۱۳۹۰ بهمن ۲۴, دوشنبه

ابوعطای خامنه ای در خطبه جمعه




وقتی که خانه از پای بست ویران باشد، تعمّد خواجه ولایت امر مسلمین در بند نقش ایوان  و بیان موارد به اصطلاح ضعف و قوت دیکتاتوری فرتوت سی و ساله، خود حکایتی است که به زحمت می تواند چرت پا منبریهای همیشه در صحنه اش! را پاره کند. برای ملتی بزرگ, با سابقه مبارزاتی صد ساله از انقلاب مشروطیت تا کنون ـ که سوگواری سی ساله از ربودن و غصب انقلاب مردمی ضد سلطتنی اش را با مقاومتی خونبار و شگفت انگیز درهمه زمینه های سیاسی و فرهنگی و اجتماعی ادامه داده و با خیزشهای عظیم، عزم بازگشت ناپذیر خود را برای سرنگونی تمام عیار رژیم ولایت فقیه در خیابانهای شهرهای مختلف ایران و بر بام جهان فریاد کرده است ـ سخن پردازیهای خامنه‌ای هیچ واقعیتی را تغییر نمی دهد.
امّا گفته ها و نگفته های او در این  سخنرانی،  منعکس کننده وضعیت بحرانی لاعلاجی است که در چنین مناسبتی می خواهد با آسمان و ریسمان بافتنهای خود، ته مانده انگیزه‌ بسیجی‌ها و لباس شخصی ‌های قداره بندش را حفظ کند، قشر عقب مانده اجتماعی که مستقیماً در معرض توفان بحرانهای رژیم امروز قرار گرفته اند، بحرانهایی که اکنون طیف وسیعی را تشکیل می دهند: از آثار تحریمهای بین المللی ـ که دیگر امروز, برای نخستین بار در سی ساله گذشته,  به صادرات نفت و بانک مرکزی رژیم گرفته ـ تا افشای تروریسم رژیم تا محکومیت مداخلاتش در امور داخلی کشورهای منطقه تا اوضاع اقتصادی داخلی و سرانجام تا بزرگترین بحران سیاسی در رأس رژیم بین خامنه ای و احمدی نژاد... آن هم در سرفصل انتخابات که همواره رژیم را, به خاطر فعّال شدن ناگزیر تضادهای داخلی اش, در شکننده ترین نقطه خود قرار می دهد...
حاکمیت سیاه ولایت فقیه, که برجسته ترین ویژگیش، دیکتاتوری مطلق و سرکوب همه نوع آزادیهای اجتماعی و فردی از روز اول شکل گیریش بوده است، در توفان بنیان کن جنبش عظیم ضددیکتاتوری در خاورمیانه و شمال آفریقا، تصور می کند می تواند، چهره کریه سفّاک و خون آشامش را در زیر نقاب نخ نمای «مردمسالاری اسلامی» بپوشاند و دیکتاتوری مطلقه ولایت فقیه را  برخاسته از اراده مردم جلوه دهد. آن هم از روی استیصال مطلق که بگوید این قیامها علیه دیکتاتوریهاست، ما هم که دیکتاتوری نیستیم, پس «نوبت» ما نیست!
سخن از استقلال و مستقل بودن و عزّت ملی، هم لفّاظی توخالی یی بیش نیست. به گفته بسیاری از مورّخان ومفسّران سیاسی، در دویست سالی که از تشکیل دولت در تاریخ ایران می گذرد، هیچ کدام از حکومتهایی که طی این مدت در ایران بر سر کار بوده اند، به اندازه رژیم آخوندی حاکم از حمایت غرب سود نبرده اند ، این البته بیان دیالکتیکی این حقیقت است که این رژیم با شعارهای ضداستکباری اش! تا کجا منافع استراتژیک غرب را تأمین می کرده است. یک شاخص بسیار بارز آن، رفتار و عملکرد غرب  و حکومتهای متّحد آنها طی سی سال گذشته با اپوزیسیون اصلی رژیم, یعنی مجاهدین خلق و شورای ملی مقاومت ایران است، که البته با هیچ کمک دیگری به این رژیم برای باقی ماندنش تا الآن، قابل مقایسه نیست.
بنابراین اگر دود و دم سخنان خامنه ‌ای را, از جمله درمورد پیشرفتهای علمی و این که تحریمها باعث رشد بیشتر هم می شود، کنار بزنیم آنچه تلاش دارد از طریق این سخنرانی انجام دهد، بیان و رساندن این پیام به مخاطبان اصلی و نیروهای حمایت کننده مزدورش در جامعه است که «هنوز برای رژیم فرصت بقا وجود دارد».
برای این که چنین استدلال دشواری را بتواند قابل هضم کند، دست به دامن تحوّلات منطقه یی شده است، چون در مورد داخل کشور چه می تواند بگوید؟ بگوید رشد اقتصادی داشته ایم؟ در صد بیکاری و فقر پایین آمده؟ گرسنگی و بیخانمانی کاهش یافته؟ وضعیت آموزش و درمان بهبود پیدا کرده؟ بگوید روز به روز وحدت رژیم در درونش بیشتر شده؟ روز به روز آزادیهای اجتماعی و سیاسی گسترش یافته؟
بی جهت نیست که بخش عمده یی از سخنرانی خامنه ای به مصداق «من آنم که رستم بود پهلوان»! به تحوّلات منطقه یی و کشورهایی که در آنها قیامهای مردمی ضددیکتاتوری صورت گرفته و موجب تحوّلات عمده سیاسی شده، اختصاص یافته است. آخوند وقیح, البته, به روی نامبارک خود هم نمی آورد که همین یکسال پیش وقتی تلاش کرد به زبان عربی به زعم خود به جوانان میدان تحریر در مصر و نیز در تونس و کشورهای دیگر رهنمود بدهد که از الگوی به اصطلاح «انقلاب اسلامی» آخوندها، استفاده کنند، با چه جواب و شعارهای شایسته یی از سوی نیروهای انقلاب و جریانهای مردمی در این کشورها رو به رو شد.
باز هم بی دلیل نیست که امسال رژیم, شتابزده و به مناسبت دهه فجر, گردهمایی یی زیر عنوان «کنفرانس جوانان بیداری اسلامی»  در تهران سر هم بندی کرد که بتواند زمینه ساز و نمونه مادی و عینی از ادّعای رژیم باشد. آخوند مستأصل و تو دهنی خورده از مداخلات قبلی خودش. این بار با احتیاط تر و بدون غلطهای اضافیِ دفعه قبل ـ که گویا این جنبشها از سرقت انقلاب مردم ایران توسط این رژیم, الگوبرداری شده است ـ با دجّالگری تمام, تلاش کرد برای خودش از این نمد کلاهی بدوزد. از مصر و تونس و یمن و لیبی شروع کرد و به همانجا هم ختم کرد. او خوب می داند که چه تیغ دو لبه یی را به دست گرفته است. هم می خواهد آن چه را که مطلقاً ربطی به او ندارد, با لفّاظی, به خودش نسبت بدهد و در عین حال به نقطه محوری قیامهای کنونی ـ که داغ ترین و شعله ورترین آنها، قیام قهرمانانه مردم سوریه است ـ نه تنها نزدیک نشود بلکه مطلقاً آن را انکار کند و این همان تناقض بزرگ  گریبانگیر خامنه ای در این تاکتیک شکست خورده اش است.
واقعیت این است که آنچه در کشورهای منطقه خاورمیانه جریان دارد، درست بر خلاف آن شیبی است که او تلاش می کند آن را به سود خود جلوه دهد. او این را پنهان می کند که چگونه حتی جریانهای اخوان المسلمین, از جمله در اردن و سایر کشورها و حتی متّحدان شناخته شده یی که در جریان حماس به طور سنتی داشته، هیچ روی خوشی به او نشان ندادند و در آخرین کنفرانس به اصطلاح «جوانان بیداری اسلامی»  در تهران شرکت نکردند. حتی کسانی که او آنها را اسلامگرا می داند, در هر مناسبتی از خمینی و از مظاهر جریان خمینی تبرّی می جویند. واقعیت این است که از تونس تا مصر و از فلسطین تا سوریه، تحوّلات درست بر عکس آنچه او تلاش می کند وانمودکند، جریان دارد. شیب این تحوّلات برای رژیم عکس است و در نتیجه برای او آب در حال سربالا رفتن است!
نقطه اوج  سخنرانی خامنه ای تهدیدات تروریستی و توخالی اوست که بدون آن دیگر چنته اش خیلی خالی می شد!  و امّا, تنها همنوایی! با این  آواز غوکان،  از  سوی  حسن نصرالله بود که می خواست بگوید  پیام را دریافت کرده است: اگر رژیم آخوندی مورد حمله قرار بگیرد لازم نیست کسی از ما چیزی بخواهد ما خودمان تصمیم می گیریم. یعنی که آماده انجام هستیم و این هم «اوکتاو»!  بالایی بود که ابوعطای خامنه ای  را تکمیل کرد.http://www.hambastegimeli.com/index.php?option=com_content&view=article&id=33704%3A2012-02-11-12-58-56&catid=39%3A2010-03-27-08-25-46&Itemid=56

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر