۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

مگر می‌شود بهار را از آمدن باز داشت ؟

«وقتی ما رفتیم تنها رفتیم. با چشمهای بسته ما را بردند. بر دستها و پاها چیزی جز زنجیر نبود. اما وقتی برگشتیم در آغوش مردممان بودیم و در دستهامان گل بود و بر روهامان بوسه. آیا می شد این لحظات را وصف كرد؟!…
ما در زندان بطور تصادفی توانستیم آن فیلم چند دقیقه‌یی را كه از دانشگاه، همین دانشگاهی كه خودم هم فرزندش هستم، ببینیم. لابد شما هم دیدید. خروش را دیدیم، فریاد را دیدیم، شهدا را به چشم دیدیم.
آن روز دیگر، دانشگاه، دانشگاه نبود. شهادتگاه شده بود، زیارتگاه شده بود. آخرشما دراین سالها این دانشگاه را به معبد و محرابی برای آزادی تبدیل كرده بودید. دانشگاههای ما یك دم در سیاهترین زمانها از خروش بازنایستادند و نمی‌ایستند، تبلور شرف این مردم بودند. …
نه گارد، نه چماق‌به‌دست و نه رگبار نتوانست فریاد دانشگاه را خاموش كند. چرا كه مظهر حیات یك خلق بود. مظهر زندگی یك خلق بود كه حیات، چیزی نیست جز عقیده و جهاد. درود به دانشگاه.
به همین دلیل هم ما امروز برای زیارت آمدیم اینجا  ، تنها دانشگاه نیست، نشانش هم هجوم همه مردم است، روزی كه اینجا باز می‌شود عموم خلق ، عموم اقشار و طبقات خلق، آن كارگران دلیر كه تاریخ هیچوقت فراموش نخواهد كردكه درچه روزهای حساس، سرنوشت ایران دردستشان بود، نفتیها ، برقیها، و اصولا عموم اقشار و طبقات مردم. هجوم می‌آورند و به همین دلیل مسئولیت شما زیاد است و خیلی هم زیاد است.
به آنهایی كه در زیر شكنجه‌ها خدای خلق را می‌طلبیدند، خدا و خلق را به یاری می‌طلبیدند می‌گفتند كدام خلق؟ بمانید و بپوسید؛ اینجا جزیره ثبات است!
ما می‌گفتیم مگر می شود بهار را از آمدن بازداشت، مانع روئیدن لاله ها شد، مگر می شود ملتی را تا به ابد اسیرنگه داشت؟ نه ، مگر می شود تا ابد خلقی را درزنجیر نگه داشت؟ نه ، چرا كه خواست خداست، اراده خداست، اراده خلق است ، سنت تاریخ است ، قانون اجتماع است و لن تجد لسنة الله تبدیلا / ولن تجد لسنة الله تحویلا . میعاد خداست، میعاد تخلف‌ناپذیر. و لا یخلف المیعاد بله سنت خداست، سیره تاریخ است، بشارت همه انبیا، پیام‌آوران ، مصلحین و انقلابیون بزرگ جهان است كه ”خلق پیروز میشود”. آینده تابناك است…».
مسعود رجوی درقسمت دیگری از سخنان خود گفت :
« من نیامدم اینجا كه روند خودبه‌خودی قضایا را فقط ستایش كنم، ما نیامدیم كه آنچه را كه هست و فقط هست تأیید كنیم. لختی هم باید به آن اندیشید كه چه چیز باید باشد ؟ وچه چیز هم نباید باشد. آیا ما می‌خواهیم نسل ملعونی باشیم؟ نسل نفرین‌شده‌یی كه فرصتها را از دست دادند. مسائلشان را اصلی وفرعی نكردند و به فرعیات پرداختند. تصور كنید كه دركشتی طوفان زده‌یی هستید كه سوراخ شده و ممكن است غرق شود. و از هرطرف تهدید می‌شود و ما نشسته‌ایم بحث اسكولاستیكی می كنیم یا بحثهای خیلی خوبی هم می‌كنیم  ولی جایش آنجا نیست. نگذارید نسل ما نسل نفرین‌شده‌یی باشد.
من و برادرانم نیامدیم به این دانشگاه، به این شهادتگاه و به این زیارتگاه كه هرچه را هست ، هرچه را كه خودبه‌خود اتفاق می‌افتد، بی‌عیب بدانیم…
صبرو تحمل و شكیبایی (صبر به معنای انقلابیش)، بلندنظری و احساس مسئولیت، نخستین وظایف و نخستین ویژگیهای یك انقلابی یا یك گروه انقلابی است. اگر این را نداریم یا نیست و یا نمی توانیم كسب كنیم بهتر است كه خداحافظی كنیم. زیرا مرد و زن، زبان حالشان این خواهد بود كه مرا به خیر تو امید نیست شر مرسان. تازه اول كار است. هنوز آنقدر زمان هست، هنوز آنقدر نشیب و فراز هست و هنوز آنقدرشكست و پیروزی هست.
ما سرنداده بودیم كه بجایش زر بگیریم، مگر جانمان را برای این داده بودیم كه به جایش جاه بگیریم؟ از جا برنخاسته بودیم، قیام نكرده بودیم كه در جاهای بهتر و صندلیهای بهتر و مقامات بهتر قعود كنیم. باید هشیار بود و این هشیاری درقدم اول به مناسبات و روابط ما با یكدیگر ارتباط  پیدا می كند. نفت نبود، سوخت نبود، ما می‌شنیدیم چه معنویات متعالی دراین جنوب شهر حكمفرما شده بود. فوق همگامی، همراهی ، چقدرستایش‌آمیز بود. … پس با آن روابط توحیدی كه در شهر حكمفرما شده بود، توطئه‌ها به ثمر نرسید، قحطیها به ثمر نرسید.
روابط ما با هم اگر عاری از بلندنظریهای انقلابی باشد، اگر مسأله فقط گرفتن ستون این روزنامه یا آن روزنامه ، گرفتن این جا یا آن جا و گرفتن این بلندگو باشد، خودمان به دست خودمان دستاوردهایمان را نابود كرده‌ایم. نگذارید شهدا ما را نفرین كنند. بنابراین در مورد این مسأله داخلیمان باید در مقابل تفرقه‌افكنی مقاومت كرد. …
اسلام ما اسلامی نیست كه مبارزه را انحصار یك نیرو یا یك گروه خاص بداند. مگر پیشوای ما نگفت وقتی دین ندارید آزاده باشید. حرمت كلمه آزادی ، حرمت كلام مبارزه باید حفظ بشود. ما چنین اسلامی نداریم. مبارزه حق هر انسان است، حق طبیعیش ، حق فطریش و حقی كه با آن زاده شده است. پس باید به یكدیگراحترام بگذاریم، حرمت هم را حفظ كنیم و مانع تفرقه بشویم. تفرقه چیزی نیست جز انعكاس دشمن و عواملش در صفوف ما. این كمی از حرفهای دلم و درد دلم بود…».
آقای مسعود رجوی درقسمت بعدی سخنان خود، گزارشی درباره 14 سال فعالیت و مبارزه سازمان مجاهدین و 7 سال زندان به مردم ایران ارائه داد و ضمن آن با اشاره به تحولات این دوران و همچنین ضربه اپورتونیستی وارده به سازمان ،موضعگیری متقابل سازمان طی 12 ماده را به آگاهی عمومی رساند.
http://www.mojahedin.org/events/5373/%DA%AF%D8%B1%D8%A7%D9%85%DB%8C-%D8%A8%D8%A7%D8%AF-30-%D8%AF%DB%8C-%D8%B3%D8%A7%D9%84%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A2%D8%B2%D8%A7%D8%AF%DB%8C-%D8%A2%D8%AE%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D8%AF%D8%B3%D8%AA%D9%87-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B3%DB%8C-%D8%A7%D8%B2-%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%B4%D8%A7%D9%87

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر