۱۳۹۳ اسفند ۲۰, چهارشنبه

حاشیه های مذاکرات اتمی

 سخن روز
در خبرها آمده بود که ۴۷ سناتور جمهوریخواه، طی نامه ای سرگشاده به علی خامنه ای یادآور شده بودند که هرگونه توافقی بین آمریکا و رژیم آخوندی تا پایان دوره ریاست جمهوری باراک اوباما معتبر خواهد بود.
اصولا در دنیای سیاست و بنا به اصول حاکم بر روابط دیپلماتیک، ارسال چنین نامه ای از سوی قانونگذاران یک کشور به طرف خارجی، «نامتعارف» ارزیابی می شود.
قانون گذاران آمریکایی مسلما بر این اصل واقفند که هرگونه توصیه و یا تهدید و بکارگیری اهرمهای فشار از سوی کنگره آن کشور تنها در رابطه با دولت متبوع خود آنها می تواند از جایگاهی قانونمند، منطقی و معمول در رقابتهای داخلی و سیستم قانونگذاری، برخوردار باشد و تعمیم چنین راهکارهای مرسوم در رقابتهای درون پارلمانی به یک دولت خارجی، نشاندهنده نوعی سردرگمی و بلحاظ وزن و شأن سیاسی بسیار ضعیف و نابجا تعبیر و تفسیر می شود که در تحلیل نهایی با توجه به لمپنیسم حاکم بر تمامی اجزای حاکمیت آخوندی از صدر تا ذیل، خامنه ای آن را مصادره به مطلوب خواهد کرد. این آن چیزی است که از بیان آن هیچگونه واهمه ای نداریم.
اما آنچه که اشتباه بنیادین و غیر قابل بخشش محسوب شده که عواقب شوم آن نه دامن آمریکا بلکه کل جامعه بشری را گرفته و بازهم بیشتر و بیشتر خواهد گرفت، تحلیل دولت اوباما از ماهیت رژیم آخوندی و روابط حاکم بر آن است که بنوعی به نامه نگاری سناتورهای آمریکایی مشروعیت می بخشد.
عمق فاجعه آنجاست که اوباما طی یک موضعگیری در قبال نامه سرگشاده اعضای کنگره آمریکا اعلام می دارد: «این نکته جالبی است که ببینیم شماری از اعضای کنگره می‌خواهند با تندروهای ایران به هدف مشترکی برسند.»
آنچه که جالب توجه بنظر می رسد این است که گویا دولت اوباما در پی آن است که با «کندروها» در ایران به توافقی دست یابد و این مایه رشک و حسادت «تندروها» در ایران شده است و حال اعضای کنگره آمریکا با نامه نگاری خود به خامنه ای، در پی یافتن مخرج مشترکی با «تندروها» هستند.
آنهائيکه طی ۳۶ سال گذشته سیاستگذاریها و عملکردهای رژیم حاکم بر ایران را پیگیری کرده اند بخوبی می دانند که اصولا تقسیم بندی اجزای درونی رژیم آخوندی بر اساس قانونمدیهای حاکم بر روابط کلاسیک و آکادمیک سیاسی همچون آنچه که در دنیای مدرن با آن روبرو هستیم، همچون آنچه که در کشورهایی با نظامهای قانونمد و تفکیک قوای حاکم بر این کشورها جریان دارد، قیاسی مع الفارق بوده و جای تعجب است که چنین کسی می تواند بر کرسی ریاست جمهوری آمریکا تکیه زده و به این اصل بنیادین حاکم بر روابط درونی رژیم ولایت فقیه، «جاهل» باشد.
در یک کلام آنچه که بر جناح های به زعم آقای اوباما «تندرو» و «کندرو»ی درونی رژیم ولایت فقیه حاکم است، نه منافع سازمانی و یا گروهی و طبقاتی معمول در احزاب سیاسی و مواضع و دیدگاههای منطبق بر آن، بلکه منافع باندی و فردی است. بهمین خاطر در درون این رژیم افراد دائم در آمد و شد در بین باندهای مختلف هستند. این واقعیتی ملموس در درون این رژیم است که کارگزاران این رژیم، نیمی از اوقات روز را می توانند «تندرو» و نیمی دیگر نیز «کندرو» باشند!. نماینده مجلس همچون ایرج ندیمی می تواند در مجلس ششم «اصلاح طلب» و در دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد «معاون پارلمانی رئیس جمهور» باشد و با افول «هاله نور» بالای سر او دوباره به موضع و جایگاه قبلی رجعت کند. یا همچون علی اکبر صالحی تبعه عراق روزگاری وزیر امورخارجه احمدی نژاد و سپس رئیس سازمان انرژی اتمی رژیم در دولت روحانی باشد!. این تنها مشتی از نمونه خروار است!!.
اما این جماعت «تندرو» یا «کندرو» نیستند که تعیین کننده سیاست های کلان رژیم از جمله در مذاکرات هسته ای با گروه ۱+۵ هستند. همانگونه که در قانون اساسی این رژیم قرون وسطایی ذکر شده، سیاست گذاری های رژیم توسط ولی فقیه یعنی در شرایط کنونی خامنه ای صورت می گیرد و از قضا با توجه به آنچه که اعلام شده، این خامنه ای است که گفتگوهای هسته ای را اداره و هدایت می کند. بنابراین باید گواهی داد که لااقل ۴۷ سناتور آمریکایی در تحلیل روابط درونی رژیم از شخص اوباما، واقع بین تر و آگاه ترند.
چیزی بنام «تندرو» و «کندرو» در درون این رژیم محلی از اعراب ندارد. این رژیم برای همیشه حساب خود را از «کندرو» های مورد نظر اوباما جدا کرده است، آخرین نمونه آن همین انتخابات درونی مجلس خبرگان بود که حتما آقای اوباما در حسرت ریاست «کندرو» یی بنام رفسنجانی بر آن باقی مانده است اما «خبرگان رهبری» ریاست یک آخوند بیمار که در اندیشه قدمی از قرون وسطی به این سو ننهاده است را بر کاندیدای مطلوب آقای اوباما ترجیح دادند!!. این در واقع اثبات چند باره این حقیقت است که از سال ۱۳۸۸ پس از قتل عام قیام مردم ایران، پرونده «کندرو» های مورد نظر آقای اوباما در این رژیم به بایگانی سپرده شد. تن دادن به روحانی صرفا بمنظور پیش بردن اهدافی است که آقای اوباما امروز به آن گرفتار آمده است که همین قلم چنین پیش بردن چنین شقی را توسط خامنه ای قبل از انتصاب روحانی پیش بینی کرده بود. جدا از اینکه همین «کندروها» آمرین و عاملین دهها هزار اعدام و شکنجه بهترین فرزندان این ملت بودند که نام و نشان آنها در اختیار نهادهای بین المللی ذیربط از جمله ملل متحد گذاشته شده است.
آقای اوباما کافی است نگاهی به عکس یک نفر متمایل به «کندرو» ها که همراه همین مطلب است بیندازد. نگاهی اجمالی به مطالب سایتهای این رژیم رسواگر دیدگاه بغایت انحرافی آقای اوباما در قبال باندهای درونی این رژیم است.
«حجت الاسلام علی یونسی» وزیر سابق اطلاعات دوران خاتمی و دستیار ویژه ریاست جمهوری ایران در امور اقوام و اقلیتهای مذهبی و یکی از همان «کندرو» های مورد نظر آقای اوباما، روز یکشنبه ۸ مارس گفت: «کشور عراق در حوزه نفوذ ایران قرار دارد و دو کشور یا باید باهم بجنگند و یا یکی شوند.»
«حجت الاسلام والمسلمین مهدی طائب» رییس شورای مرکزی قرارگاه عمار شامگاه یکشنبه هفته گذشته در سومین جلسه از سلسله نشست های بصیرتی مدرسه علمیه معصومیه(س) قم می گوید: «اگر لازم باشد مردم باید از نان شبشان بزنند تا یمن و سوریه را حفظ کنیم.». این تنها دو فاکت مشخص از هزاران سند و ادله ای است که رژیم آخوندی ادامه حیاتش را به آنها وابسته ساخته است.
این تازه کمترین «نشانه های بالینی» «بیماری مالخویایی» بنام «نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران» است که فعلا گویا فاقد سلاح هسته ای می باشد!. با تأکید بر آنکه «بی اشتهایی» از «نشانه های بالیني» بارز «بیماری مالخولیا» می باشد.
شاید محمد جواد ظریف بتواند با خنده های دیپلماتیک در برابر ابراز نگرانی جان کری و همکارانش نسبت به چنین ادعاهایی این بی اشتهایی را بنام «بحث های طلبگی» توجیه کند اما مردم ایران و منطقه که ۳۶ سال است که با چنین رژیمی دست و پنجه نرم می کنند، مسلما اولین مطلبی را که خارج از عرف دیپلماتیک در برابر توجیهات «ظریف» بر زبان خواهند آورد، این است: «خر خودتی!!».
می توان کسی را که «ناآگاه» است، آگاه ساخت، اما نمی توان آن را که می داند اما خود را به «جهالت» می زند، درمان کرد. آقای اوباما در تقسیم بندی ما در دسته دوم قرار دارد و لذا تنها می توان خطاب به او و آنهایی که امنیت جهانی را با خطر روز افزون «بنیادگرایی مذهبی» برخاسته از «ولی فقیه» تهران روبرو می سازند، گفت:
گوش اگر گوش تو و ناله اگر ناله ما است/ آنچه البتّه به جائي نرسد فرياد است
J’aime ·  · 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر