۱۳۹۷ آبان ۱۸, جمعه
انقلاب مشروطه، رضاخان و مصدق؛ یک گواهی تاریخی (۵)
انقلاب مشروطه، رضاخان و مصدقنگاهی به آنچه پیشتر گفته شدرضاخان قزاق با سرکوب انقلاب مشروطه و رهبران جنبش آزادیخواهی مردم ایران، به سرعت کاندیدای اول استعمار برای به دست گرفتن قدرت در ایران شد. او با ۲کودتا، یک دیکتاتوری مطلقه برپا کرد و از یک قزاق ساده به یکی از بزرگترین میلیونرهای عصر خود تبدیل گردید.رضاشاه پس از رسیدن به سلطنت در حالی به دشمنی و کشتار چهرههای ملی و مترقی ایران ادامه داد که خود و پسرش محمدرضاشاه، بر دوستی و همکاری با مهرههای بدنام استعمار پای میفشردند.این نوشته کوتاه نگاهی است به ظهور و سقوط رضاشاه به زبان اسناد! سرشت استعماری یکسان پدر و پسر! محمدرضا شاه به واسطه ارتباطات سنتی خانوداهاش باانگلیس، به شرکای سابق پدرش از قبیل سیدضیاء، مهره بدنام استعمار، علاقه زیادی داشت بهطوریکه حتی در آخرین کتابش «پاسخ به تاریخ» هم از مایه گذاشتن برای سیدضیا کوتاهی نکرد.موقعی که شاه در سال ۱۳۲۲ تلاش کرد سیدضیا را وارد مجلس کند، یکی از جدیترین مخالفان اعتبارنامه سیدضیاء، دکتر مصدق بود. مصدق سابقه کودتای استعماری ۱۲۹۹ سیدضیا و رضاخان را مطرح کرد و تلاش سیدضیا برای تحریف وقایع آن کودتا را خنثی نمود.بخشی از نطق مصدق در مجلس چهاردهم ۱۶اسفند ۱۳۲۲ مخالفت با اعتبارنامه سید ضیاء: «من میخواهم در راه وطن شربت شهادت را بچشم، من میخواهم در راه وطن بمیرم، من میخواهم در قبرستان شهدای آزادی دفن بشوم، من تا آخر عمر برای دفاع از وطن حاضر میباشم. در روزنامه رعد امروز دیدم که اقدامات آقای سید ضیاءالدین طباطبایی را به مدرک فرمان شاه قرار داده بودند که چون احمدشاه فرمانی بهایشان دادند ایشان هم اقداماتی نمودهاند. خواستم عرض کنم که کودتا در شب سوم حوت شد و فرمان شاه در ششم حوت بولایات مخابره شد! پس فرمان شاه بعد از کودتا بوده و در نتیجه کودتا بوده. اگر فرمان شاه در اثر کودتا نبود چطور مدیر روزنامه رعد رئیسالوزراء میشد دیگر آدم با سابقه و یا قبول عامهای نبود که ایشان بیایند و رئیسالوزراء بشوند! در آن فرمان بهایشان مأموریت انجام ریاست وزرایی دادند کدام سابقه معین میکرد که رئیسالوزراء مردم را حبس بکند، مردم را گرفتار بکند، نیک و بد را با هم بسوزاند؟ آقا یک روزنامهنویس بودند و فرمانده قوا نبودند، با چه وسیله قشونی که در تحت سرپرستی کلنل ایمانس انگلیسی بوده در تحت اختیار آوردند. اگر قشونی که در تحت اختیار داشتند بهامر آقا بوده که آقا قرارداد را ملغی فرمودند وقتی که تلگراف آقا به شیراز رسید، قنسول انگلیس گفت که مرده گربه را کسی چوب نمیزند، قرارداد مرده بود محتاج بهموت نبود، قرارداد را کی بسته بود؟وثوقالدوله و «سر پرسی کاکس» که نظر استعمار داشت...». درخواست مدال شجاعت برای مباشر انگلیسی قتل میرزا کوچکخان! جالب است این «کلنل ایمانس»ی که دکتر مصدق به او اشاره میکند، همان عامل کودتا بوده است و بعد از کودتا، رضاخان در کمال بیآبرویی برای او درخواست مدال از سیدضیا میکند!جالبتر اینکه رضاخان در مقام وزیر جنگ حکومت کودتا به نخست وزیرش سید ضیاالدین طباطبایی مینویسد: «برای یادآوری خاطر مبارک تصدیع میدهم در این موقع که ژنرال آیرونساید و ژنرال گوری و بعضی از صاحبمنصبان انگلیسی که در فرونت(جبهه) ابراز لیاقت نموده(اشاره بهقتل میرزا کوچکخان) و میخواهند از ایران مسافرت نمایند بیمورد نیست نشانهایی که حضرت اشرف مقتضی میدانند قبل از حرکت به آنها مرحمت شود». درخواست وزیر جنگ از نخستوزیر دولت کودتا درباره اعطای نشان به افسران انگلیسی طراح کودتای ۳اسفند ۱۲۹۹ نمونهای از وحدت نظر و عمل شاه و شیخ در ضدیت با عناصر ملی و انقلابی بهجاست همینجا یادآوری گردد که «خلیل طهماسبی»،ضارب رزمآرا از جریان فداییان اسلام و نواب صفوی، روایت کرده که «عبدالحسین واحدی» فردی که دکتر حسین فاطمی وزیر خارجه مصدق را ترور کرد، مبلغ ۷ـ۸هزار تومان از سیدضیاء برای ترور قهرمان نهضت ملی ایران، دکتر فاطمی گرفته بود!این را ابراهیم یزدی در کتاب خاطراتش نوشته که نماد دیگری از «وحدت نظر و عمل» شاه و شیخ در ضدیت با عناصر ملی و انقلابی است. استمرار ایستادگی مصدق در برابر عوامل استعمارمصدق در همان مجلس چهاردهم روی وابستگی و فساد مالی سیدضیا هم دست گذاشت و او را افشا کرد. همینطور به تقلبی بودن نمایندگی او هم اشاره کرد و گفت:بخشی از نطق مصدق در مجلس چهاردهم ۱۶اسفند ۱۳۲۲ مخالفت با اعتبارنامه سیدضیاء: «...آقا بفرمایند در این ۲۲سال با چه سرمایه تحصیل علوم کردند و با چه سرمایه املاکی جمعآوری کردند؟ اهالی یزد که کاغذ و تلگراف تا آنجا چند روز لااقل میرسد از ورود آقا چطور مستحضر شدند؟ و آقا را که بعد از ۲۲سال نسیاً منسیاً بوده از روی چه نظر انتخاب نمودند؟فقط یزدی بودن که برای مدرک انتخاب کافی نیست! من اهل آشتیان هستم و از آشتیان یک رأی هم ندارم. از خواص آقا شنیده شد که ۲میلیون تومان اهالی یزد برای تشکیلات حزبی آقا دادهاند یزدیها این تمول را از کجا آوردهاند؟و این سخاوت محیرالعقول را برای چه بهخرج دادهاند!؟ما زیر بار این حرف نمیرویم ملت ایران بیدار است، ملت ایران با این حرفها فریب نمیخورد!». بهای وطندوستیبهخاطر همین قبیل فاشگوییها البته مصدق از قدیم و در همان زمان رضاشاه هم سر و کارش به زندان و تبعید در بیرجند می افتاد، کمااینکه در زمان پسر رضاشاه یعنی محمدرضا شاه هم، ۱۰سال آخر عمر خود را در تبعیدگاه احمدآباد بهسر برد.بخشی از نطق مصدق در مجلس چهاردهم: «در پنجم تیرماه ۱۳۱۹ بدون جهت و دلیل مرا چند روز در زندان موقت تهران محبوس و از آنجا به زندان بیرجند انتقالم دادند در عرض راه و در زندان ۲مرتبه اقدام به خودکشی نمودم و پس از ۶ماه تحمل سختی و مشقت از آنجا مرا به احمدآباد آوردند و تحتنظر مأمور شهربانی بودم تا شهریور ۱۳۲۰ که تمام مقصرین سیاسی خلاص شدند، حکم آزادی من هم رسید». شیوههای رضاشاه در تعامل با دگراندیشاندکتر مصدق البته خوششانس بود چون رضاشاه در دوران سلطنت ۱۴ـ۱۵سالهاش بسیاری از مخالفان خود از قبیل میرزاده عشقی را یا مستقیماً ترور کرد یا مثل فرخی با آمپول هوا کشت، یا مانند مدرس در تبعید در کاشمر خفه کرده و شهید نمود.رضاشاه در واقع شکل جدیدی از دیکتاتوری را در ایران پیاده کرد. رضاشاه یک تیم ترور حرفهیی داشت که متشکل بود از رئیس شهربانی وقت و عواملش بهاضافه یک پزشک آدمکش که زیر چتر حمایتی دادگستری فاسدش، دست باز روی جان و مال مردم داشتند. قتلهای زنجیرهای دوران رضاشاه! یکی از کارهای رضاشاه که بهعنوان نوسازی ایران بسیار روی آن تبلیغات میشود، تبدیل نظمیه به شهربانی بود. رضاشاه شهربانی را از وزارت داخله(وزارت کشور) جدا و به وزارت جنگ وصل کرد و آن را به وسیلهای برای تصفیه خونین و کشتار مخالفان خود تبدیل نمود.اولین رئیس شهربانی محبوب رضاخان، سرتیپ جنایتکار «محمد درگاهی» بود. کسی که مامورانش، میرزاده عشقی، شاعر آزاده و روزنامهنگار میهنپرست و مترقی ایرانی را ترور کردند. بهار در تاریخ احزاب سیاسی ایران چگونگی ترور عشقی و بزرگداشت تاریخی مردم تهران نسبت به وی را مفصلاً شرح داده است.از دیگر رؤسای شهربانی مورد علاقه رضاشاه، تیمسار زاهدی، سرتیپ آیرم و سرپاس مختاری را میتوان نام برد. اینان با کمک پزشک احمدی، نوع جدیدی از قتل سیاسی در ایران را پدید آوردند که خاص دوران نوین رضاشاه بود: قتل در زندان و با آمپول هوا!شهربانی رضاشاه، یکی از مهمترین پایههای قدرت وی محسوب میشد. سلسلهای از قتلهای زنجیرهای توسط همین گروه جنایتکار، در سالهای دیکتاتوری رضاشاه، فضای سیاسی ایران را بهطور کامل قفل کرده بود.برخی قربانیان سیاسی دیکتاتوری رضاخان عبارتند از:روحانی بزرگ و مجاهد سید حسن مدرس، نماینده مجلس، رئیس فراکسیون اقلیت، عضو دولت موقت ملیون در جنگ جهانی اول و از مخالفان برجسته دیکتاتوری رضاخان که ابتدا به زندان خواف و کاشمر تبعید و سال ۱۳۱۶ در همانجا توسط مأموران رضاشاه بهقتل رسید. حسین مکی در کتاب «مدرس قهرمان آزادی» چگونگی بهقتل رساندن وی را توضیح داده است.فرخی یزدی شاعر آزاده، مبارز و روزنامهنگار نامدار عصر مشروطه نیز یکی دیگر از قربانیان قتلهای زنجیرهیی رضاشاه است که سال ۱۳۱۸ در زندان قصر تهران توسط عوامل رضاشاه بهقتل رسید و صدای آزادیخواهیاش خاموش شد.نسیم شمال، شاعر ملی و طنزپرداز مردمی انقلاب مشروطه و عضو کمیته ستار نیز در شمار قربانیان رضاشاه است که توسط عوامل رضاشاه به یک تیمارستان انداخته و سربهنیست شد. سعید نفیسی در کتاب خاطراتش درباره آن مبارز مترقی جنبش مشروطه نوشته است: «او را به تیمارستان” شهر نو “ که در آن زمان ”دارالمجانین“میگفتند بردند، در قسمت عقب تیمارستان جایی به او اختصاص دادند. من نفهمیدم چه نشانه جنونی در این مرد بزرگ بود. همان بود که همیشه بود. مقصود از این کار چه بود؟ این یکی از بزرگترین معماهای حوادث این دوران زندگی ماست».(کتاب خاطرات سعید نفیسی، به کوشش علیرضا اعتصام، نشر مرکز، چاپ اول، ۱۳۸۱)یکی از همکاران نسیم شمال نوشته: «از شهربانی، به من(حسین نعیمی ذاکر) در روزنامه «شهر فرنگ» خبر دادند که« نسیم شمال» فوت کرده و توصیه شد ماجرا را در روزنامه نیاورم. جنازه را از دارالمجانین تحویل گرفتم و با درشکه به«مسگرآباد» برده و بدون اینکه کسی بفهمد دفن کردم». تاریخ قتل وی را سال ۱۳۱۲ یا ۱۳۱۳ ثبت کردهاند.یکی دیگر از قربانیان جنایتهای سیاسی رضاشاه «دکتر تقی ارانی» دانشمند و زندانی سیاسی نامدار و مبارز برجسته ایران است که در سال ۱۳۱۸ توسط همان گروه جنایتکار ویژه رضاشاه، به بیماری تیفوس مبتلا گشته و بهقتل رسانده شد بهطوریکه حتی مادرش قادر به تشخیص هویت او نشد!(روزنامه ستاره شماره ۱۷۱۷ مورخ ۷بهمن ۱۳۲۲) رضاشاه یاران خود را هم سربهنیست میکرد!رضاخان البته فقط دشمنان خودش را نمیکشت، او حتی دوستان و نزدیکان خودش را هم با کوچکترین شک و گمانی نابود میکرد؛ تیمور تاش، وزیر دربار جنایتکار رضاشاه و بسیاری مثل او هم طعمه آدمکشی رضاشاه شدند.هیچکدام از جنایتکاران مزدور رضاشاه، محکوم نشدند. و از آن بدتر اینکه محمدرضا شاه ترتیب عفو تمامی آنها را داد. شاه حتی به سرپاس مختاری آدمکش، پس از آزادی از زندان، یک میلیون ریال هم پاداش داد!(مجله خواندنیها مورخ ۲۸فردر وین ۱۳۲۷) نسلکشی عشایر ایران بهدست رضاشاه از نظر ترور و خفقان، وضعیت مردم عادی هم تفاوت چندانی با رجال نداشت، بسیاری عشایر میهنپرستی که مرزهای کشور را در برابر هجوم بیگانگان حفظ کرده بودند نیز به دست رضاشاه قلع و قمع شدند. «ویلیام داگلاس»، قاضی مشهور دیوان عالی آمریکا، که در سالهای ۱۳۲۸ و ۱۳۲۹ از ایران و مناطق عشایری جنوب بازدید کرده، یک گزارش مستند از جنایتهای رضاشاه منتشر کرد که موردتوجه محافل جهانی قرار گرفت. خرید رادیوی معمولی با مجوز امنیتی!اختناق رضاشاهی برای جوانان امروز قابل درک نیست، بهعنوان مثال: شهروندان عادی برای خرید یک دستگاه رادیو که تنها میتوانست برنامههای فرستنده دولتی را دریافت کند، باید از شهربانی اجازه کتبی میگرفتند و برای فروش همان رادیو به دیگری، باز هم باید همین ریل اداری امنیتی را طی میکردند!در یک مجوز قدیمی شهربانی که به صاحب آن اجازه خرید رادیو طبق شرایط خاصی داده شده! آمده است: به دارنده این برگ آقای فلانی اجازه داده میشود طبق درخواست ثبتشده در دفاتر مربوطه، یک دستگاه رادیو مدل فلان ساخت کارخانه فلان به شماره سریال فلان در منزل خود داشته باشد و آنتن آن را نصب کند! بعد هم نوشته: اگر نامبرده خواست رادیوی خودش را به کس دیگری بفروشد یا منتقل کند باید شهربانی را مطلع کرده و پروانه خودش را هم پس بدهد! و یک سری مقررات دیگر! مجوز امنیتی خرید و فروش رادیوی معمولی برای شهروندان در زمان رضاشاه مسافرت داخلی با ویزای رضاشاهی! شاید امروز کسی نداند که زمان رضاشاه اختناق آنقدر شدید بود که مردم برای سفر به شهرهای دیگر باید از شهربانی محل، اجازه کتبی و بهاصطلاح پاسپورت میگرفتند! عینا مشابه سفر به خارجه! وسط راه هم مانند پستهای بازرسی امروز سپاه پاسداران، در مناطق گلوگاهی پستهایی وجود داشت که اجازه سفر مردم از این شهر به آن شهر را چک میکردند! مقرراتی که تنها با اخراج رضاشاه از ایران، ملغی گردید.روزنامه ایران شماره ۶۶۸۳ در تاریخ ۴مهر ۱۳۲۰ یعنی تقریباً یکماه پس از اخراج رضاشاه از ایران، این آگهی را منتشر کرد:آگهی از طرف اداره کل شهربانی!برای رفاه حال عامه از امروز، گرفتن پروانه مسافرت از طرف اداره کل شهربانی ملغی شده است و مردم میتوانند بدون پروانه در داخل کشور مسافرت نمایند. پاسهای جادهیی اطراف شهر نیز که برای بازرسی پروانه مسافران تأسیس شده بود از امروز برچیده شده. کفیل اداره شهربانی.(منبع: گذشته چراغ راه آینده ص ۶۳) در دیکتاتوری رضاخان، مردم برای سفر به شهرهای دیگر باید از شهربانی محل اجازه کتبی میگرفتند خطای دیکتاتور و هزینه کردن از هستی ایرانو سرانجام رضاشاه را انگلیسها همانطوری که آورده بودند، با یک فرمان ۳خطی هم بردند.رضاشاه در واقع آنجایی مورد غضب انگلستان قرار گرفت که در تعادلقوای جدید جهانی، مرتکب یک اشتباه برآورد سیاسی شد و به سمت هیتلر و فاشیسم رو به رشد آلمان گرایش پیدا کرد. این سیاست نه تنها باعث اخراج تحقیرآمیز خودش از ایران توسط انگلستان شد بلکه باعث اشغال ایران به دست نیروهای متفقین که با فاشیسم هیتلری در جنگ بودند هم شد و یک دوره اشغال، قحطی و سرکوب شدید نصیب مردم ایران کرد.بعد هم تلگراف سفارت انگلیس به رضاشاه در شهریور ۱۳۲۰ است که بسیار آمرانه به قزاقی که تصور میکرد «شاه» است ابلاغ کرد: «اعلیحضرت لطفاً از سلطنت کنارهگیری کرده و تخت را به پسر ارشد و ولیعهد واگذار نمایند. ما نسبت به ولیعهد نظر مساعدی داریم و از سلطنتش حمایت خواهیم کرد. مبادا اعلیحضرت تصور کنند که راهحل دیگری وجود دارد».به این ترتیب رضاشاه رفت و ناگهان بغض مردم باز شد. نگاهی به برخی رروزنامههای تهران در فردای اخراج رضاشاه از ایران سرمقاله اطلاعات، سناتور معلومالحال عباس مسعودی ۲۹شهریور ۱۳۲۰: «میگویم امروز آزاد شدیم... از امروز هر ایرانی میتواند با اطمینان خاطر خانهاش را آباد کند، بازرگان ایرانی میتواند با راحتی به کاسبیاش بپردازد و استاد ایرانی میتواند بیدغدغه به شاگردهایش درس بدهد. از امروز آزادیخواهی گناه نیست»!روزنامه ایران ۳۰شهریور ۱۳۲۰: «ورق برگشت! امروز... نسیم آزادی وزیدن گرفته، حق و عدالت در حیات ما بنای جلوهگری نهاده».روزنامه ایران ۳۱شهریور ۱۳۲۰: «این روزها... به هرجا پا مینهید... از آزادی و دموکراسی حقیقی صحبت میکنند در دلها جشن آزادی برپاست و... به هم شادباش میگویند... اینک میتوانیم آزادانه دردهای خود را به یکدیگر بگوییم... راستی مگر زندگی به جز آزادی چیز دیگری هم هست»؟روزنامه ایران شماره ۶۶۸۱: «این چند روزه خوشوقتی مردم از رسیدن به آزادی و اعاده رژیم حقیقی مشروطه به حدی است که احتیاج به گفتار زیاد در اطراف آن نمیباشد».روزنامه اطلاعات ۳مهر ۱۳۲۰: «آیا این خبر مایه تأسف نیست که پیش از رسیدگی به موضوع جواهرات سلطنتی و... غصب اموال و املاک... و داد(رسی) افراد و حبس و شکنجه مظلومین و خفهکردن بیگناهان در گوشه زندانها در محکمه عدالت... شاه سابق که مملکت را اینطور پریشان و بیچاره ساخته، رهسپار بلاد خارجه شود»؟روزنامه تجدد ۳مهر ۱۳۲۰: «شاه سابق کجا میرود؟ محاکمه مسببین بدبختی کشور چه شد»؟روزنامه ایران ۴دی ۱۳۲۰: «اگر سانسور در ایران برقرار نبود مردم میتوانستند به شاه سابق بگویند:ای شاه! چرا خانه و مزرعه ما را بهزور میگیری؟چرا قانون اساسی کشور را زیرپا میگذاری؟چرا اساس مشروطیت را برهم میزنی؟چرا وزرا را به میل خود میبری و میآوری و زندانی میکنی و میکشی؟چرا مردم بیگناه را به جرم وطنخواهی و ایمان به آزادی... میزنی؟ میبندی؟ و به زندان میافکنی و زجر میدهی و به دیار نیستی میفرستی؟و چنین بود سیمای واقعی «اعلیحضرت رضاشاه کبیر! بنیانگذار ایران نوین!».(گذشته چراغ راه آینده ص ۱۱۸ تا ۱۲۲) بدرقه دیکتاتور با ننگینترین خاطراتش ورای هر بحثی، طبعاً آنچه که رضاشاه نسبت به انقلاب مشروطه کرد و بهویژه کشتاری که از سران انقلاب مشروطهو برجستهترین آزادیخواهان و مخالفان بهعمل آورد، سیاهترین و ننگینترین بخش کتاب زندگی اوست.اما وقتی که رضاخان در جریان اشغال ایران به دست روسها در جنگ جهانی اول، به ژنرال نیکلای باراتف فرمانده ارتش اشغالگر روس در قزوین پیوست، ننگی مرتکب شد که در تاریخ بیسابقه است.و قرار دادن همین صحنه از تابلوی زندگی او در کنار تابلوی کشتار انقلابیون مشروطهخواه ایرانی، هر ناظری را از هر سند و مدرک دیگری درباره شناخت رضاشاه بینیاز میکند.در واقع صحنه تاریخ ایران، نشاندهنده هماوردی قهرمانانی است که برای ایران جان فدا کردند، با قزاق غارتگری که قهرمانان تاریخ ایران را قربانی قدرتطلبی خودش کرد. ۲خیانت ویژه رضاشاه! در واقع رضاشاه ۲بار مانع رشد طبیعی و تکامل طبیعی جامعه ایران شد:یکبار وقتی که انقلاب مشروطه و قهرمانان آن انقلاب بزرگ را سرکوب کرد و از گذار ایران به آزادی و دموکراسی جلوگیری کرد.بار دوم وقتی که با سیاست ضدملی خودش در قطببندیهای جهانی و همراهی با باد جهانی فاشیسم، ایران را دم برق متفقین داد و باعث اشغال ایران و عقب افتادگی مضاعف مملکت شد.
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر