افراد و جریاناتی که از یک سو ادعای حزب طراز نوین طبقه کارگر را داشته و تهی شده از هرگونه آرمان انسانی و گرفتار آمده به یک بیماری مزمن اپورتونیستی، در هر فرصتی خزیدن به زیر عبای آخوند را تبلیغ می کنند، اینگونه ادعا می کنند که سیاست تحریم تا کنون به چه نتایجی دست یافته است؟. وقتی توده ها در ابعاد وسیع در انتخابات رژیم شرکت می کنند، سیاست تحریم یعنی سکتاریسم . برای شکافتن موضوع ابتدا به سراغ تعریف سکتاریسم می رویم:
سکتاریسم چیست؟:
«سکتاريسم» یعنی بریدن از توده ها و تبدیل شدن به یک دسته جدا از خلق. این لغت از واژه «سکت» مشتق شده و به فرقه، گروه، دسته کوچک و در بروی خود بسته و جدا از مردم اطلاق می شود.
سکتاریسم چگونه شکل می گیرد؟:
سکتاریسم زائیده جمود و دگماتیسم و چپ روی است و در پوسته تنگ خود می تند و با زندگی و توده مردم هرگونه تماس و ارتباطی را قطع می کند.
از نظر محتوی فلسفی، سکتاریسم نوعی سبک ذهنی در تفکر و عمل است که کل را تابع جزء می کند. فرد را بر جمع ، مصالح افراد معین و گروه معین را بر مصالح حزب و مصالح مفروض حزب را بر مصالح نهضت و خلق مقدم می شمارد، در حالی که جزء تابع کل است، عضو حزب تابع مصالح حزب است و حزب تابع مصالح جنبش و راه حل صحیح در زمانیکه تناقضی بین این اجزا یاد شده بوجود می آید، عبارت است از درک پیوند دیالکتیکی دو موضوع جزء و کل و مقدم بودن و عمده بودن کل. مبارزه علیه سکتاریسم، چه در پیکار عمومی در جامعه و چه در داخل حزب، از وظایف مهم افراد و احزابی است که منافع محرومترین طبقات اجتماعی را پیگیری کرده و آن را هدف غایی و نهایی خود قرار داده اند که جریانات چپ و مارکسیستی آن را "حزب طبقه کارگر" می نامند.»
خوب با تعاریفی که دقیقا از متون کلاسیک مارکسیستی استخراج شده است، بسادگی می توان دریافت که چه افراد و جریاناتی، مصالح عالیه جنبش و طبقات محروم را فدای منافع حقیر فردی و حزبی خود در سیاهترین ادوار تاریخ میهن حاضر ساخته اند.
در یک کلام باید روشن ساخت که تمامی جریاناتی که در طی سالهای ۵۷ تا ۶۰ شمسی در «خط ضد امپریالیستی امام» ذوب شده بودند و به نقش و جایگاه «دمکراسی» و «آزادی» در پیشبرد اهداف جنبش یعنی رهایی توده های استثمار شده و منافع عالیه آنها، بهایی نداده و آن را خوار می شمردند، در فازی نوین گرفتار آمده به آثار بیماری مزمن اپورتونیستی ، در خدمت فاشیستی ترین رژیم حاکم در جهان ، خواهان شرکت همه جانبه مردم از جمله ایرانیایی که بنام «پناهنده سیاسی» از ام القرای جهل و جنایت گریخته و در کشورهای غربی بنام از حقوق پناهندگی که برآمده از رنج و شکنج و اعدام و تیرباران مبارزان و مجاهدان برخوردار شده اند، هستند. اینها آنچه را که شرکت گسترده مردم در انتخابات فرمایشی رژیم می خوانند را به ابزاری برای توجیه دیدگاه و عملکرد بغایت انحرافی و خطرناک خود قرار داده و در یک کلام بر چشم توده ها خاک می پاشند.
اصولا هر گروه و سازمان سیاسی بالاخص آنکه ادعای چپ داشته باشد، «قیام به وظیفه» «بدون چشم دوختن به نتیجه» آن است، دقیقا آنچه که در طول تاریخ راهگشا بوده و کاروان تکامل بشری و اجتماعات را به این مرحله از گذار از پیچ بزرگ «بهم ریختگی همه چیز» به پیش آورده است، همانا «هنر پیشتاز » در پرداخت و فدا بدون چشم دوختن به دریافت بوده و می باشد. این قانون عام و «کل» را داشته باشیم تا در پناه آن بتوانیم به «جز» یعنی دلایل آنچه که این جماعت شرکت توده ها در انتخابات نمایشی فاشیسم ولایت فقیه در ایران می خوانند، بپردازیم چرا در جز در پناه «آن کل» یعنی منافع محرومترین طبقات و تآمین آن، نمی توانیم به«این جز» یعنی شرکت مردم در انتخابات فرمایشی بپردازیم با این تآکید بر این گفته نویسنده شهیر آمریکایی ، مارک تواین که خود بر آمده از واقعیتی سترگ می باشد: «آنجا که آزادی نیست اگر رای دادن چیزی را تغییر میداد، اجازه نمیدادند که رای بدهید.»
باید به این واقعیت اذعان نمود که هر فرد و نیرو و گروه و حزبی که ادعای پیشتازی در امر مبارزه برای رهایی مردم از بند فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را دارد، باید تحلیلی مشخص از شرایط مشخص جامعه داشته باشند تا راه به انحراف و خطا نرود. اینها باید در شرایط مشخص و کنونی ایران، تحلیلی مشخص از چرایی شرکت توده ها در انتخابات نمایشی رژیم داشته باشند!.
چرا مردم علیرغم خواست این جریانات، انتخابات نمایشی را تحریم نمی کنند؟. بطور ریزتر چه اقشاری از جامعه در نمایشات رژیم حضور می یابند و جامعه آماری مشخصی هم باید از این حضور داشته باشد مثلا چند درصد از این رآی دهندگان ، «رآی اولی» (۱) هستند. حضور اینها در پای صندوقهای رآی آیا مؤید یک اراده و عزم برای حمایت از رژیم است یا بروز و ظهور «نشان دادن بلوغ» سنی هدف این جمع می باشد؟. چند درصد از کارگران و زحمتکشان در این انتخابات شرکت دارند؟. اقشار میانی چند درصد از رآی دهندگان را تشکیل می دهند؟. از این اقشار چند درصد خرده بورژواهای شهری با مطالبات آزادیخواهانه هستند و چند درصد آنها خرده بوژواهای روستایی با مطالبات فردی و محلی می باشند؟. چند درصد از زنان کشور از جامعه شهری و روستایی بطور مجزا پای شرکت در اینگونه انتخابات می آیند؟ و خلاصه چند درصد از آرایی که به آنها «آرای خاکستری» (۲) اطلاق می شوند به صندوق ها ریخته می شود؟.
تحلیل دلایل و چرایی این شرکت البته از وظایف مبارزاتی یک فرد و یا نیرو و حزب سیاسی محسوب می شود اما صرف شرکت مردم در نمایشات انتخاباتی رژیم نمی تواند دلیلی بر پیروی خودبخودی و همراهی گروهها و شخصیت هایی که آرمان رهایی خلق از تمامی قید و بندهای استثماری را دنبال می کنند با شرایطی باشد که در نهایت تآمین منافع فاشیستی ترین رژیم ضدتاریخی این میهن را مدنظر قرار داده است.
این بحث را در قسمت بعدی به پایان می بریم.
علیرضا یعقوبی
۱۲ ماه می ۲۰۱۷
پاورقی:
۱- «رآی اولی» به آرای کسانی اطلاق می شود که برای اولین بار بعد از رسیدن به سن بلوغ به پای صندوق های رآی می روند.
۲- «آرای خاکستری» آرایی هستند که توسط افرادی که تا آخرین لحظه نسبت به شرکت در انتخابات ، شک و تردید دارند، به صندوق ها ریخته می شود. «مشارکت حداکثری» را اینگونه از آرا شکل می دهند که نتیجه نهایی شعبده انتخاباتی رژیم را رقم می زنند.
سکتاریسم چیست؟:
«سکتاريسم» یعنی بریدن از توده ها و تبدیل شدن به یک دسته جدا از خلق. این لغت از واژه «سکت» مشتق شده و به فرقه، گروه، دسته کوچک و در بروی خود بسته و جدا از مردم اطلاق می شود.
سکتاریسم چگونه شکل می گیرد؟:
سکتاریسم زائیده جمود و دگماتیسم و چپ روی است و در پوسته تنگ خود می تند و با زندگی و توده مردم هرگونه تماس و ارتباطی را قطع می کند.
از نظر محتوی فلسفی، سکتاریسم نوعی سبک ذهنی در تفکر و عمل است که کل را تابع جزء می کند. فرد را بر جمع ، مصالح افراد معین و گروه معین را بر مصالح حزب و مصالح مفروض حزب را بر مصالح نهضت و خلق مقدم می شمارد، در حالی که جزء تابع کل است، عضو حزب تابع مصالح حزب است و حزب تابع مصالح جنبش و راه حل صحیح در زمانیکه تناقضی بین این اجزا یاد شده بوجود می آید، عبارت است از درک پیوند دیالکتیکی دو موضوع جزء و کل و مقدم بودن و عمده بودن کل. مبارزه علیه سکتاریسم، چه در پیکار عمومی در جامعه و چه در داخل حزب، از وظایف مهم افراد و احزابی است که منافع محرومترین طبقات اجتماعی را پیگیری کرده و آن را هدف غایی و نهایی خود قرار داده اند که جریانات چپ و مارکسیستی آن را "حزب طبقه کارگر" می نامند.»
خوب با تعاریفی که دقیقا از متون کلاسیک مارکسیستی استخراج شده است، بسادگی می توان دریافت که چه افراد و جریاناتی، مصالح عالیه جنبش و طبقات محروم را فدای منافع حقیر فردی و حزبی خود در سیاهترین ادوار تاریخ میهن حاضر ساخته اند.
در یک کلام باید روشن ساخت که تمامی جریاناتی که در طی سالهای ۵۷ تا ۶۰ شمسی در «خط ضد امپریالیستی امام» ذوب شده بودند و به نقش و جایگاه «دمکراسی» و «آزادی» در پیشبرد اهداف جنبش یعنی رهایی توده های استثمار شده و منافع عالیه آنها، بهایی نداده و آن را خوار می شمردند، در فازی نوین گرفتار آمده به آثار بیماری مزمن اپورتونیستی ، در خدمت فاشیستی ترین رژیم حاکم در جهان ، خواهان شرکت همه جانبه مردم از جمله ایرانیایی که بنام «پناهنده سیاسی» از ام القرای جهل و جنایت گریخته و در کشورهای غربی بنام از حقوق پناهندگی که برآمده از رنج و شکنج و اعدام و تیرباران مبارزان و مجاهدان برخوردار شده اند، هستند. اینها آنچه را که شرکت گسترده مردم در انتخابات فرمایشی رژیم می خوانند را به ابزاری برای توجیه دیدگاه و عملکرد بغایت انحرافی و خطرناک خود قرار داده و در یک کلام بر چشم توده ها خاک می پاشند.
اصولا هر گروه و سازمان سیاسی بالاخص آنکه ادعای چپ داشته باشد، «قیام به وظیفه» «بدون چشم دوختن به نتیجه» آن است، دقیقا آنچه که در طول تاریخ راهگشا بوده و کاروان تکامل بشری و اجتماعات را به این مرحله از گذار از پیچ بزرگ «بهم ریختگی همه چیز» به پیش آورده است، همانا «هنر پیشتاز » در پرداخت و فدا بدون چشم دوختن به دریافت بوده و می باشد. این قانون عام و «کل» را داشته باشیم تا در پناه آن بتوانیم به «جز» یعنی دلایل آنچه که این جماعت شرکت توده ها در انتخابات نمایشی فاشیسم ولایت فقیه در ایران می خوانند، بپردازیم چرا در جز در پناه «آن کل» یعنی منافع محرومترین طبقات و تآمین آن، نمی توانیم به«این جز» یعنی شرکت مردم در انتخابات فرمایشی بپردازیم با این تآکید بر این گفته نویسنده شهیر آمریکایی ، مارک تواین که خود بر آمده از واقعیتی سترگ می باشد: «آنجا که آزادی نیست اگر رای دادن چیزی را تغییر میداد، اجازه نمیدادند که رای بدهید.»
باید به این واقعیت اذعان نمود که هر فرد و نیرو و گروه و حزبی که ادعای پیشتازی در امر مبارزه برای رهایی مردم از بند فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران را دارد، باید تحلیلی مشخص از شرایط مشخص جامعه داشته باشند تا راه به انحراف و خطا نرود. اینها باید در شرایط مشخص و کنونی ایران، تحلیلی مشخص از چرایی شرکت توده ها در انتخابات نمایشی رژیم داشته باشند!.
چرا مردم علیرغم خواست این جریانات، انتخابات نمایشی را تحریم نمی کنند؟. بطور ریزتر چه اقشاری از جامعه در نمایشات رژیم حضور می یابند و جامعه آماری مشخصی هم باید از این حضور داشته باشد مثلا چند درصد از این رآی دهندگان ، «رآی اولی» (۱) هستند. حضور اینها در پای صندوقهای رآی آیا مؤید یک اراده و عزم برای حمایت از رژیم است یا بروز و ظهور «نشان دادن بلوغ» سنی هدف این جمع می باشد؟. چند درصد از کارگران و زحمتکشان در این انتخابات شرکت دارند؟. اقشار میانی چند درصد از رآی دهندگان را تشکیل می دهند؟. از این اقشار چند درصد خرده بورژواهای شهری با مطالبات آزادیخواهانه هستند و چند درصد آنها خرده بوژواهای روستایی با مطالبات فردی و محلی می باشند؟. چند درصد از زنان کشور از جامعه شهری و روستایی بطور مجزا پای شرکت در اینگونه انتخابات می آیند؟ و خلاصه چند درصد از آرایی که به آنها «آرای خاکستری» (۲) اطلاق می شوند به صندوق ها ریخته می شود؟.
تحلیل دلایل و چرایی این شرکت البته از وظایف مبارزاتی یک فرد و یا نیرو و حزب سیاسی محسوب می شود اما صرف شرکت مردم در نمایشات انتخاباتی رژیم نمی تواند دلیلی بر پیروی خودبخودی و همراهی گروهها و شخصیت هایی که آرمان رهایی خلق از تمامی قید و بندهای استثماری را دنبال می کنند با شرایطی باشد که در نهایت تآمین منافع فاشیستی ترین رژیم ضدتاریخی این میهن را مدنظر قرار داده است.
این بحث را در قسمت بعدی به پایان می بریم.
علیرضا یعقوبی
۱۲ ماه می ۲۰۱۷
پاورقی:
۱- «رآی اولی» به آرای کسانی اطلاق می شود که برای اولین بار بعد از رسیدن به سن بلوغ به پای صندوق های رآی می روند.
۲- «آرای خاکستری» آرایی هستند که توسط افرادی که تا آخرین لحظه نسبت به شرکت در انتخابات ، شک و تردید دارند، به صندوق ها ریخته می شود. «مشارکت حداکثری» را اینگونه از آرا شکل می دهند که نتیجه نهایی شعبده انتخاباتی رژیم را رقم می زنند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر