۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه
۱۳۹۰ شهریور ۲۹, سهشنبه
شاهکاری از هادي خرسندي
قلم چرخید و فرمان را گرفتند ....
ورق برگشت و ایران را گرفتند ... (به مناسبت سالگرد گرفتن!)
قلم چرخید و فرمان را گرفتند
ورق برگشت و ایران را گرفتند
ورق برگشت و ایران را گرفتند
به تیتر «شاه رفت ِ» اطلاعات
توجه کرده کیهان را گرفتند
توجه کرده کیهان را گرفتند
چپ و مذهب گره خوردند و شیخان
شبانه جای شاهان را گرفتند
شبانه جای شاهان را گرفتند
همه از حجرهها بیرون خزیدند
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند
به سرعت سقف و ایوان را گرفتند
گرفتند و گرفتن کارشان شد
هرآنچه خواستند آن را گرفتند
هرآنچه خواستند آن را گرفتند
به هر انگیزه و با هر بهانه
مسلمان نامسلمان را گرفتند
مسلمان نامسلمان را گرفتند
به جرم بدحجابی، بد لباسی
زنان را نیز مردان را گرفتند
زنان را نیز مردان را گرفتند
سراغ سفره ها نفتی نیامد
ولیکن در عوض نان را گرفتند
ولیکن در عوض نان را گرفتند
یکی نان خواست بردندش به زندان
از آن بیچاره دندان را گرفتند
از آن بیچاره دندان را گرفتند
یکی آفتابه دزدی گشت افشا
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
به دست آفتابه داشت آن را گرفتند
یکی خان بود از حیث چپاول
دوتا مستخدم خان را گرفتند
دوتا مستخدم خان را گرفتند
فلان ملا مخالف داشت بسیار
مخالفهای ایشان را گرفتند
مخالفهای ایشان را گرفتند
بده مژده به دزدان خزانه
که شاکیهای آنان را گرفتند
که شاکیهای آنان را گرفتند
چو شد در آستان قدس دزدی
گداهای خراسان را گرفتند
گداهای خراسان را گرفتند
به جرم اختلاس شرکت نفت
برادرهای دربان را گرفتند
برادرهای دربان را گرفتند
نمیخواهند چون خر را بگیرند
محبت کرده پالان را گرفتند
محبت کرده پالان را گرفتند
غذا را آشپز چون شور میکرد
سر سفره نمکدان را گرفتند
سر سفره نمکدان را گرفتند
چو آمد سقف مهمانخانه پائین
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به حکم شرع مهمان را گرفتند
به قم از روی توضیحالمسائل
همه اغلاط قرآن را گرفتند
همه اغلاط قرآن را گرفتند
به جرم ارتداد از دین اسلام
دوباره شیخ صنعان را گرفتند
دوباره شیخ صنعان را گرفتند
به این گله دوتا گرگ خودی زد
خدائی شد که چوپان را گرفتند
خدائی شد که چوپان را گرفتند
به ما درد و مرض دادند بسیار
دلیلش اینکه درمان را گرفتند
دلیلش اینکه درمان را گرفتند
مقام رهبری هم شعر میگفت
ز دستش بندتنبان را گرفتند
ز دستش بندتنبان را گرفتند
همه اینها جهنم، این خلایق
برای هر کلام شعر هادی
دو تن قند فریمان را گرفتند
دو تن قند فریمان را گرفتند
۱۳۹۰ شهریور ۲۷, یکشنبه
- گاهي خوردن لگدي از پشت، برداشتن گامي به جلو است.
خورخه لوئيس بورخس
- هميشه حرفي را بزن که بتواني بنويسي، چيزي را بنويس که بتواني امضايش کني وچيزي را امضا کن که بتواني پايش بايستي.
- آنانکه تجربههاي گذشته را به خاطر نميآورند محکوم به تکرار اشتباهند.
- وقتي به چيزي ميرسي بنگر که در ازاي آن از چه گذشتهاي.
- آدمهاي بزرگ شرايط را خلق ميکنند و آدم هاي کوچک از آن تبعيت ميکنند.
- آدمهاي موفق به انديشههايشان عمل ميکنند اما سايرين تنها به سختي انجام آن ميانديشند.
- گاهي خوردن لگدي از پشت، برداشتن گامي به جلو است.
- هرگز به کسي که براي احساس تو ارزش قايل نيست دل نبند.
-هميشه توان اين را داشته باش تا از کسي يا چيزي که آزارت ميدهد به راحتي دل بکني.
- به کساني که خوبي ديگران را بيارزش يا از روي توقع ميدانند، خوبي نکن و اگر خوبي کردي انتظار قدرداني نداشته باش.
- قضاوت خوب محصول تجربه است و از دست دادن ارزش و اعتبار محصول قضاوت بد.
-هرگاه با آدمهاي موفق مشورت کني شريک تفکر روشن آنها خواهي بود.
- وقتي خوشبخت هستي که وجودت آرامش بخش ديگران باشد.
- به خودت بياموز هرکسي ارزش ماندن در قلب تو را ندارد.
-هرگز براي عاشق شدن دنبال باران و بابونه نباش، گاهي در انتهاي خارهاي يک کاکتوس به غنچهاي مي رسي که زندگيت را روشن ميکند.
- هرگاه نتوانستي اشتباهي را ببخشي آن از کوچکي قلب توست، نه بزرگي اشتباه.
-عادت کن هميشه حتي وقتي عصباني هستي عاقبت کار را در نظر بگيري.
- آنقدر به در بسته چشم ندوز تا درهايي را که باز ميشوند، نبيني.
- تملق کار ابلهان است.
- کسي که براي آباداني ميکوشد جهان از او به نيکي ياد مي کند.
- آنکه براي رسيدن به تو از همه کس ميگذرد عاقبت روزي تو را تنها خواهد گذاشت.
- نتيجه گيري سريع در رخدادهاي مهم زندگي از بيخردي است.
-هيچ گاه ابزار رسيدن به خواسته ديگران نشو.
- از قضاوت دست بکش تا آرامش را تجربه کني.
- دوست کسي است که طبق ميل خود انتخابش ميکني .
کم کم یاد خواهی گرفت تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر و یاد میگیری که بوسهها قرارداد نیستند و هدیهها، معنی عهد و پیمان نمیدهند.
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید هم میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد میگیری که خیلی میارزی.
خورخه لوییس بورخس
۱۳۹۰ شهریور ۲۳, چهارشنبه
۱۳۹۰ شهریور ۲۲, سهشنبه
در این بی پناهی پناهم تویی
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
پیام تمنا ز چشمم بخوان
که همراز چشم سیاهم تویی
که خود هم زبان با نگاهم تویی
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
به شب های تارم
شدی غم گسارم
که از رنج فردا نیندیشم
برونم ز هستی
چنانم ز مستی
که دیگر ز دنیا نیندیشم
اگر جمله عالم به هم ریزد از غم
ز طوفان غم ها نیندیشم
ننالم ز دوران که چون مرغ طوفان
ز امواج دریا نیندیشم
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
در این شور و مستی چه غم دارم
ز دنیای هستی چه کم دارم
ز محنت رهاندی وجودم را
به حسرت نشاندی حسودم را
برونم ز هستی
چنانم ز مستی
که دیگر ز دنیا نیندیشم
اگر جمله عالم به هم ریزد از غم
ز طوفان غم ها نیندیشم
ننالم ز دوران که چون مرغ طوفان
ز امواج دریا نیندیشم
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
پیام تمنا ز چشمم بخوان
که همراز چشم سیاهم تویی
که خود هم زبان با نگاهم تویی
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
به شب های تارم
شدی غم گسارم
که از رنج فردا نیندیشم
برونم ز هستی
چنانم ز مستی
که دیگر ز دنیا نیندیشم
اگر جمله عالم به هم ریزد از غم
ز طوفان غم ها نیندیشم
ننالم ز دوران که چون مرغ طوفان
ز امواج دریا نیندیشم
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
در این شور و مستی چه غم دارم
ز دنیای هستی چه کم دارم
ز محنت رهاندی وجودم را
به حسرت نشاندی حسودم را
برونم ز هستی
چنانم ز مستی
که دیگر ز دنیا نیندیشم
اگر جمله عالم به هم ریزد از غم
ز طوفان غم ها نیندیشم
ننالم ز دوران که چون مرغ طوفان
ز امواج دریا نیندیشم
در این بی پناهی پناهم تویی
بر این بی گناهی گواهم تویی
تاکید بر خشونت بی حد و مرز.
بهار عرب، بوی تعفن و گندیدگی دیکتاتورهای سقوط کرده را به مشام دیکتاتورهای هنوز در قدرت و منجمله دیکتاتوری ولایت فقیه رسانده است. حضور سه دهه حکومت جنایت بار جمهوری اسلامی تجربه ای برای مردم منطقه خواهد بود و بر همین منظر برقراری یک حکومت دینی از نوع حکومت ایران در ردیف آرزوهای بر باد رفته رژیم ایران است که خود در مرحله فروپاشی است.
مشاور عالی سرکرده سپاه پاسداران روز یکشنبه 20 شهریور، به خشونت عریان و بی حد و مرز حکومتی تاکید کرد. وی با اشاره به دستاورد جنایتکارانه رژیم در سرکوبی قیامهای خیابانی در دو سال گذشته، در حقیقت به شکنجه، زندان و سر به نیست کردن هر آن کس که در مقابل رژیم ایستاد، اعتراف می کند. محمد حسین صفار هرندی، مشاور عالی سرکرده سپاه پاسداران می گوید:«فتنه گران دیگر جرات حضور خیابانی ندارند». گفته تهدید آمیز این چهره پلید رژیم، نشاندهنده وحشت از حضور مردم در خیابانها است. ادعای این مشاور سپاه در حالی مطرح می شود که مردم در ارومیه و تبریز شجاعانه به خیابان آمدند. تحولات و رویدادهای کشورهای عربی با ویژه گی حضور خیابانی این وحشت را دوچندان می کند.
پاسدار صفار هرندی وقتی در بررسی رویدادها به سوریه می رسد همه ادعاهای پیش گفته اش را بر باد می دهد و قیام دلیرانه مردم سوریه را «نتیجه دخالت آشکار اسرائیل و برخی از دولتهای منطقه» اعلام می کند.................................زینت میرهاشمی
مشاور عالی سرکرده سپاه پاسداران روز یکشنبه 20 شهریور، به خشونت عریان و بی حد و مرز حکومتی تاکید کرد. وی با اشاره به دستاورد جنایتکارانه رژیم در سرکوبی قیامهای خیابانی در دو سال گذشته، در حقیقت به شکنجه، زندان و سر به نیست کردن هر آن کس که در مقابل رژیم ایستاد، اعتراف می کند. محمد حسین صفار هرندی، مشاور عالی سرکرده سپاه پاسداران می گوید:«فتنه گران دیگر جرات حضور خیابانی ندارند». گفته تهدید آمیز این چهره پلید رژیم، نشاندهنده وحشت از حضور مردم در خیابانها است. ادعای این مشاور سپاه در حالی مطرح می شود که مردم در ارومیه و تبریز شجاعانه به خیابان آمدند. تحولات و رویدادهای کشورهای عربی با ویژه گی حضور خیابانی این وحشت را دوچندان می کند.
پاسدار صفار هرندی وقتی در بررسی رویدادها به سوریه می رسد همه ادعاهای پیش گفته اش را بر باد می دهد و قیام دلیرانه مردم سوریه را «نتیجه دخالت آشکار اسرائیل و برخی از دولتهای منطقه» اعلام می کند.................................زینت میرهاشمی
مشهورترین عکس دنیای فیزیک
پنجمین کنفرانس سالوی که در اکتبر 1927 / مهر 1306 در بروکسل بلژیک برگزار شد، میزبان بزرگترین فیزیکدانان آن روزگار بود و عکس دستهجمعی این گروه، مشهورترین عکس دنیای فیزیک لقب گرفته است.
موسسه بینالمللی فیزیک و شیمی سالوی (Solvay) در سال 1912 در بروکسل بلژیک و پس از برگزاری نخستین کنفرانس بینالمللی سالوی در 1911 تاسیس شد. این موسسه در نیمه اول قرن بیستم بسیار مشهور بود و کنفرانسهای بینالمللی آن که هر چند سال یکبار برگزار میشد، شاهد دستاوردهای بسیار بزرگی بود.
مشهورترین این کنفرانسها، پنجمین کنفرانس سالوی بود که در اکتبر 1927 / مهر 1306 با موضوع الکترونها و پروتونها برگزار شد. از 29 نفر فیزیکدان حاضر در کنفرانس، 17 نفر برنده جایزه نوبل شده بودند (یا در سالهای بعد از کنفرانس برنده این جایزه شدند). موضوع این کنفرانس، بحث و بررسی در مورد نظریه کوانتومی بود که بهتازگی ارایه شده بود و اصل عدمقطعیت هایزنبرگ به موضوع بحث داغ بین آلبرت اینشتین و نیلز بوهر تبدیل شده بود. اینشتین میگفت «خدا تاس نمیاندازد» و نیلز بوهر جواب میداد: «بس کن! به خدا نگو که چهکار کند».
حاضران در عکس، از راست به چپ
ردیف سوم (ایستاده): لئون بریلوئین - رالف فاولر - ورنر هایزنبرگ (نوبل فیزیک 1932) - ولفگانگ پائولی (نوبل فیزیک 1945) - ژولز امیل ورشافلت - اروین شرودینگر (نوبل فیزیک 1933)- تئوفیل دیداندر-ادوارد هرزن - پل اهرنفست- امیل هنریوت- آگوست پیکارد
ردیف دوم: نیلز بوهر (نوبل فیزیک 1922) - مکس بورن (نوبل فیزیک 1954) - لوییس دیبروگلی (نوبل فیزیک 1929) - آرتور کامپتون (نوبل فیزیک 1927) - پل دیراک (نوبل فیزیک 1933) - هنریک کرامرز - ویلیام براگ (نوبل فیزیک 1915) - مارتین نادسن - پیتر دبیه (نوبل شیمی 1936)
ردیف اول: اوون ریچاردسون (نوبل فیزیک 1928) - چارلز ویلسون (نوبل فیزیک 1927) - چارلز گویه - پل لانگهوین - آلبرت اینشتین (نوبل فیزیک 1921) - هنریک لورنتز (نوبل فیزیک 1902) - ماری کوری (نوبل فیزیک 1903 و نوبل شیمی 1911) - مکس پلانک (نوبل فیزیک 1918) - اروینگ لنگمویر (نوبل شیمی 1932)
موسسه بینالمللی فیزیک و شیمی سالوی (Solvay) در سال 1912 در بروکسل بلژیک و پس از برگزاری نخستین کنفرانس بینالمللی سالوی در 1911 تاسیس شد. این موسسه در نیمه اول قرن بیستم بسیار مشهور بود و کنفرانسهای بینالمللی آن که هر چند سال یکبار برگزار میشد، شاهد دستاوردهای بسیار بزرگی بود.
مشهورترین این کنفرانسها، پنجمین کنفرانس سالوی بود که در اکتبر 1927 / مهر 1306 با موضوع الکترونها و پروتونها برگزار شد. از 29 نفر فیزیکدان حاضر در کنفرانس، 17 نفر برنده جایزه نوبل شده بودند (یا در سالهای بعد از کنفرانس برنده این جایزه شدند). موضوع این کنفرانس، بحث و بررسی در مورد نظریه کوانتومی بود که بهتازگی ارایه شده بود و اصل عدمقطعیت هایزنبرگ به موضوع بحث داغ بین آلبرت اینشتین و نیلز بوهر تبدیل شده بود. اینشتین میگفت «خدا تاس نمیاندازد» و نیلز بوهر جواب میداد: «بس کن! به خدا نگو که چهکار کند».
حاضران در عکس، از راست به چپ
ردیف سوم (ایستاده): لئون بریلوئین - رالف فاولر - ورنر هایزنبرگ (نوبل فیزیک 1932) - ولفگانگ پائولی (نوبل فیزیک 1945) - ژولز امیل ورشافلت - اروین شرودینگر (نوبل فیزیک 1933)- تئوفیل دیداندر-ادوارد هرزن - پل اهرنفست- امیل هنریوت- آگوست پیکارد
ردیف دوم: نیلز بوهر (نوبل فیزیک 1922) - مکس بورن (نوبل فیزیک 1954) - لوییس دیبروگلی (نوبل فیزیک 1929) - آرتور کامپتون (نوبل فیزیک 1927) - پل دیراک (نوبل فیزیک 1933) - هنریک کرامرز - ویلیام براگ (نوبل فیزیک 1915) - مارتین نادسن - پیتر دبیه (نوبل شیمی 1936)
ردیف اول: اوون ریچاردسون (نوبل فیزیک 1928) - چارلز ویلسون (نوبل فیزیک 1927) - چارلز گویه - پل لانگهوین - آلبرت اینشتین (نوبل فیزیک 1921) - هنریک لورنتز (نوبل فیزیک 1902) - ماری کوری (نوبل فیزیک 1903 و نوبل شیمی 1911) - مکس پلانک (نوبل فیزیک 1918) - اروینگ لنگمویر (نوبل شیمی 1932)
۱۳۹۰ شهریور ۱۷, پنجشنبه
من هنوز یک انسانم!
اگر به خانهی من آمدی
برایم مداد بیاور مداد سیاه
میخواهم روی چهرهام خط بکشم
تا به جرم زیبایی در قفس نیفتم
یک ضربدر هم روی قلبم تا به هوس هم نیفتم!
یک مداد پاک کن بده برای محو لبها
نمیخواهم کسی به هوای سرخیشان، سیاهم کند!
یک بیلچه، تا تمام غرایز زنانه را از ریشه درآورم
شخم بزنم وجودم را ...
بدون اینها راحتتر به بهشت میروم گویا!
یک تیغ بده، موهایم را از ته بتراشم،
سرم هوایی بخورد
و بیواسطه روسری کمی بیاندیشم!
نخ و سوزن هم بده، برای زبانم میخواهم ...
بدوزمش به سق...
اینگونه فریادم بی صداتر است!
قیچی یادت نرود،
میخواهم هر روز اندیشه هایم را سانسور کنم!
پودر رختشویی هم لازم دارم برای شستشوی مغزی!
مغزم را که شستم، پهن کنم روی بند
تا آرمانهایم را باد با خود ببرد به
آنجایی که عرب نی انداخت.
میدانی که؟ باید واقع بین بود!
صدا خفه کن هم اگر گیر آوردی بگیر!
میخواهم وقتی به جرم عشق و انتخاب،
برچسب فاحشه میزنندم بغضم را در گلو خفه کنم!
یک کپی از هویتم را هم میخواهم
برای وقتی که خواهران و برادران دینی به قصد ارشاد،
فحش و تحقیر تقدیمم میکنند، بیاد بیاورم که کیستم!
ترا به خدا ...
اگر جایی دیدی حقی میفروختند؛ برایم بخر...
تا در غذا بریزم.
ترجیح میدهم خودم قبل از دیگران حقم را بخورم!
سر آخر اگر پولی برایت ماند؛
برایم یک پلاکارد بخر به شکل گردنبند؛
بیاویزم به گردنم...
و رویش با حروف درشت بنویسم:
من یک انسانم!
من هنوز یک انسانم!
من هر روز یک انسانم!
۱۳۹۰ شهریور ۱۵, سهشنبه
در اواخر عمرش اقوام شانه چی ایشان را در سرای سالمندان گذاشتند (تمامی فرزندانش اعدام شده بودند )
|
۱۳۹۰ شهریور ۱۴, دوشنبه
مردی کە در تصویر میبینید
مردی کە در تصویر میبینید "محمد پیرداود" است، کسی کە همین دیروز در منطقە "حاجی عمران" پسر ١٥ سالە خود را بر اثر توپبارانهای جمهوری اسلامی از دست داد، پسر دیگر او در غیاب حقوق بشر اعتراض کوچکش را بە این ترتیب کە می بینید نشان میدهد.
نوشتە روی پلاکارد: کشتار و بی حقی را متوقف کنید!
.............................. .............................
ئەو پیاوەی لە ناو ئەو وێنەیەدا دەیبینن "محەممەد پیرداود"ە کە دوێنێ کۆماری ئیسلامی کورە ١٥ ساڵانەکەی لێ ئەستاند، کوڕە بچوکترەکەی لە نەبونی ماف و مرۆڤایەتیدا بەو شێوەیە نارەزایەتیە بچوکەکەی خۆی پێشان دەدا.
۱۳۹۰ شهریور ۱۳, یکشنبه
بهمناسبت سالروز تولد سازمان مجاهدین خلق ایران،
سالگرد تاسیس سازمان مجاهدین خلق ایران |
درود و صددرود بر بنیانگذار کبیر مجاهدین محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان؛آنان که سنگبنای آرمانی، ملی و عقیدتی این میراث عظیم و تاریخی را با قدم صدق خود پیریزی کردند و با خون پاکشان آبیاری نمودند.
و سلام و صدسلام، بر راهبران انقلاب و آزادی، مسعود و مریم، که امانت بزرگ بنیانگذاران و میراث بیبدیل تاریخ ایران، سازمان مجاهدین خلق را در دامان مهر و رأفت خود پرورش دادند، از گزندهای زمانه حراست کردند و در دل توفانها و نشیبوفرازهای روزگار، هدایتش نمودند و ماندگاری ابدیش را تضمین کردند.
در آنسالها، بنیانگذاران سازمان نهفقط بنبست مبارزه در برابر دیکتاتوری پیشین را گشودند، بلکه با الهام از سرچشمههای اصیل توحید و ایدئولوژی رهاییبخش اسلام، سازمانی انقلابی را پایهریزی کردند که آنتیتز تاریخی ارتجاع مذهبی در ایران است و بزرگترین سد آرمانی و سیاسی در برابر آن میباشد.
سازمانی مردمگرا، دموکراتیک و پیشرو و منطبق با خصوصیات ویژه جامعه ایران که در سیاهترین ادوار تاریخ ایران، یعنی در دوران سلطه استبداد دینی، جدیترین همآورد حاکمیت آخوندی است و پاسخ کارساز و آیندهدار در برابر بنیادگرایی و تروریسم صادراتی آن بهشمار میرود.
سازمانی که شالوده آرمانی و سیاسی آن از دل تاریخ و فرهنگ ایران برخاسته و بههمیندلیل، همچون بذری اصیل و رویان، بر دل جامعه و نسلهای آینده نشسته و جنگلی سرسبز و انبوه از مجاهدان آزادیستان را در سراسر خاک پهناور ایران پدید آورده و شگفتی و شعف تاریخ معاصر میهنمان را برانگیخته است.
ذلک مثلهم فیالتورات ومثلهم فیالانجیل کزرع اخرج شطئه فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع. (سوره فتح آیه 29)
اینچنین است مثل آنها در تورات و مثل آنها در انجیل، همچون کشتزاری که شاخسارانش روییده و بر ساقههایش استوارشده و حیرت کشتکاران را برانگیخته است.
و سلام و صدسلام، بر راهبران انقلاب و آزادی، مسعود و مریم، که امانت بزرگ بنیانگذاران و میراث بیبدیل تاریخ ایران، سازمان مجاهدین خلق را در دامان مهر و رأفت خود پرورش دادند، از گزندهای زمانه حراست کردند و در دل توفانها و نشیبوفرازهای روزگار، هدایتش نمودند و ماندگاری ابدیش را تضمین کردند.
در آنسالها، بنیانگذاران سازمان نهفقط بنبست مبارزه در برابر دیکتاتوری پیشین را گشودند، بلکه با الهام از سرچشمههای اصیل توحید و ایدئولوژی رهاییبخش اسلام، سازمانی انقلابی را پایهریزی کردند که آنتیتز تاریخی ارتجاع مذهبی در ایران است و بزرگترین سد آرمانی و سیاسی در برابر آن میباشد.
سازمانی مردمگرا، دموکراتیک و پیشرو و منطبق با خصوصیات ویژه جامعه ایران که در سیاهترین ادوار تاریخ ایران، یعنی در دوران سلطه استبداد دینی، جدیترین همآورد حاکمیت آخوندی است و پاسخ کارساز و آیندهدار در برابر بنیادگرایی و تروریسم صادراتی آن بهشمار میرود.
سازمانی که شالوده آرمانی و سیاسی آن از دل تاریخ و فرهنگ ایران برخاسته و بههمیندلیل، همچون بذری اصیل و رویان، بر دل جامعه و نسلهای آینده نشسته و جنگلی سرسبز و انبوه از مجاهدان آزادیستان را در سراسر خاک پهناور ایران پدید آورده و شگفتی و شعف تاریخ معاصر میهنمان را برانگیخته است.
ذلک مثلهم فیالتورات ومثلهم فیالانجیل کزرع اخرج شطئه فاستغلظ فاستوی علی سوقه یعجب الزراع. (سوره فتح آیه 29)
اینچنین است مثل آنها در تورات و مثل آنها در انجیل، همچون کشتزاری که شاخسارانش روییده و بر ساقههایش استوارشده و حیرت کشتکاران را برانگیخته است.
بهمناسبت سالروز تولد سازمان مجاهدین خلق ایران، در زیر مرور کوتاهی به مهمترین سرفصلهای سازمان میکنیم:
مـروری کـوتـاه بـرسرفصلهای تـاریخـچه سـازمـان مجـاهـدیـن خـلق ایـران
سازمان مجاهدین خلق ایران در نیمه شهریورماه سال ۱۳۴۴ توسط محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان تأسیس شد. بنیانگذاران مجاهدین پساز جمعبندی مبارزات گذشته مردم ایران به این نتیجه رسیدند که علت اصلی شکستهای آنها در اثر فقدان رهبری ذیصلاح و اتخاذ شیوههای نامناسب مبارزه بوده است. این مبارزات بهطور عمده فاقد سازماندهی و تشکیلات انقلابی، استراتژی علمی و ایدئولوژی مشخص بوده و در سطح رهبری از عناصر حرفهیی برخوردار نبوده است. بنیانگذاران سازمان پساز این جمعبندی به ضرورت مبارزه مسلحانه در آن مرحله ، بهعنوان شکل محوری مبارزه، تأکید کردند و بر اساس این یافتهها و تجارب، سازمان مجاهدین خلق ایران را بنیان نهادند.
بنیانگذاران در اولین مرحله به این نتیجه رسیدند که برای تداوم و ماندگاری سازمان نیاز است کادرهای همهجانبه برای رهبری آینده و تدوین استراتژی سازمان تربیت شوند. فعالیت سازمانی بنیانگذاران از شهریور۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ صرف تأمین این دو وظیفه مهم و تاریخی شد. تدوین استراتژی سازمان از اواخر سال۱۳۴۷ آغاز شد. 16نفر از کادرهای مسئول سازمان، بهمدت 8ماه، در گروههای 4 یا 5نفره به مطالعه و بحث پیرامون مسائل استراتژیک پرداختند و پساز 8ماه تلاش شبانهروزی، استراتژی سازمان حول وضعیت اقتصادی-ـاجتماعی جامعه، وضعیت نیروهای اجتماعی، شکل صحیح مبارزه و مراحل استراتژیک، تدوین شد.
بنیانگذاران در اولین مرحله به این نتیجه رسیدند که برای تداوم و ماندگاری سازمان نیاز است کادرهای همهجانبه برای رهبری آینده و تدوین استراتژی سازمان تربیت شوند. فعالیت سازمانی بنیانگذاران از شهریور۱۳۴۴ تا ۱۳۴۸ صرف تأمین این دو وظیفه مهم و تاریخی شد. تدوین استراتژی سازمان از اواخر سال۱۳۴۷ آغاز شد. 16نفر از کادرهای مسئول سازمان، بهمدت 8ماه، در گروههای 4 یا 5نفره به مطالعه و بحث پیرامون مسائل استراتژیک پرداختند و پساز 8ماه تلاش شبانهروزی، استراتژی سازمان حول وضعیت اقتصادی-ـاجتماعی جامعه، وضعیت نیروهای اجتماعی، شکل صحیح مبارزه و مراحل استراتژیک، تدوین شد.
ورود به مرحله عملی
بعداز اتمام بحثهای استراتژی، ضرورت پیادهکردن این استراتژی در عمل پیش آمد. در زمستان سال 48، اولین تماس سازمان با یکی از مسئولین الفتح برقرار شد. هدف از این تماس استفاده از تجربههای سیاسی و نظامی انقلاب فلسطین بود.
در شهریورماه ۱۳۵۰، ساواک شاه که در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله، درصدد ضربهزدن به نیروهای مبارز بود تا بتواند این جشنها را با حضور مهمانان خارجی بدون دردسر برگزار کند، توانست ازطریق خیانت شاهمراد دلفانی ـ فردی که برای تهیه سلاح در ارتباط با ناصر صادق از اعضای سازمان قرار گرفته ولی خودش را به ساواک فروخته بودـ هجوم گستردهیی را به سازمان و دیگر نیروهای مبارز انجام دهد. بهاینترتیب بعداز ماهها شناسایی، موج دستگیری مسئولان و کادرهای سازمان از شب اول شهریور آغاز شد. بهدنبال این ضربه و دستگیریهای متعاقب آن، بیش از 80 تا 90درصد اعضای سازمان ازجمله تمام مرکزیت آن، دستگیر و روانه شکنجهگاههای رژیم شاه شدند.
دیکتاتوری وابسته شاه برآن بود تا بنیانگذاران را به هر طریقی اعدام کند و سازمان مجاهدین را هم نابود سازد، بههمیندلیل به محمد حنیفنژاد، پیشنهاد کرد که اگر یکی از سه شرط زیر را بپذیرد و رسماًً اعلام کند، از اعدام آنها درخواهد گذشت.
در شهریورماه ۱۳۵۰، ساواک شاه که در آستانه برگزاری جشنهای ۲۵۰۰ساله، درصدد ضربهزدن به نیروهای مبارز بود تا بتواند این جشنها را با حضور مهمانان خارجی بدون دردسر برگزار کند، توانست ازطریق خیانت شاهمراد دلفانی ـ فردی که برای تهیه سلاح در ارتباط با ناصر صادق از اعضای سازمان قرار گرفته ولی خودش را به ساواک فروخته بودـ هجوم گستردهیی را به سازمان و دیگر نیروهای مبارز انجام دهد. بهاینترتیب بعداز ماهها شناسایی، موج دستگیری مسئولان و کادرهای سازمان از شب اول شهریور آغاز شد. بهدنبال این ضربه و دستگیریهای متعاقب آن، بیش از 80 تا 90درصد اعضای سازمان ازجمله تمام مرکزیت آن، دستگیر و روانه شکنجهگاههای رژیم شاه شدند.
دیکتاتوری وابسته شاه برآن بود تا بنیانگذاران را به هر طریقی اعدام کند و سازمان مجاهدین را هم نابود سازد، بههمیندلیل به محمد حنیفنژاد، پیشنهاد کرد که اگر یکی از سه شرط زیر را بپذیرد و رسماًً اعلام کند، از اعدام آنها درخواهد گذشت.
این سه شرط عبارت بودند از:
یا رسماًً اعلام کند که دیگر مبارزه مسلحانه را قبول ندارد،
یا اعلام کند که مجاهدین وابسته بهعراق هستند،
و یا علیه نیروهای مارکسیست موضع بگیرد.
یا رسماًً اعلام کند که دیگر مبارزه مسلحانه را قبول ندارد،
یا اعلام کند که مجاهدین وابسته بهعراق هستند،
و یا علیه نیروهای مارکسیست موضع بگیرد.
اما بنیانگذار کبیر سازمان معتقد بود که تنها یک چیز حیات و دوام انقلابی مجاهدین را تضمین میکند و آنهم وفاداری و ایستادن بر سر اصولی است که سازمان بر اساس آن بنا شده ولو اینکه بهای آن خون بنیانگذاران سازمان باشد.
رژیم جنایتکار شاه در تاریخ 31فروردین ۱۳۵۱ تعدادی از اعضای مرکزیت و در تاریخ 4خرداد همان سال بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق را به جوخههای اعدام سپرد و بهاینترتیب ننگ و لعنت ابدی را نصیب خود کرد.
و چنین بود که بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران با نثار خون پاک خود حقانیت و آیندهداری شجره طیبه مجاهد خلق را تضمین کردند و ارزشی والا و بینظیر درمیان جنبشهای مترقی و انقلابی معاصر خلق کردند. آنان مرزبندی صوری و بیمحتوای «باخدا و بیخدا» را باطل دانستند و با اعلام این حقیقت که در حیطه اقتصادی ـ اجتماعی، مرز اساسی از میان استثمارکننده و استثمارشونده میگذرد، بنیاد ارتجاع و دینفروشی تحت نام اسلام را درهمکوبیدند و چهره اسلام انقلابی را بر تارک ایدئولوژیهای موجود تثبیت کردند.
اولین شهید سازمان مجاهدین احمدرضایی بود که در 11بهمن سال ۱۳۵۰، طی یک نبرد قهرمانانه با انبوه مزدوران ساواک، که منجر به کشته و زخمیشدن تعدادی از بازجویان و شکنجهگران شاه شد، بهشهادت رسید. اولین شهید زن سازمان نیز مجاهد قهرمان فاطمه امینی بود که پساز تحمل شکنجههای قرونوسطایی دژخیمان شاه، در روز 25مرداد 54، بهشهادت رسید.
رژیم جنایتکار شاه در تاریخ 31فروردین ۱۳۵۱ تعدادی از اعضای مرکزیت و در تاریخ 4خرداد همان سال بنیانگذاران سازمان مجاهدین خلق را به جوخههای اعدام سپرد و بهاینترتیب ننگ و لعنت ابدی را نصیب خود کرد.
و چنین بود که بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان مجاهدین خلق ایران با نثار خون پاک خود حقانیت و آیندهداری شجره طیبه مجاهد خلق را تضمین کردند و ارزشی والا و بینظیر درمیان جنبشهای مترقی و انقلابی معاصر خلق کردند. آنان مرزبندی صوری و بیمحتوای «باخدا و بیخدا» را باطل دانستند و با اعلام این حقیقت که در حیطه اقتصادی ـ اجتماعی، مرز اساسی از میان استثمارکننده و استثمارشونده میگذرد، بنیاد ارتجاع و دینفروشی تحت نام اسلام را درهمکوبیدند و چهره اسلام انقلابی را بر تارک ایدئولوژیهای موجود تثبیت کردند.
اولین شهید سازمان مجاهدین احمدرضایی بود که در 11بهمن سال ۱۳۵۰، طی یک نبرد قهرمانانه با انبوه مزدوران ساواک، که منجر به کشته و زخمیشدن تعدادی از بازجویان و شکنجهگران شاه شد، بهشهادت رسید. اولین شهید زن سازمان نیز مجاهد قهرمان فاطمه امینی بود که پساز تحمل شکنجههای قرونوسطایی دژخیمان شاه، در روز 25مرداد 54، بهشهادت رسید.
ضربه خیانتبار اپورتونیستهای چپنما
یکی از فرازهای تاریخی سازمان مجاهدین خلق ایران، ضربه خیانتبار اپورتونیستهای چپنما بر پیکر سازمان بود.
در مهرماه سال 54، درمیان بهت و حیرت کلیه نیروهای انقلابی ایران، اپورتونیستهای چپنما، که با سوءاستفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان و اسارت مسعود رجوی ـتنها بازمانده مرکزیتـ بر سازمان مسلط شده بودند، طی یک کودتای خائنانه و جنایتبار زیرعنوان مارکسیسم، موجودیت تشکیلاتیـ ایدئولوژیک و موقعیت سیاسیـ اجتماعی مجاهدین را در معرض نابودی قرار دادند. درجریان این ضربه خیانتبار، اپورتونیستها با غصب نام و آرم و تشکیلات و تمامی امکانات مجاهدین و ارتکاب انواع جرایم وجنایتهای ضد انقلابی علیه اعضای سازمان، مواضع خود را تحت نام و عنوان سازمان مجاهدین اعمال و تحمیل کردند. آنها چندتن از کادرهای سازمان مجاهدین خلق ایران، ازجمله مجید شریف واقفی، عضو مرکزیت سازمان را ناجوانمردانه ترور کرده و بهقتل رساندند.
مجاهدین خلق ایران در برابر این ضربه خائنانه اپورتونیستی، به چپ و راست نیفتاده و مسعود رجوی، که بعداز شهادت بنیانگذاران، رهبری سازمان را در زندان بهعهده داشت، مواضع سازمان در برابر این جریان خائنانه اپورتونیستی را، طی 12ماده در پاییز 55، مدون کرد و سپس در دسترس اعضای سازمان قرار داد.
بهاینترتیب سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از سرفصلهای حساس و تاریخی خود را بهیمن هوشیاری رهبریش پشت سرگذاشت و در30 دیماه ۱۳۵۷، با آزادی مسعود رجوی و موسی خیابانی از زندان، تشکیلات و کادرهای سازمان در انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران شرکت کردند.
مجاهدین پساز رویکارآمدن خمینی دجال، همچنان بر آرمانهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه مردم ایران پای فشردند و در تاریخ 4اسفند ۱۳۵۷ با مخاطب قراردادن دولت بازرگان، که ارگان رسمی رژیم بود، در قبال این رژیم اعلام موضع کردند.
اما خمینی خونآشام، که رهبری انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران را بهناحق ربوده بود، پساز استقرار حاکمیتش به قلعوقمع آزادیها پرداخت که از سرکوب زنان شروع شد و با سرکوب و تهاجم به مراکز سازمان مجاهدین و سپس دیگر نیروهای مترقی و همچنین احزاب و جریانهای وابسته به اقلیتهای قومی و مذهبی سراسر ایران، سرکوب را گسترش داد و آتش جنگ را در کردستان، گنبد، خوزستان، تهران و سایر شهرهای کشور برافروخت.
مجاهدین در این هنگام به کار سیاسی روشنگرانه در سراسر کشور پرداخته و با تشکیل کلاسها و جلسات آموزشی، برگزاری میتینگها و تظاهرات و شرکت در مبارزات انتخاباتی، در عرض دو سال به بزرگترین نیروی سازمانیافته تاریخ ایران تبدیل شدند بهطوریکه در سراسر ایران دفتر و مرکز داشته و تیراژ روزنامهشان ـ «مجاهد» ـ به مرز 600هزار نسخه رسید.
در مهرماه سال 54، درمیان بهت و حیرت کلیه نیروهای انقلابی ایران، اپورتونیستهای چپنما، که با سوءاستفاده از شهادت بنیانگذاران و اعضای مرکزیت سازمان و اسارت مسعود رجوی ـتنها بازمانده مرکزیتـ بر سازمان مسلط شده بودند، طی یک کودتای خائنانه و جنایتبار زیرعنوان مارکسیسم، موجودیت تشکیلاتیـ ایدئولوژیک و موقعیت سیاسیـ اجتماعی مجاهدین را در معرض نابودی قرار دادند. درجریان این ضربه خیانتبار، اپورتونیستها با غصب نام و آرم و تشکیلات و تمامی امکانات مجاهدین و ارتکاب انواع جرایم وجنایتهای ضد انقلابی علیه اعضای سازمان، مواضع خود را تحت نام و عنوان سازمان مجاهدین اعمال و تحمیل کردند. آنها چندتن از کادرهای سازمان مجاهدین خلق ایران، ازجمله مجید شریف واقفی، عضو مرکزیت سازمان را ناجوانمردانه ترور کرده و بهقتل رساندند.
مجاهدین خلق ایران در برابر این ضربه خائنانه اپورتونیستی، به چپ و راست نیفتاده و مسعود رجوی، که بعداز شهادت بنیانگذاران، رهبری سازمان را در زندان بهعهده داشت، مواضع سازمان در برابر این جریان خائنانه اپورتونیستی را، طی 12ماده در پاییز 55، مدون کرد و سپس در دسترس اعضای سازمان قرار داد.
بهاینترتیب سازمان مجاهدین خلق ایران یکی از سرفصلهای حساس و تاریخی خود را بهیمن هوشیاری رهبریش پشت سرگذاشت و در30 دیماه ۱۳۵۷، با آزادی مسعود رجوی و موسی خیابانی از زندان، تشکیلات و کادرهای سازمان در انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران شرکت کردند.
مجاهدین پساز رویکارآمدن خمینی دجال، همچنان بر آرمانهای آزادیخواهانه و استقلالطلبانه مردم ایران پای فشردند و در تاریخ 4اسفند ۱۳۵۷ با مخاطب قراردادن دولت بازرگان، که ارگان رسمی رژیم بود، در قبال این رژیم اعلام موضع کردند.
اما خمینی خونآشام، که رهبری انقلاب ضدسلطنتی مردم ایران را بهناحق ربوده بود، پساز استقرار حاکمیتش به قلعوقمع آزادیها پرداخت که از سرکوب زنان شروع شد و با سرکوب و تهاجم به مراکز سازمان مجاهدین و سپس دیگر نیروهای مترقی و همچنین احزاب و جریانهای وابسته به اقلیتهای قومی و مذهبی سراسر ایران، سرکوب را گسترش داد و آتش جنگ را در کردستان، گنبد، خوزستان، تهران و سایر شهرهای کشور برافروخت.
مجاهدین در این هنگام به کار سیاسی روشنگرانه در سراسر کشور پرداخته و با تشکیل کلاسها و جلسات آموزشی، برگزاری میتینگها و تظاهرات و شرکت در مبارزات انتخاباتی، در عرض دو سال به بزرگترین نیروی سازمانیافته تاریخ ایران تبدیل شدند بهطوریکه در سراسر ایران دفتر و مرکز داشته و تیراژ روزنامهشان ـ «مجاهد» ـ به مرز 600هزار نسخه رسید.
در طول سالهای ۱۳۵۸ تا ۱۳۶۰، رژیم خمینی سرکوب وحشیانه زنان را با شعار «یا روسری یا توسری» تداوم داد. در اردیبهشت ۱۳۵۹ بهمنظور تعطیلی کلاسهای تبیین جهان مسعود رجوی و نیز اعمال حاکمیت ضدمردمی خود بر دانشگاههای کشور که اساساً حاضر به پذیرش هژمونی ارتجاعی و عقبمانده رژیم آخوندی نبودند، حمله به دانشگاههای کشور را نیز آغاز کرد و پساز به خاک وخون کشیدن دانشجویان، دانشگاهها را بهمدت 3سال تعطیل کرد. کشتار ملیتها و اقلیتهای مذهبی و راهانداختن سیستماتیک دستههای چماقدار برای گسترش تور اختناق بر سراسر کشور نیز از دیگر اقدامات رژیم خمینی بود. مجاهدین اما، پساز قریب دو سال مبارزه سیاسی افشاگرانه با حداکثر خویشتنداری و انضباط تشکیلاتی در برابر ارتجاع خمینی، که با قریب 70 شهید و هزاران اسیر و زندانی و شکنجهشده همراه بود، سرانجام در روز 30خرداد سال ۱۳۶۰، اتمامحجت تاریخی خود را با خمینی انجام دادند. در این روز بیش از نیممیلیون نفر از مردم قهرمان تهران در حمایت از مجاهدین به خیابانها ریختند و در یک تظاهرات مسالمتآمیز، بر مشروعیت رژیم خمینی مهر ابطال زدند. پاسداران بهدستور شخص خمینی به روی مردم بیگناه آتش گشودند و بسا بیرحمانهتر از شاه، تظاهرکنندگان را بهخاکوخون کشیدند. مجاهدین ازآنپس با تقدیم 120هزار شهید والامقام از میان رشیدترین فرزندان مردم ایران، به یک مقاومت تمامعیار ایدئولوژیک، تاریخی و نظامی در برابر ایلغار خمینی که نیروی مهیب ارتجاعی علیه ایران و اسلام بود، دست زدند. بر سرلوحه تابلو سراسر خون و فدای شهیدان مجاهد خلق نام اشرف رجوی، سمبل زن انقلابی مجاهد و موسی خیابانی، سردار شهید خلق میدرخشد.
مسعود رجوی در روز 30تیر سال 60، تأسیس شورای ملی مقاومت ایران را بهمثابه آلترناتیو میهنی و انقلابی برای رژیم پوسیده خمینی اعلام کرد ومتعاقباً درمردادماه برای سازماندادن همین آلترناتیو دموکراتیک، با یک پرواز پرمخاطره از قلب پایگاه شکاری دشمن از تهران به پاریس عزیمت کرد. اعلام تأسیس شورا و اقدام عملی برای شکلدادن آن، که در تاریخ سیاسی ایران به این شکل کمنظیر بود، مورد توجه و استقبال بسیاری از احزاب، سازمانها، گروهها و شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، نظامی، ورزشی و هنری قرار گرفت.
درجریان جنگ ایران و عراق و حمله نیروهای عراقی به خاک ایران، سازمان مجاهدین نیز در صف مستقل به جنگ با آنها پرداخت اما پساز اینکه عراق نیروهای خود را بیرون کشید و به پشت مرزهای رسمی عقب نشست و خواستار صلح عادلانه بین دو کشور شد، مجاهدین و شورای ملی مقاومت سیاست صلح را برای قطع آن جنگ ضدمیهنی که فقط خمینی خواستار ادامه آن بود درپیش گرفتند و در تاریخ 19شهریور ۱۳۶۱ یعنی یکسال پساز عقبنشینی کامل نیروهای عراقی به مرزهای بینالمللی، مسعود رجوی در محل اقامت خود در اورسوراواز پاریس، اولین موافقتنامه صلح را امضا کرد. سپس شورای ملی مقاومت طرح صلح خود را بهتصویب رسانده و منتشر ساخت که مورد حمایت بیش از ۵۰۰۰تن از وزیران، دولتمردان، رهبران احزاب سیاسی، نمایندگان پارلمانها و شخصیتهای برجسته سیاسی و اجتماعی از 57کشور جهان، قرار گرفت.
مسعود رجوی در روز 30تیر سال 60، تأسیس شورای ملی مقاومت ایران را بهمثابه آلترناتیو میهنی و انقلابی برای رژیم پوسیده خمینی اعلام کرد ومتعاقباً درمردادماه برای سازماندادن همین آلترناتیو دموکراتیک، با یک پرواز پرمخاطره از قلب پایگاه شکاری دشمن از تهران به پاریس عزیمت کرد. اعلام تأسیس شورا و اقدام عملی برای شکلدادن آن، که در تاریخ سیاسی ایران به این شکل کمنظیر بود، مورد توجه و استقبال بسیاری از احزاب، سازمانها، گروهها و شخصیتهای سیاسی، فرهنگی، نظامی، ورزشی و هنری قرار گرفت.
درجریان جنگ ایران و عراق و حمله نیروهای عراقی به خاک ایران، سازمان مجاهدین نیز در صف مستقل به جنگ با آنها پرداخت اما پساز اینکه عراق نیروهای خود را بیرون کشید و به پشت مرزهای رسمی عقب نشست و خواستار صلح عادلانه بین دو کشور شد، مجاهدین و شورای ملی مقاومت سیاست صلح را برای قطع آن جنگ ضدمیهنی که فقط خمینی خواستار ادامه آن بود درپیش گرفتند و در تاریخ 19شهریور ۱۳۶۱ یعنی یکسال پساز عقبنشینی کامل نیروهای عراقی به مرزهای بینالمللی، مسعود رجوی در محل اقامت خود در اورسوراواز پاریس، اولین موافقتنامه صلح را امضا کرد. سپس شورای ملی مقاومت طرح صلح خود را بهتصویب رسانده و منتشر ساخت که مورد حمایت بیش از ۵۰۰۰تن از وزیران، دولتمردان، رهبران احزاب سیاسی، نمایندگان پارلمانها و شخصیتهای برجسته سیاسی و اجتماعی از 57کشور جهان، قرار گرفت.
معرفی رهبری نوین سازمان مجاهدین خلق ایران
روز نوزدهم اسفندماه 63، دفتر سیاسی و کمیته مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، طی اطلاعیهیی تشکیل رهبری نوین سازمان مجاهدین، مسعود و مریم، و انقلاب نوین مردم ایران را اعلام و معرفی نمود. در این اطلاعیه یادآوری شده بود که «رهایی و اعاده حقوق زن ـبهعنوان شرط ضروری رهایی مردـ نقطه عزیمت یک جهش ایدئولوژیکی در درون مجاهدین میباشد. این انقلاب ایدئولوژیک، ظرفیت و توان انقلابی مجاهدین را صدچندان نموده و صفوف پولادین ما را هرچه پاکیزهتر و یگانهتر میسازد».
تجربه سالهای بعد سازمان نشان داد که انقلاب ایدئولوژیک سرچشمه همه تواناییها و داراییهای مجاهدین در مصاف با دشمن پلید و ضدبشری شد. انقلابی که با ورود مریم پاک رهایی به رهبری سازمان، مجاهدین را در اوج برخورداری از ایدئولوژی ناب توحیدی (عاری از هرگونه عنصر شرکآمیز استثماری)، رویینتن و شکستناپذیر کرد و قطعیت پیروزی بر دشمن خدا و خلق را تضمین نمود.
روز 17خرداد ۱۳۶۵، مسعود رجوی، رهبر مقاومت، بهدنبال فشار دولت دستراستی وقت فرانسه که درکادر توطئههای پنهان و آشکار رژیم خمینی و آلتدستهای «ایرانی» اش و مماشات و زدوبند با این رژیم به ایجاد مانع و محدودیت علیه اقامت رهبری مقاومت در فرانسه دست زده بود، پاریس را بهمقصد عراق ترک کرد تا توطئههای دشمن را خنثی کرده و به الزامات مرحله جدید مبارزه برای سرنگونی رژیم ضدبشری که در رأس آن تشکیل ارتش آزادیبخش قرار داشت، پاسخ گوید.
در روز 30خرداد سال ۱۳۶۶، رهبر مقاومت طی پیامی، تأسیس ارتش آزادیبخش ملی ایران، بهمثابه بازوی استوار و پراقتدار خلق، که از دیرباز در صدر آرزوهای عموم آزادیخواهان، میهنپرستان و سرداران و پیشوایان آزادی ایران بوده را اعلام کرد و برای پیوستن نیروهای ملی به این ارتش فراخوان داد. اعلام تشکیل ارتش آزادیبخش، نوید سرنگونی محتوم دشمن خدا و خلق و پیروزی قطعی صلح، آزادی و استقرار حاکمیت مردمی در میهن اسیرمان ایران بود.
ارتش آزادیبخش ملی ایران، پساز انجام بیش از یکصد رشته عملیات نظامی علیه نیروهای خمینی و کسب پیروزیهای عظیم در عملیات آفتاب و چلچراغ، در تاریخ 3مرداد سال ۱۳۶۷ به بزرگترین تهاجم نظامی خود ـعملیات فروغ جاویدانـ برای سرنگونی رژیم قرونوسطایی خمینی اقدام کرد. رژیم خمینی در مجموع، 55هزار تن از نیروهای خود را در این عملیات از دست داد. در عملیات فروغ جاویدان ۱۳۰۴تن از مجاهدان و رزمندگان ارتش آزادیبخش، بهشهادت رسیدند.
معرفی مریم رجوی بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران
روز 26مهر سال 68، مصادف با خجستهمیلاد حضرت محمد (ص)، در گردهمایی باشکوهی با حضور صدها تن از اعضای شورای مرکزی سازمان مجاهدین خلق ایران، مسعود رجوی، خواهر مجاهد مریم رجوی را بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران معرفی کرد. رهبر مجاهدین در این گردهمایی، هنگام قرائت سند تاریخی معرفی مسئول اول سازمان گفت:
«با قرارگرفتن مریم در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، انقلاب ایدئولوژیک درونی این سازمان به اوج بلوغ و کمال شایسته خود میرسد و موجب خیرات و برکات بسا عظیمتر برای مجاهدین و خلق محبوبشان میگردد. بگذار تا قیدوبندهای استثماری تماماً درهم بشکند و نسیم جامعه بیطبقه توحیدی که در دل و برمزار هر مجاهد خلق حک شده، برهرسو بوزد و فضای عطرآگین رهایی را بشارت دهد. انتخاب خواهر مجاهد مریم رجوی، بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران را که بهراستی انتخاب اصلح است، بهحنیف بنیانگذار، بهتمامی شهدا و فروغهای جاودان مجاهد خلق و به همه مجاهدین تبریک میگویم و افتخار ایدئولوژیکی تبعیت از او را برای یکایک خواهران و برادران مجاهدم آرزو میکنم. بر مجاهدین و بر خلق قهرمان ایران گرامی و مبارکباد».
بهدنبال قرائت این سند، برادر مجاهد مسعود رجوی، آرم سازمان مجاهدین خلق ایران ـپرچم خونرنگی که ظرف 25سال، در بحبوحه نبردی سترگ و بیامان با دو دیکتاتوری خونآشام بر دستها و شانههای راهبران بزرگ مجاهدین، حنیف و مسعود، حمل شده بود را بهدست مریم سپرد.
«با قرارگرفتن مریم در موضع مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، انقلاب ایدئولوژیک درونی این سازمان به اوج بلوغ و کمال شایسته خود میرسد و موجب خیرات و برکات بسا عظیمتر برای مجاهدین و خلق محبوبشان میگردد. بگذار تا قیدوبندهای استثماری تماماً درهم بشکند و نسیم جامعه بیطبقه توحیدی که در دل و برمزار هر مجاهد خلق حک شده، برهرسو بوزد و فضای عطرآگین رهایی را بشارت دهد. انتخاب خواهر مجاهد مریم رجوی، بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران را که بهراستی انتخاب اصلح است، بهحنیف بنیانگذار، بهتمامی شهدا و فروغهای جاودان مجاهد خلق و به همه مجاهدین تبریک میگویم و افتخار ایدئولوژیکی تبعیت از او را برای یکایک خواهران و برادران مجاهدم آرزو میکنم. بر مجاهدین و بر خلق قهرمان ایران گرامی و مبارکباد».
بهدنبال قرائت این سند، برادر مجاهد مسعود رجوی، آرم سازمان مجاهدین خلق ایران ـپرچم خونرنگی که ظرف 25سال، در بحبوحه نبردی سترگ و بیامان با دو دیکتاتوری خونآشام بر دستها و شانههای راهبران بزرگ مجاهدین، حنیف و مسعود، حمل شده بود را بهدست مریم سپرد.
معرفی شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران
مریم رجوی، مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران، در پنجمین سالگرد حماسه فروغ جاویدان و درپی سلسله نشستهای شورای مرکزی سازمان، شورای رهبری مجاهدین را که همگی بهاتفاق آرا، بهعنوان ارگان رهبریکننده این سازمان، انتخاب شده بودند، معرفی کرد. 12تن بهعنوان اعضای شورای رهبری و 12نفر دیگر بهعنوان کاندیداهای عضویت در شورای رهبری معرفی شدند. بهاینترتیب در پرتو ایدئولوژی رهاییبخش مجاهدین و رهبری پاکبازانه مسعود و انقلاب مریم پاک رهایی و تشکیلات انقلابی و منسجم مجاهدین، سازمان مجاهدین برای اولینبار در تاریخ مبارزات انقلابی و رهاییبخش خلقها، به بزرگترین دستاورد ایدئولوژیکی ـ تشکیلاتی خود دست یافت که همانا تربیت نسلی از رهبران بود که در سیمای ”شورای رهبری“ مجاهدین تجلی یافت. شیرزنانی که خطیرترین مسئولیتهای یک مقاومت و انقلاب عظیم را بهعهده گرفتند، چیزی که ده سال بعد یعنی درجریان جنگ عراق و تحولات این کشور، آزمایش تاریخی خود را بهمنصه ظهور رساند.
در تاریخ 6شهریور سال ۱۳۷۲، شورای ملی مقاومت ایران در اجلاس رسمی خود در بهارستان، مریم رجوی را بهعنوان رئیسجمهور مقاومت در دوران انتقال انتخاب کرد. اما تاریخ اعلام علنی این انتخاب و این مصوبه، مبتنی بر مقتضیات زمانی، بهعهده مسئول شورا گذاشته شد. در روز 26شهریور همان سال، مریم رجوی از مسئولیتهای خود در سازمان مجاهدین و ارتش آزادیبخش استعفا کرد. در همین نشست، امر گزینش مسئول اول جدید سازمان با نظرپرسی و مشارکت همه مجاهدان، انجام گرفت و فهیمه اروانی، بهعنوان مسئول اول جدید سازمان انتخاب شد.
انتخاب و معرفی اعضای شورای رهبری و مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران ازآنپس هر دوسال یکبار در گردهماییهای بزرگی که در نیمه شهریور بهمناسبت بنیانگذاری سازمان در سراسر جهان برگزار میشود، صورت گرفته است. در شهریور ۱۳۷۴ شهرزاد صدر، در 9شهریور ۱۳۷۶، مهوش سپهری، در شهریور ۱۳۷۸ بهشته شادرو، در شهریور ۱۳۸۰ مژگان پارسایی و در شهریور ۱۳۸۴، صدیقه حسینی بهعنوان مسئول اول سازمان مجاهدین خلق ایران انتخاب شدند. در شهریورماه ۱۳۸۶ مجاهدین خلق ایران، دوره مسئولیت مسئول اول خود، صدیقه حسینی را تمدید کردند. در کلیه این انتخابها و انتخاباتها، اعضای شورای رهبری، مسئولان، کادرها، گروههایی از اعضای سازمان مجاهدین خلق ایران و اعضای ستاد و سلسلهمراتب فرماندهی ارتش آزادیبخش ملی و تعدادی از اعضای شورای ملی مقاومت شرکت داشتند.
در یک گردهمایی انتخاب مسئول اول در سال76، مریم رجوی، رئیسجمهور برگزیده مقاومت، مسعود رجوی، رهبر مقاومت و خانم مرضیه، ستاره محبوب هنر ایران، شرکت داشتند.
در این گردهمایی، مریم رجوی ضمن تبریک به مهوش سپهری، گفت «با ایقان و اطمینان میتوانم بگویم که ازاینبه بعد در کادر سازمان مجاهدین خلق ایران، نسرین بهعنوان همردیف من در زمینه تشکیلاتی، ایدئولوژیک و انقلاب، تکتک شما بخصوص شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق، میتواند مسئولیت بهعهده بگیرد و از عهده همه آنها برآید». در همینسال، تعداد شورای رهبری سازمان مجاهدین خلق ایران، که تماماً از زنان شایسته مجاهد خلق تشکیل میشود، به 583نفر رسید. رقم شعفانگیزی که درسالهای بعد همچنان افزایش یافت.
بهاینترتیب سازمان مجاهدین خلق ایران، پساز نزدیک 5دهه که توسط محمد حنیفنژاد، سعید محسن و علیاصغر بدیعزادگان، بنیان نهاده شد، با داشتن سرمایهیی عظیم از اعضا و سمپاتیزانها بهمثابه کادرهای سازمان، همانند شجره طیبهیی در سراسر ایران و جهان، شاخه دوانده و با انقلاب مریم پاک رهایی به یک گنجینه عظیم ملی و میهنی تبدیل شده است. اکنون درمیان همه دستاوردهای عظیم سازمان مجاهدین طی این سالها، عالیترین دستاورد یعنی شورای رهبری سازمان که حائز نقش حیاتی است، همچنان که پیشاز این اشاره کردیم، آزمایش ممتاز خود را طی دوران پایداری پرشکوه 7ساله که سازمان مجاهدین در زیر فشار توطئههای عظیم رژیم ضدبشری همراه با تبانی آن با 9دولت قرارگرفته بود و رهبری سازمان نیز حضور نداشت، این شورای رهبری و در رأس آن مژگان پارسایی جانشین رهبری در اشرف و صدیقه حسینی مسئول اول مجاهدین، نهتنها توانستند نقش والا و بیبدیل خود را در حفظ و حراست و هدایت مجاهدین بهخوبی ایفا کرده و آزمایش تاریخی خود را با نمره ممتاز بهثبت برسانند و با کمک برادران مجاهد خود معجزه ماندگاری سازمان و اشرف پایدار را خلق کنند، بلکه توانستند نقش کارساز خود را در خلق دستاورد نوین شورای رهبری یعنی معرفی شاخصهای راهنمای شورای رهبری از میان خواهران مجاهد، بیلان سرفرازانهیی به خلق و انقلاب و مردم ایران تقدیم نمایند.
و این هنوز از نتایج سحر است. باشد که در صبحدمی زودهنگام، قلب تپنده انقلاب ایران در پایتخت شیروخورشید به تپش درآید. الیسالصبحبقریب؟
۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه
درخواست سرپرست برای اداره دُروغگویی( منصور امان)
دُروغگویی مسوولان جمهوری اسلامی، به عُنوان یک حوزه مُستقل در پهنه وظایف سازمان بازرسی کُل کشور قرار گیرد؛ این پیشنهاد مُبتکرانه و نادر را یک پایور رقیب دولت نظامی - امنیتی مطرح ساخته است.
آقای مُحمد دهقان، عُضو هیات رییسه مجلس مُلاها خواهان آن شده است که "سازمان بازرسی کُل کشور اسامی مسوولینی که وعده های غیرقابل تحقُق داده و به اعتماد مردُم ضربه می زنند را اعلام کند تا این افراد در مراجع قانونی بازخواست شوند".
توجُه یکباره این مسوول حُکومتی به مُعضل وعده های دُروغ و تلاش وی برای ارایه راه حل چیرگی بر آن می تواند از بندبازی آیت الله خامنه ای بین دولتی که خود بر کار گُمارده و مُنتقدان آن تاثیر پذیرفته باشد. رهبر جمهوری اسلامی هفته گذشته به اعضای هیات دولت که به دیدار او رفته بودند، گوشه زده بود: "خوب است که مُقایسه ای نیز بین وعده های دولت و کارهای انجام شده صورت پذیرد."
آقای دهقان روی همین سُخن، ریل گُذاری کرده و به سمت جلو تاختن گرفته است. این امر که او و آقای خامنه ای دُروغگویی پایوران دولتی به مثابه یک سیاست رسمی را به رسمیت می شناسند و لازم می بینند در این باره سُخنان نیشدار به زبان بیاورند، بی تردید برای باند ولایت یک پیشرفت در امر نزاع خانوادگی به شمار می رود اما از سوی دیگر، بهترین سند برای اثبات توانایی آن در اداره کشور و سلامت مُجریانش نیست.
در همین حال، نگاهی دقیق تر به انتقاد مزبور روشن می کند که رفتار شیادانه ی همپالکیهای بی کفایت، نقش زیادی در طرح موضوع بازی نمی کند. آقای خامنه ای از "بالا رفتن توقعات مردُم به خاطر دادن وعده ها" شکایت دارد و آقای دهقان در همین راستا دلیل می آورد: "طرح شعارهای غیر واقعی، توقعات ناروای عامه را افزایش داده و مردم را در مقابل نظام قرار می دهد."
این امر می تواند علت جولان 6 ساله و بدون مانع دولت برگُمارده آقای خامنه ای در میدان دروغ زنی و گزافه گویی را توضیح دهد. تا هنگامی که خلاف گویی و شارلاتانیسم برنامه ای در خدمت پوشاندن ناکارآمدی مُفتضحانه "نظام" و رنگ کردن فجایع و بُحرانهای ناشی از آن قرار داشته باشد، غریزه راستگویی "رهبر" مُنزه و رُقبای "باند انحرافی" نیز قلقلک نمی شود. فقط آنگاه که خانه شاگرد به نفع حساب شخصی خود چک بی محل می کشد، "آقایان" نیز شروع به جر زنی کرده و خواهان آنچه که "ندادن وعده" می نامند، می شوند؛ یک وعده ی به نوبه خود دُروغ دیگر!
آقای مُحمد دهقان، عُضو هیات رییسه مجلس مُلاها خواهان آن شده است که "سازمان بازرسی کُل کشور اسامی مسوولینی که وعده های غیرقابل تحقُق داده و به اعتماد مردُم ضربه می زنند را اعلام کند تا این افراد در مراجع قانونی بازخواست شوند".
توجُه یکباره این مسوول حُکومتی به مُعضل وعده های دُروغ و تلاش وی برای ارایه راه حل چیرگی بر آن می تواند از بندبازی آیت الله خامنه ای بین دولتی که خود بر کار گُمارده و مُنتقدان آن تاثیر پذیرفته باشد. رهبر جمهوری اسلامی هفته گذشته به اعضای هیات دولت که به دیدار او رفته بودند، گوشه زده بود: "خوب است که مُقایسه ای نیز بین وعده های دولت و کارهای انجام شده صورت پذیرد."
آقای دهقان روی همین سُخن، ریل گُذاری کرده و به سمت جلو تاختن گرفته است. این امر که او و آقای خامنه ای دُروغگویی پایوران دولتی به مثابه یک سیاست رسمی را به رسمیت می شناسند و لازم می بینند در این باره سُخنان نیشدار به زبان بیاورند، بی تردید برای باند ولایت یک پیشرفت در امر نزاع خانوادگی به شمار می رود اما از سوی دیگر، بهترین سند برای اثبات توانایی آن در اداره کشور و سلامت مُجریانش نیست.
در همین حال، نگاهی دقیق تر به انتقاد مزبور روشن می کند که رفتار شیادانه ی همپالکیهای بی کفایت، نقش زیادی در طرح موضوع بازی نمی کند. آقای خامنه ای از "بالا رفتن توقعات مردُم به خاطر دادن وعده ها" شکایت دارد و آقای دهقان در همین راستا دلیل می آورد: "طرح شعارهای غیر واقعی، توقعات ناروای عامه را افزایش داده و مردم را در مقابل نظام قرار می دهد."
این امر می تواند علت جولان 6 ساله و بدون مانع دولت برگُمارده آقای خامنه ای در میدان دروغ زنی و گزافه گویی را توضیح دهد. تا هنگامی که خلاف گویی و شارلاتانیسم برنامه ای در خدمت پوشاندن ناکارآمدی مُفتضحانه "نظام" و رنگ کردن فجایع و بُحرانهای ناشی از آن قرار داشته باشد، غریزه راستگویی "رهبر" مُنزه و رُقبای "باند انحرافی" نیز قلقلک نمی شود. فقط آنگاه که خانه شاگرد به نفع حساب شخصی خود چک بی محل می کشد، "آقایان" نیز شروع به جر زنی کرده و خواهان آنچه که "ندادن وعده" می نامند، می شوند؛ یک وعده ی به نوبه خود دُروغ دیگر!
دانه های برف
دانه های برف جزء شکننده ترین پدیده های طبیعتند اما بنگر زمانیکه به هم میچیسبند چه بهمنی به وجود می اورند
اشتراک در:
پستها (Atom)