۱۳۹۶ مهر ۲۰, پنجشنبه

دونالد ترامپ: برجام بدترین توافق است، به زودی خواهیم دید که چه خواهد شد

دونالد ترامپ رئیس جمهور آمریکا در مصاحبه با فاکس نیوز گفت: توافق اتمی با رژیم ایران، یکی از ناقص‌ترین توافق‌هایی است که او تا کنون دیده است و مردم ایران خواهان آزادی هستند.
دونالد ترامپ گفت: برجام یکی از توافق اتمی یکی از بدترین توافق‌هایی‌ست که او تاکنون با آن مواجه شده و دستاوردی برای ایالات متحده نداشته است. توافق اتمی از موضع ضعف امضا شد، در حالی که ما قدرت زیادی داریم. باید بسیار زودتر به این موضوع رسیدگی می‌شد. 
رئیس جمهور آمریکا افزود: رژیم ایران به سرعت مسیر دستیابی به سلاحی اتمی را طی کردند. دولت اوباما ۱.۷ میلیارد دلار پول نقد به این داده است. می‌دانید این مقدار پول بار چند هواپیما می‌شود؟ آیا هرگز یک میلیون دلار دیده‌اید… این خیلی زیاد است… این بدترین توافق است. اما مردم ایران انسانهای فوق العاده یی هستند و خواهان آزادی هستند و می خواهند با ما دوستانه رفتار کنند. 
ترجمه بخشهایی از متن مصاحبه رئیس جمهور آمریکا با فاکس نیوز را در زیر ملاحظه می‌کنید: 
مجری: بنطر می رسد پرزیدنت اوباما همان اشتباهی با رژیم ایران در توافق اتمی کرد که باکره شمالی کرد.
گزارشاتی هست مبنی بر اینکه شما این را تایید نکنید شما در عینحال می توانید از این بیرون بکشید و جان بولتون گفته است شما بطور کامل از این توافق بیرون بکشید شما چرا فقط می‌خواهید تایید نکنید بلکه کل آن را دور بیندازید؟
ترامپ - خوب شما می توانید هر دوی اینها را انجام بدهید می توانید تایید نکنید و بعد هم. من دقیقا می دانم چه باید بکنم اما همین امشب نمی توانم اینکار را بکنم اما بزودی اعلام می کنم.
مجری - چرا نمی توانید؟
ترامپ - بله اینکار را من می کنم چیز سری یی نیست. فکر می کنم این توافق با ایران یکی از ناشایست ترین توافقهایی بوده که تاکنون دیده بودیم, ۱۵۰میلیارد دلار به آنها داده شد, آنها می توانند خیلی سریع به سلاح اتمی دست یابند.
شما به این فکر کنید که ۱.۷میلیارد دلار نقد این پول نقد از جیب شماست. فکر کنید در چند هواپیما می توان این را جای داد. آیا شما هیچوقت یک میلیون دلار داشته اید. یک میلیون دلار در اسکناسهای ۱۰۰ دلاری. پول زیادی است.
این یکی ۱.۷میلیارد دلار است و ممکن است بگویید چه کسی چنین کاری را مجاز کرده است و کسانی که این میزان را تحویل داده اند چه کسانی بوده اند و ممکن است هیچوقت آنها را دوباره نبینیم, فقط بار هواپیما کرده بودند.
این بدترین توافق بوده است و ما چیزی در عوض بدست نیاوردیم. بنابراین من چیزی نمی بخشم اما این را مدتهاست دارم می گویم که شما در ایران کسانی را می بینید که در خیابانهای ایران می رقصند و شادی می کنند و شعارهایی را فریاد می کشند. البته من باید بگویم که اینها یک صحنه سازی بیش نیست.
چون من معتقدم که مردم ایران انسانهای فوق العاده یی هستند و خواهان آزادی هستند و می خواهند با ما دوستانه رفتار کنند. 
اما برخی در خیابانهای ایران می رقصند و شعار مرگ بر آمریکا سر می دهند و جان کری با آنها این معامله را انجام میدهد و همه چیز را به آنها بای میدهد. او میگوید ما این را از شما می خواهیم و آنها (رژیم ایران) میگویند ما به شما این را نمی دهیم. (کری) هم میگوید باشد, باشد, باشد. این بدترین معامله یی است که من تاکنون شاهد آن بودم. 
ما گفته ایم این را می خواهیم می گویند نداریم و میگویند این شده این شده این شده. بنابراین این چه توافقی است که ما داریم؟
ما بزودی خواهیم دید. خیلیها حدس می زنند شاید البته جای حدسیات زیادی هم نباشد.
من امشب نمی خواهم حرف متفاوتی از آنچه طی ۲ سال گذشته گفته ام بزنم.
این یک سراسیمگی و شرم وحشتناکی برای آمریکا بوده است. ما آن را از موضع ضعیف انجام داده ایم در حالیکه ما قدرت زیادی داشته ایم.

۱۳۹۶ مرداد ۱۶, دوشنبه

قتل‌عام ۶۷ - وقتی پرونده‌ها گشوده شوند

(به‌مناسبت سالگرد نگارش نامه‌های منتظری به خمینی جلاد در اعتراض به قتل‌عام ۶۷)
نگارش نامه‌های منتظری به خمینی جلاد در اعتراض به قتل‌عام ۶۷
نگارش نامه‌های منتظری به خمینی جلاد در اعتراض به قتل‌عام ۶۷ 
 
وقتی در ۸فروردین سال ۱۳۶۸، خمینی دجال طی حکمی منتظری را از جانشینی خود عزل کرد، کمتر کسی می‌توانست علت واقعی آن را به‌درستی دریابد. چرا که عزل او از جانشینی ولایت فقیه اهریمنی نه به بیت او برمی‌گشت و نه به قضایای سید مهدی هاشمی و نه به ساده‌لوح و سفیه بودن او (آن‌چنانکه خمینی دجال اینطور ادعا می‌کرد) ؛ بلکه فقط و فقط به ۳نامه آقای منتظری به خمینی ملعون در مورد قتل‌عام تابستان ۶۷برمی‌گشت. همان نامه‌هایی که هر سه در مرداد ماه سال ۶۷و در گرماگرم قتل‌عام تابستان ۶۷در اعتراض به قتل‌عامها نگاشته شده، اما علنی نشده بود.
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷

خمینی در نامه خود به منتظری دو روز قبل از صدرو حکم عزلش از قائم‌مقامی ولایت فقیه، در نامه‌یی به او با وقاحت نوشته بود:
«… از آنجا که ساده‌لوح هستید… درهیچ کار سیاسی دخالت نکنید، شاید خدا از سر تقصیرات شما بگذرد… من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، … شما را ساده‌لوح می‌دانستم که مدیر و مدبر نبو دید… در مسأله مهدی هاشمی قاتل، شما او را از همه متدینین متدین‌تر می‌دانستید…». (نامه خمینی به منتظری- یکشنبه، ۶فروردین ۶۸)

اما واقعیت این بود که خمینی از نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام زندانیان سیاسی تابستان ۶۷گزیده شده بود.

تنها چند ماه بعد در ۸فروردین ۶۸بود که وقتی خمینی طی حکمی منتظری را عزل کرد، همزمان اسنادی منتشر شد که نشان می‌داد عزل منتظری، به‌خاطر اعتراض او به قتل‌عام وحشیانه زندانیان سیاسی بود. این اسناد همان سه نامه معروفی بودند که منتظری به خمینی نوشته بود. (همچنین نامه دیگری که او به جنایتکارانی که تحت عنوان قاضی در هیأت مرگ دست‌اندرکار این قتل‌عام بودند، نوشته بود؛ و فایل صوتی گفتگوی منتظری با اعضای هیأت مرگ هم که مرداد سال ۹۵در پی فراخوان به جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان تابستان ۶۷علنی و افشا شد).
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – اعضای هیأت مرگ  
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – اعضای هیأت مرگ 
در این نامه‌ها منتظری عبارت «قتل‌عام» را به‌کار برده و از اعدام «چند هزار نفر در ظرف چند روز»، اعدام «بی‌گناهان»، «بی‌اعتنایی به همه موازین قضایی» و… نام برده بود.
البته این نامه‌ها، اولین افشاگریهایی نبودند که قتل‌عام تابستان ۶۷را برملا می‌کردند. خبر این جنایت قبل از آن از دیوارهای قطور اختناق خمینی گذشته و انزجار جهانی را برانگیخته بود.
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – تظاهرات علیه جنایت قتل‌عام
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – تظاهرات علیه جنایت قتل‌عام

در پاییز ۶۷فعالیتها، تظاهرات و اعتصاب‌غذا با شرکت هزاران تن از هموطنان داغدیده و هواداران مجاهدین و مقاومت ایران در ۱۷کشور جهان، تأثیرات گسترده‌یی برجا گذاشت و منجر شد بسیاری از سازمانهای حقوق‌بشری بین‌المللی علیه این جنایت اعتراض کنند.

اما انتشار نامه‌های منتظری این ویژگی را داشت که برای اولین بار اسنادی درباره چگونگی شروع قتل‌عام و نحوه اجرای آن و ابعاد این جنایت را برملا می‌کرد. به‌ویژه که این اسناد از جانب کسی منتشر می‌شد که دومین مقام رژیم ولایت‌فقیه محسوب می‌گشت و خمینی او را به مدت ده سال در سمت قائم‌مقام خود حفظ کرده بود. این سه نامه در فاصله زمانی ۹تا ۲۴مرداد نگاشته شدند.
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- اولین نامه منتظری 
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- اولین نامه منتظری

اولین نامه منتظری که به تاریخ ۹مرداد نوشته و برای خمینی ارسال شده بود، حاوی چنین مطالبی بود:
«… افرادی که به وسیله‌ی دادگاهها، با موازینی، در سابق محکوم به کمتر از اعدام شده‌اند، اعدام کردن آنان بدون مقدمه و بدون فعالیت تازه‌ای، بی‌اعتنایی به همه موازین قضایی و احکام قضاة است… بسا بی‌گناهانی و یا کم گناهانی هم اعدام می‌شوند… ما تا حال از کشتن‌ها و خشونت‌ها، نتیجه‌یی نگرفته‌ایم… بالاخره اعدام چندهزار نفر در ظرف چند روز، هم عکس‌العمل خوب ندارد و هم خالی از خطا نخواهد بود. والسلام علیکم… حسینعلی منتظری».

دومین نامه منتظری به خمینی تاریخ 13مرداد سال 67را دارد.
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- دومین نامه منتظری
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- دومین نامه منتظری

با وجود این‌که منتظری در نامه اول (به تاریخ 9مرداد) به «اعدام چند هزار نفر در ظرف چند روز» اشاره کرد بود. در نامه دوم باز از اجرای فرمان قتل‌عام خمینی به او شکایت می‌کند و نشان می‌دهد که در فاصله نامه اول تا دوم یعنی طی هشت روز موج اعدامها هم‌چنان ادامه داشته است:
«… سه روز قبل قاضی شرع یکی از استانهای کشور… می‌گفت: مسئول اطلاعات یا دادستان… از یکی از زندانیان برای تشخیص این‌که سرموضع است یانه پرسید: … حاضری روی مین بروی؟ گفت: مگر همه مردم حاضرند روی مین بروند… ، گفت: معلوم می‌شود تو هنوز سر موضعی و با او معامله سر موضع انجام داد… والسلام علیکم… حسینعلی منتظری».
سومین نامه منتظری ۱۱روز پس از نامه دوم یعنی در روز ۲۴مرداد ۶۷نوشته شده و خطاب به هیأت به‌اصطلاح قضاتی است که مسئول اجرای حکم قتل‌عام خمینی بوده‌اند.
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- سومین نامه منتظری 
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- سومین نامه منتظری

منتظری در شروع نامه اسم اعضای این هیأت را ذکر کرده است که عبارتند از: نیری، اشراقی، رئیسی و مصطفی پورمحمدی. این نامه باز نشان می‌دهد که در این فاصله اعدامها، بی‌وقفه ادامه داشته است. در این نامه گوشه‌های تکان‌دهنده دیگری از جنایت قتل‌عام زندانیان سیاسی برملا می‌شود:
«… این‌گونه قتل‌عام بدون محاکمه آن هم نسبت به زندانی و اسیر قطعاً در درازمدت به نفع آنهاست و دنیا ما را محکوم می‌کند… مبارزه با فکر و ایده از طریق کشتن غلط است… ما به جان اسرا و زندانیان سابق افتاده‌ایم… کسی را که به کمتر از اعدام محکوم کرده‌اید به چه ملاک اعدام می‌کنید؟ … من چندین نفر از قضات عاقل و متدین را دیدم که ناراحت بودند و از نحوه اجراء شکایت داشتند و… نمونه‌های زیادی را ذکر می‌کردند که بی‌جهت اعدام اجراء شده است. در خاتمه مجاهدین خلق اشخاص نیستند یک سنخ فکر و برداشت است یک نحو منطق است… با کشتن حل نمی‌شود بلکه ترویج می‌شود. انشاءالله موفق باشید ح – م
(حاشیه کناری) حالا ملاقاتها و تلفنها را قطع کرده‌اید فردا در جواب خانواده‌ها چه خواهند گفت؟».
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷

همان‌طور که گفته شد، این نامه‌ها در فاصله زمانی ۹تا ۲۴مرداد ۶۷یعنی در اوج قتل‌عام‌ زندانیان سیاسی نوشته شده بودند، ولی در بهار سال ۶۸علنی و افشا شدند. یعنی وقتی که خمینی حکم خود مبنی بر عزل منتظری را صادر کرد.

اما اضافه بر این نامه‌ها، ۱۲سال بعد اصل فتوای خمینی برای قتل‌عام زندانیان سیاسی نیز افشا شد. آن هنگام که با انتشار کتاب خاطرات منتظری در آذرماه 1379بر روی اینترنت، دستور بی‌رحمانه قتل‌عام سی‌هزار زندانی سیاسی در تابستان‌1367، در معرض اطلاع عموم قرار گرفت و گوشه‌هایی از این فاجعه بزرگ را منعکس و افشا کرد:
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- فرمان خمینی جلاد برای قتل‌عام 
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- فرمان خمینی جلاد برای قتل‌عام

قسمتهایی از فرمان خمینی جلاد برای قتل‌عام زندانیان سیاسی بیگناه از این قرار است:
«… از آنجا که منافقین [مجاهدین] … با توجه به محارب بودن آنها و جنگهای کلاسیک آنها در شمال و غرب کشور… کسانی که در زندانهای سراسر کشور بر سر موضع نفاق [مجاهدت] خود پافشاری کرده و می‌کنند، محارب و محکوم به اعدام می‌باشند… رحم بر محاربین ساده‌اندیشی‌است، … امیدوارم با خشم و کینه… رضایت خداوند متعال را جلب نمایید. آقایانی که تشخیص موضوع به عهده آنان است، وسوسه و شک و تردید نکنند و سعی کنند «اشداء علی‌الکفار» باشند… والسلام. روح‌الله الموسوی الخمینی».

با شروع قتل‌عام در زندانها وقتی جنایت اوج می‌گیرد و وقتی وحشت از روز حساب کم‌کم بر تعدادی از جنایتکاران حاکم و مستولی می‌شود، یکی از آنها یعنی آخوند موسوی اردبیلی قاضی‌القضات خمینی تلفنی در قالب سؤال و ابهام از احمد، پسر خمینی، می‌خواهد که ابهاماتش را به اطلاع خمینی برساند. این نامه‌ها نیز در انتشار خاطرات منتظری در سال ۷۹افشا شدند:
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- نامه احمد خمینی به خمینی جلاد 
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- نامه احمد خمینی به خمینی جلاد

قسمتهایی از نامه آخوند احمد خمینی به پدرش:
«… موسوی اردبیلی در مورد حکم… منافقین ابهاماتی داشتند که… آیا آنهاییکه حتی محاکمه هم نشده‌اند محکوم به اعدام‌اند… آیا منافقینی که قبلاً محکوم به زمان محدودی شده‌اند… ولی بر سر موضع نفاق می‌باشند محکوم به اعدام می‌باشند… آیا پرونده‌های منافقینی که در شهرستانهایی که خود استقلال قضایی دارند و تابع مرکز استان نیستند باید به مرکز استان ارسال گردد یا خود می‌توانند مستقلاً عمل کنند. فرزند شما احمد».
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ 
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷

و پاسخ خمینی جلاد نسبت به ابهام موسوی اردبیلی که در انتشار کتاب خاطرات منتظری در سال ۷۹افشا شد:
 
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- پاسخ خمینی به ابهام اردبیلی
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- پاسخ خمینی به ابهام اردبیلی

«… در تمام موارد فوق هر کس در هر مرحله اگر بر سر نفاق [مجاهدت] باشد حکمش اعدام است. سریعاً دشمنان اسلام را نابود کنید. در مورد رسیدگی به وضع پرونده‌ها در هر صورت که حکم سریعتر انجام گردد، همان مورد نظر است. روح‌الله الموسوی الخمینی».

منتظری در ادامه خاطرات خود به مواردی اشاره می‌کند که تنها گوشه‌یی از جنایت و سنگدلی خمینی و کارگزاران جنایتکارش را به نمایش می‌گذارد. او به‌نقل از حسینعلی انصاری نماینده‌اش در زندانها نقل می‌کند:
 
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷

«… شش یا هفت برادر بودند که اینها نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، اما حاضر به مصاحبه تلویزیونی نبودند. اینها را به‌این بهانه گفتند که سرموضع هستند و پنج یا شش نفر آنان را اعدام کردند و فقط یک نفر از آنان را که فلج شده بود باقی گذاشتند…». (نامه حاکم شرع خوزستان، محمدحسین احمدی به خمینی – به‌نقل از کتاب خاطرات منتظری منتشره در سال ۷۹)

منتظری در خاطراتش به یک نمونه دیگر اشاره می‌کند و می‌نویسد:
مجاهدین شهید زهرا عزیزی و تهمینه پاشنه (مادر و دختری که در زندان عادل‌آباد شیراز در استان فارس در قتل‌عام ۶۷همزمان اعدام شدند)  
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ –مجاهدین شهید زهرا عزیزی و تهمینه پاشنه (مادر و دختری که در زندان عادل‌آباد شیراز در استان فارس در قتل‌عام ۶۷همزمان اعدام شدند) 

«… آقای اسلامی که دادستان انقلاب فارس بود یک پرونده‌یی را آورده بود پیش من مربوط به‌ دختری که می‌خواسته‌اند او را اعدام کنند. می‌گفت من با اعدام او مخالف بودم اما با اکثریت آرا او را اعدام کردند…». (همان منبع)

منتظری در خاطرات خود به دیدارش با آخوند محمدحسین احمدی اشاره می‌کند و می‌نویسد:
«… یکی از قضات خوزستان به نام حجت‌الاسلام آقای محمدحسین احمدی پسر آیت‌الله آقای آشیخ علی‌اصغر احمدی شاهرودی آمد پیش من خیلی ناراحت بود می‌گفت: 'در آنجا تندتند دارند اعدام می‌کنند. به‌یک شکلی نظر اکثریت درست می‌کنند. خوب تشخیص نمی‌دهند. اینها… افتاده‌اند به‌جان زندانیان». (همان منبع)
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷

در ادامه‌ی خاطرات منتظری آمده که همین آخوند محمدحسین احمدی طی نامه‌یی به خمینی جلاد به‌ تاریخ ۲۳مرداد ۱۳۶۷می‌نویسد:
«در رابطه با حکم اخیر… در دزفول تعدادی از زندانیان به‌نامهای طاهر رنجبر ـ‌ مصطفی بهزادی ـ احمد آسخ و محمدرضا آشوغ… نماینده اطلاعات از آنها سؤال کرد: ”… حاضرید همین الآن به‌نفع جمهوری اسلامی در جبهه و جنگ و غیره شرکت کنید“. بعضی اظهار تردید و بعضی نفی کردند. نماینده اطلاعات گفت: ”اینها سرموضع هستند چون حاضر نیستند که در راه نظام حق بجنگند“. به‌ایشان گفتم پس اکثریت مردم ایران که حاضر نیستند به جبهه بروند منافقند؟ جواب داد: ”حساب اینها با مردم عادی فرق می‌کند“ و در هر صورت نامبردگان محکوم شدند… لذا خواهشمند است در صورت مصلحت ملاک و معیاری برای این امر مشخص فرمایید تا مسئولان اجرا دچار اشتباه و افراط و تفریط نشوند…». (همان منبع)

منتظری در بخشی از خاطراتش درباره آمار کشته شدگان تنها چند روز پس از شروع ماشین کشتار و قتل‌عام چنین می‌نویسد:
«… بالاخره دو‌هزار وهشتصد یا سه‌هزار وهشتصد نفر زندانی… از زن و مرد را در کشور اعدام کردند. حتی افرادی که نماز می‌خواندند، روزه می‌گرفتند، طرف را می‌آوردند به او می‌گفتند بگو غلط کردم، او هم به‌شخصیتش بر‌می‌خورد، نمی‌گفت. می‌گفتند پس تو سرموضع هستی و او را اعدام می‌کردند. در همین قم یکی از مسئولان قضایی آمد پیش من و از مسئول اطلاعات قم گله می‌کرد که می‌گوید تندتند اینها را بکشیم، از شرشان راحت شویم، … می‌گوید ”حکم اینها را امام صادر کرده ما فقط باید تشخیص سرموضع بدهیم“. به بعضی افراد می‌گویند تو سرموضعی؟! او هم نمی‌داند که قضیه از چه قرار است می‌گوید بله، فوری او را می‌برند اعدام می‌کنند…». (همان منبع)
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- کشتار زندانیان سیاسی
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- کشتار زندانیان سیاسی
به‌این‌ترتیب، منتظری تصریح می‌کند در ابتدای کار، یعنی فقط چند روز پس از شروع اعدامها (۹مرداد) شمار اعدام‌شدگان ۳۸۰۰تن و یا آن‌چنان‌که در نامه به‌ خمینی نوشته بود «چندهزار نفر در ظرف چند روز» بوده است. این در حالی است که او در نامه ۹مرداد نمی‌توانسته از تعداد اعدام شدگان در اکثر شهرستانها اطلاعی داشته باشد. چرا که در سؤال آخوند موسوی‌اردبیلی از خمینی جلاد به‌خوبی نشان می‌داد که قتل‌عام نه‌تنها در مراکز استان، بلکه در بسیاری دیگر از شهرهای کشور نیز جریان داشت. بنابراین عدد قید شده تنها مربوط به زندان اوین و نه حتی گوهردشت است، زیرا اعدامها در زندان گوهردشت از روز هشتم مرداد آغاز شد.
منتظری وقتی می‌بیند که قتل‌عام با شدت تمام ادامه دارد، در تاریخ ۱۳مرداد، نامه دوم خود را به خمینی می‌نویسد و نسبت به این رویه اعتراض می‌کند. منتظری درباره نامه دوم خود در قسمتی از خاطراتش می‌نویسد:
 
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- ملاقات منتظری با هیأت مرگ
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷- ملاقات منتظری با هیأت مرگ

«… این نامه دوم من راجع به‌این موضوع بود. بعد من دیدم آنها دارند کارشان را ادامه می‌دهند. اول محرم شد من آقای نیری که قاضی شرع اوین و آقای اشراقی که دادستان بود و آقای رئیسی معاون دادستان و آقای پورمحمدی که نماینده اطلاعات بود را خواستم و گفتم الآن محرم است حداقل در محرم از اعدامها دست نگهدارید…».

در قسمت دیگری از کتاب خاطرات منتظری به پاسخ خمینی در رابطه با نامه‌هایی که او به خمینی نوشته بود، اشاره شده است. در این نامه خمینی شخصاً مسئولیت تام و تمام دستور قتل‌عام زندانیان سیاسی را به‌عهده گرفته است.

او از طریق پسرش، احمد، که در ضمن کاتب او نیز بود، در نامه‌یی به تاریخ 15مرداد 67خطاب به منتظری تصریح می‌کند:
«… مسئولیت شرعی حکم مورد بحث با من است جنابعالی نگران نباشید. خداوند شر منافقین [مجاهدین] را از سر همه کوتاه فرماید…». (پاسخ خمینی جلاد -کتاب خاطرات منتظری)

بعدها در همین رابطه آخوند محمد یزدی، رئیس قوه قضاییه وقت رژیم، هم درباره قتل‌عام زندانیان سیاسی در مصاحبه با روزنامه اطلاعات گفته بود:
«امام فرموده‌اند… حکم قضایی درباره منافقین (این است) که مجموع سازمان و تشکیلات محکوم شده، نه فردفرد، تا در تطبیق عنوان محارب و مفسد روی افراد تردید شود…». (روزنامه اطلاعات رژیم ۹خرداد ۱۳۶۹)

و سرانجام انتشار فایل صوتی تکان‌دهنده منتظری در ۱۹مرداد ۹۵در دیدار با اعضای هیأت مرگ قتل‌عام بودکه در پی اعلام جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان، علنی و افشا شد. سندی که گوشه‌ی کوچک دیگری از جنایات آن قتل‌عام هولناک را افشا می‌کرد. در این نوار منتظری که به‌خاطر همین اظهارات از سوی خمینی عزل شد، خطاب به اعضاء کمیته مرگ متشکل از آخوند حسینعلی نیری (قاضی شرع)، مرتضی اشراقی (دادستان)، آخوند ابراهیم رئیسی (معاون دادستان) و آخوند مصطفی‌پورمحمدی (نماینده وزارت اطلاعات) می‌گوید:
 
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – فایل صوتی منتظری
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – فایل صوتی منتظری

«بزرگترین جنایتی که در جمهوری اسلامی شده و تاریخ ما را محکوم می‌کند به دست شما انجام شده و [نام] شما را در آینده جزو جنایتکاران در تاریخ می‌نویسند…

… این‌که ما بیاییم بدون این‌که فعالیت تازه‌یی [از جانب زندانیان] باشد اینها را اعدام بکنیم معنیش این است که… همه دستگاه قضایی‌مان غلط کرده است…

… آقای موسوی اردبیلی در نماز جمعه می‌گوید همه اینها باید اعدام بشوند… پسر آقای خمینی از سه چهار سال قبل می‌گفت مجاهدین از روزنامه‌خوان و اعلامیه‌خوان همه باید اعدام شوند. اینها چنین فکری داشتند و حالا فرصت را مغتنم شمردند». (منتظری در ملاقات با اعضای هیأت مرگ در ۲۴مرداد ۶۷)

به این ترتیب مشخص می‌شود که اندیشه‌ی قتل‌عام زندانیان سیاسی مجاهد و مبارز میهن از سال‌ها قبل در ضمیر اهریمنی خمینی تیره‌مغز و قسی‌القلب لانه کرده بود. آخوند علی فلاحیان وزیر جلاد وزارت بدنام اطلاعات این حقیقت را چندی پیش به‌روشنی اینطور اعتراف کرد:
 
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – فایل صوتی منتظری
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – فایل صوتی منتظری
«اگر یک محارب… دستگیر شد، حکمش اعدام است، حتی اگر کسی را نکشته باشد… حکم منافق [مجاهد] و محارب اعدام است. این فتوای امام است…

در سال ۶۷… بحث بود که چه آنها که اعدامی بودند و چه آنهایی که حکم اعدام نگرفتند، اعدام شوند. نظر امام این بود که چرا نگه‌شان داشتید…

… امام فرمود آنهایی که… سر موضعشان هستند، اعدام کنید. نگه‌داشتن این‌ها معنا ندارد. امام مرتباً تأکید داشت که مواظب باشید این‌ها از دستتان در نروند… امام همیشه می‌گفت از این طرف احتیاط کنید… چطور؟ مثلاً اگر شبهه‌یی شد در این‌که کسی قاتل است یا نه، [باید] بنا را بر نکشتن بگذاریم، اما در مورد مجاهدین امام می‌گفت به عکس رفتار کنید، من این‌ها را می‌شناسم، از دستتان در نروند و حکمشان اعدام است. این حکم ولایی ایشان بود؛ چه قبل از جریان ۶۷چه بعد از آن…». (تاریخ آنلاین- گفتگوی حسین دهباشی با علی فلاحیان- ۲۴تیر ۱۳۹۶)
آری، واقعیت این است حکم قتل‌عام زندانیان سیاسی نه در سال ۶۷بلکه سالها قبل، از سوی خمینی جلاد به تمام دست‌اندرکاران جنایت ابلاغ شده بود.

اگر قتل‌عام زندانیان سیاسی تا سال ۶۷به تأخیر افتاد تنها و تنها به این دلیل بود که خمینی در اوضاع و احوال سیاسی آن زمان بیش از این نمی‌توانست قیمت سیاسی بدهد. اما بعد از قبول قطعنامه‌ی ۵۹۸ (که خمینی از آن به‌عنوان سرکشیدن جام‌زهر یاد کرد)، برای جلوگیری از فوران نارضایتی مردم و حفظ نظامش در آن مقطع زمانی تنها چاره را کشتار و قتل‌عام سی‌هزار زندانی مجاهد و مبارز دید.
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – فایل صوتی منتظری
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – فایل صوتی منتظری

شکست مهندسی نمایش انتخابات ریاست‌جمهوری ولایت فقیه با سوختن مهره علی خامنه‌ای یعنی آخوند جلاد ابراهیم رئیسی، ورود جنبش دادخواهی به درون بیت خامنه‌ای در وادار کردن او به موضعگیری بر سر تعویض جلاد و شهید در جامعه، موضع‌گیریها و اعترافات پی‌در‌پی اعضای هیأت مرگ و کارگزاران دیکتاتوری آخوندی در مورد قتل‌عام تابستان ۶۷… و سرانجام در آخرین تحول، حذف و برکناری آخوند جلاد مصطفی پورمحمدی (عضو هیأت مرگ در قتل‌عام ۶۷) از کابینه‌ی آخوند حسن روحانی، همه و همه نشان از گسترش رشدیابنده جنبش دادخواهی قتل‌عام شدگان در جامعه دارد.
 قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – مزار خاوران
قتل‌عام ۶۷ – سالگرد نامه‌های منتظری در اعتراض به قتل‌عام تابستان ۶۷ – مزار خاوران

انتشار نامه‌ها و فایل صوتی منتظری و افشای نامه‌ها و احکام صادره از سوی خمینی جلاد برای قتل‌عام زندانیان مجاهد و مبارز… تنها بخش کوچکی از اسناد و مدارک جنایت علیه بشریت در تابستان ۶۷را شامل می‌شوند. پیشرفت جنبش دادخواهی، اسناد و مدارک و اعترافات ناگزیر سردمداران فاشیسم دینی را در برملا کردن اسرار قتل‌عام ۳۰هزار زندانی سیاسی هر چه بیشتر به‌دنبال خواهد داشت.

۱۳۹۶ مرداد ۱۲, پنجشنبه

آینده عراق - سخن روز

چند روز پیش خبر رسید که مقتدی صدر از رهبران شیعه عراق به عربستان سعودی سفر کرده و با ولیعهد آن کشور دیدار کرده است. ناظران آگاه سیاسی، این سفر را یک چرخش در جهتگیری سیاسی جریانی از شیعیان در عراق ارزیابی کرده که مقتدی صدر رهبری آن را بعهده دارد. همچنین خبر می رسد که عمار حکیم نیز بعد از انشعاب در جریان سیاسی موسوم به «مجلس اعلای انقلاب اسلامی عراق»، از این جریان که نطفه اش در تهران بسته شد، جدا شده و با تشکیل جریانی نوین قصد دیدار از عربستان را دارد. ظهور چنین گرایشاتی بعد از اخراج داعش از خاک عراق می تواند نقطه آغازی برای خلع ید از فاشیسم مذهبی حاکم بر تهران در خاک عراق ارزیابی نمود. همین قلم بارها اعلام داشته است که ما در «دوران گذار» در روابط سیاسی و جهتگیرها و شکل گیری جبهه بندی ها و پیمانهای جدید بسر می بریم . سیال بودن دنیای سیاست از یک سو و شناخت ماهیت فاشیسم مذهبی مبتنی بر اصل ولایت فقیه از سوی دیگر، چنین چرخش هایی را که برخاسته از خواست و اراده ملی مردم عراق است، قابل فهم و درک می سازد. عراق در نقطه آغازین خلع ید از ولی فقیه تهران و مزدورانش در آن کشور قرار دارد.
اصل ولایت فقیه نه تنها مردم ایران بلکه کل بشریت را جاهل فرض کرده و برای خود رسالت شیعه کردن تمامی ابنای بشر را یک فریضه می شمارد. مسلما بنا به این اصل چنین رژیمی نمی تواند با همسایگان در موقعیت برابر و عدم دخالت در امور داخلی آنها تنظیم رابطه کند. او همه را تسلیم و در نهایت در نقش بازیگر و چالشگری تسهیل کننده در تسخیر عراق می خواهد و با این تئوری و دیدگاه رژیم ولایت فقیه، به جریانات سیاسی در عراق و بطور خاص جریانات شیعی بعنوان جریانی دست آموز و مزدور می نگرد. بموازات پیشبرد چنین سیاستی رژیم ایران سعی کرده است با تشکیل گروهی دست آموز و مزدور بنام «حشد الشعبی» اولا دیگر جریانات شیعی را از صحنه سیاست عراق به حاشیه رانده تا در قدم بعدی عراق را بعنوان بخشی از تیول ولی فقیه بخود منظم سازد.
نگارنده از یاد نبرده است که در سال ۲۰۰۳ بعد از خروج از ایران در نخسنین همایش بین المللی مقاومت ایران در همانسال در لندن حضور یافت که طی آن زنده یاد خانم مرضیه آخرین برنامه عمومی خود را در صحنه به اجرا در آورد. خانم ریم رجوی طی پیامی به این همایش اعلام کرد «حضور رژیم ولایت فقیه در عراق ۱۰۰ بار خطرناکتر از پروژه اتمی آن می باشد.» امروز حتی جریانات شیعی در عراق با تغییر جهتگیری سیاسی خود بر این نظر خانم رجوی صحه می گذارند. آنها بخوبی دریافته اند که اگر ولی فقیه رژیم تهران در آخرین دوران حیات ننگینش در داخل برای سرکوب هر چه بیشتر مردم ایران اعلام «آتش به اختیار» کرده است، در خارج از ایران بدنبال بحران آفرینی و جنگ افروزی های فرقه ای بوده که تحقق آن در قدم نخست از قورت دادن تمام و کمال عراق می گذرد.
در چنین شرایطی بر همه نیروهای حاضر در صحنه سیاسی عراق فرض است که مقدمتا بر گرایشات ملی گرایانه و استقلال طلبانه خود پافشاری کرده و بر آن صحه گذارند. در یک کلام در برابر نفوذ فاشیسم مذهبی حاکم بر ایران در خاک عراق و در برابر مزدور سازی آن باید بر احساسات و علقه های ملی - عربی مردم عراق پای فشرد. می توان و باید در لوای پرچم استقلال، وحدت ملی مردم بجان آمده عراق را تضمبن نمود و از بسط نفوذ جریانات فرقه گرایانه وابسته به ولی فقیه تهران جلوگیری کرده تا در قدم بعدی از آنها بعنوان جریانی مزدور خلع ید نمود. در این راستا مقاومت ایران به جد الهام بخش نیروهای عراقی بوده و خواهد بود. جریانی که علیرغم سه دهه حضور در خاک عراق همواره بر استقلال سیاسی و عملی خود پای فشرد و بهای آن را به تمام و کمال از بهترین فرزندان ایرانزمین پرداخت.
مردم عراق امروز بیش از هر زمانی و هر ملتی دیگر از عمق فجایایی که ولایت فقیه توسط عناصر و جریانات دست آموزش در آن کشور آفریده است، آگاه شده اند و این آگاهی از ماهیت رژیم تهران و انزجار عمومی مردم عراق از آن آنچنلن افزایش یافته است که جریانات حتی شیعی آن را وادار ساخته تا مفرجی برای برون رفت از شرایط حاضر بیابند تا در پناه آن با تاکید بر اشتراک ملی - عربی از رژیم مفلوک ولایت فقیه در عراق خلع ید کنند. با چنین نگرشی می توان به استقبال حوادث آتی در عراق رفت که بیشک تآثیرات آن کشورهای دیگر عربی که امروز به عرصه تاخت و تاز ستوران ولی فقیه تهران تبدیل شده اند، را در بر خواهد گرفت.
علیرضا یعقوبی
۲ آگوست ۲۰۱۷

۱۳۹۶ تیر ۲۷, سه‌شنبه

حادثه آبیک نمونه ای از «خشونت کور» و رابطه آن با «آتش به اختیار خامنه ای» - سخن روز

دو روز پیش خبر رسید که در پادگان آموزشی جوادی نیای آبیک - قزوین، سربازی با استفاده از سلاح شخصی، بی هدف همقطاران دیگرش را هدف قرار داده است. در این حادثه ۳ تن از سربازان جان باخته و تنی چند دیگر با وضعی وخیم در بیمارستان بستری هستند و ضارب نیز بعد از ارتکاب این جنایت، «خودزنی» است و در حال حاضر در بخش آی سی یو (ICU) در بیمارستانی در قزوین بستری می باشد.

چنین خشونت های کور و بی هدفی یقینا ریشه در بیماری روانی دارد. این ناهنجاری برخاسته از یآس، نفرت و خشم و کین از شرایط موجود و ناامیدی از آینده است.

اینکه رژیم فاشیسم مذهبی حاکم بر وطن اسیرمان مقصر اصلی شکل گیری چنین روحیه ای در جامعه بالاخص در نسل جوان است بارها درباره آن سخن رفته است اما چاره کار چیست؟. باید نشست و به تماشای چنین سریال های خشونت های کور و بی هدف پرداخت یا اینکه پادزهری برای غلبه بر چنین شرایطی اندیشید؟.

هیچ شهروند آگاهی نمی تواند در برخورد با چنین شرایطی سکوت اختیار کرده و به سیر خودبخودی حوادث که جان شهروندان بی گناه را نشانه می رود، رضایت دهد. باید برای جامعه روشن ساخت که خشونت حتی هدفدار بخودی خود نه یک هدف بلکه آخرین سلاح و ابزار برای سرنگونی عامل رواج خشونتهای بی هدف در جامعه یعنی علت العلل حاکمیت شرایط خشونت آمیز در جامعه می باشد. یعنی در یک کلام سلاح تنها زمانی می تواند کاربرد منطقی و اصولی داشته باشد که در خدمت هدف انسانی و مردمی یعنی سرنگونی فاشیسم مذهبی حاکم در ایران قرار گیرد.

برای مقابله با یآس و نؤمیدی اجتماعی باید با هر وسیله و ابزار ممکن همگان را به مقاومت و ایستادگی در برابر رژیم و امیال شیطانی اش دعوت نمود. بر هیچ صاحبنظری پوشیده نیست که رواج چنین خشونتهای کور و بی هدف ، هدف رژیم ولایت آخوندی و برخاسته از امیال شیطانی اوست. وقتی ولی فقیه رژیم دستور به «آتش به اختیار» می دهد یعنی همین. یعنی گشودن «آتش به اختیار»، یعنی رواج «ترور کور»، یعنی هر کسی می تواند هم بجای دادستان و بازپرس و قاضی و ضابط و مجری قضایی نشسته و بجای همه اینها که بنا به سلسله مراتب هر کدام طبق قانون، حیطه وظایف تعریف شده ای دارند، حکم براند و آن را فی الفور به اجرا در آورد. یعنی رواج هرج و مرج و آنارشیسمی که هیچگاه نه تنها تغییر مثبتی را در حال و روز جامعه ایجاد نمی کند، بلکه عصبیت حاکم در جامعه راتشدید ساخته و به روح و کالبد «خشونت کور» جانی تازه بخشیده و به استمرار شرایط موجود کمک می کند.

باید روحیه جنگدگی و ایمان به آینده را در شب سیاه ولایت فقیه در دل و جان هر ایرانی و بالاخص نسل جوان بارور ساخت. باید به جامعه آموخت که مقابله با شرایط موجود «اتحاد»، «یگانگی» و «همبستگی» اجتماعی را طلب می کند نه نفرت و بکارگیری خشونت علیه یکدیگر را . این خواست و میل شیطانی خامنه ای و عوامل و ایادی سرکوبگر اوست که با عصبانی ساختن جامعه و رواج دادن خشونت و نزاعهای فردی و گروهی، روح اتحاد و همبستگی را از جامعه گرفته و به حیات ننگین خود با «تفرقه بینداز و حکومت کن» ادامه دهند. به عبارت ساده تر آنچه که در آبیک قزوین رخ داد، کاربرد اجتماعی «آش به اختیار» خامنه ای است. هر چند که او این مجوز را برای آراذل و اوباش «خودی» صادر کرده بود اما بکارگیری اینچنین دستور العمل هایی در جوامع استبداد زده و دیکتاتور گزیده از سوی توده های عادی و «غیر خودی» های به عصیان رسیده، قرین سابقه است.

هر کسی می تواند بنا به محیط زندگی و کارش مروج عشق به همنوع و در نهایت همبستگی و همدلی اجتماعی باشد. با قدری تفکر حول این قضیه می توانیم بنا به شرایط محیط زندگی خود از تنش ها و ناهنجاریهای دشمن شادکن جلوگیری کنیم و ، «اتش به اختیار» خامنه ای را عقیم گذاشته و تمامی سلاحها را در روز سرنوشت بسمت و سوی او و رژیمش نشانه رویم.

اینچنین باد.

علیرضا یعقوبی
۱۸ جولای ۲۰۱۷

۱۳۹۶ تیر ۲۵, یکشنبه

حادثه شهر ری و مسئولیت ما - سخن روز



در خبرها شنیدیم و خواندیم که در روز شنبه گذشته آخوند یدر متروی شهر ری قصد تعرض به یکی از هموطنان را به بهانه «امر به معروف و نهی از منکر» را می کند که مورد اعتراض جوان غیرتمندی قرار می گیرد که درگیری منجر به زخمی شدن آخوند متعرض می گردد.

بنقل از شاهدین، جوان یاد شده فریاد می زد: «من فرزند ایرانم، ما از دست آخوندها خسته شده ایم، ما آخوند نميخوايم، این چه مملکتیه، این چه جامعه اسلامیه، اینا به اسم اسلام دارن دزدی میکنن، این آخوندا همه شون دزدن، ما جونمون به لب مون رسیده از دست آخوندا ، من از هیچی نمیترسم…. .»

او در نهایت مورد شلیک مستقیم مآموران جنایتکار نیروی انتظامی قرار گرفته و بر اثر شدت جراحات وارده در حین انتقال به بیمارستان جان باخته است.

بر هیچ ایرانی آزاده و میهن دوستی پوشیده نیست که سرکوب ابتدائی ترین مطالبات مردمی راه به چه آتشفشانی از خشم و نفرت در درون جامعه ایران برده است که گاها اینچنین سر باز نموده و یکی از عوامل سرکوب را در بر گرفته و می سوزاند.

رژیم ولایت فقیه عاجز از پاسخگویی به مطالبات و خواسته های برحق مردم، تنها راه را در تشدید خفقان در جامعه ای یافته است که بجان آمده از تحقیر و سرکوب، ایستادگی و مقاومت را یگانه راه برون رفت از شرایط موجود می بیند. دیگر برای همگان اظهر من الشمس است که آخوندهایی که خود غرق در منکر دزدی و فساد و رشوه خواری و ارتشا و جنایت هستند، صرفا بخاطر جلوگیری از انفجار اجتماعی است که راستای تشدید سرکوب، به بهانه «امر به معروف» ، از سوی ولی فقیه رژیم، «اتش به اختیار» شده و در هر کوی و برزن مزاحم زنان آزاده وطنمان می شوند.

اما وظیفه ما بعنوان یک ایرانی آگاه آن است که تا آنجا که ممکن است خشم و نفرت فردی را به سمت حرکتی سازمان یافته و منسجم اجتماعی سوق دهیم. اعتراضات فردی هر چقدر هم که مغتنم و موثر در دفع آنی ظلم که باشند در نهایت همچون شهادت این هموطن بسی دلخراش بوده که در پیچ و خم حوادث روزانه به ورطه فراموشی سپرده می شود و نه تنها راه به یک حرکت در مسیر رفع ستم نمی برد بلکه به تشدید سرکوب و رعب و وحشت اجتماعی می برد.

باید از هر وسیله ممکن در عصر انقلاب انفورماتیک استفاده کرد و جامعه و بالاخص جوانان غیور این وطن را به انسجام و پیوستن به ارتش قیام دعوت کرد. اگر پیوند بین سازمان پیشتاز قیام و ارتش قیام شکل بگیرد آنگاه می توان از به هدر رفتن انرژی ها و پتانسیل های فردی اجتناب نمود و آن را بسمت یک حرکت گسترده اجتماعی هدایت و راهبری نمود. راهی جز این در برابر جامعه ما نمانده است و یگانه راه که ساده ترین راه هم می باشد، پیوستن به ارتش قیام و تشکیل یکان های آزادیبخش در نیل به این هدف یعنی هزار آشفشان الهام گرفته از اشرف و قهرمانان اشرفی است. بدین خاطر گفتیم ساده که امروز جامعه ایران از تمامی مدعیان خیالی مبارزه با فاشیسم مذهبی تهی شده است و تنها بهترین فرزندان این مرز و بوم هستند که همچون همین جوان هموطن فریاد بر می آورند «من از هیچی نمیترسم» آری تنها با همصدا شدن همه آنهائیکه فریاد بر می آورند «من از هیچی نمیترسم» «می توان و باید» قیام را شکل داد و سازماندهی کرد و از هدر رفتن نیروهای بالقوه ارتش قیام جلوگیری نمود.

به این وظیفه ملی و میهنی خود قیام کنیم.

علیرضا یعقوبی
۱۹ جولای ۲۰۱۷

۱۳۹۶ تیر ۲۳, جمعه

گردهمایی مقاومت و اضداد مجاهدین

هر سال با برگزاری سالیانه گردهمایی پاریس مقاومت ایران با هجوم همه جانبه رژیم و دم و دنبالچه های م در خارج از کشور در یک کری هماهنگ روبرو هستیم. فاشیسم مذهبی حاکم در ایران تلاش می کند بصورت رسمی و لوکس و آبکشیده اعتراضش را بشکل دیپلماتیک به برگزاری این گردهمایی نشلن دهد و از دولت فرانسه می خواهد که به این گروهک تروریستی اجازه برگزاری مراسم ندهد چرا که در غیر اینصورت پای آن دولت را به درخت نعنا خواهد بست آنهم در حالیکه رژیم در سرازیری قبر تاریخی اش بسر می برد و برگزاری این مراسم را تعجیل در مراسم کفن و دفن تاریخی اش می بیند. خوب دولت فرانسه هم با درک موقعیت ولی فقیه ، تره هم برای رژیمی که پدرخوانده تروریسم بین المللی بنیادگرای مذهبی است خرد نمی کند چون می داند که رژیم ولایت فقیه تا کجا برای به چالش کشیدن تحریمهای دولت جدید آمریکا تعجیل در عقد قرارداد با شرکتی همچون توتال دارد که عقد همین قرارداد در داخل با قراردادهایی همچون گلستان و ترکمن چای از سوی ایادی باند مخالف دولت مقایسه شده است .

در خارجه هم تمامی آنهائیکه سقوط رژیم را خطری برای منافع فردی و گروهی خود می بینند در کری هماهنگ با رژیم دیگر آن برخورد لوکس و آب کشیده دیپلماتیک را کنار زده و بطور لخت و عریان و در اوج دریدگی از «لچک» و اینکه نمی شود با آن رژیم را سرنگون کرد، سخن می گویند، انگاری که مجاهدین قرار را بر این گذاشته اند که با چنین حربه ای رژیم را سرنگون کنند و گویا این جماعت بهمین خاطر است که در هر مراسمی لخت و عور ظاهر می شوند تا نگهبان بیضه اسلام ناب ولایت فقیه باشند. در سمت و سویی دیگر دریده ای که جیره و مواجبی را که از «خانه پدری» می رسد را طیب و طاهر می خواند، پابرهنه و با مطلبی آماده کرده از چند صباحی پیش، فی الفور انتشار داده تا مبادا از غافله عقب نمانده و خلاصه نکند بموقع توپ (۱) را درنکند و بدنبال حرام خوری! بیفتد. و به تازگی هم «محمد سهیمی» این پادوی رسوا رژیم هم که شدیدا بدنبال هسته ای شدن رژیم بود، کشف کرده است که مجاهدین با اسرائیل در رابطه هستند و مجاهدین و سازمان آزادیبخش فلسطین و دولت مشروع آن به رهبری محمود عباس هر دو وابسته به اسرائیل هستند، پس زنده باد حماس و جهاد اسلامی و تمامی گروههای تروریستی ریز و درشت بنیادگرای به زعم سهیمی مستقل!!.

خوب دلیل اینهمه هجوم به سازمان و جریانی که بقول همین جماعت گروهکی بیش نیستند و در ایران حامی و هواداری ندارند و حامیان خارج از کشوری اینها هم یا از سیاره ای دیگر آمده اند و یا مثل همین جماعت حتما بی رگ وریشه اند!. خوب کشاندن و سازماندهی جمعی دهها هزار نفری که کار ساده ای نیست وگرنه این جماعت که هم حزب!ند و هم کمونیست! و هم کارگری! و یا در آنسوی دیگر تشنه گان بازگشت به سرزمین اهورایی که کم در این خارجه نیستند اما چرا از توان دور هم جمع شدن آنهم در مقیاسی کوچکتر برخوردار نیستند؟. خلاصه تناقض پشت تناقض است که از «گفتار» ها و تحلیل های این جمع بیرون می زند، فعلا که «عمل» را در میدان به مجاهدین واگذار کرده و به عبارت ساده تر به آنها باخته اند!.

اگر از این بنده حقیر بپرسید مشکل فقط در یک جاست. همه دردها و داد و فغانها از یک جا بر می خیزد و آنهم تشکیلات مقاومت و به بعبارت اخص تر، مجاهدین است. اینها که در همان در ایران عدد و رقمی نبودند. در بسیاری از شهرها. سازمانی همچون پیکار که همه این جماعت کمونیست کارگری زاد و ولد آن هستند، تعداد نفرتشان از انگشتان یک دست هم تجاوز نمی کرد. اما در حرف «ستاد آهنین رزم پرولتاریا» (۲) بودند و اندر «ناپیگیری مجاهدین خرده بورژوا»‌(۳) در هر شماره نشریه شان داد سخن می دادند ، زمانش که از ۳۰ خرداد ۶۰ که فرا رسید به ناگهان «در معذورریت خطیر» (۴) قرار گرفتند و مسئولینشان یا به همکار لاجوردی برای تواب سازی زندانیان مقاوم تبدیل شدند و یا بقایایشان به کردستان رفته تا جریاناتی همچون کومله را برای «مبارزه طبقاتی» علیه حزب دمکرات در خدمت تمام عیار فاشیسم مذهبی حاکم در تهران کوک کنند تا مبارزه برای حقوق خلق کرد به چنان دور تسلسلی گرفتار آید که از آن در نهایت ترور دکتر قاسملو و جریان میکونوس بیرون برند و این جماعت با تآمین نظر خمینی در کردستان در نهایت پیشمرگه های کومله رااین بار برای «تعمیق مبارزه طبقاتی» از کوهها و شهرها و روستاهای کردستان به سوئد کشانده و آنجا زمینگیرشان کنند!. آن طیف مقابل هم که اصلا زمانیکه در قدرت بودند هیچ پتانسیل و ظرفیت و توانی برای «حفظ قدرت» و کشور نداشتند تا چه رسد برای دستیابی و «کسب قدرت» مجدد بخواهند از آنچه که با خود برداشته و به خارج از کشور انتقال داده بودند ، بگذرند!. امثال سهیمی و همکاریش با تایک رسواتر از آنی است که بخواهیم وارد افشای ماهیت این طیف بشویم که حفظ بقای رژیم را از اهم واجبات عینی می دانند!!.

مشکل در این است که در نقطه مقابل این طیف ها از راست و چپ نما، مجاهدین بزرگترین سرکوب تاریخ علیه یک سازمان سیاسی را پشت سر نهادند. دهها هزار نفر از اعضا و هواداران آنها از میدان مبارزه و یا میادین تیر و اعدام و شکنجه گاههای قرون وسطایی فاشیسم مذهبی حاکم گذشتند اما تشکیلات و سازمانشان برپا ماند. نه تنها همچون این جریانات چپ نما صد شقه نشدند بلکه انسجامشان علیرغم گذشت از هفت دریای خون و مبارزه و شکنجه و اعدام بسیار بیشتر شد و وقتی در برخورد با سهمگین ترین توفان سیاسی در نیمه دوم قرن بیستم، بزرگترین سرمایه یک ارتش از آنها گرفته شد اما اعلام کردند که «ما زن و مرد جنگیم، از قضا بدون سلاح بهتر هم می جنگیم». مجاهدین که به وحی منزل وصل نبودند و مثل همه انسانها هم از ظرفیت و طاقت مشخص و معلومی برخوردار بودند اما چه چیز آن ظرفیت ها و توانها را به یک نیروی واحد و مدام و پیوسته و جاری و بدون نوسان تبدیل ساخت؟. جز تشکیلات و سازماندهی؟. خوب رژیم و اذنابش هم به همین تشکیلات و سازماندهی حمله برده و می برند. نه اینکه مجاهدین اشتباه نکرده و نمی کنند!. اما درد اینها آیا خطاها و اشتباهات اجتناب ناپذیر یک تشکیلات بسلامت عبور کرده از بزرگترین توفان سیاسی - نظامی تاریخ نیم قرن اخیر است؟. یعنی درد اعضا و هواداران آن یا آن جدا شده ها از آنها؟.
خوب چرا اینها اینگونه سخیفانه به ایدئولوژی مجاهدین با عنوان سبکسرانه «لچک» بعنوان نمادی از این ایدئولوژی حمله می برند؟. چون مجاهدین از روز ازل بنیان گزاری بر «وحدت تشکیلاتی» زیر چتر «وحدت ایدئولوژیک» پای فشردند. چون می دانستند تنها زیر چتر وحدت ایدئولوژیک می توان سازمانی مبارز با شیوه مبارزاتی شناخته شده را از دل نوسانات و تلاطمات سیاسی عبور داد. چرا جریانهای سیاسی دیگر که به لحاظ اندازه و و گستردگی اصلا قابل مقایسه با مجاهدین نبودند، به دهها انشعاب درونی گرفتار آمدند؟! وشقه شدند و دهها انشعاب در درونشان صورت گرفت!؟. و در حال حاضر هم حضورشان را فقط می توان در ضدیت با مجاهدین در صحنه سیاسی از پشت ذره بین نظاره کرد!. خوب اینها می بینند که خود در درون هزار پاره شدند علیرغم اینکه ظاهرا «ستاد آهنین رزم پرولتاریا» بودند و به زعمشان «مجاهدین خرده بورژوای ناپیگیر». پس چه شد؟. خوب در منتهای عجز و استیصال باید ناامید و گریزان (۵) از ایجاد تحول در مناسبات زیربنایی جامعه یعنی سرنگونی رژیم سرمایه داری با رهبری عقب مانده و مادون تاریخی بنام ولایت فقیه ، با «روبنا» یعنی فرهنگ و دین و ... در افتاده اند آنهم نه با رژیم بلکه با دشمن قسم خورده آن یعنی مجاهدین!.
علیرضا یعقوبی
۱۴ جولای ۲۰۱۷
پاورقی ها:
۱- از دکتر مصدق نقل است که گفت: به توپچی یک عمر حقوق می دهند که بموقع توپ را در کند.»
۲- ۲، ۳و ۴ برگرفته از نشریه «پیکار» ارگان جرین پیکار در فاز سیاسی از سال ۵۸ تا ۳۰ خرداد سال ۶۰
۵- بنا به اصول مارکسیسم، تغییر مناسبات طبقاتی «زیربنا» محسوب شده و با تحول در مناسبات اقتصادی و روابط تولیدی، «روبنا» یعنی اخلاقیات و فرهنگ و مناسبات اجتماعی دچار تحول و تغییر می شود.

۱۳۹۶ تیر ۱۳, سه‌شنبه

و هنوز زندگی جریان دارد - سخن روز

مراسم سالانه مقاومت ایران در روز شنبه گذشته با شکوه هر چه تمامتر بپایان رسید تا پیام این گردهمایی بار دیگر در جهان طنین انداز شود که برای ادامه حیات جهانمان و حفظ تمامی دستاوردهای بشریت از تجاوز و دستبرد و نفرت و کین بنیادگرایی مذهبی به پدرخواندگی ولی فقیه تهران باید «متحد» شد.
سالیانی است که مقاومت ایران در تلاش است که علیرغم تمامی سازش کاریها و مماشات جریان راست و خاموشی و انجماد مدعیان به اصطلاح چپ، می خواهد این پیام را جهانی
 سازد که راهی جز ایستادگی در برابر «بنیادگرایی دینی» برخاسته از «بیت ولایت» نیست و اگر ایجاد جبهه متفقین در جنگ جهانی دوم علیه فاشیسم هیتلری از یک «ضرورت تاریخ»ی برخوردار بود به دهها دلیل مشخصتر و ملموس تر تشکیل «جبهه واحد جهانی» علیه «فاشیسم مذهبی»‌ از ضرورت حتمی و تاریخی برخوردار است. این واقعیت ساده را می شود در همین خیابانهای پاریس به نظاره نشست.
فردای روز برگزاری گردهمایی برای چند ساعتی بیرون زده تا خستگی دهها ساعت مسافرت به پاریس را از تن خارج کنیم. «وضعیت اضطراری» در فرانسه نشانه های خود را در هر کوی و مکان به رخ می کشد. نیروهای مسلح در جستجوی تروریست هایی که از پدرخوانده خود در تهران الهام می گیرند، مجبور به کنترل «همه چیز» و «همه کس» هستند. بر سر در هر محلی باید از کنترلی که صفی طولانی را با خود همراه دارد، عبور کرد و در سر در ورودی به هر محل و فروشگاهی باید چک امنیتی را پشت سر گذاشت. اینجاست که ضرورت تشکیل آن جبهه واحد جهانی علیه تروریسم بنیادگرایانه مذهبی مورد نظر مقاومت ایران بصورت لخت و عریان چهره می نمایاند. آیا زمان آن فرا نرسیده است که بجای آنکه در شهرها از شهروندانمان در برابر تروریسم دفاع کنیم ، قلب بانکدار جهانی تروریسم بنیادگرای مذهبی را در تهران و در بیت ولایت نشانه رویم؟. فشردن دست «ظریف» پادو و دلال محبت«بیت ولایت» بطور همزمان با مراسم ویلپنت در «کاخ الیزه » حکایت از آن دارد که هنوز «زمختی» بنیادگرایی مذهبی آنچنان که باید بچشم نمی آيد و هنوز باید جهان و از جمله شهروندان فرانسوی برای گشوده شدن چشمها و گوشهای رهبرانشان قربانی دهند.
اما تاریخ این ضرورت را علیرغم تمامی سازش کاریهای جریان راست جهانی و خواب زدگی چپ منجمد شده بعد از فروپاشی شوروی سابق، هر چه بیشتر به هر آنکسی که چشمی برای دیدن و گوشی برای شنیدن دارد، تحمیل خواهد کرد.
با این فکر کلنجار می روم که به میدان شارل دوگل که در جنگ جهانی دوم به نمادی علیه فاشیسم هیتلری در نبرد برای آزادی پاریس تبدیل شد، می رسم و بر سر در ورودی خیابان شانزه لیزه که در آن «کارناوال»ی بین المللی در جریان است و ملت از چهارگوشه جهان آن را به تماشا ایستاده اند. لبخند بر چهره ها نشسته است، علیرغم تمامی پستهای امنیتی و چک های ملال آور سکوریتی . بلی تروریست ها کوچکتر از آنند که شادی بزرگ را از ملتها بربایند. باید به آینده لبخند زد. خون اشتیاق به حیات و زندگی در رگهای شهر در جریان است علیرغم آنکه تروریسم بنیادگرا، همزمان و هنوز پدرخوانده اش در تهران را در قید حیات می بیند و می تواند جهانی را به چالش بکشد. نفسی تازه می کنم و با خود می گویم: و هنوز زندگی جریان دارد.
علیرضا یعقوبی
چهارم جولای ۲۰۱۷

۱۳۹۶ تیر ۵, دوشنبه

«آتش به اختیار» به دامن «ولی فقیه » افتاد

خامنه ای در منتهای عجز و درماندگی و استیصال به اراذل و اوباش رژیمش که آنها را «دانشجو» می خواند، فرمان «آتش به اختیار» داد. هنوز دو هفته از این فرمان نگذشته بود که «آتش به اختیار» دامن خود او را فرا گرفت و جلز و ولز او را چنان در آورد که بقول معروف دور از شما به شیرینی خوردن افتاد.

در نماز «عید فطر» امروز، خامنه ای طی یک «نرمش قهرمانه» دیگر خطاب به اراذل اوباشش گفت: «"آتش به اختیار" به معنای بی قانونی و فحاشی و طلبکار کردن مدعیان پوچ اندیش و مدیون کردن جریان انقلابی کشور نیست.»

چیزی به سالگرد کودتای ننگین ۲۸ مرداد نمانده است. تمامی اراذل و اوباشی که در کودتای ۲۸ مرداد صحنه گردان بودند و «ملی» و «میهن پرست» خوانده می شدند از فردای ۲۸ مرداد سکه شان به یک پول سیاه تبدیل شد. «ایت ا... کاشانی» که نخست وزیر کودتا سپهبد زاهدی که در دیدار با او در فردای ۲۸ مرداد وعده کرده بود که مدام با «حضرت آیت الله»دیدار کرده و از او کسب فیض کند، طی مدتی کوتاه در کلام همان زاهدی به «عنصر معلوم الحالی و مجهول الهویه ای بنام سیدکاشی» تبدیل شد.

هم سن و سال های نویسنده مطلب حاضر احتمالا فیلم «Z» درباره کودتای سرهنگ ها در یونان را دیده اند (۱). آنجائیکه «عناصر ملی‌ - میهنی» به زعم شاه در رژیم گذشته و «دانشجو» و «انقلابی» به ادعای خامنه ای و «عناصر سالم جامعه» به گفته سرهنگ های کودتاچی در یونان از میان اراذل و اوباش و باج گیرها و لمپن ها برچین می شدند تا بجان نیروهای دمکرات و ملی و مخالفان دیکتاتوری و فاشیسم انداخته شوند. این جمع هم «تاریخ مصرف»ی دارند. اگر آن سرهنگ کودتاچی بعد از رسوا شدن نقش «عناصر سالم جامعه» در کشتن آن کاندیدای دمکرات ریاست جمهوری یونان، از آنها تبری می جست و فرار می کرد، به همان سرنوشت کاشانی و ملکه اعتضادی و رمضان یخی و طیب حاج رضایی گرفتار آمدند هر چند شعبان بی مخی باقی ماند که بعدها شاه درباره اثرات «انقلاب سفید « و یا «انقلاب شاه و مردم» او را مورد مشورت قرار دهد! (۲) اما کودتاچیان آنقدر رسوا بودند که هیچگاه نتوانستند بر خلاء موجود بین دیکتاتوری و مردم فائق آیند و آن را بپوشانند. یادم می آید که سال دوم دبستان بودم که مدیر ما صبح ۲۸ مرداد ما را به صف کرد و اندر فواید «قیام ملی» ۲۸ مرداد سخنرانی کرد!. چیزی از گفته هایش دستگیرم نشد. ظهربه پدر از مراسم آن روز صبح گفتم و نظرش را پرسیدم . در جواب گفت: «بقول دکتر مصدق براستی که قیام فواحش بود!.» (۳)

حال در «نظام ولایی» هنوز «تاریخ مصرف» این جماعت علیرغم آنکه تشت رسوایی بکارگیری امثال الله کرم ها و ده نمکی ها علیه نیروهای دگراندیش از بامها افتاده است، به پایان نرسیده است و از فرط عقب ماندگی رژیم ولایت فقیه این جمع بعنوان سهمیه بسیج و سپاه و ... به دانشگاهها راه یافته و سرانجام « بچه زرنگ» های این جمع رسوا به ضرب تیغ چاقو و تیر و فشنگ از دانشگاههای نظام ولایی فارغ التحصیل شده و بعنوان قاضی و وکیل و ... کاره ای می شوند و «یچه کودن» ها و پس مانده ها هم به کارچاق کن و دلال این جمع فارغ التحصیل درقوه قضائیه و نهادهای دیگر تبدیل می شوند تا دور تسلسل سرکوب و تیغ کشی و قتل و جنایت با باجگیری و ارتشاء و فساد اداری در هم آمیزد و از آن معجونی بنام «نظام ولایت فقیه» بسازد و این جمع را خامنه ای بعد از قریب ۴۰ سال تجربه مردم ایران، از روی جهالت بخواهد بنام «انقلابی» به جامعه ایران در قرن بیست و یکم حقنه کند. اینهم نشان از عقب ماندگی تاریخی خمینی و خامنه ای از اسلاف دیکتاتور خود دارد.

اگر سرهنگهای کودتاچی در یونان و رژیم کودتایی شاه توانستند در ابتدای قرن بیستم ، لمپن های متجاوز به کودکان کم سن و سال را بعنوان «عناصر سالم جامعه!» و یا ملکه اعتضادی و پری بلنده گردانندگان خانه های فساد و شعبان بی مخ و رمضان یخی و طیب حاج رضایی و ... اراذل و اوباش و لمپن و لات های چاله میدان را بعنوان «عناصر ملی و میهن پرست» به مردم حقنه کنند، خامنه ای هم خواهد توانست اراذل و اوباش بسیجی را بعنوان «دانشجو» و «انقلابی» «ولایتمدار» با «غیرت دینی» به مردم ایران در قرن بیست یکم و در اوج «لنقلاب انفورماتیک» قالب کند. فعلا که «آتش به اختیار» به دامن او و بیت رسوایش افتاده است و او را در حین سوزش در حین تمرین قدری «نرمش قهرمانه»!، خیره سرانه و در اوج بلاهت به نسبت دادن لقب «مدعیان پوچ» به مخالفین خود واداشته است. براستی کدام انقلابی را در تاریخ سراغ دارید که آنهم در مقام قدرت ، دون پایه ترین و فاسدترین و ناآگاهترین اقشار جامعه را با چوب و چماق و قمه و خلاصه سلاح گرم و سرد به «لشکرکشی خیابانی» با عنوان «آتش به اختیار» بکشاند جز فاشیستهایی از نوع «جوانان نازی» در آلمان هیتلری و یا اراذل و اوباش در یونان تحت کودتا سرهنگ ها و یا در ۲۸ مرداد ۳۲ با ... فعلا ما با «دل عبرت بین» نظاره گر «آتش بی اختیار»ی هستیم که ریش و ریشه ولی فقیه را فراگرفته است. بیشک این آتش تا خاکستر نمودن «بنیادگرایی مذهبی» و «فاشیسم دینی» ادامه خواهد داشت و بر ویرانه های رژیم جهل و جنایت «ولایت فقیه»، ایرانی آزاد و آباد را در کمال آگاهی و اختیار ملت بنا نهاده خواهد شد و روابط دمکراتیک و قانونمند بجای «لشکر کشی خیابانی» و «آتش به اختیار» اراذل و اوباش فاسد و فاسق خواهد نشست.

علیرضا یعقوبی
۲۶ جون ۲۰۱۷

پاورقی ها:

۱- «زد» «Z» فیلمی فرانسوی زبان، ساخته کوستا گاوراس کارگردان یونانی‌الاصل و با بازی ایو مونتان، ایرنه پاپاس و ژان لویی ترنتینیان است. داستان فیلم پیرامون کاندید ریاست جمهوری است که حزب حاکم سعی بر حذف کاندید و بقیه اعضا دارند. که در سال ۱۹۶۹ بر اساس رمانی به همین نام از واسیلیس واسیلیکوس ساخته شده‌است. موسیقی آن نیز ساخته میکیس تئودوراکیس آهنگساز بزرگ یونانی و سازنده موسیقی فیلم‌های حکومت نظامی و زوربای یونانی است. این فیلم برنده اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان درسال ۱۹۶۹ شد.

۲- در دوران رژیم گذشته این شایعه رواج داشت که روزی شاه از «شعبان بی مخ» خواسته بود که نظرش را درباره «انقلاب سفید» به او اعلام کند و «شعبان بی مخ» در جواب گفته بود: «همانطوریکه اعلیحضرت مستحضرند ما دو نوع انقلاب بیشتر نداریم، یکی انقلاب سرخ که ملت می زنند خواهر و مادر شاه را .... و انقلاب سفیدی که اعلیحضرت کردند و خواهر و مادر ملت را .... .»

۳- وقتی در دادگاه سرلشگر ستو ده دادستان دادگاه نظامی از دکتر مصدق می پرسد : «باور ندارید که آنچه در "۲۸ مرداد" اتفاق افتاد یک "قیام ملی" بود؟. آن شیر پیر در بند غرید و در مقام جواب گفت: "بیشک قیام فواحش بود!".»