۱۳۹۴ بهمن ۱۸, یکشنبه

حقیقت سیبل ترور - قتل آلبرتو نیسمن (قسمت اول)

یکشنبه شب 28 دیماه 93 جسد غرقه در خون قاضی آلبرتو نیسمن که مسئولیت تحقیق در مورد انفجار جنایتکارانه‌ مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوس‌آیرس را به عهده داشت، در آپارتمان خود پیدا شد. او قرار بود چند ساعت بعد، در جلسه‌ی غیرعلنی پارلمان این کشور، در مورد شکایتش علیه رئیس‌جمهور آرژانتین، وزیر خارجه و مقامات دیگر این کشور شهادت دهد. وی آنها را متهم به تبانی با رژیم آخوندی برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت انفجار آمیا کرده بود. این قتل و بازتاب آن، در دو تلویزیون‌ مهم بین‌المللی این‌طور توصیف و گزارش شد:
فرانسه 24: «بیش از صدها‌هزار نفر در پایتخت آرژانتین در یکی از برزگترین تظاهراتها از زمانی که کریستنا فرناندز از 7سال پیش به قدرت رسیده، شرکت کردند. آنها عدالت می‌خواستند و خواستار این بودند که دولت در مورد کشته شدن آلبرتو نیسمن در تاریخ 18ژانویه، به آنها پاسخ بدهد». 

تلویزیون سی.ان.ان: «دادستان آرژانتین آلبرتو نیسمن، رئیس‌جمهور آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرشنر را متهم کردکه مظنون بودن ایران به دست داشتن در بمب‌گذاری در مرکز یهودیان در بوئنس‌آیرس در 20سال پیش را می‌پوشاند و اکنون جسد او پیدا شده است». 

در واکاوی این پرونده، لیستی از اعمال تروریستی در جهان را مرور می‌کنیم:
23 اکتبر ۱۹۸۳: حمله‌ی یک کامیون انفجاری حامل۶۸۰۰ تا ۹۵۰۰ کیلوگرم تی.ان.تی به مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت و کشته شدن ۲۴۱ سرباز، ملوان و تفنگدار آمریکایی.

24آوریل1990: دکتر کاظم رجوی در سوئیس به‌دست تروریستها به خاک افتاد.

6 اوت 1991: شاپور بختیار و دستیارش به فجیع‌ترین شکل، با کارد آشپزخانه به قتل رسیدند.

17سپتامبر 1992: آلمان ـ 4 مخالف کرد ایرانی در رستوران میکونوس به رگبار بسته شدند و جان باختند.

16مارس 1993: محمدحسین نقدی در رم ترور شد.
18 جولای 1994: انفجار مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنس آیرس با دهها کشته و زخمی.

14فوریه 2005: انفجاری مهیب بیروت را به لرزه در آورد و رفیق حریری و بسیاری را به خاک و خون کشاند.

19نوامبر2011: ساعت 10 شب، رافق تقی نویسنده و منتقد 61ساله‌ی آذربایجانی به ضرب چاقوی یک تروریست به قتل رسید.

وحشت افکنی، ترور، قتل و انفجارهایی که مرز جغرافیایی به‌رسمیت نمی‌شناسد، در سراسر جهان به‌وقوع پیوسته است. این اعمال جنایتکارانه به‌طور عام سه ویژگی مشترک دارند:
همه‌ی آنها به‌خاطر یک هدف سیاسی انجام شده‌اند.
همه‌ی آنها یک پشتیبانی دولتی داشته‌اند.
تقریباً هیچ‌کدام از آمران و عاملان این جنایتها به پای عدالت کشانده نشده‌اند.

به‌دنبال این سه ویژگی، بلافاصله با چند سؤال مواجه می‌شویم:
چرا تحقیقات در مورد این اعمال جنایتکارانه به جایی نمی‌رسد؟ 

آیا جنایتی بالاتر از کشتن انسانهای بی‌گناه وجود دارد؟ 

آیا می‌شود این اعمال تروریستی را در کنار دیگر جرم‌های معمولی گذاشت؟ 

پس چرا به این اعمال مجرمانه رسیدگی نمی‌شود؟ 
آیا عدالت در جهان از بین رفته و قانون جنگل حاکم است؟ 

مروری بر تاریخچه‌ی تروریسم دولتی
بعد از روی کارآمدن خمینی، این رژیم، تروریسم دولتی را نهادینه کرد. از آن‌ به بعد بود که چهره‌ی ترور و آدم‌کشی در جهان امروزی عوض شد. رژیم آخوندی به‌طور عام بر دو پایه‌ی صدور تروریسم و سرکوب داخلی حرکت کرده و می‌کند؛ اما به‌طور کلی صدور بحران در دوران حاکمیت رژیم آخوندی را می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد:
ـ از زمان روی کارآمدن این رژیم تا خوردن زهر آتش‌بس توسط خمینی، دوره‌یی است که با جنگ ضد‌میهنی ایران و عراق شناخته می‌شود و جنگ، اصلی‌ترین اهرم رژیم برای صدرور تروریسم و سرکوب داخلی است.

ـ بعد از روی کارآمدن رفسنجانی، ترورهای گسترده در ایران و جهان، اهرم صدور بحران و تروریسم رژیم می‌باشد. دوره‌یی که تا شروع جنگ آمریکا علیه عراق، ادامه یافت.

ـ بعد از جنگ آمریکا و اشغال عراق، دروازه‌های جدیدی به روی این رژیم باز شد. رژیم صدور تروریسم و بحران آفرینی خود را با دست‌اندازی و تجاوز به کشورهای منطقه ادامه داد.

اگر چه آخوندها برای ماندن در قدرت، از هیچ جنایتی فروگذار نکرده و نمی‌کنند، ولی جنگ ایران و عراق یکی از مهمترین اهرم‌های رژیم برای صدور بحران و تروریسم بود. اما جنگ چگونه به رژیم خمینی کمک کرد و چه مسأله‌یی را حل نمود که این‌قدر برای رژیم حیاتی بود؟ در حالی که به‌طور منطقی جنگ، جز کشتار و ویرانی و نابودی، محصول دیگری ندارد.

بر کسی پوشیده نیست که محصول جنگ، نابودی و خونریزی است، ولی باید ابتدا شرایط بعد از انقلاب 57 را مدّ نظر قرار داد؛ یک انقلاب توده‌یی که انبوهی انرژی آزاد کرده، مطالبات برحق مردم و جوانان و زنان، چیزی نبوده و نیست که کسی بتواند نادیده بگیرد. از طرفی با وجود افکار عقب مانده‌ی خمینی، برایند این دو بردار مختلف‌الجهت، می‌شود تعارض و تقابل با خمینی.

این رژیم از روز اول نه می‌خواست و نه می‌توانست مشکلات جامعه را حل کند. در نتیجه، خمینی به جنگ نیاز شدید داشت که کسی نتواند صحبت از حقوق فردی و اجتماعی بکند. بنابراین هر کسی حرفی می‌زد، به اسم جنگ، به اسم ستون پنجم، به اسم این‌که اسلام در خطر است، سرکوب می‌شد. این، آن کمک بلاجایگزین جنگ به این رژیم بوده است که خمینی آن را مائده‌ی آسمانی خواند.

تلویزیون رژیم: «آغاز جنگ، روشن است که در هر کشوری با حصر آزادیهای حتی مشروع همراه است، چه رسد به آزادیهایی که امنیت و کیان مملکت را به مخاطره می‌افکند». 

خمینی: «اگر چنان‌چه اشخاصی در چنان برهه‌ی زمان که ما ابتلا داریم به جنگ... باید آرامش محفوظ بشد، کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند... آن شخص، هرکس می‌خواهد باشد، باشد؛ هر مقامی می‌خواهد باشد؛ من او را به جای خودش می‌نشانم». 

اذعان به شکست و تغییر تاکتیک
ارتش و سپاه خمینی در سراسر جبهه‌ها متحمل ضربات پیاپی می‌شوند. با فتح شهر مهران در خرداد 67، ماشین جنگی خمینی با ضربات ارتش آزادی‌بخش، درهم شکسته می‌شود.

آری، خمینی بالاجبار قطعنامه 598 را پذیرفت، در حالی که تا چندی پیش، این سند را تسلیم رژیمش قلمداد می‌کرد. او دست بالا کرد و تسلیم شد. خمینی که رژیمش را یک دهه با جنگ، سر پا نگه داشته بود، حالا دیگر یا باید روش عوض می‌کرد و یا نابود می‌شد. او در بحران ناشی از همین تضاد و از غصه‌ی از دست دادن مائده‌ی آسمانی‌اش، دق کرد و مرد.

از این برهه به بعد، تاکتیک‌های رژیم عوض شد. اگرچه خمینی مرده بود، ولی ماهیت رژیم تغییر نکرده بود. موهبت جنگ را از دست داد و لذا به‌صورت هیستریک، به ترور و انفجار رو آورد. این برهه‌ی حاکمیت ننگین آخوندها را بی‌تردید باید با ترورهای گسترده تعریف کرد. دیگر رفسنجانی روی کارآمده بود که غربی‌ها برایش به‌عنوان یک مدره، فرش قرمز پهن می‌کردند. رفسنجانی با کمک وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، سپاه قدس و وزارت خارجه‌، بازوهای ترور با هدف‌ خروج از بن‌بست تشکیل داد و موج گسترده‌ی ترور و خشونت را در سراسر جهان به راه انداخت و پیش برد. جریان جنایتباری که تا دوره‌ی اول خاتمی هم ادامه پیدا کرد. هدف اول این ترورها، مخالفان ایرانی و چهره‌های اپوزیسیون بودند. ترور دکتر عبد‌الرحمن قاسملو در وین، دکتر کاظم رجوی در سوئیس، شاپور بختیار در پاریس، صادق شرفکندی و همراهانش در رستوران میکونوس در برلین، محمدحسین نقدی در رم، زهرا رجبی در ترکیه، رضا مظلومان در پاریس و... فقط 450 ترور در خارج از ایران صورت گرفت.

هم‌زمان و به موازات آدم‌کشی در خارج کشور، ترورها در داخل کشور نیز بی‌وقفه ادامه داشت. قتل‌های زنجیره‌یی ـ که بعدها برای رژیم به یک رسوایی تبدیل شد ـ در همین دوران اتفاق افتاد. هر کسی که کوچک‌ترین اشعه‌یی از مخالفت با رژیم نشان می‌داد، به فجیع‌ترین شکل ممکن به قتل می‌رسید تا با ایجاد رعب و وحشت، دیگران حساب کار دستشان بیاید! 

در عملیات خارج کشوری رژیم، انفجار سفارت اسرائیل در آرژانتین و انفجار عظیم مقر سربازان آمریکایی در شهر خبر (khobar) عربستان، در دوران ریاست‌جمهوری رفسنجانی انجام شد.

بعد از این موج ترورها، رژیم آخوندی در افکار عمومی جهان مفتضح شد و در انزوای بین‌المللی قرار گرفت. یک نمونه‌ی این انزوای بین‌المللی، بعد از جنایت در رستوران میکونوس اتفاق افتاد که علاوه بر فشارهای دیپلوماتیک، به رژیم هشدار دادند که دست و پایش را جمع کند. به رژیم هشدار دادند که این کارها در اروپا دیگر قابل‌تحمل نخواهد بود. بعد از آن بود که رژیم دیگر کار تروریستی در اروپا نکرد؛ چرا که این رژیم با وجود دود و دمی که راه می‌اندازد، زبان قدرت و تعادل‌قوا را خوب خوب می‌فهمد. اولین نمونه‌اش را در شکست در جنگ با عراق و سرکشیدن جام زهر آتش‌بس دیدیم.

بعد از حمله‌ 11سپتامبر و قرار گرفتن در محور شر، رژیم خودش را جمع‌وجور کرد و اهرم ترور را هم مجبور شد به‌نوعی زمین بگذارد. البته تاکتیکی و هرگز از آن دست نکشید. زیر برق حملات آمریکا به عراق و افغانستان، ترس و وحشت، چهار ستون رژیم را به لرزه درآورد. این، دلیل فاصله گرفتن نسبی رژیم از ترور و تروریسم شد.

آخوندها دو اهرم اصلی بقای خودشان در سطح منطقه‌یی و بین‌المللی را از دست داده بودند. با این‌که دخالت در امور کشورهای منطقه، استخدام مزدور، تهدید و تطمیع نیروهای ضد رژیم، پدیده‌هایی بودند که این رژیم از روز اول به قدرت رسیدن حاکمیتش به آن مشغول بود، اما جنگ آمریکا علیه عراق، به آخوندها کمک کرد تا با دست بازتری در منطقه دخالت کنند و دروازه‌های جدیدی به رویشان باز شد.

آخوندها با دخالت در لبنان، گروه‌ لبنانی حزب‌الشیطان را در سال 1985میلادی رسماً تأسیس کردند. (سایت صقور‌العرب- بین‌العربی ۷/۳/۹۲) / در عراق اقدام به تأسیس اپوزیسیون دست‌ساز کردند که تماماً از مزدوران خودشان بودند. / به همین شیوه، همه‌ی تلاششان را کردند و به فلسطین هم چنگ انداختند . / از سال 1990 در یمن اقدام به عضوگیری از بین حوثیها کردند.

این دوران برای رژیم، دوران دخالتهای عریان در کشورهای منطقه است؛ طوری که سردمداران این رژیم برای قدرت‌نمایی پوشالی، یکی پس از دیگری از عمق استراتژیک این رژیم صحبت می‌کنند و آن را تا سواحل مدیترانه می‌دانند.

نتیجه: از آنچه تا به این‌جا بررسی کردیم، به‌طور خلاصه با سه دوره در حیات این رژیم مواجهیم: جنگ ایران و عراق، موج عظیم ترور، چنگ‌اندازی به کشورهای منطقه.

در مقدمه یادآورد شدیم که با مروری بر تاریخچه‌ی تروریسم رژیم، می‌خواهیم یکی از پرونده‌ها جنایات رژیم، یعنی پوشه‌ی «آمیا» را بررسی کنیم. جنایتی که نمونه‌یی مهم از موج عظیم و گسترده‌ی اقدامات تروریستی اوست.

انفجار «آمیا»، بزرگترین انفجار تروریستی در آمریکای لاتین و شاید بزرگترین عمل جنایتکارانه بعد از 11سپتامبر در قاره‌ی آمریکا است: 85 کشته/ بیش از 300 مجروح / اندوه و ماتم صدها خانواده. این خونین‌ترین انفجار در آمریکای لاتین بود و مردم آرژانتین را در شوک و اندوه فرو برد.

این یکی از کارهای تروریستی رژیم در آن سوی آب‌ها بود. این جنایت در دوره‌ای از عمر ننگین رژیم اتفاق افتاد که بقای این رژیم بسته به این ترورها و وحشت افکنی‌ها در سراسر دنیا و همچنین در داخل ایران بود. بعدها در دادگاههای آرژانتین اثبات شد که رژیم ایران در بالاترین سطوح در آن نقش داشته است.

از طرفی می‌خواهیم روند قضایی بعد از این انفجار را نیز مورد بررسی قرار دهیم.

پایان قسمت اول.
http://www.mojahedin.org/news/170808/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D9%88-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85%D9%86-(%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84)

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر