۱۳۹۴ مرداد ۴, یکشنبه

جشن هسته ای و ضعف های ما

علیرضا یعقوبی
اعلام توافق هسته ای مصادف بود با جشن های خیابانی مردمی که گمان می برند توانسته اند نظری جدا از «اراده مرجع» را به کرسی بنشانند. در واقع در فقدان یک آلترناتیو انقلابی در داخل توده ها راگمان بر این است که توانسته اند، خامنه ای و «دلواپسان» همراه او را بنوعی به عقب برانند. بعبارت ساده تر جنبش داخل به این عارضه که «از این ستون به آن ستون فرجی است» گرفتار آمده است.
خانم دکتر زری اصفهانی که همواره صراحت لهجه ایشان را ستوده ام، درباره این جشن ها مطلبی داشتند تحت عنوان «بکوب بر طبل بیعاری....» حقیقتی تلخ اما قابل تعمق. شخصا چند پیام از داخل داشتم که همگی نشان از انتقاد از هموطنانی داشت که «ناموخته از روزگار» ی که حاکمیت ولایت فقیه برای ایران و ایرانی رقم زده است تأکید داشت و اینکه چنین مردمی از سرزمین «انقلابات مصلوب» مسلما «ناموزند از هیچ آموزگار».
بنظر نگارنده تلخ تر از جشن های خیابانی، جفایی است که بر یگانه دولتمرد دمکرات تاریخ معاصر ایران یعنی دکتر مصدق رفته و می رود و آن بزرگمرد که نخستین خصیصیه اش آزادیخواهی و دمکرات منشی اش بود که تحقق آرمانهای آزادیخواهانه را در شرایط خاص ایران تنها و تنها از طریق استقلال وطن میسر می دانست، با یک عمله ولایت فقیه و رژیمی که ایران را به قهقرا سوق داده است، مقایسه می شود.
این نوشته می خواهد در کنار این مطلب چند نکته ظریف را طرح کند، شاید زمینه ای باشد برای تعمق درباره آنچه که بروز آن از سوی مردم را «ناهنجاری» می پنداریم.
بیاد می آورم که آتشی که در سال ۴۹ از جنگل های سیاهکل شعله کشید چگونه گرمابخش محفل روشنفکران، نویسندگان، شاعران، ادیبان و ... این وطن شد که در پرتو گرمای ان، در آثارشان «زمستان» وادادگی و تسلیم در برابر دیکتاتوری را پایان یافته دانسته و پیام رسیدن «بهاران» ایستادگی و مقاومت و مبارزه را متکثر می کردند. دهها جلد کناب، صدها سروده و آثار هنری در ستایش آنچه که دو سازمان چریکی مجاهدین و فدائي خلق ایران در صحنه مبارزاتی آفریده و در شکنجه ها و بیدادگاههای نظامی و میادین تیر به دفاع از آرمانهای شان پرداخته بودند آنهم در شرایط اختناق کامل خلق شد. در خارج هم هر کنفدراسیون دانشجویان ایرانی چنان کارزاری را دامن زدند که همبستگی بین المللی با مبارزه مردم ایران علیه دیکتاتوری سلطنی را بهمراه داشت.
فراموش نشود که هر اقدام و عمل مبارزاتی تنها و تنها زمانی می تواند تکمیل شود که پیام آن به ظرافت و لطافت و زیبایی به توده های مردم منتقل شود وگرنه دشمن که مبارزان و مجاهدان و آزادیخوهان وطن را خرابکار و تروریست و ستون پنجم بیگانه و خارجی و... در دستگاههای تبلیغاتی اش معرفی کرده و می کند. چه کسی پیام مبارزات و مجاهدت های پیشتازان انقلابی را به توده های مردم ابلاغ می کرد و آنها را به حمایت و همراهی با پیشتازان فدا و ایثار فرا می خواند؟....
و از یاد نبرده ایم که دایره فعالیت آن دو گروه چریکی از چتدین عملیات موفق و ناموفق فرا نرفت اما پیامشان چنان بدرستی برای توده های مردم تفسیر و تأویل شد که راه به قیام ۵۷ برد که کفتاری خمینی نام رهبری آن را ربود تا در قدم بعدی انقلاب را بر سر بازماندگان آن انقلابیون پیشتاز آوار سازد.
به آنچه که از ۳۰ خرداد سال ۶۰ تا اینسو در عرصه مقاومت و ایستادگی در برابر فاشیسم مذهبی حاکم شکل گرفته و اتفاق افتاده نظری بیفکنیم ، اصلا قابل مقایسه با دوران رژیم پیشین نیست. و حال به آثاری در این دوره خلق شده هم تأملی داشته باشیم. کدام نویسنده و شاعر و روشنفکر و .... ایرانی در این دوره به وظیفه ملی و میهنی خود قیام کرده است جز اینکه در عرصه بحث های بی پایان تئوریک در جا زده و صحنه را برای لمپن جنایتکارانی همچون مسعود ده نمکی ها خالی کرده تا به خلق آثار هنری مبادرت ورزند تا از «خیانت و جنایت» به «حرث و نسل» ایران و ایرانی «دفاع مقدس» بسازند و بهترین فرزندان این وطن را وابسته به دشمن و اجنبی قلمداد کنند.
به همین آخرین اعتصاب غذای بیش از ۱۰۵ روزه یاران مقاومت در ۴ گوشه جهان نگاه کنیم کدام هنرمند، کدام نویسنده و شاعر و .... قدمی رنجه کرده تا به حمایت از اعتصاب غذا کتتدگانی که هر لحظه در خطر مرگ و ایست قلبی بسر می بردند، بپردازد. خلق آثار هنری پیشکش.
وقتی صحنه این چنین از روشنفکران متعهد و مردمی خالی می شود، مسلما فضای موجود را کسانی پر خواهند کرد که در بهترین وجه آن توده های مردم را بدنبال سراب «اصلاحات» می کشانند، فارغ از آنکه آن زندانی سابق و آن روشنفکر واداده ایرانی، سرگشته و حیران، خود بدنبال سراب «جنبش سبز» روان است و اینچنین است که از دل بزرگنرین جنبش سیاسی - اجتماعی مردم ایران، شعار فتجعه بار «یا حسین- میرحسین» بر می خیزد تا جنبش به مسلخ کشانده شود چرا که هر آنکه او را چشم خردبینی است، می داند که «میر حسین» کجا و رهبری یک جنبش کجا ؟، «حسین» شدن پبشکش او !!.
به صفوف خودمان نگاهی بیندازیم. براستی ما در صفوف مقاومت چند زری اصفهانی و علی معصومی و جمشید پیمان و رضا اولیا و محمد شمس و امیر آرام و مرجان ... داریم و همین معدود نفرات تا کجا توانسته اند جدا از روال مرسوم تشکیلاتی به خلق آثاری نایل آیند که آب رفته را به جوی بازگردانند؟. کجا انسجامی بین همین معدود روشنفکران متعهد وجود دارد که راههای تأثیر گذاری ادبی و هنری و انتقال پیام پیشتازان انقلابی به توده های مردم را بحویند و با یکدیگر به مشورت و بحث و گفتگو نشینند؟!!.
اینچنین است که حتی «جنبش دانشجویی» که همواره پایگاه و پشنیبان «جنبش انقلابی» مردم ایران بوده است به چنان دور تسلسلی گرفتار می آيد که روزی در پایان دوره خاتمی او را در دانشگاه بخاطر ناکرده هایش به محاکمه می کشد و در فردا روزی در فقدان جریان انقلابی بازهم به دفاع از او بر می خیزد. در دوران فعالیت های انتخایاتی سال ۸۸ میرحسین موسوی را در صحن دانشگاه بخاطر شرکتش در قتل عام سال ۶۷ با سؤالهای متفاوت آچمز می کند و فردا روزی شعار «یا حسین - میرحسین» سر می دهد. با این تأکید که «جنبش دانشجویی» همواره پیشتاز و الهام بخش «جنبش مردمی» بوده است.
بارها به دوستان دردمند گفته ام که تا کجا روشنفکر ایرانی به بهترین فرزندان این آب و خاک بدهکار است. اما طرح این قضایا هم چاره ساز نیست. باید واقعیت ها را دید و صحنه را آنگونه آراست که بتوان با همین ظرفیت و توان به کمک جنبش شتافت. پیامش را به گوش توده ها رساند. به یمن انقلاب انفورماتیک راههای تماس و اثر گذاری فراوان است. وقتی جهان به یک «دهکده» تشبیه می شود، می توان فاصله جغرافیایی داخل و خارج را براحتی در نوردید اما طرحی نو باید، طرحی نو باید....

۱۳۹۴ تیر ۲۳, سه‌شنبه

توافق هسته ای و آینده ایران

- علیرضا یعقوبی سرانجام ماراتن مذاکرات هسته ای با اعلام توافق طی یک بیانیه مشترک بین جواد ظریف وزیر امورخارجه رژیم تهران و خانم فدریکا موگریتی مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا بپایان رسید. جدا از گرد و غبارهایی که از این توافق برخواهد خاست، خاورمیانه وارد دوران جدیدی از هرج و مرج و بی ثباتی خواهد شد. این را از هر دو طرف قبلا اعلام کرده بودند. خامنه ای همین چند روز پیش طی دیداری با افرادی که دانشجو خوانده شده اند اعلام کرد: «بعد از توافق هسته ای، خود را برای مبارزه دراز مدت با استکبار آماده کنید.» و از سوی دیگر ژنرال مارتین دمپسی رئیس ستاد کل نیروهای مسلح آمریکا در نشست مشترکش بهمراه وزیر دفاع آن کشور با سنای آمریکا در هفته گذشته اعلام کرد: «ثبات را نمی شود به خاورمیانه تحمیل کرد.» بنابراین همه آنهائیکه دل ایرانی آزاد و آباد و یافتن جایگاه شایسته آن در جامعه بین المللی و نقش سازنده آن در صلح و ثبات جهانی دارند، باید بعد از این کمربندها را محکمتر بسته و در راستای تحقق اهداف ملی و میهنی که دیگر ابعادی جهانی در مبارزه با بنیادگرایی مذهبی که خطر بالفعل برای صلح و ثبات جهانی محسوب می شود، یافته است، گام بردارند. یقین بدانیم که صفوف مبارزاتی از این پس و بعد از عبور از شرایط کنونی، هر چه پالیزه تر و پاکیزه تر از پیش خواهد شد. در این واقعیت مبنایی هیچ تردیدی نیست که تا رژیمی بنام«جمهوری اسلامی ایران» در تهران حکم می راند و تا زمانیکه اصلی بنام «ولایت فقیه» بر سرنوشت آحاد جامعه ایرانی حاکم است و بجای آنها تصمیم می گیرد، نه ایران بلکه منطقه خاورمیانه و در ابعاد وسیعتری جهان روی آرامش را بخود نخواهد دید. این رژیم همانگونه که بنیانگزار آن اعلام کرده است هر زمان که صلاح بداند می تواند هرگونه قراداد فی المابین خود و دیگر کشورها و مردم را فسخ کند. این رژیم اصولا هیچ اعتقادی به «قرارداد» و قوانین خود ساخته از جمله «قانون اساسی» خود ندارد تا چه رسد به قراردادهای تعهد آور بین المللی. از همین فردا این رژیم راههای فرار از مکانیزمهایی که برای کنترلش در پی قرارداد هسته ای وضع شده است، خواهد جست. در این شک نکنید. همانگونه که مذاکرات هسته ای به یک ماراتن دهه ساله تبدیل شد، اجرای قرارداد و عمل به آن به چنان پیچ و خم هایی گرفتار خواهد آمد که نتیجه غایی و نهایی آن برای آنهایی که چشمی برای دیدن و خردی برای اندیشیدن دارند، مشخص و اظهر من الشمس است. از طرف دیگر هرگونه توافق با هرگونه شرط و شروطی لاجرم دست رژیم آخوندی را در ماجرا آفرینی و بحران سازی بسا بازتر از گذشته خواهد کرد و هرگونه نظارت هم بر خرج پول های کسب شده از فروش نفت با توجه به مکانیزمهای موجود برای گریز از کنترل که تا کنون بارها از سوی این رژیم مورد استفاده قرار گرفته است، صرف ماجراجویی و جاه طلبی هایی خواهد شد که بخشی تفکیک ناپذیر از ماهیت رژیم ولایت فقیه را از بدو تولدش تشکیل داده است. در این هیچ شکی نیست. این رژیم نه برای آبادانی و ساختن ایران بلکه برای نابودی حرث و نسل آن برای خود یک مأموریت تاریخی قائل است و آن هم کشاندن و راندن و هل دادن ایران به دل اعماق تاریخ و دوران سیاه جاهلیت است. ما برای اثبات این نظر هزاران ادله و شواهد داریم. سخنان آخر خامنه ای در جمع به اصطلاح دانشجویان گواه این حقیقت است. از هل من مبارز طلبی او تا درکش از اسلام رحمانی و .... پس با ایمان به این اصل که «افعی کبوتر نخواهد زاد» و «ژن آخوند اصلاح ناپذیر است» از هرگونه توافق کمال اسنقبال هم بعمل می آوریم چرا که این امر اولا از «برون» صحت مواضع مقاومت ملت ایران را هر چه بیشتر به معرض دید و نظر جامعه جهانی می گذارد و از «درون» صفوف مقاومت برای سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم بر وطن اسیرمان ایران را فشرده تر و عزم رزمندگان آن را جزمتر و صیقل زده تر و بر محبوبیت و عزت آنها نزد ایرانیان خواهد افزود چرا که آنها یگانه چراغ راهنما در شب تار حاکمیت رژیم آخوندی بوده و خواهند بود و بیشک در روزی نه چندان دور آرزوی دیرینه ملت ایران یعنی سرنگونی «اصل ولایت فقیه» و تمامی باندهای رژیم فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران تحقق خواهد یافت. اگر خمینی در وحشت از سرنگونی محتومش و به تأخیر انداختن ورود ارتش آزادیبخهش ملی ایران» به پایتخت سرزمین مان لاجرم جام زهر صلح را بنا به ادعایش نوشید، یقین کنید که خامنه ای نیز علیرغم تمامی تشیثات و با وجود تمامی محدودیت هایی که بهترین فرزندان ایرانزمین را احاطه کرده است، دقیقا بخاطر همان ترس و وحشت جای در پای سلف خود گذاشته است. عزیزانی که از ایران پیام می دهید که «اینده چه خواهد شد؟» ، آینده ایران به یمن برخورداری از یک مقاومت اصیل و مردمی از همیشه روشنتر است. این توافق هیچ گره ای از مشکلات و معضلات این رژیم نخواهد گشود. این رژیم مآموریتش در تخریب ایران است نه سازندگی آن. این رژیم آمده است تا ایران و ایرانی را به اعصار میانی تاریخی و دوران جاهلیت سوق دهد نه اینکه با بشر متمدن در پیشرفت و ترقی و رقم زدن آینده ای بهتر برای همه همراه باشد. اگر به این تحلیل ایمان داریم پس کمربندها را محکمتر ببندیم. اسیر اغواگری و فضا سازی این یا آن باند درونی رژیم و عمله اکره استبداد آخوندی نشویم. بیشک در پیچ و خم حوادث پیش رو ، سرنگونی محتوم این رژیم از راه خواهد رسید از دل جنبش آتی ایران باید این شعار محوری «مرگ بر اصل ولایت فقیه» و «زنده باد ارتش آزادیبخش ملی ایزان» بجوشد. تا بن استخوان به این شعار اعتقاد داشته و به وظیفه ملی و میهنی خود در راستای تحقق آرمانهای سرداران و سالاران ملی خود از ستارخان و باقرخان و کوچک خان و خیابانی و حنیف نژاد و جزنی و سردار موسی خیابانی و بیش از صدو بیست هزار جاودانه فروغ آزادی و رهایی این قیام کنیم.