۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

اعتصاب غذا و پيروزي؟


يادداشت : اعتصاب غذا و پيروزي؟
چون اعتصاب غذاي 108 روزه در ليبرتي و ساير نقاط بعد از حكم و تصميم دادگاه اسپانيا، به پايان رسيد، يك بحث هايي در فيس بوك درباره اين داستان شكل گرفته. من اينجا به طور خلاصه چيزي كه تو ذهنم بود را برايتان مي نويسم.
توجه داشته باشيم كه ما فقط يك پيروزي اخيرا نداشتيم بلكه سه پيروزي بزرگ سياسي و حقوقي در اين چند هفته اخير داشته ايم: دادگاه اسپانيا، بيانيه مشترك 6 گروه كار- گزارشگران مستقل سازمان ملل و قطعنامه ارائه شده به كنگره امريكا درباره افراد ليبرتي. اين دو موفقيت اخير تحت الشعاع اولي يعني دادگاه اسپانيا قرارگرفت. اين سه پيروزي، تضمين هاي جدي براي حفاظت ليبرتي مي باشند و ناشي از رنج و تلاش نفرات خودمان بوده است يعني در دنيا به ما چيزي را مفت نمي دهند. معمولا برعكس است! اين را مجاهدين و هوادارانشان به خوبي تجربه كرده اند.
اين سه پيروزي حاصل يك كارزار بزرگ بين المللي كه اعتصاب غذا در محور اصلي آن قرار داشت بود. دست اندركاران اين سه موضوع، انگيزه شان را از مقاومت ليبرتي و اشرف نشانان ميگرفته اند و اعتصاب غذا يك موتور محركه براي آنها بوده است. يعني اين سه موفقيت فقط ناشي از يك كار پشت پرده سياسي و حقوقي نيست بلكه عده اي درد و گرسنگي و سرما را كشيده اند كه به اين وكلا و سياستمداران انگيزه داده بودند تا بروند براي حقوق اشرفيان بجنگند. چون مي ديدند كه صد ها نفر، جانشان را كف دستشان گذاشته اند. به طور مشخص ، حكم اين دادگاه محصول يك كار قضايي صرف نبود و با يك كار حقوقي و قضايي بدست آوردن اين حكم، غير ممكن بود.
اعتصاب غذا هم كه از ليبرتي شروع شد در شرايطي بود كه در روز روشن، عراقي ها آمدند و اينطوري بچه هاي ما را كشتند و تير خلاص زدند و دولت عراق اصلا منكر شد و چون آخوند ها يادش داده بودند، گفت كه مجاهدين، خودشان را در اشرف كشته اند! دولت امريكا هم با وقاحت گفت و ميگويد كه اين كار عراق نبوده و اين 7 گروگان اصلا در عراق نيستند. سازمان ملل( بانكي مون) و اتحاديه اروپا( كاترين اشتون) خواستار ”تحقيقات توسط دولت عراق” شدند ! در چنين شرايطي بود كه اعتصاب غذا شروع شد.
اين اعتصاب بخشي از جنگ ما با رژيم و مثل همه كارهاي مجاهدين، بي چشمداشت بود. يعني ما اعتصاب نكرديم كه حتما يكي به ما تضمين پيروزي و موفقيت را داده باشد. شرايط با حملات قبلي كه عراق به طور علني به ما حمله كرده بود و گروگان گرفته بود فرق ميكرد. شعار اصلي ما آزادي 7 گروگان بود ولي در محتوا، ما دنبال حفاظت ”گروگان ” هاي اصلي يعني 3000 نفر در ليبرتي بوده ايم.
اگر فردي در درون جبهه مقاومت برايش سوال شده كه چرا ما خوشحالي ميكنيم كه چنين پيروزي هايي به دست آورده ايم، عليرغم اينكه خبري از 7 نفر يا حفاظت ليبرتي نيست، اين ناشي از يك برداشت اشتباه از وضعيت ما است. ما داريم براي سرنگوني مي جنگيم. ما دنبال زندگي و بچه داري ! و كنار كشيدن از مبارزه كه نيستيم. شهادت 52 نفر در راستاي نبرد براي سرنگوني است. ماندن 100 نفر در اشرف ، نبرد سر اموالمان در اشرف و .... همه بخشي از نبرد ما مي باشند. هفت گروگان هم نه شروع نبرد و نه پايان نبرد بوده بلكه بخشي از نبرد ما در جاده سرنگوني است. اعتصاب بخشي از جنگ ما براي سرنگوني بوده و هست.
كسي اگر حرفي دارد، خوب است بيايد راه هاي ديگري براي جنگ را پيدا كند و خودش هم آستين بالا بزند و انجام بدهد و يا لااقل دعا يا كمك بكند. ولي اگر حرفش اين است كه مبارزه نكنيد و تن به ذلت و تسليم به آخوند ها بدهيد، راستش مي بخشيد، ما اهلش نيستيم. ( هيهات ...)
از طرفي ما بي چشمداشت و به طور مورچه وار كار مي كنيم. صد بار مي خوريم زمين ولي باز بلند مي شويم و خودمان را مي تكانيم و راه مي افتيم. اينرا از مسعود ياد گرفتيم.
طلبكار كسي نيستيم كه چرا هنوز پيروز نشده ايم. در نبرد با آخوند ها نمي شود با چشمداشت جنگيد. شرط هم نگذاشته بوديم كه همين الان گروگان ها بايد آزاد شوند و الا ما مبارزه نميكنيم. چون اين هم يعني با چشمداشت كار كردن خواهد بود. ما از هر تلاش و اقدامي جهت جنگ با دشمن استفاده ميكنيم و در نتيجه ارزش هر موفقيت و پيروزي را مي دانيم و در راستاي مبارزه مان، تو سر دشمن مي زنيم. اگر اين كار را نكنيم، در شادي و موفقيت هاي مقاومت ( مشابه همين دادگاه اسپانيا و دو موفقيت بزرگ ديگر) نمي توانيم سهيم شويم. براي فهم بهتر، خوب است كه اين سه پيروزي را با فرداي حمله 10 شهريور مقايسه كنيم كه كسي ( به جز دوستان ما در پارلمان ها) حاضر نبود حتي از دولت عراق به عنوان عامل اين جنايت اسم ببرد.
قدر اين پيروزي ها را كه حاصل درد و رنج خواهران و برادران اعتصابي ما در اين چند ماه بوده را بدانيم.
موفق باشيد.