۱۳۹۳ آبان ۲, جمعه

خمینی در دهه مبارزه و پرحادثه ۵۰ کجا بود؟

سخن روز - علیرضا یعقوبی
سایت خبر آنلاین از سایت های رژیم و نزدیک به علی لاریجانی رئیس مجلس وحوش رژیم، بمناسبت مرگ مهدوی کنی اقدام به انتشار بخشی از خاطرات او کرده است.
مهدوی کنی بنا به اعتراف خود در دوران رژیم گذشته، تنها دو سال در زندان بوده است و تمامی آنهم بخاطر جمع آوری کمک مالی برای «سازمان مجاهدین خلق ایران» بوده است.
سؤال این است که خمینی در آن سالهای پرحادثه، سالهای مبارزه، سالهای شکنجه و اعدام و تیرباران، کجا بوده است؟.
این جماعت که همه از محارم و شاگردان خمینی محسوب می شدند تنها افتخارشان همراهی با مجاهدین در آنها سالها بوده است. پس خمینی چه می کرده است و در کجای مبارزه علیه نظام دیکتاتوری رژیم گذشته قرار داشته است که در سال ۵۷ همچون بختک بر سر انقلاب ایران چنبره زد و رهبری آن را به غارت برد و بعد بوسیله همین عناصر مفلوک و واداده، بهترین فرزندان خلق را به مسلخ و قربانگاه کشید.
لعنت بر خمینی و هر آنکه به راه او رفت!!.
مهدوی کنی در همین خاطرات، صحبت از دستگیری «پدر طالقانی» می کند. پدر، پدر همه مجاهدین و مبارزین بود و بر این جایگاه باقی ماند. پس درود بر او در روزی که زاده شدو درود بر او در روزی که در دفاع از بهترین فرزندان خلق و در دفاع از حقوق محرومان تمامی سختی ها و شکنجه ها و رنج زندان را صبورانه تحمل کرد، درود بر او در روزی که در عین قدرت، متواضع باقی ماند و درود بر او در روزی که رستگار شد و درود بر او در روزی که دوباره در کنار حنیف و سعید و بدیع و دهها هزار جاودانه فروغ دوباره برانگیخته خواهد شد.
مطلب را از سایت «خبر آنلاین» را عینا به اشتراک با دوستان می گذارم.
کمک مالی به مجاهدین خلق، پرونده مشترک آیت الله مهدوی کنی و هاشمی رفسنجانی
خاطرات روزهای زندان ...
خبرآنلاین - آیت الله مهدوی کنی در کتاب خاطرات خود که درسال 1385 از طرف مرکز اسناد انقلاب منتشر شده، اشاراتی به آیت اله هاشمی رفسنجانی دارد.
در بخشی از ین خاطرات آمده است:
در سال 1353 تا مدتی من نمی دانستم که آیت الله طالقانی بازداشت شده اند، چون زندانی بودم و از بیرون زندان خبر نداشتم. همان شبی که مرا گرفتند آقایان هاشمی، طالقانی و لاهوتی را هم گرفته بودند. ما چهار نفر پرونده مان از یک نظر مشترک بود و در ارتباط با مجاهدین خلق بود. می گفتند شما به اینها کمک های مالی کرده اید و با آنها ارتباط دارید. البته مسئله ی اسلحه را هم می گفتند گرچه از من مسئله ی سلاح را نمی پرسیدند و بیشتر روی جنبه مالی تکیه می کردند.مدتی در کمیته ی مشترک در سلولی تنها بودم، تا شبی دیدم صدای آقای هاشمی می آید. آقای هاشمی با پاسبان و نگهبان که آنجا بودند صحبت می کرد.
دیدم صدا آشناست. خوب گوش کردم دیدم صدای آقای هاشمی است. بعد نگهبان آمد، من پرسیدم مثل اینکه این آقای هاشمی بود؟ گفت: آقای هاشمی رفسنجانی است که ایشان هم زندانی است، همان شبی که شما را گرفتند ایشان را هم گرفتند.بیشتر سوالات هم درباره ی ارتباط با مجاهدین و کمک به زندانی ها و خانواده هایشان و همچنین درباره ی زندانی های مخالفین دستگاه بود. شکنجه ها از همان روز اول شروع شد.
* قرآن خواندن هاشمی با صدایی که خیلی خوب نبود!
صبح ها وقتی آقای هاشمی نماز می خواندند مقید بودند که هر روز قرآن بخوانند. نمی گویم صدای آقای هاشمی خیلی بد بود، ولی هیچ خوب نبود. آقای لاهوتی خیلی شوخی می کرد، می گفت: آقای هاشمی! بخوان که من دارم کیف می کنم! آقای هاشمی هم مقید بود که قرآن را با صوت بخواند. واقعاً هم صدایش خوب نبود. ایشان یک مدتی قبل از صبحانه بعد از اینکه قرآن می خواندند به مطالعه ی آیات می پرداختند.
آقای هاشمی در این جهت خیلی پرکار بود. همان کاری را که الان بخشی از آن چاپ و منتشر شده، می نوشتند. ایشان از اول قرآن شروع کردند و یک قسمت از وقت شان درباره ی قرآن می گذشت. یک قسمت دیگر وقت شان به خواندن زبان فرانسه نزد آقای دکتر شیبانی می گذشت. یک مقداری هم سابقاً انگلیسی خوانده بودند که در آن موقع تمرین زبان داشتند. نمی دانم الان بلدند یا نه، ولی در آن زمان صبح ها این کار را انجام می دادند.
* هم نوبتی با هاشمی در شستن سرویسهای بهداشتی زندان!
در تقسیم کار قبل از اینکه آقایان دیگر بیایند، جارو کشیدن و تی کشیدن و حتی شستن توالت ها و ظرف ها تقسیم شده بود و ما انجام می دادیم؛ مثلاً یک روز نوبت من و آقای هاشمی بود که این کارها را می کردیم. نوبت من همیشه با آقای هاشمی می افتاد. شیلنگ می گرفتیم و توالت ها را می شستیم، «تاید» می ریختیم و تمیز می کردیم. دستشویی ها و محل وضو را می شستیم، اتاق را جارو می کردیم. راهروها را تی می کشیدیم و ظرف ها را می شستیم.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر