ولایت مطلقه فقیه که در قانون اساسی این رژیم هم وارد شده، هیچ حد و مرزی نمیشناسد. خمینی میگفت این که در قانون اساسی وارد شده تازه «بعضی شئونات ولیفقیه است» و خامنهای میگفت اصلاً اکثریت مردم چه حقی دارند که قانون اساسی را امضا و لازمالاجرا کنند. سرانجام آذری قمی هم ولایتفقیه را برای ما تعریف کرد که حاکمیت مطلق است بردنیا و آنچه در دنیاست «اعم از موجودات زمینی و آسمانی و جمادات و نباتات». خمینی همچنین تصریح کرد که حکومت میتواند قراردادهای شرعی ر ا هم که خودش با مردم بسته است هر گاه بخواهد یک جانبه لغو کند و میتواند از همه امور عبادی و غیر عبادی نیز چنانچه بر خلاف مصالح آن باشد، ممانعت کند. چرا که حفظ حکومت و باقی ماندن بر سریر قدرت «اَوجب واجبات» است.
واقعاً که خمینی و «اصل ولایتفقیه» بهلحاظ سیاسی یکصد بار روی دست ماکیاول بلند شده است.
ماکیاول سیاستمدار و نظریه پرداز ایتالیایی در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی بود. کتاب مشهوری دارد بهنام «شهریار» که در آن کسب قدرت سیاسی و حفظ آن بههرقیمت را هدف فعالیت سیاسی و کارکرد طبیعی زمامدار میداند. ماکیاولیسم هر گونه رابطه بین اخلاق و سیاست را قیچی میکند. برای رسیدن به هدف استفاده از هر وسیلهای را مجاز میشناسد و صراحتاً میگوید: «زمامدار، اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد، نباید از شرارت بهراسد و از آن بپرهیزد. زیرا بدون شرارت نگهداشت دولت ممکن نیست… برای داوری درباره فرمانروا هیچ سنجه و مقیاسی جز میزان موفقیت سیاسی و افزونی قدرت او وجود ندارد. فرمانروا برای دستیابی به قدرت و افزودن و نگهداشت آن مجاز است به هر عملی از زور و حیله و غدر و خیانت و نیرنگ و پیمانشکنی دست زند». (دانشنامه سیاسی- داریوش آشوری)
اکنون خمینی و خامنهای و رژیم شان را بنگرید که 500سال پس از ماکیاول بر ماکیاولیسم خلّص سیاسی عبا و عمامه دینی پوشانده و میخواهند بهنام اسلام و نظام «مقدس» و «الهی»، آن را علاوه بر انسانها و مناسبات اجتماعی، بر موجودات زمینی و آسمانی و جمادات و نباتات هم، اعمال کنند.
واقعاً که خمینی و «اصل ولایتفقیه» بهلحاظ سیاسی یکصد بار روی دست ماکیاول بلند شده است.
ماکیاول سیاستمدار و نظریه پرداز ایتالیایی در قرن پانزدهم و شانزدهم میلادی بود. کتاب مشهوری دارد بهنام «شهریار» که در آن کسب قدرت سیاسی و حفظ آن بههرقیمت را هدف فعالیت سیاسی و کارکرد طبیعی زمامدار میداند. ماکیاولیسم هر گونه رابطه بین اخلاق و سیاست را قیچی میکند. برای رسیدن به هدف استفاده از هر وسیلهای را مجاز میشناسد و صراحتاً میگوید: «زمامدار، اگر بخواهد باقی بماند و موفق باشد، نباید از شرارت بهراسد و از آن بپرهیزد. زیرا بدون شرارت نگهداشت دولت ممکن نیست… برای داوری درباره فرمانروا هیچ سنجه و مقیاسی جز میزان موفقیت سیاسی و افزونی قدرت او وجود ندارد. فرمانروا برای دستیابی به قدرت و افزودن و نگهداشت آن مجاز است به هر عملی از زور و حیله و غدر و خیانت و نیرنگ و پیمانشکنی دست زند». (دانشنامه سیاسی- داریوش آشوری)
اکنون خمینی و خامنهای و رژیم شان را بنگرید که 500سال پس از ماکیاول بر ماکیاولیسم خلّص سیاسی عبا و عمامه دینی پوشانده و میخواهند بهنام اسلام و نظام «مقدس» و «الهی»، آن را علاوه بر انسانها و مناسبات اجتماعی، بر موجودات زمینی و آسمانی و جمادات و نباتات هم، اعمال کنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر