۱۳۹۴ خرداد ۱, جمعه

شعار و شعار زدگی (۱)

 علیرضا یعقوبی
محیط های اجتماعی در دنیای مجازی فرصتی بوجود آورده اند که همگان بتوانند به سهولت با دنیای پیرامون خود ارتباط برقرار کنند. نوع استفاده از این ابزار نوین، متنوع و متفاوت است. همانگونه که عده ای از آن در خدمت معرفی تجارت و کسب و کار خود استفاده می کنند، این فرصت برای آرمان گرایان و مبارزان نیز فراهم آمده تا با ملاء و پیرامون خود در راستای تشکل بخشی و سازماندهی نیروهایشان ارتباط برقرار نموده و ضمن انتقال اطلاعات، دستور العمل های لازم را به هواداران و کلا افراد و نیروهایی که نسبت به آنها سمپاتی دارند برسانند.
این ابزارها در واقع بعنوان پل ارتباطی بین سازمان مادر و توده هایی هستند که بنا به شرایط خاص حاضر امکان ارتباط ارگانیک با سازمان مادر را ندارند.
اگر تشکیلات را همچون بدن یک انسان فرض کنیم، آنچه که حیات وجود زنده را تأمین نموده و تداوم می بخشد ارتباط ارگانیک بین سر (مغز) که نقش فرماندهی را بعهده دارد با تنه (بدن) می باشد. اگر این ارتباط و رگ و اندامهای های ارتباطی به هر علتی دچار آسیب شوند، آنگاه اختلال و در نهایت کارافتادگی و معلولیت است که بسراغ موجود زنده می آید. حال اگر اندامهایی از این موجود زنده دچار آسیب دیدگی شوند اما ستاد فرماندهی (مغز) در سلامت باقی باشد، امکان و فرصت «ترمیم» اولا بقوه خلاقیت و ثانیا بکارگیری آنزیمهایی همچون مداوا و حتی عمل جراحی فراهم است اما اگر مغز به زوال و مرگ گرفتار آید، کلا حیات از موجود زنده رخت بر بسته و امکان هیچگونه بازیافتی وجود نخواهد داشت.
با این تعریف، اصولا آنچه که دشمن و نیروهای سرکوبگر و سازمانهای اطلاعاتی و جاسوسان و خبرچینان آن در یک جنگ چه در ابعاد نرم افزاری و چه در اشکال سخت افزاری تمامی تلاش خود را در ابتدای کار بر نابودی و تخریب آن قرار می دهد، «پل» ارتباطی بین مغز فرماندهی و بدنه اجرایی آن است. بنابراین هر چه روی پل های ازتباطی کار شده و آن را مستحکمتر بسازیم در واقع قدرت آن را در برابر ضربه ارتقاء بخشیده ایم.
پس نوع ساحت «پل» ارتباطی و کیفیت آن از اهم وظایف هر موجود زنده با دنیای پیرامون خود است. هرگونه کم بها دادن به ساخت و ساز این پل و بکار نبستن تمهیدات لازم برای حفاظت و نگهبانی از آن در برابر تهدیدات و حوادث ناچارا راه به صربه پذیری و نهایتا آسیب پذیری و تخریب «پل» برده و آن را در مدار تهدیدات و ضربه پذیری قرار داده و همچنین کارایی مغز را بی اثر و بی نتیجه می سازد.
اگر به جایگاه و اهمیت «پل» و چگونه ساختن و کیفیت آن پی برده باشیم، بسهم خود در شرایط موجود اولا در پی ایجاد ارتباط و پل سازی می شویم و در دوام و قوام آن تمام اهتمام خود را بکار می گیریم.
«شعار» واقعی ما ساختن «پل ارتباطی» خواهد بود. برای ساختن آن باید شرایط جغرافیایی و خصوصیات منطقه ای و مطالبات اجتماعی هر منطقه را شناسایی کنیم. بدون در نظر گرفتن عوامل یادشده، پل ما شکل نخواهد گرفت و حتی بر فرض شکل و فرم اولیه چون با محیط و اطراف خود تطابق ندارد با کمترین تهدیدات فرو می پاشد.
«شعارزدگی» آن است که بدون در نظر گرفتن شرایط یادشده در بالا و بدون تحلیل مشخص از شرایط مشخص و کمیت و کیفیت نیروهایی که با آنها پل ارتباطی ساخته ایم، به تبلیغ صرف خط مشی و سیاستی مشغول شویم که اصولا بلحاظ بومی آن منطقه هیچ تطابقی با «شعار» ما ندارد.
بعنوان مثال در منطقه خوزستان بنا به تحولات اقلیمی و زیست محیطی ارجحترین مشکل و چالش مردم که می توان با آنها «پل» ساخت، مبارزه با «ریزگردها» است. همین استان همچون استانهای دیگر کشور گرفتار بیکاری، اعتیاد، فقر و فحشا و فساد اداری و سرکوب هم هست اما ویژه گی خاص آن در شرایط حاضر وضعیت اقلیمی و اکولوژیک آن است. مسلما در بلوچستان بنا به «اپارتاید مذهبی» باید بر وجه مبارزات و مطالبات اقلیت های قمی و ملی و مذهبی انگشت گذاشت و از آن بعنوان عامل اصلی در ساختن «پل ارتباطی» استفاده کرد.
بعنی با شناخت از مطالبات اخص و فوری هر منطقه از کشورمان، می توان «پل ارتباطي» در دنیای مجازی با هموطنان آن خطه از میهن مان ساخت. نیازی هم به طرح مطالبات دیکر از جمله خواسته های سیاسی نیست، چرا که در تحلیل نهایی، تمامی این مطالبات به کیسه سیاست ریخته خواهد شد. جامعه در نهایت به این باور خواهد رسید که هیچیک از مطالبات آن از مطالبات اقتصادی و اجتماعی و زیست محیطی و. .. در چارچوب این رژیم پاسخی ندارد لذاباید سیاست تغییر بنیادی را در پیش گرفت.
وقتی جامعه به این باور رسید، آنگاه در فکر چاره اندیشی خواهد بود، چاره اساسی، سرنگونی رژیم است. سرنگونی رژیم هم ساز و کار خود را دارد. آیا از طریق مبارزات غیر خشونت آمیز در نهایت می توان این رژیم را سرنگون ساخت یا اینکه بنا به شرایط خاص ایران و بنا به ماهیت رژیم بنیادگرای مذهبی عالیترین شکل سرنگونی همانا سرنگونی قهرآمیز آن خواهد بود و برای جامه عمل پوشاندن به چنین خواسته ای ظرف لازم آن را باید ایجاد کرد. یگانه ظرف ممکن برای تحقق آرمان سرنگونی، وجود «ارتش آزادیبخش ملی ایران» است که حی و حاضر و در دسترس است. یعنی در نهایت پل های ما در شرایط قیام نهایی به ارتشی خواهد پیوست که آرمان آنها را به کمک خود آنها محقق خواهد ساخت.
برای رسیدن به چنان شرایطی هر کدام از ما چه باید بکنیم که اولا به شعار و آرمان محوری یعنی سرنگونی رژیم وفادار بمانیم و ثانیا از«شعارزدگی» که این روزها بسیار در محیط های مجازی مرسوم و متداول است پرهیز کنیم!. بدانیم طرح هرگونه «شعار» بی محتوا راه به «مرحله سوزانی» خواهد برد و نیروی هایی را هم که ظرفیت شرکت در کمپین های مبارزاتی بنا به مطالبات منطقه ای را دارند، از صحنه خارج خواهد ساخت. توجه داشته باشیم که هرگونه شعار زدگی ما را از دیدن واقعیات دور خواهد ساخت و ما همچون آن اعرابی شیخ اجل شیراز راه به مسیری و بیراهه ای می بریم که نه ما را به «کعبه» بلکه «ترکستان» خواهد رساند!!.
این را در بخش بعدی به بحث می گذاریم.
موافقید؟.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر