۱۳۹۳ اسفند ۷, پنجشنبه

حمیدرضا طاهرزاده: جاودانگی ناقوس وجدان هنر ایران زمی


رفت آنکه در جهان هنر جز خدا نبود
رفت آنکه یک نفس ز خدایی جدا نبود
افسرد نای و ساز شکست و ترانه مرد
ظلمی چنین بزرگ خدایا روا نبود
بی او ز ساز عشق نوایی نمی‌رسد
تا بود ساز عشق چنین بی نوا نبود
از جان خود به روی هنر مایه می‌گذاشت
وزاین محیط قسمت او جز بلا نبود
ای پر کشیده سوی دیار فرشتگان
چشم تو جز به عالم لاهوت وا نبود
بال و پری بزن به فضای جهان روح
در این قفس برای تو یک ذره جا نبود
پرواز کن که عالم جان زیر بال تست
جفای تو در تباهی این تنگنا بود
مرهم گذار خاطر ما در عزای تو
جز یاد نغمه‌های تو اشک ما نبود
(فریدون مشیری)
ایران زمین این خاک پرگهر، این روزها در غم دریغ انگیز فراق ابدی یکی از ارزشمندترین هنرمندان نامدارش در سوگی دلگیرنشسته است. موسیقیدان بی همتا و ستاره درخشان کهکشان موسیقی شرق، آندرانیک آساتوریان که بدون تردید با انقلابی بزرگ در سبک موسیقی نوین، او را باید در شمار برجسته‌ترین موسیقیدانان معاصر و پدر دلسوز موسیقی مدرن و پاپ ایران نامید، در کمال بهت و ناباوری اما در اوج قلل شرف و ایستادگی در عرصه مقاومت مردمی، شوربختانه دیده از جهان فرو بست و بیشمارعاشقان دلخسته اش را در غمی سخت گران فرو برد.
براستی در این کوتاه نوشته چگونه می‌توان اقیانوسی از مهر، اخلاص، پاکدلی، صفا و صمیمیت، وفای بعهد، فداکاری بی چشمداشت از یکسو و نیز ارزش‌های والای هنری او را که با عنصر رزمندگی و مقاومت جانانه و بی محابایش در بیش از دو دهه همراهی و همدلی با شورای ملی مقاومت و بخصوص مجاهدین خلق ایران رقم خورده توصیف نمود؟
هنرمندی با قریب نیم قرن تلاش درخشان بی وقفه در آفرینش موسیقی سالم و علمی و همچنین ایستادگی در تقابل با ابتذال هنری، با خلق صدها ترانه و اثر ماندگار، نامی جاودانه در تاریخ موسیقی ایران از خود بیادگار گذاشت.
در مورد تاثیرگذاری آثار او، همگان بر این حقیقت محض گواه‌اند که زیباترین ترانه‌های اکثر خوانندگان مطرح در چهاردهه گذشته حاصل کوشش اوست و از این نظر بیشمار مجریان آثارش، نام و اوازه خود را عمیقاً وامدار و مرهون این هنرمند بی بدیل می‌دانند.
 اما ارزش‌های بزرگ این هنرمند نامدار میهنمان بهمین جا ختم نمی‌شود. برای درک او و فهم خدمات بی نظیری که آندو در پهنه موسیقی ایران انجام داده باید او را از نزدیک شناخت و با او زندگی کرد و جرعه ای از چشمه جوشان زلال و پاک انسانیش نوشید و از بوی دل انگیز گلستان اخلاق و صفای باطن او مدهوش شد تا بتوان تا حدودی به کنه مکنونات این انسان شورشی اما بس محجوب و فروتن پی برد. موسیقی آندو همچون شخصیتش زلال و بیریاست. ملودی‌های روان و دلنواز که از قلب و روح بزرگش نشأت و مایه می‌گیرند با دانش ژرف و تجربه عظیم او در بستری از رنگ‌های زیبایی که این نقاش چیره دست اصوات در ارکستراسیون و آرانژمان بکار می‌برد تابلویی خلق می‌کنند که هیچکس را حتی یارای کپی برداری از آن نیست. او دشمن آشتی ناپذیر و سرسخت ابتدال هنری است. آندرانیک با تلفیق موسیقی علمی در کادر موسیقی روز توانست انقلابی بزرگ در موسیقی مدرن دوران سالهای 50 در ایران ایجاد کند. بجرات باید گفت اگر تنظیم‌های جاودانه و منحصربفرد او نبود، بسیاری از خوانندگان مشهور آن روزگاران هرگز شهرتشان از محدوده شهرشان هم فراتر نمی‌رفت. آندو هنرمندی بود که کیفیت کارش درمقیاس جهانی قابل سنجش و ارائه بود. بهمین دلیل باید گفت که او در کار خود همان انقلابی را کرد که سال‌ها پیش‌تر کلنل وزیری و خالقی و معروفی در موسیقی سنتی ایران به آن همت ورزیده بودند. پس بدون تردید او در ارتقا و اشاعه موسیقی سالم خدمت بزرگی به مردم ایران بخصوص جوانان در اشنا کردن باصطلاح گوش موسیقیایی آن‌ها با هنر ناب و اصولی موسیقی بعمل آورده است که این یک افتخار بزرگ دیگری در کارنامه فرهنگسازی این نستوه خستگی ناپذیر و پرآوازه میهنمان محسوب می‌شود.
اما گویا روح سرکش آندو و عشق بیکرانش به مردم محبوب و آزادی میهن دردمندش سرنوشت دیگری را برای او رقم زده بود. آری تلالو افق‌های تولدی دیگر در جهانی متعالی و مملو از عشق و پاکی دروازه‌هایش را به روی او می‌گشاید. همان مدینه فاضله ای که همیشه بدنبال یافتنش طی طریق کرده بود.
برای او که عنصر پاک انسانی و سرشت خداگونگیش جانمایه اصلی آثارش بود، قرار گرفتن در مسیر مقاومت با مایه گذاری و کار بی وقفه‌اش، بالندگی و جهشی چشمگیر در او ایجاد کرد که مورد تحسین آزادی ستانان شریف و آزاده واقع می‌شد. به ندای آزادیخواهانه خانم مریم رجوی برای همبستگی با مردم و مقاومت ایران لبیک گفت و با دل و جان، همدوش با سایر هنرمندان مبارز و آزاده به همکاری هنری با مقاومت ایران در صحنه‌های جهانی پرداخت. پس از چندی به این هم اکتفا نکرد و با شناختی عمیق و عشق و مهری وافر به رزمندگان آزادی مجاهد در قرارگاه اشرف، شخصاً خواهان پیوستن رسمی به شورای ملی مقاومت گردید. تمام اعضای شورا باتفاق آراء با شعف و افتخار به تقاضای عضویت او رأی مثبت دادند و آندو بطور رسمی قدم در ارگان‌های اصلی مقاومت نهاد و تلاش و پویش او ابعاد جدیدی یافت. او این بار با تمام قوا، انرژی و استعداد و توش و توان هنریش را در راه آزادی ایران و برقراری دمکراسی بکار گرفت و در این رهگذر آثار میهن دوستانه و مبارزاتی جاودانه ای آفرید. در رپرتوار هنری او در بستر هدفمند مقاومت، آثار استثنایی و با شکوه بشماری برای هنرمندان این مقاومت از جمله جاودانه یاد مرضیه و شادروان منوچهرسخایی و خانم مرجان و نیز هنرمندان مجاهد اشرفی آفرید. بدفعات متعدد برای شرکت در اجلاس شورا از قرارگاه‌های بیقرار مجاهدین در اشرف و سایر جاها دیدار کرد. با روح والایش وقلب مهربان و شخصیت بی ریایش که جوهره ای از جنس پاک و زلال مجاهدینی در خود داشت به رزمندگان مجاهد که در سخت‌ترین شرایط مافوق طاقت بشری بسر می‌بردند دل سپرد و بقول خودش عاشق دلخسته آنان شد بنحوی که عضویت در شورا هم دیگر برایش کافی نبود و بدون هیچ تعارف و ملاحظه سیاسی همه جا با گردنی افراشته خود را " آندرانیک اشرفی " می‌نامید و به آن می‌بالید و با سینه ای ستبر در مقابل اضداد به دفاع از مقاومت و انتخاب بزرگی که در مسیر مبارزه بعمل آورده بود می‌پرداخت. در این مسیر سخت و ناهموار، همسر وفادار، صمیمی و مهربانش آیدا همچون کوهی استوار و پایدار، یار و یاور و پشتیبان او بود و در همه مراحل زندگی بخصوص در دوران خطیر پیوستنش به مقاومت تا واپسین دم حیات مشوق و همراه و همسنگرش باقی ماند و از راه و روش و آرمان "اندرانیک اشرفی" جانانه حمایت کرد.
آندرانیک هنرمند فرهیخته ای بود که با تمام وجودش به میهن خود و به مردمش عشق می‌ورزید. در این دو سه ماه اخیر بیمار بود و رنجور ولی غصبناک و برافروخته از خائنانی که به مقاومت و مردمشان پشت کرده بودند. در آخرین پیامی که در هفته‌های پایانی عمر افتخرآفرینش خطاب به آقای مسعود رجوی رهبر مقاومت و خانم مریم رجوی ارسال نموده، با قلبی سرشار از عشق و عطوفت به مجاهدین با تاکید بر این که او خود نیز یک مجاهد خلق است بر پیمان خویش در مبارزه با رژیم ددمنش هنرکش پای فشرد. او در هنگامه خنجرهای خدعه و خیانت، با تنی رنجور در حالیکه بیماری جانکاه سرطان آخرین رمق او را هم گرفته بود در همان اتاق کار کوچک بی پیرایه‌اش، در کنار پیانوی دیواری که بر روی آن شیشه کوچکی از تربت پاک شهیدان قطعه مروراید اشرف قرار داده بود و از آن الهام و انگیزه می‌گرفت، با روح و عزم و اراده ای استوار حقانیت مجاهدین و مقاومت ایران را فریاد می‌کرد. او که بانگ بلند آزادی بود بر خائنان و بی مایگان فرومایه می‌خروشید و فردای زیبای ایران آباد و دمکراتیک را که بدست فرزندان مجاهدش محقق شده می‌دانست نوید می‌داد.
 این هنرمند والامقام و پاکباز، مجاهدین را هدیه ای می‌دانست که از سوی معبودش برای بشریت نازل شده تا جهان کنونی را که آغشته و آلوده به جنگ، کشتار، سرکوب و ویرانی است از ظلمت و تباهی و ستم برهانند. او بالهای شهپر آرزوها و آمال پاک انسانیش را تا بدانجا بپرواز درمیاورد که روزی را در ذهن خلاق خویش تصور می‌کند که نام زمین به "کره آبی عشق و آزادی "تغییر یافته است.
سیمای تابناک ناخدای نیک نهاد موسیقی ایران و نوای ملکوتی آثار جاودانه‌اش هماره در ضمیر و گوش جان ما زنده و طنین انداز است. برای مجاهدین خلق آندو یک هنرمند رزمنده بود. از همه چیزش در دنیایی که در آن زندگی کرده بود گذشت. کینه اخوندها و بغض و طعن ولعن همکاران سابق را بجان خرید. اما با شجاعت و افتخار در پاسخ به فشارها و نامردمی‌های و سردی‌های فرصت طلبان قاطعانه می‌گفت من بعنوان یک اشرفی مجاهد، عاشق مردمم هستم، مردم ایران از بهترین و شریف‌ترین انسان‌های جهانند و شایسته چنین دولت جبار و ظالمی نیستند.. من اگر خودم را هنرمندی متعهد میدانم باید با انها باشم. باید انعکاس دردها و رنجهای این ملت بلادیده باشم. او با جدیت هموطنانمان را در داخل و خارج به ایستادگی در مقابل ترفندهای رژیم در صحنه موسیقی فرامی‌خواند و از آن‌ها می‌خواست که قاطعانه کسانی که نام هنرمند را بی جهت با خود یدک می‌کشند و از طریق رژیم و عواملش برنامه موسیقی برگزار می‌کنند از خود طرد کنند.
آندرانیک ستاره درخشان اسمان هنر معاصر با کارنامه غرورآفرین مبارزاتیش در بیش از دو دهه تلاش و پیکار با اهریمنان حاکم، همواره الگویی برای هنرمندان سرزمین‌های تحت ستم خواهد بود. براستی سکاندار موسیقی پاپ ایران یکدل و صمیمی، صادق و بی ریا، تجسم عینی همان درخت پربار سربه زیری است که خود را مرهون مردمش می‌دانست و چه زیبا می‌گفت:: فراموش نکنیم که این مردم هستند که ما را یاری رساندند و هنرمان را بال وپر دادند. من خاک پای مردم ایران هستم ". او و همراه جدایی ناپذیرش آیدا درهمه صحنه‌های این مقاومت حضوری چشمگیر داشتند. در برف و سرما و گرما در همه آکسیونها، خنیاگر چیره دست ما خروش آزادی و بانگ بلند حق طلبی مردم دردمند ایران بود. رو بسوی مجاهدین اشرفی با ایمانی راسخ و در کمال خضوع و خشوع انقلابی، خروش برمیاورد: "ما تا نفس داریم می‌جنگم مثل شما. درود به شرف تک تکتون. من، آندرانیک نوکر شما هستم.!"
این اسطوره شریف هنر و مقاومت، اخلاق و انساندوستی که مایه اعتبار و آبروی هنر و هنرمند ایران است با قلبی زلال همچون ملودی‌های جاودانه‌اش تا واپسین دم حیات پرافتخارش همچون دیگر یاران رفته‌اش استاد بهرام عالیوندی، مرضیه فراموشی ناپذیر، استاد عماد رام دوست داشتنی و منوچهرسخایی بزرگوار به پیکار بی امان خود با ستم و پلیدی ادامه داد و تا به آخر بر عهد و میثاقش استوار و وفادار باقی ماند و با روحی سرکش و روان و وجدانی آسوده، آرام و سیکبال بسوی پدر آسمانیش پرکشید و در قلب و وجدان تاریخ هنر ایران زمین جاودانه شد.
ضایعه جگرسوز و اسفبار فقدان جانگدازش را به آیدای گرامی همسر دلسوخته و وفادارش که همچون آندو یار و غمخوار اشرفی‌هاست و فرزندان داغدارش،
 - به مرادش مسعود و مریم رجوی که صمیمانه دل در گرو مهرعمیقشان بسته بود و آنان را با شور و شعفی بیکران در آثار ماندگارش خالصانه می‌ستود،
- به مجاهدین پاکباز اشرفی که عاشقانه و پدرانه آن‌ها را می‌نواخت، - به جامعه هنرمندان مقاومت و همه اعضای خانواده بزرگ مقاومت ایران و مردم شریف و هنردوست میهنمان صمیمانه تسلیت میگویم.
باشد تا با تجدید پیمان با این رادمرد بی ریا و پاکباز، با عزمی صدچندان بسوی تحقق آرمان والای آندرانیک که همانا آزادی میهن عزیزمان از چنگال عفریت ارتجاع خونخوار ولایت فقیه است، بیش از پیش بکوشیم.
با امید به اینکه با سرنگونی این رژیم هنرستیز، نام پراوازه آندرانیک آساطوریان زینت بخش مدارس و کنسرواتوارهای موسیقی و ارکسترهای بزرگ ایران آزاد فردا شود و نغمه‌های جاودان عشق و آزادی و زندگی او در سراسر ایران عزیزمان طنین انداز شوند.
یاد و خاطره تابناک و پرشکوهش گرامی و روان پرفتوحش شاد باد!
حمیدرضا طاهرزاده
لس آنجلس
اسفند 1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر