۱۳۹۴ بهمن ۲, جمعه

خطر بنيادگرايي و راه‌حل در دسترس


خطر بنيادگرايي و راه‌حل در دسترس

تقلاي ولي‌فقيه ارتجاع براي آويزان شدن به يك پوشال تا بتواند آن را در برابر موفقيت‌ها و راهگشايي‌هاي بين‌المللي مقاومت ايران مطرح كند، نشانه‌اي از فلاكت و دست و پا زدن‌هاي مأيوسانة حكومتي منزوي و مطرود جامعة بين‌المللي است كه چرخش تاريخي عليه استراتژي و سياستش را مي‌خواهد با دلداري و تسلي دادن وهمي بپوشاند.
 در هفته گذشته جارچيان نظام آخوندي در سايت‌هاي گشتاپوي ولايت دم گرفتند كه چه نشسته‌ايد كه دريکي از سايت‌هاي محافظه‌کاران امريكايي نوشته‌شده است: «... وقتي به حاميان اين گروه [مجاهدين] در داخل و خارج از دولت گوش مي‌دهيد تصور مي‌کنيد که يک دولتِ‌ در انتظارِ دموکراتيک است و رهبر [آن] مريم رجوي تجسم آزادي است [درحالي‌که اين‌طور نيست]...» خبرگزاري ايسناي رژيم، جهان نيوز، ديدبان وزارت آدمكشي، هابيليان، عنترلينك و چندين سايت بي‌مقدار گشتاپوي آخوندي هم صف‌کشيده تا با ولع تمام به باز نشخوار متن کليشه‌اي و چيدماني بپردازند كه نخستين بار توسط سركردگان سپاه جنايت و چپاول در خبرگزاري فارس کلمه به کلمه توليدشده بود. اينكه تعدادي در امريكا پيدا شوند كه مثلاً با مجاهدين مخالف باشند كشف جديدي نيست كه خليفة‌ارتجاع اين‌گونه نيازمندي خود به آن را به نمايش مي‌گذارد. در چهاردهة گذشته از ماجراي «كلت و كيك» گرفته تا ماجراي «نگه‌داشتن مجاهدين در ليست آخوندساخته»(براي راضي كردن نيروي تروريستي قدس در عدم ارسال بمب‌هاي كنارجاده‌اي به عراق) بارها و بارها بخشي از سياستمداران امريكا پنداشته‌اند كه مي‌توان با دست كردن در جيب مردم و مقاومت ايران به ام‌القراي توحش و بنيادگرايي كمك رسانده، شايد از نيش و زهر آن، خود در امان بمانند اما حالا نه‌تنها در مهار و كنترل پديدة بربر و مادون تاريخي ارتجاع شکست‌خورده‌اند بلكه ناگهان خود را در برابر هيولايي وحشي و مهاجم يافتند كه سوداي بمب اتمي هم در سر دارد و تروريسم را به قلب اروپا و درب خانه‌هايشان كشانده است. اين را پيش‌ازاين رايس وزير خارجة وقت امريكا چند بار در علن اعتراف كرده و گفته بود: «...هر سياست خارجه بد آمريكا در 30 سال گذشته با اين شروع‌شده است كه بگذاريد مدره‌هايي را در درون رژيم ايران پيدا كنيم...» (سايت وزارت خارجه امريكا30خرداد87) بنابراين دنبال كردن يك سياست بارها شکست‌خورده، براي كسي دستاورد و سربلندي نخواهد داشت؛ اما سؤال اصلي اين است كه چه نيازي خليفة‌ارتجاع را به چنين موازنة خفت باري با هماوردش و دست‌وپا زدن‌هاي مذبوحانه در دستگاه جنگ رواني مي‌کشاند؟ حقيقت اين است كه تهديد بنيادگرايي و تروريسم به مرحله‌اي رسيده كه ديگر چشم‌پوشي و مماشات با آن ميسر نيست، در برابر چنين صورت‌مسأله‌اي، بلافاصله بحث راه‌حل و چارة آن روي ميز همه صاحب‌نظران و سياست‌گذاران قرارگرفته است. امري كه به دليل جديتش ديگر قابل دور زدن و ناديده‌گيري نيست، نمي‌توان آن را تابع منافع و قراردادهاي تجاري قرارداد. بلكه برعكس، مستلزم گردن گذاشتن و درك راه‌حل اصيلي است كه به دليل چنگ در چنگ بودنش با اين پديده شوم در چهاردهة گذشته، داراي دقيق‌ترين شناخت و واقعي‌ترين راه‌حل‌هاست كه صحت آن‌ها بخصوص پس از دو دهه هشدار نسبت به «بنيادگرايي، تهديد نوين جهاني» و گوشزد كردن خطر ناديده‌گيري آن، در عمل به اثبات رسيده است، چنين دركي موجب بازنگري تمامي ديدگاه‌هاي سابق و تلاش براي انطباق خود با راه برون‌رفت واقعي و مؤثر گرديده است. اينجاست كه بقاياي فسيل‌هاي جامانده از عصر مك‌كارتيسم براي ولي‌فقيه ارتجاع حكم مائده‌اي مي‌يابند كه در جنگ سياسي‌اش عليه مقاومت ايران به آن بياويزد و بخواهد ويترين عطاري ورشكستة شيطان‌سازي‌اش را با چيدن اجناس از رده خارج‌شده، نماي ديگري ببخشد.
اين حقيقت كه اينك در عرصه سياسي رخ نموده است و دستگاه اطلاعات آخوندي را به چنين واکنش‌هاي هراساني وادار كرده است، به ثمر رسيدن سياست درست مقاومت ايران در پايداري و رها نكردن تضاد اصلي جهان معاصر بوده است. امري كه ثابت شدن آن در ميدان عمل، منجر به خلق شناخت و ادراكات جديدي گرديده است. موفقيتي كه البته فهم ريشه و علل آن خارج از درك و شعور سردمداران اطلاعات آخوندي است. سناتور ليبرمن کانديداي معاون رياست جمهوري آمريكا در انتخابات سال ۲۰۰۰و از چهره‌هاي برجسته سياست خارجي آمريکا دراين‌باره مي‌گويد: «... مرگبارترين تهديدي كه جهان امروز با آن مواجه است از جانب بنيادگرايي اسلامي و تروريسم است. مهم‌ترين و تهديدآميزترين پايتخت آن... در تهران در ايران است... خانم رجوي، شما و رهبران شوراي ملي مقاومت ايران و مجاهدين خلق به‌عنوان يك نيروي قدرتمند براي يك اسلام بر اساس ارزش‌هاي روز، بردبار و غير خشونت‌بار ظهور کرده‌ايد. نيرويي كه بسياري در جهان اسلام كه مخالف خشونت هستند مدت‌ها است به دنبال آن بوده‌اند. جهان متمدن بيش از هر زمان ديگر به شما نياز دارد...» (17آذر94). سفير پيشين امريكا در كميسيون حقوق بشر ملل متحد، كن بلكول همين درك را اين‌گونه تشريح مي‌کند: «...در جنگ با افراطي‌گرايي يك استراتژي نياز است، كه شامل تدابير قاطع نظامي، اطلاعاتي و اعمال قانون است، اما اين كافي نيست. بخشي از استراتژي همساز، مشخص كردن متحدان ما در اين نبرد و ارتباط برقرار كردن با آن‌ها است. بهترين اين متحدان رهبران مسلمان مدره هستند كه آماده‌اند كه در مقابل افراطي‌گري تحت نام اسلام در حرف و در عمل بايستند...» (تاون هال4دي94) به‌اين‌ترتيب به‌رغم تلاش‌هاي مأيوسانة اطلاعات ولي‌فقيه در جلوگيري از حركت درست تاريخ و آويزان شدن به پوشال‌ها، قوانين صلب اجتماعي خود را تحميل مي‌کند. نياز به آنتي‌تز بنيادگرايي به‌مثابه پادزهر اين جرثومة شقاوت، خود را به دنياي کوته‌بين، منفعت‌طلب و مماشاتگرِ سياست رايج هم تحميل مي‌کند.
http://www.iran-efshagari.com/index.php/2015-01-20-00-13-13/2015-01-20-00-15-24/11382

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر