۱۳۹۲ دی ۲, دوشنبه

اعتصاب غذا و پيروزي؟


يادداشت : اعتصاب غذا و پيروزي؟
چون اعتصاب غذاي 108 روزه در ليبرتي و ساير نقاط بعد از حكم و تصميم دادگاه اسپانيا، به پايان رسيد، يك بحث هايي در فيس بوك درباره اين داستان شكل گرفته. من اينجا به طور خلاصه چيزي كه تو ذهنم بود را برايتان مي نويسم.
توجه داشته باشيم كه ما فقط يك پيروزي اخيرا نداشتيم بلكه سه پيروزي بزرگ سياسي و حقوقي در اين چند هفته اخير داشته ايم: دادگاه اسپانيا، بيانيه مشترك 6 گروه كار- گزارشگران مستقل سازمان ملل و قطعنامه ارائه شده به كنگره امريكا درباره افراد ليبرتي. اين دو موفقيت اخير تحت الشعاع اولي يعني دادگاه اسپانيا قرارگرفت. اين سه پيروزي، تضمين هاي جدي براي حفاظت ليبرتي مي باشند و ناشي از رنج و تلاش نفرات خودمان بوده است يعني در دنيا به ما چيزي را مفت نمي دهند. معمولا برعكس است! اين را مجاهدين و هوادارانشان به خوبي تجربه كرده اند.
اين سه پيروزي حاصل يك كارزار بزرگ بين المللي كه اعتصاب غذا در محور اصلي آن قرار داشت بود. دست اندركاران اين سه موضوع، انگيزه شان را از مقاومت ليبرتي و اشرف نشانان ميگرفته اند و اعتصاب غذا يك موتور محركه براي آنها بوده است. يعني اين سه موفقيت فقط ناشي از يك كار پشت پرده سياسي و حقوقي نيست بلكه عده اي درد و گرسنگي و سرما را كشيده اند كه به اين وكلا و سياستمداران انگيزه داده بودند تا بروند براي حقوق اشرفيان بجنگند. چون مي ديدند كه صد ها نفر، جانشان را كف دستشان گذاشته اند. به طور مشخص ، حكم اين دادگاه محصول يك كار قضايي صرف نبود و با يك كار حقوقي و قضايي بدست آوردن اين حكم، غير ممكن بود.
اعتصاب غذا هم كه از ليبرتي شروع شد در شرايطي بود كه در روز روشن، عراقي ها آمدند و اينطوري بچه هاي ما را كشتند و تير خلاص زدند و دولت عراق اصلا منكر شد و چون آخوند ها يادش داده بودند، گفت كه مجاهدين، خودشان را در اشرف كشته اند! دولت امريكا هم با وقاحت گفت و ميگويد كه اين كار عراق نبوده و اين 7 گروگان اصلا در عراق نيستند. سازمان ملل( بانكي مون) و اتحاديه اروپا( كاترين اشتون) خواستار ”تحقيقات توسط دولت عراق” شدند ! در چنين شرايطي بود كه اعتصاب غذا شروع شد.
اين اعتصاب بخشي از جنگ ما با رژيم و مثل همه كارهاي مجاهدين، بي چشمداشت بود. يعني ما اعتصاب نكرديم كه حتما يكي به ما تضمين پيروزي و موفقيت را داده باشد. شرايط با حملات قبلي كه عراق به طور علني به ما حمله كرده بود و گروگان گرفته بود فرق ميكرد. شعار اصلي ما آزادي 7 گروگان بود ولي در محتوا، ما دنبال حفاظت ”گروگان ” هاي اصلي يعني 3000 نفر در ليبرتي بوده ايم.
اگر فردي در درون جبهه مقاومت برايش سوال شده كه چرا ما خوشحالي ميكنيم كه چنين پيروزي هايي به دست آورده ايم، عليرغم اينكه خبري از 7 نفر يا حفاظت ليبرتي نيست، اين ناشي از يك برداشت اشتباه از وضعيت ما است. ما داريم براي سرنگوني مي جنگيم. ما دنبال زندگي و بچه داري ! و كنار كشيدن از مبارزه كه نيستيم. شهادت 52 نفر در راستاي نبرد براي سرنگوني است. ماندن 100 نفر در اشرف ، نبرد سر اموالمان در اشرف و .... همه بخشي از نبرد ما مي باشند. هفت گروگان هم نه شروع نبرد و نه پايان نبرد بوده بلكه بخشي از نبرد ما در جاده سرنگوني است. اعتصاب بخشي از جنگ ما براي سرنگوني بوده و هست.
كسي اگر حرفي دارد، خوب است بيايد راه هاي ديگري براي جنگ را پيدا كند و خودش هم آستين بالا بزند و انجام بدهد و يا لااقل دعا يا كمك بكند. ولي اگر حرفش اين است كه مبارزه نكنيد و تن به ذلت و تسليم به آخوند ها بدهيد، راستش مي بخشيد، ما اهلش نيستيم. ( هيهات ...)
از طرفي ما بي چشمداشت و به طور مورچه وار كار مي كنيم. صد بار مي خوريم زمين ولي باز بلند مي شويم و خودمان را مي تكانيم و راه مي افتيم. اينرا از مسعود ياد گرفتيم.
طلبكار كسي نيستيم كه چرا هنوز پيروز نشده ايم. در نبرد با آخوند ها نمي شود با چشمداشت جنگيد. شرط هم نگذاشته بوديم كه همين الان گروگان ها بايد آزاد شوند و الا ما مبارزه نميكنيم. چون اين هم يعني با چشمداشت كار كردن خواهد بود. ما از هر تلاش و اقدامي جهت جنگ با دشمن استفاده ميكنيم و در نتيجه ارزش هر موفقيت و پيروزي را مي دانيم و در راستاي مبارزه مان، تو سر دشمن مي زنيم. اگر اين كار را نكنيم، در شادي و موفقيت هاي مقاومت ( مشابه همين دادگاه اسپانيا و دو موفقيت بزرگ ديگر) نمي توانيم سهيم شويم. براي فهم بهتر، خوب است كه اين سه پيروزي را با فرداي حمله 10 شهريور مقايسه كنيم كه كسي ( به جز دوستان ما در پارلمان ها) حاضر نبود حتي از دولت عراق به عنوان عامل اين جنايت اسم ببرد.
قدر اين پيروزي ها را كه حاصل درد و رنج خواهران و برادران اعتصابي ما در اين چند ماه بوده را بدانيم.
موفق باشيد.

۱۳۹۲ آذر ۱, جمعه

تاريخ معاصر ايران به قلم وزارت اطلاعات!

با گشت و گذاري در فضاي مجازي و شبكه هاي اجتماعي به نمونه هايي بر ميخوريم كه قابل توجه هستند. نمونه هايي كه به ما شناخت و هشياري نسبت به فعاليت هاي رژيم سركوبگر مُلاها در محيط هايي كه فعال هستيم را ميدهد. صفحه فيس بوك «بگونه» از صفحات فعال و مورد توجه كه با عكسها و كليپها و افشاگريهايي از اين دست مُعرف حضور فعالين اين شبكه اجتماعي است در يك اقدام جالب و قابل توجه پرده از يك صفحه فيس بوكي بر ميدارد كه تاريخ را به روش وزارت اطلاعات مي نويسد. «بگونه» مي نويسد:
آن يكي پرسيد اُشتر را كه هي از كجا مي آيي اي فرخُنده پي؟ گفت از حمام گرم كوي تو گفت خود پيداست از زانوي تو! وزارت اطلاعات و ارتش سايبري رژيم براي آلوده كرد ن فضاي مجازي به هر نيرنگ و فريب و ترفندي متوسل مي شوند كه نشان ندهند از كجا مي آيند و به كجا تعلق دارند! اما به مصداق شعري كه در مطلع اين سخن آورده ايم هر طور هم خود را رنگ نموده كه مورد شناسايي و شك قرار نگيرند دهان مباركشان! را نمي توانند راجع به درد اصلي و دشمن اصلي نظام ببندند و اين همان پاشنه آشيلي است كه زانوي مباركشان را لو ميدهد كه از طويله نظام تشريف آورده اند! به يكي از نمونه هاي تاريخ نويسي در اين صفحه با نام «تاريخ معاصر ايران» هر كس نيم نگاهي بيندازد زانوي اين اُشتر تاريخ نويس را شناسايي و به اطلاع عموم مي رساند چنانكه ما مي رسانيم . و ضرب المثل ديگري هست كه به شتر گفتند چكاره اي ؟ گفت : علاقه بندم . گفتند : از دست و پنجه نرم و نازكت پيداست !
و اين حكايت تاريخ نويسي معاصر وزارت اطلاعات است.https://www.facebook.com/begoonah

۱۳۹۲ آبان ۲۲, چهارشنبه

ولی فقیه 100 میلیارد دُلاری


در همان حال که در ایران میزان و چگونگی اموال و داراییهای آیت الله خامنه ای در طبقه بندی "اسرار نظام" جا گرفته و حتی اشاره به آن تابو شمرده می شود، برای نخُستین بار یک منبع خارجی بخشی از حسابهای مالی پنهان رهبر جمهوری اسلامی را به زیر نور رانده و از آن پرده بر گرفته است.

خبرگزاری رویتر در گُزارشی که بازتاب وسیعی نیز یافت، از ثروت نزدیک به 100 میلیارد دُلاری یک کارتل اقتصادی به نام "ستاد اجرایی فرمان امام" سُخن رانده که آقای خامنه ای در راس آن قرار دارد. براساس پژوهش رویتر، ارزش املاک و زمینهایی که این کارتل در اختیار دارد، به 52 میلیارد دُلار می رسد و سرمایه گذاریهای نقدی آن در شرکتها و موسسات گوناگون، رقم 43 میلیارد دُلار دیگر را در بر می گیرد.

با توجه به اینکه نهادهای تحت کُنترُل "رهبر" به گونه قانونی از ارایه هر گونه اطلاعات، بیلان یا گُزارش عملکرد خود مُعاف شده اند، پیرامون چگونگی گردش این ثروت هنگُفت در اقتصاد کشور، درآمدها و محل هزینه های آن نیز اطلاعی در دست نیست. مجلس مُلاها در دوره مُختلف (آذر 87 و فروردین 89)، نهادها و اُرگانهای زیر نظر آقای علی خامنه ای را از نظارت خود و دوایر رسمی نظارتی مُستثنی کرده و تحقیق و تفحُص از آنها را ممنوع ساخته است.

بنابراین فاکت این است که فعالیتهای کارتل آقای خامنه ای از فراز سر قوانین رسمی صورت می گیرد و به قانون و نهادهای مُجری اش نه تعهُدی دارد و نه پاسُخگو است. این بدان معناست که امپراتوری اقتصادی "رهبر" نه فقط مُجاز به انحصار و تولید ثروت با روشهای غیرقانونی است، بلکه قُوه مُقننه نیز فساد دیگر ارکان حُکومت را به عُنوان امتیاز حُکومتی به رسمیت می شناسد.

ناگُفته پیداست که وجود یک ثروت کلان 100 میلیارد دُلاری بدون حساب و کتاب، مخفی و دور از نظارت عُمومی، گرد خویش لشکری از مُدیران، دلالهای سیاسی، کارچاق کنهای اقتصادی، حساب سازها، چُماق کشها و دایره های حفاظتی را جمع می کند که موقعیت خویش در بهره گیری از آن را مدیون جایگاه فراقانونی و آسمانی "مقام عُظما" هستند.

از سوی دیگر، تردیدی هم نیست که بخشی از درآمدهای مُبهم "ستاد" مزبور، صرف خرید حمایت برای "رهبر" در لایه های میانه و بالای قُدرت سیاسی و ایجاد و گُسترش شبکه های سازمانیافته پیاده نظام می گردد.

پایه اقتصادی قُدرت آقای خامنه ای را چنین مُناسباتی شکل می دهد و همین روابط نیز او را در برابر رقیبانش ضربه پذیر کرده است. اکنون روشن گردیده که هنگامی که "رهبر" در واکُنش به دُزدی سه هزار میلیارد تومانی آقای احمدی نژاد و اطرافیانش خواهان "کش ندادن قضیه" شد، از جُمله مُراعات میلیاردهایی را نگه می داشت که خود در پستو پنهان کرده است.

از این نمونه می توان دریافت که آنچه به فساد حکومتی در رژیم جمهوری اسلامی مصونیت بخشیده، اخاذی مُتقابل باندهای قُدرت از یکدیگر است. حلقه انحطاط با ولی فقیه 100 میلیارد دُلاری آغاز و با دله دُزدی و باجگیری "خودی" های دون پایه به هم جوش می خورد.
منصور امان

۱۳۹۲ آبان ۱۸, شنبه

آثار برنامه ضد مردمی هسته يی رژيم بر زندگی مردم ايران

رژيم ضدمردمی آخوندی، دهها ميليارد دلار از داراييهای مردم ايران را صرف پيشبرد پروژه اتمی خود کرده است. رژيم ولايت فقيه به قصد دستيابی به سلاح هسته يی به عنوان ضامنی برای دوام و بقای حکومتش اين پروژه ضد ملی را آغاز کرد و پيش برد.
 
هزينه پيشبرد اين پروژه ضد مردمی اساساً از جيب ملت ايران بوده و بهای آن خانه خرابی بسياری از مردم بود ه است. هم که رژيم پای خوردن جام زهر اتمی آمده است به خاطر اين نيست که به قول معروف سرعقل آمده و از روی اختيار پای ميز مذاکره رفته است، بلکه به خاطر ترس از همين مردم محروم و گرسنه است که فقر و بيکاری و گرانی سرسام آور جانشان را به لب رسانده است. رژيم می خواهد با رفع اين تحريمها راه نفسی برای خود ايجاد کند و خود را از اعترضات مردمی و آثار و عواقب آن خلاص کند، البته بايد به اين رژيم قرون وسطايی گفت زهی خيال باطل.
 
يکی از عواقب تحريمها، تحريمهای بانکی است که عملاً نقل و انتقال پول را مشکل کرده است و اگر پولی هم تبادل شود به سختی انجام می گيرد. روزنامه حکومتی اعتماد در اين زمينه می نويسد: در اين نوع تحريم ما مجبوريم برای انتقال و تبادل پول به خارج از طريق راه ميانبر، چيزی حدود 15 درصد پول اضافی به جيب واسطه های خارجی بريزيم. البته اين روزنامه حکومتی نگفته که اين درصد پول اضافی از جيب آخوندها و کارگزاران حکومتی به جيب واسطه ها ی خارجی نمی ريزد و اين پول ازجيب مردم ايران به جيب واسطه ها و دلالهای خارجی می ريزد و اين بهايی است که مردم ايران می پردازند.
 
در مورد تجارت هم صادرکنندگان ايرانی با اين مشکل مواجه هستند که بايد درصدی پول اضافی بپردازند تا بتوانند پول کالايشان را به کشور برگردانند. همين روزنامه حکومتی می نويسد: تاجران ايرانی حدود 12 درصد اضافه می پردازند تا بتوانند پولشان را به کشور برگردانند.
 
رژيم آخوندی به بهانه مقابله با تحريم، کالاهای بنجل و بی کيفتی از کشورهايی نظير چين، هند و ترکيه وارد کند، اين کشورها از آنجايی که بسياری از کشورهای صنعتی بزرگ خيلی ازکالاها را به ايران صادر نمی کنند، عملاً به صادرکنندههای بی رقيب تبديل شده اند.. هم اکنون کالاهايی نظيربرنج، گندم و بخش ديگری از محصولات کشاورزی از چين و هند و اردمی شود و آنها هستند که کيفيت کالا را مشخص می کنند، اما کشاورزايرانی به دليل حمايت نشدن از طرف دولت و به صرفه نبودن کارکشاورزی بايد شهرو ديار خود را ترک کند وآواره شهرهای بزرگ شود.

علائم بحران حاد مالی رژيم


اين که حسن روحانی تا به حال چند بار گفته است «دولت را با خزانه خالی تحويل گرفتم» يا «180هزار ميليارد بدهی از دولت گذشته باقيماند» و باند ولی فقيه از جمله حسين شريعتمداری در کيهان بر او تاخته و می تازند که اين چه حرفهايی است در شب مذاکرات؟! چرا با «سياه نمائی» مشت مذاکره کنندگان را در برابر دشمن خالی نشان می دهيد؟! و امثال اين حرفها… يک چيز است و واقعيت دهشتناک مالی رژيم چيز ديگری است. 

اين که بشنويم نرخ تورم روستايی ۴۲.۵ درصد و نرخ تورم 40 درصد است و يا نرخ بيکاری (نه واقعی بلکه همين نرخ اتو کشيده مرکز آمار رژيم) 12 درصد برای جامعه و 26 درصد برای جوانان است، و رشد اقتصادی منفی ۴.۵ است، يک چيز است و واقعيتهايی که گهگاه مهره های رژيم خودشان به زبان می آورند يک چيز ديگر! 

هر چند که حتی برخی روزنامه های باند رفسنجانی – روحانی مثل روزنامه گسترش، با شرکت در کر «سفيد نمائی» کيهان، تلاش می کنند بگويند، از اوضاع بد خبری نيست، وضعيت توليد و بيکاری رو بهبود است و تا سال دو هزار و چند، بهترهم خواهد شد! يا شاخص بورس چقدر رشد کرده است. يا نوبخت از معاونان روحانی که روز 16آبان، به سبک و سياق «احمدی نژادی» مدعی دوبرابر شدن يارانه ها شد، دردی از رژيم دوا نخواهد کرد، چون از هرجای دولت روحانی و از هرجای نظام، صدای خوردن کفگير مالی به ته ديگ صندوق، به گوش می رسد. 

در بيرون از دولت حسن روحانی، روزنامه اعتماد 7مهر 92 نوشت: «در حالی که امروز می دانيم طرح آبرسانی به روستاهای ناکجاآباد ايران هم منوط به موفقيت در عرصه مناسبات بين المللی است. اهل تدبير می دانند که برنامه نامناسب دولت قبلی در اين باره چه بر سر اقتصاد کشور آورده است. در حالی که ايران در 8سال گذشته بالاترين درآمد نفتی تاريخ نفت را داشته، چه بسا اين روزها برخی از ساعتهای کار وزرا در هيأت دولت به چگونگی تأمين حقوق کارمندان صرف شود!» 

آژيرها، البته با منتهای تلاش برای «آبروداری»، از يک «رأس» ديگر نظام هم به گوش رسيد. لاريجانی رئيس مجلس هم اذعان کرد: «دولت هرماه دنبال پول است تا چاله ای که ديگران کندند پرشود». 

پيش از اين در يک دعوای باندی بين معاون حسن روحانی و مدير کل بانک مرکزی از يک سو و بهمنی مدير کل باند مرکزی احمدی نژاد، بالاخره معلوم شد صندوق ذخيره ارزی 100ميليارد دلار ندارد، و به چيزی حدود 30ميليارد دلار دعوا فروکش کرد و النهايه معلوم شد اين پول هم پول در دسترس نظام نيست و در بانکهای خارجی بلوکه شده است. 

نهاونديان هم که در اين مدت خيلی حواس جمع بوده تا حرفهايش به جايی برنخورد، ناگزير صدای خوردن کفگيرش به ته ديگ مالی دولت بلند شد. روزنامه جمهوری اسلامی 16آبان 92 به نقل از او نوشت: «دولت اوراق مشارکت می فروشد تا بدهی پيمانکاران را بدهد». نهاونديان، به صورت سر بسته يک مشت خالی ديگر را هم باز کرده و در ادامه گفته است: «ابزارهايی مثل فروش اوراق مشارکت برای پرداخت بخشی از بدهی پيمانکاران وزارت نيرو و راه و شهرسازی... مطمئناً ... باعث خواهد شد پيمانکاران بتوانند اعتبار گذشته خود را به دست بياورند». 

اذعان تلويحی به «بی اعتباری بخش خصوصی» محتاطانه ترين ارزيابی از وضعيت اين بخش در زير بال و پر مالی رژيم است.

اين نمونه ها، در کنار اذعانهای علنی به چپاولهای نجومی توسط «پيمانکاران خودی» در دعواهای باندی، وجوه ديگری از بحران مالی رژيم را مريی می کند. 

از جمله روزنامه اعتماد فقط به يک فقره چپاول قرارگاه موسوم به خاتم الانيباء سپاه ضد مردمی اذعان کرده و نوشته است: «بر اساس آمارهای دولت دهم که در رسانه ها نيز منتشر شد 46ميليارد دلار در پارس جنوبی هزينه شده است، در حالی که هزينه قرارداد هر دو فاز پارس جنوبی ۴.۵ميليارد دلار است». 

در همين روزها، تير خلاص را يک کارگزار ديگر رژيم به وضعيت مالی رژيم زد و با بيانی معکوس به کيسه تهی نظام اذعان کرد، وی معاون ارزی بانک مرکزی رژيم است و رسانه های حکومتی به نقل از او نوشتند: «ترکيب دارايی های ارزی کشورمحرمانه است. سعی براين است که دارايی ها را به ارز های جهان روا که دارای ثبات هستند، تبديل کنيم» 

روشن می شود که آن صد ميليارد مورد ادعای بهمنی هم، نه وجود خارجی دارد و نه ارز «جهان روا» يعنی دلار يا پوند يا يورو هست؛ بلکه پنبه دانه های «دولت اميد» ند که می خواهند با آن صورت زار و نزار نظام را سرخ نگهدارند و دست خاليشان را در سر ميز مذاکره پر نشان دهد.

۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

آبها را هم به يغما برده اند



مرکز پژوهش های مجلس ارتجاع روز 15آبان با انتشار گزارشی از منابع آبی کشور، پيشنهاداتی را برای خروج کشور از بحران آب اعلام کرد.

لطفاً ذهن خود را مهار کنيد و آشفته نشويد. چون سؤالهايی مثل اين که متولی آب در مملکت کيست؟ يا چه شده که مجلس ارتجاع بعد از سه دهه حاکميت آخوندی به فکر آب افتاده و... راه به جايی نمی برد، بحث را هم بيخود طولانی می کند.

مرکز پژوهش های مجلس، درست مثل «شيخنا» شيره را نخورده گفته شيرين است و فرموده «تغيير اقليم در حال حاضر يکی از مهم ترين چالشهای زيست محيطی در سطح جهان است و افزايش درجه حرارت، ذوب شدن يخهای قطبی، بالاآمدن سطح آبهای آزاد جهان و تغيير در آستانه های آب و هوايی از پيامدهای آن محسوب می شوند»

با اين مقدمه غرا، اجازه ندهيد سؤالهای بيهوده به ذهنتان بزند، مثل اين که مگر تغييرات آب و هوايی مثل بختک يا «آل» است که يکباره بر سر زائو نازل شود، و مگر پيش بينی تغييرات جوی از چند دهه قبل، از حداقلهای علم هواشناسی در نيم قرن اخير نيست؟

واقعيت چيست؟
واقعيت اين است که بحث آمايش سرزمين با توجه به تغييرات اقليمی و کاهش منابع آبی، بحثی است که لااقل 4 دهه قبل بايد می شد. نه امروز که بسياری درياچه ها و تالابها را با ندانم کاری يا به عبارت بهتر با منفعت طلبی محض آخوندی، خشکانده اند.

تلاش مجلس ارتجاع در اين به اصطلاح پژوهش اين است، که تقصير بحران بی آبی در کشور را از دوش نظام برداشته و بر گردن آسمان بگذارد و علل و عواملی مانند تغييرات اقليمی، افزايش دمای زمين، آب شدن يخهای قطبی را رديف کند که هيچ کدام، ربطی به نظام ندارد.

اما واقعيت اين است که ميزان منابع آبی ايران که به دست رژيم ضدايرانی آخوندها افتاد، با مديريت صحيح به راحتی می توانست پاسخگوی نيازهای جمعيت ايران باشد.

روزنامه حکومتی اعتماد (15آبان)، در خلال دعواهای باندی، در مطلبی به قلم يکی از کارگزاران رژيم اذعان کرد: «… متأسفانه در کمتر از 2 دهه اخير کسانی سکاندار آب کشور شدند که از آب فقط خوردن آن را تجربه کرده بودند و هيچ سابقه‎ای از مديريت بر منابع آب در طول زندگی آنها نبوده است. طبيعتاً اين وضعيت در لايه‎های پايين مديريت هم گسترش يافت، به طوری که سازه يی به نام «سد» که تمام ابعاد و احجام و بهره برداری از آن با حساب و کتاب است، در اختيار کسانی قرار گرفت که اين حساب و کتاب ها را نمی دانند». 

يک نگاه به سرنوشت درياچه اروميه که زائيده سدهای بی رويه است، و نيم نگاهی به سرنوشت تالابهای شادگان و گاوخونی و رودخانه های زاينده رود و کارون، ميزان شعور نهفته در سياستهای کلان در مديريت آب را بارز می کند.

يک نگاه به روند سد سازی طی حاکميت آخوندها، نشان می دهد، که تنها چيزی که منظور نشده، مطالعهٴ محاسبات هيدرولوژی سد بوده است. نه برآوردی از سالهای خشک و تر، و نه محاسباتی از نيازهای صنعتی، شرب و کشاورزی بالادست و پايين دست سد، در کار نبوده. آنچه مهم بوده و هست، پيشبرد صنعت سودآور سد سازی است.

اين که چه بلايی بر محيط زيست نازل شود، اين که سهم طبيعت از آب سد پرداخت خواهد شد يا اين که تالابهای شادگان، گاوخونی، دشت آزادگان، بختگان چه خواهند شد، اصلاً مهم نبوده و نيست.

اين جماعت، ساده ترين محاسباتی را که مصريان قديم هم به کار می بردند در نظر نگرفتند. درنتيجه، رسيدن آب کشاورزی به زمينهای زارعی پايين دست سدها، مشروط به کانال کشی و پمپاژ آب شد.

يک جنايت ديگر رژيم که تا به حال پنهان بود ولی بحران بی آبی، آن را بارز می کند، مديريت منابع زير زمينی آب است.

رژيم دست ايادی خود را برای حفر چاههای عميق و نيمه عميق باز گذاشت. و بدون مديريت منابع زير زمينی آب و نظارت بر ميزان مصرف، سفره های زير زمينی بسياری از دشتهای کشور را تخليه کرد. و چنان فاجعه زيست محيطی ايجاد کرد که طی قرنها، جبران نخواهد شد. سفره ها، مجراها و آب روها و مخازن زير زمينی که خشک شدند، پرشدند، و دشت ها از کارايی برای کشت و زرع ساقط شدند. اکنون در دشتهای کرمان، اصفهان، خراسان، تهران، قزوين و بسياری نقاط ديگر، نشست زمين را هکتار در هکتار شاهد هستيم.

اصل مهم ديگری که در مديريت منابع آب توسط رژيم لگدمال شد، استقلال حوزه های آبريز بود. امری که در تمام دنيا بر آن اساس برنامه ريزی و مديريت حوزه های آبی انجام می شود. اما در ايران از قضا همين مجلس ارتجاع که اکنون به فکر پيشنهاد برای مديريت منابع آبی افتاده، اين اصل علمی را زير پا گذاشت. و برای تأمين منافع اقتصادی ايادی رژيم، آب خوزستان و زاينده رود را به جاهای ديگر منحرف کردند، نتيجه اش امروز بر همگان روشن شده است.

تير خلاص رژيم آخوندی به «آب» چيزی جز خصوصی سازی آن نبود.

يک قلم کارنامه اين خصوصی سازی نرسيدن به شبکه های آبرسانی و هدر دادن سالانه 75ميليارد مترمکعب آب است. البته «خصوصی» های شرکتهای آب غمی ندارند. بهای اين آب را به هرترتيب از جيب مردم در می آورند. و غمی هم ندارند که وقتی ورودی آب به مخازن طبيعی سالانه 360 تا حداکثر 420ميليارد مترمکعب از طريق نزولات آسمانی است، 75ميليارد مترمکعب چه ارزشی دارد.

آخر «خصوصی» های نظام، جز آقا زاده ها و پاسدارهای چپاولگر نبوده و نيستند. نتيجه اين هرز دادن آبها علاوه بر کمبود، شور و کدر شدن آب شهرهای خوزستان از بالادست کارون تا خرمشهر است.

در مورد مصائب کشاورزان در مسير رودخانه های غارت شده، در اصفهان، چهارمحال بختياری، خوزستان، فارس، لرستان، همدان، بهار، بجنورد و بسياری از شهرهای ديگر گفتنيها بسيار است. خيزش و اعتراضات مردمی در اصفهان، خوراسگان، چهار محال بختياری، خوزستان در اين ايام کم نبوده است. نگاهی به دشتهای باير شده و زمينهای متروکه، به روشنی از کارنامه سياه رژيم در مورد آب خبر می دهد و حالا مجلس رژيم در وحشت از خيزشهای مردمی مدعی راه حل برای بحران آب شده است. در حالی که علت شماره يک بحران آب در ايران، خود نظام چپاولگر و ضدايرانیولايت فقيهاست.

17آبان 1332 - 8نوامبر: آغاز محاکمه دکتر مصدق


روز هفدهم آبان سال 1332، دو ماه و 21روز پس از کودتای 28مرداد، محاکمه دکتر مصدق که در بازداشت بود، به اتهام ضديت با سلطنت و قصد برکنارکردن شاه و نيز به عنوان مسبب وقايع 25 تا 28مرداد در محکمه نظامی تهران آغاز شد.
دکتر مصدق هنگام معرفی، خود را نخست وزير قانونی ايران اعلام, و به صلاحيت محکمه اعتراض کرد و گفت تنها ديوان عالی کشور می تواند رئيس دولت را بازخواست قضايی کند. با بيان اين مطلب، جلسه محاکمه به مدت يک هفته تعطيل شد تا اعضای محکمه که چند افسر ارشد بودند، ظاهراً به صلاحيت خود رسيدگی کنند.
 دکتر مصدق گفته بود که طبق قوانين ايران، ديوان عالی کشور جای رسيدگی به قصور نخست وزير و وزيران است. وی برکناری خود را يک کودتای خارجی خوانده بود و گفته بود:
 «جز با رأی عدم اعتماد پارلمان، فرد ديگری حق برکناری نخست وزير را ندارد، و در صورت وقوع چنين عملی، اين ارتکاب جرم است که بايد به اتهام نقض قانون اساسی و ناديده گرفتن اراده مردم محاکمه و مجازات شود. کودتا يعنی برکنار کردن دولت از طرق غيرقانونی و بنابراين کودتاگران مجرمند، نه من که برگزيده ملت و رئيس قانونی دولت هستم. عامل و دست نشانده بيگانه خائن و مجرم است، نه من». انتشار اخبار مربوط به آغاز محاکمه دکتر مصدق، خشم مردم را برانگيخت.  بازار تهران به نشانه اعتراض تعطيل و تظاهرات مردم در چند شهر ازجمله تهران و تبريز آغاز شد. نيروهای سرکوبگر نظامی، قسمتی ديگر از بازار تهران را ويران و به سوی مردم معترض تيراندازی کردند که ضمن آن دو تن کشته و عده يی مجروح شدند.

۱۳۹۲ آبان ۱۶, پنجشنبه

وضعيت رژيم در آستانهٴ مذاکرات اتمی

يک روز مانده به مذاکرات اتمی ژنو، شاهد شدت يافتن جنگ قدرت در درون رژيم هستيم. هم در رأس و هم در عمق. در رأس رفسنجانی تلاش می کند از دود و دم 13آبان عليه سازندگانش يعنی باند خامنه ای استفاده کند. باز هم به خمينی متوسل می شود و می گويد اگر او 13آبان را مهم می دانست به خاطر بقای نظام بود، نگذاريد اصل موضوع در «فرعيات سياسی گم شود». ترجمه حرفش به زبان صريح اين است که وقتی بقای نظام در خطر است، موضعگيری عليه آمريکا از فرعيات به حساب می آيد، پس نبايد با دامن زدن به آن در مسير مذاکرات اتمی سنگ اندازی کنيد. 

خامنه ای پاسخ رفسنجانی را در يادداشت روز کيهان می دهد. با کلمات و عباراتی نيش دار و مملو از اتهام و تهديد. می نويسد «عدهٴ اندکی» که «خود را برتر از دولت» و «پدرخوانده» می دانند، می گويند وقتی دولت در حال مذاکره است، شعار «مرگ بر آمريکا، يعنی تضعيف دولت». روشن است که منظور از «پدرخوانده» کسی جز رفسنجانی نيست. کيهان خامنه ای سپس «پدرخوانده» را به «پهن کردن فرش قرمز برای يانکيها» متهم می کند و تهديد کنان می نويسد: «سيلی مردم» خواب را از چشم او که در حال ديدن خوابهای پنبه دانه برای رابطه با آمريکا بود، پراند. 

ملاحظه می کنيد که جنگ در رأس نظام چگونه عميق و شديد می شود. عميق به حدی که اتهامات مطرح شده را می توان زمينه سازی برای حذف در گامهای بعدی دانست. 

از طرف ديگر اخبار تلويزيون و روزنامه های رژيم نشان می دهد که جنگ قدرت در عمق نظام هم با همين شتاب تشديد می شود. از جمله در مجلس ارتجاع شاهد تعميق و فشرده تر شدن صف بندی باندها هستيم. از يک طرف باند خامنه ای در مجلس آخوندی برای وزرای حسن روحانی سفرهٴ استيضاح پهن می کند. از طرف ديگر روزنامه های باند رفسنجانی می نويسند که «انتقادات پی درپی اصول گرايان مجلس» به دولت از سر دلسوزی نيست بلکه رنگ و بوی خطرناکی دارد تا حدی که «خوشايند مجلس» هم نيست. منظورش اين است که باند خامنه ای در مجلس آخوندی اقليتی هستند که درصدد سنگ اندازی در مسير حرکت دولت هستند و اکثريت مجلس از جمله لاريجانی در مقابل آنها قرار دارند و لاريجانی بارها از همکاری و نزديکی با دولت حرف زده است. 

روزنامه حکومتی اعتماد، در توضيح ابعاد جنگ قدرتی که در مجلس جريان د ارد، آن را به اقليت و اکثريت (يک سوم و دوسوم) تقسيم کرده و رو در رو قرار داده است. اين جنگ که به ويژه در آستانهٴ مذاکره با 5+1 شاهد تشديد آن هستيم، قطعاً پس از مذاکرات شتاب بيشتری می گيرد و رويارويی باندها به سمت خشونت و درگيری بيشتر پيش خواهد رفت.

۱۳۹۲ آبان ۱۵, چهارشنبه

شانزده نفر، دست بسته، اعدام شدند


پرینت
  خميني در سال 1357، در چنين روزهايي، در پاريس بود و صبح و ظهر و شب پاي ثابت مصاحبه با خبرنگاران خارجي. نماز ظهر و عصر و مغرب و عشاي او يک نمايش سياسي بود و زير برق نورافکنهاي خبرنگاران تلويزيونهاي آمريکا و اروپا، «تسبيحات اربعه» مي خواند و اين طور وانمود مي کرد که کارش فقط ارشاد است و به عوالم دنيايي اعتنايي ندارد. بعد از پايان نماز مشغول موعظه مي شد که به «شيطان بزرگ» بفهماند که آخوندها در پي کسب قدرت نيستند و نمي خواهند وکيل و وزير و رئيس جمهور بشوند. بالاخره هم با اين رنگ و نيرنگها خرش را از پل گذراند و به «مشروطه»اش رسيد و آمريکا و کشورهاي بزرگ غرب هم قانع شدند که حکومت آخوندي در ايران مي تواند منافع درازمدتشان را تأمين کند. شاه را کنار گذاشتند و به جايش خميني را نشاندند و انقلاب با آن همه خونهايي که براي بارورکردن نهال آزادي نثارکرد، ملاخور شد.
   در آن روزها دکتر ابراهيم يزدي، گروه گروه، خبرنگاران خارجي را براي مصاحبه با خميني همراهي مي کرد. يادم مي آيد خميني هر بار که  به جاي «آيت الله خميني» مي شنيد «آيت الله کوميني» تبسّمي بر لبانش مي نشست و روي تشکچه اش جابه جا مي شد تا جواب دندان شکني بدهد و همه را مات و مبهوت کند.
  دکتر يزدي سؤالاتي را که لازم بود بر روي آنتنها برود، از قبيل «آيا در حکومتي که شما مي خواهيد برقرارکنيد آزادي يا مسکن شامل حال همه مي شود؟ آيا حق و حقوق اقليتها محفوظ است؟ آيا نفت را به همه کشورها مي فروشيد؟»، از قبل آماده مي کرد و در اختيار خبرنگاران قرار مي داد که از خميني بپرسند. حاصل آن مصاحبه ها خبرهاي خوب و دلگرم کننده يي بود که بر روي آنتنهاي کمپانيهاي نفتي مي رفت و اين يقين را به وجود مي آورد که در به همان پاشنه سابق خواهد چرخيد و به منافع «از ما بهتران» صدمه يي وارد نخواهدشد.
    ناگفته نگذارم که اين بروبياها و رونق بازارها، از حدود دو هفته بعد از ورود خميني به پاريس شروع شد. دولت فرانسه در ابتداي ورود خميني به اين کشور به او اطلاع داده بود اجازه هيچگونه فعاليت سياسي ندارد. خميني در يکي دو هفته اول ورودش به شهرک «نوفل لو شاتو» مثل برج زهرمار بود و از ناراحتي به خودش مي پيچيد و اين ناراحتي را در جمع اطرافيانش پنهان هم نمي کرد و به زمين و زمان بد و بيراه مي گفت. تا اين که پس از قول و قرارهاي پنهاني و قبول شرط و شروط آنها توسط خميني، راهها به روي او بازشد و سيل خبرنگاران و فيلمبرداران رسانه ها و مطبوعات غربي به نوفل لوشاتو روان شد و خورشيد اقبال او از غرب طلوع کرد! از آن پس بود که خبرنگاران را، وقت و بي وقت نزد خميني مي بردند. حتي موقع ناهارخوردن خميني خبرنگاري را بردند تا از غذاي ساده او عکس و فيلم بگيرد. عکس سيني آبگوشتي هم که طاهره دبّاغ پخته بود، بر روي آنتن خبرگزاريها رفت.
   يک روز علي اکبر محتشمي پور در حالي که از خوشحالي در پوست نمي گنجيد، به من گفت: «محمودآقا» شنيدي که خبرنگاري زندگي ساده و بي تکلّف آقا را با زندگي پاپ مقايسه کرده است؟ زندگي مرجع تقليد شيعيان کجا و زندگي پاپ کجا؟
  آن روزها از همه جا به ديدار خميني مي آمدند؛ هرکسي با هر مرامي. خميني  که به خاطر مسائل سياسي به مرجعيت رسيده بود، به راحتي دروغ مي گفت و واقعيتها را قلب مي کرد.
     آخوندها پاي ثابت حضور در «نوفل لو شاتو» بودند. شيخ فريدون روحاني هم كه خودش را به پاريس رسانده بود تا از قافله مفتخورها عقب نماند، قبل از نماز ظهر و عصر، زودتر از همه، جانمازش را پشت سر خميني مي گذاشت تا جايش محفوظ بماند. ظاهرش نشان مي داد که هم نمازخوان و متدين و هم فکلي است. هم «و لالضّالين» را مي کشيد، هم زلفش را نشان مي داد. عکّاسان سر نماز از خميني عکس مي گرفتند و شيخ حسن روحاني که آن زمانها هنوز در جلو نامش کلمه «دکتر» را يدک نمي کشيد، يقه آنها را مي گرفت و از آنها مي خواست که يکي از آن عکسها را به او بدهند. همان کاري که شيخ صادق خلخالي انجام مي داد. بعدها شيخ صادق خلخالي به پشتوانه اعدامهاي بي رحمانه اش، به خصوص در کردستان و ترکمن صحرا، کانديداي رياست جمهوري شد و نورچشمي خميني.
    نيازي به گفتن ندارد که از آن زمان تا اين زمان، اعتبار همه کساني که در نظام ولايت فقيه به مسندي نشستند، همدستي با خميني و خامنه اي در کشتار هرچه بيشتر آزاديخواهان بوده است. تاکنون اين رژيم جهل و آدمکشي از طريق همين سياست کشتار و اعدامهاي بي رحمانه و به بندکشيدنها و به زير شکنجه هاي وحشيانه بردنها، حکومت ظالمانه اش را ادامه داده است و اين کوره آدمکشي، بي وقفه، سرگرم قرباني گرفتن است و تا سرنگوني رژيم آخوندي همين روال ادامه خواهد يافت.
   در چهارم آبانماه 1392  شانزده نفر در زاهدان اعدام شدند. نه نفر از اعدام شدگان به کشتار پنجاه و دو مجاهد در اشرف اعتراض کرده بودند. از اين رو، جان همه کساني که به اين کشتار اعتراض کردند، در خطر است.
   معني «اعتدال» در دولت شيخ حسن  و همدستان او چيزي جز ريختن هرچه بيشتر خون بي گناهان نيست. «برعکس نهند نام زنگي کافور». نمونه اش خون بي گناهاني است که در سيستان و بلوچستان به زمين ريخته شد. اين شهيدان در کدام محکمه يي محاکمه و محکوم شده بودند، که اين چنين بي رحمانه سر به دار شدند؟
     آخوندها سي و چند سال است که براي حفظ حکومت ظالمانه شان، ايجاد رُعب و وحشت را سرلوحه سياست جنايتکارانه شان قرارداده اند و در تمام اين مدت طولاني، دادخواهان بي گناه را به دار کشيده و حتي ساعتي از اين سياست ظالمانه «النصرُ بالرُّعب» دست نکشيده اند. اما دلالان و کار چاق کن هاي بازار مماشات و راديو ـ تلويزيونهاي نفتخواران بين المللي و آقازاده هاي لندن نشين، بي توجه به خوني که در اثر ستمگريهاي نظام ولايت از پيکر جامعه ايران در اين سي و چند سال به زمين ريخته و باز هم مي ريزد، در زير پاي «شيخ فري» فريبکار نابکار فرش قرمز پهن مي کنند، با اين خيال باطل که براي هميشه آسياب دنيا به کامشان مي چرخد و «بهار» ايران هرگز فرانخواهد رسيد.
    آيا معني «اعتدال» آخوندي اين است که جوي خون به راه بيندازند و با «خنده ـ درماني» سر مردم را شيره بمالند و ميزهاي مذاکره را براي بستن قراردادهاي ايران برباده هرچه پررونق تر نمايند و عکسهاي جور وارجور يادگاري بگيرند؟
   همه مي دانند که در تمام اين سالهاي سياه و نکبت بار، يک نيروي مبارز و از جان گذشته، نگذاشته که آب خوش از گلوي سردمداران آدمکش و غارتگر پايين برود و آن هم سازمان مجاهدين خلق بوده است. آيا هيچ به اين نکته فکر کرده ايد که در اين ماههاي اخير که رژيم بحران زده خامنه اي در زير بار سنگين تحريمهاي بين المللي و ورشکستگي اقتصادي به نقطه تعيين تکليف رسيده است، عرصه شيطان سازي از مجاهدين نيز بسيار فعال و پررونق شده است؟
       رژيم آخوندي از يک سو، با اعدامهاي جنايتکارانه مردم بي گناه در زندانها و در ملأعام، بر آن است که ترس و وحشت را در جامعه جاري کند و مسير اعتراضهاي فراگير اجتماعي را ببندد و اميد به آزادي را در دلها خشک کند و از سوي ديگر، با اهريمن جلوه دادن سازمان مجاهدين و رهبري و اعضايش، سعي دارد اين قوي ترين کانون زنده و جوشان آزاديخواهي را ازميان بردارد و از پيوند سازمان مجاهدين با اعتراضها و خيزشها جلوگيري کند.
    بدون شک کساني که با دستاويز رسواشده «منتقد مجاهدين و دشمن رژيم»، در شيطان سازي سازمان مجاهدين سر از پا نمي شناسند، آتش بيار معرکه يي هستند که رژيم و همدستان خارجيش براي نابودکردن مجاهدين بپاکرده اند. طبيعي است وقتي تشکيلات قدرتمندي مثل تشکيلات مجاهدين دربرابر کشتارهاي هر روزه قدعلم نکند و اعتراضها در گلوها بخشکد، خونهاي بيشتري به زمين ريخته مي شود. دشمني با جدّي ترين نيروي برانداز رژيم، نه تنها مبارزه با تباه کنندگان جان و مال مردم ايران به شمار نمي آيد، بلکه آنها را در اين راه جري تر مي کند.
    اين را بدانيد که با اين شيوه هاي شناخته شده و رسوا نمي توانيد مردم را گول بزنيد و ترديدي نيست که خون اين جوانهاي بي گناهي که هر روز در يک گوشه يي از سرزمين مصيبت ديده ايران به زمين مي ريزد با خون 52 پاکباخته اشرفي که با سرفرازي جانشان را براي رهايي کشورشان از چنگ رژيم خونريز در طبق اخلاص نهادند، در هم خواهد آميخت و سيلي خواهدشد كه بنيان اين رژيم مفلوک و همدستانش را با خود خواهد برد و بهار آزادي مردم به جان آمده فراخواهد رسيد و مشت همه رسوايان واخواهدشد.
   تظاهرات پرشور هم ميهنان در آمريکا در اعتراض به مالکي، مزدور دست نشانده خامنه اي، براي آزادي هفت گروگان اشرفي و برقراري امنيت در زندان ليبرتي از يک سو، و تظاهرات و اعتراضهاي هر روزه مردم ستم کشيده در اهواز و بندرعباس و اراک و اصفهان و تهران و ... از سوي ديگر، نويدبحش فرارسيدن چنين بهار فرخنده يي است. بهاري که همه آحاد مردم از هر رنگ و مرامي از آن به تساوي بهره خواهندبرد.
  امروز ايران آتش زير خاکستر است و آخوندها راه فراري براي درامان ماندن از خشم فروخفته خلق ندارند.
حسين اخوان

هم مذاکره هم تشديد جنگ قدرت


روزنامه های باند خامنه ای نمايش 13آبان را در صفحات اول با آب و تاب منعکس کردند. با چنين عناوينی: «بزرگترين و بی سابقه ترين تجمع ضداستکباری»، «تظاهرات بی سابقه ضدآمريکايی»، «بزرگترين تظاهرات ضدآمريکايی سالهای اخير»، «پرشکوه ترين تظاهرات ضدآمريکايی» و «خروش ملی عليه استکبار آمريکايی». 

روزنامه های باند رفسنجانی لااقل در صفحات اول، نمايش 13آبان را مسکوت گذاشتند يا چنين تيترهايی انتخاب کردند: «يک 13آبان پرحاشيه، ناگهان سعيد جليلی سخنران شد» يا «راهپيمايان13آبان: مذاکره در چارچوب ”نرمش قهرمانانه“ دنبال شود». 

ملاحظه می کنيد که نمايش 13آبان هم قبل از هرچيز، صف بندی باندها در برابر هم را فشرده تر کرده است. بر شدت جنگ قدرت افزوده است. همان جنگ قدرتی که پس از حرفهای خامنه ای تشديد شده بود. 

جنتی، دبير شورای نگهبان ولايت فقيه هر گونه کوتاه آمدن را «شکست جمهوری اسلامی» می داند و می گويد: «کسانی که فکر می کنند ما در مسأله هسته يی کنار آمده ايم بايد بدانند که امکان کنار آمدنی در کار نيست». 

ميرکاظمی عضو مجلس ارتجاع در روزنامه رسالت، ارگان باند مؤتلفه به صراحت از ضرورت تفسير اظهارات خامنه ای حرف می زند. می گويد: حمايت از تيم مذاکره کننده را بايد تفسير کرد؛ سؤال اين است که آيا حين مذاکره طرفهای مقابل نيز از سياستهای تحريمی عقب نشينی کرده اند يا خير؟» 

در مقابل سخنگوی وزارت خارجه دولت حسن روحانی هم اظهارات يکشنبهٴ خامنه ای را در راستای نظرات باند رفسنجانی برجسته می کند و تأکيد او بر تأييد مذاکره کنندگان را «فصل الخطاب» می داند و می گويد مذاکرات با «قوت و قدرت ادامه» پيدا می کنند. 

عراقچی، معاون وزير خارجه دولت روحانی هم با يک احترام پروتکلی به اظهار بدبينی خامنه ای، حرف او را به تمسخر می گيرد و می گويد: «بدبينيها جای خود را دارد. اما بدبينی مانع از انجام مذاکرات نيست. اگر دو طرف نسبت به هم خوش بين باشند چه بسا احتياج به مذاکره وجود نداشته باشد». 

می توان نمونه های متعددی ديگری از همين رويارويی را در اظهارات سردمداران رژيم و رسانه های باندی ديد. در عمده آنها دو رويکرد ديده می شود: اول نياز به مذاکرات برای رفع تحريمها و دوم زمينه سازی برای تشديد جنگ باندی در مرحله پس از مذاکرات. جنگی که در آن يک باند بايد طرف ديگر را کنار بزند و تعادل قوا را به طور نهايی به نفع خودش بچرخاند. امری که به نظر می رسد با پايان حيات ننگين و پر جنايت نظام ولايت همزمان باشد.

۱۳۹۲ آبان ۱۴, سه‌شنبه

مرگ يک چپاولگر


حبیب الله عسگر اولادی
حبيب الله عسگر اولادی

حبيب الله عسگر اولادی مرد. او شريک و از اعضای باند خامنه ای بود و از او به عنوان پدر معنوی! باند فاشيستی موتلفه، و دبيرکل جبهه موسوم به «پيروان خط امام و رهبری» اسم می بردند. 
او در واقع پدر معنوی و شريک قصاب اوين لاجوردی هم بود. 
عسگر اولادی در سالهای اخير، بيشتر به عنوان «جوشکار» بين باندهای رژيم عمل می کرد و به مثابة عصای زير بغل خامنه ای، تلاش می کرد، ب رفسنجانی و ساير ريزشيهای نظام را حول خامنه ای جمع کرده و حکومت او را سر پا نگهدارد. 
عسگر اولادی، رئيس يکی از بزرگترين «تراست» های نظام ولايت فقيه، معروف به «کميتهٴ امداد امام خمينی» بود. 
کميتهٴ امداد، يکی از مؤسسات بزرگ صدور ارتجاع و بنيادگرايی نظام ولايت فقيه است که در کشورهای همسايه از جمله عراق، افغانستان، پاکستان، جمهوری آذربايجان، و کشورهای تاجيکستان، ازبکستان، قزاقستان، قرقيزستان، اندونزی، مالزی، شيخ نشينهای خليج فارس، از يمن و عدن تا کويت و امارات، شعبه داشت. در سوريه، لبنان، فلسطين، بوسنی و هرزه گوين، و بسياری از کشورهای مسلمان آفريقايی تا جزاير دور کومور در شرق آسيا، بارها نسبت به فعاليتهای بنيادگرايانهٴ اين بنياد تحت رياست عسگر اولادی توسط سازمانهای اطلاعاتی يا نيروهای ملی اين کشورها ابراز نگرانی شده بود. 

عسگر اولادی نقش بارزی در فراهم کردن اسباب و توجيه سرکوب مردم و به خصوص جوانان و دانشجويان در زمان خامنه ای داشت. از جمله در مهر سال 86، به ميدان آمد تا با نسبت دادن حرکت بزرگ اعتراضی دانشجويان دانشگاه تهران به مقاومت ايران، عمق وحشت رژيم از تهديد اصلی خود را آشکار کند. وی که در جمع عوامل باند مؤتلفه صحبت می کرد، با اشاره به اعتراضات دانشگاه تهران گفت: «برخی از معترضان خواسته يا ناخواسته در اين مراسم همان شعارهای منافقين و صهيونيستها را در دانشگاه کلمبيا مطرح کردند. هنگام حضور رئيس جمهوری در دانشگاه کلمبيا، عده يی از صهيونيستها و منافقين با ايجاد اخلال در برنامه و طرح شعارهايی عليه نظام سعی داشتند حيثيت جمهوری اسلامی را خدشه دار کنند». 

عسگر اولادی از اولين تئوريسينهای اتمی شدن رژيم بود، از جمله در 22بهمن سال 1385 گفت: «در زمينه هسته يی نبايد با دشمن مکار از در سازش و نرمش وارد شد». 

عسگر اولادی که عضو مجمع تشخيص مصلحت نظام نيز بود در زمينه هسته يی گفته بود: «: «همه بايد در اين باره يکپارچه باشيم و بگوييم که انرژی هسته يی حق مسلم ماست و ذره يی از اين حق کوتاه نمی آييم»... 

اولين بار مردم در سال 1355 با نام حبيب الله عسگر اولادی آشنا شدند که بر صفحه تلويزيون شاه ظاهر شد و سه بار شاهنشاها سپاس گفت تا از زندان آزاد شود. 

عسگر اولادی بعد از ربوده شدن انقلاب مردم ايران به دست خمينی، توسط او «عزت يافت و بر صدر» نشست. و با کمک برادرش اسدالله توانست سرنخ بسياری از امور اقتصاد ايران را به جيب خود و خانواده اش وصل کند. نام عسگر اولاديها با نام انحصارهای بزرگ در صادرات و واردات ايران عجين شده است. با نام رانتهای ميلياردی و نجومی. 

هم چنانکه نام حبيب الله عسگر اولادی با تأسيس اولين نهادهای سرکوب ازاديها در رژيم خمينی عجين است. عسگر اولادی چند دوره عضو شورای مرکزی حزب جمهوری اسلامی. معروف به حزب چماق به دستان بود. 

عسگر اولادی، يکی از عناصر اصلی فساد و سرکوب و توسعهٴ تروريسم و بنيادگرايی در رژيم خمينی بود. رژيمی که با تمام سرکردگان، عوامل و عناصرش بی شک در رويارويی با خلق به پاخاسته ايران و پيشتازان مجاهدش روانه زباله دان تاريخ خواهد شد.

دلداری بازماندگان محزون يا گريه بر فرهنگ و هنر مدفون


Capture


نزديک به 1000سال پيش، ابن خلدون، مورخ و متفکر شهير گفت: «موسيقی از نخستين صنايعی است که در هنگام ويرانی و سير قهقرايی يک اجتماع، از آن رخت برمی بندد و زايل می شود»... .

اين گفته را به ذهن خويش بسپاريد تا باز به آن برگرديم... .

اخيراً به چکيده ی خبرهايی که در سايتهای خبری بود نگاهی انداختم... خبرها کوتاه بودند! اما تأسف بار. توجه کنيد:
خانه استاد کسايی به بهانه تعريض خيابان آذر تا چند وقت ديگر خراب می شود. اين تصميم را شهرداری اصفهان در زمان حيات استاد گرفته بود که با پيگيری خود استاد قرار شد اين اتفاق به پس از مرگ او موکول شود.

خانه ی يک طبقه ی استاد تجويدی به برجی چند طبقه در خيابان ملاصدرا تبديل می شود.

مراسم سالگرد در گذشت استاد مشکاتيان در آبادان که با بليط رايگان برای عموم تدارک ديده شده بود، توسط ادارهٴ ارشاد لغو شد.

صدها تن از خانمها و آقايان نوازنده و معلم موسيقی در نجف آباد که در اعتراض به لغو مجوز کلاسهايشان، جلوی ادارهٴ ارشاد تجمع کرده بودن، توسط لباس شخصی ها به شدت مورد ضرب و شتم قرار گرفتند. چند خانم که جراحات شديد داشتند، به بيمارستان منتقل شدند.

36تن از هنرمندان در کرمانشاه (شامل فيلمسازان، خوانندگان، نوازندگان، ترانه سرايان و آهنگسازان) به جرم داشتن استوديوی زير زمينی دستگير و به يک سال زندان يا پرداخت ميليونها تومان جريمه ی نقدی محکوم شدند.

پيش از اين هم شنيديم سنگ مزار استاد غلامحسين بنان، به بهانهٴ هم سطح کردن آن با زمين گورستان، تخريب شد. همچنين تخريب خانهٴ قديمی اين استاد گرانقدر. آن هم بعد از بيرون کردن اجباری همسر ايشان، خانم پريدخت بنان، از اين خانه. اين بانوی بزرگوار که سالها توانسته بود با مقاومت خويش، جلوی اين کار را بگيرد، اکنون با دلی پر از غم، نزد تنها پسرش زندگی می کند...

کم گفتم که زياد نگفتم، وقتی اينها را پهلوی هم می گذارم، احساس می کنم قلبم چکه چکه از چشمانم ميچکد... واقعاً آدم نمی داند غمگسار بازماندگان اين قضايا باشد يا بر گنجينهٴ فرهنگ و هنر کشورمان که به دست قومی بربر به نابودی می رود گريه کند...

حتماً شنيده ايد که خانهٴ هنرمندان شهير مصر، ام کلثوم و محمد عبدالوهاب، اکنون موزه يی است برای تجديد ديدار عاشقان موسيقی عرب. و يا بنای يادبود شوپن دو لهستان، که زيارتگاه موسيقيدانان جهان است و خيلی موارد مشابه در ديگر کشورها. اما بر ميهن ما با چنين سابقه يی از تمدن و فرهنگ و هنر، اين می گذرد...

حالا برمی گرديم به همان جمله يی که در آغاز اين يادداشت خوانديد:
«موسيقی از نخستين صنايعی است که در هنگام ويرانی و سير قهقرايی يک اجتماع، از آن رخت برمی بندد و زايل می شود»...
 از: کاميار ايزدپناه

پيآمد حرفهای خامنه ای - تشديد جنگ قدرت


خامنه ای
خامنه ای

حرفهای ديروز (يکشنبه) خامنه ای به ظاهر دعوت باندها به وحدت بود، اما به نظر می رسد نتيجه عکس داشته است. جنگ قدرت در مطبوعات امروز رژيم تشديد شده و از قضا اصلی ترين موضوع جنگ همين حرفهای خامنه ای است. کيهان، که ارگان خود ولی فقيه است، با انتخاب عنوان «رشته های خط سازش پنبه شد»، يادداشت روزش را به حمله عليه باند رقيب اختصاص داده است. به اين ترتيب که ابتدا با استفاده از حرفهای خامنه ای به شکل ظاهری باند رفسنجانی را به دو دسته تقسيم می کند: «مذاکره کنندگان» و «تبليغاتچيهای مواجب بگير». سپس اين دوميها را به باد حمله می گيرد. جالب اين که با استناد به حرفهای خود خامنه ای آنها را «جريان سياسی ـ رسانه يی تسليم طلب» می نامد، به آنها برچسب «وارونه نمايی»، «گمراه گری سياسی»، «نيابت دشمن» و «ورشکستگان به تقصير» می زند. سرانجام هم آنها را متهم می کند که قصد دارند نظام را در برابر آمريکا «مستأصل» و ناچار از «تسليم و سر کشيدن جام زهر» نشان دهند. روشن است که به رغم تعارفات اوليه و جدا کردن حساب «مذاکره کنندگان»، تمامی نشانيهايی که داده آدرس باند رفسنجانی ـ روحانی يعنی همين «مذاکره کنندگان» است. 

در مقابل، باند رفسنجانی ـ روحانی هم حرفهای خامنه ای را فرصتی برای تهاجم و زبان درازی عليه باند رقيب دانسته است. مثلاً روزنامه حکومتی ابتکار (نزديک به باند رفسنجانی) در سرمقاله اش، رقيبان را مورد حمله قرار داده که ديديد ولی فقيه گفت «کسی حق ندارد مذاکره کننده های کشور را سازشکار معرفی نمايد». پس «اين همه هياهو و جنجال و وا انقلابا و وا اسلاما چه معنی دارد؟»، چرا «موج تشکيک و ترديد» راه انداخته ايد؟ تا آنجا که «تيم مذاکره کننده» مجبور شده «عمده انرژی خود را بر اثبات صحت قسم حضرت عباس خود مصروف» کند. اين روزنامه باند رفسنجانی خطاب به باند خامنه ای اضافه کرده که شما «به رغم تأکيد مکرر و تصريح» ولی فقيه، «هم چنان بخش مهمی از تريبونهای داخلی» را به کار گرفته ايد و چنان «فضا را آشفته نشان» داده ايد که «گويا نظام دچار دو قطبی سازشکار و مبارز گرديده است». 

اين جنگ البته توسط خود حسن روحانی هم در پوشش بيان ديپلوماتيک جريان دارد. آنجا که با تشکر از خامنه ای به خاطر «حمايت از سياست دولت» می گويد که اين حمايت از ابتدا هم بوده و تمام مسيری که طی شده همواره بر اساس نظر خود او بوده است. يعنی پای خامنه ای را به موضعی که خواهان آن نيست می کشاند. خامنه ای می خواهد تأييد مذاکرات را در لفافه تأييد «مذاکره کنندگان» بپيچد تا بتواند از حملات وحوش باند خودش در امان باشد، اما حسن روحانی پای او را به ميان می کشد و می گويد خود او در جريان همهٴ تصميمهای مربوط به مذاکرات هست. چنين است که روحانی با استفاده از فرصت تشکر از خامنه ای تصميم به ادامه مسير زهر خوردن را مهر می کند و می گويد ما در مذاکرات کاملاً جدی هستيم و آرزو می کنيم که طرف مقابل هم جدی باشد. 

ملاحظه می کنيد که چگونه پيآمد حرفهای خامنه ای، با آن همه تأکيد بر وحدت باندها، تشديد جنگ بوده است. از اين وضعيت دو نتيجه می توان گرفت: 
اول: توافق همهٴ باندها از جمله خود خامنه ای بر سر تن دادن به عقب نشينی اتمی در مذاکرات تا حدی که راه کاهش تحريمها باز شود. اين يعنی يک نوشيدن يک جرعه زهر. 

دوم: خامنه ای گرچه در اظهارات يکشنبهٴ خودش اين توافق را آشکار کرد و بر آن مهر زد، اما در آتش جنگ باندی هم دميد. نقشهٴ او اين است که بلافاصله پس از ايجاد گشايش در تحريمها (اگر چنين چيزی رخ بدهد)، باند رفسنجانی را مهار و گام به گام از ميدان به در و حذف کند. البته روشن است که به ويژه پس از مرحله زهرخوردن، باند رفسنجانی از چنان موقعيتی در تعادل قوای درونی رژيم برخوردار می شود که حذف آن به سادگی عملی نخواهد بود و اين کار مستلزم چنان جنگ خونين درونی است که نظام ولايت فقيه را در ضعيف ترين وضعيتش در آستانهٴ سرنگونی قرار می دهد.

۱۳۹۲ مهر ۲۸, یکشنبه

ورود توریست آزاد شد، تکلیف اصلاح طلبان تبعیدی چه میشود

سعید فخر، 20 اکتبر 2013
دولت روحانی ورود توریست به کشور را آسان کرده تا خارجیان به ایران بیایند و سفرای حسن نیت کشور برای غرب باشند. در همان حال، مقامات قضائی تهدید میکنند که اگر اصلاح طلبان تبعیدی به کشور بازگردند تحت تعقیب قرار میگیرند. ازاینرو، اصلاح طلبانی که سالهاست نقش روابط عمومی نظام در خارج را بازی میکنند دچار سرخوردگی و یاس  شده اند
----------------------------------------------------------------------------------------------
روزنامه گاردین که اگر روزی یک مقاله بنفع رژیم ایران چاپ نکند اموراتش نمی گذرد، در مقاله ای به قلم یکی از روزنامه نگاران هوادار رژیم بنام سعید کمالی دهقان با خوشحالی خبر داده است که دولت روحانی در راستای تنش زدائی با غرب، ورود توریست به کشور را آسانتر کرده است: "محمد علی نجفی معاون رئیس‌جمهور و رئیس سازمان میراث فرهنگی و گردشگری گفت، ایران در حال آسان کردن شرایط سفر به ایران و برداشتن ویزا برای بسیاری از کشورهای خارجی است. وی عنوان کرد که پیش‌بینی می‌کند ظرف دو یا سه ماه آینده تعداد توریست‌های خارجی که به ایران سفر می‌کنند به شدت افزایش یابد." نجفی گفت: "امیدواریم توریست‌های خارجی سفرای حسن نیت کشور ما برای مردم جهان باشند."
بازکردن درب های کشور به روی خارجیان، درست در زمانی انجام میشود که مسئولین حکومتی منجمله اژه ای سخنگوی قوه قضائیهعلنا تهدید کرده اند که اگر براداران و خواهران اصلاح طلب مقیم خارج که در فتنه 88 نقش داشته اند به ایران بازگردند، بلافاصله تحت تعقیب قضائی، یعنی بازجوئی و زندان قرار خواهند گرفت.
از اینرو، بسیاری از اصلاح طلبان تبعیدی که در این سالها نقش روابط عمومی نظام در خارج از کشور را بازی کرده اند و انتظار داشتند که با پیروزی حسن روحانی برایشان هواپیمای اختصاصی فرستاده شود و با سلام و صلوات آنها را به میهن بازگردانند، اکنون بشدت سرخورده و مأیوس شده اند.
یکی از دوستان پیشنهاد میکرد که شاید این اصلاح طلبان بتوانند با استفاده از پاسپورت های خارجی، بعنوان توریست به ایران بروند و بدین ترتیب، هم به امورات خود در داخل کشور رسیدگی کنند و هم در بازگشت به خارج، همانطور که نجفی گفته، نقشی را که در این سالها به خوبی بازی کرده اند یعنی سفرای حسن نیت نظام را کماکان ادامه دهند.

۱۳۹۲ مهر ۲۷, شنبه

مذاکرات هسته ای، رویای رژیم و کابوس مردم ایران




هدف رژیم حفظ قابلیت تولید سلاح هسته ای است. سران نظام خیال میکنند که با خرید وقت و استفاده از کارت های منطقه ای و بهره گیری از شکاف های سیاسی در آمریکا و با دور زدن اسرائیل میتوانند آمریکا را مجبور به پذیرش هژمونی منطقه ای جمهوری اسلامی مجهز به توان هسته ای کنند. اصرار رژیم برای پیگیری این تئوری متوهمانه که به دکترین برد-برد معروف شده، کشور را بازهم ویران تر میکند
----------------------------------------------------------------------
دور جدید مذاکرات هسته ای در ژنو پایان یافت و قرار است سه هفته دیگر، نمایندگان جمهوری اسلامی و کشورهای 1+5 مجددا ملاقات کنند. از سال 2002 که برنامه هسته ای مخفی رژیم ایران علنی شد، طی یازده سال گذشته، این مذاکرات همواره ادامه داشته و به هیچ نتیجه ای نرسیده اند. رژیم ایران با اظهار خوشحالی ازاینکه سر جامعه بین المللی را کلاه گذاشته، توانسته است برنامه هسته ای اش را جلوتر ببرد ولی بموازات آن، تحریم های بین المللی افزایش یافته اند، اقتصاد و سرمایه های استراتژیک کشور نابود شده اند، ملت ایران فقیرتر و فلاکت زده تر شده اند و خطر تحریم های بیشتر و جنگ و نابودی سرزمین مان را تهدید میکند.
این بار نیز پس از پایان مذاکرات، طرفین اظهار خوشحالی کرده و این گفتگوها را مفید، بی سابقه، امیدوار کننده و گامی به جلو خوانده اند. نمایندگان رژیم از اینهم جلوتر رفته و به گفته سایت آفتاب، معاون وزیر خارجه عراقچی، گفته است که 1+5 با شکل و چارچوب طرح ایران موافقت کرده است و فقط بر سر جزئیات بحث نشده که آن نیز در مذاکرات بعدی حل و فصل خواهد شد.
اما به گزارش خبرگزاری فارس، سرگئی ریابکوف، نماینده ارشد روس‌ها دراین مذاکرات گفته است که: "فاصله میان مواضعی که توسط ایران و قدرت‌های جهانی درباره این موضوع اتخاذ شد را می‌توان کیلومترها توصیف کرد، در حالی که پیشرفتی که حاصل شد را می‌توان چند گام دانست."
رویای ظریف
اگرچه طرح پیشنهادی جدید رژیم در مذاکرات ژنو هنوز علنی نشده است اما از مجموعه اظهار نظرهائی که مقامات رژیم در مورد ادامه غنی سازی، حفظ ذخائر اورانیوم غنی شده، ادامه کار رآکتور آب سنگین اراک و افزایش تعداد سانتریفوژها در ماههای اخیر ابراز شده میتوان نتیجه گرفت که رژیم حداقل بدنبال حفظ قابلیت تولید سلاح هسته ای است. طبق گزارش ماه اگوست آژانس بین المللی اتمی، ایران در حال حاضر بیش از 7000 کیلوگرم اورانیوم غنی شده زیر 5 درصد و نزدیک به 200 کیلوگرم غنی شده در حد 20 درصد دراخیتار دارد و هیچگونه مصرف صلح آمیز برای آن در کشور وجود ندارد. این نکته ای است که همه کارشناسان و سیاستمداران جهان میدانند و رژیم ایران و عوامل اش در خارج از کشور آنرا پنهان میکنند. عبدالله رمضان زاده سخنگوی دولت خاتمی در مناظره علنی با مهدی فضائلی در 25 خرداد 87 در تهران گفت:
" در همه كشورها براي اعتمادسازي اول نيروگاه مي‌سازند، بعد غني‌سازي مي‌كنند. آنها (جامعه بین المللی) سوال مي‌كنند كه وقتي شما نمي‌توانيد نيروگاه بسازيد غني‌سازي را براي چه مي‌خواهيد. تنها دو كشور راهي جز اين رفتند و بدون اينكه نيروگاه بسازند بدنبال غني‌سازي رفتند يكي ليبي و ديگر كره شمالي كه ملت خود را به فلاكت انداختند.
اگر حق انرژي هسته‌اي را براي بمب مي‌خواهيم كه مشخص است دنيا اين مسئله را نمي‌خواهد اما اگر براي برق مي‌خواهيم آنها مي‌پرسند شما كه نيروگاه اتمي نداريد پس سوخت را براي چه مي خواهيد؟"
از اینرو، اصرار رژیم برای ادامه غنی سازی و چانه زنی بر سر میزان و نوع سانتریفوژها و پذیرش تحریم های کمرشکن نشان میدهد که تنها هدف رژیم حفظ توان تولید سلاح هسته ای است.
رژیم ایران براین باور است که با خرید وقت و با استفاده درست از کارت های برنده ای که در دست دارد، قادر خواهد بود آمریکا و غرب را مجبور به پذیرش این سناریو کنند. درهمین راستا، جواد ظریف دربازگشت از سفر نیویورک و در دیدار با کمیسیون امنیت ملی مجلس ادعا کرده است که: "جمهوری اسلامی توان و ظرفیت این را دارد که در صحنه بین المللی حریف آمریکا و اسرائیل شود برای این کار باید توانمندیهای خودمان و تیم دولت را باور کنیم. اگر برداشت ما این باشد که در داخل آمریکا یک صدایی وجود دارد اشتباه کردیم بلکه ما می توانیم با استفاده از اختلاف نظرها در آمریکا پیروز صحنه باشیم و البته رژیم صهیونیستی نقاط ضعف بسیار زیادی دارد که می توان از آنها استفاده کرد."
دکترین رژیم معروف به برد - برد یا سود دو جانبه
راهکار کنونی رژیم در برخورد با غرب و مسئله هسته ای روی دکترین معروف به "راه حل برد - برد" یا "سود دو جانبه" قرار گرفته است. این نظریه سالها قبل توسط علی اکبر ولایتی مشاور سیاست خارجی ولی فقیه در مقاله ای در روزنامه شرق تحت عنوان "استراتژى چهارم: راه برون رفت از چالش هاى سياست خارجى ايران" تبیین شد و اکنون نیز توسط روحانی و ظریف تبلیغ و پیگیری میشود. ولایتی گفت که رژیم ایران باید با استفاده از نفوذ منطقه ای خود، غرب را وادار کند تا هژمونی منطقه ای و توان هسته ای ایران را بپذیرد و با ایران کنار بیاید وگرنه، منطقه روی صلح و آرامش را نخواهد دید. این دکترین، برداشتی غیرواقعی و اجراء نشدنی از الگوی چینی، یعنی آشتی آمریکا و چین در دهه هفتاد میلادی است که طی آن، آمریکا با پذیرش هژمونی چین در جنوب شرقی آسیا، راه را برای همکاری استراتژیک بین دو کشور هموار نمود. ولایتی در مقاله خود در در 24 اسفند 1384نوشت:
"اگر جهان احساس كند در مناطق حساس خاورميانه (عراق، فلسطين و...) بدون حضور ايران نمى توان به صلح و امنيت رسيد آنچه رخ خواهد داد شكل گيرى يك جريان «سود دو جانبه» است. جهان بايد احساس كند در صورت تعامل با ايران سريع تر به صلح خواهد رسيد و ايران نيز احساس كند در صورت تعامل با جهان توسعه يافته تر خواهد شد.
كاربرد اين استراتژى در حل مسائل هسته اى نمونه اى از آ زمون آن در سياست خارجى جمهورى اسلامى است: سياست خارجى ايران هم اكنون درگير چالش هايى است كه در راس آنها مسئله هسته اى قرار دارد. براى عبور از اين مسئله ضرورى است كه ما از زمينى كه حريف و رقيب براى ايران گسترده است و قواعدى كه او براى بازى قرارداده خارج شويم و مسائل سياست خارجى ايران را به حوزه هايى تسرى دهيم كه در آن خودمان قواعد بازى را تعيين مى كنيم. با اين كار تمركز موجود بر سر مسئله هسته اى را از بين مى بريم."
جواد ظریف در اولین گفتگوی تلویزیونی خود پس از انتصاب به وزات خارجه به این امر اشاره کرد و گفت: "طرف مقابل (آمریکا) هنوز به این فهم نرسیده که نمی توان در دنیای امروز به هزینه دیگران به رفاه و پیشرفت رسید. اگر می شد بعد از یازده سپتامبر باید همه چیز آرام می شد و آمریکا از لحاظ جهانی در آرامش به سر می برد. اگر آمریکا به دنبال بازی با حاصل جمع صفر باشد هم خودش می بازد و هم طرف مقابل. ما نیازمندیم دیگران را به درک این واقعیت وادار کنیم که تنها از راه بازی برد- برد می توان به نفع جمعی رسید."
در این چهارچوب نظری، جمهوری اسلامی میتواند به غرب برای آرام کردن منطقه و خاموش کردن آتشی که خود جمهوری اسلامی بویژه در سوریه براه انداخته است، کمک کند. حسن روحانی در سخنرانی خود در انجمن آسیا در نیویورک گفت:
"در دوره گذاری که در آن به سر می بریم، ایران از توانایی های بالفعل و بالقوه لازم برای افزایش نقش خود در صحنه جهانی برخوردار است... جای تاسف است که در حال حاضر کشورهای زیادی در منطقه ما با مشکلات و چالشهای داخلی و بین المللی که برای دیگر بازیگران منطقه ای و بین المللی نیز دارای تبعاتی است، مواجه اند. تردیدی نیست که این مشکلات غالبا شامل موضوعاتی است که مورد علاقه یا موجب نگرانی بسیاری از بازیگران منطقه ای و جهانی است؛ بازیگرانی که باید دست به دست هم داده و تلاش مشترکی برای مواجهه با آنها صورت دهند. کشور من به عنوان یک قدرت عمده در منطقه کاملا آماده است تا در چنین جهتی حرکت کند و از هیچ تلاشی برای کمک به یافتن راه حل برای این مشکلات فروگذار نکند و از این طریق به حفظ صلح، ثبات و امنیت در منطقه کمک کند... ضروری است که از درگیر شدن در یک بازی با حاصل جمع صفر خودداری کنیم."
در همین زمینه، صادق خرازی همکار قدیمی جواد ظریف و معاون سابق وزیر خارجه، در مصاحبه اخیر خود با نشریه فارسی شرق الاوسط گفت:
"این بزرگترین اشتباه استراتژیک است اگر کسانی تصور کنند که ایران در واقع به دلیل فقر امکانات و بحران ها در حال باز کردن درهای خود است. این یک خطای استراتژیک است... بی تردید ایران و آمریکا منافع و تهدید های مشترک در منطقه دارند. ایران و آمریکا نزدیکترین کشورها به همدیگر برای تامین منافع مشترک و رفع تهدید های مشترک در منطقه هستند. هیچ کشوری در منطقه خلیج فارس و منطقه خاورمیانه شاید اینقدر قرابت منافع با آمریکا ندارد. در چند سال اخیر آمریکا دو دشمن خونین ایران یعنی طالبان و صدام حسین را از قدرت برکنار کرد. هر دو با ما در جنگ بودند، امروز القاعده همانقدر با ما بد است که با آمریکا بد است. هر دو کشور تهدید امنیت ملی از جانب ترافیک مواد مخدر و سلاح های متعارف داریم.
ایران و آمریکا می توانند تعریف جدیدی از همکاری و امنیت داشته باشند. این دو کشور بستر زیادی برای گفتگو دارند. امنیت منطقه و خلیج فارس بدون حضور ایران ممکن نیست. کمربند امنیتی در خلیج فارس بدون حضور ایران نه در خلیج فارس و نه در خاورمیانه محقق نخواهد شد. تمام استراتژیست های امروز غرب معتقدند که هر حرکت و سیاست موفقی چه در لبنان چه در سوریه چه در پروسه صلح، چه در مقطع بیداری عربی و.. بدون حضور ایران همه تبدیل به حرکتهای مقطعی و خشن خواهند شد که نمونه اش در امروز مصر است نمونه اش در دیروز لیبی است. تنها راهی که می توان در منطقه صلح ایجاد کرد تعامل مشترک ایران و آمریکا است."
نظریه "برد - برد" یا شراکت رژیم با آمریکا در منطقه را در سال 2008 تریتا پارسی لابیست رژیم در آمریکا در مقاله ای تحت عنوان "آیا آمریکا و ایران میتوانند خاورمیانه را باهم تقسیم کنند" توضیح داد و نوشت:
"با توجه به نفوذ غیرقابل انکار ایران در عراق، و با اعتراف آمریکا به این نفوذ، اکنون باید پرسید که آیا آمریکا آمادگی تقسیم منطقه با ایران را دارد؟ در حال حاضر در آمریکا بحث بر این است که با دادن تضمین های امنیتی یا بسته های تشویقی اقتصادی، ایران را به تغییر رفتار ترغیب کنند. اگرچه این دو امتیاز لازم است اما کافی نیست. این امتیازات زمانی کافی بود که نفوذ ایران در عراق و لبنان و دیگر نقاط خاورمیانه به این میزان نبود. از این پس، منزوی کردن و نادیده گرفتن ایران دیگر ممکن نیست. درصورتیکه واشنگتن ایران را کنار بگذارد، ایران حداقل این قدرت را دارد که منطقه را بهم بریزد."
نقشه راه تاکتیکی رژیم برای موفقیت در استراتژی هسته ای و منطقه ای  
همانطور که ظریف در دیدار با کمیسیون امنیت ملی مجلس گفته است، رژیم تصور میکند که با استفاده از کارت های منطقه ای و همچنین با استفاده از شکاف های سیاسی در آمریکا میتواند استراتژی خود یعنی هژمونی منطقه ای و توان هسته ای را به آمریکا تحمیل کند. کارت اصلی رژیم را سپاه قدس و قاسم سلیمانی در اختیار دارند اما برای کمک رسانی به این استراتژی و کاستن از فشارهای موجود علیه رژیم و تأثیر گذاری روی سیاست های آمریکا، دولت روحانی "دیپلماسی عمومی" جدیدی در آمریکا براه انداخته که مهمترین وجوه آن به قرار زیر است:
  • دیپلماسی لبخند و ارائه چهره ای مثبت از جمهوری اسلامی: رژیمی معتدل، ضامن صلح و آرامش در منطقه و شایسته اعتماد جامعه بین المللی که میتواند بعنوان شریک آمریکا مورد قبول واقع شود
  • استفاده از شکاف های سیاسی در آمریکا بویژه در کنگره و همچنین بین کنگره و کاخ سفید
  • کارزار تبلیغی علیه اسرائیل و معرفی این کشور بعنوان مانع اصلی دوستی بین ایران و آمریکا 
  • ترغیب کمپانی های بزرگ نفتی غرب برای جلوگیری از تحریم های جدید و حمایت از دکترین همزیستی با رژیم
  • بازسازی و تقویت لابی رژیم در آمریکا حول مبارزه با لابی اسرائیل و جلوگیری از تحریم های جدید
  • تلاش برای استفاده از شکاف ها در 5+1 و جلوگیری از تحریم های جدید در اروپا
رویای شیرین رژیم، کابوس مردم ایران
استراتژی رژیم برای مجبور کردن غرب به پذیرش هژمونی منطقه ای و قابلیت هسته ای جمهوری اسلامی، بدلائل فراوان، رویائی خطرناک و غیرقابل اجراست. از آنجمله میتوان به دلائل زیر اشاره کرد:
   برنامه هسته ای رژیم و هژمونی منطقه ای اش با منافع غرب و بویژه آمریکا در تضاد قرار دارد و بآن تن نخواهند داد. در صورتیکه رژیم به نقطه بدون بازگشت در روند هسته ای برسد، گزینه مورد نظر کشورهای غربی "مهار" و محدود کردن رژیم و افزایش تحریم هاست. یعنی سناریوی کره شمالی را انتخاب میکنند و نه الگوی چین.
•   برنامه هسته ای رژیم مسابقه ای غیرقابل کنترل در خاورمیانه برای دستیابی به سلاح هسته ای براه میاندازد که ثبات و آرامش در مهمترین منطقه استراتژیک جهان را مورد تهدید قرار میدهد. از اینرو، جامعه بین المللی با دستیابی رژیم به سلاح هسته ای مقابله میکند.
•   برنامه هسته ای و تسلط منطقه ای رژیم، امنیت اسرائیل و منافع استراتژیک کشورهای عرب را تهدید میکند و با آن مقابله خواهند کرد.
•   دکترین رژیم روی نقاط قوت خیالی نظام بنا شده است. با نگاهی به وضعیت اقتصادی، اجتماعی و سیاسی کشور میتوان گفت که منحنی قدرت رژیم همواره به پائین میل کرده است و در شرائط کنونی در وضعیت وخیمی قرار گرفته است
   کارت های منطقه ای رژیم برای باج خواهی از غرب رو به کاهش و از بین رفتن است. عدم امنیت در عراق و آینده تاریک بشار اسد بگونه ای است که رفسنجانی نیز بطور علنی زنگ های خطر را بصدا درآورده است.                              
•   مهمترین ضعف رژیم، مخالفت بخش عظیم مردم ایران با نظام و پتانسیل جنبش است که همچون آتشی زیر خاکستر در اولین فرصت دوباره شعله ور خواهد شد. از اینرو، آسیب پذیری نظام در مقابل تحریم ها افزایش یافته و دست غرب و آمریکا برای فشار بیشتر را باز گذاشته است. یعنی بطور استراتژیک، رژیم نیست که میتواند آمریکا را مجبور به پذیرش ایران هسته ای و مسلط به منطقه کند بلکه برعکس، این آمریکاست که میتواند گزینه خود یعنی جام زهر هسته ای و منطقه ای را به رژیم تحمیل کند.
اصرار رژیم بر ادامه مسیر کنونی و توهمات مالیخولیائی سران رژیم منجلمه باند وزارت خارجه که تصور میکنند با دور زدن اسرائیل میتوان آمریکا و غرب را مجبور به پذیرش ایران هسته ای کرد، کابوسی است که آینده کشور و موجودیت ایران زمین را تهدید میکند.
http://iraniansforum.com/index.php/aarticles/593-2013-10-17-21-34-57.html
  1. باید یه اطلاع دوستان برسانم تحریم خرید نفت ایران که تا کنون با فشار آمریکا بوده چنانچه نتایج آزمایشهای بر روی "گردون" مثیت باشد میتوان گغت گه اختیار National Energy Technology Labratory,(NETL) ادامه تحریمها در دست ما خواهد بود. برای آشنایی با گردون به آدرس زیر مراجعه فرمائید: http://selkebozorgan.blogspot.com/2013/06/blog-post.html قرار است حداکثر تا ۱۵ ژانویه اعلام شود که قطعا شما را از نتایج حاصله بمحض اعلام NETL نتیجه مطالعات نتایج مطلع خواهم کرد
  2. باید یه اطلاع دوستان برسانم تحریم خرید نفت ایران که تا کنون با فشار آمریکا بوده چنانچه نتایج آزمایشهای ان ئی تی ال بر روی "گردون" مثیت باشد میتوان گغت گه اختیار ادامه تحریمها در دست ما خواهد بود. برای آشنایی با گردون به آدرس زیر مراجعه فرمائید. نتیجه مطالعات قرار است حداکثر تا ۱۵ ژانویه اعلام شود که قطعا شما را از نتایج حاصله بمحض اعلام نتایج مطلع خواهم کرد. : http://selkebozorgan.blogspot.com/2013/06/blog-post.html

۱۳۹۲ فروردین ۳۱, شنبه

مذاكرات آلماتي نقطه عطف در شكست


پست الکترونیک
پرینت
در دومين دور مذاكرات كشورهاي 5+1 با رژيم آخوندي بر سر بن بست اتمي در آلماتي قزاقستان؛ شاهد عملكرد مكافات قانونمند مماشات با يك رژيم ضد بشري بوديم كه در آن هردو طرف مذاكره يعني كشورهاي مذاكره كننده و رژيم آخوندي از يك نقطه عطف عبور كردند.
«نقطه عطف» در «شكست».  كاترين اشتون رئيس سياست خارجي اتحاديه اروپا كه مذاكرات را با رژيم ايران هدايت ميكرد، پس از پايان مذاكرات دو روزه، در كنفرانس مطبوعاتي اعلام كرد: مذاكرات نشان داد كه دو طرف در جوهر و ذات موضوع بسيار فاصله دارند… بي پاسخ گذاشتن سوال خبرنگار رژيم در پايان همين جلسه از سوي خانم اشتون البته نتوانست روي اين شكست سايه بياندازد يا آن را كمرنگ كند… سياست كشورهاي غربي در اتخاذ راههاي ميان بُر در برخورد با موضوع اتمي و موضوع تروريسم رژيم و ابراز نگراني هاي بي خرج براي غرب و بي ضرر براي فاشيسم ديني با محتواي عميقا مماشات جويانه، در آلماتي بي حاصل بودنش را نشان داد و اين دست و آن دست كردن ها براي نگه داشتن تعادل موجود به قيمتِ «قيمت دادنِ» مردم ايران با اعدام و سركوب و فقر جانگداز و مردم منطقه با كشتار و ترور و تجاوز؛ با شكست مذاكرات در آلماتي2 ، فاز پايان خودش را آغاز كرد. البته به همت درهم شكستگي ولايت و اجبار ولي فقيه به انتخاب مسير يك سويه در انقباض. والا تا جايي كه به كشورهاي مذاكره كننده برمي گشت سخاوت را در دادن مشوق به رژيم از حد گذراندند و بالاترين امتيازها را به رژيم عرضه كردند. ليست ناقابل اين مشوقها عبارت بودند از:  مجوز غني سازي 5درصدي و حفظ مركز فردو تنها به شرط تعليق غني سازي 20 درصدي حفظ بخشي از اورا نيوم 20 درصدي موجود براي استفاده در راكتور تحقيقاتي دانشگاه تهران و آزاد شدن مبادلات تحريم شده طلا، چيزي كه رژيم تقريبا تحريم ها را با آن دور مي زد. ولي رژيم نتوانست بپذيرد و آب پاكي را البته با رو كردن دست خودش، روي دست طرفهاي مذاكره كننده غربي ريخت و گفت: ما از غني سازي كوتاه نميآييم! و غرب اگر حسن نيت دارد، تحريمها هم بايد برداشته شود!
اذعان به آينده تيره
آينده تيره را دوستان رژيم قبل از همه دريافتند و واكنش نشان دادند. به گزارش نيويورك تايمز پس از شكست مذاكرات آلماتي2 سرگئي ريابكوف معاون وزير خارجه روسيه  تصوير تيره اي داد و گفت: ”متاسفانه، ما در دستيابي به يك راهگشايي شكست خورديم“ (نيويورك تايمز18فروردين92). مالكي به دنبال شكست مذاكرات هسته يي در قزاقستان، نسبت به هرگونه حمله نظامي به رژيم آخوندي هشدار داد. تلويزيون الشرقيه با اعلام اين خبرگفت: «مالكي هرگونه حمله عليه رژيم ايران را رد كرد و گفت: اين حمله با پاسخ  ايران عليه كشورهاي خليج فارس يا عليه اسراييل مواجه خواهد شد».( تلويزيون الشرقيه: 920118 ). علت اين واكنشها هم روشن است چون رويتر 16فروردين با وضوح كامل هدف از مذاكرات را گزارش كرد و نوشت: «مذاكرات آلماتي بر سر برنامه اتمي رژيم ايران، با هدف آرام كردن تنشهايي صورت ميگيرد كه ميتواند به جوش بيايد و به جنگ تبديل شود»!…
سرشكستگي رژيم در واكنش كشورهاي منطقه خليج فارس
اما طيف ديگري هم به شكست مذاكرات در آلماتي2 واكنش نشان دادند. نيويورك تايمز در رابطه با تاثير شكست مذاكرات آلماتي روي كشورهاي خليج فارس نوشت:  پوچي و بيهودگي مذاكرات اتمي با رژيم ايران، امر مسلم براي به صدا درآوردن مجدد زنگ خطرازسوي كشورهاي منطقه است.(نيويورك تايمز921018). به دنبال آن، و با فاصله كوتاهي از وقوع زلزله در استان بوشهر، شوراي همكاري خليج فارس، بهخاطر نگرانيهاي كشورهاي عضو اين شورا  نسبت به نشت احتمالي تشعشع اتمي از نيروگاه بوشهر در اين منطقه، درخواست كرد بازرسان بين المللي به تأسيسات اتمي بوشهر فرستاده شوند. الزياني رئيس شوراي همكاري خليج فارس گفت، اين زمين لرزه ”زنگهاي خطر را دررابطه با ايمني تأسيسات اتمي درمنطقه ي زلزله خيز، به صدا در ميآورد“(خبرگزاري فرانسه 920125 )
از سوي ديگر پاسدار جليلي مذاكره كننده رژيم؛ در حاليكه دقايقي پس از پايان مذاكرات اتمي در آلماتي2، خبر شكست اين مذاكرات توسط رسانه هاي مهم بين المللي مخابره شده بود، در كنفرانس مطبوعاتي خود، در پاسخ به سوال خبرنگار تلويزيون شبكه خبر رژيم در مورد توقف غني سازي اورانيوم گفت: ما همانطور كه بارها تأكيد كرديم حق غني سازي را جزو حقوق مسلم خود ميدانيم چه 5% و چه 20%. در دورهاي قبل هم ما صحبت كرديم در طرح جامعي كه در مسكو هم ارائه كرديم ما اين را بيان كرديم كه غنيسازي را حق خودمان ميدانيم… البته فقط فراموش كرد بگويد اين حقي كه ميگويد در مسكو در طرح جامعي! مطرح كردهاند، اگر درست و پذيرفته بوده پس مذاكرات آلماتي 1 و 2 ديگر براي چه بود؟ در اين حال،  اجبار رژيم به انقباض و فرار به جلو ، قادر به پوشاندن  ضعف و تزلزل بيسابقه رژيم نيست و حتي از خلال موضعگيريهاي خود رژيم عمق پوسيدگي و درهم شكستگي رژيم ولايت بيرون ميزند.. چند روز پس از شكست آلماتي علي آهني ديپلومات تروريست رژيم در فرانسه؛ به مجله فرانسوي «ژئواكونومي» گفت:  «محمود احمدينژاد نگفته است كه اسراييل بايد از نقشه جهان محو شود» و افزود: «در اين خصوص بايد گفت كه رسانه ها اظهارات رئيسجمهور احمدينژاد را تغيير دادند». آهني از فرط استيصال به اظهارات وزير اطلاعات و انرژي اتمي «رژيم صهيونيستي» دخيل بست و افزود:  «دان مريدور»، وزير اطلاعات و انرژي اتمي اسراييل هم گفته است كه «آقاي احمدي نژاد هرگز اين جمله ”اسرائيل بايد از نقشه جهان محو شود“ را به كار نبرده است»!!.
 از سوي ديگرتهديد تكراري بروجردي رئيس كميسيون امنيت مجلس ارتجاع به خروج از «ان پي تي» و همزمان؛ چشم دوختن رژيم به ماجراجويي اتمي كره شمالي براي دوختن كلاهي ازاين نمط براي بقاي خودش هم، نمونه ديگري از نهايت درهم شكستگي رژيم ولايت بود. روزنامه حكومتي مردم سالاري20فروردين با عنوان «بحران کره و تاثير آن بر ديپلوماسي هسته اي ايران » نوشت: «درباره تاثير اين بحران برروي اوضاع ايران و خصوصا برنامه هستهاي کشورمان دو رويکرد وجود دارد. اول اين که اين تهديدات و بحرانها در شرق آسيا به نفع ايران است زيرا توجه رسانه ها و افکار عمومي به سمت کره جلب ميشود و به نوعي تاکيد و فشار برروي ايران و منطقه خاورميانه و دخالت در مسائل اين منطقه کمتر خواهد شد زيرا هرمشکل براي غرب و آمريکا به نفع ايران خواهد بود. رويکرد دوم نظري مخالف ارائه ميدهد و اعتقاد دارد که اين بحران به ضرر ايران خواهد بود زيرا کشورهاي غربي و آمريکا از اين موقعيت به ضرر ايران شبيه سازي ميکنند و هرگونه فرصت به ايران در راستاي برنامه هسته اي را از ترس قدرت گرفتن به مانند کره منتفي اعلام کرده و با آن مبارزه خواهند کرد»
عوارض مرحله انقباض
شكست در آلماتي به دليل مرحله رژيم؛ تكرار شكست هاي قبلي در مذاكرات نبود. براي رژيمي كه چالش حياتي انتخابات را در ساختاري وضعيت بحراني كنوني درپيش رو دارد؛ ايده آل اين بود كه مي توانست بسته مشوق سخاوتمندانه غرب را بپذيرد
تا بتواند تحريمها را كاهش بدهد، فشار انزوا را در صحنه بين المللي از روي خودش كم كند
فشار كشورهاي عرب خليج فارس روي خودش كاهش دهد
به خصوص در شرايط پيشروي ارتش آزادي سوريه و ضربات استراتژيك در قلب دمشق به اسد و با توجه به اين كه سرنوشت حزب الله هم به سرنوشت اسد گره خورده است و هم چنين با توجه به قيام درعراق و خواست سرنگوني مالكي توسط مردم عراق و عزم جزمشان براي پايان دادن به دخالت رژيم ايران در اين كشور؛ اهميت غير قابل انكاري مي داشت.
البته همه اينها را ولي فقيه خودش خودش  خوب مي داند اما مسأله  اين است كه  مرحله سرنگوني را هم بهتر از هركس ديگر درك كرده كه امكان چنين برون رفتي برايش باقي نگذاشته زيرا تن دادن به آن يعني خوردن جام زهري كه روند فروپاشي و سرنگوني رژيم ولايت فقيه را سرعت مي بخشد. اما اين به معناي اين نيست كه انقباض و فرار به جلو يك راه نجات و برون رفت واقعي است، برعكس، اينهم به صورت ديگري بحرانهاي مختلف دروني و بيروني رژيم را تشديد و چشم انداز سرنگونيش توسط مردم و مقاومت ايران  را اجتناب ناپذير مي سازد.
ضعف ولي فقيه دستمايه چالشها و نتايج آن
به دليل همين بن بستهاي رژيم  و ضعف ولي فقيه است كه از يك طرف با چموش بازيهاي گماشته اش احمدي نژاد مواجه است كه او را به چالش مي كشد  …
و از طرف ديگر با موضعگيريها و اظهارات رفسنجاني مبني بر اين كه ولي فقيه به او اعتماد ندارد و اين كه خودش بوده كه خامنه اي را ولي فقيه كرده است و اين كه سپاه به کمتر از کل کشور راضی نیست(سحام نيوز27فروردين92)؛ آن هم در موضع رئيس مجمع مصلحت نظام. اين تنشها به خصوص در آستانه نمايش انتخابات رژيم؛  كه كمترين نتيجه آن تضعيف كيفي آن است، واجد اهميت خاصي است. دولتي ها حساسيتي آخرالزماني پيدا كرده است يعني يا در قدرت ميمانند يا براي هميشه صحنه قدرت را ترك ميكنند.با پرونده هايي كه براي دولتي ها ساخته يا فراهم شده خيلي از آنها فرداي روز شكست نميتوانند اميد چنداني براي يك زندگي عادي هم داشته باشند! پاسدار سليماني فرمانده نيروي تروريستي قدس سپاه پاسداران وحشت رژيم را از عوارض چالش در انتخابات پيش روي ابراز كرد وگفت: در انتخابات پيش رو نبايد اشتباه كنيم و افزود انتخابات 92 جاي اشتباه ندارد» (روزنامههاي ابتكار و بهار26فرورودين).
تاثير راه حلهاي انقباضي در تشديد بحرانها
همزمان اعلام تعطيلي امتحانات دانشگاهها از نيمه ارديبهشت تا پايان خرداد؛ اظهارات رئيس قوه قضاييه رژيم مبني بر اين كه «اميدوارم برخي گمان نكنند كه ميتوانند خطاي سال 88 را تكرار كنند و اعتراض به نتيجه انتخابات را به صورت رسمي و علني به اعتراضهاي غيرقانوني و خياباني تبديل كنند…»؛  تشکيل «قرارگاه فجر» پليس براي تامين امنيت انتخابات و راه اندازي «پليس افتخاري» در آستانه نمايش انتخابات رياست جمهوري رژيم كه پاسدار احمدي مقدم سركرده نيروي انتظامي گفت «با اين كار مي خواهند ويژه بودن شرايط برگزاري انتخابات پيشرو را گوشزد کنند»؛ تنها تركشهايي از وحشت رژيم از وقايع در راه است. پاسدار احمدي مقدم گفت: «پليس ميخواهد همه توان خود را به کار بگيرد تا درقبال کوچکترين عملي از خود عکس العملي نشان دهد و قرار است امنيت انتخابات را تامين کند... امنيتي که پايش را از نيروها هم فراتر گذاشته و قرار است سوارهنظام (پليس اسبسوار) و «واحد سپکا» (واحد سگهاي پليس کارآگاهان ايران و سگهاي پليس کنترل اجتماعات) براي «برخورد با اغتشاشات» و تامين امنيت وارد ميدان شوند»(روزنامه بهار 28 فروردين 92 )
وحشت از گذار از دورة نمايش انتخابات، بر ساير كارهاي رژيم نيز سايه انداخته است. روزنامه حكومتي اعتماد28فروردين92 با عنوان« نشست 6 ساعته مجلس، تصويب مصلحتي كليات بودجه» نوشت: «نمايندگان به كاري انجام شده گرفتار آمده بودند. آنها از يك سو در مقابل اقتصادي بودند كه اشكال هاي ساختاري دارد … و از سوي ديگر مصلحت كشور و وقايع در پيش روي».
خيز رژيم براي غني سازي بيش از 20 درصد و اظهارات پاسدار عباسي رئيس سازمان انرژي اتمي رژيم آخوندي در مورد قصد و نياز رژيم براي غني سازي اورانيوم با غناي بالاتر از20 درصد كه رويتر آن را گام تكنيكي نسبتاً كوتاهي تا درجه تسليحاتي ناميد؛ طراحي رژيم براي ترور و انفجارهاي منطق هاي و فرامنطقه اي براي مقابله با عوارض شكست درآلماتي و سقوط اسد و بحران عراق و ادامه يافتن تظاهرات عليه مالكي؛ افزايش اعدام و سركوب و ايجاد نهادهاي سركوب جديد؛ راه حلهاي رژيم براي مرحله كنوني، يعني مرحله سرنگوني رژيم است، در رأس همه مسائل ومشغله هاي رژيم، مسأله مجاهدين و مقاومت ايران، به عنوان دشمن اصلي و تنها آلترناتيو رژيم است كه به خصوص با پيروزي ها و اعتلاي موقعيت آن، رژيم را بيش از هميشه سراسيمه كرده وتشبثات و  توطئه هايش  برضد اين مقاومت را چه در ايران ، چه در عراق و چه در سطح بين المللي به اضعاف شدت بخشيده است. يك نمونه آن  در ادامه حمله جنايتكارانه اش به ليبرتي، مسافرت وزير اطلاعات رژيم به عراق و طرح خواسته هاي ولي فقيه در رابطه با مجاهدين از دولت مالكي و پيگيري آن در صدر مذاكرات مصلحي با كليه مقامات و سردمداران دولت عراق، است. به موازات اين خواسته اصلي، هماهنگي ها و رهنمودهاي رژيم براي سرپانگهداشتن حكومت مالكي، به خاطر اهميت حفظ آن براي موجوديت خود رژيم، هدف مهم ديگر خامنه اي  از اعزام مصلحي به عراق بود .

تلويزيون التغيير عراق و روزنامه المستقبل از طرحهاي تروريستي در دستور رژيم خبر دادند و تلويزيون التغيير گفت: سفر مصلحي وزير اطلاعات رژيم به عراق از جمله براي انجام هماهنگي ها در اين رابطه بود. التغيير گفت: رژيم ايران از مالکي خواسته است تا به سرعت يک هيأت نظامي عراقي را به رياست سعدون الدليمي و به همراه رسته هاي مختلف به تهران بفرستد تا در مورد هماهنگي هاي تخصصي مشترک گفتگو کنند و سفر حيدر مصلحي وزير اطلاعات رژيم ايران به بغداد بخشي از هماهنگي تخصصي مشترک بوده است( تلويزيون تغيير 20فروردين92) حدود دو ماه قبل از مذاكرات آلماتي2 وال استريت ژورنال با عنوان «شغل جهاني رژيم ايران قتل است»،  نوشت: انفجاردر پايتخت ها، آدمربايي، قاچاق مواد مخدر و سلاح. اينها همه صادرات رژيم ايران هستند. حالا رژيم ايران هسته يي هم ميخواهد». وال استريت در مورد انفجار در بلغارستان و آفريقا و طرح انفجار در رستوران محل مراجعه سناتورهاي آمريكايي و ترور سفير عربستان در آمريكا… نوشت: «اين رخدادها ممكن است به نظر رسد كه ارتباطي با يكديگر ندارند. وليكن نقطه چين ها به صورت پيچيده و نامشهود، به هم ربط دارند. فصل مشترك آنها رژيم ايران است»(وال استريت ژورنال24بهمن91). حدود دو هفته بعد از سفر مصلحي به عراق هم؛ وال استريت ژورنال نوشت: «جان كري روي رهبران رژيم ايران و كره شمالي متمركز است …اينطور در نظر گرفته ميشود كه خامنه اي و سپاه پاسداران رژيم ايران توانايي به گروگان گرفتن پروسه صلح خاورميانه را دارند. بر اساس گفته مقامات آمريكايي و عرب، سپاه پاسداران ايران تأمين مالي كننده و ارسال كننده اصلي تسليحات به گروههاي فلسطيني حماس و جهاد اسلامي طي دهه گذشته بوده است»...(وال استريت ژورنال26فروردين 92)  درهمين رابطه متيو لويت معاون سابق اطلاعاتي خزانه داري آمريكا و نويسنده كتاب “ردپاي جهاني حزبالله“ هم با بيان گوشه اي از طرحهاي تروريستي رژيم براي تامين ادامه حياتش به تلويزيون فرانس 24 گفت:  «15فقره بمبگذاري هاي 1985، 1986 در پاريس كه زندگي نرمال آنجا را بحال توقف كشاند توسط حزبالله انجام شد. در سالهاي 1980 حزبالله در حملات از كپنهاگ تا ايتاليا تا آلمان و فرانسه دست داشته است. … حزبالله بخشي از جنگ سايه ايران در برنامه اتمي با غرب است …جان كلام اين است كه اين فعاليت هاي حزبالله براي باز داشتن آمريكا، اسراييل و قدرتهاي اروپايي از تضعيف برنامه اتمي ايران است. در واقع حزب الله كمك كار رژيم ايران در جنگ با غرب بر سر برنامه اتمي است. اين پيام كارهاي حزبالله است» ... (فرانس24ـ12اسفند91)
نتيجه قانونمند
در اين مرحله هر تضاد و چالش نه فقط نتيجه منفي خودش را روي رژيم دارد، بلكه نتيجه كاهنده و تحليل برنده آن، به چالشها و تضادهاي جديد راه مي برد و  سوخت مي رساند. چالشهاي نمايش انتخابات موضوع اتمي؛ بحران حاد اقتصادي و مسأله تحريمها؛ نقض حقوب بشر؛ تروريسم(بخصوص با تويجه به تضعيف موقعيت و امكانات منطقه اي رژيم با وضعيت اسد و مالكي و بهار عرب) درجه و شدتش ضريب مي خورد و اين افزايشِ توانِ تخريبي تضادها در حالي است كه رژيم به لحاظ الزامات رويارويي با اين تضادها؛ درضعيف ترين نقطه خودش است؛ يك قلم به دليل فروپاشي دروني ترين باند ولايت. اما حرف جديتر اين است كه در نقطه مقابل، اين مجاهدين و مقاومت ايران است كه به عنوان هماورد اصلي و تنها پاسخ سرنگوني  رژيم مفلوك آخوندي ،بحرانهاي رژيم را مألا به سود مردم و مقاومت ايران، و درجهت خواسته مبرمشان يعني سرنگوني اين رژيم كاناليزه ميكند. واكنشهاي هيستريك رژيم؛ درقبال مقاومت مردم ايران ناشي از اين ارتباط گسست ناپذيراست. رژيم آخوندي ممكن است براي مدتي از سياست مماشات غرب بهره بگيرد ولي با شكست بنيادي اين سياست به خصوص در مواجهه با انقباض و ناتواني رژيم از استفاده از امتيازات غرب در ازاي دست كشيدن از پروژه بمب، زمان چنداني براي كش دادن آن باقي نمانده است. به عبارت ديگر اين رژيم پوسيده ضدبشري، هرگز قادر نيست قانونمندي هاي اجتناب ناپذير در مورد سرنوشت محتوم خود را كه لاجرم به دست مردم و مقاومت ايران رقم خواهد خورد، به گروگان بگيرد.