۱۳۹۳ بهمن ۱۷, جمعه

دو شب پیش جهان شاهد آنچه که بر «معاذ الکساسبه» خلبان اردنی اسیر شده بدست داعش گذشت، بود.



جهانی از آنهمه توحش و سبعیت به حیرت افتاد و غم و اندوه دلها را فرا گرفت. چه بسیار انسانهایی که آن شب تا صبح پلک بر روی پلک نگذاشتند. آری حتی اگر انسانی در این غم بزرگ و در این ماتم عظیم بمیرد، هیچ ملامتی بر او شایسته نیست.
بعنوان یک «انسان» و عضوی از خانواده بزرگ مردم جهان، این ماتم را قبل از همه به خانواده معاذ قهرمان و سپس به ملت اردن و تمامی بشریت تسلیت می گوید. این کمترین وظیفه هر انسانی است که از «جبر و جهل» برخاسته از «بنیادگرایی مذهبی» رهیده و به دنیای «آزادی و آگاهی» گام نهاده است.
مبادا تصور شود که این جنایت، یعنی در قالب «سوزاندن» انسانی زنده اولین بار توسط داعشیان عراقی و سوری به نمایش در آمده است. «ابوبکر البغدادی» این شیوه از جنایت را از سلف تاریخی اش «روح الله الموسوی الخمینی» به ارث برده است. همچنانکه تمامی اشکال دیگر جنایت داعشیان علیه مردم بیدفاع ایزدی و کوبانی همگی الگو برداری شده دقیق و بی کم و کاست از جنایت داعشیان ایرانی علیه مردم بیدفاع کردستان و ترکمن صحرا و عرب خوزستان و دگر اندیشان سیاسی و .... بوده است.
آری جنایت داعشیان عراقی و سوری دارای یک قرینه تاریخی در ایران است که توسط شریرترین و خونریزترین جلاد قرن بیستم یعنی خمینی به اجرا در آمده بود. اگر امروز «معاذ الکساسبه» در «قفس»ی طعمه آتش «جهل و جنایت» می شود در روز سه شنبه ۲۴ اسفند سال ۶۱ دهها زندانی سیاسی در «قفس» و «بند» هایی بسا بزرگتر، طمعه حریقی شدند که خمینی برای جان نجیب بهترین فرزندان ایرانزمین برافروخته بود.
اگر هستند جانیانی که از فرط خیره سری و بلاهت در منتهای رذالت و خباثت، با «ابزارهای مدرن» به فیلم برداری جنایتی برخاسته از «اعصار جاهلی» و «عهد عتیق» مشغول شده و آن را برای به رخ کشیدن عمق توحش خود به نمایش در می آورند، در سال ۱۳۶۱ امکانات لازم برای تصویر کشیدن آنچه که در زندان رشت بوقوع پیوست، وجود نداشت و دنیا هم عمد داشت که در سازش با «ام الفساد» و «ام الجنایت» «بنیادگرایی مذهبی» لانه کرده در تهران، چشمها را بسته و از کنار آن بسادگی بگذرد.
باید به ضرس قاطع عنوان نمود که اگر دنیای دو قطبی آن زمان، به عمد چشم بر روی جنایت «خمینی » فروبست، در یک قانونمندی کاملا ساده اما دقیقا قابل فهم و برخاسته از یک منطق، آتشی که خمینی در ایران برافروخت توسط «آل خمینی» در قالب «بن لادن» روزی دیگر در نیویورک و چند صباحی بعد در لندن و مادرید و ماه پیش توسط «ابوبکر البغدادی» در پاریس شعله ور شد تا عمق کینه «بنیادگرایان مذهبی» را از «انسان متمدن» به نمایش گذارد. هبهات که هنوز چشمها بر روی واقعیات گشوده نشده و ارباب بی مروت عالم در پی آن است که در سازش با «ام القرای جهل و جنایت» و الهام بخش «بنیادگرایی مذهبی» ابعاد فاجعه را در وجود «داعش» عراقی و سوری محدود سازد.
باید تأکید ورزید که در عصر «انفجار اطلاعات» و «انقلاب انفورماتیک» با هیچ ابزار زنگ زده ای نمی توان بر روی جنایت پرده کشید. اطلاعات قابل حبس شدن در «دیوار»ها و «قفس» ها نیست. اخبار از در و دیوار و قفس و ... بیرون می زند و هستند ابلهانی همچون داعش که به گمان پراکندن رعب و وحشت به نمایش توحش خود روی می آورند و دقیقا «انسان متمدن » همچون «جورج کلونی» با افتخار اعلام می کند که «من یک شارلی» هستم» و این نشان تا عمق بیت العنکبوت «امر القرای بنیادگرایی» در تهران نفوذ می کند و آن را به عبث به تعطیل ساختن روزنامه ای وا می دارد غافل از اینکه آگاهی با سرعتی فراتر از نور در دنیای امروز در حال تکثر است.
و دقیقا جهان امروز نه تنها مرعوب «داعش» ایرانی و عراقی و سوری نمی شود بلکه جنایت آنها را نشانه ای بارز از انزوا و رعب و وحشت برخاسته از «تنهایی» و «عزلت» می بیند و دقیقا عاجز از درک دنیای امروز و قانونمندیهای حاکم بر آن، در یک عکس العمل خودبخودی و غریزی در برابر انزوا و تنهایی است که به ارعاب و تهدید جهان روی می آورند. پس ما جنایت سوزندان «معاذ الکساسبه» قهرمان را منطقا و اثباتا، آتشی بر خرمن ناپاک «بنیادگرایی مذهبی» می کنیم که «آگاهی و آزادی» «بشر متمدن» مایع اشتعالی آن است که هر لحظه بیشتر و بیشتر و با سرعتی فراتر از نور دخمه های ظلمات و تاریکی «بنیادگرایی مذهبی» را فرا می گیرد تا بسوزاندنش و خاکسترش را به باد فنا بسپارد.
با سلاح «آگاهی و آزادی» به جنگ دنیای جهل و بردگی «بنیادگرایی مذهبی» رویم. این سلاح برنده ترین و کاراترین سلاح علیه «بنیادگرایی مذهبی» است و مسلما می تواند نه تنها راه به نابودی تمام عیار و صد البته طبیعی و منطقی و تکاملی «بنیادگرایی مذهبی» برد بلکه دامن سازشکاران و عافیت طلبان و آنهایی که وجود «بنیادگرایی مذهبی» را سپری برای تأمین امیال حقیر سرمایه می دانند، فرا خواهد گرفت و آنها را به تقلی و کوشش وادار خواهد ساخت. جنگ جهانی دوم برخاسته از همین نظر بود.
برای جلوگیری و پیشگیری از «جنگ جهانی سوم» که «بنیادگرایان مذهبی» آن را «جنگ آخر الزمان» نام نهاده اند و در دنیای سرمایه از آن بعنوان «جنگ تمدنها» یاد می شود، «بشر متمدن» در کجا ایستاده است؟. این سؤال اساسی تاریخ معاصر ماست!!.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر