از روزي كه عظماي ولايت از تخت بيمارستان بلند شد و جلوي دوربين تلويزيون نظام فيگور گرفت و به زبان معكوس آخوندي الدروم كردكه با حرفهاي «همان دختره» در وزارت خارجه آمريكا تفريح مي كرده، كاشف به عمل آمد كه سراپاي خود و نظامش به دنبال وقايع و تحولات اخير دچار رعشه مرگ و تشنج عصبي بي سابقه يي شده كه نه فقط روزگار نقاهتش را سياه، كه امان از او بريده است.
سلسله تحولات اخير در منطقه از سقوط نوري مالكي پسرخواندة عقيدتي عظما در «ولايت عراق»، تا تشكيل ائتلاف بين المللي عليه تبهكاران داعش و طرد بيت ولايت كه سوزش شديد پدرخوانده را درپي داشت، تا شكست سفر نيويورك روحاني، و بازگشت با گوشهاي آويزان و با چمدان هاي خالي!! و بن بست در مذاكرات تمديد شده اتمي، و استخوان سوزتر از همه، بسته شدن پرونده قضايي و تبرئه مجاهدين در فرانسه كه سرمايه گذاري بيش از يك دهه رژيمش را به كلي خاكستر كرد، حسابي عظما و آخوندهاي قالب تهي كرده را، هيستريك كرده و ناگزير از پنجول كشيدن به سر و روي مقاومت شده ا ند، بخصوص كه شتر ولايت، در انتظار تكرار حوادث اشغال 2003عراق، بسا خواب هاي پنبه دانه مي ديد.
او كه موج سواري و فرصت طلبي را در محضر امام شقاوت پيشه اش خوب مشق كرده، در آرزوي «آفريدن شانس» ديگري «از بحران عراق» و تحويل گيري مجدد اين كشور بلا زده در سيني طلايي، و بازگشت به روزهاي خوش گذشته و نرد عشق باختن با سركردة استكبارجهاني بود، ناگهان دريافت «فرصت و شانس» بدل به «تهديد» شده و نه فقط عمق استراتژيك نظام فرو ريخته كه تهديد به جلوي بيت ولايت رسيده است.
واقعيت اين است كه نظام به تونل وحشتي رانده شده كه در آن سوي تونل نه نور, كه ظلمات سرنگوني را مي بيند، اين را هم به روشني مي داند چه كسي با پس گردني هاي پياپي او را به تونل رانده است و از اين بابت, هم در علن, هم در خفا, خون ها گريه كرده ويقه ها دريده است.
بنابراين در پي مقابله با ضرباتي كه بي واسطه و مع الواسطه از مجاهدين نوش جان كرده چاره را در الگو برداري بسيار مضحك و مفتضح از خود مجاهدين يافته است. اين الگو برداري از قضا در بسياري از مواقع فضاحتي بسيار تماشايي دارد، و به آن ابلهي مي ماند كه بر سر دندانه هاي اره نشسته كه از هر سوي بكشد به يك اندازه مي بُرَد چرا كه خودش مي داند هماوردش چه حريف قَدَري است كه در تمامي عرصه ها بر سر راهش نشسته و هم اوست كه او را در چنين تونل وحشتي گير انداخته است، و بي دليل نيست كه هر سنگي كه بر سرش مي افتد آن را كار مجاهدين مي داند و صد البته كه اين يكي را درست مي گويد.
از جمله عرصه هايي كه نظام ولايت تلاش مي كند از روي دست مجاهدين تقلب كند، برگ حقوق بشر است. ساليان است كه با زدن چوب حراج به اموال ملت ايران و دعوت كاسه ليسان استمالت به ام القري جهان اسلام!!، بدنبال خلاصي يافتن از دست افشاگري هاي مجاهدين است اما افاقه نكرده و هر بار مفتضح تر و رسواتر از گذشته براي تخليه كينه اش به مردم داخل ميهن، چنگ و دندان نشان مي دهد و روزانه بر اعدام هاي علني و غيرعلني و ديگر جناياتش مي افزايد.
به رغم اينكه آخوندها مي دانندكه قانونمندي رفتاري شكنجه گر و دژخيم با قرباني و مظلوم يكي نيست اما تست مي كنند شايد با دلبري از ما بهتران و ريختن زر به پاي آنان، بتوانند ورق را عليه مجاهدين برگردانند. از همين روست كه اقدام به برگزاري كنفرانس ها و پنل هايي به سبك كنفرانس هاي مجاهدين كرده اند تا بتوانند «موج حقوق بشري» عليه مجاهدين ايجاد كنند. «در بين جدا شدهها افرادي كه در اروپا بهسر ميبرند توانستهاند همواره موجي حقوقبشري را براي مقابله با اين گروهك تروريستي ترتيب دهند و برنامههاي سازمان... را دچار اختلال نمايند.» (خبرگزاري فارس رژيم 31شهريور93)
در اين پروژه لجن پراكني، نظام ولايت همچنين با سرمايه گذاري روي مأموران اطلاعاتي خود تحت عنوان اعضاي سابق مجاهدين تلاش مي كند شايد با تغييركاراكتر مأموران، و مثلا منتسب كردن آنها به مجاهدين، قدري ترديد در اذهان غيرمطلع بپاشد، مأمورين لاحق! هم بدنبال اين هستند تا باپاشيدن دروغ، مشروعيت خيانت خويش را كسب كنند، اما به همت و تلاش خستگي ناپذير مجاهدين و خانواده بزرگ مقاومت، خودشان درآتش دروغ هايشان سوخته اند. طرفه آنكه در اين دنياي غرق در بحران، رژيم آخوندي بيش از همه در اين بحران غرق شده و رو به اضمحلال است، حالا مي توان از روي آن خواند بريده مزدوراني كه تبديل به مأموران رژيم شده اند و سرنوشت خود را نه در دقيقه نود كه در وقت اضافه، به اين پس مانده هاي تاريخ ايران گره زده اند, ديگر داراي چه هويت و گند و بويي هستند!!
بر كسي پوشيده نيست كه در بسياري از اين قبيل پروژه ها, نظام بي حيثيت تر از آن است كه حرفش برد داشته باشد و مورد قبول واقع شود, با هزينه كردن از كيسة ملت ايران، اجراي جلوي صحنه را ، به مأموران وزارت اطلاعات واگذار كرده است كه براي خود عنوان جداشدگان مجاهدين را گذاشته اند.
در نمونه يي ديگر كه از اين بسيار مفتضح تر است نظام با راه اندازي كاروان سورچراني در فرنگ و آوردن مأموران خود و از جمله خانواده دانشمندان هسته يي كه از قضا در جنگ قدرت و شقه دروني به قتل رسيده اند، و همچنين دعوت مأموران خارجي كه بعضا تحت پوش مؤسسات تجاري وآكادميك با رژيم سر و سر دارند، بساط و پنل«تروريزم و حقوق بشر» راه انداخته تا مثلا نقض حقوق بشر شكنجه گران و خانواده هاي رژيم را به مستمعين دست چين شده برسانند!! البته چنين نمايشي براي شركت كنندگان هم فال است و هم تماشا!!
رژيمي كه با مردم خود، با جامعه بين المللي و حتي با آن جناح دروني ديگر نظام، بنا را براستراتژي فريب و دروغ گذاشته, رژيمي كه هم در جامعه و هم در زندانها و هم در جاي جاي جهان, هرجا كه دستش رسيده تسمه از گرده مردم كشيده، قتل عام كرده، رژيمي كه براساس تئوري ولايت مطلقه فقيه جامعه را رمه و گله يي تلقي مي كند كه شبانش ولي فقيه است, مگر حقي براي آن قائل است كه بتواند در مقام دفاع از آن برآيد؟ مگر مي شود به حرف هاي رژيمي كه هم مي زند و مي درد هم شكايت مي كند، هم نقش حاكم ستمگر و تبهكار و دژخيم را ايفا مي كند هم نقش اپوزيسيون و قرباني را بازي مي كند، اعتماد كرد؟! اينكه نظام ولايت به اندازة پشيزي براي قوانين بين المللي و حقوق بشر ارزش قائل نيست و در همه جا عر و تيز مي كند كه حقوق ضدبشر خودش را دارد، حالا وادار شده كه دست آخر نزد همان مجامع بقول خودش استكباري، دست تكدي و گدايي جلب حمايت و جلب عواطف درازكند، از عبرت روزگار است و نشان از كارستان مجاهدين و مقاومتي دارد كه هيچ صحنه يي را براي هماوردي در مقابل اين رژيم از دست نداده و نمي دهد و به آن بيا بيا مي گويد.
نعمت فيروزي
ليبرتي 10 مهر 93
سلسله تحولات اخير در منطقه از سقوط نوري مالكي پسرخواندة عقيدتي عظما در «ولايت عراق»، تا تشكيل ائتلاف بين المللي عليه تبهكاران داعش و طرد بيت ولايت كه سوزش شديد پدرخوانده را درپي داشت، تا شكست سفر نيويورك روحاني، و بازگشت با گوشهاي آويزان و با چمدان هاي خالي!! و بن بست در مذاكرات تمديد شده اتمي، و استخوان سوزتر از همه، بسته شدن پرونده قضايي و تبرئه مجاهدين در فرانسه كه سرمايه گذاري بيش از يك دهه رژيمش را به كلي خاكستر كرد، حسابي عظما و آخوندهاي قالب تهي كرده را، هيستريك كرده و ناگزير از پنجول كشيدن به سر و روي مقاومت شده ا ند، بخصوص كه شتر ولايت، در انتظار تكرار حوادث اشغال 2003عراق، بسا خواب هاي پنبه دانه مي ديد.
او كه موج سواري و فرصت طلبي را در محضر امام شقاوت پيشه اش خوب مشق كرده، در آرزوي «آفريدن شانس» ديگري «از بحران عراق» و تحويل گيري مجدد اين كشور بلا زده در سيني طلايي، و بازگشت به روزهاي خوش گذشته و نرد عشق باختن با سركردة استكبارجهاني بود، ناگهان دريافت «فرصت و شانس» بدل به «تهديد» شده و نه فقط عمق استراتژيك نظام فرو ريخته كه تهديد به جلوي بيت ولايت رسيده است.
واقعيت اين است كه نظام به تونل وحشتي رانده شده كه در آن سوي تونل نه نور, كه ظلمات سرنگوني را مي بيند، اين را هم به روشني مي داند چه كسي با پس گردني هاي پياپي او را به تونل رانده است و از اين بابت, هم در علن, هم در خفا, خون ها گريه كرده ويقه ها دريده است.
بنابراين در پي مقابله با ضرباتي كه بي واسطه و مع الواسطه از مجاهدين نوش جان كرده چاره را در الگو برداري بسيار مضحك و مفتضح از خود مجاهدين يافته است. اين الگو برداري از قضا در بسياري از مواقع فضاحتي بسيار تماشايي دارد، و به آن ابلهي مي ماند كه بر سر دندانه هاي اره نشسته كه از هر سوي بكشد به يك اندازه مي بُرَد چرا كه خودش مي داند هماوردش چه حريف قَدَري است كه در تمامي عرصه ها بر سر راهش نشسته و هم اوست كه او را در چنين تونل وحشتي گير انداخته است، و بي دليل نيست كه هر سنگي كه بر سرش مي افتد آن را كار مجاهدين مي داند و صد البته كه اين يكي را درست مي گويد.
از جمله عرصه هايي كه نظام ولايت تلاش مي كند از روي دست مجاهدين تقلب كند، برگ حقوق بشر است. ساليان است كه با زدن چوب حراج به اموال ملت ايران و دعوت كاسه ليسان استمالت به ام القري جهان اسلام!!، بدنبال خلاصي يافتن از دست افشاگري هاي مجاهدين است اما افاقه نكرده و هر بار مفتضح تر و رسواتر از گذشته براي تخليه كينه اش به مردم داخل ميهن، چنگ و دندان نشان مي دهد و روزانه بر اعدام هاي علني و غيرعلني و ديگر جناياتش مي افزايد.
به رغم اينكه آخوندها مي دانندكه قانونمندي رفتاري شكنجه گر و دژخيم با قرباني و مظلوم يكي نيست اما تست مي كنند شايد با دلبري از ما بهتران و ريختن زر به پاي آنان، بتوانند ورق را عليه مجاهدين برگردانند. از همين روست كه اقدام به برگزاري كنفرانس ها و پنل هايي به سبك كنفرانس هاي مجاهدين كرده اند تا بتوانند «موج حقوق بشري» عليه مجاهدين ايجاد كنند. «در بين جدا شدهها افرادي كه در اروپا بهسر ميبرند توانستهاند همواره موجي حقوقبشري را براي مقابله با اين گروهك تروريستي ترتيب دهند و برنامههاي سازمان... را دچار اختلال نمايند.» (خبرگزاري فارس رژيم 31شهريور93)
در اين پروژه لجن پراكني، نظام ولايت همچنين با سرمايه گذاري روي مأموران اطلاعاتي خود تحت عنوان اعضاي سابق مجاهدين تلاش مي كند شايد با تغييركاراكتر مأموران، و مثلا منتسب كردن آنها به مجاهدين، قدري ترديد در اذهان غيرمطلع بپاشد، مأمورين لاحق! هم بدنبال اين هستند تا باپاشيدن دروغ، مشروعيت خيانت خويش را كسب كنند، اما به همت و تلاش خستگي ناپذير مجاهدين و خانواده بزرگ مقاومت، خودشان درآتش دروغ هايشان سوخته اند. طرفه آنكه در اين دنياي غرق در بحران، رژيم آخوندي بيش از همه در اين بحران غرق شده و رو به اضمحلال است، حالا مي توان از روي آن خواند بريده مزدوراني كه تبديل به مأموران رژيم شده اند و سرنوشت خود را نه در دقيقه نود كه در وقت اضافه، به اين پس مانده هاي تاريخ ايران گره زده اند, ديگر داراي چه هويت و گند و بويي هستند!!
بر كسي پوشيده نيست كه در بسياري از اين قبيل پروژه ها, نظام بي حيثيت تر از آن است كه حرفش برد داشته باشد و مورد قبول واقع شود, با هزينه كردن از كيسة ملت ايران، اجراي جلوي صحنه را ، به مأموران وزارت اطلاعات واگذار كرده است كه براي خود عنوان جداشدگان مجاهدين را گذاشته اند.
در نمونه يي ديگر كه از اين بسيار مفتضح تر است نظام با راه اندازي كاروان سورچراني در فرنگ و آوردن مأموران خود و از جمله خانواده دانشمندان هسته يي كه از قضا در جنگ قدرت و شقه دروني به قتل رسيده اند، و همچنين دعوت مأموران خارجي كه بعضا تحت پوش مؤسسات تجاري وآكادميك با رژيم سر و سر دارند، بساط و پنل«تروريزم و حقوق بشر» راه انداخته تا مثلا نقض حقوق بشر شكنجه گران و خانواده هاي رژيم را به مستمعين دست چين شده برسانند!! البته چنين نمايشي براي شركت كنندگان هم فال است و هم تماشا!!
رژيمي كه با مردم خود، با جامعه بين المللي و حتي با آن جناح دروني ديگر نظام، بنا را براستراتژي فريب و دروغ گذاشته, رژيمي كه هم در جامعه و هم در زندانها و هم در جاي جاي جهان, هرجا كه دستش رسيده تسمه از گرده مردم كشيده، قتل عام كرده، رژيمي كه براساس تئوري ولايت مطلقه فقيه جامعه را رمه و گله يي تلقي مي كند كه شبانش ولي فقيه است, مگر حقي براي آن قائل است كه بتواند در مقام دفاع از آن برآيد؟ مگر مي شود به حرف هاي رژيمي كه هم مي زند و مي درد هم شكايت مي كند، هم نقش حاكم ستمگر و تبهكار و دژخيم را ايفا مي كند هم نقش اپوزيسيون و قرباني را بازي مي كند، اعتماد كرد؟! اينكه نظام ولايت به اندازة پشيزي براي قوانين بين المللي و حقوق بشر ارزش قائل نيست و در همه جا عر و تيز مي كند كه حقوق ضدبشر خودش را دارد، حالا وادار شده كه دست آخر نزد همان مجامع بقول خودش استكباري، دست تكدي و گدايي جلب حمايت و جلب عواطف درازكند، از عبرت روزگار است و نشان از كارستان مجاهدين و مقاومتي دارد كه هيچ صحنه يي را براي هماوردي در مقابل اين رژيم از دست نداده و نمي دهد و به آن بيا بيا مي گويد.
نعمت فيروزي
ليبرتي 10 مهر 93
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر