۱۳۹۴ اسفند ۲, یکشنبه

خامنه ای - رفسنجانی عميق تر شدن جنگ هژموني در نمايش انتخابات

وحشت تندروها از دو رای اول انتخابات‌ خبرگان در تهران؛

چرا می‌خواهند ميان هاشمی و روحانی اختلاف ايجاد كنند؟/نگرانی تندروها از چیست؟كمتر از پنج روز تا انتخاباتي مانده است كه اهميتش اين بار باعث شده تا از در سايه‌بودن بيرون بيايد و بحث‌ها در مورد آن شدت بگيرد.آفتاب :سرویس سیاسی- پنجمين دوره از انتخابات مجلس خبرگان رهبري در اين دوره بيشتر از همه دوره‌هاي پيشين مورد توجه قرار گرفته است.
با اين حال آنچه كه در اين چند روز باقي مانده تا انتخابات به چشم مي‌آيد تلاش اردوگاه تندروها براي ايجاد اختلاف ميان دو نفر است؛ آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني و حجت الاسلام و المسليمن حسن‌روحاني.
اما چرا تندروها  براي پيش‌بردن اين پروژه تا اين اندازه تلاش دارند؟ با استفاده از جملاتي مثل «سه درصد راي داشتن روحاني» يا انتشار تصاويري از اين دست مي كوشند تا اختلاف‌افكني كنند؟
پيش‌بيني كه غلط از آب در آمد
به گزارش آفتاب، تندروها شايد پيش‌بيني اين روزها را نمي‌كردند؛ تصورشان اين بود كه اگر سيد حسن خميني از گردونه انتخابات مجلس خبرگان رهبري خارج شود فضاي انتخابات تغيير مي‌كند. تصور ديگرشان اين بود كه ماندن سيد حسن‌خميني در عرصه انتخابات است كه مردم را به پاي صندوق‌هاي راي مي‌كشد. همين پيش‌بيني‌ها كه با نتايج اوليه نظرسنجي‌ها از اقبال مردم به يادگار امام منتشر شده بود باعث شد زماني كه روز 21 بهمن ماه خبر قطعي عدم احراز صلاحيت سيد حسن خميني را بشنوند نفس راحتي بكشند.نفس راحتشان اما دوامي نيافت. تصور كردند سيد حسن خميني كه يكي از مشوقان اصلي‌اش براي حضور در عرصه انتخابات خبرگان‌، آيت الله هاشمي رفسنجاني بوده است حالا با هم دچار اختلاف مي‌شوند. اختلافي كه ايجاد نشد هيچ، همان شرايط سال 92 هم تكرار شد و همبستگي‌ها بيشتر شد.
نكته ديگري كه زياد به مذاق تندروها خوش نيامد حضور آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني در ليست جامعه روحانيت مبارز بود. موضوعي كه زياد تمايلي به آن نداشتند. در كنار آن اما ليست‌هاي ياران اعتدال و خبرگان مردم هم در هفته گذشته با استقبال ويژه‌اي روبرو شده است كه آنها از اين استقبال ويژه ناراحتند.
در اين ميان اما در چند روز اخير يك موضوع ديگر بيشتر تندروها را نگران كرده است و آن نتايج نظرسنجي‌هاي انتخاباتي است. نظرسنجي‌هايي كه نشان مي‌دهد حسن روحاني و آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني هر دو راي بسيار بالايي در تهران دارند. همين راي بالا آنچنان تندروها را نگران كرده است كه به حربه ايجاد اختلاف دست زده‌اند.
حربه ديگر انگليسي‌خواندن برخي از همين كانديداها است.بیشتر بخوانیدحربه‌اي كه در تمام سال‌هاي اخير هم مورد استفاده آنان قرار گرفته بود و شب گذشته عبدالرضا رحماني فضلي وزير كشور هم به آن واكنش نشان داده و گفت: «ما باید متحد باشیم و نگوییم در انتخابات عده‌ای انگلیسی هستند. نباید اجازه دهیم دشمن در میان ما صف‌بندی کند و اتحاد ما را از بین ببرد. همه جناح‌ها باید این دخالت‌ها را محکوم کنند».
تندروها اما در حال استفاده از تمام توان خود در اين روزها هستند. با استفاده ابزاري از اظهارات حسن روحاني و آيت الله هاشمي و البته تلاش براي راي ندادن كامل به ليست جامعتين و به نحوي دور زدن ليست جامعتين. تلاش‌هاي اين چند روزه تندروها اما به نظر مثل ساير تلاش‌هاي آنان ناكام خواهد ماند و به نظر مي‌رسد پيش‌بيني‌شان از نتيجه‌بخش بودن اقداماتشان هم بي‌ثمر خواهد ماند.

۱۳۹۴ بهمن ۳۰, جمعه

مطرح شدن دوباره زهر منطقه‌یی چرا؟

در قبال تحولات منطقه‌یی، نوعی آشفتگی و مواضع ضد و نقیض در رژیم مشاهده می‌شود، از یک طرف بعضی از مهره‌ها و سرکرده‌های رژیم شاخ و شانه می‌کشند و رجزخونی می‌کنند و از طرف دیگر رفسنجانی، دولت روحانی و مشخصاً ظریف و وزارت‌خارجه حرفهای دیگری می‌زنند.

تا چند روز پیش شاهد بودیم که دو باند رژیم موضع تقریباً واحدی در برابر تحولات سوریه داشتند، اما الآن به نظر می‌رسد که باند رفسنجانی روحانی، به‌اصطلاح خرجشان را از باند ولی‌فقیه جدا کرده و حرفهای متفاوتی می‌زنند و به این دلیل تضاد‌هایشان با هم بر سر این موضوع بالا گرفته است.

آخوند روحانی 10روز پیش یعنی روز 19بهمن، در همایش تجلیل از دست‌اندرکاران مذاکرات اتمی و مدال دادن به وزرای خودش گفت: «اگر نیروهای مسلح ما امنیت این کشور را حفظ نمی‌کردند و سرداران رشید ما در بغداد و سامرا و فلوجه و رمادی و غیره ایستادگی نمی‌کردند و اگر در دمشق و حلب به دولت سوریه کمک نمی‌کردند… ما امنیتی نداشتیم که بتوانیم به این خوبی مذاکره کنیم».

اما به فاصله 5روز مواضع این باند تغییر می‌کند، روز 24بهمن، ظریف وزیر خارجه روحانی در اجلاس امنیتی مونیخ گفت: «هیچ مانعی وجود ندارد که ما و برادران سعودی‌مان را از کار برای رسیدن به آینده‌ای روشن‌تر در منطقه باز دارد». و در یک جای دیگر از همین صحبت از عبارت «دوست من عادل‌الجبیر»! استفاده کرد که در رژیم غوغا به‌پا کرد و حسابی یقه‌ش را گرفتند.

مهم این است که ببینیم این تغییر از کجا ناشی شد. آن روز که روحانی این جوری رجز می‌خواند نیروهای رژیم، با پوشش هوایی و زیر بمباران وحشیانه روسیه در حال پیشروی بودند، اما تصمیم عربستان و ترکیه برای اعزام یک نیروی بزرگ به سوریه و اعلام تشکیل یک ائتلاف نظامی با شرکت 20کشور اسلامی و برگزاری مانوری که در تاریخ خاورمیانه بی‌نظیر توصیف شده، به اینها فهماند که در سوریه هیچ چشم‌اندازی جز شکست برای آنها متصور نیست و بنابراین صفحه را برگرداندند.

شاهد این ادعا، سرمقاله روزنامه جمهوری 27بهمن است. جمهوری با اشاره به این‌که منطقه «به انبار باروتی تبدیل شده که هر آن باید منتظر انفجار آن باشیم و این آتش اگر روشن شود، کل منطقه را در بر می‌گیرد» تأکید کرده بود که اولویت استفاده از «برجام2» مسائل منطقه است. روشن است که برجام، کد زهرخوران هسته‌یی است و منظور از برجام2 یا برشام این است که در منطقه هم باید پای مذاکرات برویم و زهر بخوریم. بعد هم این روزنامه به وزارت‌خارجه رژیم توصیه کرده بود که: «باید در بخش خاورمیانه‌ای خود به یک تحول اساسی روی آورد و این بخش را تقویت کند. برای این تحول و تقویت، هر قدر سرمایه بکار گرفته شود، می‌ارزد. این، ضرورت همین امروز است و فردا برای چنین کاری دیر خواهد بود».

الان معلوم می‌شود که منظورش برکناری امیرعبداللهیان معاون امور منطقه‌یی وزارت‌خارجه است و به نظر می‌رسد وزارت‌خارجه می‌خواهد این فرد را به‌عنوان علامت حسن‌نیت زیر پای عربستان قربانی کند.

ضمنا این نکته نیز قابل‌توجه است که اگر‌چه باند ولی‌فقیه خیلی به ظاهر هارت و پورت می‌کند، اما اینها دود و دم استتار است تا ترس و ضعفشان را از انظار پنهان کنند، کما این‌که پاسدار سلامی جانشین سرکرده کل سپاه در تلویزیون رژیم ظاهر شد و ضمن رجزخونی خیلی زیاد، از تحولات سوریه با عنوان ”بسیار ویرانگر“ ابراز وحشت کرد و گفت: «اگر آنها در سوریه موفق شوند به سمت لبنان و عراق و بعد هم به سمت ایران می‌آیند».

چرا؟ چون می‌دانند و این را صراحتاً هم گفته‌اند که اگر قضیه جدی بشود، روسیه که صرفاً به‌منظور معامله وارد این جنگ شده، به سرعت با گرفتن امتیازی، کم یا زیاد، کنار می‌کشد و رژیم تنها در صحنه باقی می‌ماند، در جنگی که هیچ سرانجامی جز شکست برایش ندارد.

http://www.mojahedin.org/news/171498/%D9%85%D8%B7%D8%B1%D8%AD-%D8%B4%D8%AF%D9%86-%D8%AF%D9%88%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87%D9%B4-%D8%B2%D9%87%D8%B1-%D9%85%D9%86%D8%B7%D9%82%D9%87-%DB%8C%DB%8C-%DA%86%D8%B1%D8%A7%D8%9F

۱۳۹۴ بهمن ۲۹, پنجشنبه

حقیقت، سیبل ترور - (قسمت چهارم ـ پایانی) - شهید صلح و بشریت


آلبرتو نیسمن مسئول پرونده آمیا
«ممکن است به‌خاطر این داستان بمیرم». (سایت رادیو آلمان، آلبرتو نیسمن 

این جمله را دادستان شهید آرژانتینی در تاریخ 24 دی به خبرنگار روزنامه‌ی «کلارین» گفته بود.
درست یک روز قبل از آن که آلبرتو نیسمن با حضور در مقابل نمایندگان، بگوید که رئیس‌جمهور آرژانتین در سرپوش نهادن بر جریان بمب‌گذاری مرکز یهودیان در 20سال پیش درگیر بوده است، جسدش در خانه‌اش در بوئینس‌آیرس پیدا شد.

خون بیدار و افشاگر
نیسمن چندین بار مورد تهدید قرار گرفته بود. او با صراحت و شجاعانه این موضوع را به مطبوعات کشاند و تردیدی باقی نگذاشت که یک دسیسه علیه او در جریان است. اما آنچه موضوع را پیچیده‌تر می‌کند، واکنش عجولانه‌ی مقامات آرژانتینی بعد از کشته شدن نیسمن است. مقامات آرژانتینی بلافاصله اعلام کردند که نیسمن خودکشی کرده است! در حالی که همه‌ی شواهد بر عمدی بودن این جنایت جهت پوشاندن حقیقت دلالت می‌کرد.

سی.ان.ان: «دادستانی که رئیس‌جمهور آرژانتین را متهم به سرپوش گذاشتن به جنایت ـ یعنی یک عمل تروریستی عمده کرده ـ جسدش پیدا شد. در ابتدا رئیس‌جمهور می‌گوید که این، خودکشی بوده است، اما الآن می‌گوید باید بررسی شود. این، یک خودکشی نبوده است».

کریستینا فرناندز، 4 دی 93: «محققان در تحقیقات اولیه می‌گویند که آنها به این باور رسیده‌اند که او خودکشی کرده است؛ اما تحقیقات ادامه پیدا می‌کند».

سرجیو برنی (Serjio Bereny)، از مسئولان وزارت اطلاعات و امنیت آرژانتین، گفته است که همه‌ی شواهد نشان می‌دهند که نیسمن خودکشی کرده است. (سایت رادیو آلمان)

فرضیه‌ی خودکشی نیسمن بی‌پایه‌تر از آن بود که بتواند بیش از بیست‌وچهار ساعت دوام بیاورد؛ طوری که مدعیان این فرضیه، مجبور شدند حرفشان را پس بگیرند. محققان در تحقیقات اولیه و همین‌طور رئیس‌جمهور اعلام کردند که مرگ او به‌خاطر خودکشی بوده است؛ ولی جزئیات روشنگر بعدی باعث شد تا رئیس‌جمهور آرژانتین تغییر نظر بدهد و در صفحه‌ی فیس‌بوک خود بنویسد: «خودکشی‌یی که من در مورد آن قانع شده بودم، خودکشی نبوده است».

تناقض‌گویی‌های مقامات آرژانتینی، فرضیه‌های دیگری را پررنگ کرد. به‌خصوص که این مقامات کسانی بودند که قرار بود نیسمن علیه زدوبندشان با رژیم ایران، افشاگری کند. پس علت این تناقض‌گویی‌ها چی بود؟

مقامات آرژانتینی می‌خواستند به‌سادگی از مخمصه‌ی پرونده‌ی «آمیا» خلاص شوند؛ شتاب آنها برای گریز از خون بیداری که گریبانشان را گرفته بود، بر حافظه‌شان سایه انداخت تا فراموش کنند که دنیا در قرن 15 میلادی نیست، در قرن بیست‌ویکم و در عصر آگاهی و ارتباطات است. در این زمانه دیگر نمی‌شود چنین دروغی را به جامعه تحمیل کرد. با خبر قتل نیسمن، صدها هزار تن ریختند در خیابانها و فریاد زدند «ما همه نیسمن هستیم» و خواهان چرایی قتل او شدند. این واکنش‌ها، شرایط را برای رئیس‌جمهور آرژانتین تغییر داد.

بی.بی.سی: «هزاران تن از مردم آرژانتین، این‌که گفته می‌شود خودکشی بوده است را قبول ندارند».

سی.ان.ان: «چیزی که ما از خود مردم آرژانتین می‌شنویم، یک نوع خشم است. در یک نظرسنجی در آرژانتین، نزدیک به 70درصد از مردم گفتند که از نظر آنها خودکشی نبوده است».

برای وجدان بیدار مردم آرژانتین قابل‌قبول نبود که کسی که یک عمر برای اثبات حقیقت تلاش کرده است، درست چند ساعت قبل از علنی کردن حاصل تلاشهایش، خودکشی کند.

فرضیه‌ی خودکشی نیسمن، از نظر حقوقی با اولین تحقیقات، باطل اعلام شد. قاتلان نیسمن برای ترویج شایعه‌ی خودکشی، این‌طور صحنه‌سازی کردند که نیسمن درب آپارتمانش را به روی خود قفل نموده و داخل حمام، با یک سلاح، به‌سر خود شلیک کرده است! آزمایشات اما ثابت کرد که اولاً هیچ اثری از گرده‌ی باروت روی دست نیسمن وجود نداشت؛ چرا که کسی که با سلاح شلیک کند، حتماً اثر باروت روی دستش خواهد نشست. در ضمن معلوم شد که درب خانه از بیرون قفل شده بود و نه از داخل. و دیگر این‌که آثار «دی.ان.ای» شخص دیگری در خانه‌ی نیسمن پیدا شد.

سایت رادیو آلمان، 15اسفند 1393: ”قاضی «ساندرا آرویو سالگادو» همسر سابق آلبرتو نیسمن، در یک کنفرانس مطبوعاتی در روز 5مارس 2015 اعلام کرد: قاضی نیسمن نه تصادف کرده و نه خودکشی. او را به قتل رسانده‌اند“.

آشکار شدن دم خروس تجارت و جنایت
گـره دیگری که در پرونده‌ی نیسمن وجود دارد، واکنش رسانه‌های رژیم ایران، درست قبل و بعد از قتل نیسمن است. تقریباً از دو هفته قبل از وقوع این قتل، یک موج ترور شخصیت علیه نیسمن در رسانه‌های این رژیم بالا می‌گیرد. موجی که از یک طرف از مقامات آرژانتینی جانبداری می‌کند از طرف دیگر، سخیف‌ترین اتهامات را متوجه نیسمن می‌کند.

فارس، خبرگزاری سپاه پاسداران: 25 دی 93: محکوم کردن «کریستینا فرناندز» در پرونده‌ی آمیا مضحک است.

27 دی 93: اتهام دادستان پرونده‌ی آمیا به «فرناندز» دروغی بیش نیست.

- جامعه آرژانتین از شکایت دادستان پرونده‌ی آمیا به خشم آمد.

- وزیر خارجه آرژانتین: اتهام دادستان ویژه‌ی پرونده‌ی آمیا علیه «کریستینا فرناندز» مبنی بر سرپوش گذاشتن بر اتهامات شهروندان ایرانی در پرونده‌ی انفجار آمیا ، دروغی بیش نیست.

28دی 93: اقدامات «نیسمن» کمکی به تحقیقات حادثه‌ی آمیا نمی‌کند.

آلبرتو نیسمن در 29 دی 93 به قتل می‌رسد. اما بعد از قتل وی، رسانه‌های حکومتی ایران تلاش می‌کنند با سمت و سو دادن به اخبار آن، به شایعه‌ی خودکشی دامن بزنند.

شبکه‌ی خبر رژیم ایران: «جسد آلبرتو نیسمن، چند شب پیش در منزل مسکونی‌اش در یک مجتمع آپارتمانی 13 طبقه در مرکز بوئینس‌آیرس (پایتخت آرژانتین) پیدا شد. جسدی با چندین گلوله در سر و همچنین یک هفت‌تیر کالیبر 22میلیمتری متعلق به خود وی در کنار او».

رسانه‌های حکومتی که همواره با غیظ و کین از نیسمن یاد می‌کردند، دنبال گم کردن ردّ رژیم ایران در این ماجرا رفتند.

فارس، خبرگزاری سپاه پاسداران: 30 دی: کریستینا فرناندز: بار دیگر پرونده‌ی «آمیا» درگیر دروغ و سردرگمی شد.

اول بهمن: فرناندز: داستانهای کثیفی پشت مرگ مرموز «نیسمن» قرار دارد.

4بهمن: اتومبیل دادستان آمیا، به شرکت اپراتور مأمور سابق سازمان سیا تعلق دارد.

11بهمن: تنها دی.‌ان.‌ای موجود در خانه‌ی دادستان آمیا، به خود وی تعلق دارد.

گزارشگر حکومتی: «اما حادثه‌ی قتل مشکوک دادستان آمیا که در واقع هیچ سند قابل ارائه‌یی برای این پرونده نداشت، ماجرایی بود تا پرونده‌ی مختومه‌ی آمیا با کشته شدن این مهره صهیونیست‌ها، هم‌چنان در پرده‌یی از ابهام باشد».

این میزان از خبرهای جهت‌دار و یکسان، نشان می‌دهد یک «مدیریت خبری ویژه» پشت آن قرار دارد. همین خبرها روشن می‌کنند که بی‌شک رژیم ایران در این قتل، منافعی داشته است.

پرونده‌یی به مفهوم زندگیبا آن‌که نیسمن احتمالات تهدیدآمیز در کار روی این پرونده را می‌دانست، اما شاید فکر نمی‌کرد که ممکن است به قیمت جانش تمام شود. از طرفی کشش او برای افشای حقیقت، وی را گام به گام بیشتر درگیر این پرونده نمود و با خطرات این مسیر آشنا می‌کرد. نیسمن تصمیم خود را گرفته بود که کارش را به سرانجام برساند. تصمیمی که با دوستاش در میان می‌گذاشت.

رئیس دفتر روزنامه‌ی آمریکایی واشینگتن‌پست در بوئنوس‌آیرس، در مقاله‌یی چنین نوشت: ”آلبرتو نیسمن، دادستان آرژانتین، چند روز قبل از قتل خشونت‌بارش که این کشور را در ترس و نگرانی فرو برد، به تعدادی از دوستانش پیام‌هایی ارسال کرده بود. پیامی که از ته دلش بود: «کاری که در حال حاضر می‌خواهم انجام دهم، مدتی قبل رویش تصمیم گرفته شده است و من آماده آن هستم... من با اعتقاد بر این‌که این، کار آسانی نخواهد بود، آن را انجام می‌دهم. معتقدم دیر یا زود حقیقت پیروز خواهد شد“.

رئیس انجمن دادستانهای آرژانتین نیز این‌طور توصیف کرد: ”این پرونده برای او به مفهوم زندگی‌اش بود... او برای دوستانش نوشته بود: «اگر کسی فکر می‌کند من دیوانه شده‌ام، این‌گونه نیست» و امضا کرده بود: «من بهتر از همیشه هستم» “.

حقیقت، سیبل ترور
با قتل نیسمن، خشم، شوک و ناکامی در شهر بوئینس‌آیرس حاکم می‌شود. مردم آرژانتین بعد از مرگ مردی که همان دادستان ویژه باشد، دوباره به خیابانها سرازیر می‌شوند. هر چند که دلایل و شواهد، به سرنخ‌هایی می‌رسند، اما سؤالی که هم‌چنان برای مردم آرژانتین بی‌پاسخ باقی می‌ماند، این است که: چه دستهایی پشت قتل آلبرتو نیسمن وجود دارند؟

طبیعی است که تا وقتی بررسیهای کارشناسانه و فنی قضایی انجام نشده، نمی‌شود نظر قطعی داد. اما تردید نیست که هدف از این قتل بزدلانه، جلوگیری از روشن شدن حقیقت و محو کردن نقش رژیم آخوندی در انفجار جنایتکارانه‌ی «آمیا» است. روزی که در شورای امنیت رژیم آخوندی، تصمیم به انفجار آمیا گرفتند، علت انتخاب این هدف، این بود که هیچ ردّی از رژیم در آن دیده نشود. این امر برای رژیم ایران، مرز سرخ بود. رژیم هم برای حفظ همین مرز سرخ، حاضر است دست به هر جنایتی بزند. کما این‌که قبلاً هم این کار را کرده بود.

رادیو بین‌المللی فرانسه، 25بهمن 93: «قتل نیسمن یادآور کشته شدن قاضی فرانسوی ژیل بولک می‌باشد. او هم در جریان تحقیقات بر روی یک پرونده‌ی تروریستی رژیم ایران، به قتل رسید».

فرضیه‌ی دیگری هم در ارتباط با قتل نیسمن وجود دارد. فرضیه‌یی که مسئولیت قتل را متوجه دولت آرژانتین می‌داند. این فرضیه مدعی است که مرگ نیسمن تنها چند روز بعد از آن‌که او شوک‌آورترین اتهامات را بیان کرد، صورت گرفته است.

آلبرتو نیسمن چند روز قبل از مرگ: «یک تغییر عمده صورت گرفته است. یک اتحاد با تروریستها صورت گرفته است. معاملات با دولت صورت گرفته که از تروریستها حفاظت شود».

اظهارات قاضی نیسمن، به‌وضوح از یک اتحاد عمل با تروریستها صحبت می‌کند. هنگامی که این اظهارات کنار افشاگریهای نیسمن علیه زدوبند دولت آرژانتین با رژیم آخوندی قرار می‌گیرد، پر واضح است که اشاره‌ی وی به «اتحاد با تروریست‌ها»، به کسی غیر از پدرخوانده‌ی تروریسم (رژیم آخوندی) نمی‌تواند باشد.

در مورد اتحاد عمل با تروریست‌ها، در سه سال اخیر شاهد بودیم که دولت آرژانتین در یک چرخش 180 درجه‌یی، سیاست نرمش در مقابل رژیم ایران در پیش گرفت. همچنین همنوا با رژیم ـ به‌طور خاص در دو سال گذشته ـ تبلیغات گسترده‌یی برای تخریب شخصیت نیسمن انجام داد. بنابراین نقش دولت آرژانتین در این ماجرا قابل انکار نیست؛ به‌خصوص که در خبرها آمده بود احکام دستگیری وزیر خارجه آرژانتین و تعدادی از مقامات آن کشور، در خانه‌ی نیسمن پیدا شده است.

آزمایش تاریخی قضاییه‌ی آرژانتین
جنبه‌ی دیگری که باید مورد توجه قرارگیرد، کیفیت نقش دولت آرژانتین در قتل نیسمن است. یعنی آیا می‌توان احتمال داد که دولت آرژانتین در اجرای این قتل به‌طور مستقیم دست داشته است؟ منظور از دخالت مستقیم، چیزی مشابه رواج قتل‌های مخالفان حکومت در دوران دیکتاتوری نظامی در آرژانتین است.

تاریخ تحولات سیاسی در سه ـ چهار دهه‌ی اخیر کشورهای آمریکای لاتین ـ جدای از موارد استثنا ـ به این فرضیه جواب منفی می‌دهد. تغییرات سه ـ چهار دهه‌ی اخیر نشان می‌دهند که بعد از دهه‌ی 70 میلادی و عبور از دیکتاتوریهای سابق، این منطقه به نوعی دموکراسی روی آورده است. این سیستم‌های حکومتی بر پایه‌هایی استوارند که دیرپاترین و قوی‌ترین پایه‌هایشان، دستگاه قضایی آنها است. یعنی اگر این پایه‌ها فرو بریزند، این حکومتها دیگر نمی‌توانند در قدرت باقی بمانند و سیستم آنها از هم می‌پاشد. بنابراین جنایتی از این دست، اگر یک جنایت حکومتی باشد، کل این دستگاه را می‌لرزاند. بی‌جهت نیست که رئیس‌جمهور آرژانتین، ظرف دو ـ سه روز نظرش را عوض می‌کند. حتا سیستم اطلاعاتی خودش را هم منحل کرد و با یک سیستم جدید جایگزین کرد.

ممکن است دولت آرژانتین با رژیم آخوندی همکاری و یا از برخی از شواهد در این قتل، چشم‌پوشی کرده باشد، اما این‌که این کشورها دوباره به دوران ترور و قتل در دهه‌ی 70 برگشته باشند، امری دور از ذهن به نظر می‌رسد.

اکنون این دستگاه قضایی آرژانتین است که در برابر یک آزمایش تاریخی قرار گرفته است. از یک سو تردید نیست که منافع سیاسی و تجاری، می‌خواهد مانع اجرای عدالت شود و از سوی دیگر، سه پرونده‌ی دشوار، مقابل چکش قضاییه‌ی آرژانتین قرار دارند:
ـ پرونده‌ی قطور بمب‌گذاری آمیا
ـ پرونده‌ی قتل آلبرتو نیسمن
ـ پرونده‌ی دخالت رئیس‌جمهور آرژانتین، وزیر خارجه و سایر مقامات این کشور

در یک توصیف حقوقی، تردیدی نیست که چون بمب‌گذاری آمیا مصداق بارز یک جنایت علیه بشریت است، با وجود این‌که بیش از 20سال از آن گذشته، هرگز مشمول مرور زمان نخواهد شد.

اکنون مردم آرژانتین، تاریخ این کشور، وجدان عدالتخواه همه جهانیان، و به‌طور خاص مردم ایران و مهمتر از همه روح شهید عدالتخواه قاضی نیسمن در انتظار هستند که دستگاه قضایی آرژانتین چه کار خواهد کرد و سرنوشت این پرونده‌ها به کجا خواهد رسید.

شجاعتی برای دو ملت، شهید صلح و بشریتهر چند سرنوشت این پرونده‌ها به میزان شجاعت و مسئولیت‌پذیری قضات آرژانتینی بستگی دارد، اما آنچه به نیسمن برمی‌گردد، این است که او کارش را برای تاریخ انجام داد. بدون شک خون انسانهای آگاه و شجاعی مثل قاضی نیسمن، الگویی است برای ارزشهایی مثل شرافت حرفه‌یی، تعهد به حقیقت‌جویی و اعتقاد راسخ به عدالت؛ آن هم نه فقط برای مردم آرژانتین، بلکه برای مردم ایران و برای تمام آزادیخواهان جهان. ایستادگی نیسمن در مقابل جنایتهای هیولای بنیادگرایی یعنی رژیم آخوندی وی را برای همیشه در خاطره‌ی مردم و مقاومت ایران به‌عنوان «شهید صلح و بشریت» زنده نگه خواهد داشت.

خانم مریم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت ایران، قاضی آرژانتینی آلبرتو نیسمن را که در یک رویارویی سخت و شجاعانه با تروریسم دولتی و فاشیسم دینی حاکم بر ایران و نیز به‌خاطر افشای زدوبند سیاسی و تجاری، ترور شد، این‌طور توصیف کردند:
«دکتر آلبرتو نیسمن نه تنها شهید مردم آرژانتین، بلکه شهید صلح و بشریت در مقابله با تروریسم است. علاوه بر این، او به‌طور خاص در ردیف شهیدان مردم و مقاومت ایران علیه بنیادگرایی و تروریسم برخاسته از آن، قرار دارد. او شجاعانه در مقابل رژیم آخوندی ایستاد».

پایان
http://www.mojahedin.org/news/171442/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-(%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%DA%86%D9%87%D8%A7%D8%B1%D9%85-%D9%80-%D9%BE%D8%A7%DB%8C%D8%A7%D9%86%DB%8C)-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%B5%D9%84%D8%AD-%D9%88-%D8%A8%D8%B4%D8%B1%DB%8C%D8%AA

۱۳۹۴ بهمن ۲۸, چهارشنبه

حقیقت، سیبل ترور - قسمت سوم - برگشت ورق

سایه ـ روشن‌ها و بن‌بست‌ها
سال 2006: آلبرتو نیسمن موفق به صدور احکام جلب برای سردمداران رژیم ایران شد. این موفقیت، گامی به سوی افشای حقیقت بود. اما این احکام، بلافاصله به‌عنوان یک موضوع تنش‌آفرین، بر روابط رژیم ایران و دولت آرژانتین سایه انداخت.

در سالهای اولیه‌ی صدور حکم، دولت آرژانتین که بر یک بحران اقتصادی فائق آمده بود، از این احکام پشتیبانی می‌کرد؛ طوری که خانم کریشنر در دوره‌ی نخست ریاست جمهوری‌اش، طی سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل، رژیم ایران را بابت عدم همکاری در این پرونده، مورد سرزنش قرار داد. خانم کریستینا فرناندز، رئیس‌جمهور آرژانتین در سخنرانی خود به تاریخ 24سپتامبر 2008، خواستار محاکمه شش تن از سران و مقامات رژیم ملایان ـ از جمله هاشمی رفسنجانی ـ شد. این افراد به‌دلیل نقشی که در انفجار «آمیا» داشتند، تحت تعقیب مقامات قضایی آرژانتین قرار دارند.

از همان ابتدا با وجود حمایتهای دولت آرژانتین و با وجود شواهد و مستندات موثق، پیگیری این پرونده دچار مشکل شد. به همین علت، روند تحقیقات نیسمن از آغاز با دو مشکل اساسی روبه‌رو گشت: وجود جناح‌هایی در درون دولت آرژانتین / فشارهای سیاسی رژیم آخوندی.

مهم‌ترین مشکل، هزینه‌ی سیاسی پیگیری پرونده‌یی با این اهمیت در آرژانتین بود. به همین دلیل در دستگاههای دولتی، همواره این اختلاف نظر وجود داشت که این پرونده را ادامه بدهند یا تعلیق کنند؟ 

جنبه‌ی دوم اشکال در تحقیقات مربوط به رژیم آخوندی بود. همه‌ی تحقیقات نشان از دخالت رژیم ایران داشت و تردیدی در دخالت آنها در این جنایت نبود. لذا رژیم آخوندی وارد این جریان شد و با به‌کار بستن تمام تجاربش ـ مثل تهدید و تطمیع ـ تلاش کرد این تحقیقات را به انحراف بکشاند.

یادآوری چند تجربه در تغییر مسیر پرونده
رژیم آخوندها در به انحراف کشاندن پرونده‌ها، تجربه داشت. این رژیم توانست قاتلان دکتر کاظم رجوی را در یک معامله، از فرانسه تحویل بگیرد. این‌طوری، پرونده را ناکام گذاشت. در نمونه و تجربه‌ی دیگر، در قتل عبدالرحمن قاسملو در وین (اتریش) موفق شد دو تن از تروریست‌هایش را با تهدید و تطمیع، از دولت اتریش تحویل بگیرد. به همین سیاق، در این پرونده هم رژیم از همان ابتدا با تهدید و تطمیع سراغ مقامات بالای دولت آرژانتین رفت.

در جولای 2002 / تیر 1381، بسیاری از رسانه‌ها از جمله روزنامه‌های آمریکایی نیویورک‌تایمز و روزنامه انگلیسی دیلی‌تلگراف، از قول یک مقام سابق وزارت اطلاعات ایران نوشتند:
«رژیم ایران ده میلیون دلار به رئیس‌جمهوری وقت آن کشور (کارلوس منم) پرداخته تا بر نقش ایران در این حمله سرپوش بگذارد. به این خاطر است که هشت سال تحقیقات برای یافتن عاملان این حمله کفایت نکرده است!» 

اولین نشانه‌های سر خم کردن دولت آرژانتین در مقابل فشارهای رژیم ایران، در سال 2012 نمایان شد. زمانی که به‌نظر می‌رسد منافع اقتصادی بر شرافت سیاسی غلبه پیدا می‌کند.

در سال 2012 هکتور تیمرمن وزیرخارجه آرژانتین در حاشیه‌ی مجمع عمومی ملل‌متحد با علی‌اکبر صالحی وزیر خارجه احمدی‌نژاد ملاقات کرد. طرفین قول دادند مذاکرات را تا حل و فصل بمب‌گذاری دهه‌ی 90 میلادی ادامه دهند.

پیمان بستن با شریک قتل
در تاریخ 12ژانویه 2013 دولت آرژانتین اعلام کرد با رژیم ایران یک یادداشت تفاهم مبنی بر تشکیل یک «کمیسیون حقیقت‌یاب» را امضا کرده است تا این کمیسیون در مورد بمب‌گذاری آمیا تحقیق کند. ضمن این توافق، صحبت از این بود که یک قاضی آرژانتینی برای تحقیق از متهمان ایرانی، به تهران سفر خواهد کرد. درخواستی که اعتراضات زیادی را به‌دنبال داشت.

این یادداشت تفاهم، اعتراضات خانواده‌های قربانیان و بسیاری از کشورها را برانگیخت. روزنامه میامی‌هرالد در این باره نوشت: «این کار مثل آن است که رژیم نازی آلمان، خودش مسئول تحقیق درباره‌ی حقایق مربوط به اردوگاههای مرگ بشود!» 

این در حالی است که اگر تحقیقاتی انجام نشده بود، شاید «کمیسیون حقیقت‌یاب» یک راه‌حل محسوب می‌شد؛ اما در مورد این پرونده‌ی خاص که 20سال روی آن تحقیق شده بود، از اساس نیازی به این کمیسیون حقیقت‌یاب نبود. قضات، مدارک و شواهد کم نداشتند؛ از طرفی هیچ عقل سلیمی نمی‌پذیرد که با متهم ـ که رژیم ایران است ـ برای تحقیق درباره‌ی جنایت، کمیته‌ی مشترک تشکیل بشود! واضح است که این ترفند، هیچ معنایی جز تبانی برای پوشاندن جنایت به نفع معاملات اقتصادی نداشت.

اما به‌دلیل استقلال نسبی قوه‌ی قضاییه‌ی آرژانتین، ابتدا دادگاه فدرال در مقابل تشکیل این کمیته‌ی به‌اصطلاح حقیقت‌یاب، مقاومت کرد.

خبرگزاری فرانسه، 26اردیبهشت 1393:“یک دادگاه آرژانتین اعلام کرد توافق با ایران برای تحقیق در مورد بمب‌گذاری مرکز یهودیان در بوئینس‌آیرس غیرقانونی است. دادستان کل این پرونده آلبرتو نیسمن (Alberto Nisman) گفته بود: توافقنامه، «مداخله‌ی ناروای قوه‌ی مجریه در حوزه‌ی خاص قوه‌ی قضاییه را مقرر می‌سازد» “.

دادگاه فدرال آرژانتین، نظر قاضی نیسمن را تأیید کرد و تأکید نمود که موافقتنامه‌ی دولت آرژانتین برای تحقیق مشترک پیرامون جنایتی که رژیم ایران متهم آن است، از اعتبار ساقط است.

خبرگزاری حکومتی ایرنا، 26اردیبهشت 1393: «تصمیم دادگاه فدرال آرژانتین، رژیم ایران را سرخورده کرد». 

مرضیه افخم، سخنگوی وزارت خارجه: «جمهوری اسلامی ایران مراتب تأسف و نارضایتی خود را از این تصمیم اعلام می‌دارد». 

با وجود تصمیم دادگاه فدرال، رژیم ایران از تلاشهایش برای به شکست کشاندن این پرونده دست برنداشت، چرا که یک تجربه‌ی تلخ در اروپا داشت، آن هم جریان دادگاه میکونوس و تبعات بعدی آن برای مقامات این رژیم. اما تبعات دادگاه میکونوس چه بود؟ 

بعد از جنایت در برلین، رژیم در جریان میکونوس، ضربه‌یی کاری دریافت کرد که باعث صدور احکام جلب در آن پرونده گردید. این احکام از نظر بین‌المللی خیلی دست و پا گیر رژیم شد. بنابراین دیگر توان ضربه‌یی مثل میکونوس را در عرصه‌ی بین‌المللی نداشت. به همین خاطر بود که با زدن چوب حراج به سرمایه‌های ملت ایران، پیشنهاد معامله‌ی نفت در برابر غلات را به دولت آرژانتین داد تا مابه‌ازای آن، این پرونده منحرف یا بسته شود.

اتاق تاریک سیاست و معامله: به سایه بردن پرونده‌ی جنایت
در این جا بود که آلبرتو نیسمن به دلایل و استنادات جدیدی دست یافت. این دلایل نشان دادند که دولت خانم کریشنر، وارد معامله‌یی زشت با آخوندهای حاکم بر ایران شده است. در مقطعی از پیگیریهای این پرونده، دستیاران رئیس‌جمهور کریشنر وارد مذاکره با یکی از دست‌اندرکاران اصلی جنایت بمب‌گذاری، یعنی آخوند محسن ربّانی شدند. موضوع این مذاکرات، انجام معاملات نفتی با ایران در قبال غلات از جانب آرژانتین بود. دولت آرژانتین قول داده بود که در ازای آن، بر قضیه‌ی بمب‌گذاری و عاملان آن سرپوش بگذارد. قاضی نیسمن نوار مکالمات انجام شده بین دستیاران رئیس‌جمهور و مقامات رژیم را به‌دست آورد. دیگر برای وی شکی نماند که توطئه‌یی بزرگ و پیشرفته برای به بن‌بست کشاندن پرونده‌یی که او ده سال تمام، زندگی‌اش را صرف آن کرده بود، در جریان است.

قاضی نیسمن به یک مدرک وحشتناک دیگر هم دست پیدا می‌کند: نوار مکالمه‌ی یک مأمور اطلاعاتی آرژانتین با یکی از متهمین ایرانی در بمب‌گذاری آمیا! در این گفتگو، طرف آرژانتینی، جزئیات اطلاعات خانواده‌ی قاضی را برای متهم رژیمی شرح می‌داده است. از این‌رو، نیسمن کم‌کم متوجه خطراتی شد که در صورت ادامه‌ی تلاشهایش، می‌توانست خود و خانواده‌اش را تهدید کند.

نور انداختن بر تاریکی‌های یک پرونده
سیمای آزادی، 2اردیبهشت 93، مصاحبه‌ی خانم پاتریسیا بولریچ: «آلبرتو نیسمن به من گفت که تهدیدهایی متوجه او شده. البته نگفت چه کسی او را تهدید کرده و این را توضیح نداد؛ چون ده سالی بود که او تهدید دریافت می‌کرد؛ یعنی از زمانی که در مورد پرونده‌ی آمیا دست به تحقیقات زد. اما در دو سال اخیر که در مورد آمیا ـ از جمله 8 ایرانی متهم ـ تحقیق می‌کرد، وی می‌گفت تلاش می‌شود که این نفرات را از پرونده خارج نگه دارند». 

نیسمن نیز در یک مصاحبه‌ی تلویزیونی گفته بود: «از امروز زندگی من تغییر کرده. اما این وظیفه‌ی من به‌عنوان دادستان است. من دخترم را آماده کرده‌ام و به او گفته‌ام که به‌زودی می‌شنود که دیگران چه چیزهای وحشتناکی درباره پدرش تعریف می‌کنند».

در این شرایط که به‌طور مستقیم و پیوسته قاضی نیسمن و خانواده‌اش مورد تهدید قرار می‌گرفتند، نیسمن به دو راهی انتخاب می‌رسد؛ انتخابی که همواره در مسیر همه‌ی مبارزان آزادی و عدالت قرار می‌گیرد: سرخم کردن در برابر تهدیدات و تسلیم / ادامه‌ی مسیر با پرداخت هر قیمتی. آلبرتو نیسمن مسیر دوم را برگزید.

در ژانویه 2015 آلبرتو نیسمن یک شکایت‌نامه‌ی 300 صفحه‌یی را خطاب به دادگاه عالی کشور ثبت کرد. در این سند، رئیس‌جمهور کریستیانا فرناندز کیرشنر و وزیر خارجه هکتور تیمرمن و دیگر مقامات دولتی را به «سرپوش» گذاشتن بر شرکت و نقش مقامات رژیم ایران در حمله‌ی 1994متهم نمود. نیسمن در شکایت از رئیس‌جمهور، قید کرده بود که این اتهامات، مستند به مذاکرات تلفنی دستیاران سیاسی فرناندز می‌باشند که یک طرح جنایی پیچیده را پیش می‌برند. او همچنین خواستار بازجویی از کریستنا فرناندز، تیمرمن، یک عضو پارلمان و یکی از کارگزاران رژیم در آرژانتین شده بود. او قصد داشت در یک استماع در پارلمان آرژانتین، دلایلش برای این اتهامات را ارائه کند.

بهای حقیقت و انسانیت: گل سرخ شکفته بر سینه‌ی آزادی
30 دی 1393 / 20ژانویه 2015، تلویزیون سی.ان.ان: «درست هفته‌ی پیش، دادستان آرژانتین آلبرتو نیسمن، رئیس‌جمهور آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرشنر را متهم کردکه مظنون بودن ایران به دست داشتن در بمب‌گذاری در مرکز یهودیان در بؤینس‌آیرس در 20سال پیش را می‌پوشاند و اکنون جسد او مرده پیدا شده است. دوجین مأمورانی که برای محافظت وی بودند، نتوانسته بودند با وی تماس برقرار کنند. این در حالی بود که فقط چند ساعت پیش از آن، او می‌خواست پشت درهای بسته، در جلسه‌ی استماع در کنگره شهادت بدهد». 

بی.بی.سی جهانی: «مرگ معماگونه‌ی دادستان آرژانتین آلبرتو نیسمن، چند ساعت قبل از گواهی او علیه مقامات بالای آرژانتین که رئیس‌جمهور را هم شامل می‌شد. آقای نیسمن تعدادی از مقامات بالای آرژانتینی را متهم کرده بود که در این پرونده، برای پوشاندن نقش ایران دخالت کردند». 

آری، با قتل نیسمن، جنایت جدیدی رقم خورد و پرونده‌ی آمیا وارد مرحله‌ی جدیدی شد. این سؤال روی میز آمد که چه چیزی در انفجار آمیا باید پوشیده می‌ماند که حتا بعد از 20سال، منجر به قتل قاضی پرونده شد؟ و سؤال دیگر این‌که آیا ارتباطی بین عوامل انفجار آمیا و قاتلان نیسمن وجود دارد؟ 

پایان قسمت سوم.

http://www.mojahedin.org/news/171356/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%B3%D9%88%D9%85-(%D8%A8%D8%B1%DA%AF%D8%B4%D8%AA-%D9%88%D8%B1%D9%82)

۱۳۹۴ بهمن ۲۷, سه‌شنبه

حقیقت، سیبل ترور - قسمت دوم

انفجار ساختمان هفت طبقه‌ی مرکز فرهنگی یهودیان آرژانتین در پایتخت این کشور (بوئنوس‌آیرس)

عصر روز 27تیر 1373 / 18 جولای 1994ساختمان هفت طبقه‌ی مرکز فرهنگی یهودیان آرژانتین در پایتخت این کشور (بوئنوس‌آیرس) با 275 کیلو مواد منفجره که در یک وانت رنو کار گذاشته شده بود، هدف قرار گرفت و ساختمان به‌طور کامل تخریب شد. آمار نهایی کشته‌شدگان این جنایت بزرگ بر اساس تحقیقات آلبرتو نیسمن ، 88نفر بود. این عمل در نوع خود، بزرگ‌ترین جنایت تروریستی در تاریخ آرژانتین بود.
سؤالات بسیاری پیرامون انفجار «آمیا» وجود دارد که هنوز پاسخی به آنها داده نشده است. یک روز بعد از انفجار بوئنوس آیرس، یک سخنگوی مقاومت ایران این جنایت را محکوم نمود و تأکید نمود که تنها رژیم حاکم بر ایران در چنین جنایتهایی منفعت دارد.
روز 6مرداد، رسانه‌های خبری اعلام کردند که دادگستری آرژانتین رژیم ایران را متهم می‌کند که به‌طور مستقیم در انفجار مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوس‌آیرس دست داشته است.
در 19مرداد 1373 آقای محمد محدثین، مسئول کمیسیون خارجه شورا در یک کنفرانس مطبوعاتی در واشینگتن اعلام کرد که انفجار آرژانتین، در تهران و توسط سپاه پاسداران و وزارت اطلاعات طراحی شده و در جلسه‌ی شورای عالی امنیت ملی رژیم به‌ریاست رفسنجانی، در تاریخ 23مرداد 72 به تصویب رسیده است.
مقاومت ایران همچنین فاش کرد که دستور اجرای این طرح، پس از تصویب نهایی خامنه‌یی، به پاسدار احمد وحیدی ـ فرمانده وقت نیروی تروریستی قدس ـ داده شد. وحیدی فرماندهی عملیات را به پاسدار اصغری که تحت عنوان دیپلومات در آرژانتین به‌سر می‌برد، واگذار کرد. وزارتخانه‌های «اطلاعات، خارجه و ارشاد» موظف شدند که اطلاعات و امکانات خود را در اختیار اصغری قرار دهند.

نقشه‌کشی برای جنایت

بعد از صدور فرمان عملیات، نیروی قدس شروع به اعزام تروریستهای خود به آرژانتین کرد. این کار تحت پوش «ارگانهای خیریه» صورت گرفت. این موضوع نیز در همان کنفرانس مطبوعاتی مقاومت ایران، در اختیار رسانه‌ها قرار گرفت.
طی سالهای 72 و 73 بیش از 70 هیأت از بنیاد مستضعفین، بنیاد 15خرداد، مجمع جهانی اهل بیت و سپاه قدس به آرژانتین اعزام شدند. در سال 72 زارع و کریم‌زاده از نیروی قدس، سه ماه در آرژانتین بودند. در همین سال یک تروریست کار کشته‌ی رژیم به‌نام محسن ربّانی، تحت عنوان «رایزن فرهنگی» وارد آرژانتین شد.
در کنفرانس مقاومت ایران، سندی افشا شد که در آن، پاسدار لاریجانی ـ وزیر ارشاد وقت رژیم ـ در آذر72 به ربّانی نوشته است: «به ایجاد رابطه‌ی فعال با مسلمانان و معرفی مبانی و مظاهر و اهداف انقلاب اسلامی و اشاعه‌ی فرهنگ اسلام اقدام نمایید».
یک روز بعد از افشاگری مقاومت ایران در واشینگتن، یعنی روز 20مرداد 1373، مقامهای آرژانتینی حکم بازداشت 4دیپلومات ـ تروریست رژیم آخوندها را به اتهام دست داشتن در جنایت بوئنوس‌آیرس صادر کردند. مسئول شورای ملی مقاومت ایران در نامه‌یی به دبیرکل ملل‌متحد در روز 20مرداد، با اشاره به نقش رژیم در جنایت آرژانتین، خواستار تحریم نفتی و تسلیحاتی و بایکوت دیپلوماتیک رژیم آخوندی گردید.
در زمان وقوع انفجار، کشیک دادسرای بوئنوس‌آیرس یک قاضی به نام خوان خوزه گالئانو (Juan Jose Galeano) بود. بعد از این‌که این قاضی، تحقیقاتش را کامل کرد، اطلاعات بیشتری از دخالت مقامات رژیم آخوندی در این پرونده به دست آورد و علیه 12نفر از اعضای سفارت رژیم در آرژانتین، حکم جلب بین‌المللی صادر نمود. اما هنگامی که این پرونده به دیوان کشور آرژانتین رفت، دیوان‌عالی، حکم قاضی تحقیق را نقض و همه‌ی احکام جلب را باطل اعلام کرد. بعدها مشخص شد که یک زدوبند سیاسی توسط «کارلوس منم» رئیس‌جمهور وقت آرژانتین صورت گرفته بود.
به این ترتیب ده سال از این جنایت مرگبار در آرژانتین گذشت و تحقیقات تا سال 2003 به جایی نرسید.

یک ابتکار تازه و فعال شدن پرونده
با به بن‌بست رسیدن تحقیقات، پاپ فرانسیس که آن زمان اسقف اعظم آرژانتین بود، همراه با خانواده‌ی قربانیان و عده‌یی دیگر، مداخله کرد و این پرونده دوباره فعال شد. پاپ به یاد 85 قربانی انفجار، ابتکار جالبی به‌کار برد. اسقف اعظم به‌همراه 84نفر دیگر، با صدور بیانیه‌یی درخواست کردند که تحقیقات ادامه یابد و عدالت اجرا شود. نتیجه آن درخواست‌ها، تعیین آلبرتو نیسمن (Alberto Nisman) به‌عنوان مسئول تحقیقات بود.
تلویزیون سی.ان.ان در تفسیر خبری مربوط به قتل آلبرتو نیسمن گفت: «نیسمن که 10سال پیش برای تحقیقات پیرامون این حمله منصوب شده بود، دادستان آرژانتین، مقامات ایرانی و حزب‌الله را متهم کرد که این بمب‌گذاری را سازماندهی کرده‌اند». 
قاضی نیسمن که از سال 1997 جزو تیم تحقیقات پرونده‌ی «آمیا» بود، نسبت به تمامی منابع تحقیق، آگاهی داشت و از آن اطلاعات، برای صدور حکم جلب مقامات رژیم استفاده کرد.

دستی که پرده‌ها را کنار می‌زند
شایان یادآوری است که نمایندگان مقاومت و به‌طور خاص مجاهد خلق ابراهیم ذاکری ـ مسئول وقت کمیسیون امنیت و ضدتروریسم شورای ملی مقاومت ـ در همان سالهایی که تحقیقات جریان داشت، ملاقاتهای متعددی با قضات آرژانتینی در محل سفارت این کشور در پاریس انجام دادند و آنها را نسبت به سازمان ترور رژیم آخوندی به‌طور عام و اطلاعات دقیق و مشخص در مورد این جنایت به‌طور خاص به اشراف رساندند.
در ملاقاتهایی که بین نمایندگان مقاومت ایران و قضات آرژانتینی صورت گرفت، اطلاعات در دو زمینه در اختیار قاضی آرژانتینی گذاشته شد:
ـ مشخصات کامل طرح رژیم ولایت‌فقیه برای نفوذ در آمریکای لاتین جهت ایجاد شبکه‌های تروریستی.
ـ اطلاعات مربوط به تصمیم‌گیری در مورد جنایت انفجار آمیا در جلسه‌ی شورای عالی امنیت رژیم.
این اطلاعات در کیفرخواست نیسمن مورد استناد قرار گرفته است.
یکی از سؤالات قضات آرژانتینی این بود که چرا رژیم این عملیات را در نیمکره‌ی جنوبی و آن طرف اقیانوس اطلس انجام داد؟ اتفاقاً کسانی که مخالف نیسمن بودند، با همین استدلال، احکام او را زیر سؤال می‌بردند. آنها همواره روی این موضوع پافشاری می‌کردند که: رژیم ایران چه منفعتی در این انفجار می‌تواند داشته باشد؟ اگر در خاورمیانه بود، قابل فهم بود، اما چرا در آرژانتین؟ 
برای پاسخ به این پرسش‌ها در مورد عملیات تروریستی آمیا، باید شرایط آن روز رژیم را بررسی کرد.
رژیم از یک طرف می‌خواست حزب‌الله را به‌عنوان بازوی تروریستی‌اش گسترش دهد، از طرف دیگر همان زمان تعدادی از سران حزب‌الله در عملیاتی توسط اسرائیل کشته شده بودند. رژیم باید برای روحیه دادن به عوامل خودش و به خیال خودش «انتقام گیری» از اسرائیل، یک عملیات تروریستی انجام می‌داد.
اما رژیم می‌خواست این کار را با کمترین هزینه برای خودش و بدون این‌که ردّی از خود به‌جا بگذارد، انجام دهد. به همین خاطر با در نظرگرفتن نیروهای تروریستی‌اش در جهان، بهترین گزینه، دورترین کشور از ایران، یعنی آرژانتین بود؛ چون آن‌جا، هم لبنانی‌های طرفدار حزب‌الله حضور داشتند و هم اهداف آسیب‌پذیر از یهودیان در دسترس بود.

اتاق جنایت
از دوران ریاست‌جمهوری رفسنجانی، تصمیم و طراحی عملیاتهای تروریستی رژیم و تأیید آنها در شورای امنیت رژیم صورت می‌گرفت. در آنجا سود و زیان سیاسی هر ترور مورد بررسی قرار می‌گرفت. این کار در قدم اول به یک فتوا نیاز داشت. کار تهیه‌ی این فتوا را ارگانی در دفتر خامنه‌یی به نام «دفتر عملیات ویژه» انجام می‌داد. بعد از تصویب عملیات در شورای امنیت رژیم، در نهایت خامنه‌یی باید آن را تصویب می‌کرد. پس از آن بود که این طرح برای اجرا به یکی از نهادهای اجرایی، مثل سپاه قدس و یا وزارت اطلاعات داده می‌شد.
بر اساس اطلاعات مشخص، تصمیم‌گیری این انفجار در روز شنبه 23مرداد 72 در جلسه‌ی شورای عالی امنیت گرفته شده است. رئیس این جلسه، رفسنجانی و دبیر آن حسن روحانی بود که آن موقع سمت نماینده‌ی خامنه‌یی را هم داشت. علاوه بر آنها، وزیر اطلاعات و فرمانده سپاه پاسداران که آن موقع محسن رضایی بود و نیز فرمانده نیروی قدس، سرتیپ احمد وحیدی هم حضور داشتند. در این تصمیم‌گیری، سه موضوع مورد بحث قرار گرفت:
ـ بررسی کنفرانس فلسطین
ـ بررسی مسائل استراتژیک ملی
ـ اقدام و پاسخ در برابر اسرائیل از طریق حزب‌الله لبنان و انتخاب «آمیا» در آرژانتین
ناگفته نماند که حسن روحانی رئیس‌جمهور کنونی رژیم در تصمیم‌گیری بر سر انفجار، شرکت داشته است. البته این موضوع را الآن طرف حسابهای غربی رژیم دوست ندارند به آن فکر کنند.
بعد از این‌که در خرداد 1392حسن روحانی با عنوان مدره و معتدل به‌ریاست جمهوری رژیم رسید، روزنامه‌ی آمریکایی واشینگتن‌تایمز نوشت: «روحانی عضو تیم ویژه‌ی حکومت ایران در انفجار مرکز یهودیان بوینس‌آیرس بوده است».

معامله بر سر جنایت
در سال 2002 یک مقام اطلاعاتی رژیم به غرب پناهنده شد. وی افشا کرد که کارلوس منم رئیس‌جمهور وقت آرژانتین برای سرپوش گذاشتن به نقش رژیم ایران در انفجار آمیا، 10 میلیون دلار رشوه گرفته است. این پول از یک حساب ویژه‌ی سران رژیم در سوئیس پرداخت شد و به حساب کارلوس منم در لیختن‌اشتاین واریز شد.. هاشمی رفسنجانی ، احمد خمینی و علی فلاحیان روی این حساب 200 میلیون دلاری، حق امضاء داشتند. قاضی سوئیسی ژاک آنتنن (Antenen) در جریان تحقیقاتش از یک مقام سابق وزارت اطلاعات ایران در پرونده ترور دکتر کاظم رجوی، اطلاعات در مورد جزئیات این حساب در سوئیس را به‌دست آورد و آن را منتشر کرد.
پس از بالا گرفتن اخبار مربوط به رشوه‌گیری کارلوس منم رئیس‌جمهور سابق آرژانتین و روشن شدن این‌که تحقیقات به انحراف رفته و به جایی نرسیده است، دولت رئیس‌جمهور نستور کیرشنر در یازدهمین سالگرد انفجار، در ژوئیه 2005 فرمانی صادر کرد و بخشی از کم‌کاری به‌خاطر شکست تحقیقات را پذیرفت و اعلام کرد که دولتها بر روی حقایق سرپوش گذاشته‌اند.
بعد از کنار رفتن موانع دولتی از سر راه تحقیقات، نیسمن در سال 2005، یک‌سال به‌صورت فشرده روی این پرونده کار کرد. وی در سال 2006 مقامات بالای رژیم آخوندی را به‌عنوان تصمیم‌گیرندگان این جنایت معرفی نمود و علیه آنها حکم جلب بین‌المللی صادر نمود. نتیجه‌ی تحقیقات گسترده‌ی نیسمن، احکام جلب بین‌المللی برای 8تن از بالاترین مقامات رژیم آخوندی شد. این نفرات علی‌اکبر هاشمی رفسنجانی رئیس‌جمهور سابق، احمد وحیدی وزیر دفاع سابق، محسن رضایی فرمانده وقت پاسداران، علی فلاحیان وزیر اطلاعات وقت و علی‌اکبر ولایتی وزیر خارجه وقت رژیم و مشاور خامنه‌یی و همچنین محسن ربّانی رایزن وقت فرهنگی رژیم در آرژانتین و عماد مغنیه تروریست معروف بودند.
بر اساس این احکام جلب بود که در ژوئن 2011 وقتی احمد وحیدی به‌عنوان وزیر دفاع کابینه احمدی‌نژاد به کشور بولیوی در همسایگی آرژانتین سفر کرد. دولت بولیوی از این‌که دیدار اعلام نشده احمد وحیدی را به اطلاع آرژانتین نرسانده، عذرخواهی کرد و اعلام کرد که وحیدی به سرعت خاک این کشور را ترک خواهد کرد.

بیست سال تحقیق و مصاحبه
آلبرتو نیسمن در یک کیفر‌خواست بسیار قوی و مستدل با بیش از 500 صفحه، احکام خود را صادر کرده بود. قابل‌توجه است که این پرونده طی 20سال مصاحبه با بیش از 1200شاهد تشکیل شده و اوراق آن از یک میلیون برگ فراتر رفته است.
در این پرونده، قاضی اثبات کرده بود که شبکه‌های بنیادگرای تروریستی در آمریکای لاتین، چگونه توسط رژیم حمایت و تأمین مالی می‌شوند؛ به‌نحوی که می‌توانند عمل کنند و دوباره پنهان شوند. تنها سؤالی که قاضی نیسمن بی‌پاسخ گذاشت، این بود که چرا با وجود شواهد گویا از نقش ولی‌فقیه رژیم در این انفجار، برای خامنه‌یی حکم جلب صادر نکرد؟ 
شاید از نظر قاضی نیسمن، ولی‌فقیه، رئیس کشور و بر اساس کنوانسیون وین، دارای مصونیت است. کما این‌که بعدها «انترپل» هم با همین استدلال، حکم جلب رفسنجانی و ولایتی را صادر نکرد.
کار فشرده‌ی نیسمن و صدور احکام جلب بین‌المللی سران رژیم، یک موفقیت بزرگ برای روشن شدن حقیقت بود؛ اما این پایان کار نبود. بین روشن شدن حقیقت و اجرای عدالت، مسیری بس دشوار و طولانی وجود دارد که با یک نگاه به وضعیت کنونی متهمین ردیف اول این پرونده، می‌شود تصویری از این فاصله پیدا کرد.
آلبرتو نیسمن تصمیم داشت که این پرونده را تا اجرای عدالت برای همه‌ی متهمین، به سرانجام برساند. عزم جزمی که به‌دلیل زدوبندهای پشت پرده، بهایش را با خون خود پرداخت... 
پایان قسمت دوم.
http://www.mojahedin.org/news/171308/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-(%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%AF%D9%88%D9%85)

حقیقت سیبل ترور - قتل آلبرتو نیسمن -قسمت اول

یکشنبه شب 28 دیماه 93 جسد غرقه در خون قاضی آلبرتو نیسمن که مسئولیت تحقیق در مورد انفجار جنایتکارانه‌ مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنوس‌آیرس را به عهده داشت، در آپارتمان خود پیدا شد. او قرار بود چند ساعت بعد، در جلسه‌ی غیرعلنی پارلمان این کشور، در مورد شکایتش علیه رئیس‌جمهور آرژانتین، وزیر خارجه و مقامات دیگر این کشور شهادت دهد. وی آنها را متهم به تبانی با رژیم آخوندی برای سرپوش گذاشتن بر حقیقت انفجار آمیا کرده بود. این قتل و بازتاب آن، در دو تلویزیون‌ مهم بین‌المللی این‌طور توصیف و گزارش شد:
فرانسه 24: «بیش از صدها‌هزار نفر در پایتخت آرژانتین در یکی از برزگترین تظاهراتها از زمانی که کریستنا فرناندز از 7سال پیش به قدرت رسیده، شرکت کردند. آنها عدالت می‌خواستند و خواستار این بودند که دولت در مورد کشته شدن آلبرتو نیسمن در تاریخ 18ژانویه، به آنها پاسخ بدهد». 

تلویزیون سی.ان.ان: «دادستان آرژانتین آلبرتو نیسمن، رئیس‌جمهور آرژانتین کریستینا فرناندز دی کرشنر را متهم کردکه مظنون بودن ایران به دست داشتن در بمب‌گذاری در مرکز یهودیان در بوئنس‌آیرس در 20سال پیش را می‌پوشاند و اکنون جسد او پیدا شده است». 

در واکاوی این پرونده، لیستی از اعمال تروریستی در جهان را مرور می‌کنیم:
23 اکتبر ۱۹۸۳: حمله‌ی یک کامیون انفجاری حامل۶۸۰۰ تا ۹۵۰۰ کیلوگرم تی.ان.تی به مقر تفنگداران آمریکایی در بیروت و کشته شدن ۲۴۱ سرباز، ملوان و تفنگدار آمریکایی.

24آوریل1990: دکتر کاظم رجوی در سوئیس به‌دست تروریستها به خاک افتاد.

6 اوت 1991: شاپور بختیار و دستیارش به فجیع‌ترین شکل، با کارد آشپزخانه به قتل رسیدند.

17سپتامبر 1992: آلمان ـ 4 مخالف کرد ایرانی در رستوران میکونوس به رگبار بسته شدند و جان باختند.

16مارس 1993: محمدحسین نقدی در رم ترور شد.
18 جولای 1994: انفجار مرکز فرهنگی یهودیان در بوئنس آیرس با دهها کشته و زخمی.

14فوریه 2005: انفجاری مهیب بیروت را به لرزه در آورد و رفیق حریری و بسیاری را به خاک و خون کشاند.

19نوامبر2011: ساعت 10 شب، رافق تقی نویسنده و منتقد 61ساله‌ی آذربایجانی به ضرب چاقوی یک تروریست به قتل رسید.

وحشت افکنی، ترور، قتل و انفجارهایی که مرز جغرافیایی به‌رسمیت نمی‌شناسد، در سراسر جهان به‌وقوع پیوسته است. این اعمال جنایتکارانه به‌طور عام سه ویژگی مشترک دارند:
همه‌ی آنها به‌خاطر یک هدف سیاسی انجام شده‌اند.
همه‌ی آنها یک پشتیبانی دولتی داشته‌اند.
تقریباً هیچ‌کدام از آمران و عاملان این جنایتها به پای عدالت کشانده نشده‌اند.

به‌دنبال این سه ویژگی، بلافاصله با چند سؤال مواجه می‌شویم:
چرا تحقیقات در مورد این اعمال جنایتکارانه به جایی نمی‌رسد؟ 

آیا جنایتی بالاتر از کشتن انسانهای بی‌گناه وجود دارد؟ 

آیا می‌شود این اعمال تروریستی را در کنار دیگر جرم‌های معمولی گذاشت؟ 

پس چرا به این اعمال مجرمانه رسیدگی نمی‌شود؟ 
آیا عدالت در جهان از بین رفته و قانون جنگل حاکم است؟ 

مروری بر تاریخچه‌ی تروریسم دولتی
بعد از روی کارآمدن خمینی، این رژیم، تروریسم دولتی را نهادینه کرد. از آن‌ به بعد بود که چهره‌ی ترور و آدم‌کشی در جهان امروزی عوض شد. رژیم آخوندی به‌طور عام بر دو پایه‌ی صدور تروریسم و سرکوب داخلی حرکت کرده و می‌کند؛ اما به‌طور کلی صدور بحران در دوران حاکمیت رژیم آخوندی را می‌توان به سه بخش کلی تقسیم کرد:
ـ از زمان روی کارآمدن این رژیم تا خوردن زهر آتش‌بس توسط خمینی، دوره‌یی است که با جنگ ضد‌میهنی ایران و عراق شناخته می‌شود و جنگ، اصلی‌ترین اهرم رژیم برای صدرور تروریسم و سرکوب داخلی است.

ـ بعد از روی کارآمدن رفسنجانی، ترورهای گسترده در ایران و جهان، اهرم صدور بحران و تروریسم رژیم می‌باشد. دوره‌یی که تا شروع جنگ آمریکا علیه عراق، ادامه یافت.

ـ بعد از جنگ آمریکا و اشغال عراق، دروازه‌های جدیدی به روی این رژیم باز شد. رژیم صدور تروریسم و بحران آفرینی خود را با دست‌اندازی و تجاوز به کشورهای منطقه ادامه داد.

اگر چه آخوندها برای ماندن در قدرت، از هیچ جنایتی فروگذار نکرده و نمی‌کنند، ولی جنگ ایران و عراق یکی از مهمترین اهرم‌های رژیم برای صدور بحران و تروریسم بود. اما جنگ چگونه به رژیم خمینی کمک کرد و چه مسأله‌یی را حل نمود که این‌قدر برای رژیم حیاتی بود؟ در حالی که به‌طور منطقی جنگ، جز کشتار و ویرانی و نابودی، محصول دیگری ندارد.

بر کسی پوشیده نیست که محصول جنگ، نابودی و خونریزی است، ولی باید ابتدا شرایط بعد از انقلاب 57 را مدّ نظر قرار داد؛ یک انقلاب توده‌یی که انبوهی انرژی آزاد کرده، مطالبات برحق مردم و جوانان و زنان، چیزی نبوده و نیست که کسی بتواند نادیده بگیرد. از طرفی با وجود افکار عقب مانده‌ی خمینی، برایند این دو بردار مختلف‌الجهت، می‌شود تعارض و تقابل با خمینی.

این رژیم از روز اول نه می‌خواست و نه می‌توانست مشکلات جامعه را حل کند. در نتیجه، خمینی به جنگ نیاز شدید داشت که کسی نتواند صحبت از حقوق فردی و اجتماعی بکند. بنابراین هر کسی حرفی می‌زد، به اسم جنگ، به اسم ستون پنجم، به اسم این‌که اسلام در خطر است، سرکوب می‌شد. این، آن کمک بلاجایگزین جنگ به این رژیم بوده است که خمینی آن را مائده‌ی آسمانی خواند.

تلویزیون رژیم: «آغاز جنگ، روشن است که در هر کشوری با حصر آزادیهای حتی مشروع همراه است، چه رسد به آزادیهایی که امنیت و کیان مملکت را به مخاطره می‌افکند». 

خمینی: «اگر چنان‌چه اشخاصی در چنان برهه‌ی زمان که ما ابتلا داریم به جنگ... باید آرامش محفوظ بشد، کسانی در اطراف کشور سخنرانی کنند... آن شخص، هرکس می‌خواهد باشد، باشد؛ هر مقامی می‌خواهد باشد؛ من او را به جای خودش می‌نشانم». 

اذعان به شکست و تغییر تاکتیک
ارتش و سپاه خمینی در سراسر جبهه‌ها متحمل ضربات پیاپی می‌شوند. با فتح شهر مهران در خرداد 67، ماشین جنگی خمینی با ضربات ارتش آزادی‌بخش، درهم شکسته می‌شود.

آری، خمینی بالاجبار قطعنامه 598 را پذیرفت، در حالی که تا چندی پیش، این سند را تسلیم رژیمش قلمداد می‌کرد. او دست بالا کرد و تسلیم شد. خمینی که رژیمش را یک دهه با جنگ، سر پا نگه داشته بود، حالا دیگر یا باید روش عوض می‌کرد و یا نابود می‌شد. او در بحران ناشی از همین تضاد و از غصه‌ی از دست دادن مائده‌ی آسمانی‌اش، دق کرد و مرد.

از این برهه به بعد، تاکتیک‌های رژیم عوض شد. اگرچه خمینی مرده بود، ولی ماهیت رژیم تغییر نکرده بود. موهبت جنگ را از دست داد و لذا به‌صورت هیستریک، به ترور و انفجار رو آورد. این برهه‌ی حاکمیت ننگین آخوندها را بی‌تردید باید با ترورهای گسترده تعریف کرد. دیگر رفسنجانی روی کارآمده بود که غربی‌ها برایش به‌عنوان یک مدره، فرش قرمز پهن می‌کردند. رفسنجانی با کمک وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، سپاه قدس و وزارت خارجه‌، بازوهای ترور با هدف‌ خروج از بن‌بست تشکیل داد و موج گسترده‌ی ترور و خشونت را در سراسر جهان به راه انداخت و پیش برد. جریان جنایتباری که تا دوره‌ی اول خاتمی هم ادامه پیدا کرد. هدف اول این ترورها، مخالفان ایرانی و چهره‌های اپوزیسیون بودند. ترور دکتر عبد‌الرحمن قاسملو در وین، دکتر کاظم رجوی در سوئیس، شاپور بختیار در پاریس، صادق شرفکندی و همراهانش در رستوران میکونوس در برلین، محمدحسین نقدی در رم، زهرا رجبی در ترکیه، رضا مظلومان در پاریس و... فقط 450 ترور در خارج از ایران صورت گرفت.

هم‌زمان و به موازات آدم‌کشی در خارج کشور، ترورها در داخل کشور نیز بی‌وقفه ادامه داشت. قتل‌های زنجیره‌یی ـ که بعدها برای رژیم به یک رسوایی تبدیل شد ـ در همین دوران اتفاق افتاد. هر کسی که کوچک‌ترین اشعه‌یی از مخالفت با رژیم نشان می‌داد، به فجیع‌ترین شکل ممکن به قتل می‌رسید تا با ایجاد رعب و وحشت، دیگران حساب کار دستشان بیاید! 

در عملیات خارج کشوری رژیم، انفجار سفارت اسرائیل در آرژانتین و انفجار عظیم مقر سربازان آمریکایی در شهر خبر (khobar) عربستان، در دوران ریاست‌جمهوری رفسنجانی انجام شد.

بعد از این موج ترورها، رژیم آخوندی در افکار عمومی جهان مفتضح شد و در انزوای بین‌المللی قرار گرفت. یک نمونه‌ی این انزوای بین‌المللی، بعد از جنایت در رستوران میکونوس اتفاق افتاد که علاوه بر فشارهای دیپلوماتیک، به رژیم هشدار دادند که دست و پایش را جمع کند. به رژیم هشدار دادند که این کارها در اروپا دیگر قابل‌تحمل نخواهد بود. بعد از آن بود که رژیم دیگر کار تروریستی در اروپا نکرد؛ چرا که این رژیم با وجود دود و دمی که راه می‌اندازد، زبان قدرت و تعادل‌قوا را خوب خوب می‌فهمد. اولین نمونه‌اش را در شکست در جنگ با عراق و سرکشیدن جام زهر آتش‌بس دیدیم.

بعد از حمله‌ 11سپتامبر و قرار گرفتن در محور شر، رژیم خودش را جمع‌وجور کرد و اهرم ترور را هم مجبور شد به‌نوعی زمین بگذارد. البته تاکتیکی و هرگز از آن دست نکشید. زیر برق حملات آمریکا به عراق و افغانستان، ترس و وحشت، چهار ستون رژیم را به لرزه درآورد. این، دلیل فاصله گرفتن نسبی رژیم از ترور و تروریسم شد.

آخوندها دو اهرم اصلی بقای خودشان در سطح منطقه‌یی و بین‌المللی را از دست داده بودند. با این‌که دخالت در امور کشورهای منطقه، استخدام مزدور، تهدید و تطمیع نیروهای ضد رژیم، پدیده‌هایی بودند که این رژیم از روز اول به قدرت رسیدن حاکمیتش به آن مشغول بود، اما جنگ آمریکا علیه عراق، به آخوندها کمک کرد تا با دست بازتری در منطقه دخالت کنند و دروازه‌های جدیدی به رویشان باز شد.

آخوندها با دخالت در لبنان، گروه‌ لبنانی حزب‌الشیطان را در سال 1985میلادی رسماً تأسیس کردند. (سایت صقور‌العرب- بین‌العربی ۷/۳/۹۲) / در عراق اقدام به تأسیس اپوزیسیون دست‌ساز کردند که تماماً از مزدوران خودشان بودند. / به همین شیوه، همه‌ی تلاششان را کردند و به فلسطین هم چنگ انداختند . / از سال 1990 در یمن اقدام به عضوگیری از بین حوثیها کردند.

این دوران برای رژیم، دوران دخالتهای عریان در کشورهای منطقه است؛ طوری که سردمداران این رژیم برای قدرت‌نمایی پوشالی، یکی پس از دیگری از عمق استراتژیک این رژیم صحبت می‌کنند و آن را تا سواحل مدیترانه می‌دانند.

نتیجه: از آنچه تا به این‌جا بررسی کردیم، به‌طور خلاصه با سه دوره در حیات این رژیم مواجهیم: جنگ ایران و عراق، موج عظیم ترور، چنگ‌اندازی به کشورهای منطقه.

در مقدمه یادآورد شدیم که با مروری بر تاریخچه‌ی تروریسم رژیم، می‌خواهیم یکی از پرونده‌ها جنایات رژیم، یعنی پوشه‌ی «آمیا» را بررسی کنیم. جنایتی که نمونه‌یی مهم از موج عظیم و گسترده‌ی اقدامات تروریستی اوست.

انفجار «آمیا»، بزرگترین انفجار تروریستی در آمریکای لاتین و شاید بزرگترین عمل جنایتکارانه بعد از 11سپتامبر در قاره‌ی آمریکا است: 85 کشته/ بیش از 300 مجروح / اندوه و ماتم صدها خانواده. این خونین‌ترین انفجار در آمریکای لاتین بود و مردم آرژانتین را در شوک و اندوه فرو برد.

این یکی از کارهای تروریستی رژیم در آن سوی آب‌ها بود. این جنایت در دوره‌ای از عمر ننگین رژیم اتفاق افتاد که بقای این رژیم بسته به این ترورها و وحشت افکنی‌ها در سراسر دنیا و همچنین در داخل ایران بود. بعدها در دادگاههای آرژانتین اثبات شد که رژیم ایران در بالاترین سطوح در آن نقش داشته است.

از طرفی می‌خواهیم روند قضایی بعد از این انفجار را نیز مورد بررسی قرار دهیم.
پایان قسمت اول

http://www.mojahedin.org/news/170808/%D8%AD%D9%82%DB%8C%D9%82%D8%AA-%D8%B3%DB%8C%D8%A8%D9%84-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1-%D9%82%D8%AA%D9%84-%D8%A2%D9%84%D8%A8%D8%B1%D8%AA%D9%88-%D9%86%DB%8C%D8%B3%D9%85%D9%86-(%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-%D8%A7%D9%88%D9%84)