباره ضربه‌های کابل شروع می‌شد.

از نوک پا تا روی کمرم را بی‌محابا با کابل می‌زدند و هربار که شروع می‌کردند من منتظر بودم که این بار دیگر کی و کجا تمام می‌شود؟

یک بار زیر لب گفتم: یا فاطمه زهرا خودت کمک کن!
یکی از آنها که نزدیکم ایستاده بود صدایم را شنید و با مشت بر سرم کوبید: خفه‌شو مگر تو فاطمه زهرا می‌شناسی“...

دو روز پیش سیمای آزادی تصویر و صدای مادر عفت الشریعه شاه آبادی را پخش کرد که در سن 93سالگی در گذشت. مادر سه مجاهد شهید، احمد که توسط دیکتاتوری شاه و اشرف که توسط خمینی جلاد در جریان قتل‌عام زندانیان سیاسی در سال 67 و علی که در حمله موشکی مزدوران خامنه‌ای به لیبرتی به‌شهادت رسیدند. مادر که فرزند میرزا محمدعلی شاه آبادی از معروفترین مجتهدان دوره مشروطه و رضاشاه در تهران بود، در این صحبتها با صفا و صمیمیت مادرانه‌اش خطاب به فرزند مجاهدش می‌گوید: ”الان 50ساله منو ول نمی‌کنن، هر روز برای یه چیزی ریختن توی خونه این‌جا رو خراب کردن، نه مال دارم نه پول دارم نه چیزی دارم. می‌خواهم با شماها باشم مسعود بچه منه مریم بچه منه. من که میدونم زینب زمان من مریمه. شماها همه تون چه دختر و چه پسر همه تون اولاد من هستین، مثل حسین بن علی که خاطرخواهشم“.

روز 23اسفند آخوند پناهیان از آخوندهای دربار خامنه‌ای در سخنرانی به‌مناسبت درگذشت فاطمه زهرا در قم به شکست ”شعار مرگ بر بی‌حجاب“ اعتراف کرد و گفت: ”نمی‌توان با مرگ بر بی‌حجاب کار را حل کرد“. این مهره خامنه‌ای حتی به شکست ارتجاع آخوندی در پیشبرد فرهنگ منحطش در خانواده‌های مذهبی هم اعتراف کرد و گفت: ”اکثر فرزندانی که در خانه مذهبی بار می‌آیند و با این جو مواجه می‌شوند، در دوران جوانی از مذهب زده می‌شوند و بقیه را هم نسبت به دین زده می‌کنند“. (خبرگزاری حکومتی نسیم 23اسفند 94)

آری فرهنگ فاطمی را مردم ایران نه در یک مشت جنایتکار چماق به‌دست برای تحمیل حجاب اجباری و برای گسترش جو ارعاب و اختناق، بلکه رودرروی آخوندهای جنایتکار حاکم می‌بینند که درس ایستادگی در برابر ستم و تجاوز به حقوق زنان و انسان می‌دهد. نگاهی به وصیتنامه هزاران زن مجاهد خلق که در زیر شکنجه‌های جلادان خمینی یا در برابر تیرباران و چوبه دار ایستادند، به‌روشنی گواه آن است که جایگاه فاطمه زهرا و دختر قهرمانش زینب کبری در قوت قلب دادن برای ایستادگی در برابر ستم حاکمیت آخوندی بی‌بدیل بوده است. این فرهنگ نه مرده و نه خاکستر شده، آنچه که مرده و خاکستر شده و باید برایش مرثیه خواند فرهنگ مبتذل و سرکوبگریست که به آخر خط رسیده و دجالیتش تحت عنوان ”فرهنگ فاطمی“ در برابر زن ایرانی فرو ریخته است.
https://www.mojahedin.org/news/172977/%D9%85%D8%B1%D8%AB%DB%8C%D9%87-%D8%A7%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D9%81%D8%B1%D9%87%D9%86%DA%AF-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D8%AC%D8%A7%D8%B9

۱۳۹۴ اسفند ۲۴, دوشنبه

غلامرضا صادقی جبلی مزدور اطلاعات آخوندی کیست؟


غلامرضا صادقی جبلی مزدور اطلاعات آخوندی کیست؟

 
پس از خوردن جام زهر اتمی بوسیله  خامنه ای، که این مقاومت با افشاگریهای خود آن را به حلقومش ریخت و رژیم را بالاجبار در مسیر خوردن جام زهر های دیگر قرار داد ه است ، اطلاعات آخوندی فعالیت های خودش را علیه مقاومت ایران ،افزایش داده است .براساس اخبار رسیده رژیم  به سازماندهی مزدوران و عواملش در کشورهای مختلف پرداخته است.

 دستگیری میثم پناهی بجرم جاسوسی درآلمان و مورد بازجویی قرارگرفتن ۵ تن دیگر از همپالکیهایش یکی از این نمونه ها میباشد .

 
بیشتر بدانیدکلیک کنید
"میثم پناهي” يك جاسوس ومزدور رژيم ايران در كاستروحه آلمان توسط پليس دستگير شد.
 

یکی دیگر ازتیم های اطلاعات آخوندی در آلمان وفرانسه ،داوود باقر وند ارشد ، عیسی آزاده و قربانعلی حسین نژاد میباشند . اخیر یک مزودور دیگر به نام رضا صادقی جبلی را نیز وارد این تیم نموده است.
بیشتر بخوانید
http://mosnikar.blogspot.co.uk/2016/03/blog-post_4.html

غلامرضا صادقی جبلی اکنون ساکن  کشور بلژیک میباشد . او به دلیل سوابق جنایی گذشته در کانادا و مشکلاتی که در رابطه با پناهندگیش  دربلژیک دارد تلاش میکند که ارتباطش با مزدوران فوق را خیلی علنی نکند ولی ، او در تمامی فعالیت های مزدوران فوق شرکت فعال دارد .

ما ذیلا به بخشی از پرونده سراسر خیانت غلامرضا صادقی جبلی اشاره ای خواهیم کرد تاماهیت این جاسوس رژیم ولایت فقیه درخارج کشور روشنتر گرددغلامرضا صادقی جبلی درسال 60به جرم ارتباطات محدود باهواداران  سازمان دستگیر وبه زندان افتادوغلامرضا صادقی جبلی دراوین وبخصوص در انفرادی گوهر دشت برید

اودر زندان خیانت کرده وبا سپاه وبازجویان همکاری میکند.

او در زندان سر سپردگی خود را با شکنجه زندانیان ولو دادن نفرات وحاضر شدن برای زدن تیر خلاص به زندانیان دیگر اثبات میکند.


اودر سال 67 توسط وزارت اطلاعات بعنوان نفوذی به خارج کشوریعنی کانادا فرستاده شد

در خارج ابتدا بعنوان راننده تاکسی مشغول به کار میشود او همزمان سعی در نفوز وبرقراری رابطه با هواداران مجاهدین میکند اما موفق نمیشود.

او در سال 95 با زیر پای گذاشتن حکم دادگاه که حکم داده بود بچه 4ساله اش پیش مادرش نگه داشته شود در یک فرصتی بچه را دزدید وبه ایران فرستاد،

با شکایت مادر او تحت تعقیبپلیس بین الملل قرار گرفت ونهایتا در بلژیک دستگیر وبه کانادا مسترد شد.
غلامرضا صادقی جبلی در دادگاه محکوم به 22ماه زندان و2سال حبس تعلیقی شد.

او در زندان به فرمان وزارت اطلاعات سعی نمود خود را هوادار مجاهدین جا بزند تا مجاهدین را بدنام واز اعتبار مجاهدین سو استفاده نماید که موفق نشد.

روزنامه کانادا ترونتوسان نوشت که غلامرضا صادقی جبلی بجرم ربون کودک به 22 ماه زندان و2سال حبس تعلیقی محکوم گردید او کودکی که سال 95 دادگاه حکم کرده بود که در کانادا وپیش مادرش نگهداری شود را ربود وبه ایران جائی که دیکتاتوری حاکم است فرستاد ومادر این کودک با این اقدام خورد شده است.

او سپس به آمریکا میرود وبا توجه به اینکه خودرا هوادار جا زده بود و بریدگی وخیانتش را مخفی کرده با فریب وسابقه سازی توانست اعتماد افراد را جلب ونهایتا او در سال 1997 یعنی 1376  به عراق اعزام شد.

کمی بعد او توسط مجاهد صدیق مسعود آقائی که  از زندان او را میشناخت شناخته شد او که همه چیز را لو رفته دید به بریدگی وخیانتش در زندان اعتراف کرد که نوشته هایش هم موجود است.

غلامرضا صادقی جبلی بریده وتواب شکنجه گر در زندان


مجاهد صدیق در رابطه غلامرضا صادقی جبلی مینویسد:

من او را اززندان جمشیدیه میشناختم او بعد به قزل حصار رفت از عمل کردهای دیگر اودر اتاقهای بازجوئی خبری ندارم ،اماشاهد بودم که با صدای بلند جلو همه میگفت خدا کند بتوانم به بچه های سازمان تیر خلاص بزنم او به این کار افتخار میکرد بارها از او شنیدم که من طرفدار امام خمینی هستم وبرای او کارهای اطلاعاتی هم میکنم .

او بچه ها را کتک میزد وهنگام کتک زدن با کینه حیوانی عمل میکردودیگران را هم به این کار تشویق میکرد.

معمولا اتاقهایمان دربهایش بسته بود وپاسداران در نوبتهائی میامدند که دربها را باز کنند اما صادقی را بارها دیدم که بجای پاسداران میامد ودربها را باز میکرد یعنی مثل پاسداران کلید داشت واختیار باز کردن دربها را داشت، او در انفرادی گوهر دشت برجوری بریده بود وخیانت کار شده بود.

او یک بار گفته بود در انفرادی فکرکردم ودیدم گول خوردم وحالا حاضرم از سازمان انتقام بگیرم واینجوری خیانتش را توجیه میکرد.

غلامرضا صادقی جبلی یک روز با پاسداری آمد توی اتاف وبه نفرات اتاق گفت چند روز دیگر بلائی سرتان بیاورم که ندیده باشید،که چند روز بعد رضا صادقی با چند بریده خائن دیگر آمد وبچه ها را زیر ضرب وشتم وحشیانه گرفتند وجند نفر را هم بردند که نفهمیدیم چی شد.

او به هر بهانه ای اقدام به کتک زدن نفرات میکرد مثلا میگفت اسم خمینی را میاورم همه صلوات بفرستید ، ماهم که صلوات نمیفرستادیم میرفتیم زیر ضرب وشتم وکتک.

خوب حالا ببینید که وقتی او لو رفت وتمامی جنایات وخیانتش آشکارشد سازمان با او چه کرد؟

او را صدا کردند ومطالب را جلوی او گذاشتند او همچنین  همه چیز را لو رفته دید به التماس ودرخواست تقاضا کرد که او را در همانجا نگهدارند و وارد مناسبات کنند تا گذشته اش را جبران نماید .

بر اساس سنت سازمانی ومناسبات انسانی ، نهایتا بنا به اصرار خودش مورد بخشش  قرار گرفت و وارد مناسبات شد.

یک بار هم در سال 80 که بحث چراغ خاموش وانتخاب ماندن ورفتن مطرح شد او نوشت من در درون مناسبات با لباس اعتماد کارهائی میکردم که شاه وشیخ در 37سال گذشته نتوانستند بکنند.

پس از جنگ عراق وآمریکا دوباره خط خیانت را رفت وخط وزارت اطلاعات را در رابطه با فروپاشی مناسبات وتشکیلات را شروع کرد اوب ا ایجاد بی اعتمادی ودست زدن به دزدی های متعدد میخواست مناسبات را خراب کند.

او سراغ نیروهای جدیدالورود میرفت تا آنها را از مناسبات جدا نماید وقتی موفق نمیشد با اذیت وآزار نفرات جدید الورود میپرداخت.

مزدور دوجانبه نفوزی وزارت اطلاعات واف بی آی

در پروسه تحقیقات ومصاحبه هائی توسط آمریکائیها او خود را به اف بی آی فروخت وهمکاری نمود واز این نقطه بصورت دوجانبه با اطلاعات ملاها واف بی ای آمریکا همکاری میکرد .

او بطور دو جانبه برای وزارت اطلاعات واف بی آی جاسوسی میکرد. او در حین مصاحبه در اشرف وتا قبل از اخراج برای اف بی ای اطلاعات ارسال نمود، او با ایمیل هم انتقال اطلاعات غلط را انجام میداد وهم برای شیطان سازی خط وزارت اطلاعات را پیش میبرد.

در سال 84با سخت تر شدن شرایط عراق او اقدام به ارتباطات مشکوکی نمود ووقتی که اقداماتش لو رفت اخراج وبه تیف خروجی آمریکائی ها رفت.

در تیف با باندهای وزارت اطلاعات از جمله محمد رزاقی ومحمد کرمی ومجید روحی وپاسدار نادری وپیرانسرو... چفت وتوسط وزارت اطلاعات رسما کارش را با رژیم شروع کرد.

تصاويري از مجید روحی ،محمد كرمي وحامد صرافپورو محمد رزاقي(محمد رذل) در تيف- چراگاه وزارت اطلاعات

http://efshayaranshitan.blogspot.co.uk/2016/03/blog-post.html

 

محمد كرمي از مزدوران اطلاعات وهمكار لمپنها وشعبان بي مخ هاي سپاه قدس در فرانسه2

در همین مرحله به او پیشنهاد رفتن به آمریکا توسط اف بی آی داره شد ولی چون او تحت تعقیب پلیس انترپل بود ترسید که به آمریکا برود چون امکان دستگیری واستردادش به کانادا وجود داشت وبهمین دلیل وزارت اطلاعات او را به تهران میبرد.

او ابتدا تخلیه اطلاعاتی شده وهمه اطلاعاتش را مینویسد ، سپس توبه نامه ها وتعهد نامه وغلط کردن گوئی های جدید را پر میکند ، برای اینکه از او اسناد انکار ناپزیری گرفته شود او را به جاهای مختلف برده ودر حال ارتکاب شکنجه وجنایت و..در زندانها فیلم میگیرند.

بعد از آموزشهای دیگر نهایتا او را در نجات رژیم در اصفهان وتهران به خدمت میگیرند.

اما این تنها ماموریت رضا جبلی  نبود اوبعلت زندگی در کانادا وبلد بودن زبان انگلیسی برای شیطان سازی وابقای سازمان در لیست وبازدید هیئتهای خارجی که وزارت اطلاعات به انجمن نجات دعوت میکرد بکار گماره میشد.


مثلا او در ملاقات با هیئت پارلمان انگلیس ودیدار اما نیکلسون ازتهران که مهمان ویژه وزارت اطلاعات واز دوستان قدیمی وزیر جنایتکار اطلاعات یونسی بود شرکت داشت.

زابینه مایرلابی قهاررژیم وکینه توزعلیه مردم ومقاومت ایران که هیچ فرصتی را علیه مجاهدین وبنفع رژیم در پارلمان اروپا از دست نمیدهد به تهران رفته بود ودر انجمن نجات دیدار داشت جبلی نیز شرکت داشت.

خوب است همینجا نکته ای را اشاره کنیم:


در 5فوریه 2011 یعنی 16بهمن 89 ریلی تلگراف با 12 سند از ویکیلیکس نوشت که" رژیم تلاش میکند تا بریده ها را گرد آورد این کار از کانال انجمن نجات وبا بوجه های سرسام آورانجام میشود این بریدگان در برابر شنوندگان غربی آورده میشوند تا علیه سازمان مجاهدین خلق شیطان سازی کنند آنها بطور شگفت انگیزی به لابی رژیم وعلیه مجاهدین تبلیغ میکنند گویا در ایران همه چیز خوب است وتنها مشکل مجاهدین هستند آنها به استخدام وزارت اطلاعات در آمده وتنها از وزارت اطلاعات فرمان میبرند"
 
 
 

ماموریت جدیدغلامدضا صادقی جبلی

مراجعه به اشرف وپرونده سازی علیه مجاهدین

غلامرضا صادقی جبلی بعد ازاتمام دوره آموزشی توسط وزارت اطلاعات وپایان مامورتش درانجمن نجات به عراق اعزام وبا همانگی سفارت وسپاه قدس ووزارت اطلاعات دست به پرونده سازی در قضائی عراق میزند.


 

 


در ماه مارس 2008 غلامرضاصادقی جبلی  همراه اصغر فرزین وعلی بیگلری با پاسپورت شماره 11029364  که در تاریخ 17اسفند 1385 توسط وزارت اطلاعات صادر شده به بغداد وارد شده ودر هتل منصور مستقرگردید.

با نگاهی به مهرهای خورده شده در پاسپورت او میشود پی برد که او در این مدت 3بار به خارج از ایران تردداشته است.

همزمان که غلامرضا صادقی جبلی به هتل منصور مستقر شد با هماهنگی وزارت اطلاعات اکیپ دیگری از بریده مردوران خارج کشوری و تنی چند هم از ایران  مانند مسعود خدابنده، مهدی خوشحال ،رضا اکبری نسب ،مصطفی محمدی، الهام نوروزی،تیمور خطار، علیرضا بشیری به هتل منصور وارد شدند
 
 تا تحت امر کاظمی قمی سرکرده سپاه تروریستی قدس وسفیر رژیم در عراق طرح های جدیدی علیه اشرفیان اجرا نمایند


که جنگ روانی شیطان سازی پرونده سازی در قضائیه عراق وزمینه سازی کشتار بخشی از آنها میباشد.

غلام رضا صادقی ودستگیری جلوی اشرف

11مارس 2008صاقی جبلی بهمراه بتول سلطانی به جلو درب اشرف رسیدند آنها سعی کردند با جاروجنجال وجنجال آفرینی ایجاد مشکل ومزاحمت نمایندکه با تماس با پلیس محلی اکیپ پلیس محلی عراق به دم درب اشرف رسیدند صادقی جبلی که ترسیده بود سعی کرد که فرار نماید اما پلیس او را محاصره کرده ودستگیر نمود وبا خفت وخواری در حالی که دستبند به او زده بودند او را با خود بردند.

2آوریل یک سایت پوششی وزارت اطلاعات مصاحبه با بنیاد سحر ماجرای خفت بار دستیگیری صادقی جبلی مزدور اطلاعات را منعکس نمود.

البته در مارس 2008 مقاومت ایران در یک افشاگری ای ماجرای دستگیری مزدور صادقی و بنیادسحر را که یک انجمن پوششی وزارت اطلاعات میباشد را افشا نمود.

از جمله گفته شد که بعد از جنگ آمریکا وعراق انجمنها ونهادهای مختلف پوششی وزارت اطلاعات مانند قارچ از خورجین وزارت اطلاعات بیرون زده که بنیاد سحر یکی از آنهاست.


بنیاد سحر توسط بتول سلطانی ومسعودخدابنده راه اندازی شده که اهداف وزارت اطلاعات از این راه اندازی اهداف زیر را دنبال میکرد.


بتول سلطانی و ريل تفاله شدنش توسط ملا ها ووزارت اطلاعات به همدستي بريده مزدوران فاسد خارج كشوري

http://efshayaranshitan.blogspot.co.uk/2016/02/blog-post_87.html
عاقبت بتول سلطاني






بیشتر بخوانید

بتول سلطانی ، معرکه گردان شوهای وزارت اطلاعات

بتول سلطانی یکی  از معرکه گردانان شوهای وزارت اطلاعات آخوندی درخارج کشور میباشد.
قبلا طی مطلبی ماهیت این مامور وزارت اطلاعات افشا شده بود که برای آگاهی بیشتر میتوانید به لینک زیر مراجعه کنید.
اکنون به بخش دیگری از عملکرد و شگردهای وزارت اطلاعات که بتول سلطانی مجری آن بوده است می پردازیم .
بتول سلطانی، در سال دسامبر 2006 پس ازتسلیم خود به نیروهای امریکایی درتیف درتاریخ 14 ژانویه   2008  به وسیله صلیب سرخ به  ایران رفت.
 ادامه مطلب را اینجا بخوانید
1-تبلیغ برای برگشت به ایران

2-عضوگیری ازبریده مزدوران

3-جمع آوری اطلاعات علیه مجاهدین

4-کارزار شکنجه روانی علیه ساکنان اشرف

5-اعزام مزدوران اطلاعاتی با نام خانواده
ادامه دارد
http://efshayaranshitan.blogspot.co.uk/2015/10/blog-post_89.htmlhttp://mosnikar.blogspot.co.uk/2016/03/blog-post_4.htmlhttp://efshayaranshitan.blogspot.co.uk/2016/02/blog-post_87.html