۱۳۹۱ مرداد ۲۵, چهارشنبه
۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه
بالاخره تحمل بالاترين به سر رسيد!
بالا خره امروز تحمل بالاترین به سر رسید و حساب من وبست این پیغامش است:
"ورود شما موفقیتآمیز نبود. حساب شما توسط سیستم اتوماتیک بالاترین یا مدیریت سایت، به دلیل استفاده از چند شناسه کاربری بسته شده است."
واقعا متاسفم با این مدیریتشون
میشه لطف کنند بفرمایند که شناسه های کاربری دیگه من کدام بوده است که من خودم بی اطلاع هستم .
https://balatarin.com/users/p.mohsen
محسن پویان مهر
۱۳۹۱ اردیبهشت ۵, سهشنبه
۱۳۹۱ اردیبهشت ۳, یکشنبه
در پاسخ به سوال دوست (دکتر یعقوبی استاد دانشگاه بیرمنگام
دوست هموطن با سلام و درود بر شما. از اینکه با هموطن فرهیخته ای چون شما گفتگو می کنم مفتخرم و اما درباره مواضع سازمان مجاهدین باید بگویم که شما را درک می کنم که دو ساله بودید که سازمان در ایران فعالیت داشت و سی و اندی سال است که تمام جامعه فقط بجای مجاهد کلمه منافق را می شنود و تبلیغات یک سویه علیه مجاهدن که امکان دفاع هم برای آنها حتی به اندازه یک هزارم تبلیغات سوئی که علیه آنها صورت می گیرد برایشان فراهم نیست
در جواب سوال شما که چرا مجاهدین خانم رجوی را بعنوان رئیس جمهور از طرف 80 میلیون ایرانی انتخاب کرده اند باید بگویم که مسئله اصلا بدینگونه که شما نوشتید نیست. انتخاب ریاست جمهور همچون سایر ارکانهای رژیم و نظام آینده در انتخابات آزاد و با رای مخفی مردم صورت خواهد گرفت.- اما برای امر سرنگونی رژِم مجاهدین معتقدند که با توجه به ماهیت سرکوبگر رژیم و اینکه تمامی ارگانهای سرکوب رژیم از بسیج و سپاه و وزارت اطلاعات و سایر ارگانها دقیقا سازماندهی شذه هستند لذا براندازی این رژِم خود نیاز به سازماندهی و تشکیلات دارد. دیگر عصر انقلابات و جنبش های خودبخودی گذشته است. باید تشکیلات و ظرفی وجود داشته باشد که بتواند مبارزات را سازماندهی کند. ظرفی که مجاهدین بعد از دهها سال مبارزه علیه دو دیکتاتوری یعنی شاه و شیخ ارائه می کنند بلحاظ نظامی ارتش آزادیبخش ملی ایران است. این ارتش ستون و پایه ارتش خلق برای سرنگونی رژیم آخوندها است.
در کنار تشکیل این ارتش باید یک ظرف و آلترناتیو سیاسی وجود داشته باشد که بتواند بعد از اینکه رژیم توسط ارتش آزادیبخش ملی و قیام خلق سرنگون شد قدرت سیاسی را برای یک دوران شش ماهه برای فراهم کردن زمینه برای انتخابات آزاد بعهده گیرد. این آلترناتیو را مجاهدین و چند گروه و سازمان سیاسی و شخصیتهای ملی و مردمی تشکیل داده اند که اسمش "شورای ملی مقاومت" است.
شورایملی مقاومت در صورت سرنگونی رژیم ببینید دقیقا می گویم در صورت سرنگونی رژِیم توسط ارتش آزادیبخش ملی ایران برای یک دوره انتقالی 6 ماهه زمام امور را برای فراهم کردن شرایط برای انتخبات مجلس موسسان که قانون اساسی نظام سیاسی آینده را تدوین و تصویب خواهد کرد بعهده می گیرد.- این شورا دارای برنامه دولت موقت 6 ماهه است و طرحهای مختلفی از جمله جدائی دین از دولت حقوق زنان و خودمختاری کردستان ایران و دهها طرح ترقیخواهانه دیگر را در نشست های خود به تصویب رسانده است. برنامه دولت موقت شورای ملی مقاومت هم در دست است که اگر بخواهید می توانیم آن را برای شما ارسال نمائیم. این شورا برای یک دوره انتقالی ارکانهای خود را همچون رئیس جمهور و نخست وزیر خواهد داشت که باید شرایط را برای انجام انتخابات آزاد با رای مخفی مردم طی یک ذوره 6 ماهها فراهم آورد. برای اینکه جامعه طی این دوره دچار هرج و مرج نشود راهی جز یک دوره انتقالی 6 ماهه تا مراجعه به آرای عمومی نیست و تمامی جنبشها در تمامی جهان از این قانون نانوشته و الزامی پیروی کرده اند. پس اصلا مسئله انتخابات تحمیلی بجای مردم نیست. از قضا مجاهدین برای انتقال قدرت از آخوندها به مردم مبارزه می کنند. این آخوندها هستند که حق حاکمیت را که حق عموم مردم ایران است را از آنها سلب کرده اند و با استبداد و دیکتاتوری و سرکوب می خواهند خود را به مردم ایران و تاریخ تحمیل کنند.
اما در مورد مبارزه سازمان. خوب همانطوریکه خودتان نوشتید شما بعلت سنتان اطلاع دقیقی از نوع فعالیت مجاهدین نداشتید. باید عرض کنم که مجاهدین در سال 1344 تشکیل شدند و رهبران اولیه آنها توسط رژیم شاه اعدام شدند و تنها بازمانده از کادرهای اولیه مجاهدین همین آقای مسعود رجوی است . مجاهدین برای سرنگونی رژیم شاه از بذل جان دریغ نکردند اما بعلت شرایط تاریخی حاکم بر میهنمان ایران و در نبود یک آلترناتیو دمکراتیک و مردمی که دلیل اولش سرکوب تمام عیار تمامی گروههای سیاسی توسط شاه بود خمینی توانست رهبری انقلاب در سال 57 را برباید.
لذا مجاهدین از 22 بهمن سال 57 تا 30 خرداد سال 60 به یک کار سیاسی و افشاگرانه مشغول شدند. طی این مدت بیش از 60 تن از اعضا و هواداران مجاهدین توسط چماقداران و پاسداران و کمیته چی های خمینی کشته شدند اما مجاهدین حتی یک گلوله هم شلیک نکردند. هزاران نفر از هواداران و اعضای مجاهدین طی این مدت در زندانها شکنجه شدند. حتی رژیم درمانگاه هائی را که مجاهدین در جنوب شهر تهران در خدمت به افراد بی بضاعت تاسیس کرده بودن تا مردم را مجانا درمان کنند را ههم تحمل نکرد و با تیر و تفنگ و هجوم این درمانگاهها را هم تعطیل کرد.
در زمانی که جنگ شروع شد برخلاف نظر شما مجاهدین به جبهه رفتند از قضا دکتر احمد طباطبائی از کادرهای مجاهدین و اولین استاندار مازندران بعد از انقلاب در جبهه های جنگ علیه عراق کشته شد اما رژیم تنگ نظری و انحصار طلبی خود را به جبهه های جنگ هم بسط داد و صدها نفر از مجاهدین را که علیه عراق می جنگیدند خلع سلاح و دستگیر کرد. مجاهدین درباره جنگ با عراق معتقد بودند که جنگ قابل پیشگیری بوده است اما خمینی می خواست انقلابش را به عراق که اکثریتش شیعه بودند صادر کند و لذا در امور داخلی آن کشور مداخله کرد و زمینه تجاوز ارتش آن کشور به خاک ایران را فراهم آورد لذا دفاع مشروع و حق مردم ایران بود اما بعد از اخراج عراقیها از خاک ایران در سال 61 دیگذر ادامه جنگ موضوعیتی نداشت و تنها در خدمت سرکوب داخلی رژیم بود. بیکاران خواهان کار بودند رژیم آنها را به بهانه جنگ سرکوب می کذرد. گرانی بیداد می کرد مردم نمی توانستند به بهانه جنگ اعتراض کنند. پس جنگ سرپوش اختناق داخلی بود و می بایست این سرپوش را بر می داشتیم تا مردم بتوانند احقاق حق کنند و رژیم بهانه ای برای جواب دادن به خواستهای برحق مردم نداشته باشد.
مجاهدین در این راستا ادر سال 61 در نشستهای شورای ملی مقاومت طرح صلحی را با عراق به تصویب رساندند که بعدا این طرح بنام قطعنامه 598 سازمان ملل برای قطع جنگ بین دو کشور مسلمان مورد تصویب قرار گرفت و مبنای صلح بین دو کشورشد.- این طرح صلح و قطعنامه 598 ملل متحد بلافاصله توسط دولت وقت عراق مورد استقبال و فبول قرار گرفت. خمینی شعاتر می داد راه بیت المقدس از کربلا می گذرد اما چه شد جز اینکه بعد از 8 سال جنگ بیهوده و برباد دادن حرث و نسل کشور که یک میلیون کشته و صدها هزار زخمی و نابودی زیر ساخت های اقتصادی را با خود بهمراه داشت تن به صلح داد. یعنی با 6 سال تاخیر. پس حق با شورای ملی مقاومت و مجاهدین بود که می گفتند بعد از دفع تجاوز عراقیها از ایران جنگ دیگر موضوعیتی ندارد و تنها در خدمت مطامع حریصانه خمینی برای صدور انقلابش است.
پس مجاهدین در دوران دفع تجاوز در کنار مردم و نیروهای مردمی علیه تجاوز جنگیدند و شهید داند و صدها نفرشان توسط خمینی دستگیر و خلع سلاح شدند و تنها زمانی با عراق وارد گفتگو شدند که عراق طرح صلح آنها را پذیرفت و خواهان قطع جنگ بین دو کشور شیعه مذهب شد.- خوب مگر در دوران شاه خمینی در عراق بسر نمی برد و از امکانات عراق علیه رژِم شاه استفاده نمی کرد؟ پس چرا کسی اعتراضی به او نداشت اما مجاهدینی که برای پیشبرد امر صلح به عراق رفتند کارشان ایراد داشت؟
- مجاهدینم در عراق که بنده هم مدتی در آنجا بودم در صفوف مستقل علیه نیروهای خمینی می جنگیدند برای آزادی ایران و کار آنها ربطی به جنگ دو کشور نداشت. مجاهدین خارج از این جنگ در سال 1344 برای آزادی و دمکراسی در ایران تشکیل شده بودند و بدنبال این خواسته ملی و ترقیخواهانه بودند. لذا بعد از جنگ هم به مبارزه خود ادامه داند و عملیات فروغ جاویدان بعد از آتش بس بین دو کشور بمنظور آزادسازی ایران از دست ملاها صورت گرفت.
حال مجاهدین پایگاه های مختلفی در عراق داشتند که اشرف یکی از آن پایگاه ها بود بعد از حمله متفقین (آمریکا و انگلیس) به عراق مجاهدین تماما در اشرف مستقر شدند و بصورت مختارانه توسط نیر.های اشغالگر آمریکائی خلع سلاح شدند در مقابل اینکه آمریکائیها تا تعیین تکلیف نهائی تک تک مجاهدین در عراق از ۀآنها محافظت کنند که متاسفانه دولت آمریکا به قرار داد فی المابین بین خود و تک تک مجاهدین مستقر در اشرف عمل نکرد و حفاظت از آنها را به نیروهای عراقی که از دولت ایران دستور می گیرند سپرد که این امر تا کنون به دو کشتار بیگناهان خلع سلاح شده منجر شده است. اما در مورد دیدار خانواده ها از اشرف. باید به عرض برسانم هر خانواده ای که به عراق آمد توانستند با فرزندانشان در اشرف دیدار کنند. همگی آنها از نوع برخورد مجاهدین کمال امتنان و تشکر را داشتند. بسیاری از این خانواده ها در بازگشت به ایران دستگیر شده و همچو.ن آقایان علی صارمی جعقر کاظمی و علی خاج آقائی بعد از سالها شکنجه اعدام شدند.
اما باید به اطلاع شما برسانم که بنده خود از زندانیان سیاسی همین رژیم بودم. وزارت اطلاعات رژیم خانواده ای اعضای مجاهدین مستقر در اشرف را در هتل همای تهران گرد آورد و انجمنی تشکیل داد بنام "انجمن نجات" بنده که در زندان بودم هم در این نشست شرکت داشتم. معاون وزارت اطلاعات بنام محمد صالح علا که اصفهانی است برای حضار سخنرانی کرد و گفت ما شما را متشکل می نیم و هزینه های شما را تقبل می کنیم که علیه مجاهدین تظاهرات راه بیندازید و در واقهع انجمن نجات دست آموز وزارت اطلاعات بود . خانواده ائی که به جلوی درب اشرف اعزام شدند یا تهید و یا تطمیع شدند یعنی عده ای از ترس به آنجا رفتند و عده ای هم با وعده و عید گرفتن شغل و امکانات به بهانه اینکه فرزندانمان در اشرف هستند در بیرون در اشرف با صدها بلندگو یک جنگ روانی فرسایشی راه انداختند. منظور اینها نه فرزندانشاتن بود که اکثرا بیست سال بود که از خانواده خبری نداشتند.
و نه سلامتی آنها چرا که دقیقا اینها پشت درمانگاهی که چندین نفر بیمار سرطانی در آن بستری بودند به فحاشی و عربده کشی مشغول بودند. کدام خانواده فرزندش را تهیدید می کند که ما به شما حمله می کنیم و شما را تکه تکه می کنیم. فیلمهای متعددی از این عربده کشی ها و فحاشی ها موجود است که می توانید آنها را ببینید و بعد خودتان قضاوت کنید.
تا آنجا که به خانواده ها بر می گردد همیشه قدمشان مبارک و میمون بوده اما نه جمعی که با تهدید و تظمیع به آنجا آورده شده اند و حدود دو سال آنجا مستقر بوده و هستند مگر این خانواده ها خانه و زندگی در کشور ندارند؟ کار و کاسبی و شغلی ندارند؟ چگونه 20 سال بود که یادی از فرزندان خود نمی کردند بیکباره عاشق فرزندانشان شدند؟ مجاهدین اشرفی که خانواده هایشان پشت درب اشرف تجمع کرده بودند خودشان این ها را افشا کرده اند. و اینکه مشتی مزدور را بعنوان خانواده به رسمیت نمی شناسند. در ضمن همیشه دربهای خروجی اشرف برای کسانیکه دیگر نمی خواستند در کنار مجاهدین بجنگنند باز بوده و می باشد. اینها یعنی سک
ساکنین اشرف دائما از طرف صلیب سرخ مورد مصاحبه قرار می گیرند و هر کسی که نخواست به زندگی در اشرف ادامه ددهد می تواند از اینطریق از اشرف خاترج شود و تا کنون صدها نفر هم از اینطریق از مجاهدین جدا شده اند. خوب شما می گوئید مجاهدین یاران خودشان را شکنجه می کنند دلیلش هم مصاحبه با تلویزیون و مطبوعات رژیم می دانید. خوب اگر این کار نکنند که اینها را رژیم اعدام می کند طرف از مبارزه بریده است که برود دنبال زندگیش نه اینکه اعدام شود کدام کارهای این رژیم از دروغ و کلک بدور بوده است تا در این زمینهراست بگوید. در روز روشن اینها مثل آب خوردن دروغ می گویند دروغی که بلافاصله افشا می شود خوب درباره دشمنان خود نباید دروغ بگویند؟ آنهم دشمنی که حق دفاع از خود ندارد و در یک محدوده کوچک در عراق حق دفاع از خود هم ندارد؟!. شما یک حرف راست از این رژیم را برایمان بیاورید تا ادعای آنها درباره مجاهدین را باور کنیم. عزیزم مجاهدین تاکنون بیش از صد و بیست هزار شهید و صدها هزار زندانی سیاسی برای آژادی ایران داده اند. از دختر بچه 9 ساله همچون فاطمه مصباح یزدی تا مسعو شکیبا نژاد15 ساله و جوانانی در حدود 12 و 13 سال. به دخترانشان در زندانها تجاوز کردند و فردای اعدام آنها رفتند دم درب منزلشان و 500 تومان به خانواده طرف می خواستند بدهند بعنوان مهریه دخترشان خانواده طرف می گفت ما خترمان 15 ساله بود که دستگیر شد ازدواح که نکرده بود با بیشرمی می گفتند دیشب به عقد فلال پاسدار در آمد و اعدام شد و اینهم مهریه آو است. نمونه اش دختر 15 ساله ای بنام سیمین هژبر است که مادرش بعد از شنیدن این خبر سکته کرد و درگذشت. خوب از جنین دشمنی شما چه انتظاری دارید. بگوید مجاهدین دسته گلند یا منافق و تروریست و .... ؟ در فاز نظامی بچه های عملیاتی مجاهدین بارها وقتی ضامن نارنجک را در مقابل پاسداران می کشیدند مبادا به مردم صدمه برسد نارنجاک را به سینه خود می فشردند و توی جوی آب می خوابیدند تا ترکش آن به کسی اصابت نکند. ما همه اینها را دیده ایم. بنده زندانی سیاسی دو رژیم بودم و سلامتی خود را در زندانهای دو رژِم از دست داده ام و از دشمن هم انتظاری جز این ندارم که در کنار شکنجه و نابودی و کشتن من مرا منافق و ستون پنجمک و وابسته و نوکر عراق و آمریکا و اسرائیل بنامد چون در غیر اینصورت که دشمن نیست. کسی که مرا می کشد باید مرا نوکر این یا آن و تروریست و آدمکش بداند اما در ایران چه کسی نمی داند که آدمکش ترین جنایتکاران همین آخوندها و بسیحیان و پاسداران و وزارت اطلاعاتی ها هستند. پس دشمنان چنین کسانی باید پاک و مبرا از آلودگی باشند تا با چنین جرثومه های فسادی مبارزه کرده و بجنگند. بنده در ادامه اگر سوالی بود در خدمت هستم.
۱۳۹۱ اردیبهشت ۱, جمعه
سرود صلح
سرود صلح
صداي گام تو آيد چو از كرانه صلح
بر آرد از لب من شـعر عاشقانه صلح
بیا بیا که وطن سوخت از شراره کین
حجاب خشم به سوزان تو با زبانه صلح
سرود عشق تورا قـد سـيان به لب دارند
سرود عشق تو شيواترين ترانه صلح
به تيغ عشق به پا كن قـيامتي ديگر
كه با قـيام تو گردد زمان زمانه صلح
بهار هستي ما در دل خـزان پژمرد
بيا كرم كن و بگشا در خزانه صلح
بيا كه بي تو نبينم در اين خراب آباد
به (چار فصل ) زمان رويش جوانه صلح
نـواي ناله عـشاق سـر به كـيوان زد
كه مــيــر قـا فـله آيد ز آســتانه صلح
نـشسته مردم چشمان مردمان در راه
بيا بيا و بخوان بانگ جاودانه صلح
لـواي مـهـــر تورا عـاشقان به بر گيرنـد
لـواي عــشق تو زيباتـرين نشانـه صلح
يـگانه مظهــر عشقي به نام حـق حك كن
به لوح سرخ زمان نـقـش عـادلانه صلح
نـهــال نهـضـت ما را زلال باران باش
به كوچه باغ وطن عـطــر رازيانه صلح
بيـــا بيــا و وطن ســر به پا مـنـور كن
كه با حضور تو روشن چراغ خانه صلح
بخوان سرود رهائي به نام عـشـق ( ادلي )
كه مـيــر قـافـله آيـــد ز بـيــكرانه صلح
ميراسماعيل جباري نژاد
صداي گام تو آيد چو از كرانه صلح
بر آرد از لب من شـعر عاشقانه صلح
بیا بیا که وطن سوخت از شراره کین
حجاب خشم به سوزان تو با زبانه صلح
سرود عشق تورا قـد سـيان به لب دارند
سرود عشق تو شيواترين ترانه صلح
به تيغ عشق به پا كن قـيامتي ديگر
كه با قـيام تو گردد زمان زمانه صلح
بهار هستي ما در دل خـزان پژمرد
بيا كرم كن و بگشا در خزانه صلح
بيا كه بي تو نبينم در اين خراب آباد
به (چار فصل ) زمان رويش جوانه صلح
نـواي ناله عـشاق سـر به كـيوان زد
كه مــيــر قـا فـله آيد ز آســتانه صلح
نـشسته مردم چشمان مردمان در راه
بيا بيا و بخوان بانگ جاودانه صلح
لـواي مـهـــر تورا عـاشقان به بر گيرنـد
لـواي عــشق تو زيباتـرين نشانـه صلح
يـگانه مظهــر عشقي به نام حـق حك كن
به لوح سرخ زمان نـقـش عـادلانه صلح
نـهــال نهـضـت ما را زلال باران باش
به كوچه باغ وطن عـطــر رازيانه صلح
بيـــا بيــا و وطن ســر به پا مـنـور كن
كه با حضور تو روشن چراغ خانه صلح
بخوان سرود رهائي به نام عـشـق ( ادلي )
كه مـيــر قـافـله آيـــد ز بـيــكرانه صلح
ميراسماعيل جباري نژاد
۱۳۹۱ فروردین ۲۶, شنبه
۱۳۹۱ فروردین ۲۵, جمعه
انیشتین و چاپلین
روزی انیشتین به چارلی چاپلین گفت:
می دانی آنچه که باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو حرفی نمیرنی و همه حرف تو را می فهمند"!
چارلی هم با خنده می گوید:
تو هم می دانی آنچه باعث شهرت تو شده چیست؟
"این است که تو با اینکه حرف میزنی، هیچکس حرفهایت را نمی فهمد"!
بانکدار مرکزی تروریسم عنان از کف می دهد!؟
چهارشنبه، ۲۳ فروردین ۱۳۹۱ / ۱۱ آوریل ۲۰۱۲
مثل سفر اردوغان، آیا در سفر کوفی عنان باز آخوندها عنان از کف می دهند!؟
استراتژی بقای رژیم ولایت مطلقه فقیه در جنگ بود ونبود با مردم ایران وجامعه بین المللی طی عرض چند روز گذشته با دو شوک وتک مهم روبرو شده است.
الف.. ابتدا در زمینه اتمی با سفر اردوغان نخست وزیر ترکیه ....
سفر اردوغان که پیام بسته شدن پنجره های دیپلماسی رو به رژیم در مورد دستیابی به بمب اتمی را به ولی فقیه داد چنان سران رژیم را به وحشت انداخت وعنان از کف دادند که مدار شقه وشکاف که با تلاش خود خامنه ای طلسم شکسته از سال ۸۸ به بعد در سطح باندهای تحت امر خودش (ولی رقیب) در درون نظام وانمود می کرد در اصلی ترین و در بالاترین جایگاه در رأس نظام که بین او ورفسنجانی بسته می شود با شدت وحدتی بیش از قبل بارز کرد ورفسنجانی به زعم خود برای نجات کل نظام از سرنگونی، شیپور عقب نشینی را با دم جام زهر خورده خمینی از سر گشادش نواخت!؟
اما خامنه ای که خوب می داند " در انبان چیست؟" با سکوت خود وباز کردن قلاده های طلای سگانش حمله وپاچه گیری از رفسنجانی و ..را شروع کرد تا زمام اوضاع از دستش رها نشود که دیگر واویلا...
در این بین نیز تحمل احمدی نژاد را با چاشنی حذف کامل باند رفسنجانی برای خود متصور کرده بود تا قطب سنتی مخالف خود را به آن درجه از ناتوانی بکشاند که مبادا احمدی نژاد از ترس مار بیت عظما به افعی مصلحت پناه ببرد. همچنین ولی فقیه، بعد از تک رفسنجانی در مورد عقب نشینی از اتمی ورابطه با آمریکا (یعنی غلط کردم گوئی شخص ولی فقیه برای سی واندی سال رفتارها و...اعمال ضد بشری هم در سیاست داخلی وهم در پهنه خارجی و در نتیجه اعلام بی کفایتی وی وحذف خامنه ای) برای حفظ موقت دولت قبلا منصوب وامروز مغضوبش، خودش رسما دخالت کرد و بودجه پیشنهادی احمدی نژاد را در کلیات آن (بر خلاف نظر اعضای مجلس رژیم) تصویب ، نمود... اما تمام محاسبات خامنه ای با دو مشکل مواجه هستند اول اینکه، او و کل نظامش در برابر مقاومت سازمانیافته ونیروی جنگنده ضد رژیم ملت ایران کاری از پیش نبرده است دوم اینکه طلسم شکستگی خود مقام عظما در درون رژیم وسوم اینکه اوضاع منتظر نتیجه مطلوب دادن اقدامات وتدابیر (سیاست خرید وقت) رهبر نمی ماند لذا هر چه هم آقا می دود باز عقب تر از تحولات است ترمز ودنده را هم که قبلا بدست احمدی نژاد کنده وانداخته دور ، ودر شیب بی بازگشت سقوط حتی اگر بخواهد (جام زهر پیشنهادی رفسنجانی) هم دیگر نمی تواند اوضاع را به قبل بر گرداند.
ضدیت ها ولجام گسیختگی های سران ومقامات رژیم علیه شخص نخست وزیر ترکیه وتیره شدن روابط وزمزه بهم زدن محل مذاکرات اتمی در ترکیه و... حتی قبل از پایان دیدار اردوغان از ایران نشان از این می دهد که پیام بسته شدن پنجره دیپلماسی جامعه جهانی وبوِیژه آمریکا بدلیل ضعف رژیم ، آخوندها را دچار جنون آنی گاوی کرد
پس اگر اولین پیامد سفر اردوغان به ایران را شکست کامل رژیم در آن بدانیم بطریق اولی تشدید جنگ گرگها آنهم در بالاترین واصلی ترین مدار ناشی از ضربه استراتژیک به پروژه های اتمی ولی فقیه است که در چشم انداز قرار دارد
ب واینک باسفر کوفی عنان در مورد دخالتها وتروریسم دولتی رژیم در سوریه ، عراق و....
رژیم در کل منطقه ودنیا در صدور تروریسم اوضاعی بدتر و حلقه محاصره تنگ تر ودر ایزولاسیون بیشتری قرار دارد. زیرا این موضوع بدلیل گستردگی آن از آمریکا وآرژانتین تا کوههای هندوچین وکل منطقه خاورمیانه را در برگرفته وتقریبا اکثر کشورهای اسلامی، افریقائی،آسیای شرقی، اروپائی و..بنحوی طعم تلخ تروریسم آخوندی را چشیده اند ونسبت به آن هوشیار و آماده تر می باشند.
پس سفر دبیر کل سابق سازمان ملل که خودش در جریان رِیز مداخلات وتروریسم دولتی رژیم ملایان قرار دارد وبخوبی از نفوذ وشبکه های بنیادگرائی آن در سوریه ولبنان وعراق وافعانستان و... مطلع است
برای موضوع حمایت آخوندها از دیکتاتور سوریه به ایران آمده. یعنی پنجره اغماض وچشم پوشی بر این سلاح استراتژیک بقای رژیم هم در حال بسته شدن است اگر چه بهانه سوریه باشد.
قابل فهم است که در سفر عنان این آخوندها هستند که هنوز او از راه نرسیده برایش خط ونشان می کشند
سایت حکومتی بولتن نیوز
۲۲ /فروردین/ ۱۳۹۱
"..کوفی عنان در جایگاه فرستاده ویژه سازمان ملل به خوبی می داند کلید موفقیت ماموریتش را باید در راه کار های ایران جست و جو کند ، راهکار هایی که مقام معظم رهبری در اظهاراتی صریح مبنی بر مخالفت با هرگونه طرح آمریکایی ها برای . . .
"
پس اتمی وتروریسم که دو پایه استراتژیک برای ادامه وتضمین بقای فاشیسم ولایت فقیه است در این دو سفر روی میز آمده اند.
اینرا گری سیک مبلغ مماشات هم فهمیده وگفته که در مذاکرات ترکیه فقط اتمی مطرح نیست بلکه موضوعات دیگر هم می باشد؟ آیا می توان مهمتر از موضوعاتی که برای آنها از جانب جامعه بین المللی نماینده به ایران اعزام می شود موضوعی پیدا کرد ؟
شاید احمد شهید بعد از تعیین تکلیف دو موضوع بالا دستش باز تر شود.!؟
این تحولات اصلی است که در جریان می باشند، ودر این دو میدان، جدی ترین استحکامات سیاسی نبرد وکارزار مقاومت ایران از اشرف گرفته تا داخل وخارج از میهن طی سه دهه گذشته پی ریزی شده است.
رژیم در هر تحولی در دامی که مقاومت بر سر راه ضدخلقی اش گذاشته گرفتار می شود بیهوده نیست که تمامی مزدوران فارسی زبان وبیگانه وصوتی وتصویری را علیه اشرفیان ومقاومت ایران بسیج نموده
استراتژی بقای رژیم ولایت مطلقه فقیه در جنگ بود ونبود با مردم ایران وجامعه بین المللی طی عرض چند روز گذشته با دو شوک وتک مهم روبرو شده است.
الف.. ابتدا در زمینه اتمی با سفر اردوغان نخست وزیر ترکیه ....
سفر اردوغان که پیام بسته شدن پنجره های دیپلماسی رو به رژیم در مورد دستیابی به بمب اتمی را به ولی فقیه داد چنان سران رژیم را به وحشت انداخت وعنان از کف دادند که مدار شقه وشکاف که با تلاش خود خامنه ای طلسم شکسته از سال ۸۸ به بعد در سطح باندهای تحت امر خودش (ولی رقیب) در درون نظام وانمود می کرد در اصلی ترین و در بالاترین جایگاه در رأس نظام که بین او ورفسنجانی بسته می شود با شدت وحدتی بیش از قبل بارز کرد ورفسنجانی به زعم خود برای نجات کل نظام از سرنگونی، شیپور عقب نشینی را با دم جام زهر خورده خمینی از سر گشادش نواخت!؟
اما خامنه ای که خوب می داند " در انبان چیست؟" با سکوت خود وباز کردن قلاده های طلای سگانش حمله وپاچه گیری از رفسنجانی و ..را شروع کرد تا زمام اوضاع از دستش رها نشود که دیگر واویلا...
در این بین نیز تحمل احمدی نژاد را با چاشنی حذف کامل باند رفسنجانی برای خود متصور کرده بود تا قطب سنتی مخالف خود را به آن درجه از ناتوانی بکشاند که مبادا احمدی نژاد از ترس مار بیت عظما به افعی مصلحت پناه ببرد. همچنین ولی فقیه، بعد از تک رفسنجانی در مورد عقب نشینی از اتمی ورابطه با آمریکا (یعنی غلط کردم گوئی شخص ولی فقیه برای سی واندی سال رفتارها و...اعمال ضد بشری هم در سیاست داخلی وهم در پهنه خارجی و در نتیجه اعلام بی کفایتی وی وحذف خامنه ای) برای حفظ موقت دولت قبلا منصوب وامروز مغضوبش، خودش رسما دخالت کرد و بودجه پیشنهادی احمدی نژاد را در کلیات آن (بر خلاف نظر اعضای مجلس رژیم) تصویب ، نمود... اما تمام محاسبات خامنه ای با دو مشکل مواجه هستند اول اینکه، او و کل نظامش در برابر مقاومت سازمانیافته ونیروی جنگنده ضد رژیم ملت ایران کاری از پیش نبرده است دوم اینکه طلسم شکستگی خود مقام عظما در درون رژیم وسوم اینکه اوضاع منتظر نتیجه مطلوب دادن اقدامات وتدابیر (سیاست خرید وقت) رهبر نمی ماند لذا هر چه هم آقا می دود باز عقب تر از تحولات است ترمز ودنده را هم که قبلا بدست احمدی نژاد کنده وانداخته دور ، ودر شیب بی بازگشت سقوط حتی اگر بخواهد (جام زهر پیشنهادی رفسنجانی) هم دیگر نمی تواند اوضاع را به قبل بر گرداند.
ضدیت ها ولجام گسیختگی های سران ومقامات رژیم علیه شخص نخست وزیر ترکیه وتیره شدن روابط وزمزه بهم زدن محل مذاکرات اتمی در ترکیه و... حتی قبل از پایان دیدار اردوغان از ایران نشان از این می دهد که پیام بسته شدن پنجره دیپلماسی جامعه جهانی وبوِیژه آمریکا بدلیل ضعف رژیم ، آخوندها را دچار جنون آنی گاوی کرد
پس اگر اولین پیامد سفر اردوغان به ایران را شکست کامل رژیم در آن بدانیم بطریق اولی تشدید جنگ گرگها آنهم در بالاترین واصلی ترین مدار ناشی از ضربه استراتژیک به پروژه های اتمی ولی فقیه است که در چشم انداز قرار دارد
ب واینک باسفر کوفی عنان در مورد دخالتها وتروریسم دولتی رژیم در سوریه ، عراق و....
رژیم در کل منطقه ودنیا در صدور تروریسم اوضاعی بدتر و حلقه محاصره تنگ تر ودر ایزولاسیون بیشتری قرار دارد. زیرا این موضوع بدلیل گستردگی آن از آمریکا وآرژانتین تا کوههای هندوچین وکل منطقه خاورمیانه را در برگرفته وتقریبا اکثر کشورهای اسلامی، افریقائی،آسیای شرقی، اروپائی و..بنحوی طعم تلخ تروریسم آخوندی را چشیده اند ونسبت به آن هوشیار و آماده تر می باشند.
پس سفر دبیر کل سابق سازمان ملل که خودش در جریان رِیز مداخلات وتروریسم دولتی رژیم ملایان قرار دارد وبخوبی از نفوذ وشبکه های بنیادگرائی آن در سوریه ولبنان وعراق وافعانستان و... مطلع است
برای موضوع حمایت آخوندها از دیکتاتور سوریه به ایران آمده. یعنی پنجره اغماض وچشم پوشی بر این سلاح استراتژیک بقای رژیم هم در حال بسته شدن است اگر چه بهانه سوریه باشد.
قابل فهم است که در سفر عنان این آخوندها هستند که هنوز او از راه نرسیده برایش خط ونشان می کشند
سایت حکومتی بولتن نیوز
۲۲ /فروردین/ ۱۳۹۱
"..کوفی عنان در جایگاه فرستاده ویژه سازمان ملل به خوبی می داند کلید موفقیت ماموریتش را باید در راه کار های ایران جست و جو کند ، راهکار هایی که مقام معظم رهبری در اظهاراتی صریح مبنی بر مخالفت با هرگونه طرح آمریکایی ها برای . . .
"
پس اتمی وتروریسم که دو پایه استراتژیک برای ادامه وتضمین بقای فاشیسم ولایت فقیه است در این دو سفر روی میز آمده اند.
اینرا گری سیک مبلغ مماشات هم فهمیده وگفته که در مذاکرات ترکیه فقط اتمی مطرح نیست بلکه موضوعات دیگر هم می باشد؟ آیا می توان مهمتر از موضوعاتی که برای آنها از جانب جامعه بین المللی نماینده به ایران اعزام می شود موضوعی پیدا کرد ؟
شاید احمد شهید بعد از تعیین تکلیف دو موضوع بالا دستش باز تر شود.!؟
این تحولات اصلی است که در جریان می باشند، ودر این دو میدان، جدی ترین استحکامات سیاسی نبرد وکارزار مقاومت ایران از اشرف گرفته تا داخل وخارج از میهن طی سه دهه گذشته پی ریزی شده است.
رژیم در هر تحولی در دامی که مقاومت بر سر راه ضدخلقی اش گذاشته گرفتار می شود بیهوده نیست که تمامی مزدوران فارسی زبان وبیگانه وصوتی وتصویری را علیه اشرفیان ومقاومت ایران بسیج نموده
آرمیک جاسمیان
۱۳۹۱ فروردین ۲۴, پنجشنبه
ملا نصرالدين هميشه اشتباه ميكرد
ملا نصرالدين هر روز در بازار گدايي ميكرد و مردم با نيرنگي٬ حماقت او
را دست ميانداختند.
دو سكه به او نشان ميدادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره.
اما ملا نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب ميكرد.
اين داستان در تمام منطقه پخش شد.
هر روز گروهي زن و مرد ميآمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا
نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب ميكرد.
تا اين كه مرد مهرباني از راه رسيد و از اين كه ملا نصرالدين را آن طور
دست ميانداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه ی ميدان به سراغش رفت و گفت:
هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه ی طلا را بردار.
اين طوري هم پول بيشتري گيرت ميآيد و هم ديگر دستت نمياندازند.
ملا نصرالدين پاسخ داد:
ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه ی طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول
نميدهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آنهايم.
شما نميدانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آوردهام.
شرح حكايت 1 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک)ملا نصرالدين با بهرهگيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كم تر و
ترويج، كسب و كار «گدايي» خود را رونق ميبخشد.
او از يك طرف هزينه ی كمتري به مردم تحميل ميكند و از طرف ديگر مردم را
تشويق ميكند كه به او پول بدهند .
«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»
شرح حکایت 2 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است.
او به خوبی می دانست که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.
او می دانست که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست
ندارند و تحقیر می کنند.
در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه ی خود، فرصت دریافت پول
را بدست می آورد.
«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی، آن ها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »
شرح حکایت 3 (دیدگاه حکومت ماکیاولی)ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشت.
او به خوبی می دانست هنگامی که از دو سکه ی طلا و نقره ی مردم، شما نقره
را بر می دارید آن ها احساس می کنند که طلا را به آن ها بخشیده اید!
و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه ی طلا هم از اول مال خودشان بوده است .
و این زمان به اندازه ی آگاهی و درک مردم می تواند کوتاه شود.
هرچه مردم نا آگاه تر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان
هدیه شده طولانی تر خواهد بود.
در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه ی خود، فرصت دریافت
پول را بدست می آورد..
«اگر بتوانی ضعف های مردم را بفهمی می توانی سر آن ها کلاه بگذاری ! و آن
ها هم مدتی لذت خواهند برد! »مثال :
شما به تعدادی از مردم 100 هزار تومان بابت سهام عدالت! یا هر چیز دیگر
بده (حداکثر معادل 4 میلیارد دلار)، آن وقت می توانی برای
مدتی 400 میلیارد دلار درآمد نفت را هر جور خواستی خرج کنی! البته مدت آن
به میزان نا آگاهی مردم بستگی دارد!
را دست ميانداختند.
دو سكه به او نشان ميدادند كه يكي شان طلا بود و يكي از نقره.
اما ملا نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب ميكرد.
اين داستان در تمام منطقه پخش شد.
هر روز گروهي زن و مرد ميآمدند و دو سكه به او نشان مي دادند و ملا
نصرالدين هميشه سكه ی نقره را انتخاب ميكرد.
تا اين كه مرد مهرباني از راه رسيد و از اين كه ملا نصرالدين را آن طور
دست ميانداختند٬ ناراحت شد.
در گوشه ی ميدان به سراغش رفت و گفت:
هر وقت دو سكه به تو نشان دادند٬ سكه ی طلا را بردار.
اين طوري هم پول بيشتري گيرت ميآيد و هم ديگر دستت نمياندازند.
ملا نصرالدين پاسخ داد:
ظاهراً حق با شماست٬ اما اگر سكه ی طلا را بردارم٬ ديگر مردم به من پول
نميدهند تا ثابت كنند كه من احمق تر از آنهايم.
شما نميدانيد تا حالا با اين كلك چقدر پول گير آوردهام.
شرح حكايت 1 (دیدگاه بازاریابی استراتژیک)ملا نصرالدين با بهرهگيري از استراتژي تركيبي بازاريابي، قيمت كم تر و
ترويج، كسب و كار «گدايي» خود را رونق ميبخشد.
او از يك طرف هزينه ی كمتري به مردم تحميل ميكند و از طرف ديگر مردم را
تشويق ميكند كه به او پول بدهند .
«اگر كاري كه مي كني٬ هوشمندانه باشد٬ هيچ اشكالي ندارد كه تو را احمق بدانند.»
شرح حکایت 2 (دیدگاه سیستمی اجتماعی)ملا نصرالدین درک درستی از باورهای اجتماعی مردم داشته است.
او به خوبی می دانست که گداها از نظر مردم آدم های احمقی هستند.
او می دانست که مردم، گدایی – یعنی از دست رنج دیگران نان خوردن را دوست
ندارند و تحقیر می کنند.
در واقع ملانصرالدین با تایید باور مردم به شیوه ی خود، فرصت دریافت پول
را بدست می آورد.
«اگر بتوانی باورهای مردم را تایید کنی، آن ها احتمالا به تو کمک خواهند کرد. »
شرح حکایت 3 (دیدگاه حکومت ماکیاولی)ملا نصرالدین درک درستی از نادانی های مردم داشت.
او به خوبی می دانست هنگامی که از دو سکه ی طلا و نقره ی مردم، شما نقره
را بر می دارید آن ها احساس می کنند که طلا را به آن ها بخشیده اید!
و مدتی طول خواهد کشید تا بفهمند که سکه ی طلا هم از اول مال خودشان بوده است .
و این زمان به اندازه ی آگاهی و درک مردم می تواند کوتاه شود.
هرچه مردم نا آگاه تر بمانند زمان درک این نکته که ثروت خودشان به خودشان
هدیه شده طولانی تر خواهد بود.
در واقع ملانصرالدین با درک میزان جهل مردم به شیوه ی خود، فرصت دریافت
پول را بدست می آورد..
«اگر بتوانی ضعف های مردم را بفهمی می توانی سر آن ها کلاه بگذاری ! و آن
ها هم مدتی لذت خواهند برد! »مثال :
شما به تعدادی از مردم 100 هزار تومان بابت سهام عدالت! یا هر چیز دیگر
بده (حداکثر معادل 4 میلیارد دلار)، آن وقت می توانی برای
مدتی 400 میلیارد دلار درآمد نفت را هر جور خواستی خرج کنی! البته مدت آن
به میزان نا آگاهی مردم بستگی دارد!
۱۳۹۱ فروردین ۱۴, دوشنبه
۱۳۹۱ فروردین ۱۳, یکشنبه
هفت سین هسته ای رژیم در لندن و اظهارات عباس عدالت
به این ویدئوی دو دقیقه ای نگاه کنید، باندازه دهها مقاله گویاست. وابستگان رژیم ایران در لندن مراسم سال نو در کانون توحید برگزار کرده اند و عباس عدالت، رهبر سازمان مثلا ضد جنگ کاسمی که هم ضد امپریالیست است و هم صلح طلب، ضمن شرکت در این مراسم، به خبرنگار تلویزیون رژیم میگوید: "شرکت 65 درصد مردم ایران در انتخابات جوابی به تحریم ها و ترور دانشمندان هسته ای است. در غرب حتی 40 درصد مردم هم در انتخابات شرکت نمی کنند اما در ایران دو سوم مردم رأی میدهند"
اگر بجای عباس عدالت سفیر رژیم میکرفن را در دست داشت و میخواست برای نمایش انتخابات قلابی ولی فقیه تبلیغ کند و برای نظام ضد ایرانی آخوندی مشروعیت درست کند چیز دیگری میگفت؟حسن دایی
اگر بجای عباس عدالت سفیر رژیم میکرفن را در دست داشت و میخواست برای نمایش انتخابات قلابی ولی فقیه تبلیغ کند و برای نظام ضد ایرانی آخوندی مشروعیت درست کند چیز دیگری میگفت؟حسن دایی
۱۳۹۱ فروردین ۱۱, جمعه
همکار لیلا زند در تهران
همکار لیلا زند در تهران
لیلا زند همکار نایاک در واشنگتن است و وظیفه اش دست چین کردن باصطلاح صلح طلبان آمریکائی و بردن آنان به تهران برای دیدار با آدم های دست چین شده رژیم است.
عکس بالا سمت چپ در بازار تهران گرفته شده و لیلا زند را در کنار حبیب احمد زاده نشان میدهد.
عکس دست راست زند و احمد زاده را در همایش ساندیس خوران خارج از کشوری رژیم در اگوست 2010 در تهران نشان میدهد.
حال به همکار ایشان در تهران یعنی احمد زاده نگاه کنیم
ایشان فیلمسازی است مثل ده نمکی و سلحشور اما چند درجه پائین تر و سخیف تر. چند فیلم در مورد جنگ درست کرده و لیلا زند و سازمان کاسمی، صلح طلبان آمریکائی را به استودیوی وی میبرند و احمد زاده نیز با نشان دادن فیلم هایش، اشکی از آنان بخاطر مظلومیت نظام مقدس جمهوری اسلامی میگیرد.
برای شناخت این باصطلاح هنرمند که بیشتر مورد استفاده خارجی و آمریکائی دارد، نیازی به مقاله و گزارش نیست، کافی است به عکس های دیدار عده ای از باصطلاح هنرمندان با خامنه ای نگاه کنید.
چندین ماه پس از شروع جنبش سبز و کشتار مردم، عده ای از باصطلاح هنرمندان نزد خامنه ای رفتند تا به او اظهار وفاداری کنند. حبیب احمد زاده به نمایندگی از طرف این هنرمندان پشت بلندگو رفت و تملق ولی فقیه را گفت.
فکر میکنم مفهوم صلح طلبی از نوع نایاک و کاسمی کاملا مشخص است
حسن دایی
لیلا زند همکار نایاک در واشنگتن است و وظیفه اش دست چین کردن باصطلاح صلح طلبان آمریکائی و بردن آنان به تهران برای دیدار با آدم های دست چین شده رژیم است.
عکس بالا سمت چپ در بازار تهران گرفته شده و لیلا زند را در کنار حبیب احمد زاده نشان میدهد.
عکس دست راست زند و احمد زاده را در همایش ساندیس خوران خارج از کشوری رژیم در اگوست 2010 در تهران نشان میدهد.
حال به همکار ایشان در تهران یعنی احمد زاده نگاه کنیم
ایشان فیلمسازی است مثل ده نمکی و سلحشور اما چند درجه پائین تر و سخیف تر. چند فیلم در مورد جنگ درست کرده و لیلا زند و سازمان کاسمی، صلح طلبان آمریکائی را به استودیوی وی میبرند و احمد زاده نیز با نشان دادن فیلم هایش، اشکی از آنان بخاطر مظلومیت نظام مقدس جمهوری اسلامی میگیرد.
برای شناخت این باصطلاح هنرمند که بیشتر مورد استفاده خارجی و آمریکائی دارد، نیازی به مقاله و گزارش نیست، کافی است به عکس های دیدار عده ای از باصطلاح هنرمندان با خامنه ای نگاه کنید.
چندین ماه پس از شروع جنبش سبز و کشتار مردم، عده ای از باصطلاح هنرمندان نزد خامنه ای رفتند تا به او اظهار وفاداری کنند. حبیب احمد زاده به نمایندگی از طرف این هنرمندان پشت بلندگو رفت و تملق ولی فقیه را گفت.
فکر میکنم مفهوم صلح طلبی از نوع نایاک و کاسمی کاملا مشخص است
حسن دایی
مردم بَرَنده جنگ بین گُماشتگان دربار خامنه ای
سهشنبه، ۰۸ فروردین ۱۳۹۱ / ۲۷ مارس ۲۰۱۲
مردم بَرَنده جنگ بین گُماشتگان دربار خامنه ای
مهدی سامع
مهدی سامع
یک ماه پر تلاطم را پشت سر گذاشتیم. رویدادهای داخلی در اسفند ماه در یک مجموعه به هم پیوسته می تواند شرایط حاکم بر کشور را تعریف کند. در این رویدادهای پُرتَنِش، رفتار نیروها، نهادها و افراد مداخله گر نیز قابل تامل است.
روز جمعه ۱۲ اسفند انتخابات فرمایشی برگزار شد. این نمایش که با تحریم گسترده و بی سابقه مردم ایران روبرو شد، از طرف ولی فقیه نظام و عَمَلِه و اَکَریه او «حماسه» نامیده شد. مهندسان و مجریان این انتخابات فرمایشی که در مواردی حتی مردگان یک شهر هم در آن شرکت داده بودند، لازم ندیدند که قوائد یک شُعبده بازی از نظر کیفی متوسط را هم رعایت کنند. دروغ ناشیانه و عجولانه به تمامی ابعاد این شعبده بازی حاکم بود. هنوز هم آمار دقیق و بدون تناقض از طرف گردانندگان این به اصطلاح انتخابات منتشر نشده است. تجزیه و تحلیل تمامی آماری که از طرف وزارت کشور منتشر شده نشان می دهد که شرکت ۶۴ درصدی حتی با استناد به آمار خود رژیم یک گزافه گویی مسخره است.
روز چهارشنبه ۱۷ اسفند، سید علی خامنه ای دستور تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» به ریاست احمدی نژاد را صادر و اعضای آن را مشخص کرد. ولی فقیه رژیم هدف از تشکیل این نهاد سرکوبگر را «مقابله با آسیبهای اینترنت و استفاده از فرصتهای» آن اعلام کرد. به نظر می رسد نهاد کنترل کننده سپاه پاسداران و سیاستهای راهبردی برای مقابله با «جنگ نرم» نتوانسته به اهداف مورد نظر خامنه ای دست یابد.
سه شنبه شب ۲۳ اسفند، زنان و مردان ایران زمین طی یک کُنِش قدرتمند مبادرت به برگزاری جشن آتش و شب چهارشنبه سوری کردند. حضور پرشور مردم و به ویژه جوانان در این مراسم ملی که از بنیاد به فرهنگ حکومت در سِتیز است نشاندهنده ابعاد تنفر و انزجار از رژیم و استبداد دینی است. یکی از دوستان از یکی از شهرهای بزرگ بعد از تهران برایم نوشته بود:«امشب مهمونی بودیم و همه داشتن از جشن چهارشنبه سوری عظیمی که در...برگزار شده بوده صحبت می کردند. دختر و پسر جلوی چشم نیروهای انتظامی می رقصیدن و هیچ کس هم جرات نزدیک شدن به آنها را نداشته. برادرم می گفت؛ زیر پای نیروهای انتظامی ترقه بود که انداخته می شد و آنها همه در یک گوشه جمع شده بودند و عکس العمل نشان نمی دادند. شنیدم که در بعضی نقاط درگیری هم پیش آمده بود. این شلوغ ترین چهارشنبه سوری در شهر ما پس از سالها بود. باور کن شب مثل میدان جنگ شده بود، ما خودمون تا ساعت ۲ شب انواع و اقسام مواد محترقه رو امتحان کردیم. دخترم که با خودش یک انبار مهمات آورده بود!!! و نکته جالب؛ مکارم شیرازی اعلام کرده بود که چهارشنبه سوری حرام است. می بینی که چه شکاف عمیقی بین حکومت و مردم به وجود آمده».
سرانجام در روز چهارشنبه ۲۴ اسفند، رئیس جمهور برگزیده ولی فقیه پس از یک دوره کِشمَکِش در مجلس رژیم حضور پیدا کرد و به سوالات تعدادی از نمایندگان پاسخ داد. روزنامه ایران، اُرگان دولت این رویداد را «حماسه بهارستان» نامید که سبب «تلخ کردن خوراک عید طراحان فتنه» شد. این روزنامه در توصیف نحوه پاسخگویی رئیس دولت نوشت:«طنازی احمدی نژاد ثابت کرد او نه با شاسی روی کار آمده و نه با شاسی از میدان خارج می شود.» این روزنامه وابسته به باند احمدی نژاد پاسخهای گماشته ولی فقیه را «گلباران مجلس» همراه با «شوخی و مزاح» اعلام کرد.
پس از این شارلاتان بازی حسابگرانه، تعدادی از نمایندگان مجلس ارتجاع که در جریان صحبتهای احمدی نژاد میخکوب رفتار تحقیرآمیز او شده و هیچ اعتراضی به او نکرده بودند، حتی رئیس مجلس هم از یک تذکر خشگ و خالی خوداری کرده بود، لب به اعتراض گشودند. روح الله حسینیان، یکی دیگر از نمایندگان مجلس ارتجاع در پاسخ به معترضان گفت؛ لحن احمدی نژاد همیشه این طور بوده، چرا قبلاً اعتراض نداشتید.
اعتراض نمایندگان بی مقدار مجلس که خود در نیرنگ، ریا و دروغ دست کمی از احمدی نژاد ندارند، همچون دورویی وقیحانه احمدی نژاد با تمسخر مردم کوچه و بازار روبرو شد. همین نمایندگان مجلس بودند که وقتی احمدی نژاد ملیونها تن از مردم را خَس و خاشاک نامید، برای او دست زدند. همینها بودند که وقتی احمدی نژاد خطاب به شورای امنیت سازمان ملل گفت؛ آن قدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دانتان پاره شود، برای او هورا کشیدند. همین نمایندگان که اکنون تحقیر شده اند، پس از آن که در روز ۱۳ خرداد سال ۱۳۸۸، احمدی نژاد در مقابل میر حسین موسوی با فخر فروشی «بِگَم، بِگَم» سَر داد، سکوت شَرم آور کردند.
منوچهر متکی سخنان احمدی نژاد را «گُستاخی» و «هنجارشکن» و رفتار او را شبیه «فرزند خودسری» می داند که از «سعه صدر بزرگ خانواده» سو استفاده می کند. بدون تردید متکی می داند که «بزرگ خانواده» آگاهانه و عامدانه فردی مثل احمدی نژاد را به ریاست قوه مجریه برگمار کرد تا سیاست بی دنده و ترمز را با خیال راحت پیش ببرد. احمدی نژاد در مقابل ۱۰ سوال برخی از مجلس نشینان بیش از ۱۰ بار از کلمه شوخی استفاده کرد. او با ترکیبی از شارلاتانیسم و دلقکبازی می خواست به سوال کنندگان یادآوری کند که فاقد اراده لازم برای مقابله با او هستند. احمدی نژاد گفت:«رئیس جمهور کف خیابان و نوکر ملت است و گردنش از مو باریکتر است. اگر قرار است کاری بشود، دو کلمه به دیگران بگویید! نگران نباشید برایتان کمپوت هم می آوریم!!» و در پایان برای تحقیر سوال کنندگان به طور خاص و کلیت مجلس به طور عام گفت:«باید بگویم سوالهای مطرح شده خیلی هم سخت نبود، به نظرم طراحان سوال از همان افرادی بودند که با فشار دادن شاسی فوق لیسانس گرفته اند. در حالی که اگر با ما مشورت میکردید حتما سوالهای بهتری میتوانستید طرح کنید، ضمن این که ما نیز علاوه بر پاسخگویی به تمام سوالات یک مشت مطلب اضافه نیز نوشتیم. بنابراین اگر یک ذره از ۲۰ به ما کمتر بدهید نهایت بی معرفتی و نامردی است». باید لحظه ای که احمدی نژاد چنین سخنانی را بر زبان آورد را بارها دید و از این که یک مشت افراد بی اراده، بی مقدار و فرومایه بر صندلیهای خود میخکوب شده بودند بررسی واقعبینانه کرد. این مهم اما بدون توجه به رویداد دیگری که در همین روز اتفاق افتاد به خوبی میسر نیست.
روز چهارشنبه ۲۴ اسفند سید علی خامنه ای طی فرمانی اعضای حقیقی و حقوقی «مجمع تشخیص مصلحت نظام» را معرفی کرد. بر طبق فرمان ولی فقیه، علی اکبر هاشمی رفسنجانی برای یک دوره دیگر به ریاست این مجمع برگمار شد.
وضعیت خامنه ای به ویژه پس از نافرمانی گماشته ویژه اش به گونه ای است که به وی اجازه نداد آخرین ضربه را به رفسنجانی وارد کند. اما خامنه ای با رفسنجانی همان کاری را کرد که احمدی نژاد با مجلس کرد. تفاوت این دو اقدام در محتوای عمل نبود. ولی فقیه با پنبه سَر برید و گماشته اش با تحقیر توانست مشت یک عده افراد ضعیف و بی بو و خاصیت را باز کند و در عمل حرف قبلی خود را ثابت کند که «مجلس در راس امور» نیست.
خامنه ای طی سالهای گذشته قدم به قدم رفسنجانی را به عقب رانده و موقعیت او را با نَمَک خوردن و نَمَکدان شکستن تضعیف کرده است.
حذف رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان و از امامت نماز جمعه تهران و پایان دادن به موقعیت برتر او در دانشگاه آزاد، تنها و تنها با کارگردانی سید علی خامنه ای می توانست عملی شود. در مورد اعضای این دوره از مجمع تشخیص مصلحت هم خامنه ای به جز حسن روحانی بقیه افراد نزدیک و یا متمایل به رفسنجانی را خذف و افراد به طور مطلق گوش به فرمان را جایگزین آنها کرد. محمدی عراقی، مصباحیمقدم، محمدحسین صفارهرندی، حسین محمدی، صادق واعظ زاده و احمد وحیدی به جای امامی کاشانی، محمدی ریشهری، بیژن زنگنه، محمد هاشمی و میرحسین موسوی
وارد مجمع تشخیص مصلحت نظام شدند.
اکنون و با ترکیب اقدام خامنه ای و حرفهای احمدی نژاد در مجلس می توان به نتیجه گرفت که در روز ۲۴ اسفند نه مجلس فرمایشی ولی فقیه امتیازی به دست آورد و نه گماشته ولی فقیه توانست پیروزی به نام خود به ثبت برساند. اگر نتیجه باخت-باخت برای این جدال را واقعی بدانیم، به ناچار باید یک باخت با ضریب بالا را به نام خامنه ای به ثبت رساند. در رویارویی بین مردم و ولایت خامنه ای، مردم دو بُرد را در ۱۲ اسفند با تحریم انتخابات فرمایشی و در ۲۳ اسفند با برگزاری گسترده جشن آتش به نام خود ثبت کردند. در حالی که خامنه ای نتوانست جدال گُماشتگانش را مهار کند. در چند ماهی که به پایان عمر این دوره از مجلس باقی مانده، هر حرکتی از جانب نمایندگان مجلس ارتجاع برای خرید آبرو فقط و فقط دورویی شرم آور خامنه ای را برجسته می کند. شایسته ترین فرد برای سیاست ریل گذاری جدید در ولایت خامنه ای همین احمدی نژاد است که می تواند بی دنده و ترمز مجلس نشنیان را تحقیر کند. این سیاست اما فاقد ظرفیت برای ادامه کاری است. عقب نشینی از این سیاست برای خامنه ای جام زهر است و پیشروی در آن غیرممکن. بن بست خامنه ای، بن بست نظام جمهوری اسلامی در کلیت آن است. نظامی-امنیتی کردن هرچه بیشتر حاکمیت نمی تواند بحران در هِرَم قدرت را مهار کند. این بن بست اما شایسته آن نیست که به بن بست جامعه و کشور سرایت کند. مردمی که طی دو حرکت در ماه گذشته عزم و اراده خود را به نمایش گذاشتند قادر هستند که جامعه و کشور را از این وضعیت به شدت فلاکتبار نجات دهند و این مهم با سرنگونی رژیم حاکم بر ایران مُیسر است. با امید به این که سال جدید چنین شود.http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34837:2012-03-27-19-53-04&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=15
روز جمعه ۱۲ اسفند انتخابات فرمایشی برگزار شد. این نمایش که با تحریم گسترده و بی سابقه مردم ایران روبرو شد، از طرف ولی فقیه نظام و عَمَلِه و اَکَریه او «حماسه» نامیده شد. مهندسان و مجریان این انتخابات فرمایشی که در مواردی حتی مردگان یک شهر هم در آن شرکت داده بودند، لازم ندیدند که قوائد یک شُعبده بازی از نظر کیفی متوسط را هم رعایت کنند. دروغ ناشیانه و عجولانه به تمامی ابعاد این شعبده بازی حاکم بود. هنوز هم آمار دقیق و بدون تناقض از طرف گردانندگان این به اصطلاح انتخابات منتشر نشده است. تجزیه و تحلیل تمامی آماری که از طرف وزارت کشور منتشر شده نشان می دهد که شرکت ۶۴ درصدی حتی با استناد به آمار خود رژیم یک گزافه گویی مسخره است.
روز چهارشنبه ۱۷ اسفند، سید علی خامنه ای دستور تشکیل «شورای عالی فضای مجازی» به ریاست احمدی نژاد را صادر و اعضای آن را مشخص کرد. ولی فقیه رژیم هدف از تشکیل این نهاد سرکوبگر را «مقابله با آسیبهای اینترنت و استفاده از فرصتهای» آن اعلام کرد. به نظر می رسد نهاد کنترل کننده سپاه پاسداران و سیاستهای راهبردی برای مقابله با «جنگ نرم» نتوانسته به اهداف مورد نظر خامنه ای دست یابد.
سه شنبه شب ۲۳ اسفند، زنان و مردان ایران زمین طی یک کُنِش قدرتمند مبادرت به برگزاری جشن آتش و شب چهارشنبه سوری کردند. حضور پرشور مردم و به ویژه جوانان در این مراسم ملی که از بنیاد به فرهنگ حکومت در سِتیز است نشاندهنده ابعاد تنفر و انزجار از رژیم و استبداد دینی است. یکی از دوستان از یکی از شهرهای بزرگ بعد از تهران برایم نوشته بود:«امشب مهمونی بودیم و همه داشتن از جشن چهارشنبه سوری عظیمی که در...برگزار شده بوده صحبت می کردند. دختر و پسر جلوی چشم نیروهای انتظامی می رقصیدن و هیچ کس هم جرات نزدیک شدن به آنها را نداشته. برادرم می گفت؛ زیر پای نیروهای انتظامی ترقه بود که انداخته می شد و آنها همه در یک گوشه جمع شده بودند و عکس العمل نشان نمی دادند. شنیدم که در بعضی نقاط درگیری هم پیش آمده بود. این شلوغ ترین چهارشنبه سوری در شهر ما پس از سالها بود. باور کن شب مثل میدان جنگ شده بود، ما خودمون تا ساعت ۲ شب انواع و اقسام مواد محترقه رو امتحان کردیم. دخترم که با خودش یک انبار مهمات آورده بود!!! و نکته جالب؛ مکارم شیرازی اعلام کرده بود که چهارشنبه سوری حرام است. می بینی که چه شکاف عمیقی بین حکومت و مردم به وجود آمده».
سرانجام در روز چهارشنبه ۲۴ اسفند، رئیس جمهور برگزیده ولی فقیه پس از یک دوره کِشمَکِش در مجلس رژیم حضور پیدا کرد و به سوالات تعدادی از نمایندگان پاسخ داد. روزنامه ایران، اُرگان دولت این رویداد را «حماسه بهارستان» نامید که سبب «تلخ کردن خوراک عید طراحان فتنه» شد. این روزنامه در توصیف نحوه پاسخگویی رئیس دولت نوشت:«طنازی احمدی نژاد ثابت کرد او نه با شاسی روی کار آمده و نه با شاسی از میدان خارج می شود.» این روزنامه وابسته به باند احمدی نژاد پاسخهای گماشته ولی فقیه را «گلباران مجلس» همراه با «شوخی و مزاح» اعلام کرد.
پس از این شارلاتان بازی حسابگرانه، تعدادی از نمایندگان مجلس ارتجاع که در جریان صحبتهای احمدی نژاد میخکوب رفتار تحقیرآمیز او شده و هیچ اعتراضی به او نکرده بودند، حتی رئیس مجلس هم از یک تذکر خشگ و خالی خوداری کرده بود، لب به اعتراض گشودند. روح الله حسینیان، یکی دیگر از نمایندگان مجلس ارتجاع در پاسخ به معترضان گفت؛ لحن احمدی نژاد همیشه این طور بوده، چرا قبلاً اعتراض نداشتید.
اعتراض نمایندگان بی مقدار مجلس که خود در نیرنگ، ریا و دروغ دست کمی از احمدی نژاد ندارند، همچون دورویی وقیحانه احمدی نژاد با تمسخر مردم کوچه و بازار روبرو شد. همین نمایندگان مجلس بودند که وقتی احمدی نژاد ملیونها تن از مردم را خَس و خاشاک نامید، برای او دست زدند. همینها بودند که وقتی احمدی نژاد خطاب به شورای امنیت سازمان ملل گفت؛ آن قدر قطعنامه صادر کنید تا قطعنامه دانتان پاره شود، برای او هورا کشیدند. همین نمایندگان که اکنون تحقیر شده اند، پس از آن که در روز ۱۳ خرداد سال ۱۳۸۸، احمدی نژاد در مقابل میر حسین موسوی با فخر فروشی «بِگَم، بِگَم» سَر داد، سکوت شَرم آور کردند.
منوچهر متکی سخنان احمدی نژاد را «گُستاخی» و «هنجارشکن» و رفتار او را شبیه «فرزند خودسری» می داند که از «سعه صدر بزرگ خانواده» سو استفاده می کند. بدون تردید متکی می داند که «بزرگ خانواده» آگاهانه و عامدانه فردی مثل احمدی نژاد را به ریاست قوه مجریه برگمار کرد تا سیاست بی دنده و ترمز را با خیال راحت پیش ببرد. احمدی نژاد در مقابل ۱۰ سوال برخی از مجلس نشینان بیش از ۱۰ بار از کلمه شوخی استفاده کرد. او با ترکیبی از شارلاتانیسم و دلقکبازی می خواست به سوال کنندگان یادآوری کند که فاقد اراده لازم برای مقابله با او هستند. احمدی نژاد گفت:«رئیس جمهور کف خیابان و نوکر ملت است و گردنش از مو باریکتر است. اگر قرار است کاری بشود، دو کلمه به دیگران بگویید! نگران نباشید برایتان کمپوت هم می آوریم!!» و در پایان برای تحقیر سوال کنندگان به طور خاص و کلیت مجلس به طور عام گفت:«باید بگویم سوالهای مطرح شده خیلی هم سخت نبود، به نظرم طراحان سوال از همان افرادی بودند که با فشار دادن شاسی فوق لیسانس گرفته اند. در حالی که اگر با ما مشورت میکردید حتما سوالهای بهتری میتوانستید طرح کنید، ضمن این که ما نیز علاوه بر پاسخگویی به تمام سوالات یک مشت مطلب اضافه نیز نوشتیم. بنابراین اگر یک ذره از ۲۰ به ما کمتر بدهید نهایت بی معرفتی و نامردی است». باید لحظه ای که احمدی نژاد چنین سخنانی را بر زبان آورد را بارها دید و از این که یک مشت افراد بی اراده، بی مقدار و فرومایه بر صندلیهای خود میخکوب شده بودند بررسی واقعبینانه کرد. این مهم اما بدون توجه به رویداد دیگری که در همین روز اتفاق افتاد به خوبی میسر نیست.
روز چهارشنبه ۲۴ اسفند سید علی خامنه ای طی فرمانی اعضای حقیقی و حقوقی «مجمع تشخیص مصلحت نظام» را معرفی کرد. بر طبق فرمان ولی فقیه، علی اکبر هاشمی رفسنجانی برای یک دوره دیگر به ریاست این مجمع برگمار شد.
وضعیت خامنه ای به ویژه پس از نافرمانی گماشته ویژه اش به گونه ای است که به وی اجازه نداد آخرین ضربه را به رفسنجانی وارد کند. اما خامنه ای با رفسنجانی همان کاری را کرد که احمدی نژاد با مجلس کرد. تفاوت این دو اقدام در محتوای عمل نبود. ولی فقیه با پنبه سَر برید و گماشته اش با تحقیر توانست مشت یک عده افراد ضعیف و بی بو و خاصیت را باز کند و در عمل حرف قبلی خود را ثابت کند که «مجلس در راس امور» نیست.
خامنه ای طی سالهای گذشته قدم به قدم رفسنجانی را به عقب رانده و موقعیت او را با نَمَک خوردن و نَمَکدان شکستن تضعیف کرده است.
حذف رفسنجانی از ریاست مجلس خبرگان و از امامت نماز جمعه تهران و پایان دادن به موقعیت برتر او در دانشگاه آزاد، تنها و تنها با کارگردانی سید علی خامنه ای می توانست عملی شود. در مورد اعضای این دوره از مجمع تشخیص مصلحت هم خامنه ای به جز حسن روحانی بقیه افراد نزدیک و یا متمایل به رفسنجانی را خذف و افراد به طور مطلق گوش به فرمان را جایگزین آنها کرد. محمدی عراقی، مصباحیمقدم، محمدحسین صفارهرندی، حسین محمدی، صادق واعظ زاده و احمد وحیدی به جای امامی کاشانی، محمدی ریشهری، بیژن زنگنه، محمد هاشمی و میرحسین موسوی
وارد مجمع تشخیص مصلحت نظام شدند.
اکنون و با ترکیب اقدام خامنه ای و حرفهای احمدی نژاد در مجلس می توان به نتیجه گرفت که در روز ۲۴ اسفند نه مجلس فرمایشی ولی فقیه امتیازی به دست آورد و نه گماشته ولی فقیه توانست پیروزی به نام خود به ثبت برساند. اگر نتیجه باخت-باخت برای این جدال را واقعی بدانیم، به ناچار باید یک باخت با ضریب بالا را به نام خامنه ای به ثبت رساند. در رویارویی بین مردم و ولایت خامنه ای، مردم دو بُرد را در ۱۲ اسفند با تحریم انتخابات فرمایشی و در ۲۳ اسفند با برگزاری گسترده جشن آتش به نام خود ثبت کردند. در حالی که خامنه ای نتوانست جدال گُماشتگانش را مهار کند. در چند ماهی که به پایان عمر این دوره از مجلس باقی مانده، هر حرکتی از جانب نمایندگان مجلس ارتجاع برای خرید آبرو فقط و فقط دورویی شرم آور خامنه ای را برجسته می کند. شایسته ترین فرد برای سیاست ریل گذاری جدید در ولایت خامنه ای همین احمدی نژاد است که می تواند بی دنده و ترمز مجلس نشنیان را تحقیر کند. این سیاست اما فاقد ظرفیت برای ادامه کاری است. عقب نشینی از این سیاست برای خامنه ای جام زهر است و پیشروی در آن غیرممکن. بن بست خامنه ای، بن بست نظام جمهوری اسلامی در کلیت آن است. نظامی-امنیتی کردن هرچه بیشتر حاکمیت نمی تواند بحران در هِرَم قدرت را مهار کند. این بن بست اما شایسته آن نیست که به بن بست جامعه و کشور سرایت کند. مردمی که طی دو حرکت در ماه گذشته عزم و اراده خود را به نمایش گذاشتند قادر هستند که جامعه و کشور را از این وضعیت به شدت فلاکتبار نجات دهند و این مهم با سرنگونی رژیم حاکم بر ایران مُیسر است. با امید به این که سال جدید چنین شود.http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34837:2012-03-27-19-53-04&catid=11:2009-09-22-08-59-59&Itemid=15
۱۳۹۱ فروردین ۱۰, پنجشنبه
جفتک پرانی جدید احمدی نژاد علیه خامنه ای
محمود احمدینژاد روز شنبه ۵ فروردین ۱۳۹۱ ، در جمع ایرانیان مقیم تاجیکستان شاهنامه فردوسی را "توحید نامه" خوانده و گفت که فردوسی، شاعر ایرانی، "مکتب پیامبر اسلام را نجات داده است".
این سخنان احمدی نژاد که پا را فراتر از “مکتب ایرانی“ مشائی گذاشته و فرودوسی را شاعر ایرانی که “مکتب پیامبر اسلام را نجات داد“ نامیده است. بر خامنه ای و باندش که یکسال از وی میخواهند از مشائی که گفته بود “مکتب ایرانی“ فاصله بگیرد، بسیار گران آمده است و آن را یک دهن کجی دیگر بعداز مسخره کردن نمایندگان مجلس در ۲۴ اسفند مطرح میکنند.
جناح خامنه ای برای مقابل با این تک جدید احمدی نژاد، از باصطلاح مراجع قم شروع کردند سایت حکومتی مهر در ۹ فروردین ۱۳۹۱ به نقل از آخوند مکارم شیرازی نوشت: “است که این افراد مراقب سخنان خود باشند و بدانند که این گونه سخنان چه آثار شومی دارد“ مکارم شیرازی افزود :مطرح کردن فرودسی به عنوان منجی اسلام ظلم بزرگی به علمای بزرگ اسلام است. که از ابتدا تا امروز به دنبال حفظ مکتب اسلام و تشیع بوده و هستند.
مکارم که جلسه درسش علیه احمدی نژاد صحبت میکرد با اشاره به اینکه فردوسی هم حرف این آقا (احمدی نژاد) را قبول ندارد. گفت: فردوسی گفته است که "بسی رنج بردم بدین سال سی، عجم زنده کردم بدین پارسی"؛ خود او میگوید که با تلاشهای زیادی که در این سی سال متحمل شدهام، زبان فارسی را زنده کردهام. بنابراین این که گفته میشود فردوسی مکتب پیامبر اسلام(ص) را نجات داده است، ضدگفته او است.
مکارم شیراز تصریح کرد: برخی میگویند که هدف از مطرح کردن این حرفها، این است که با روحانیت مبارزه کنند و نقش آن را کمرنگ کنند. همچنین گفته میشود که هدفشان قرار دادن مکتب ایرانی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است تا ما را از سایر کشورهای اسلامی جدا سازند.
احمدی نژاد از ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ که مجبور شد، برای پاسخگوئی به مجلس بیاید، یکدور جدید از لگد پرانی به ولی فقیه و حامیانش را شروع کرده است.
علی اعتضاد-------http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34866:2012-03-28-17-42-50&catid=184:2011-11-07-21-47-06
این سخنان احمدی نژاد که پا را فراتر از “مکتب ایرانی“ مشائی گذاشته و فرودوسی را شاعر ایرانی که “مکتب پیامبر اسلام را نجات داد“ نامیده است. بر خامنه ای و باندش که یکسال از وی میخواهند از مشائی که گفته بود “مکتب ایرانی“ فاصله بگیرد، بسیار گران آمده است و آن را یک دهن کجی دیگر بعداز مسخره کردن نمایندگان مجلس در ۲۴ اسفند مطرح میکنند.
جناح خامنه ای برای مقابل با این تک جدید احمدی نژاد، از باصطلاح مراجع قم شروع کردند سایت حکومتی مهر در ۹ فروردین ۱۳۹۱ به نقل از آخوند مکارم شیرازی نوشت: “است که این افراد مراقب سخنان خود باشند و بدانند که این گونه سخنان چه آثار شومی دارد“ مکارم شیرازی افزود :مطرح کردن فرودسی به عنوان منجی اسلام ظلم بزرگی به علمای بزرگ اسلام است. که از ابتدا تا امروز به دنبال حفظ مکتب اسلام و تشیع بوده و هستند.
مکارم که جلسه درسش علیه احمدی نژاد صحبت میکرد با اشاره به اینکه فردوسی هم حرف این آقا (احمدی نژاد) را قبول ندارد. گفت: فردوسی گفته است که "بسی رنج بردم بدین سال سی، عجم زنده کردم بدین پارسی"؛ خود او میگوید که با تلاشهای زیادی که در این سی سال متحمل شدهام، زبان فارسی را زنده کردهام. بنابراین این که گفته میشود فردوسی مکتب پیامبر اسلام(ص) را نجات داده است، ضدگفته او است.
مکارم شیراز تصریح کرد: برخی میگویند که هدف از مطرح کردن این حرفها، این است که با روحانیت مبارزه کنند و نقش آن را کمرنگ کنند. همچنین گفته میشود که هدفشان قرار دادن مکتب ایرانی در برابر نظام جمهوری اسلامی ایران است تا ما را از سایر کشورهای اسلامی جدا سازند.
احمدی نژاد از ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ که مجبور شد، برای پاسخگوئی به مجلس بیاید، یکدور جدید از لگد پرانی به ولی فقیه و حامیانش را شروع کرده است.
علی اعتضاد-------http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34866:2012-03-28-17-42-50&catid=184:2011-11-07-21-47-06
نگاهی از درون رژیم به چالشهای اقتصادی رژیم در سال ۱۳۹۱
چهارشنبه، ۰۹ فروردین ۱۳۹۱ / ۲۸ مارس ۲۰۱۲
نگاهی از درون رژیم به چالشهای اقتصادی رژیم در سال ۱۳۹۱
نام گذاری “تولید ملی“ برای سال ۱۳۹۱ توسط خامنه ای نشأت گرفته از ارزیابی های رژیم آخوندی از چالش های اقتصادی در سال جدید است که احتمال منجر شدن به پیامدهای امنیتی برای نظام آخوندی را در بر دارد. در زیر به گوشه ای از ارزیابی رژیم از وضعیت اقتصادی سال ۱۳۹۱ اشاره میشود:
کارشناسان رژیم در جمعبندی از وضعیت اقتصادی در سال ۱۳۹۰ و آثار تحریم ها، چشم انداز اقتصادی رژیم آخوندی را در سال ۱۳۹۱ برای سردمداران رژیم ترسیم کردند که خامنه ای براساس این چشم انداز، سال ۹۱ را “تولید ملی“نام گذاری کرد. و انتظارش از این نام گذاری این است که مسئولین نظامش تولید ملی را در اولویت خود قرار دهند.
محورهای چشم انداز اقتصادی سال ۹۱ در گزارش به خامنه ای:
۱) تورم بالا در اقتصاد ایران که در سال ۹۰ وجود داشت با رقم بالاتری ادامه پیدا میکند. و ارزیابی این است که:
a. با یک تورم ۵۰% مواجهه خواهیم بود. این تورم که با “انفجار بمب ارزی“ در سال ۱۳۹۰ آغاز شد، تا تیرماه (که تحریم های نفتی آعاز میشود) به حدود ۵۰ درصد خواهد رسید
b. در صورت اجرای فاز دوم قانون هدفمندی یارانهها، نرخ بنزین هر لیتر هزار تومان خواهد شد که افزایش ۸۲ درصدی نسبت به قیمت کنونی خواهد داشت.
۲) تحریم های شدید که از سال ۱۳۹۰ شروع شده و قرار است از تیرماه تحریم نفتی توسط اروپا هم انجام شود، ادامه پیدا میکند. که سمت و سوی آن “نفت در مقابل غذا“ خواهد بود که در سال ۱۳۹۱ بسرعت به این سمت میرود. از جمله آثار تحریم ها میتواند به موارد زیر اشاره کرد:
a. این تحریم ها شدید باعث میشود که روند رشد پایین اقتصادی در سال ۱۳۹۰ پائین تر برود
b. تحریم های شدید، ایران را مجبور کرده که در مبادلات خارجی خود، از معاملات برحسب مبادله پول، به سمت معاملات برحسب تهاتر و مبادله کالا با کالا حرکت کند که این روند درسال ۹۱ ایران را وادار میکند که بیشتر از گذشته به این سمت حرکت کند. در این معاملات ایران ناچارا با ارزش آن کشور تبادل ارزی میکند. مثلا وقتی در تجارت با روسیه از روبل استفاده میکند، نمیتواند با روبل روسیه از کشور دیگری خریداری کند، بنابراین به بخشی از آن کشور تبدیل میشود.
c. با گسترش تحریم ها به بیمه در نقل و انتقالات نفت از ایران به کشورها و واردات به ایران دچار مشکل جدید خواهد شد.
d. موانع جدی که در نقل و انتقالات پولی و بین بانکی بوجود آورده اند، مشکلات جدی ایجاد میکند که تشدید وضعیت بد اقتصادی ایران اثرات بالا میگذارد.
این مسائل اقتصادی، در کنار چالشهای داخلی و خارجی در سال ۱۳۹۱ تهدید جدی برای امنیت ملی است.
چالش داخلی: انتخابات ریاست جمهوری یازدهم که در خرداد ۱۳۹۲ انجام میشود، از اواسط ۱۳۹۱ فضا انتخاباتی در کشور حاکم خواهد کرد. فضائی در این شرایط تحریم ها میتواند چالشهای جدیدی علیه امنیت کشور ایجاد کند.
چالش خارجی: بهار عرب و بویژه مسائل سوریه چالش و تهدید در این فضای اقتصادی برای امنیت کشور است بویژه اگر در سال ۱۳۹۱ دولت بشار اسد سقوط کند. ---------- http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34861:----------1391-&catid=192:2012-02-13-15-56-18&Itemid=203
۱۳۹۱ فروردین ۴, جمعه
شعار آخوند خامنه ای یعنی کشک!
پنجشنبه، ۰۳ فروردین ۱۳۹۱ / ۲۲ مارس ۲۰۱۲
اولین لگد به خامنه ای در سال جدید!؟
هنوز شعار عوام فریبانه "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی " خامنه ای از دهانش خارج نشده که تق آن در آمد ومعلوم شد که آخوند نباتی /خامنه ای یعنی کشک
ایران سه میلیون تن گندم از هند وارد می کند
خبرگزاری حکومتی فارس۹۱/۰۱/۰۳: دولت هند از توافق ابتدایی با ایران برای صادرات سه میلیون تن گندم به این کشور خبر می دهد .
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه اکونومیک تایمز چاپ دهلی نو ایران درخواست رسمی واردات سه میلیون تن گندم از هند را به این کشور ارائه کرده است . بر اساس این گزارش سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی ایران قصد دارند این میزان گندم را از هند خریداری کنند . بر این اساس شرکتهای ایرانی نظیر کارخانه آرد گندم کنگان ، شرکت ای ال پی و شرکت تجاری بازرگانی مگنا تا کنون درخواست رسمی خود را برای واردات گندم از هند به این کشور ارسال کرده اند . این درخواستها از طریق سفارت هند در تهران به سازمان صادرات محصولات کشاورزی و مواد غذایی هند ارسال شده است . این گزارش حاکی است یک مقام آگاه این سازمان در هند تاکید کرد تا کنون دو شرکت هندی تمایل خود را برای صادرات گندم به ایران اعلام کرده اند . هند امسال بیش از ۸۸.۳۱ میلیون تن گندم تولید خواهد کرد و با توجه به ذخایر ۲۳.۴ میلیون تن این کشور می تواند امسال میزان صادرات گندم خود به کشورهای مختلف از جمله ایران را افزایش دهد . هند بار دیگر از سپتامبر ۲۰۱۱ صادرات گندم را آغاز کرده است . توافق اخیر ایران و هند برای پرداخت ۴۵ درصد پول نفت صادراتی ایران از طریق روپیه کمک زیادی به تجار و بازرگانان دو کشور خواهد کرد تا مبادلات تجاری خود را تسریع بخشند . دولت هند همچنین پرداخت پول نفت ایران با روپیه را از مالیات معاف کرده است تا پالایشگاههای این کشور تمایل بیشتری برای استفاده از این مکانیسم برای پرداخت پول نفت ایران داشته باشند . ایران طی ماههای اخیر گندم زیادی از کشورهای روسیه استرالیا و پاکستان وارد کرده است . ایران در سال ۲۰۰۷ – ۲۰۰۸ میلادی بیش از هشت میلیون تن گندم وارد کرده است .هند همچنین قرارداد فروش و صادرات ۶۰ هزار تن شکر خام به ایران را نهایی کرده که مهمترین خرید خارجی ایران از زمان اعمال تحریم های جدید آمریکا و اتحادیه اروپا در چند ماه اخیر است. اولین محموله از این قرارداد به وزن ۱۹ هزار و ۸۰۰ تن در بندر بمبئی، آماده ارسال است و قرار است تا ماه آینده ، تمامی این محموله تحویل ایران داده شود. منابع دولتی و رسمی هند تاکید کردند که مشکلی بر سر راه این معامله و قرارداد نیست و حتی هند آماده است شکر بیشتری به ایران بفروشد.هند پس از برزیل ، دومین تولید کننده بزرگ شکر در جهان محسوب می شود .این گزارش حاکی است ایران باید تا ماه سپتامبر سال جاری میلادی ، حدود ۳۲۴ هزار تن شکر خام وارد کند.سازمان جهانی شکر که مقر آن در لندن است در گزارشی اعلام کرد ایران در سال ۲۰۱۰ میلادی حدود ۱.۸ میلیون شکر و مواد شیرین کننده وارد کرده است و انتظار می رود در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ میلادی به حدود ۱.۶ میلیون شکر خام نیاز داشته باشد.
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34764%3A2012-03-22-18-58-21&catid=184%3A2011-11-07-21-47-06&Itemid=15
هنوز شعار عوام فریبانه "تولید ملی، حمایت از کار و سرمایه ایرانی " خامنه ای از دهانش خارج نشده که تق آن در آمد ومعلوم شد که آخوند نباتی /خامنه ای یعنی کشک
ایران سه میلیون تن گندم از هند وارد می کند
خبرگزاری حکومتی فارس۹۱/۰۱/۰۳: دولت هند از توافق ابتدایی با ایران برای صادرات سه میلیون تن گندم به این کشور خبر می دهد .
به گزارش خبرگزاری فارس به نقل از روزنامه اکونومیک تایمز چاپ دهلی نو ایران درخواست رسمی واردات سه میلیون تن گندم از هند را به این کشور ارائه کرده است . بر اساس این گزارش سازمانهای دولتی و شرکتهای خصوصی ایران قصد دارند این میزان گندم را از هند خریداری کنند . بر این اساس شرکتهای ایرانی نظیر کارخانه آرد گندم کنگان ، شرکت ای ال پی و شرکت تجاری بازرگانی مگنا تا کنون درخواست رسمی خود را برای واردات گندم از هند به این کشور ارسال کرده اند . این درخواستها از طریق سفارت هند در تهران به سازمان صادرات محصولات کشاورزی و مواد غذایی هند ارسال شده است . این گزارش حاکی است یک مقام آگاه این سازمان در هند تاکید کرد تا کنون دو شرکت هندی تمایل خود را برای صادرات گندم به ایران اعلام کرده اند . هند امسال بیش از ۸۸.۳۱ میلیون تن گندم تولید خواهد کرد و با توجه به ذخایر ۲۳.۴ میلیون تن این کشور می تواند امسال میزان صادرات گندم خود به کشورهای مختلف از جمله ایران را افزایش دهد . هند بار دیگر از سپتامبر ۲۰۱۱ صادرات گندم را آغاز کرده است . توافق اخیر ایران و هند برای پرداخت ۴۵ درصد پول نفت صادراتی ایران از طریق روپیه کمک زیادی به تجار و بازرگانان دو کشور خواهد کرد تا مبادلات تجاری خود را تسریع بخشند . دولت هند همچنین پرداخت پول نفت ایران با روپیه را از مالیات معاف کرده است تا پالایشگاههای این کشور تمایل بیشتری برای استفاده از این مکانیسم برای پرداخت پول نفت ایران داشته باشند . ایران طی ماههای اخیر گندم زیادی از کشورهای روسیه استرالیا و پاکستان وارد کرده است . ایران در سال ۲۰۰۷ – ۲۰۰۸ میلادی بیش از هشت میلیون تن گندم وارد کرده است .هند همچنین قرارداد فروش و صادرات ۶۰ هزار تن شکر خام به ایران را نهایی کرده که مهمترین خرید خارجی ایران از زمان اعمال تحریم های جدید آمریکا و اتحادیه اروپا در چند ماه اخیر است. اولین محموله از این قرارداد به وزن ۱۹ هزار و ۸۰۰ تن در بندر بمبئی، آماده ارسال است و قرار است تا ماه آینده ، تمامی این محموله تحویل ایران داده شود. منابع دولتی و رسمی هند تاکید کردند که مشکلی بر سر راه این معامله و قرارداد نیست و حتی هند آماده است شکر بیشتری به ایران بفروشد.هند پس از برزیل ، دومین تولید کننده بزرگ شکر در جهان محسوب می شود .این گزارش حاکی است ایران باید تا ماه سپتامبر سال جاری میلادی ، حدود ۳۲۴ هزار تن شکر خام وارد کند.سازمان جهانی شکر که مقر آن در لندن است در گزارشی اعلام کرد ایران در سال ۲۰۱۰ میلادی حدود ۱.۸ میلیون شکر و مواد شیرین کننده وارد کرده است و انتظار می رود در سال ۲۰۱۱ و ۲۰۱۲ میلادی به حدود ۱.۶ میلیون شکر خام نیاز داشته باشد.
http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34764%3A2012-03-22-18-58-21&catid=184%3A2011-11-07-21-47-06&Itemid=15
۱۳۹۱ فروردین ۲, چهارشنبه
«استیضاح» احمدی نژادی!
جمعه، ۲۶ اسفند ۱۳۹۰ / ۱۶ مارس ۲۰۱۲
روز چهارشنبه ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ احمدی نژاد برای پاسخ به ۱۰ سؤال نمایندگان در مجلس حاضر شد. با این که تا روز قبل از آن, تلاش کرده بود تا هر طور هست جلو برگزاری جلسه پرسش و پاسخ را بگیرد.
استیضاح احمدی نژاد در مجلس بعد از خانه نشینی اش در بهار سال ۱۳۹۰ مطرح شده بود, امّا, از آنجا که خامنه ای به دنبال دهنه زدن به احمدی نژاد بود نه عزل او، درخواست نمایندگان برای احضار و استیضاح او, به تدریج, جایش را به سؤال از رئیس جمهور داد. درخواست نمایندگان برای احضار او هم, با وجودی که چند بار تکرار شد, به خواست خامنه ای, مدتها به تعویق افتاد. شماری از نمایندگان, چندین بار در نامه به رئیس مجلس, احضار او را درخواست کردند, امّا, رئیس مجلس به این بهانه که تعداد امضاها به حدّ نِصاب نرسیده, وصول نامه را اعلام نکرد.
در آستانه انتخابات مجلس نهم و قضیه اختلاس, یا به بیان واقعی تر, چپاول سه هزار میلیارد تومانی, که کشمکشهای باندهای درونی حاکمیت اوج تازه یی به خود گرفت, احمدی نژاد در دیماه ۱۳۹۰ باندهای نورچشمی خامنه ای را به انتقام کشی تهدید کرد و به دنبال آن, نمایندگانی که در پی احضار احمدی نژاد به مجلس بودند, با پافشاری بیشتری, آن را دنباله گیری کردند و سرانجام علی لاریجانی, رئیس مجلس ارتجاع, در ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ از احمدی نژاد خواست که برای پاسخ به سؤالات دهگانه مکتوب شماری از نمایندگان, طبق قانون, تا یک ماه دیگر, در مجلس حاضر شود.
احمدی نژاد ابتدا تلاش کرد با شانتاژ و تهدید به افشاگری علیه باندهای ولایت فقیه در سایتهای وابسته اش, آنها را وادار به عقب نشینی کند. از جمله, در سایت نوپای «عمّارپِرس» نمایندگان مجلس را «دزدان خانه ملت»٬ «ایادی اسرائیل در مجلس», «خائن به ملت», «منافق» و «مفسد» خواند و تهدید کرد که در اثر افشاگریهایش, «آقازادگان, بیآقا و دزدان خانه این ملت, بیخانه» خواهند شد و آنها «در آتشی که افروختهاند گرفتار خواهند آمد و دودمانشان خواهد سوخت». امّا, این تهدیدها مانع از احضار او به مجلس نشد, چرا که بعد از اعلام رسمی دعوت از احمدی نژاد برای پاسخ به سؤالات نمایندگان, عقب نشینی از آن برای خامنه ای, شکست آشکاری به حساب می آمد. امّا, با تجربه مناظره های خرداد۱۳۸۸, در آستانه انتخابات ریاست جمهوری, سعی کرد در اجلاس پرسش و پاسخ مجلس, تضادهای مهارناپذیر باندهای معترض دوباره فعّال نشود و کار به مشاجره و درگیری نکشد.
اجلاس پرسش و پاسخ مجلس و احمدی نژاد, که در روز ۲۴ اسفند۹۰ برگزارشد, «شیر بی یال و دم و اشکمی» بود که اسباب مضحکه همگانی شد. در ساعت هشت و نیم صبح, میرتاجالدّینی, معاون پارلمانی احمدی نژاد وارد مجلس شد و در بدو ورود به جایگاه هیاُت رئیسه رفت و در رایزنی با علی لاریجانی, رئیس مجلس، حسن ابوترابی فرد, نایب رئیس و محسن کوهکن سخنگوی هیاُت رئیسه, از آنها خواست که از علی مطهّری ـ که قرار بود جلسه پرسش و پاسخ با سخنرانی وی آغازشود ـ بخواهند که سخنرانیش را تعدیل کند. بعد از این رایزنی, ابوترابی نزد علی مطهری رفت و سخنرانیش را حک و اصلاح کردند.
طبق آییننامه مجلس در این مورد, نمایندگان طی ۱۵دقیقه سؤالاتشان را طرح می کنند و رئیس جمهور به مدت یک ساعت به آن سؤالات پاسخ می دهد. نمایندگان سؤال کننده درخواستشان این بود که سؤالاتشان را در ده دقیقه مطرح کنند و پس از پاسخهای احمدی نژاد, در پنج دقیقه جوابش را بدهند, امّا, ریاست مجلس, که به دستور خامنه ای به دنبال مهار این جلسه بود, با این درخواست موافقت نکرد.
حدود ساعت ۹ صبح محمود احمدینژاد با استقبال حسن ابوترابی فرد وارد مجلس شد و جلسه پرسش و پاسخ با حضور ۲۴۸ نماینده شروع شد.
علی مطهری سؤالات دهگانه را با متن ملایم شده, در ۱۵ دقیقه مطرح کرد و سپس احمدی نژاد در یک ساعت به شیوه لومپنی بسیار زننده درباره سؤالات صحبت کرد, امّا, به هیچیک از سؤالات جواب مشخصی نداد و سخنانش را هم با این جمله پایان داد که اگر نمایندگان به من نمره یی کمتر از ۲۰ بدهند, بی انصاف و نامرد هستند. همه جناحهای درون حاکمیت, جلسه ۲۴ اسفند را سرآغاز دور جدیدی از به جان هم افتادن «سک زرد و شغال» درون نظام ارزیابی می کنند.http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34656:lr--&catid=39:2010-03-27-08-25-46
استیضاح احمدی نژاد در مجلس بعد از خانه نشینی اش در بهار سال ۱۳۹۰ مطرح شده بود, امّا, از آنجا که خامنه ای به دنبال دهنه زدن به احمدی نژاد بود نه عزل او، درخواست نمایندگان برای احضار و استیضاح او, به تدریج, جایش را به سؤال از رئیس جمهور داد. درخواست نمایندگان برای احضار او هم, با وجودی که چند بار تکرار شد, به خواست خامنه ای, مدتها به تعویق افتاد. شماری از نمایندگان, چندین بار در نامه به رئیس مجلس, احضار او را درخواست کردند, امّا, رئیس مجلس به این بهانه که تعداد امضاها به حدّ نِصاب نرسیده, وصول نامه را اعلام نکرد.
در آستانه انتخابات مجلس نهم و قضیه اختلاس, یا به بیان واقعی تر, چپاول سه هزار میلیارد تومانی, که کشمکشهای باندهای درونی حاکمیت اوج تازه یی به خود گرفت, احمدی نژاد در دیماه ۱۳۹۰ باندهای نورچشمی خامنه ای را به انتقام کشی تهدید کرد و به دنبال آن, نمایندگانی که در پی احضار احمدی نژاد به مجلس بودند, با پافشاری بیشتری, آن را دنباله گیری کردند و سرانجام علی لاریجانی, رئیس مجلس ارتجاع, در ۱۸ بهمن ۱۳۹۰ از احمدی نژاد خواست که برای پاسخ به سؤالات دهگانه مکتوب شماری از نمایندگان, طبق قانون, تا یک ماه دیگر, در مجلس حاضر شود.
احمدی نژاد ابتدا تلاش کرد با شانتاژ و تهدید به افشاگری علیه باندهای ولایت فقیه در سایتهای وابسته اش, آنها را وادار به عقب نشینی کند. از جمله, در سایت نوپای «عمّارپِرس» نمایندگان مجلس را «دزدان خانه ملت»٬ «ایادی اسرائیل در مجلس», «خائن به ملت», «منافق» و «مفسد» خواند و تهدید کرد که در اثر افشاگریهایش, «آقازادگان, بیآقا و دزدان خانه این ملت, بیخانه» خواهند شد و آنها «در آتشی که افروختهاند گرفتار خواهند آمد و دودمانشان خواهد سوخت». امّا, این تهدیدها مانع از احضار او به مجلس نشد, چرا که بعد از اعلام رسمی دعوت از احمدی نژاد برای پاسخ به سؤالات نمایندگان, عقب نشینی از آن برای خامنه ای, شکست آشکاری به حساب می آمد. امّا, با تجربه مناظره های خرداد۱۳۸۸, در آستانه انتخابات ریاست جمهوری, سعی کرد در اجلاس پرسش و پاسخ مجلس, تضادهای مهارناپذیر باندهای معترض دوباره فعّال نشود و کار به مشاجره و درگیری نکشد.
اجلاس پرسش و پاسخ مجلس و احمدی نژاد, که در روز ۲۴ اسفند۹۰ برگزارشد, «شیر بی یال و دم و اشکمی» بود که اسباب مضحکه همگانی شد. در ساعت هشت و نیم صبح, میرتاجالدّینی, معاون پارلمانی احمدی نژاد وارد مجلس شد و در بدو ورود به جایگاه هیاُت رئیسه رفت و در رایزنی با علی لاریجانی, رئیس مجلس، حسن ابوترابی فرد, نایب رئیس و محسن کوهکن سخنگوی هیاُت رئیسه, از آنها خواست که از علی مطهّری ـ که قرار بود جلسه پرسش و پاسخ با سخنرانی وی آغازشود ـ بخواهند که سخنرانیش را تعدیل کند. بعد از این رایزنی, ابوترابی نزد علی مطهری رفت و سخنرانیش را حک و اصلاح کردند.
طبق آییننامه مجلس در این مورد, نمایندگان طی ۱۵دقیقه سؤالاتشان را طرح می کنند و رئیس جمهور به مدت یک ساعت به آن سؤالات پاسخ می دهد. نمایندگان سؤال کننده درخواستشان این بود که سؤالاتشان را در ده دقیقه مطرح کنند و پس از پاسخهای احمدی نژاد, در پنج دقیقه جوابش را بدهند, امّا, ریاست مجلس, که به دستور خامنه ای به دنبال مهار این جلسه بود, با این درخواست موافقت نکرد.
حدود ساعت ۹ صبح محمود احمدینژاد با استقبال حسن ابوترابی فرد وارد مجلس شد و جلسه پرسش و پاسخ با حضور ۲۴۸ نماینده شروع شد.
علی مطهری سؤالات دهگانه را با متن ملایم شده, در ۱۵ دقیقه مطرح کرد و سپس احمدی نژاد در یک ساعت به شیوه لومپنی بسیار زننده درباره سؤالات صحبت کرد, امّا, به هیچیک از سؤالات جواب مشخصی نداد و سخنانش را هم با این جمله پایان داد که اگر نمایندگان به من نمره یی کمتر از ۲۰ بدهند, بی انصاف و نامرد هستند. همه جناحهای درون حاکمیت, جلسه ۲۴ اسفند را سرآغاز دور جدیدی از به جان هم افتادن «سک زرد و شغال» درون نظام ارزیابی می کنند.http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=34656:lr--&catid=39:2010-03-27-08-25-46
۱۳۹۰ اسفند ۲۶, جمعه
خامنه ای چرا ناچار شد، رفسنجانی را مجدد به ریاست مجمع تشخیص مصلحت منصوب کند؟
در ۲۴ اسفند ۱۳۹۰ خامنه ای رفسنجانی را برای یک دوره پنج ساله دیگر به ریاست مجمع تشخیص مصلحت منصوب کرد. خامنه ای که تمایل داشت با فشارهائی که در این مدت به رفسنجانی آورده است که آخرین آن محکومیت فائزه هاشمی به ۶ ماه زندان و ۵ سال محرومیت از فعالیت رسانه ای است، رفسنجانی خودش ریاست جدید مجمع را نپذیرد. اما بعداز مصاحبه اخیر رفسنجانی که گفت، از ریاست مجمع نه استعفاء داده و نه استعفاء میدهم، توپ را در زمین خامنه ای انداخت که خودش او را کنار بگذارد و او را مجدد منصوب کند.
گزارشات درونی حاکی است که خامنه ای به این نتیجه رسید که اگر رفسنجانی را کنار بگذارد، رفسنجانی کسی نیست که در یک گوشه انزوا گزیند یا مثل موسوی اردبیلی به قم برود. رفسنجانی یک حکومت سایه در مقابل نظام (خامنه ای) ایجاد خواهد کرد و لذا مجبور شد که مجدد به ریاست مجمع هاشمی رفسنجانی تن بدهد.
خامنه ای در تعیین اعضای مجمع، ۵ نفر را کنار گذاشت که عبارت بودند از : میرحسین موسوی!، محمد هاشمی، بیژن نامدار زنگنه، آخوند امامی کاشانی و آخوند محمدی ریشهری. آخوند توسلی هم در دروه ۵ ساله قبلی فوت کرده بود. مابازای این ۶ نفر ۷ نفر زیر را علاوه بر بقیه نفرات دوره قبل بعنوان اعضای حقیقی مجمع معرفی کرد:
آخوند سید محمود هاشمی شاهرودی، آخوند محمود محمدی عراقی، آخوند غلامرضا مصباحی مقدم، سرتیپ پاسدار احمد وحیدی (وزیر دفاع احمدی نژاد و فرمانده سابق نیروی قدس) سرتیپ پاسدار محمد حسین صفار هرندی، حسین محمدی و صادق واعظ زاده.
در درون رژیم گفته میشود که خامنه ای برای تضعیف رفسنجانی محمد هاشمی (برادر رفسنجانی) و بیژن نامدار زنگنه (از حزب کارگزاران و نزدیکان رفسنجانی را کنار گذاشت و بجای نفرات کنار گذاشته شده ۷ نفر از نفرات نزدیک به خود را جایگزین آنها کرد.
گزارشات درونی حاکی است که خامنه ای به این نتیجه رسید که اگر رفسنجانی را کنار بگذارد، رفسنجانی کسی نیست که در یک گوشه انزوا گزیند یا مثل موسوی اردبیلی به قم برود. رفسنجانی یک حکومت سایه در مقابل نظام (خامنه ای) ایجاد خواهد کرد و لذا مجبور شد که مجدد به ریاست مجمع هاشمی رفسنجانی تن بدهد.
خامنه ای در تعیین اعضای مجمع، ۵ نفر را کنار گذاشت که عبارت بودند از : میرحسین موسوی!، محمد هاشمی، بیژن نامدار زنگنه، آخوند امامی کاشانی و آخوند محمدی ریشهری. آخوند توسلی هم در دروه ۵ ساله قبلی فوت کرده بود. مابازای این ۶ نفر ۷ نفر زیر را علاوه بر بقیه نفرات دوره قبل بعنوان اعضای حقیقی مجمع معرفی کرد:
آخوند سید محمود هاشمی شاهرودی، آخوند محمود محمدی عراقی، آخوند غلامرضا مصباحی مقدم، سرتیپ پاسدار احمد وحیدی (وزیر دفاع احمدی نژاد و فرمانده سابق نیروی قدس) سرتیپ پاسدار محمد حسین صفار هرندی، حسین محمدی و صادق واعظ زاده.
در درون رژیم گفته میشود که خامنه ای برای تضعیف رفسنجانی محمد هاشمی (برادر رفسنجانی) و بیژن نامدار زنگنه (از حزب کارگزاران و نزدیکان رفسنجانی را کنار گذاشت و بجای نفرات کنار گذاشته شده ۷ نفر از نفرات نزدیک به خود را جایگزین آنها کرد.
۱۳۹۰ اسفند ۱۲, جمعه
ما برای وصل کردن آمدیم/نی ....
خبر کسب جائزه اسکار توسط یک فیلم ایرانی واکنش متفاوتی را بین جامعه ایرانیان خارج از کشور برانگیخت. عده ای آن را یک پیروزی برای سینمای ایران بعد از انقلاب ارزیابی کردند و بنوعی آن را دستاوردی برای رژِیم حاکم دانستند. بخشی دیگر از آن بعنوان افتخاری که در وانفسا روزگار سرکوب و فرهنگ ستیزی رژیم مادون ارتجاعی حاضر نصیب جامعه ایرانی شده یاد کردند و اینکه کسب چنین جوائزی باعث سرور و شادی و احیای غرور ملی هموطنانی می شود که حکومت حاضر هیچگونه شادی و نشاط را از آنان بر نمی تابد و جامعه ایرانی را غرق در سرکوب و عزا و ماتم می خواهد. جامعه ای که غرور فردی و اجتماعی در پس سرکوب عریان سیاسی و اجتماعی در آن جائی نداشته و احیای آن همانا معادل با ایستادگی و مقاومت و در نهایت سرنگونی دشمن ایران و ایرانی و پیروزی ملت ایران بر دیو بدسرشت استبداد و خودکامگی و کسب آزادی و رهائی است.
نگارنده از منظر دوم به قضیه می نگرد. بر دوستان علقه های سیاسی نگارنده پوشیده نیست. تاریخا خود را متعلق به مردم و مقاومت ایران دانسته و در این مسیر افتخار همراهی با سرافرازانی را دارد که عصاره تاریخ معاصر مبارزاتی ملت ایران هستند. هدف مقاومت ایران در پس مبارزه با رژیم حاضر چیست؟ جز بازگرداندن شادی و نشاط به جامعه استبداد زده ایران؟ چیزی جز احیای غرور ملی در تمامی آحاد جامعه در مسیر بروز و شکوفائی استعدادهای خدادادی خود؟. براستی مگر مبارزان و مجاهدان ما سرشار از بارقه ی حیات و زندگی نبودند؟ مگر آنها زندگی را دوست نداشتند با تمامی وجود انسانی خود؟ یاد وصیت نامه بسیاری از شهیدان می افتم چه زیبا زندگی را به تصویر کشیدنده اند. همگی آنها بر این امر اتفاق نظر داشته اند که عاشق زندگی هستند اما زندگی شرافتمندانه فارغ از غل و زنجیر و حاکمیت استبداد و بهمین خاطر برای تحقق آرمانهای والای انسانی خود و برای اینکه لبخند غرور بر لبان هموطنانشان غنچه زند جان خود را فدا می کنند. دقیقا از همین زاویه ما از هر عاملی و هر جریانی و یا فردی که بتواند لبخند رضایت و شادی را بر لبان ملتمان جاری سازد با طیب خاطر استقبال می کنیم. به قهرمانی که در عرصه های جهانی مقهور سرکوب رژیم نشده و قهرمانانه نام ایران را پرآوازه می سازند افتخار می کنیم. از اینکه پرچم به اصطلاح جمهوری اسلامی در میادین جهانی بالا می رود هم باکی نداریم چرا که کشورمان تماما امروز غصب شده است. پرچم افتخار آفرین ما همان پرچم سه رنگ شیر خورشید نشان و سرود ملی ما هم همان سرود ای ایران مرز پرگهر می باشد. مگر اسطوره پهلوانی ملت ما یعنی جهان پهلوان تختی در میادین جهانی چگونه افتخار آفرینی می کرد؟. رژیمهای استبدادی تنها گوشه ای از تاریخ را اشغال می کنند آنچه که در تاریخ تداوم یافته و ادامه می یابد طنین نام پرافتخار ایران و ایرانی است که مقهور جنایتکاران و دیکتاتورها نمی شود. آری مرز بین جنبش و ضد جنبش آنجائی است که چنین مدال آوری بخواهد ارزش جایگاه پهلوانی و معنوی کسب شده توسط خود را نزد عمله و اکره استبداد و دیکتاتور ذبح کند و مدال خود را به جنایتکاری همچون احمدی نژاد بسپارد که اینچنین افرادی به لطف آگاهی و درایت ملی تمامی ایرانیان بلحاظ اجتماعی سریعا طرد و منزوی می شوند. تکرار نام چنین افراد انگشت شماری هم در اینجا ملال آور است.
دوستان واقعیت این است که همه نمی توانند مبارز و مجاهد باشند و در صحنه برزمند. اگر اینچنین بود دیگر اسطوره ای وجود نداشت. اسطوره های مبارزاتی تنها به یمن سختی راهی که در زندگی خود طی نموده اند در چنان جایگاه بی بدیلی قرار گرفته اند. توده ها "عوام" و "انسانهای طراز نظام"ی هستند که مقهور شرایط شده اند. تنگناها و مشکلات موجود خلاقیت را از آنها سلب نموده است. فکر می کنند که دیگر کاری از آنها در غلبه بر شرایط موجود ساخته نیست. تنگناها و مشکلات و معضلاتی که دیکتاتور در مسیر راه آنها قرار داده است آنها را اسیر خود ساخته است. این واقعیتی است انکار ناپذیر. دیکتاتور می خواهد آحاد جامعه را منکوب و سرکوب یافته ببیند. هزاران مانع بر سر راه جامعه قرار می دهد تا از پیوند آن با اسطوره های خود جلوگیری کند. از حجاب اجباری و گشتی های عفاف گرفته تا سانسور و نابودی اندیشه و تحقیر نمادهای ملی و مردمی. از زندانی کردن فرهیختگان و فعالان سیاسی - مدنی جامعه تا ایجاد موانع و مشکلات و معضلات اقتصادی تا دامن زدن به تفرق اجتماعی. مبارزان و مجاهدان "خواص" و "انسانهای طراز مکتب"ی هستند که مقهور شرایط سرکوب نشده و فراتر از زمان و مکان اندیشیده و عمل می کنند اما واقعیت این است که چنین اسطوره هائی تنها در صورت کسب اعتماد و همیاری و همکاری و همراهی توده های مردم است که توان به زانو در آوردن دیکتاتور را دارند. دیکتاتور از همین وحشت دارد. از پیوند خوردن توده ها با اسطوره های خود. بهمین خاطر با دستگاه عظیم تبلیغاتی خود بهترین فرزندان خلق را وابسته به اجنبی و ستون پنجم دشمن قلمداد می کند. قلب واقعیت کرده و با بکارگیری ابزار های نوین و قدیم اطلاعاتی و گسیل کردن عمله و اکره و جاسوسان خود و نفوذ دادن آنها در اپوزیسیون سعی در بی اعتبار کردن بزرگترین و اصلی ترین دشمن خود دارد. مسئله فقط فدا کردن خود نیست که این امری است حل شده در وجود تک تک نیروهای مقاومت بلکه غلبه بر تمامی دسائس و خدعه های دشمن است که می تواند اعتماد را به جامعه بازگردانده و زمینه ساز اتحادی شود که اکسیر حیات اجتماعی و احیا و احساس غرور ملی است. در مسیر احیای غرور ملی اسطوره های مبارزاتی و افتخار آفرینان ملی در یک مسیر قرار گرفته و تعریف می شوند. اگر اسطوره های مبارزاتی و در عبارتی همان "خواص" بطور مطلق با جو ستیزی خود و با غلبه بر جبرها و تنگناها سعی در احیای و القای حیات اجتماعی به توده ها و یا همان "عوام" را دارند قهرمانان و آفتخار آفرینان در عرصه های مختلف رقابتهای جهانی بطور نسبی احیا کننده همین غرور و افتخار و شادی و سرور ملی هستند. بهمین خاطر بسیار بجا و استقبال کردنی.
باید آن شعر معروف موسی و شبان را دوباره خواند و آن را در عملکرد خود جاری و ساری ساخت. بگذاریم هرکسی آنگونه که می خواهد با خدای خود نرد عشق ببازد. بگذاریم زمینه همدلی و همراهی فراهم آید. بگذاریم جامعه ایران در پس تمامی ترفندها و دسیسه های دشمن به اتحاد ملی دست یابد و تک تک ما در این مسیر وظیفه داریم که سیاست جذب حداکثری را در پیش گیریم. مقاومت ملت ایران شناسنامه خاص خود را دارد. با وابستگی مخالف است از استبداد بیزار است. احیای غرور ملی را و وحدت تمامی آحاد ملت را احیای حقوق برابر زنان را حقوق ملیتها را تکثر گرائی سیاسی را زمینه سازی برای بروز و شکوفائی استعداد های فردی و اجتماعی در پس آزادی را و... مدنظر دارد. مقاومت ایران با این شناسنامه بحق نماینده اکثریت قاطع ملت ایران است. چرا که آرمانهای ملی این جامعه را نمایندگی می کند. پس تمامی این قهرمانان و این فرهیختگان و سینماگران و نویسندگان و ادیبانی که موفق به کسب جوائز بین المللی می شوند در مسیر آرمانهای مقاومت ایران حرکت می کنند هر چند که با آن پیوندی ارگانیک و تمام عیار نداشته باشند. وظیفه ما است که زمینه ساز این پیوند شویم. آرمانهای مقاومت ایران را به میان جامعه ببریم. آنها را در مسیر پرشکوه آزادی و برابری و اعتلای نام ایران و ایرانی با یکدیگر متحد سازیم و رسالت خود را در مسیر سرنگونی تمام عیار رژیم قرون وسطائی حاضر به تمام و کمال ایفا نمائیم و بدانیم که همه ما در مسیر هدف واحدی گام بر می داریم که استبداد حاکم از آن بیزار است که این همانا ایجاد افتخار و غرور ملی و کسب اعتماد به توانائیهای درونی تک تک آحاد جامعه است. چنین مردمی با چنین اندیشه ای شکست ناپذیرند. پس بر زمستان است که پایان پذیرد و بر بهار است که فرا رسد و بر اهریمن و دیکتاتور است که به پایان سلام کند.
۱۳۹۰ اسفند ۹, سهشنبه
قانون وحش می گوید تنها زمانی که گرسنه هستید بکشید
اما در ایران همه چیز را غارت کردند هیچ چیز سالمی که شما تصور کنید اساسأ وجود ندارد
عکاس میشل دنیس - Huot، که این تصاویر شگفت انگیز را در سیاحت اکتشافی در افریقا در کنیا گرفته است ، گفت که او بود از آنچه که دیدم حیرت کردم.
"این سه برادر (یوزپلنگ) که با هم زندگی میکنند ، ' او گفت : 'در صبح یکروز ما آنها را دیدیم، به نظر می رسیدکه گرسنه نباشند ، با هم بازی میکردند . 'در یک نقطه ، آنها گروهی از اهوان را دیدند که فرار میکردند. اما یک اهو که جوان بود به اندازه کافی سریع نبود و به راحتی گرفتار ان برادران شد".
این صحنه های فوق العاده را در زیر ببینید
عکاس میشل دنیس - Huot، که این تصاویر شگفت انگیز را در سیاحت اکتشافی در افریقا در کنیا گرفته است ، گفت که او بود از آنچه که دیدم حیرت کردم.
"این سه برادر (یوزپلنگ) که با هم زندگی میکنند ، ' او گفت : 'در صبح یکروز ما آنها را دیدیم، به نظر می رسیدکه گرسنه نباشند ، با هم بازی میکردند . 'در یک نقطه ، آنها گروهی از اهوان را دیدند که فرار میکردند. اما یک اهو که جوان بود به اندازه کافی سریع نبود و به راحتی گرفتار ان برادران شد".
این صحنه های فوق العاده را در زیر ببینید
و بعد بدون اینکه به او اسیبی برسانند از انجا دور شدند
اشتراک در:
پستها (Atom)