۱۳۹۳ آبان ۲۳, جمعه

بازهم درباره نامه اوباما به خامنه ای


- سخن روز - علیرضا یعقوبی

با به بن بست رسیدن مذاکرات اتمی در مسقط و تمدید تحریم های رژیم آخوندی برای یکسال دیگر توسط اوباما، سردرگمی آشکار در سیاست خارجی دولت اوباما بار دیگر به منصه ظهور رسید.

در بحث گذشته درباره نامه نگاری اوباما به خامنه ای یادآور شدیم که بنا به گزارش آژانس بین المللی انرژی هسته ای در وین، رژیم آخوندی راه را بر هرگونه تحقیق بر سر مسئله سایتهای مشکوک که در آن فعالیتهای غیرمتعارف هسته ای صورت می گیرد بسته است و تا پایان دوره حاضر برای گفتگوهای گروه ۱+۵ با رژیم آخوندی هیچگونه سفر احتمالی کارشناسان آژانس به ایران در دستور کار قرار ندارد.

از آنجائیکه گزارش مدیرکل آژانس درباره شفاف سازی فعالیت های هسته ای رژیم، «فصل الخطاب» دو طرف مذاکره کننده می باشد و هرگونه توافقی جدا از تائید آژانس فاقد اعتبار و ارزش قانونی خواهد بود لذا هرگونه مذاکره ای جدا از تائید رسمی آژانس بر روی مسائل حل ناشده ، فاقد وجاهت قانونی بوده و می باشد الا اینکه دولت اوباما جدا از آژانس و قطعنامه های الزام آور شورای امنیت ملل متحد بخواهد با رژیم ولی فقیه تهران به توافقی دست یابد.

لازم به تکرار نیست که رژیم آخوندی از چنان پتانسیل و ظرفیتی برخوردار نمی باشد که بخواهد به توافقی با دولت آمریکا دست یابد چرا که هرگونه توافقی، الزاماتی را با خود بهمراه خواهد داشت که رژیم آخوندی از توان انجام آن برخوردار نیست. این نه ادعای ما بلکه گفتار و کلام سرکردگان همین رژیم از جمله محسن رضایی و علی لاریجانی است. احمد خاتمی امام جمعه موقت تهران بر همین نظر در نماز جمعه هفته گذشته تهران صحه گذاشت.

این رژیم خواهان تداوم ماراتن مذاکرات هسته ای است، مذاکراتی نه در خدمت دستیابی به توافق که تا این رژیم برپاست محال و عبث خواهد بود بلکه مذاکره در خدمت مذاکره و خریدن وقت برای رژیم در دستیابی به سلاح هسته ای.

رژیم می خواهد با مانور دادن حول چالش هسته ای از پرداختن به مسائل دیگر و در رأس همه نقض فاحش حقوق بشر در رژیم آخوندی، طفره رود. بنابراین هرگونه توافقی بر سر ادامه مذاکرات در واقع نوعی بازی کردن در زمین رژیم آخوندی و در خدمت سازش و مماشات با آن در راستای تجهیز شدن به سلاح هسته ای در جنگ علیه بشریت است. در قدم نخستین، هرگونه توافقی با این رژیم برای ادامه گفتگوها، نقض هر چه بیشتر حقوق بشر و اعدامها و سرکوب مردم ایران و تداوم اسید پاشی ها بر روی زنان در اشکالی دیگر را بهمراه خواهد داشت.

از سوی دیگر، نفس نامه نگاری اوباما به خامنه ای پدرخوانده تروریسم بنیادگرا دیگر جریانات بنیادگرای مذهبی همچون داعش را پشتگرم می سازد که در صورتی که بتواند از خود تلاش و کوشش و ممارست بیشتری بر روی اهداف جنایتکارانه اش نشان دهد، می تواند اراده اش را به جامعه جهانی و در رأس همه دولت آمریکا تحمیل نموده و آنها را مرعوب ساخته و به باج خواهی بپردازد. چرا که آقای اوباما بخوبی با نامه نگاری به خامنه ای نشان داده است که چگونه از این سخنان منتسب به «ظاهر شاه» پادشاه سابق و متوفی افغانستان آموخته است که «ملت افغان زیر بار زور نمی رود الا اینکه دشمن سمبه اش پر زور باشد!.»

اشتباه نشود، تفاوت آشکاری است بین نامه ای که بصورت «سرگشاده» از سوی رهبران انقلابی و مصلحان سیاسی و اجتماعی به دیکتاتورها و عوامل اصلی استبداد نوشته می شود تا نامه هایی که بصورت مخفیانه به اینگونه افراد ارسال می گردد.

گیرنده اول نامه های سرگشاده، توده های مردم و در ابعاد وسیعتر «تاریخ» است. مسلم است که هیچ انقلابی و هیچ مصلحی از خونریزی و تداوم آن استقبال نمی کند. «ضرورت های تاریخی» چنین شخصیت هایی را وا می دارد که برای ثبت در تاریخ هم که شده اقدام به نوشتن «نامه سرگشاده» به دیکتاتور و عوامل او نمایند اما نامه نگاری مخفیانه نه تنها فاقد این خصیصه بلکه در خدمت سازش و توافق آشکار و یا مخفیانه با دیکتاتور در خدمت تداوم جنایاتش می باشد. دقیقا از همین زاویه است که نامه اوباما به خامنه ای خیانت آشکار به بشریت معاصر محسوب می شود. آنچه که از محتوای نامه اوباما به خامنه ای بصورت جسته و گریخته به بیرون درز کرده است گویای همین واقعیت می باشد.

باید یادآور شد که هرگونه نامه نگاری به دیکتاتور تا زمانیکه آثار فروپاشی در نظام حکومتی اش و تزلزل و سستی در اراده نیروهای سرکوبگرش بصورت شفاف و روشن به منصه ظهور نرسیده است، در خدمت تداوم جنایات دیکتاور و سرکوب مردم و در راستای سست ساختن اراده مبارزان و مخالفان آن دیکتاتوری از سوی دیگر است.

نامه اوباما شباهت زیادی به اعلامیه های چند ماده ای سال ۸۸ کسانیکه که به آنها «رهبران جنبش سبز» اطلاق می شد، دارد. آن اعلامیه ها در خدمت تداوم سرکوب و نشان عجز و درماندگی کسانی بود که بناحق در جایگاهی قرار گرفته بودند که از صلاحیت لازم برای پیشبرد و هدایت یک جنبش عظیم اجتماعی و سیاسی برخوردار نبودند. نامه نگاری اوباما در واقع نشان عجز و درماندگی او و در تحلیلی دیگر نشان واضحی بر عدم صلاحیت او در تکیه زدن بر مسند ربیاست جمهوری کشوری است که خود را بزرگترین قدرت جهانی دانسته و آزادی و احترام به حقوق بشر را از افتخارات و دستاوردهای ملت و دولت آمریکا می داند.
 – 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر