۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

مذاكرات آلماتي نقطه عطف در شكست


پست الکترونیک
پرینت
در دومين دور مذاكرات كشورهاي 5+1 با رژيم آخوندي بر سر بن بست اتمي در آلماتي قزاقستان؛ شاهد عملكرد مكافات قانونمند مماشات با يك رژيم ضد بشري بوديم كه در آن هردو طرف مذاكره يعني كشورهاي مذاكره كننده و رژيم آخوندي از يك نقطه عطف عبور كردند.
«نقطه عطف» در «شكست».  كاترين اشتون رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا كه مذاكرات را با رژيم ايران هدايت ميكرد، پس از پايان مذاكرات دو روزه، در كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد: مذاكرات نشان داد كه دو طرف در جوهر و ذات موضوع بسيار فاصله دارند… بي پاسخ گذاشتن سوال خبرنگار رژيم در پايان همين جلسه از سوي خانم اشتون البته نتوانست روي اين شكست سايه بياندازد يا آن را كمرنگ كند… سياست كشورهاي غربي در اتخاذ راههاي ميان بُر در برخورد با موضوع اتمي و موضوع تروريسم رژيم و ابراز نگراني هاي بي خرج براي غرب و بي ضرر براي فاشيسم ديني با محتواي عميقا مماشات جويانه، در آلماتي بي حاصل بودنش را نشان داد و اين دست و آن دست كردن ها براي نگه داشتن تعادل موجود به قيمتِ «قيمت دادنِ» مردم ايران با اعدام و سركوب و فقر جانگداز و مردم منطقه با كشتار و ترور و تجاوز؛ با شكست مذاكرات در آلماتي2 ، فاز پايان خودش را آغاز كرد. البته به همت درهم شكستگي ولايت و اجبار ولي فقيه به انتخاب مسير يك سويه در انقباض. والا تا جايي كه به كشورهاي مذاكره كننده برمي گشت سخاوت را در دادن مشوق به رژيم از حد گذراندند و بالاترين امتيازها را به رژيم عرضه كردند. ليست ناقابل اين مشوقها عبارت بودند از:  مجوز غني سازي 5درصدي و حفظ مركز فردو تنها به شرط تعليق غني سازي 20 درصدي حفظ بخشي از اورا نيوم 20 درصدي موجود براي استفاده در راكتور تحقيقاتي دانشگاه تهران و آزاد شدن مبادلات تحريم شده طلا، چيزي كه رژيم تقريبا تحريم ها را با آن دور مي زد. ولي رژيم نتوانست بپذيرد و آب پاكي را البته با رو كردن دست خودش، روي دست طرفهاي مذاكره كننده غربي ريخت و گفت: ما از غني سازي كوتاه نميآييم! و غرب اگر حسن نيت دارد، تحريمها هم بايد برداشته شود!
اذعان به آينده تيره
آينده تيره را دوستان رژيم قبل از همه دريافتند و واكنش نشان دادند. به گزارش نيويورك تايمز پس از شكست مذاكرات آلماتي2 سرگئي ريابكوف معاون وزير خارجه روسيه  تصوير تيره اي داد و گفت: ”متاسفانه، ما در دستيابي به يك راهگشايي شكست خورديم“ (نيويورك تايمز18فروردين92). مالكي به دنبال شكست مذاكرات هسته يي در قزاقستان، نسبت به هرگونه حمله نظامي به رژيم آخوندي هشدار داد. تلويزيون الشرقيه با اعلام اين خبرگفت: «مالكي هرگونه حمله عليه رژيم ايران را رد كرد و گفت: اين حمله با پاسخ  ايران عليه كشورهاي خليج فارس يا عليه اسراييل مواجه خواهد شد».( تلويزيون الشرقيه: 920118 ). علت اين واكنشها هم روشن است چون رويتر 16فروردين با وضوح كامل هدف از مذاكرات را گزارش كرد و نوشت: «مذاكرات آلماتي بر سر برنامه اتمي رژيم ايران، با هدف آرام كردن تنشهايي صورت ميگيرد كه ميتواند به جوش بيايد و به جنگ تبديل شود»!…
سرشكستگي رژيم در واكنش كشورهاي منطقه خليج فارس
اما طيف ديگري هم به شكست مذاكرات در آلماتي2 واكنش نشان دادند. نيويورك تايمز در رابطه با تاثير شكست مذاكرات آلماتي روي كشورهاي خليج فارس نوشت:  پوچي و بيهودگي مذاكرات اتمي با رژيم ايران، امر مسلم براي به صدا درآوردن مجدد زنگ خطرازسوي كشورهاي منطقه است.(نيويورك تايمز921018). به دنبال آن، و با فاصله كوتاهي از وقوع زلزله در استان بوشهر، شوراي همكاري خليج فارس، بهخاطر نگرانيهاي كشورهاي عضو اين شورا  نسبت به نشت احتمالي تشعشع اتمي از نيروگاه بوشهر در اين منطقه، درخواست كرد بازرسان بين المللي به تأسيسات اتمي بوشهر فرستاده شوند. الزياني رئيس شوراي همكاري خليج فارس گفت، اين زمين لرزه ”زنگهاي خطر را دررابطه با ايمني تأسيسات اتمي درمنطقه ي زلزله خيز، به صدا در ميآورد“(خبرگزاري فرانسه 920125 )
از سوي ديگر پاسدار جليلي مذاكره كننده رژيم؛ در حاليكه دقايقي پس از پايان مذاكرات اتمي در آلماتي2، خبر شكست اين مذاكرات توسط رسانه هاي مهم بين المللي مخابره شده بود، در كنفرانس مطبوعاتي خود، در پاسخ به سوال خبرنگار تلويزيون شبكه خبر رژيم در مورد توقف غني سازي اورانيوم گفت: ما همانطور كه بارها تأكيد كرديم حق غني سازي را جزو حقوق مسلم خود ميدانيم چه 5% و چه 20%. در دورهاي قبل هم ما صحبت كرديم در طرح جامعي كه در مسكو هم ارائه كرديم ما اين را بيان كرديم كه غنيسازي را حق خودمان ميدانيم… البته فقط فراموش كرد بگويد اين حقي كه ميگويد در مسكو در طرح جامعي! مطرح كردهاند، اگر درست و پذيرفته بوده پس مذاكرات آلماتي 1 و 2 ديگر براي چه بود؟ در اين حال،  اجبار رژيم به انقباض و فرار به جلو ، قادر به پوشاندن  ضعف و تزلزل بيسابقه رژيم نيست و حتي از خلال موضعگيريهاي خود رژيم عمق پوسيدگي و درهم شكستگي رژيم ولايت بيرون ميزند.. چند روز پس از شكست آلماتي علي آهني ديپلومات تروريست رژيم در فرانسه؛ به مجله فرانسوي «ژئواكونومي» گفت:  «محمود احمدينژاد نگفته است كه اسراييل بايد از نقشه جهان محو شود» و افزود: «در اين خصوص بايد گفت كه رسانه ها اظهارات رئيسجمهور احمدينژاد را تغيير دادند». آهني از فرط استيصال به اظهارات وزير اطلاعات و انرژي اتمي «رژيم صهيونيستي» دخيل بست و افزود:  «دان مريدور»، وزير اطلاعات و انرژي اتمي اسراييل هم گفته است كه «آقاي احمدي نژاد هرگز اين جمله ”اسرائيل بايد از نقشه جهان محو شود“ را به كار نبرده است»!!.
 از سوي ديگرتهديد تكراري بروجردي رئيس كميسيون امنيت مجلس ارتجاع به خروج از «ان پي تي» و همزمان؛ چشم دوختن رژيم به ماجراجويي اتمي كره شمالي براي دوختن كلاهي ازاين نمط براي بقاي خودش هم، نمونه ديگري از نهايت درهم شكستگي رژيم ولايت بود. روزنامه حكومتي مردم سالاري20فروردين با عنوان «بحران کره و تاثير آن بر ديپلوماسي هسته اي ايران » نوشت: «درباره تاثير اين بحران برروي اوضاع ايران و خصوصا برنامه هستهاي کشورمان دو رويکرد وجود دارد. اول اين که اين تهديدات و بحرانها در شرق آسيا به نفع ايران است زيرا توجه رسانه ها و افکار عمومي به سمت کره جلب ميشود و به نوعي تاکيد و فشار برروي ايران و منطقه خاورميانه و دخالت در مسائل اين منطقه کمتر خواهد شد زيرا هرمشکل براي غرب و آمريکا به نفع ايران خواهد بود. رويکرد دوم نظري مخالف ارائه ميدهد و اعتقاد دارد که اين بحران به ضرر ايران خواهد بود زيرا کشورهاي غربي و آمريکا از اين موقعيت به ضرر ايران شبيه سازي ميکنند و هرگونه فرصت به ايران در راستاي برنامه هسته اي را از ترس قدرت گرفتن به مانند کره منتفي اعلام کرده و با آن مبارزه خواهند کرد»
عوارض مرحله انقباض
شكست در آلماتي به دليل مرحله رژيم؛ تكرار شكست هاي قبلي در مذاكرات نبود. براي رژيمي كه چالش حياتي انتخابات را در ساختاري وضعيت بحراني كنوني درپيش رو دارد؛ ايده آل اين بود كه مي توانست بسته مشوق سخاوتمندانه غرب را بپذيرد
تا بتواند تحريمها را كاهش بدهد، فشار انزوا را در صحنه بين المللي از روي خودش كم كند
فشار كشورهاي عرب خليج فارس روي خودش كاهش دهد
به خصوص در شرايط پيشروي ارتش آزادي سوريه و ضربات استراتژيك در قلب دمشق به اسد و با توجه به اين كه سرنوشت حزب الله هم به سرنوشت اسد گره خورده است و هم چنين با توجه به قيام درعراق و خواست سرنگوني مالكي توسط مردم عراق و عزم جزمشان براي پايان دادن به دخالت رژيم ايران در اين كشور؛ اهميت غير قابل انكاري مي داشت.
البته همه اينها را ولي فقيه خودش خودش  خوب مي داند اما مسأله  اين است كه  مرحله سرنگوني را هم بهتر از هركس ديگر درك كرده كه امكان چنين برون رفتي برايش باقي نگذاشته زيرا تن دادن به آن يعني خوردن جام زهري كه روند فروپاشي و سرنگوني رژيم ولايت فقيه را سرعت مي بخشد. اما اين به معناي اين نيست كه انقباض و فرار به جلو يك راه نجات و برون رفت واقعي است، برعكس، اينهم به صورت ديگري بحرانهاي مختلف دروني و بيروني رژيم را تشديد و چشم انداز سرنگونيش توسط مردم و مقاومت ايران  را اجتناب ناپذير مي سازد.
ضعف ولي فقيه دستمايه چالشها و نتايج آن
به دليل همين بن بستهاي رژيم  و ضعف ولي فقيه است كه از يك طرف با چموش بازيهاي گماشته اش احمدي نژاد مواجه است كه او را به چالش مي كشد  …
و از طرف ديگر با موضعگيريها و اظهارات رفسنجاني مبني بر اين كه ولي فقيه به او اعتماد ندارد و اين كه خودش بوده كه خامنه اي را ولي فقيه كرده است و اين كه سپاه به کمتر از کل کشور راضی نیست(سحام نيوز27فروردين92)؛ آن هم در موضع رئيس مجمع مصلحت نظام. اين تنشها به خصوص در آستانه نمايش انتخابات رژيم؛  كه كمترين نتيجه آن تضعيف كيفي آن است، واجد اهميت خاصي است. دولتي ها حساسيتي آخرالزماني پيدا كرده است يعني يا در قدرت ميمانند يا براي هميشه صحنه قدرت را ترك ميكنند.با پرونده هايي كه براي دولتي ها ساخته يا فراهم شده خيلي از آنها فرداي روز شكست نميتوانند اميد چنداني براي يك زندگي عادي هم داشته باشند! پاسدار سليماني فرمانده نيروي تروريستي قدس سپاه پاسداران وحشت رژيم را از عوارض چالش در انتخابات پيش روي ابراز كرد وگفت: در انتخابات پيش رو نبايد اشتباه كنيم و افزود انتخابات 92 جاي اشتباه ندارد» (روزنامههاي ابتكار و بهار26فرورودين).
تاثير راه حلهاي انقباضي در تشديد بحرانها
همزمان اعلام تعطيلي امتحانات دانشگاهها از نيمه ارديبهشت تا پايان خرداد؛ اظهارات رئيس قوه قضاييه رژيم مبني بر اين كه «اميدوارم برخي گمان نكنند كه ميتوانند خطاي سال 88 را تكرار كنند و اعتراض به نتيجه انتخابات را به صورت رسمي و علني به اعتراضهاي غيرقانوني و خياباني تبديل كنند…»؛  تشکيل «قرارگاه فجر» پليس براي تامين امنيت انتخابات و راه اندازي «پليس افتخاري» در آستانه نمايش انتخابات رياست جمهوري رژيم كه پاسدار احمدي مقدم سركرده نيروي انتظامي گفت «با اين كار مي خواهند ويژه بودن شرايط برگزاري انتخابات پيشرو را گوشزد کنند»؛ تنها تركشهايي از وحشت رژيم از وقايع در راه است. پاسدار احمدي مقدم گفت: «پليس ميخواهد همه توان خود را به کار بگيرد تا درقبال کوچکترين عملي از خود عکس العملي نشان دهد و قرار است امنيت انتخابات را تامين کند... امنيتي که پايش را از نيروها هم فراتر گذاشته و قرار است سوارهنظام (پليس اسبسوار) و «واحد سپکا» (واحد سگهاي پليس کارآگاهان ايران و سگهاي پليس کنترل اجتماعات) براي «برخورد با اغتشاشات» و تامين امنيت وارد ميدان شوند»(روزنامه بهار 28 فروردين 92 )
وحشت از گذار از دورة نمايش انتخابات، بر ساير كارهاي رژيم نيز سايه انداخته است. روزنامه حكومتي اعتماد28فروردين92 با عنوان« نشست 6 ساعته مجلس، تصويب مصلحتي كليات بودجه» نوشت: «نمايندگان به كاري انجام شده گرفتار آمده بودند. آنها از يك سو در مقابل اقتصادي بودند كه اشكال هاي ساختاري دارد … و از سوي ديگر مصلحت كشور و وقايع در پيش روي».
خيز رژيم براي غني سازي بيش از 20 درصد و اظهارات پاسدار عباسي رئيس سازمان انرژي اتمي رژيم آخوندي در مورد قصد و نياز رژيم براي غني سازي اورانيوم با غناي بالاتر از20 درصد كه رويتر آن را گام تكنيكي نسبتاً كوتاهي تا درجه تسليحاتي ناميد؛ طراحي رژيم براي ترور و انفجارهاي منطق هاي و فرامنطقه اي براي مقابله با عوارض شكست درآلماتي و سقوط اسد و بحران عراق و ادامه يافتن تظاهرات عليه مالكي؛ افزايش اعدام و سركوب و ايجاد نهادهاي سركوب جديد؛ راه حلهاي رژيم براي مرحله كنوني، يعني مرحله سرنگوني رژيم است، در رأس همه مسائل ومشغله هاي رژيم، مسأله مجاهدين و مقاومت ايران، به عنوان دشمن اصلي و تنها آلترناتيو رژيم است كه به خصوص با پيروزي ها و اعتلاي موقعيت آن، رژيم را بيش از هميشه سراسيمه كرده وتشبثات و  توطئه هايش  برضد اين مقاومت را چه در ايران ، چه در عراق و چه در سطح بين المللي به اضعاف شدت بخشيده است. يك نمونه آن  در ادامه حمله جنايتكارانه اش به ليبرتي، مسافرت وزير اطلاعات رژيم به عراق و طرح خواسته هاي ولي فقيه در رابطه با مجاهدين از دولت مالكي و پيگيري آن در صدر مذاكرات مصلحي با كليه مقامات و سردمداران دولت عراق، است. به موازات اين خواسته اصلي، هماهنگي ها و رهنمودهاي رژيم براي سرپانگهداشتن حكومت مالكي، به خاطر اهميت حفظ آن براي موجوديت خود رژيم، هدف مهم ديگر خامنه اي  از اعزام مصلحي به عراق بود .

تلويزيون التغيير عراق و روزنامه المستقبل از طرحهاي تروريستي در دستور رژيم خبر دادند و تلويزيون التغيير گفت: سفر مصلحي وزير اطلاعات رژيم به عراق از جمله براي انجام هماهنگي ها در اين رابطه بود. التغيير گفت: رژيم ايران از مالکي خواسته است تا به سرعت يک هيأت نظامي عراقي را به رياست سعدون الدليمي و به همراه رسته هاي مختلف به تهران بفرستد تا در مورد هماهنگي هاي تخصصي مشترک گفتگو کنند و سفر حيدر مصلحي وزير اطلاعات رژيم ايران به بغداد بخشي از هماهنگي تخصصي مشترک بوده است( تلويزيون تغيير 20فروردين92) حدود دو ماه قبل از مذاكرات آلماتي2 وال استريت ژورنال با عنوان «شغل جهاني رژيم ايران قتل است»،  نوشت: انفجاردر پايتخت ها، آدمربايي، قاچاق مواد مخدر و سلاح. اينها همه صادرات رژيم ايران هستند. حالا رژيم ايران هسته يي هم ميخواهد». وال استريت در مورد انفجار در بلغارستان و آفريقا و طرح انفجار در رستوران محل مراجعه سناتورهاي آمريكايي و ترور سفير عربستان در آمريكا… نوشت: «اين رخدادها ممكن است به نظر رسد كه ارتباطي با يكديگر ندارند. وليكن نقطه چين ها به صورت پيچيده و نامشهود، به هم ربط دارند. فصل مشترك آنها رژيم ايران است»(وال استريت ژورنال24بهمن91). حدود دو هفته بعد از سفر مصلحي به عراق هم؛ وال استريت ژورنال نوشت: «جان كري روي رهبران رژيم ايران و كره شمالي متمركز است …اينطور در نظر گرفته ميشود كه خامنه اي و سپاه پاسداران رژيم ايران توانايي به گروگان گرفتن پروسه صلح خاورميانه را دارند. بر اساس گفته مقامات آمريكايي و عرب، سپاه پاسداران ايران تأمين مالي كننده و ارسال كننده اصلي تسليحات به گروههاي فلسطيني حماس و جهاد اسلامي طي دهه گذشته بوده است»...(وال استريت ژورنال26فروردين 92)  درهمين رابطه متيو لويت معاون سابق اطلاعاتي خزانه داري آمريكا و نويسنده كتاب “ردپاي جهاني حزبالله“ هم با بيان گوشه اي از طرحهاي تروريستي رژيم براي تامين ادامه حياتش به تلويزيون فرانس 24 گفت:  «15فقره بمبگذاري هاي 1985، 1986 در پاريس كه زندگي نرمال آنجا را بحال توقف كشاند توسط حزبالله انجام شد. در سالهاي 1980 حزبالله در حملات از كپنهاگ تا ايتاليا تا آلمان و فرانسه دست داشته است. … حزبالله بخشي از جنگ سايه ايران در برنامه اتمي با غرب است …جان كلام اين است كه اين فعاليت هاي حزبالله براي باز داشتن آمريكا، اسراييل و قدرتهاي اروپايي از تضعيف برنامه اتمي ايران است. در واقع حزب الله كمك كار رژيم ايران در جنگ با غرب بر سر برنامه اتمي است. اين پيام كارهاي حزبالله است» ... (فرانس24ـ12اسفند91)
نتيجه قانونمند
در اين مرحله هر تضاد و چالش نه فقط نتيجه منفي خودش را روي رژيم دارد، بلكه نتيجه كاهنده و تحليل برنده آن، به چالشها و تضادهاي جديد راه مي برد و  سوخت مي رساند. چالشهاي نمايش انتخابات موضوع اتمي؛ بحران حاد اقتصادي و مسأله تحريمها؛ نقض حقوب بشر؛ تروريسم(بخصوص با تويجه به تضعيف موقعيت و امكانات منطقه اي رژيم با وضعيت اسد و مالكي و بهار عرب) درجه و شدتش ضريب مي خورد و اين افزايشِ توانِ تخريبي تضادها در حالي است كه رژيم به لحاظ الزامات رويارويي با اين تضادها؛ درضعيف ترين نقطه خودش است؛ يك قلم به دليل فروپاشي دروني ترين باند ولايت. اما حرف جديتر اين است كه در نقطه مقابل، اين مجاهدين و مقاومت ايران است كه به عنوان هماورد اصلي و تنها پاسخ سرنگوني  رژيم مفلوك آخوندي ،بحرانهاي رژيم را مألا به سود مردم و مقاومت ايران، و درجهت خواسته مبرمشان يعني سرنگوني اين رژيم كاناليزه ميكند. واكنشهاي هيستريك رژيم؛ درقبال مقاومت مردم ايران ناشي از اين ارتباط گسست ناپذيراست. رژيم آخوندي ممكن است براي مدتي از سياست مماشات غرب بهره بگيرد ولي با شكست بنيادي اين سياست به خصوص در مواجهه با انقباض و ناتواني رژيم از استفاده از امتيازات غرب در ازاي دست كشيدن از پروژه بمب، زمان چنداني براي كش دادن آن باقي نمانده است. به عبارت ديگر اين رژيم پوسيده ضدبشري، هرگز قادر نيست قانونمندي هاي اجتناب ناپذير در مورد سرنوشت محتوم خود را كه لاجرم به دست مردم و مقاومت ايران رقم خواهد خورد، به گروگان بگيرد.

قهرمانان ايستاده اند، اين مُوّديان خود باخته و خود گسترند که کله پا شده اند


منتشر شده در 31 فروردين 1392
پرینت
شرمشان باد ازين هنگامه ي رسوايي خويش
اين متاع شرف از وسوسه بفروختگان
فريدون توللي
قهرمانان ايستاده اند، اين مُوّديان خود باخته و خود گسترند که کله پا شده اند
بحران هويتي زمانه زدگان و حکمت بالغه زمان
آري، ميان زمان و زمانه بخصوص از منظر اجتماعي و سياسي، تفاوت است. زمان، رود جاريست که تا بدانسوي ابديت يعني بي نهايت مي رود. زمانه يک تکه و برهه ازاين درازناي گسترده بي‌پايان است. از موضع آرماني و سياسي، دو نوع انسان داريم: انساني که ديدگاه ايماني او متکي بر بينش زمان است و انساني که با تمامي سواد و آموخته ها و تجربه ها، دستخوش و حتا غريق زمانه مي شود و چه بسا که از سر غرور و خود بزرگ بيني اين را فهم نکند. آنانکه از بينش وهدف تاريخي و نه مقطعي برخوردارند، طبعا در تحمل وحوصله واميد وپايداري ويژه اند وبرعکس، زمانه زدگان با آنکه تاريخ را مي شناسند اما ظرفيت تاريخي خود را از دست مي دهند. تاريخ يک ملت، يک جنبش و ايضا بشريت در ظرفيت زمان مي گذرد و نه فقط جلوه گري آن در مقطع حال يعني زمان حاضران. لزومي ندارد که تاريخ را ورق زنيم. پيري چون اين مخلص حامل مشاهدات و تجربه هاي مختصر خويش است که تفاوت ذکر شده را در نوع عناصر انساني ديده و محک زده است. بارها به مناسبت، در صحبت تلفني با زنده ياد استاد بهرام عاليوندي مي گفتم که در عرصه اجتماعي حتا در حد روابط دوستانه شخصي تا چه برسد به مبارزه سياسي، ارزش هر فرد بيمه شده تمام عمر نيست. آقاي ايکس بيست سال، سي سال مي تواند با من دوستي کند و به يکباره در عرض چند روز چهره ديگر خود را نشان دهد و خصم من شود. ضرب المثلي داريم که مي گويد: « پهلوان را حالا عشق است » يعني نمي توان فقط لاف گذشته زد و امروز را رفع و رجوع کرد با مغلطه و سفسطه و بهانه هاي مختلف که متأسفانه زبان يعني کلمات را به تمامي مي توان در اختيار و بکار گرفت. چنين است که « خلط مبحث » داريم، بهانه تراشي و نعل وارونه زدن و يک نکته را گرفتن و يک طرفه نکات ديگر را يا مالاندن و يا تحريف و تصريف و قلب کردن. با کلمات مي توان خيلي کارها کرد و خيلي کارها را از سکه انداخت. آيا کسي مي تواند در قلمرو زبان آوري، با کلمات  مرز ميان درست و نادرست را معين کند؟ امکان ندارد. در جلو خامنه يي و رفسنجاني و احمدي نژاد و استاتيد سلفشان هيتلر و گوبلز و امثالهم ، يک حقگوي حق طلب چه حربه يي مي تواند داشته باشد جز آنکه در عرصه عمل به مقابله برخيزد.  بايد متأسفانه اشاره کرد که سازمان هاي سياسي ما از روانشناسي سياسي و اجتماعي در فرديت و جمع آن ، غافل مانده اند. اين يک امر عمومي‌ست و نه خاص يک جريان. دولتمردان همواره روانشناسي ملت خود و مللي را که با آنها سرو کار دارند، مدّ نظر مي گيرند.
حاکميت هاي استبدادي به دليل آنکه تحميلي هستند و نه برگزيده اکثريت ملت، توجه بيشتري بدين امر انواع آدم شناسي مبذول مي دارند. در برابر دشمن يعني جنبشي که براي سرنگوني آنان کمر به همت بر بسته است، تنها به تهديدات و هجوم هاي مستقيم و اختصاصي اکتفا نمي کنند. مي کوشند که افراد را بخرند و اگر نتوانند، غيرمستقيم او را در دايره‌يي مطلوب قرار دهند. دراين دايره که آمدي هرچه مي خواهي سر حاکمان با بد و بيراه داد بزن و قسم خود را راست کن اما بنام  آزادي و دموکراسي و حق آزادي بيان و انتقاد، يک خط قرمز هم روي دشمن بکش. اين چيز ها را و اين نوع ها را ما به سن مان در مقاطع مختلف ديده و شاهد بوده ايم. آمده اند دايه مهربان تر از مادر، اشکريزان و يقه دران براي نجات جان اشرفيان در اشرف و ليبرتي، کمپين سايت و فيس بوکي زده اند. بسيار خوب ، آدم منتظر است تا ببيند اينان درب چند خانه صاحب اختيار خارجي را براي پذيرفتن قهرمانان ما به اصرار مي کوبند . سراغ چند دولت و دولتمرد مي روند. با انشا هاي آبکي فارسي روي سايت و فيس بوک که نمي شود دنيا داران را خبر کرد، نمي شود به هدف يعني پذيرفتن اشرفيان در اروپا و آمريکا يا هر جاي جهان ، رسيد . اما جالب اينجاست که مخاطب کمپين، ايرانيان هستند و محتواي کمپين به طور عمده و چشمگير عليه مجاهدين خلق و رهبري مي باشد . در کمپين درس اخلاق و ادب سياسي مي دهند به مبارزان و مجاهدان در حاليکه خودشان با مبتذل ترين کلمات و تصاوير برخورد مي کنند. با چه کساني برخورد مي کنند ؟ آنانکه حق آزادي بيان ندارند چون هوادار مقاومت هستند . اگر صحبت از آزادي و آزادمنشي و حق آزادي بيان است ، چرا من پيرمرد به عنوان يک هوادار مقاومت نتوانم از موضع سياسي خودم دفاع کنم ؟ مرگ خوب است اما براي همسايه که امثال مخلص باشد!. مي گويند رطب خورده منع رطب چون کند؟ از اين حرف ها  و ضرب المثل ها گذشته . به قول حافظ جان « عيب مي جمله بگفتي هنرش نيز بگو ». من مي خواهم روي همه عيب ها ، يک تعريف از هنر ! رژيم بگويم . الحق که در بردن چشمها  پس کله و استاد کردن عده يي در وقاحت و مغلطه و نعل وارونه زدن ، کاملا موفق بوده اند. يک آقا بي ملاحظه گذشته خوب خود در چنين جوي کارش بدانجا مي کشد که هرچه بي ادبي در فيس بوک کمپينيان مي بيند ، ککش هم نمي گزد و لابد عين ادب مي بيند. اما به مجردي که يک رزمنده ليبرتي مقاله يي اعتراضي بيرون مي دهد، اعصابش بهم مي ريزد و روي چند کلمه که در فرهنگ مبارزاتي لازم و طبيعي ست ، متمرکز شده و دق دل خود را به يک سازمان و رهبري آن خالي مي کند . دراين فيس بوک دانش سياسي و ادبي آنقدر بالاست که آبرويي براي « طنز » بيچاره نگذاشته اند. مي گويم بيچاره چون طنز هم مثل مملکتمان و مثل خيلي چيزهايمان بي صاحب مانده است. هجو وهزل در متن و تصوير را، طنز مي خوانند . کجايند دهخدا و هدايت و پزشکزاد و شاهاني و... تا دراين واويلاي اينترنتي به اشغال رژيم درآمده ، کسب آموزش ادبي و سياسي کنند !!. از اينان انتظاري نمي توان داشت که مأمورند و معذور. اما آن جنابي که تکيه بر سابقه و دانش خود زده چرا همين يک نکته را متذکر نشده است؟ چرا وقتي خانم دکتر زري اصفهاني شاعر ونويسنده ونقاش هنرمند  مورد آنهمه اهانت متني و تصويري قرار مي گيرد ، گويي که با کلاس اخلاق و پرنسيپ  و نزاکت وحقانيت سياسي روبروست، سکوت مي کند؟  چرا وقتي خانم زهره محسني پور حقوقدان و نويسنده و نقاش هنرمند را با منطق هجو وهزل پاسخ مي گويند، آقا سکوت مي کند؟ چرا جوانمرد ايثارگر مجاهد خلقي همچون محمود احمدي را به توهين مي گيرند، صدايي برنمي آيد؟ اختلاف عقيده که نبايد موجب حرمت شکني هاي تا بدين حد نازل و ملاپسند ، شود. خود اين مخلص از سيزده سالگي تا شانزده سالگي يعني کودتاي بيست و هشت مرداد عضو سازمان جوانان حزب توده بودم و از آن پس، هرگز. اين تابلو اعلانات وزارت اطلاعات رژيم، همچنان مي نويسد « شاعر توده يي و شاعر دربار رجوي ». خودخواهي نيست اگر بگويم که اين تيله تُک زبانان پررو و پر مدعا را به چيزي نمي گيرم که در سفر پر فراز ونشيب عمر، خيلي بزرگتر از اينان را ديده ام. تأسفم براي آناني ست که ميان خود و رژيم يک مرزبندي آشتي ناپذير عنوان مي کنند . قاطي شدن با  نومستخدمان وزارتي چه معني دارد ؟ اگر انتقاد بوده که آنچه داشته ايد ، گفته ايد و نوشته ايد. متأسفانه بحران هويت در خارج کشور بيداد مي کند . وقتي مي گويم هويت نه بدين معناست که جملگي گرفتاران فاقد هويت اند. مسئله اين است که غربت ، بيمارزاست . غربت، به شخصيت حمله ور مي شود و آن را تشنه و گرسنه مي کند. دراين گيرودار ، نوعي سرگرداني دروني پيدا مي شود. ولع نام و نامي تر شدن پيدا مي شود. و همين جاست که بعضي ها به اشکال مختلف قافيه را مي بازند و موجودي و مايه خود را به کاهش مي برند. نامجويي يکي از عمده ترين راه هاي تسکين و مداواي بحران هويت است اما واي بدان روز که به مرحله جوع يعني سيري ناپذيري برسد . آدم هر موضعي که داشته باشد حتا حق ترين مواضع ، بي اختيار اهداف و مسائل آرماني را خرج نام خود مي کند تا جايي که گرفتار تناقض و يک بام و دوهوا مي شود. ازاين منظرهاي به نظر نيامده است که گفتم سازمان هاي سياسي ما به روانشناسي فردي و جمعي ، دقت وتوجهي ندارند مگر آنگاه که با هيئت برون رفت فرد مواجه شوند. ما درتمام طول عمر نه تنها بله قربان گوي کس و ناکسي نبوده ايم بلکه بقدر توان خود ستم ها ديده ايم از کتک خوردن در کلانتري گرفته تا زندان و تبعيد از شهري به شهر ديگر واز دبيرستاني به دبيرستاني ديگر و کوتاه کنم که وصف حال نشود. به صراحت مي گويم که فيس بوک مورد بحث دارد بيشترين خدمت را به وزارت بدنام اطلاعات رژيم مي کند، خدمتي توأم با وقاحت و نعل وارونه زدني که از بريده مزدوران سر نزد مگر « بتول سلطاني ». حالا اين مخلص و آن فيس بوک و هرچه هجو و هزل دردسترس شان.  

۱۳۹۲ فروردین ۱۴, چهارشنبه


مهرداد هرسینی: انتخابات کابوسی برای ولی فقیه طلسم شکسته

دوشنبه، ۱۲ فروردین ۱۳۹۲ / ۰۱ آوریل ۲۰۱۳
AddThis Social Bookmark Button
با نزدیک شدن نمایش انتخابات  رژیم آخوندی, هر روز شاهد هرچه گسترده تر شدن تخاصمات باند های درونی حکومت هستیم. خامنه ای, ولی فقیه طلسم شکسته در تلاش است تا هم یک نمایش انتخاباتی آرام و بدون تنش, برگزار کند و هم یک مهره سربراه تر از احمدی نژاد را از صندوق دربیاورد. گماشته گوش بفرمانی که به تصریح خود خامنه ای و با معیارهای مورد نظر او،  نقاط قوت احمدی نژاد را داشته باشد ولی نقاط ضعف او (چموش بازیهای اخیرش) را نداشته باشد.
این درحالی است که طرف های درگیر اکنون برای به دست آوردن سهم خوددر این رابطه به صف آرائی مشغول اند. از جمله احمدی نژاد که میداند دوره اش به پایان رسیده ولی در عین حال از دست بستگی ولی فقیه طلسم شکسته برای حذف او در این باقیمانده دوره اش، واقف است، حد اکثر استفاده را از این فرجه زمانی برای مانورهای خود جهت راهیابی کاندیدایش به نمایش انتخابات میکند و منجمله در مورد جلوگیری از تقلبات و انحصارگری باند غالب اخطار و هشدار میدهد. همچنین برای به چالش کشیدن باند ولی فقیه تصمیم دارد برای معرفی کاندیدای مطلوبش رحیم مشائی که باند غالب از او با عنوان ”سرجریان انحرافی “یاد میکند, گردهمائی بزرگی در ”استادیوم آزادی“برگزار کند. به گزارش خبرگزاری حکومتی ایسنا ( ۸ فروردین ۱۳۹۲) ”محمد شریف ملک زاده,  معاون رییس جمهور از برگزاری جشن تقدیر از اعضای ستاد تسهیلات سفرهای کشور با حضور ۱۰۰ هزار نفر در استادیوم آزادی در۲۶ فروردین ماه جاری با حضور مقامات عالی کشور خبر داد ”در این راستا نیز سایت حکومتی فردا نیوز که به محمد قالی باف، باند شهردارتهران و  یکی از سه راس مثلث  ائتلاف ۲ بعلاوه ۱,  نزدیک است گزارش کرد که ”در این تجمع قرار است نامزد مورد حمایت دولت در انتخابات آینده بطور رسمی معرفی شود “.
خامنه ای تا کنون بطرق مختلف و از جمله با شمشیر ,, سخنگوی شورای نگهبان ,, از رئیس جمهور نظام بکرات  خواسته تا از آن ممانعت آورد, اما پاسخ منفی احمدی نژاد به این خواسته به باز شدن هرچه بیشتر شکاف در راس رهبری نظام آخوندی راه برده است. وی در یک روریاروئی آشکار ضمن به چالش کشیدن طرح های خامنه ای برای تقلب و ,, مهندسی انتخابات ,, در مصاحبه ای با خبرگزاری حکومتی ایرنا بتاریخ ۴ فروردین ۱۳۹۲ می گوید: ”مردم بدانند که دولت خدمتگزار ذره ای در برابر هر تلاشی, ولو مذبوحانه, برای ایجاد خدشه به سلامت انتخابات کوتاه نخواهد آمد “.  و در ادامه می افزاید:”رئیس جمهور تاکید جدی بر این امر دارد و حتی بیان کرده است که اگر احساس کنم, بطور پنهان و آشکار شائبه ای به تامین سلامت انتخابات وجود داشته باشد, با جدیت با آن برخورد خواهم کرد “.
با این جملات بخوبی میتوان فهمید که برای ولی فقیه طلسم شکسته اکنون باند دولت دیگر ”یار و غمخوار رهبر“نیست , بلکه به مشکل اساسی برای او تبدیل شده, تاجائیکه قضیه بار امنیتی  نیزبخود گرفته است. باری که به گفته ی مقامات امنیتی رژیم از سوی گشتاپوی آخوندی ” رصد “نیز می شود. در این راستا کمیسیون امنیت و سیاست خارجی مجلس رژیم ضمن حمله به باند دولت, آنان را به فعالیت های ضد امنیتی علیه نظام آخوندی متهم کرده است.
به نوشته ی خبرگزاری حکومتی تسنیم ( ۸ فروردین ۱۳۹۲), سید حسین نقوی حسینی در گفت و گوئی با حمله مستقیم  به باند احمدی نژاد گفت: ”جریان انحرافی به عنوان یکی از مبانی فتنه‌انگیز در انتخابات ۹۲ مورد توجه کمیسیون است و نوع فعالیت‌های ضد امنیتی جریان موسوم به انحرافی‌، کاملا توسط ما رصد می‌شود و قطعاً اجازه نخواهیم داد که آنها با این نوع اظهار نظرها و فعالیت‌ها امنیت انتخابات را به خطر بیندازند.“
از سوی دیگر آمدن و یا نیامدن رفسنجانی و آخوند شیاد محمد خاتمی هنوز در هاله ئی از ابهام می باشد. استخاره ی رفسنجانی برای ,,آمدن و یا نیامدن” هنوز نتیجه نداده است. رفسنجانی از طریق سایت حکومتی بازتاب متعلق به پاسدار محسن رضایی دبیر مجمع تشخیص مصلحت نظام “, می نویسد: ” وی در عین حال تصمیم گیری قطعی برای انتخابات را به اردیبهشت ماه محول کرده است. اظهار نظر های دیگر به رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام برای گرم کردن بازار کاندیداهای درجه دوم و سوم اقدامی صادقانه بشمار نمیرود“.
خاتمی نیز به گزارش جهان نیوز ( ۲۶ اسفند ۱۳۹۱) هنوز  با گذشت قریب سه هفته از نامه نگاری های متعدد باند ” اصلاح طلب “رژیم  به ”مقام معظم رهبری “مبنی بر ”اجازه ی شرکت در بازی انتخاباتی, از طریق آخوند موسوی لاری“, وزیر کشور دولت اصلاحات” پیغام داده که ”در این مورد بعد از عید اظهار نظر می کنم“.
با چنین صحنه ئی و حملات بی سابقه ی چهار باند متخاصم در درون نظام آخوندی علیه یکدیگر, اکنون توپ در زمین خامنه ای  و شورای نگهبان دست نشانده اش است تا  با چالش و کابوسی بزرگ بنام ” انتخابات ریاست جمهوری“ مقابله و نمایش انتخابات را مهندسی نماید به موازات آن نیز خامنه ای عامدا ”درب های مذاکرات اتمی “ را با مماشاتگران, آنهم چند ماه مانده به انتخابات باز گذاشته است. تاکتیک کوتاه مدت ولی فقیه اینبار بر خلاف دور قبلی,  بر ”ضربه گیری فشارها ی خارج کشور با اهرم مذاکرت اتمی“ استوار شده است اما صرفنظر مانورها و بازی های ولی فقیه برای رنگ آمیزی نمایش انتخاباتی رسوایش در مرحله سرنگونی و در بحبوحه اوجگیری جنگ و جدال های درونی و شدت گیری بحران های مختلف داخلی و خارجی رژیم، و صرفنظر از سیر وقایع و تحولات، در حال حاضر آخوند احمد خاتمی, عضو هئیت رئیسه مجلس خبرگان نظام و از منتسبین نزدیک به ولی فقیه ارتجاع در نشستی با ” نخبگان فرهنگی در شهرستان شوشتر “ بخوبی و بدون هیچگونه رودربایستی  بیان کرده است. به گزارش خبرگزاری حکومتی فارس در تاریخ ۹ فروردین ۱۳۹۲ آخوند خاتمی گفت: ” شورای نگهبان و قانون اساسی کف صلاحیت ها را بررسی میکند... قطعا ساختارشکنان و کودتاچیان مخملی اجازه حضور به عنوان معرفی کاندیدا در انتخابات را ندارند، رهبری از سال ۸۸ تاکنون صدها بار بر این قضیه تاکید کرده و از فتنه سخن گفته است.... جریان انحرافی نیز از خطوط قرمز انتخابات است، جریانی که قصد انحراف در ارزش‌ها و مبانی انقلاب را دارد“.
۱۰ فروردین ۱۳۹۲