در آغاز روز دوشنبه 31 مرداد، جهان شاهد ریزش دیکتاتوری 42 ساله معمرقذافی شد. لحظه هایی که فریادهای شادی مردم لیبی در میدان اصلی طرابلس جهانیان را به خود مشغول کرد، دو واکنش را در کشورهای سوریه و ایران به همراه داشت. از یک سو شادی در قلبهای مردم این دو کشور و از سویی دیگر هراس و زبونی در بارگاه حاکمان ولایت فقیه و بشار اسد.
بعد از فتح تلویزیون دولتی و پایگاههای حیاتی قذافی، بر آیند همه گفتمانهای پیرامون این موضوع در میان مردم به یک سمت نشانه می رود؛ بعد از قذافی نوبت کیست؟ کدام دیکتاتور به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد؟ پاسخ ملیونها تن از شهروندان جهان، به ویژه در سوریه و ایران، این است:بشار اسد و خامنه ای.
همزمان با پخش تصویرهای شادی مردم بن غازی و طرابلس، رسانه های جمعی جهان از آرشیوهای خود بخشی از سخنرانی قذافی با دهان کف کرده، که شورشیان را ناچیز اعلام می کرد و دم از قدرت و آرامش در کشور می زد، پخش کردند. همچنین مشتهای گره کرده موافقان قذافی از رسانه های دولتی لیبی چنان منعکس می شد که گویا قذافی مردی قدرتمند و مدافعان زیادی را با خود دارد. اما سرانجام همه قدرت نظامی و مالی قذافی در برابر خشم مردم چون برف آب شد. و این سرنوشت همه دیکتاتورهاست که به حساب زور و پول، می خواهند مردم را وابسته به قدرت نشان دهند و برای این، نمایشهای خیابانی سازماندهی می کنند.
درسهای زیادی می توان از سرنگونی دیکتاتوری 42 ساله قذافی گرفت. دوره گذار از یک رژیم توتالیتر به یک حکومت کثرت گرا و دموکراتیک، به علت این که در رژیمهای دیکتاتوری نیروهای آگاه و دموکراتیک، به شدت سرکوب می شوند، بسیار دشوار است. تجربه انقلاب در تونس و مصر را در پشت سر داریم. این تجربه ها نشان می دهد که در رژیمهای دیکتاتوری، امکان ساختن تشکلهای مردمی و جامعه مدنی که نیروهای دمکراتیک از طریق آن بتوانند قدرت خود را در مدیریت کشور و حکومت اعمال کنند، به وجود نخواهد آمد. برای آزادی و دموکراسی مانع اصلی یعنی دیکتاتوری باید برداشته شود. پیوند جنبش ضد دیکتاتوری با جنبشهای کارگری و دیگر مدافعان دموکراسی می تواند به این گذار چشم اندازهای روشن تری بخشد.
بعد از فتح تلویزیون دولتی و پایگاههای حیاتی قذافی، بر آیند همه گفتمانهای پیرامون این موضوع در میان مردم به یک سمت نشانه می رود؛ بعد از قذافی نوبت کیست؟ کدام دیکتاتور به زباله دان تاریخ سپرده خواهد شد؟ پاسخ ملیونها تن از شهروندان جهان، به ویژه در سوریه و ایران، این است:بشار اسد و خامنه ای.
همزمان با پخش تصویرهای شادی مردم بن غازی و طرابلس، رسانه های جمعی جهان از آرشیوهای خود بخشی از سخنرانی قذافی با دهان کف کرده، که شورشیان را ناچیز اعلام می کرد و دم از قدرت و آرامش در کشور می زد، پخش کردند. همچنین مشتهای گره کرده موافقان قذافی از رسانه های دولتی لیبی چنان منعکس می شد که گویا قذافی مردی قدرتمند و مدافعان زیادی را با خود دارد. اما سرانجام همه قدرت نظامی و مالی قذافی در برابر خشم مردم چون برف آب شد. و این سرنوشت همه دیکتاتورهاست که به حساب زور و پول، می خواهند مردم را وابسته به قدرت نشان دهند و برای این، نمایشهای خیابانی سازماندهی می کنند.
درسهای زیادی می توان از سرنگونی دیکتاتوری 42 ساله قذافی گرفت. دوره گذار از یک رژیم توتالیتر به یک حکومت کثرت گرا و دموکراتیک، به علت این که در رژیمهای دیکتاتوری نیروهای آگاه و دموکراتیک، به شدت سرکوب می شوند، بسیار دشوار است. تجربه انقلاب در تونس و مصر را در پشت سر داریم. این تجربه ها نشان می دهد که در رژیمهای دیکتاتوری، امکان ساختن تشکلهای مردمی و جامعه مدنی که نیروهای دمکراتیک از طریق آن بتوانند قدرت خود را در مدیریت کشور و حکومت اعمال کنند، به وجود نخواهد آمد. برای آزادی و دموکراسی مانع اصلی یعنی دیکتاتوری باید برداشته شود. پیوند جنبش ضد دیکتاتوری با جنبشهای کارگری و دیگر مدافعان دموکراسی می تواند به این گذار چشم اندازهای روشن تری بخشد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر