واژگونه آخوندها، عموضحاك مهربان! - هادي بابايي
«شما خودتان مقصريد كه پشت سر ضحاك بدگويي كرديد وگرنه او كه به روزي دو كاسة سر راضي بود و ما هم داشتيم زندگيمان را ميكرديم، آنقدر نق زديد كه او عصباني شد و حالا...»
جملات بالا نقل به مضمون از كتابي به نام «عمو ضحاك مهربان!» است كه سالها قبل و در كودكي ميخواندم. داستان، برداشتي كودكانه از داستان ضحاك بود؛ شهري بود كه حاكمي به نام ضحاك داشت، غذاي ضحاك كاسه سر نوجوانان 8 تا 12ساله بود. سالها قبل كدخداي شهر با ضحاك قراردادي امضا كرده بود كه روزانه خود مردم دو نوجوان از ميان خودشان انتخاب كنند و به او بدهند تا بخورد و ديگر كاري با مردم نداشته باشند و عموضحاك مهربان! هم قناعت پيشه كرده و با همان دو كاسة سر, سير ميشد. تا اينكه يك روز مادري كه قرعه به نام پسرش افتاده بود از فرستادن پسرش خودداري كرد. او در ميدان شهر بر عليه ضحاك و دَم و دستگاه كدخدا شروع به افشاگري كرد و اين آغاز ماجرايي بود كه منجر به عصبانيت و لجاجت ضحاك شد و ...
چرا داستان بالا بعد از 25 سال برايم يادآوري شد؟
سايت ديدبان آخوندي در مطلبي تحت عنوان «رسوايي رسانههاي ضد انقلاب در پي خبرسازي براي يک اعدام», جنون افسارگسيختة خليفه ارتجاع در واكنش رسانه ها به اعدام ريحانه جباري را اينگونه به نمايش گذاشت: «تقابل با حکم حيات بخش قصاص از جمله برنامههاي ثابت رسانههاي ضد انقلاب... در خبرسازي هاي ايشان ديده مي شود.»
اگر منصفانه نگاه كنيد وقاحت كدخدايي كه ميگفت به ضحاك روزي 2كاسه سر بدهيد تا او كاري با ما نداشته باشد به مراتب كمتر از ديدبان آخوندها است. البته از ديدبان آخوندها كه خود بخشي از دم و دستگاه خونريزي و آدم كشي آخوندها است نبايد بيشتر از اين انتظار داشت چون در منطق وارونة آخوندي, ايستادگي و مقاومت اصلي ترين جرم است و همواره گناه آدم كشي و جنايت را به گردن قرباني انداخته است.
- با اين منطق, ابراهيم پيامبر مجرم است كه لج كرده بود و به جاي اينكه با دم و دستگاه نمرودي بسازد يا اينكه يواشكي كارش را بكند هرجا كه مي رسيد بتها و بت پرستها را به ريشخند مي گرفت و به قول امروزي ها قضيه را رسانهاي مي كرد[1]! بعدهم تمام بتها راشكست و تبر را برگردن بت بزرگ گذاشت! و ماجرا را همگاني كرد.
- با اين منطق موسي و عيسي و محمد هم مقصرند كه از صبح تا شب در خيابان و بيابان كار جنجالي ميكردند و لج دم و دستگاه حاكم را در ميآردند و آنها مجبور ميشدند مردم بيگناه را بكشند.
- با اين منطق امام حسين هم مقصر است، چرا كه اصلا كارش جنجال و غوغا سالاري بود و اگر كاري به كار يزيد نداشت و شلوغ نميكرد و ...كه يزيد با او كاري نداشت و نه خودش و نه ياران بي گناهش را نميكشت.
- با اين منطق خميني و سيدعلي آدم كش, قانع ترين ضحاكان دنيا هستند؛ چون آنها كه درخواست زيادي ندارند! اگر مردم همانطور كه آنها ميخواهند بپوشند، همانطور كه آنها ميخواهند حرف بزنند، همانطور كه آنها ميخواهند فكر كنند و ... كه ديگر آنها كاري به كار كسي ندارند. اصلا نيازي به كشته شدن 120هزار و هزاران هزار شكنجه و ... نبود.
اما باوركنيد كه ما و همه مردم ايران مديون همانهايي هستيم كه جلوي اين دم و دستگاه ضحاكي ميايستند.
مديون و وامدار آنهايي كه در چهارگوشه دنيا آن را افشا ميكنند وگرنه خميني و خامنهاي بسا خونريزتر از ضحاك, امروز چيزي از ناموس و شرف براي مردم ايران و منطقه باقي نگذاشته بودند.
حسن ختام اين يادداشت، قسمت آخر كتاب عموضحاك مهربان!! است:
«هرچند آن مادر و پسر نوجوانش را ضحاك كشت اما فردا به جاي آن مادر, ده مادر و فرداي آن روز صد مادر و ... جمع شدند و نهايتا ضحاك و نظام ضحاكي را با خاك يكسان كردند. اين وسط فاش شد كه كدخدا سالهاي سال است از دم و دستگاه ضحاك پول و طلا ميگرفته و ...»
امروز هم شك نكنيد آن كساني كه خواهرم ريحانه را كشتند، روزي به دست صدها و هزاران ريحانه ديگرسرنگون ميشوند و آن موقع فاش خواهد شد كه چه كساني نقش كدخدا را بازي ميكردند و چه منافعي داشتند...
محمد مهدي محسني ـ رزمگاه ليبرتي
آبان 1393
[1] نقل از كتاب ابراهيم، قصص انبيا نوشته محمد قاسم صالح رامسري: ابراهيم به بازار بردي آن بتان را و نگونسار كردي و ميگفتي كه خرد چيزي را كه زيان كند و سود نكند؟ هميشه ايشان را زشت كردي ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر