خبر کسب جائزه اسکار توسط یک فیلم ایرانی واکنش متفاوتی را بین جامعه ایرانیان خارج از کشور برانگیخت. عده ای آن را یک پیروزی برای سینمای ایران بعد از انقلاب ارزیابی کردند و بنوعی آن را دستاوردی برای رژِیم حاکم دانستند. بخشی دیگر از آن بعنوان افتخاری که در وانفسا روزگار سرکوب و فرهنگ ستیزی رژیم مادون ارتجاعی حاضر نصیب جامعه ایرانی شده یاد کردند و اینکه کسب چنین جوائزی باعث سرور و شادی و احیای غرور ملی هموطنانی می شود که حکومت حاضر هیچگونه شادی و نشاط را از آنان بر نمی تابد و جامعه ایرانی را غرق در سرکوب و عزا و ماتم می خواهد. جامعه ای که غرور فردی و اجتماعی در پس سرکوب عریان سیاسی و اجتماعی در آن جائی نداشته و احیای آن همانا معادل با ایستادگی و مقاومت و در نهایت سرنگونی دشمن ایران و ایرانی و پیروزی ملت ایران بر دیو بدسرشت استبداد و خودکامگی و کسب آزادی و رهائی است.
نگارنده از منظر دوم به قضیه می نگرد. بر دوستان علقه های سیاسی نگارنده پوشیده نیست. تاریخا خود را متعلق به مردم و مقاومت ایران دانسته و در این مسیر افتخار همراهی با سرافرازانی را دارد که عصاره تاریخ معاصر مبارزاتی ملت ایران هستند. هدف مقاومت ایران در پس مبارزه با رژیم حاضر چیست؟ جز بازگرداندن شادی و نشاط به جامعه استبداد زده ایران؟ چیزی جز احیای غرور ملی در تمامی آحاد جامعه در مسیر بروز و شکوفائی استعدادهای خدادادی خود؟. براستی مگر مبارزان و مجاهدان ما سرشار از بارقه ی حیات و زندگی نبودند؟ مگر آنها زندگی را دوست نداشتند با تمامی وجود انسانی خود؟ یاد وصیت نامه بسیاری از شهیدان می افتم چه زیبا زندگی را به تصویر کشیدنده اند. همگی آنها بر این امر اتفاق نظر داشته اند که عاشق زندگی هستند اما زندگی شرافتمندانه فارغ از غل و زنجیر و حاکمیت استبداد و بهمین خاطر برای تحقق آرمانهای والای انسانی خود و برای اینکه لبخند غرور بر لبان هموطنانشان غنچه زند جان خود را فدا می کنند. دقیقا از همین زاویه ما از هر عاملی و هر جریانی و یا فردی که بتواند لبخند رضایت و شادی را بر لبان ملتمان جاری سازد با طیب خاطر استقبال می کنیم. به قهرمانی که در عرصه های جهانی مقهور سرکوب رژیم نشده و قهرمانانه نام ایران را پرآوازه می سازند افتخار می کنیم. از اینکه پرچم به اصطلاح جمهوری اسلامی در میادین جهانی بالا می رود هم باکی نداریم چرا که کشورمان تماما امروز غصب شده است. پرچم افتخار آفرین ما همان پرچم سه رنگ شیر خورشید نشان و سرود ملی ما هم همان سرود ای ایران مرز پرگهر می باشد. مگر اسطوره پهلوانی ملت ما یعنی جهان پهلوان تختی در میادین جهانی چگونه افتخار آفرینی می کرد؟. رژیمهای استبدادی تنها گوشه ای از تاریخ را اشغال می کنند آنچه که در تاریخ تداوم یافته و ادامه می یابد طنین نام پرافتخار ایران و ایرانی است که مقهور جنایتکاران و دیکتاتورها نمی شود. آری مرز بین جنبش و ضد جنبش آنجائی است که چنین مدال آوری بخواهد ارزش جایگاه پهلوانی و معنوی کسب شده توسط خود را نزد عمله و اکره استبداد و دیکتاتور ذبح کند و مدال خود را به جنایتکاری همچون احمدی نژاد بسپارد که اینچنین افرادی به لطف آگاهی و درایت ملی تمامی ایرانیان بلحاظ اجتماعی سریعا طرد و منزوی می شوند. تکرار نام چنین افراد انگشت شماری هم در اینجا ملال آور است.
دوستان واقعیت این است که همه نمی توانند مبارز و مجاهد باشند و در صحنه برزمند. اگر اینچنین بود دیگر اسطوره ای وجود نداشت. اسطوره های مبارزاتی تنها به یمن سختی راهی که در زندگی خود طی نموده اند در چنان جایگاه بی بدیلی قرار گرفته اند. توده ها "عوام" و "انسانهای طراز نظام"ی هستند که مقهور شرایط شده اند. تنگناها و مشکلات موجود خلاقیت را از آنها سلب نموده است. فکر می کنند که دیگر کاری از آنها در غلبه بر شرایط موجود ساخته نیست. تنگناها و مشکلات و معضلاتی که دیکتاتور در مسیر راه آنها قرار داده است آنها را اسیر خود ساخته است. این واقعیتی است انکار ناپذیر. دیکتاتور می خواهد آحاد جامعه را منکوب و سرکوب یافته ببیند. هزاران مانع بر سر راه جامعه قرار می دهد تا از پیوند آن با اسطوره های خود جلوگیری کند. از حجاب اجباری و گشتی های عفاف گرفته تا سانسور و نابودی اندیشه و تحقیر نمادهای ملی و مردمی. از زندانی کردن فرهیختگان و فعالان سیاسی - مدنی جامعه تا ایجاد موانع و مشکلات و معضلات اقتصادی تا دامن زدن به تفرق اجتماعی. مبارزان و مجاهدان "خواص" و "انسانهای طراز مکتب"ی هستند که مقهور شرایط سرکوب نشده و فراتر از زمان و مکان اندیشیده و عمل می کنند اما واقعیت این است که چنین اسطوره هائی تنها در صورت کسب اعتماد و همیاری و همکاری و همراهی توده های مردم است که توان به زانو در آوردن دیکتاتور را دارند. دیکتاتور از همین وحشت دارد. از پیوند خوردن توده ها با اسطوره های خود. بهمین خاطر با دستگاه عظیم تبلیغاتی خود بهترین فرزندان خلق را وابسته به اجنبی و ستون پنجم دشمن قلمداد می کند. قلب واقعیت کرده و با بکارگیری ابزار های نوین و قدیم اطلاعاتی و گسیل کردن عمله و اکره و جاسوسان خود و نفوذ دادن آنها در اپوزیسیون سعی در بی اعتبار کردن بزرگترین و اصلی ترین دشمن خود دارد. مسئله فقط فدا کردن خود نیست که این امری است حل شده در وجود تک تک نیروهای مقاومت بلکه غلبه بر تمامی دسائس و خدعه های دشمن است که می تواند اعتماد را به جامعه بازگردانده و زمینه ساز اتحادی شود که اکسیر حیات اجتماعی و احیا و احساس غرور ملی است. در مسیر احیای غرور ملی اسطوره های مبارزاتی و افتخار آفرینان ملی در یک مسیر قرار گرفته و تعریف می شوند. اگر اسطوره های مبارزاتی و در عبارتی همان "خواص" بطور مطلق با جو ستیزی خود و با غلبه بر جبرها و تنگناها سعی در احیای و القای حیات اجتماعی به توده ها و یا همان "عوام" را دارند قهرمانان و آفتخار آفرینان در عرصه های مختلف رقابتهای جهانی بطور نسبی احیا کننده همین غرور و افتخار و شادی و سرور ملی هستند. بهمین خاطر بسیار بجا و استقبال کردنی.
باید آن شعر معروف موسی و شبان را دوباره خواند و آن را در عملکرد خود جاری و ساری ساخت. بگذاریم هرکسی آنگونه که می خواهد با خدای خود نرد عشق ببازد. بگذاریم زمینه همدلی و همراهی فراهم آید. بگذاریم جامعه ایران در پس تمامی ترفندها و دسیسه های دشمن به اتحاد ملی دست یابد و تک تک ما در این مسیر وظیفه داریم که سیاست جذب حداکثری را در پیش گیریم. مقاومت ملت ایران شناسنامه خاص خود را دارد. با وابستگی مخالف است از استبداد بیزار است. احیای غرور ملی را و وحدت تمامی آحاد ملت را احیای حقوق برابر زنان را حقوق ملیتها را تکثر گرائی سیاسی را زمینه سازی برای بروز و شکوفائی استعداد های فردی و اجتماعی در پس آزادی را و... مدنظر دارد. مقاومت ایران با این شناسنامه بحق نماینده اکثریت قاطع ملت ایران است. چرا که آرمانهای ملی این جامعه را نمایندگی می کند. پس تمامی این قهرمانان و این فرهیختگان و سینماگران و نویسندگان و ادیبانی که موفق به کسب جوائز بین المللی می شوند در مسیر آرمانهای مقاومت ایران حرکت می کنند هر چند که با آن پیوندی ارگانیک و تمام عیار نداشته باشند. وظیفه ما است که زمینه ساز این پیوند شویم. آرمانهای مقاومت ایران را به میان جامعه ببریم. آنها را در مسیر پرشکوه آزادی و برابری و اعتلای نام ایران و ایرانی با یکدیگر متحد سازیم و رسالت خود را در مسیر سرنگونی تمام عیار رژیم قرون وسطائی حاضر به تمام و کمال ایفا نمائیم و بدانیم که همه ما در مسیر هدف واحدی گام بر می داریم که استبداد حاکم از آن بیزار است که این همانا ایجاد افتخار و غرور ملی و کسب اعتماد به توانائیهای درونی تک تک آحاد جامعه است. چنین مردمی با چنین اندیشه ای شکست ناپذیرند. پس بر زمستان است که پایان پذیرد و بر بهار است که فرا رسد و بر اهریمن و دیکتاتور است که به پایان سلام کند.