۱۳۹۳ آبان ۶, سه‌شنبه

خـبـر فـوري: شـاه مْـرد!!

 رحمان- ش

خـبـر فـوري: شـاه مْـرد!!- رحمان- ش

يكي، خري گم كرده بود نذر كرد كه اگر خر را پيدا كرد سه روز، روزه مي‌گيرد. 
بعد از سه روز گشتن و دربدري و پرس وجو با زبان روزه، خر را در گوشه‌اي پيدا كرد كه مرده بود. خيلي عصباني شد. با انگشت سبابه به آسمان نگاه و اشاره كرد و گفت: نامردم اگر به جاي اين سه روز، شش روز از ماه رمضان نخورم!

حالا، داستان ِاين رژيم است: 
-    بعد از آن‌همه بدبختي و نذر و نياز و خط و نشان، خر نظام در عراق مْرد و مالكي رفت. 
-    قبل‌تر از آن هم حاج آقا كوبلر با خانم بچه‌ها عراق را با چشماني گريان به مقصد كنگو ترك كرده بود.
-    سهم رژيم در دولت جديد عراق به حداقل رسيده و خامنه‌اي هركاري كرد نتوانست قوچ‌علي خودش، هادي عامري را در دولت جديد بچپاند. 
-    حاج قاسم هم ديگر در عراق سرش به سنگ خورده و خطش پيش نمي‌رود. چند ماه پيش كه يك تپه در بيابانهاي آمرلي گرفته بود بيچاره اين‌قدر خوشحال بود كه پيهِ 74ضربه شلاق را به تنش ماليد و با آن ريش و پشم سفيد شروع به جست و خيز ميموني پرداخت. 
-    هرروز موضوع محاكمه مالكي جديتر مي‌شود و جديداً از طرف رييس جمهور به او تذكر لساني داده‌اند كه كاسه‌كوزه سفرهاي بدون اجازه به اين‌طرف و آن‌طرف را جمع كند. 
-    رهبري جديد عراق هم تغيير شرايط را خوب فهميده است. برخلاف مالكي كه سربزير و دست‌به‌سينه و با پيراهن آخوندي دگمه بسته تا خرخره مي‌رفت ،كراوات زد و خون به دل آمران به معروف و ناهيان از منكر كرد! 
-    روابط رژيم با اكثر همسايه‌هايش مثل تركيه و پاكستان و عربستان به بدترين حالت خود درسالهاي اخير رسيده است.
-    مجاهدين هم كه به تازگي پرونده 17ژوئن را لوله كرده‌اند، مثل هميشه فرصت تهاجم را روي هوا زدند و همزمان با جشنهاي سي مهر اعلام شوراي مركزي كردند كه در پي آن خدا مي‌داند چه نقشه‌هايي براي نظام كشيده‌اند. هرشب هم يك سند از افتضاحات مالكي رو مي‌كنند كه مثلاً در ساعت 8 فلان شب در دفتر نخست‌وزيري يواشكي در گوش فالح فياض چه گفته است!
-    اوضاع و شرايط منطقه كاملاً تغيير كرده و يك ائتلاف جهاني بيخ گوش رژيم تشكيل شده كه برخلاف گذشته كه آخوند، خودش را بعنوان ريش سفيد و قدرت منطقه‌اي، نخود هر آشي مي‌كرد الان اصلاً به اين ائتلاف راهش ندادند! و خودش خوب مي‌داند كه اين‌جور ائتلافها دير تشكيل مي‌شود ولي اگر تشكيل شود حتماً چيزهايي را در منطقه تعيين تكليف مي‌كند.
-    وجود اين ائتلاف محاسبات رژيم را براي حفظ اسد به‌هم‌زد و نگه داشتن اسد در سوريه هرروز برايش مشكل‌تر مي شود و دوزاري‌اش افتاده است كه بعد از مالكي نوبت اسد است.

خلاصه بعد از سي سال مفت خوري رژيم براي فهم اوضاع فعلي‌اش تنها بايد به مصيبت‌نامه عطار تفأل زد: 
اَشـك مي‌بـارم بـه زاري بـر دوام                چِكْـنم و چِكْـنم همي گويم مدام 
چِكْنم و چِكْنم هميشه جفت ماست                مي‌نـدانـم مي‌نـدانـم گفت ماست

تنها تفاوتي كه داستان اول مقاله با وضع فعلي رژيم دارد اين است كه آن نفر با كسي كاري نداشت و فقط وعده شش روز روزه‌خواري داد(آن‌هم وعده)! ولي رژيم افتاد به جان ملت و شروع به اعدام و اسيدپاشي كرد. 
اَبـَر شاهكار نظام در عراق

همزمان با بالا بردن اعدام و سركوب و اسيدپاشي در داخل، همه عقلا و نوابغ و معممين و مكلاهاي نظام نشستند و عقلشان را روي هم ريختند و بزرگترين برگ برنده و سلاح استراتژيك خود را رو كردند و تصميم گرفتند با سلام و صلوات آن آجيل مشگل گشاي خود را براي مصاحبه با اين كانال تلويزيوني و آن روزنامه و براي جبران مافات و افشاي مجاهدين! و برگرداندن آب رفته به جوي، به عراق بفرستند: اختيارشان بر كه افتاد؟ 
آن مرد كذا و آن نامرد بي‌وفا، آن يهوداي اسخريوطي و آن مسخره نالوطي، آن بـَرد يماني و آن نگين خاتم[حاج قاسم] سليماني، آن نقطه فساد و آن پخمه عباد، آن تحفه نطنز: ”ابراهيم خدابنده” … زرشــــك!

قديمها رسم بود وقتي بنده يا غلامي پس از عمري چاكري و فرمان‌بري پير مي‌شد او را به احترام خدمات پيشين آزاد مي‌كردند ولي بدبختي رژيم كه يكي‌دوتا نيست و مهره ديگري بهتري از اين مفلوك پيدا نكرد. در نتيجه دوباره همين قيافه تكراري را باحرفهاي صد من يك غاز قبلي روانه بغداد كرد كه بنالد: 
”جان افراد مستقر در ليبرتي در خطر است و بيم يک فاجعه انساني ميرود… با کنار رفتن نوري مالکي از نخست وزيري در عراق، رجوي به ماندن در اين کشور اميدوار شده است… افراد داخل اردوگاه ليبرتي از خود اختياري ندارند که بخواهند تصميم بگيرند که ميخواهند خانواده هايشان را ملاقات کنند يا نه”.

اين بدبخت فلك زده چند وقت پيش هم در مصاحبه با اينترلينك گفته بود: 
”در سازمان به ما گفته بودند در ايران صورت زنان آرایش کرده را با تیغ خط می‌اندازند و خیلی موارد مشابه دیگر، اما ما را با ماشین به خیابان آوردند و دیدیم همه زندگی عادی خودشان را دارند”
واقعاً از همين چند جمله افاضات اين عنصر خاك‌برسر مي‌‌شود وضع رژيم را فهميد كه به چه روزي افتاده است كه همه نيروها و دستگاه سياسي خودش را براي مصاحبه‌هاي اين يارو بسيج كرده و اين بيچاره نمي‌داند اگر زماني فيلمها و اسناد و مدارك تيغ‌كشي عوامل رژيم عام دردسترس نبود الان ديگر تصاوير وحشتناك جنايات رژيم در اسيدپاشي در همه تلويزيونها و اينترنت آبروي نداشته‌اش را در جهان برده است.

خـبـر فـوري: شـاه مْـرد! 
درسالهاي بعد از انقلاب ضدسلطنتي در ايران هر وقت يك‌ نفر حرف پرت و بي‌ربطي مي‌زد مخاطبينش به مسخره ولي با قيافه جدي مي‌پرسيدند: مي‌داني شاه مْرده است؟! 
حالا هم بنظر مي‌آيد اين شوت‌مشنگ اصلاً نمي‌داند شاه مْرده است! و فكر مي‌كند اوضاع مثل قبل و زمان بختك مالكي است. با اين‌كه در بغداد است ولي تغيير دوران را نمي‌بيند و متوجه نيست كه ديگر هژموني با رژيم و مزدورانش نيست وكسي برايشان تره هم خرد نمي‌كند و رژيمي بودن امتياز نيست. انگار حالي‌اش نيست فاز عوض شده و دوران افول رژيم و صعود مجاهدين شروع شده و همه اينها تازه از نتايج سحر است. 
طـالب هرچـيـز اي يار رشيد                    جز همان چيزي كه مي‌جويد نديد 
گاو در بـغـداد آيـد ناگـهـان                    بـگـذرد از ايـن كران تـا آن كران 
از همه عيش و خوشـيها و مزه                او نـبـيـنـد غيـر قـشـر خـربـزه !

در وصف نظام، با«خر» شروع كرديم و با«گاو» و«خربزه» ختم كرديم. 
باور كنيد عمدي نبود. هرچه در آسمان علم و ادب و عرفان ايران زمين گشتيم لايق‌تر از اين براي ولي‌فقيه نيافتيم … 
عزت زياد!
رحمان- ش
ليبرتي

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر