۱۳۹۳ مهر ۱, سه‌شنبه

قافيه باختگي پدرخوانده داعش - محسن معصومي


قافيه باختگي پدرخوانده داعش - محسن معصومي

بلند شدن «چوب» ائتلاف جهاني عليه گروه بنيادگرا و تبهكار «داعش»، از طرف هر كس جدي گرفته نشده باشد، الحق اينبار از طرف رژيم «گربه دزدها» خوب درك شده و جدي گرفته شده است. بي دليل نيست كه به مصداق رابطه مستقيم بين زشتي ميمون و ادا و اطوارهاي آن، ريز و درشت مقامات اين رژيم اين روزها از ترس يقه گيري و حساب پس دادن بر سر تروريسم، به ميدان آمده، مي كوشند تا با نشان دادن «جاي دشمن»، خودي لوس كرده با فرافكني تهديد را از سرخود دور كنند.
سالها پيش محمدجواد لاريجاني «تروريسم دولتي» شان را با همان منطقي كه الان داعش ياد گرفته است «نوع جديدي از قدرت» در پهنه جهاني (ما به ازاي قدرت سياسي، قدرت اقتصادي و قدرت نظامي) تئوريزه و از افتخارات «خاص» نظام داعشي شان دانسته بود و بارها و بارها بالاترين مقامات رژيم اعتراف كرده بودند كه تنها اهرم به دست آوردن و ماندن شان در قدرت، تئوري جنايتكارانة « النصربالرعب» (يعني پيروزي تنها با ايجاد رعب و وحشت محقق مي شود), بوده و هست.
رفسنجاني رسوا، كه آنقدر افتضاحات تروريسم كورش عيان است كه حاجت به بيان نيست، كسي است كه در رژيمي سراپا جاني و تروريست، حتي توسط همكاران و هم ريشان خود در اين باب هم، عنوان «آيت الله سرخپوش»، «مرد خاكستري»، «پدرخوانده»ي كارهاي داعشي، تروريستي و وحشت آفريني را دريافت كرده است. اوحالا با استشمام جهت تغيير باد و اوضاع، و ديدن چوب حسابرسي از جانيان وحشت آفرين، ناگهان در ديدار با وزير خارجه دانمارك به ياد «انسانيت» و «آزادگي» و... افتاده، قلب رئوفش! به درد آمده و غش و ريسه رفته كه:
«... انسان هاي آزاده چگونه مي توانند ادعاي غربي ها و به خصوص آمريکا را براي مقابله با تروريسم بپذيرند، در حالي که هنوز از تروريست هاي ديگر حمايت مي کنند... » (930618هابيليان)
هركس ايشان را نشناسد با اين صحبتها، ظهور«مادرترزاي قديس» جديدي را تصور مي كند! گويي او نبود كه صدبار جنايتكارانه تر از داعش و جنايتهاي آن، آنطور در تلويزيون رژيم نعره مي كشيد و فرمان نسل كشي گروهي صادر مي كرد و رسماً و علناً مي گفت كشتن مجاهدين و هواداران آنها به فضيحانه ترين وضعيت بايد صورت بگيرد، دست راست و پاي چپ آنها را بايد قطع كرد، مجروح آنها را نبايستي به بيمارستان رساند و كشتن آنها در خيابان نياز به محاكمه و شاهد ندارد. گويي در دوران صدارت او نبود كه صد بار جنايتكارانه تر از داعش سرهاي كشيشان مسيحي را بريده و به عنوان يادگاري از فتوحات، در فريزر منجمد ساخته بودند، گويي خود او نيست كه عليرغم تمام تلاشي كه دستگاه سياست مماشات براي چشم پوشي جنايات او در ازاي غارت منابع و سرمايه هاي ملت ايران داشت, آنقدر در تروريسم وحشي, شورش را در آورد كه دادگاه مماشات گران هم نتوانست از كنار موضوع رد شود و او را بعنوان آمر عمليات تروريستي محكوم و تحت تعقيب بين المللي قرار داد، گويي او نيست كه همين الان هم در ليست قرمز انترپل در معرض دستگيري و محاكمه جنايت انجام داده در آرژانتين است و جرأت پاگذاري به خارج از ايران را ندارد. گويي توسط دست پرورده و «نورچشمي» او نبود كه صدبار شنيع تر از كارهاي سربريدن داعش، پيكر پيرزن 75 ساله اي (خانم پروانه فروهر) را با كارد آشپزخانه سلاخي و قيمه قيمه كردند.
يا وزير خارجه اين رژيم فاشيستي كه هيچ «اصلي» جز حفظ حاكميت با هر شرارت و بد طينتي نمي شناسد، در حاليكه تلويزيونهاي جهان رقصيدن «سرجلاد» نيروي تروريستي قدسش را حين بازي با سرهاي بريده دو نفر در آمرلي عراق نشان داده اند، بيني گرفته، با چهره درهم كشيده، غمزة اعتدلالي « پيف، پيف، افراطي گري بو مي دهد!» مي آيد و مژدگاني مي خواهد كه «گربه ولايت عابد، زاهد و مسلمان!» شده و از اين نوع اعمال مبرا است:
«... ظريف جريان افراطي گري و تروريسم در خاورميانه و به ويژه عراق و سوريه را خطري جدي براي منطقه و جهان خواند و تصريح کرد: هيچ کس از تهديد افراطي گري و تروريسم نمي تواند در امان باشد و اين جريان نشان داده که به هيچ اصولي پايبند نيست... ». ( 930617هابيليان)
انگار نه انگار كه يكسال پيش در دولتي كه او پادوي چاپلوس و حقير آنست, چگونه تمام «اصول»، «قراردادها» و «قوانين بين المللي و انسان دوستانه» زير پا گذاشته شد و با كمك نيروي تروريستي قدس, در عملي بسيار غيراخلاقي تر و شنيع تر از كارهاي تبهكارانة داعش، 52مجاهد بي سلاح و دست بسته, به رگبار بسته شدند، مجروحان را در روي تخت بيمارستان تيرخلاص زدند و امدادگراني كه حتي در حكومت هاي ضد بشري فاشيستي هم در صحنه جنگ مصونيت داشتند به جرم مداواي «انسان» مجروح، به رگبار بستند.
اين شكلك و اداها، و اين ايزگم كني مضحك و تكراري، ابلهانه تر از آنست كه ديگر قدرتي و دولتي را بفريبد. دوراني كه در پرتو وطن فروشي و زد و بندهاي خائنانه دزدكي مي شد در شكافهاي سياست هاي جهاني، زندگي انگل وار داشت و از محيط هاي تاريك و نيمه روشن براي جولان دادن استفاده كرد و از تروريسم به عنوان «نوع جديدي از قدرت» استفاده هاكرد، ديگر گذشت. دوراني كه در آن، ماندگاري رژيم نه ناشي از ظرفيت, قدرت و توانايي خودش، بلكه ناشي از دكترين و الزامات خطي و سياسي خطوط غالب «دنياي استكبار!» بود. دوراني موقت،گذرا و سپري شدني، كه براي رژيم مادون تاريخي بسيار بيشتر از كوپني كه داشت فرجه حيات قائل شد. اينرا رفسنجاني بعنوان بادسنج اين نظام قرون وسطايي و جانوري كه ارتعاشات زلزله را كمي پيش تراز بقيه دريافته, خوب متوجه شده است. لذا اينكه اينبار هم مثل قضيه افغانستان و عراق با همراهي و همسويي بخواهد هم از همراهي با «القاعده» و «داعش» و هم از همراهي با ائتلاف, همزمان بهره برداري كند و موج جهاني از تنفر از تبهكاري هاي «داعش» را بعنوان شكافي براي ادامه حيات رژيم تروريستي خود تبديل كند, سرابي بيش نيست. اين بار چيدن پرو بال تروريسم از چيدن سر انگشتان رژيم در عراق، سوريه و لبنان هدف گذاري شده است. واقعيت هاي سر سخت انكار ناپذير نخواهد گذاشت در ادامة سر انگشتان، سر مار را در تهران از مهلكه بيرون ببرد.
دوراني كه در آن، خبرگزاري سپاه پاسداران ـ فارس ـ در 14 ژوئن2014 به خودش در رابطه با بحران منطقه وعده مي داد: «... نبايد از قدرت و تاثير سلاح عمليات رواني (يعني داعش سازي) غافل شد. تاكتيكي كه نظام سوريه نيز نتايج خوبي از آن حاصل كرده است...» سپري شده است.
بي دليل علي لاريجاني آغاز تهاجم به آنرا «فاجعه» قلمداد نمي كند و بي جهت خامنه اي دستپاچه و با يك مصاحبه سرپايي, سراسيمه وارد صحنه نمي شود تا ترسي كه سراپاي رژيم را فرا گرفته با توپ هاي توخالي و مضحك جمع و جور كند. واقعيت ژئوپوليتيكي اين منطقه از جهان چنين روندي را عليه او مقدر و الزامي ساخته است.
بي جهت نيست كه پايداري و مقاومت 12ساله در عراق كه منشأ سمت دادن به همه قضايا در منطقه است آماج كينه هاي بي وقفه رژيم قرار دارد.
و بالاخره بي جهت نيست كه با همه عداوت و دشمني كه نثار اين مقاومت شده، بدليل همخواني خطوط آن با حقيقت و اصيل بودن آن، نقش سمت دهندگي داشته، اعوجاج بقيه را تصحيح و راه اصلي حل تضاد منطقه را سرانجام روي ميز آورده است.

محسن معصومي
شهريور1393

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر