۱۳۹۳ بهمن ۳, جمعه

اندر افاضات شیخنا!!


همین الان یهویی این سؤال به ذهنم رسید که چرا آخوند مصباح یزدی دیروز تو جمع مشتی از این بچه طلبه ها گفته: «دولت باید بیش از شکم مردم به فکر دین آنها باشد.»
راستی مگه نشنیدیم که از قول بزرگان دین می گن «لامعاش لامعاد!» یعنی اگه شکم مردم سیر نباشه از معاد هم خبری نیستش؟.» همین آخوندا بودند که رو منبرها از قول امام اول شیعیان می گفتن که «در تعجبم گرسنه ای و بر روی همه شمشیر نمی کشی!!.»
بخودم گفتم: «بابا تو دیگه چقدر ساده ای.» «اون حرفها مال آن دوران بود.» «دوران طاغوت.» «مگه کم دیدی که آخونده وقتی به قدرت رسید صبح یه چیزی گفت و عصر یک چیزی دیگه.»
خوب تازه اگه مصباح یزدی تو عمرش یه حرف راست هم زده باشه، همین یکیه. چون اگه بنا باشه دولت به نان و آب مردم برسه اونوقت این حیوونات دهان گشاد که به اسم «طلبه» زیر منبر مصباح نشستن چطوری شکم گنده صاحب مرده شون رو که از «چاه فاضلاب» هم بزرگتره، پرکنند.
خوب اگه بنا باشه که همه از نون و آب برخوردار باشن، اونوقت این رحیمی معاون اول احمدی نژاد از کجا بتونه اونهمه پولو بالا بکشه و تازه دو قورت و نیمش هم باقی باشه که بابا من همه تون از جمله به همین قاضی خودم هم خوروندم. ای بشکنه این دست که نمک نداره!!
از کجا اون پاسداره که که قبل از انقلاب یه شکم سیر سر سفره بابا و ننه اش نخورده بود، بتونه تو کانادا و انگلیس و خلاصه ینگه دنیا، کاخ بخره و آقا زاده اش یه پاشون تو دوبی باشه و یه پاشون هم تو آمریکا ....
از کجا خاوری بتونه با یه عذرخواهی از «مقام ولایت» بعد از اونهمه ارتشاء و دزدی بره کانادا و هر چه پیغوم و پسغوم هم که بابا «اقا» بخشیده تت، گور بابای ملت. هر چه می خواند بگن، بگن. بازهم اونجا جا خوش کنه و برنگرده...
...
بعد اونوقت چه فرقیه بین مردم کوچه و بازار و «عاشقان ولایت»؟. ها؟ خدا رو خوش میاد که «اینهمه پاسدارا تو جبهه جون و خون بدن که به نون و آب مردم رسیدگی بشه و بعد مثلا «رزمندگان اسلام» و «جانبازان» برند تو صف نونوایی وایستند مث دیگرون نون بگیرند؟.
یا اینکه بقول مصباح تو همین حرفاش یه سال اگه دیدن که اینا نرفتن مکه تا اونجا به دهن «استکبار» و «شیطان بزرگ» و «آل سعود» بکوبند، دولت باید از نون و آب مردم بزنه تا اینا رو مفتکی روونه مکه کنه که مبادا «اسلام عزیز» یه جاش خدای ناکرده ترک برش داره....
خوب حق داره دیگه....
ع - ی
۲۳ ژانویه ۲۰۱۵

۱۳۹۳ دی ۲۸, یکشنبه

ریشه تروریسم درحاکمیت شوم آخوندها درایران


حمله تروریستی روز چهار شنبه ۷.۱.۲۰۱۵ به دفتر مجله طنز شارلی ابدو در پاریس بار دیگر اذهان عمومی مردم جهان را به خطر و بلای بزرگی که دامنگیر بشریت امروز شده! است، یعنی ترور و تروریزم جلب نموده است. تعدادی نویسنده و ژورنالیست طنز نویس به نام خدا و پیامبراو مورد حمله قرار می‌گیرند و به قتل می‌رسند و درست در همین نقطه است که هدف و انگیزه آن‌ها از انجام تروری که برای تبلیغ دین و یا حفاظت و حمایت از دین خود انجام داده‌اند نتیجه عکس می‌گیرند و جز نفرت و انزجار عمومی از دین و آیینی که آن‌ها را به چنین کارهایی وامی‌دارد بهره ای نمی‌برند. اگر با پدیده‌های سیاسی و اجتماعی برخورد اصولی و حقوقی نشود مشگلات باالاخره از نقطه ای این چنینی بیرون خواهد زد.
مماشات با دولت‌های خشونت طلب و تروریست پرور از جمله رژیم تروریستی آخوندها در کشور ما ایران یک نمونه از این نوع برخوردها است.
 شاید مردم و دولت‌هایشان که قرار است حافظ جان و مال و امنیت آن‌ها باشند،  می‌بایست به یک نسبت تلاش کنند که عوامل ایجاد زمینه ترور و تروریزم شناسایی شود و با آن مبارزه و برخورد بشود تا امنیت شهروندان در همه جای این کره خاکی برقرار شود و ریشه آن سوزانده شود.
یافته‌های گزارش "شاخص جهانی تروریسم" نشان می‌دهد که ۱۰ هزار حمله تروریستی در سال ۲۰۱۳ (۲۰۱۴ هنوز اعلام نشده است) انجام شد که نسبت به سال قبل ۴۴ درصد بیشتر شده است. این گزارش که توسط "موسسه اقتصاد و صلح" تهیه شده می‌گوید که در سال ۲۰۱۳ حدود ۱۸ هزار نفر در اثر حملات تروریستی جان خود را از دست داده‌اند که هشتاد درصد (۱۴ هزار و ۷۲۲ نفر) آن‌ها در کشورهای عراق و سوریه و افغانستان و ایران و پاکستان و نیجریه قربانی شده‌اند. بنا بر این گزارش، عراق با ۶ هزار و ۳۶۲ قربانی (بیش از یک سوم کل کشته‌ها)، بزرگ‌ترین قربانی حملات تروریستی بوده و گروه‌های دولت اسلامی، القاعده و بوکو حرام و طالبان و پاسداران و قرارگاه‌های تروریستی آن‌ها در خاک عراق  مسئول بیشترین کشتارها بوده‌اند. جنگ داخلی سوریه با دخالت مستقیم پاسداران که از سال ۲۰۱۱ شروع شد، بیشترین تأثیر را در افزایش حملات تروریستی داشته است.
بیشتر از سه دهه است که حذف فیزیکی مخالفین در داخل و خارج از ایران در دستور کار آخوندهای بنیادگرای حاکم در وطن ما قرار گرفته است و در این سه دهه، برای مستحکم کردن پایه‌های حاکمیت خود به این پدیده شوم متوسل شده‌اند. امروزه می‌توان به جد گفت که در این سه دهه از عمر حاکمیت بنیاد گرایان در ایران صدها نفر از فعالان و کوشندگان در راه احیای حقوق بشر برای ایران و ایرانی،  در داخل کشور و اروپا و آمریکا و آسیا به اشکال دهشتناکی ترور شده‌اند و این در صورتی است که مدارک و شواهد انکار ناپذیری حاکی از آن است که تروریست‌های صادراتی دارای مصونیت دیپلوماتیک *بوده‌اند. بنیاد گرایان همیشه به دنبال گسترش و توسعه قلمرو ترورووحشت خویش‌اند، دیری نیست که در گزارشی در الرأی العام و “واشنگتن پست” دیدیم که آن‌ها تیم‌های ترور خودرا برای مقاصدی در لبنان و کشورهای عربی و اروپا و آمریکا هم تجهیز نموده بودند و تنها مسئله مذاکرات هسته ای آن‌ها بود که موقتاً اجرای آن را به فرصت‌های دیگری موکول کرده‌اند.**.
اما جالب این جا است که علی رغم مدارک و شواهد متقن و غیر قابل انکار مراجع و نهادهای حقوقی اروپا، دولت‌های وقت این کشورها با مسئله ترور نه تنها از در مماشات و چشم پوشی در آمدند بلکه با آزاد کردن عوامل ترور و تروریست‌ها و ادامه همکاری و همیاری با رژیم تروریست و تروریست پرور آخوندها آب سردی هم بر آتش عصیان و خشم مردم ایران ریختند. ۹.۱.۲۰۱۵
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ*
پانويس:
*) در ۲۴ آوریل ۱۹۹۰ یعنی ۱۳۶۹ دکتر کاظم رجوی  در نزدیکی خانه‌اش در کوپه در نزدیکی ژنو دقایقی قبل از ظهر هدف ۶ گلوله قرار گرفت و در دم جان سپرد! بر اساس تحقیقات انجام گرفته و صدها سند و مدرک ارائه شده بوسیله مراجع حقوقی و نهادهای اطلاعاتی برای کسی جای هیچگونه شکی باقی نمی‌گذاشت که تیم‌های ترور اعزامی از طرف حاکمیت تروریستی آخوندهای ایران با استفاده از مصونیت‌های دیپلوماتیکی عامل  این ترور بوده‌اند و به موقع هم توانستند زیر چتر چشم پوشی و مماشات مسئولین در دولت‌های آنموقع اروپا به پایگاه‌های خود در ایران برگردند
روز ۲۵ اسفند ۱۳۷۱ در مقابل چشم عابرین در میدان آلبا در رم، محمدحسین نقدی عضو و نماینده شورای ملی مقاومت در ایتالیا را دردر حالیکه عازم محل کارش بود، دو تروریست صادراتی خمینی  مورد سوءقصد قرار می‌دهند و به شهادت می‌رسانند و علیرغم انبوهی از مدارک و شواهدی که حاکی از نقش دیپلومات تروریست‌های های جمهوری آخوندها در این ترور بود! تروریست‌ها اما با استفاده از مصونیت دیپلوماتیک به پایگاه‌های خود در ایران  بر گردانده می‌شوند.
در روز ۱۶ مرداد ۷۱ قتل فجیع فریدون فرخزاد هنرمند ایران در محل سکونتش در شهر بن آلمان  و به سلامت در رفتن تروریست‌ها .... از شهریور ۱۳۷۱
در پانزدهم مرداد ۱۳۷۰ قتل فجیع شاپور بختیار و سروش کتیبه در منزل مسکونیش در پاریس  بوسیله تروریست‌های اعزامی آخوندها  ، انیس نقاش و همراهانش
 و ۲۶ شهریور ۱۳۷۱ قتل ۴ نفر از اعضای حزب دموکرات  و....... ده‌ها و صدها نمونه  از این قبیل موارد.

**) خبر مربوط به ترور سفیر عربستان در آمریکا و دستگیری فردی به نام ارباب سیر از این دست بود.
باقر رئيس الساداتي

۱۳۹۳ دی ۱۹, جمعه

منشور وارسته: برخلاف تمام محاسبات - بخش چهارم



(پارادایم مقاومت سازمان‌یافته در کانون توطئه جهانی)
در بخش‌های قبلی تلاش شد تا ابعاد توطئه رژیم علیه مقاومت سازمان‌یافته تشریح شود. توضیح داده شد که مماشات دولتهای غربی طی نزدیک به پانزده سال با رژیم حاکم بر ایران، منشأ سلسله‌ای از توطئه‌ها علیه مبارزان راه استقلال و آزادی ایران شده است. به باور نگارنده، چارچوب و جوهر مواضع دولت‌های غربی در مشارکت با توطئه علیه مقاومت سازمان‌یافته، هماهنگ و تأثیریافته بود از سیاست رژیم مبتنی بر:
الف: اعمال سیاست فریب و نیرنگ در مخدوش کردن چهره مبارزاتی مقاومت ایران.
ب: ترسیم بازار سودآور و پرمنفعت ایران برای به طمع انداختن کمپانی‌ها و بانک‌های غربی.
زیرا آن‌چنان‌که توضیح داده شد، بازار ایران یکی از بزرگ‌ترین بازارها در خاورمیانه با جمعیتی نزدیک به 77 میلیون نفر است.
به‌علاوه گفته شد که نظام ولایت‌فقیه با پیش گرفتن سیاست شانتاژ و صدور تروریسم، دولت‌های غربی را می‌ترساند و آن‌ها هم از بیم به خطر افتادن منافعشان در خاورمیانه بزرگ، به اتخاذ سیاست مماشات روی آوردند. از سوی دیگر رژیم با حراج سرمایه‌های ملی آن‌ها را بیشتر و بیشتر به طمع می اندازد. در این سال‌ها دولت‌های غربی، چه به دلیل! «تهدید امنیت ملی» شان و چه به دلیل منافع اقتصادی، تن به سیاستی دادند که باید به آن سیاست عوض کردن جای جلاد و قربانی نام نهاد. زیرا که «عمق استراتژیک نظام» مقدم بر هر حسابرسی سیاسی، به معنای ایجاد یک حصار و کمربند امنیتی برای مهار و بی‌اثر ساختن همه مؤلفه‌هایی است که به نحوی در پروسه فروپاشی رژیم تأثیرگذار می‌باشند. (1) در این راستا شاهد تهاجم رژیم در تمامی پهنه‌های سیاسی علیه جنبش سازمان‌یافته هستیم. به تعبیری الیگارشی دینی با اتکا به موقعیت استثنایی ژئوپلیتیک و منابع عظیم انرژی در ایران و تبدیل آن به حربه‌ای در جهت پیشبرد مقاصد شوم خود، دولت‌های غربی را اغوا می‌کرد تا اپوزیسیون و تهدید اصلی خود را خنثی نماید. اگرچه که وحشت از سرنگونی توسط مقاومت عادلانه مردم ایران، به‌مثابه دغدغه اصلی‌اش، خود بهترین بینه قدرت و اعتلای رهروان راه رهایی مردم ستمدیده از یوغ استبداد دینی است.
در ادامه بحث به نقش بخش خصوصی در سطح سرمایه‌داری جهان در بسط توطئه پرداخته شد. همان‌طور که گفته شد، مداخله جویی‌های غول‌های سرمایه‌داری، در راستای حفظ منافعشان، علیه اپوزیسیون اصلی موجب شگفتی هر ناظر بی‌طرفی می‌گردد. اماشگفتی در حقیقت در بقای مقاومت سازمان‌یافته مردم ایران است که تاکنون توانسته از پس همه توطئه‌ها برآید.
شایان‌ذکر است که در این سال‌ها که استراتژی مقاومت ایران سرنگونی رژیم ولایت‌فقیه بود، اگرچه با موانع دسیسه های دشمنان استقلال و آزادی ایران مواجه گردید، لیکن تاکنون با سربلندی و افتخار توانسته است پرچم آزادی‌خواهی و مردم‌سالاری را در مسیر سرنگونی ولایت‌فقیه برافراشته نگه دارد؛ و این ماندگاری ریشه در اصالت این جنبش دارد که در سمت درست تاریخ قرار دارد:
الفچراکه پشتکار و ایمان به توانایی‌هایش و استواری در مقابل ارتجاع در ذات اوست.
عبور متداوم رودخانه از دل صخره‌ها نه به خاطر قدرتش که به دلیل استقامت پایدار رودخانه است. به همین اعتبار، شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق به دلیل توانمندی و قابلیت هائی که دارند با اتکا به مردم ایران و با اعتقاد به آرمان آزادی‌خواهانه ملت تحت ستم ایران، مقاومتی سترگ و کارزارعظیمی را رقم زدند و غرب و خاصه آمریکا را مجبور به لغو برچسب تروریستی ساختند. از این رهگذر است که در شطرنج سیاسی میان مقاومت سازمان‌یافته و غاصبان حق حاکمیت مردم ایران و حامیان مماشات گر بین‌المللی آن، مقاومت با سربلندی توانست آن‌ها را کیش‌ومات نماید. حتی علیرغم خلع سلاح ارتش آزادی‌بخش ملی توسط نیروهای آمریکایی و تا قتل‌عام مجاهدین بی‌سلاح در اشرف توسط نیروهای عراقی وابسته به رژیم ایران. دشمن و غاصب حق حاکمیت مردم از این اتفاقات طرفی نبست و مغلوب استحکام تشکیلاتی، مسئولیت‌پذیری و فداکاری اعضاء و حامیان جنبش گردید و ذره‌ای خلل در استواری و اتحاد تشکیلات قوی و منظم مقاومت پدید نیامد. به‌حق که درنبرد بین انسان‌های پایدار و روزهای دشوار، این انسان‌های پایدار هستند که می‌مانند و نه روزهای دشوار. هیچ نیروی سیاسی را یارای مقاومت در مقابل ابعاد عظیم این توطئه نبود؛ اما این فرزندان زنده‌یاد مصدق سودایی جز سرنگونی رژیم پلید آخوندی در سر و دل ندارند. انسان‌های فرهیخته و تراز نوین که به ندای وجدان‌های بیدار خودپاسخ داده و با قبول همه نوع ابتلائات در قبال منافع حقیر مادی وبجای تسلیم و وادادگی در مقابل اهریمن ارتجاع، مصمم و پرصلابت فریاد آزادی‌خواهی سر داده و پرچم مردم‌سالاری و حق‌طلبی را به اهتزاز درآورده‌اند. این قاصدان آزادی با پایداری خود بر آرمانشان موجب برانگیخته شدن خشم استبداد دینی و حسادت مغرضان و ورشکستگان سیاسی مدعی که از درون مایه‌ای حقیقی بی‌بهره‌اند شدند.
ب: چراکه جنبشی است ملی که خود را وارث به‌حق مبارزات مردم ایران از صدر مشروطیت تا نهضت ملی شدن نفت به رهبری دکتر مصدق می‌داند. زیراکه فدای همه‌چیز درراه آزادی ایران از یوغ ارتجاع و استعمار، با ماهیتی صلح‌طلبانه، در ذات اوست.
مقاومت ایران یک جنبش ایدئولوژیک نیست، بلکه نیرویی است آرمان‌گرا. آرمان آن نیز از قلب تمام اعضاء و عناصر متشکله آن شکوفا می‌شود. به عبارتی آزادی‌خواهی و استقلال‌طلبی در گروه خون این جنبش است و نه در شعار. در حقیقت منشأ تمام تحرکات آن نیز عشق به آزادی و برقراری دمکراسی در ایران است. این فضیلت به یک‌باره خلق نشده است. دنیای محل زیست این مقاومت یک‌باره و دیروز خلق نشده است. این دنیا برای خود تاریخی دارد و حکایتی که پرداختن به آن چراغ راه آینده است. حکایت فدای ۱۲۰ هزار مجاهد و مبارز قهرمان که درراه آرمان دمکراتیک و رهائی مردم ایران جان خود را فدیه نموده و در مقابل ارتجاع مذهبی سر خم نکرده و تسلیم نشدند. بله خون شهدا ضامن پیروزی و حقانیت مقاومت است و هرکس از گذشته خود غافل بماند قادر به‌پیشروی نیست. جورج سانتایانا، فیلسوف، جمله‌ای دارد که: «آنان که گذشته را فراموش می‌کنند، محکوم‌اند اشتباهاتشان را تکرار کنند». ذهن، اندیشه و باورهای این مقاومت در کوره مبارزه گداخته شده است. مروری بر تاریخ یک ربع قرن مبارزه در راستای حقوق پایمال‌شده ملت ایران جهت حصول آزادی، گویای حقیقتی است آشکار که این مقاومت ظرفیت و توان برقراری نظامی دمکراتیک و صلح‌طلب در میهن تحت اشغال آخوندها را دارد. به‌درستی که برجسته‌ترین اندیشه، اندیشه آزادی است. اندیشه یک نیروی ملی، بیانگر نیازها و عواطف ملتی است که درنبرد با استبداد شاه و شیخ جان‌های بسیاری را فدیه آزادیخواهی و استقلال کرده است.
با عنایت به چنین تفکری است که می‌توان با اتکا به ملت ایران و انسان‌های آزادی‌خواه در خارج از ایران و نه امداد غیبی، به مصاف رژیم و هم‌پالکی‌هایش رفت. برآیند چنین اندیشه و آرمانی است که در اوج فشارهای جان‌گداز ناشی از زد وبند های رژیم با ارباب بی مروّت دنیا و حامیان مماشات گر ملاها، از انجام‌وظیفه ملی و صلح‌جویانه‌اش شانه خالی نکرده و ماهیت جنگ‌طلبانه نظام ولایت‌فقیه را در انظار جهانیان برملا کرده و پروژه اتمی که ضد منافع ملی ملت ایران است را افشا می‌کند. با اتکا به فرمول «منافع ملی بلی، منافع گروهی خیر»، سهم خود را در مبارزه ادا کرده است. در ورای تبلیغات دشمنان آزادی و استقلال ایران، هر زمان که لازم دانسته تنزه طلبی پیشه نکرده و ریسک هر دشنام و افترائی را پذیرفته ولی از منافع ملت ایران ذره‌ای چشم‌پوشی نکرده و کوتاه نیامده است. آخوند حسن روحانی رئیس وقت شورای امنیت ملی رژیم می‌نویسد: «در سال ۱۳۸۱، فعالیت‌ها در فضای آرام پیش می‌رفت، ولی به ناگاه و با دستور آمریکا، منافقین با ترتیب دادن یک مصاحبه مطبوعاتی و واردکردن اتهامات واهی سروصدای زیادی به راه انداختند». (2)
ج: چراکه قانون مداری و عدالت‌خواهی در ذات اوست. مهم‌ترین رکن و شاخص در نظام‌های دمکراتیک، استقلال قوه قضائیه و میزان پایبندی‌اش به عدالت و برابری حقوقی است. در دمکراسی‌ها مردم قوه قضائیه را ملجأ و پناهگاه خود می‌دانند. در جامعه‌ای که افراد و نیروها امکان مبارزه مسالمت‌آمیز در چارچوب قانون رادارند، آن‌ها که ترازوی قانون را ملاک سنجش و عدالت‌خواهی قرار می‌دهند، بالطبع ماهیت دمکراتیک دارند. آقای مسعود رجوی مسئول شورای ملی مقاومت، همواره تأکید کرده است که: هر جا که ذره‌ای قانون باشد، ما در آن پیروز می‌شویم. درواقع مسئول شورا به‌وضوح و به بارزترین وجهی عمق عدالت‌خواهی و آزادمنشی این مقاومت را متجلی می‌کند. در پرتو این قانونمندی است که مقاومت ایران با تمام وجود و با به خدمت گرفتن تمام ظرفیت‌هایش در دفاع از حقانیت خویش ابرقدرت آمریکا را وادار می‌کند تا ضرورت خارج کردن نام مقاومت از لیست تروریستی را به رسمیت بشناسد. هر چه باشد این جنبش ادامه‌دهنده راه دکتر مصدق فقید است که با اتکا به قوه قضاییه در کارزار برای احقاق حقوق پایمال‌شده ملت ایران علیه استعمار پیر به استقبال دادگاه لاهه رفت و سربلند و پیروز بازگشت.
د. چراکه از محبوبیت و مقبولیت در طیف توده‌های ستم‌کشیده برخوردار است.
مقاومت بعد از سی سال درگیر بودن در کوران مبارزه اگر پشتوانه توده‌ای نداشت و حمایت مردم را توشه راه خود نکرده بود، امکان بقا نداشت. بر اساس اصل تعادل قوا، اگر پایگاه اجتماعی این مقاومت در طیف‌های گوناگون مردم ایران وجود نمی‌داشت، صرف هزینه‌های کلان و تلاش رژیم در غرب بخصوص در آمریکا برای اینکه نام شورا و مجاهدین در لیست سیاه قرارگیری و باقی بماند را چگونه بایستی تفسیر کرد. اگر این مقاومت از پایگاه مردمی برخوردار نیست چه نیازی است که رژیم در هر مراوده با غرب، ابتدا خواهان مواضع سرسختانه آن‌ها در قبال این جنبش باشد. این وحشت از چه بابت است؟ عملکرد رژیم ولایت‌فقیه علیه مقاومت ایران در مجامع بین‌المللی طی سه دهه اخیر بهترین گواه و بینه گسترش پایگاه اجتماعی این جنبش در میان اقشار مختلف ملت است و مطمئناً این مهم از دید طرف‌های خارجی نیز پوشیده نیست.
ه؛ و بالاخره نقش تحسین‌برانگیز، خانم رجوی، رئیس‌جمهور برگزیده شورای ملی مقاومت ایران.
نقش برجسته خانم رجوی رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت، در رأس اپوزیسیون رژیم زن‌ستیز، به‌مثابه شاخص ضد بنیادگرایی، که توانست سکان هدایت و مدیریت این جنبش را به بارزترین وجه، باتدبیر و صبر، آن‌هم در بحرانی‌ترین ایام حیات سیاسی‌اش را به‌پیش ببرد به جد قابل‌تحسین است. او جایگاه شایسته زن ایرانی را آن‌هم در بالاترین درجه، با مسئولیت‌پذیری برجسته نمود. زنی ذیصلاح، جسور و مترقی که با قبول انواع ابتلائات و خطر با توانایی و صبر انقلابی توانست مقاومت سازمان‌یافته را از کوران بحران‌ها و توطئه‌ها از میان صخره‌های صعب‌العبور هدایت کند و همچنان استوار مسیر سرنگونی مقاومت را با سرافرازی طی نماید. در طی چهارده سال کارزار بی‌امان در سطح بین‌المللی، خانم رجوی باتدبیر و مدیریت شایان تقدیر توانست اسم شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران را از برچسب آخوند ساخته و ناحق لیست سیاه در اروپا و آمریکا بیرون آورد. طی این مدت موقعیت حقوقی و اعتبار جهانی مقاومت را به عالی‌ترین وجه ارتقاء بخشد. به‌طوری‌که اکنون امنیت و موقعیت مجاهدین در لیبرتی توسط دولت آمریکا تبدیل به قانون شده و به رسمیت شناخته می‌شود. به‌موازات آن در یک کارزار استراتژیک افشای پروژه مخفی هسته‌ای رژیم را هدایت و پیگیری نماید. این ضربه استراتژيک هم وضعیت نظام را دگرگون نمود و هم میز استمالت جویان را واژگون کرد. بی‌شک معرفی چهره واقعی مقاومت به‌عنوان آنتی‌تز بنیادگرایی از دستاوردهای ارزشمند خانم رجوی در سطح بین‌المللی می‌شود.
دینامیسم حاکم بر مناسبات نیروهای این جنبش در رئیس‌جمهور برگزیده مقاومت نمایانگر و برجسته می‌شود. بر این سیاق است که بایستی از پیشنهاد اندیشمندانه آقای مسعود رجوی در برگزیده شدن خانم مریم رجوی تجلیل کرد. آن روزی که ایشان از طرف شورا بارأی قاطع به‌عنوان رئیس‌جمهور دوران انتقال قدرت به ملت تعیین گردید، نقش سلاح استراتژیک این جنبش را در سرنگونی نظام ولایت‌فقیه به عهده گرفت.

فرجام:

کابوس وحشت نظام از سرنگونی:
هر که آن کند که نباید، آن بیند که نشاید. نقشه مسیر روشن است، چراکه کافی است به ژئوپلتیک منطقه، یا تعادل قوای سیاسی در منطقه خاورمیانه نگاه کنیم. اکنون در منطقه خاورمیانه بزرگ شاهد نهادینه شدن تفکر بنیادگرایی، یا سرطانی در غالب جدید، بنام داعش، هستیم. این پدیده شوم که از ایران به منطقه خاورمیانه رسوخ کرده است، تنها با خلع ید از پدرخوانده این غده چرکین، رژیم آخوندی در ایران قابل‌درمان است. این نقطه ثقل تروریسم و خشونت‌گرایی در منطقه بایستی از نطفه خشک شود. جهان معاصر تاکنون خشونت و ناهنجاری‌های سیاسی در منطقه خاورمیانه را تا به این حد که شاهد آن هستیم، به یاد ندارد. این فناتیزم و افراطی‌گری مذهبی، آن‌هم به‌صورت سیستماتیک و دولتی به‌منظور پیشبرد اغراض سیاسی، توسط بانکدار تروریسم جهانی، رژیم ولایت‌فقیه در ایران تولد یافت. مقاومت ایران بیش از سه دهه است که تهدید استبداد دینی را به جهانیان گوشزد کرده که متأسفانه به دلیل مختلف ازجمله منافع تجاری، همواره نادیده گرفته‌شده است و در این رابطه این مقاومت بهاء سنگینی برای صلح جهان و رهایی ملت ایران پرداخته است. با مرور به آنچه بر این جنبش طی 14 سال گذشت، عظمت و بزرگی ابعاد کارزاری که مقاومت سازمان‌یافته درگیر آن است بر مردم ایران روشن می‌شود. با عنایت به واقعیت صحنه سیاسی در طیف صاحبان قدرت در ایران و پیچیدگی ابعاد کارزار جنبش آزادی‌خواه در مصاف با غاصبان حقوق دمکراتیک مردم ایران، تصویر روشنی از چشم‌انداز آینده نظام استبداد دینی برایمان ترسیم می‌شود:
12 کشور بزرگ صنعتی غرب، از ابرقدرت آمریکا گرفته تا دولت فخیمه انگلیس که در محور این توطئه بود، و از کانادا، استرالیا تا اروپای غربی والبته فرانسه، در فتنه رژیم علیه مقاومت ایران خود را سهیم نمودند. در کمال شگفتی شاهد بودیم که این توطئه نه علیه یک دولت و یا یک کشور، بلکه علیه اپوزیسیون رژیمی که سرمنشاء و صادرکننده فناتیسم و تروریسم دولتی در جهان است، صورت گرفت.
الیگارشی دینی با بکار گیری مزدوران خارج کشوری‌اش، از بریده‌های خائن به سازمان مجاهدین خلق تا مزدورانش در لباس کارشناس و متخصص و تالابی‌هایش در آمریکا و اروپا تلاش کرد تا چهره جنبش و به‌ویژه مسئول اول آن را آلوده به انواع اتهامات کثیف سازد. 27 تهاجم به اشرف، پرونده‌سازی و شیطان سازی به‌منظور راه باز کردن عملیات (استشهادی) تروریستی که اوج آن نیز حمله ضد انسانی به اشرف باهدف ترور آقای رجوی در پائیز 1392 بود؛ و البته با تأسف و تألم بسیار، جمعی از مجاهدین نستوه در این توطئه کثیف به شهادت رسیدند. این سونامی دسایس، لکه ننگوعار بر پیشانی استمالت جویان از خلیفه ارتجاع در جهان، ثبت کرد. واگرچه بدلیل تأخیر در امر سرنگونی ولایت‌فقیه، تجربه تلخی بود؛ اما عدو شود سبب خیر.
این در حالی است که جنبش رهائی‌بخش، بعد از چهارده سال کارزار بی‌امان و سرافراز، تاکنون توانسته دشمن را در تمامی حوزه‌های متصور شکست دهد و دام‌ها را یک‌به‌یک خنثی نماید. تا مشعل حقانیت این جنبش افروخته شود و تا پرچم آزادی‌خواهی و عدالت‌جویی مقاومت برقرارو استوار، در اهتزاز بماند. به تعبیری بایستی در عمق و نه در سطح عمیقاً خواهان دمکراسی عدالت‌خواهی باشی تا بتوانی در مقابل یورش استعمار، قوه قضائیه را ملجأ و پناهگاه خود بدانی تا بتوانی با امید به چشم‌انداز روشن در نابودی نظام پلید آخوندی، سربلند بیرون بیایی. تضییقات و ضربات دشمن، اراده تک‌تک عناصر این نیروی ضد ارتجاع را برای حرکت به‌سوی هدف غایی بیشتر و بیشتر صیقل داد. حرکت به‌گونه‌ای که این بار به پیروزی منتهی شود. غلبه بر دسیسه‌ها سخت و مصائب بسیار شاید غیرممکن می‌نمود؛ اما بقول خانم رجوی، می‌توان و باید. با عنایت به انرژی‌های پرجوش در خانواده جنبش آزادی ستان و عشق و امید به آزادی و رهایی مردم ایران و فدای بدون چشم‌داشت، قوه محرکه در خنثی‌سازی تمام تهدیدات متصور بوده است. بی‌شک هر فرد و هر تشکل و نیروی سیاسی در معرض این سؤال قرار دارد که به‌راستی این‌همه فشار و شانتاژ علیه مقاومت مشروع مردم ایران، اگر شامل حال هر گروه سیاسی دیگری می‌شد چه سرنوشتی برایش قابل‌تصور بود؟ جز نابودی و چندین بار شقه شدن راه دیگری برایش متصور بود؟ از این منظر است که بایستی تأکید نمود که طولانی شدن عمر رژیم در ورای سرکوب افسارگسیخته و اختناق شدید، حاصل تبانی ارتجاع و استعمار علیه عالی‌ترین مصالح ملی مردم ایران، نیز است.
اکنون، با نگاهی به بهم ریختن تعادل در داخل رژیم، از وضعیت ناهنجار اقتصادی در ایران گرفته تا نهادینه شدن فساد در تمامیت نظام، بیکاری و تورم، تحریم‌های کمرشکن ناشی از تحریم‌های اقتصادی فلج‌کننده آمریکا و سازمان ملل، افزایش موج اعتراضات اجتماعی، اوج‌گیری رقابت و اختلافات باندهای قدرت در طیف نخبگان نظام،، تنزل بهاء نفت و ایزولاسیون جهانی، همه و هم رژیم ملاها را با بحران بی‌ثباتی و فروپاشی مواجه ساخته است. به‌طوری‌که بنیادی‌ترین منفعت عینی و هدف راهبردی رژیم را که بقای نظام است، به چالش کشیده است. به عبارتی پایه های تسلط بر جامعه دچار لغزش شده است.
ولی باافتخار و صبر انقلابی، این مقاومت طی این سال‌ها توانست وجدان‌های بیدار را برانگیزد، آن‌هایی که در عدم آگاهی بودند را آگاه سازد، سیاستمدارانی که فریب رژیم را خورده بودند را مطلع سازد. با نگاهی به پارادایم حرکت این جنبش در منطقه و پیوندش با مبارزات خلق‌های عراق و سوریه بیش از همیشه احترام نیروهای ترقی‌خواه در منطقه و جهان را برانگیزد. اکنون در رستاخیز رهایی مردم ایران، رژیم در تمامی حوزه‌های استراتژیک خود با بحران و سرخوردگی مواجه شده است. حال‌آنکه سازمان مجاهدین خلق ایران به‌عنوان نیروی محوری شورای ملی مقاومت، به دلیل ایدئولوژی اسلام ضد بنیادگرایی و پایبندی به آرمان ترقی‌خواهانه می‌رود تا الگویی شود برای خلق‌های آزادی‌خواه و ضد ارتجاع مسلمان منطقه. این دستاورد عظیم در شرایطی حاصل گردید که بیشتر انرژی این جنبش صرف مبارزه با توطئه دشمن بود. با استناد به فاکت های مشخص که در سه بخش به تحلیل آن پرداخته شد (3)، به‌جرئت می‌توان تبیین نمود که شورای ملی مقامت ایران که در سال 1360 توسط آقای مسعود رجوی پی‌ریزی شد، به نهال تنومندی تبدیل‌شده که ریشه آن در قلوب مردم ایران جای گرفته است. بدون حمایت و پشتوانه ملت ایران امکان پیش برد چنان کارزار عظیمی غیرقابل‌تصور است. درواقع پارادایم عملکرد مقاومت سازمان‌یافته در آینده الگوی آزادی‌خواهان خواهد شد. موجیم که آسودگی ما عدم ماست. با برطرف شدن موانع و دسایس بین‌المللی، می‌توان تصور کرد که ارمغان رهایی ملت ایران از یوغ ارتجاع در چشم‌انداز است. این تازه آغاز سحر است.
دی 1393 دکتر منشور وارسته.
(1)- حسین یعقوبی: تعیین «عمق استراتژیک نظام»، پاسخ به کدام نیاز؟
http://www.hambastegimeli.com/دیدگاه-ها/54735-حسین-یعقوبی-تعیین-«عمق-استراتژیک-نظام»،-پاسخ-به-کدام-نیاز؟
(2)- حسن روحانی، ”امنیت ملی و دیپلماسی هسته‌ای“، مرکز تحقیقات استراتژیک، تهران (۱۳۹۰)، صفحه ۱۲۰
(http://www.hambastegimeli.com/(3)-برای مطالعه سه بخش گذشته رجوع کنید به)

۱۳۹۳ دی ۱۱, پنجشنبه

منشور وارسته: بر خلاف تمام محاسبات - بخش سوم



(پارادایم مقاومت سازمان یافته در کانون توطئه جهانی)
ب: پارادایم حرکت مقاومت در کانون توطئه جهانی: بخش خصوصی، تراستهای بانکی و بنیادهای فکری.
دربخش دوم به روشنگری در مورد دسیسه های رژیم با همکاری دولتهای دوازدگانه صنعتی جهان علیه مقاومت عادلانه مردم تحت ستم آخوندی پرداخته شد. واشاره گردید که با عنایت به سوابق ملاقاتها و مذاکرات محرمانه رژیم با جمعی از سياستمداران آمریکا و اروپا، آنچه بیش از هر چیزی خود نمایی می کند، تلاش رژیم براي ضربه زدن به شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران است وبحث كرديم كه نظام ولایت فقيه با پيش گرفتن سیاست شانتاژ و صدور تروریسم دول غربي را مي ترساند و آنها هم از بيم به خطر افتادن منافعشان در خاور ميانه بزرگ، به اتخاذ سياست مماشات رو آوردند. از سوي ديگر رژيم باحراج سرمایه های ملی آنها را بيشتر و بيشتر به طمع وا ميدارد. در نتيجه در اين سالها دولتهاي غربي، چه به دليل! «تهديد امنيت ملي» شان و چه به دليل منافع اقتصادي تن به سياستي دادند كه بايد به آن سياسيت عوض كردن جاي جلاد و قرباني نام نهاد.
مماشات دولتهاي غربي طي نزديك به پانزده سال با رژيم حاكم بر ايران ، منشاء سلسله اي از توطئه ها عليه مبارزان استقلال و آزادي ايران شده است. به باورمن چارچوب و جوهر مواضع دولتهای غربی در مشارکت با توطئه علیه مقاومت سازمان یافته، مبتنی بود بر:
الف: اعمال سیاست فریب و نیرنگ،
ب: ترسیم بازار سود آور و پر منفعت ایران براي به طمع آنداختن کمپانیها و بانکهای غربی.
بازار ایران یکی از بزرگترین بازارها در خاورمیانه است چون جمعيت ايران به 77 میلیون می رسد.
به تعبیری الیگارشی دینی با اتکا به موقعیت استثنایی ژئوپلیتیک و منابع عظیم انرژی در ایران، و تبدیل آن به حربه ای در جهت پیشبرد مقاصد شوم خود، دولتهای غربی را اغوا ميكرد تا اپوزیسیون و تهدید اصلی خود را خنثی نمایدگرچه کابوس و وحشت از سرنگونی توسط مقاومت عادلانه مردم ایران، به مثابه دغدغه اصلی اش، خود بهترین بینه قدرت و اعتلای رهروان راه رهایی مردم ستمگسیده از یوغ استبداد دینی می باشد.
در ادامه بحث به نقش بخش خصوصی در سطح سرمایه داری جهان در بسط توطئه ميپردازيم. همینطوركه ذکر گردید ،مداخله جویی های غولهای سرمایه داری، در راستای حفظ منافعشان، علیه اپوزیسیون اصلی موجب شگفتی هر ناظر بی طرفی میگردد. اما شگفت تر بقاي مقاومت سازمان يافته مردم ايران است كه تا كنون توانسته از پس همة توطئه ها برآيد. طي پانزده سال اخير ميزان مداخله جويي ها و توطئه ها به حدي بوده است كه بی مبالغه مي توان گفت به صورت قانونمند هر نيروي سياسي ديگر بايد از ميدان به در مي رفت و از جغرافیای سیاسی جهان محو مي شد. اما جا دارد باز هم تأكيد كنيم كه این جنبش با تمامی توطئه هائي که آنرا محاصره کرده بود، توانست با هزینه اي سنگین پرچم شرف و آزادیخواهی را در محیطي طوفانزا به اهتزاز در آورده و در دستان خود نگه دارد.* بر این اساس، در این مقاله سعي میگردد تا توطئه مشترك رژيم ولايت فقيه را با كمپانيهاي غربي در راستای بسط توطئه و پرونده سازی علیه مقاومت ایران نشان دهد.
نقشه مسیررژيم حاكم برايران عبارت است از صرف هزینه هنگفت درفعال نمودن لابی خود در طیف کارتلها و تراستهای نفتی و بانکی، و صاحبان صنایع سنگین که همواره در پی سرمایه گزاری در بخش انرژی و صنایع از طریق نظام بانکی هستند. ملاهاي حاكم با جلب حمایت برخی از این سود جویان کلان سرمایه و بکارگیری نفوذ این طیف قدرتمند در محافل دولتی و بین المللی، می کوشد تا عرصه بر مقاومت در خارج از کشور تنگ و تنگتر شود. وبا اين هدف وبا نشان دادن در باغ سبز و شانس سرمایه گذاری در ایران، از فدراسیون ملی تجارت آمریکا (که 500 کمپانی آمریکایی را نمایندگی می کند)، تا کارتلهای نفتی و تراستهای مالی در اروپا و آمریکا را آلوده اهداف شوم خود می کند. نتيجه تلاشها وتوطئه هاي رژيم ، مذاکرات محرمانه بین نمایندگان رژیم و دولت آمریکا از سال 1997 است که موجب شد که نام مقاومت ايران در دوران ریاست جمهوری کلینتون در لیست سیاه قرار گیرد. دراين دوران روابط با ایران وارد فاز جدیدی شد وراه برایترغیب کمپانی ها و تراستهای عظیم مالی در برداشتن تحریم های اقتصادی و باز کردن راههای کسب بازرگانی با رژیم هموارگرديد. مجله دانش نفت در مقاله ای به تاریخ 16 شهریور1392، می نویسد: حسن روحاني رئيس‌جمهور ايران، بيژن زنگنه وزير نفت پيشين ايران در سال‌های 1997 تا 2005 را به اين سمت منصوب كرده است؛ سال‌هايی كه دوران طـلايـی سـرمـايـه‌گـذاری در صنعـت نفـت ايـران به شمار مـی‌رود. در آن زمـان، زنگنـه قـراردادهـايـی بـا بسيـاری از شركت‌های بزرگ نفتی امضا و ميلياردها دلار سرمايه وارد ايران كرد. (1)
معظمی سرپرست معاونت امور بين الملل وزارت نفت هم درباره دعوت از غول های نفتی دنيا چنین اظهار می دارد که: صنعت نفت به سمت باز گشایی فصل نوینی در صحنه بین المللی قدم بر می دارد. و باید به شرکت هایی که در گذشته با ما همکاری داشتند، خوش آمد بگوییم و از شركت های صاحب نام در صحنه بين الملل برای مذاكره و سرمايه گذاری در صنعت نفت ايران با حفظ منافع دو طرف دعوت می كنيم. هرچند معظمی هرگونه گفت و گو با 6 شركت بزرگ نفتی شامل شل انگلستان، توتال فرانسه، رپسول اسپانيا، اينپكس ژاپن، او ام وی اتريش و استات اويل نروژ را برای بازديد و مشاركت در توسعه پروژه‌های صنعت نفت در دولت جديد رد كرد اما در عين حال تاكيد كرد كه ايران از شركت های بزرگ و معتبر بين المللی برای حضور در صنعت نفت به طور عام دعوت می كند.(2)
البته توجه غرب به منابع تأمین انرژی در منطقه خلیج فارس، همین طور طمعِ تراستهای بانکی به دلیل انباشت حجم عظیم مالی، که منتج از درآمد نفت و گاز است، باعث تداخل منافع با دولتهای منطقه شده است ورژیم با سوء استفاده از این موقعيت همواره به دولتهای ذینفع فشار آورده تا از مواضع سیاسی خود در قبال رژیم عقب نشینی کنند و انعطاف بیشتری نشان دهند. علوه بر اين سعي ميكند با توسّل به لابیهای با نفوذ، چه در کنگره آمریکا و چه در احزاب اروپایی، تأثیر بيشتري روي سياست دول غربي بگذارد.
در واقع نیاز رژیم به بانکهای غربی ازيك طرف و سود کلانی که نظام بانکی در غرب از ایران عایدش می شود ازطرف ديگر ، موجب شده تا منافع آنها به هم گره بخورد. بالطّبع بهای این اتّحاد ناهمگون از کیسه ملت ایران و مقاومت سازمان یافته آن بایستی پرداخت شود. اين اتحاد شوم، علیه عالی ترین مصالح ملی ایران و مقاومت سازمان یافته آن وارد عمل شده و با به خدمت گرفتن لابی هائي نظير (نایاک) درآمريكا، و با سرمایه مشترک برخی تراستهای مالی در غرب و کمپانیهای نفتی، از هیچ نیرنگ و دسیسه یی فروگذار نميكنند. استفاده از اهرم فوق به منظور تحقّق اراده سیاسی که دیپلماسی پولی نامیده می شود، طی این ایام مددکار رژیم بوده است. سيستم مالي غرب نقل و انتقال ارزِ ناشی از فروش و صادرات منابع و ذخائر انرژی ایران سهم مهمي داشته است.
با نگاهی به اسامي بانكهائي كه درگير معامله با ايران هستند ، می توان فهمید که سیستم بانکی و مالی جهان تا چه حدّ در خدمت منافع آخوندها بوده اند. «اکونومیک تایمز» ۲۸ شهریور ۱۳۹۱ نوشت: بانک انگلیسی «استاندارد چارترد»، با ایران در یک دهه گذشته همکاری داشته است، ناچار به پرداخت ۳۴۰ میلیون دلار برای حل و فصل این دعوی شد. بانک «استاندارد چارتر» ـ که ماهنامه «فارین پالیسی» ۲۱ مرداد ۱۳۹۱، از آن به عنوان «جواهر سلطنتی» انگلستان یاد کرده است، یکی از بزرگترین بانکهای انگلیس می ‌باشد که شعبات زیادی در کشورهای گوناگون داشته و به تازگی روابط خود را با بانکهای خاورمیانه، آسیای شرقی و آفریقایی گسترش داده است. ناظران بانکی آمریکا ادّعا می‌کنند که مدیریت این بانکِ ۱۵۰ ساله از شعبه نیویورک خود به عنوان عامل انجام معاملات ممنوعه با ایران استفاده کرده است. در راستای این اتّهامات، از بانک «استاندارد چارتر» درخواست شده است تا درباره معاملات خود با ایران توضیح دهد.
     «استاندارد چارتر» از روش بسیار ساده‌ یی به نام «پوشش» برای دورزدن تحریمها استفاده کرده است. بانک انگلیسی از این روش برای مخفی کردن اطلاعات محرمانۀ معاملات ایران استفاده کرده، اعتراف می‌کند که روش «پوشش معاملات» تنها یکی از صدها روشی است که در شرکتهای غربی و شرکای ایرانی آنها برای دورزدن تحریمها استفاده می‌ شود. دفتر ناظر امور مالی حسابهای بانکی نیویورک (DFS)، بانک انگلیسی «STANDARD CHARTERED» را متّهم به پولشویی برای مقامات ایرانی کرده است. به گزارش گروه بین الملل شبکه پایداری، مقامات آمریکایی، این بانک را متّهم کرده اند که ۲۵۰ میلیارد دلار را  برای مقامات ایرانی جا به جا کرده و از این طریق به ایرانیها کمک کرده است تا به نوعی تحریمها را دور بزنند. این دفتر امور مالی اشاره می کند که این بانک بیش از ۲۵۰ میلیارد دلار قاچاق کرده و از این طریق سیستم مالی این کشور را برای تروریستها هجوم پذیر کرده است. بنا به یافته های DFS (دفتر نظارت امور مالی نیویورک)، شعبه نیویورک این بانک در سالهای ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۷ نزدیک به ۶۰ هزار معامله دلاری متعدّد با مشتریان ایرانی داشته و در حین آن شناسه های کلیدی مربوط به تحریم افراد و نهادها را از روی انتقالات حذف کرده است. البته بانک «استاندارد چارتر» تنها مؤسّسه غربی نیستکه تحریمها را نادیده گرفته و به روابط تجاری خود با ایران ادامه داده است. بنا به این گزارش، مؤسّساتی مانند «بانک بارکلیز»، «کِرِدیت ایشو»، «الیودز بانک» و «ای.بی.ان آرمو»، طی دو سال گذشته با ایران روابط تجاری داشته ‌اند.  روزنامه تایمز لندن، به تاریخ ۱۷ اکتبر ۲۰۱۰، و اسناد انتشار یافته دادستانی آمریکا جزئیات همکاری دو «بانک لویدز» و «بارکلیز» بریتانیا با ایران را فاش می کند. این روزنامه چاپ لندن می نویسد: لویدز به بانکهای ایرانی یادداده بود پرداختها را به گونه یی تنظیم کنند که اثری از نام ایران برجا نماند. یک کارمند لویدز به روزنامه تایمز گفت این عملیات به دلیل محرمانه بودن تلفنی انجام می شد. این روزنامه در مورد نحوه تخلّف «بارکلیز» نیز می نویسد که این بانک مشخّصات حواله های ایران را حذف می کرد و بعد پول طرف ایرانی را برای بانکها و شرکتهای بی خبر آمریکایی می فرستاد. امّا با توجه به این که گردش مالی اکثر بانکهای اروپاییِ جریمه شده، سالانهّ صدها میلیارد دلار است، پس چرا در مورد ایران دست به این ریسک زدند؟ جواب ساده اين است: سود كلان اين معاملات براي بانكهاي غربي!.
از سوی دیگر، بانک هلندی «داچ بانک آی ان جی» پس از آن که مشخّص شد به نمایندگی از بانک ایرانی میلیارد ها دلار پول را از طریق سیستم مالی آمریکا انتقال داده، موافقت کرد که ۶۱۹ میلیون دلار جریمه پرداخت کند. در این گزارش آمده است که همچنان تعداد زیادی از بانکهای اروپایی هستند که باید به دلیل استفاده از شُعَب خود در آمریکا برای مخفی کردن پول نفت ایران و عبور آن از مسیر مبادلات دلاری به قانونگذاران آمریکایی خسارت پرداخت کنند.
  بانکهای «اچ اس بی سی بی اس ای» در انگلیس، «کامرز بانک» و «دویچه رویال بانک» اآلمان، «یونی کردیت» اسکاتلند و«اینتسا سائوپائولو» در ایتالیا از جمله مؤسّساتی هستند که به دلیل همکاری بانکی با ایران هم اکنون در فهرست پرداخت جرائم هستند. «دویچه بانک» آلمان،‌ پارسال با ایران حدود دو میلیارد و ۸۰۰ میلیون دلار داد وستد پولی داشته است.همینطور«کومرتس بانک»، دومين بانک بزرگ آلمان، با مقامهای آمريکايی بر سر پرداخت يک ميليارد دلار جريمه برای نقض تحريمهای رژيم ايران وسودان به توافق رسيد. تایمز مالی 20 آذر1393، گزارش می دهد که این بانک از طرف قوه قضائیه در آمریکا به مشارکت در برنامه هسته ای رژیم ايران و انجام معاملات برای شرکت کشیرانی جمهوری اسلامی ایران متهم گرديد.
سایر بانکها نیز همچنان به این گونه معاملات بانکی با جمهوری اسلامی ایران ادامه می دهند که از آن جمله اند: «بی ان پی پاری با» از فرانسه، «بانکو استاندر» از اسپانیا، گروه «آی ان جی» از هلند و «اچ اس بی سی» از بریتانیا. روزنامه آمریکایی «وال استریت ژورنال» می نویسد که ارقام دقیق حجم داد و ستدها برای آگاهی عمومی منتشر نشده اند ولی مطالعه مدارک رسمی که گزارشگر روزنامه مشاهده کرده، از معاملات چندین میلیارد یورویی در مدت زمانی طولانی با ایران حکایت می کنند. «وال استریت ژورنال» پس از یادآوری قانون مربوط به تحریمهای بانکی ایران، که از سال ۲۰۱۰ میلادی از جانب ایالات متحده اعمال شده،‌فهرستی از بانکهای بزرگ اروپایی را که از سوی دولت آمریکا به پرداخت جریمه های کلان محکوم شده اند، چاپ کرده و از جمله به جریمه ۳۴۰ میلیون دلاری «استاندارد چارترد» و ۷۰۰ میلیون دلاری بانک «اچ اس بی سی» که هر دو بریتانیایی هستند، اشاره کرده است.    
بحث در باره نقش بانکها در نظام سرمایه داری در غرب در جهت تقویت پایه های بنیه اقتصادی رژیم طی سالهای اخیربسيار مفصّل است. ولی در یک جمعبندی كوتاه مي توان گفت که طی بیش از سی سال هیاهوی رژیم علیه شیطان بزرگ و مواضع ضد آمریکایی، واقعیت مناسبات رژيم با غرب چيزدیگری است. در طول این ایام، استبداد دینی با توسّل به یکی از نهادهاي نظام سرمایه داری در آمریکا و اروپا، که همانا بانکها باشند، توانسته در پهنه سیاست داخلی به دلیل درآمد ناشي ازغارت منابع نفتي، مردم ایران را، وحشیانه، سرکوب کرده و در کنار آن نیز با دست یافتن به سلاحهای پیشرفته و کشتار جمعی بنیه نظامی خود را تقویت کند. ممکن است این سوال مطرح شود که رابطه رژيم با نظام بانکی جهان چه ربطی به مقاومت سازمان یافته دارد؟ تأمل و موشکافی در این مقوله چندان پیچیده نیست. بنیادهای مالی و بانکی غرب خواهان حذف تحریم ها و گسترش رابطه با ملاها می باشند. لابی رژیم به این مراکز سرمایه داري فهمانده اند که وجود تحریم ها ناشی از افشاگريهای مقاومت سازمان یافته از سایتهای مخفی هسته ای رژیم است. بنیاد های فکری و لابی های نزدیک به رژیم كه تمامأ از نظام بانکی غرب و کارتل های نفتی تغذیه می کنند. كاملا متوجه ميشوند كه اين افشاگريها منافع کلان آنها را به خطر انداخته است كه بخشي ازان پرداخت جریمه های سنگین نیز ناشی از تحریم های بین المللی است.
اما جالب آنکه در ورای تمام دسیسه های ارتجاع و استعمار، اکنون شاهدیم که وضعیت نابسامان اقتصادی و مالی رژیم بدنبال تحریم های بین المللی به نقطه انفجاری رسیده است.
با عنایت به کاهش بهای نفت در بازار جهانی، روزنامه جوان از درون نظام می نویسد:
«وضعیت کشوری که بیش از 80 درصد اقتصادش چه به صورت مستقیم و چه به شکل غیر مستقیم درگیر نفت است، چندان قابل پیش بینی نیست. نفت ایران در تحریم به سر می برد و دیگر خبری از تولید حداکثری نیست، سهم کشور در بازارهای جهانی نفت به کشورهای دیگر رسیده است. قیمت نفت دستکاری شده است. آمریکا و اعراب به دنبال حذف ایران از جهان نفت هستند، از بین تولید کنندگان و مصرف کنندگان فقط تولید کنندگان متضرر شده اند، کشور در چند جهت تحریم شده و تنش های منطقه ای به اوج خود رسیده است. متحدان امروزی همان متحدهای آن دوران نیستند و مصلحت اندیشی برای کسب منافع بیشتر «سایز» زمین بازی را مشخص می کند.» (3)از طرفی بر اساس گزارش منتشر شده موسسه بین‌المللی سرمایه‌گذاری، جمهوری اسلامی با کاهش تولید ناخالص داخلی و نیز کم شدن قیمت نفت، وضعیت نامناسبی پیدا کرده است. گاربیس ایرادیان، نایب رئیس موسسه‌ای که گزارش اخیر را تهیه کرده می‌گوید که اگر روند تحریم‌ها به همین ترتیب ادامه یابد، ایران به زانو در خواهد آمد.(4)
6- بنیادهای فکری در آمریکا و اروپا، با کمک عناصر وابسته به رژیم در این مراکز و با صرف هزینه های سنگین ، تلاش دارند تا با ارائه گزارشهاي مغرضانه ، چهره مقاومت را در طیف کارشناسی آلوده کنند و از طرفی نیز تصویری دروغين از با ثباتی و اقتدار نظام ارائه دهند. چرا که بنیاد های فکری در غرب بخصوص در آمریکا نقش تاثیر گذاری بر سیاستگذاران روابط خارجی دارند. این جریانات سیاسی که قویأ از طرف بخش خصوصی که در بالا اشاره گردید به لحاظ مادی تغذیه می شوند به گروه های فشار نیز معروفند. این گروه ها که به هر حال از صاحبان منافع تشکیل یافته و خود یک نیروست، وقتی به مسئله اي مثل (بازار ایران)، توجهشان جلب شود كه با منفعت آنها رابطه مستقيم دارد، تصمیمات موثری اتخاذ می کنند که سازمانهای رسمی و دولتی به آن شکل قانونی می دهند.در این چارچوب می توان از بنیاد های فکری چون: شورای روابط خارجی در نیويورک و چهرهای چون ولی رضا نصر (5)، بنیاد رند کورپرشن (6)، انستیتو بروکینز(7)، انستیتو وودرو ویلسون و چهره شناخته شده آن خانم هاله اسفندیاری (8)، کارنگی اندورمنت و فردی چون کریم سجاد پور (9) و در انگلیس انستیتو سلطنتی آموزش روابط بین الملل و فردی چون ریچارد دالتون سفیر سابق انگلیس در ایران (چتم هاوس) (10) میدل ایست اسوسی ایشن و انستیتو فارین پالیسی سنتر(11) و عنصری چون روزبه پیروز ( سرمایه دار و لابیست رژیم، نزدیک به حزب کارگر بخصوص فردی چون جک استرو در زمان نخست وزیری تونی بلر)، فوروم ایران و اروپا به ریاست اسفندیار باتمانقلیج، در فرانسه انستیتو روابط بین الملل(12) و غیره نام برد. از جمله گروهای فشار بر دولت آمریکا، می توان از گروه ایران پروجکت که وابسته به بنیاد راکفلر است نام برد. این گروه که از مقام های سابق دولتی، سفیران پیشین آمریکا و فرماندهان ارتش این کشور تشکیل شده در بیانیه اخیرش( به تاریخ 26 نوامبر 2014 )، از ادامه گفتگوهای هسته ای با رژیم پشتیبانی کرده و تصویب تحریم های بیشتر در کنگره را موجب فروپاشی گفتگوها می دانند. از جمله چهره های شناخته شده در این تشکل می توان نام افرادی چون: زبگینو برژنسکی (مشاور امنیت ملی در دوران کارتر- مشاور کمپانی نفتی آماکو و مشاور اطاق بازرگانی جمهوری آذربائیجان)، نیکلاس برنز (معاون سابق وزارت خارجه و از چهره های مذاکره کننده با رژیم)، رایان کراکر( سفیر سابق آمریکا در سوریه و عراق)، لی همیلتون، ریچارد مورفی (میر کل سابق وزارت خارجه و از حامیان مماشات با رژیم)، گری سیک ( از مشاوران سابق وزارت خارجه، و از فعالین لابی رژیم)، برنت اسکو کرافت (مشاور امنیت ملی رئیس جمهور آمریکا در زمان جرج بوش پدر، از سهام داران کمپانی نفتی پنزول)، ریچارد مک کورمک(معاون سابق وزیر خارجه آمریکا و قائم مقام بانک مری لینچ وابسته به راکفلر)، جیمز دابینز( دیپلمات سابق و از روسای بنیاد فکری رند)، و زنرال زینی (فرمانده سابق نیروهای آمریکا در خلیج فارس) و حمید بیگلری قائم مقام سیتی کروپ، نام برد. فصل مشترک تمامی اعضای این گروه فشار پایبندی در حمایت از توسعه رابطه با فاشیسم مذهبی در ایران است، و برخی از این چهره ها نیز در مذاکرات محرمانه با رژیم نقش جدی داشته اند.
بطور مثال، در ادامه استراتژی تخریب چهره مقاومت، بخش خاورمیانه (دیدبان حقوق بشر در آمریکا) با ارائه مدارک و شهود جعلی، به ناگاه گزارشی کاملا مغرضانه، آنهم در زمانی که دولت آمریکا می بایستی گزارش سالیانه در خصوص لیست تروریستی بیرون بدهد، منتشر می نماید. در واقع با وارونه کردن نقش جلاد و قربانی افکار عمومی جهان را به گمراهي مي كشد انهم در رابطه با رژيمي كه از زمستان سال 1982 توسط کمسیون حقوق بشر ملل متحد تا به امروز همه ساله به خاطر نقض ابتداعی ترین حقوق شهروندان ایرانی محکوم شده است(13)این نظریه وجود دارد که ارتجاع و استعمار یک وجه مشترک دارند و آن این است که هردو به اکثریت جاهل و اقلیت خائن نیاز دارند تا سیاستهای خودشان را پیش ببرند. اگر در خصوص اولی زیاد توفیق نداشتند، ولی در مورد دومی با اقبال روبرو بودند. طی سه دهه حاکمیت آخوندها اين خائنين، در راستای حفظ نظام ، خباثت زيادي علیه جنبش آزادی ستان مردم دردمند ایران كردند، و در این مسیر صدماتی نیز به جنبش تحمیل نمودند. رژیم با سوء استفاده از مراکز آکادمیک و با خرج زیاد و بکار گماردن اين عناصر خيانت كار تلاش زيادي براي پرونده سازی و آلوده کردن چهره مقاومت و تخريب چهره رهبری آن، به خرج داد.37به اصطلاح کارشناس ايراني و خارجي که سالهاست در خدمت رژيم ايران هستند و در خارج برايش لابی گری ميكنند، به فرمان رژيم، نامه فضاحت باري به اوباما نوشته و متقاضي تمدید نام شورای ملی مقاومت و سازمان مجاهدین خلق ایران درلیست تروریستی دولت آمریکا شدند. این نامه پر فضاحت ننگی است بر پیشانی این افراد خائن به آرمان رهایی ملت ایران.(14)
7- لا بيهاي رژيم با صرف هزینه هنگفتی به درج مقالات در روزنامه های آمریکا و اروپا علیه مقاومت سازمان یافته مي پردازند. از سوی دیگر شبکه سی ان ان و چهره هایی چون خا نم امانپور و فرید زکریا، رادیو فردا وابسته به وزارت خارجه آمریکا، صدا و سیمای فارسی زبان آمریکا، بخش فارسی بی بی سی و رادیو فارسی زبان فرانسه نیز در کر هماهنگ مددکار رژیم و حامیان سیاست سازش با آخوندها، در دو دهه اخیر بوده اند. بخصوص بخش فارسی بی بی سی که به نوعی صدای رسای ارتجاع-استعمار علیه مقاومت سازمان یافته است. این رسانه با سی سال مجیز گویی دربار ولایت فقیه، کارنامه پررنگی از یاوه سرایی و پرونده سازی علیه شورا و مجاهدین خلق را برای ثبت در تاریخ مبارزات رهايي بخش ملت ایران به همراه دارد.
8- بلاخره دركمال تإسف شاهديم كه درچارچوب سياست مماشات غرب با رژيم، افرادي چون باتلر نماینده ویژه آمریکا در عراق، کوبلرنماینده ویژه سازمان ملل درعراق از جمله عناصری ميشوند كه در توطته عليه مقاومت ايران با رژيم جنايتكار حاكم برايران همكاري ميكنند. اين همكاري به عنوان يك لکه ننگ در تاريخچه روابط غرب وسازمان ملل با مردم ايران ثبت شده است.
نتیجه آنکه طی سی سال اخیر به ویژه پانزده سال گذشته، رژیم با فریب جامعه جهانی و توسل به امدادهای غیبی استعمار و سودجویان فرصت طلب، تلاش كرده آزادی خواهی و استقلال طلبی را به بند بکشد. و جنبشی که به تنهایی شعله های امید ملتی مظلوم و ستم کشیده را فروزان نگه داشته است خاموش كند چرا كه، بودن این رژیم چپاولگر و مستبد دینی در میهن تحت اشغال آخوندها در گرو نبودن این مقاومت است. پس تا این رژیم هست، توطئه و دسیسه و ترورعلیه جدی ترین و مهمترین تحدید خود، نیز ادامه دارد. قلب مسئله نیز در همین است. به همین سیاق است که در کانون تمام دلنگرانی ها و معضلات داخلی و خارجی حاکمیت خامنه ای، شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن سازمان مجاهدین خلق ایران قرار دارد. پارادوکس دکترین ولایت فقیه در مصاف با جنبش سازمان یافته در این است که از یک سو خود را ام القرای جهان اسلام می داند، و معتقد است که آوازه قدرت آن در سراسر منطقه خاورمیانه بزرگ طنین افکنده است، و همواره مدعی است که این مقاومت در قلب مردم ایران جائي ندارد، و گروهکی بیش نیست، از سوی دیگر درتوطئه علیه مقاومت، و نسبت دادن آگاهانه اعمال، عیب‌ها و امیال ناپسند خود به اپوزیسیون واقعی، مدت پانزده سال به هرترفندی متوسل می گردد تا با فریب دولتهای غربی تلاش نماید تا مقاومت عادلانه و سازمان یافته را نابود کند. بايد ازاين رژيم پرسيد این همه توطئه و دسیسه چینی از برای چیست؟
واقعیت اما به کام رژیم تلخ است. شورای ملی مقاومت و نیروی محوری آن، سازمان مجاهدین خلق ایران، بیش از سه دهه است به کارزاربا ایلغار آخوندی برخاسته و پرچم شرف و مردم سالاری را برافراشته و البته در این مسیر پر رنج و پر تلاطم ولی پر افتخار فدیه های سنگینی را نیز پرداخته است. خاصه قهرمانان مستقر در زندان لیبرتی که بدلیل حضور غرور انگیز و شکوه مند آنها در جوار خاک میهن رعشه بر اندام دشمنان آزادی و استقلال ایران انداخته است.ایستادگی و استواری این دلاوران شعله امید به آزادی را دردل تمامی آحاد ملت زنده نگه داشته است. به نحوی که موجب تحسین جهانیان شده است.
(ادامه دارد)

پاورقی:

* رجوع کنید به بخش دوم در آرشیو همبستگی ملی

(1)-دانش نفت ، « ماموریت سخت زنگنه و یارانش»، به قلم دکتر مسعود فقیه،شنبه 16 شهریور 1392.
(2)- همان منبع
(3)- اطلاعات بین الملل، 13 آذر 1393
(4)- ۱۶/آذر/۱۳۹۳،مهمان خودنویس،
https://khodnevis.org/article/62296
Council on Foreign Relations- (5)
RAND Corporations - (6)
Brookings Institution - (7)
Woodrow Wilson - (8)
Carnegie Endowment for International Peace - (9)
(Royal Institute of International Affairs)-Chatham House - (10)
The Foreign policy centre- (11)
Institut Français des Relations Internationales (Ifri) - (12)
(13)- برای اطلاع بیشتر در خصوص دیدبان حقوق بشر و فعالیتهای رژیم در خصوص وارونه جلوه دادن نقض حقوق بشر، رجوع کنید به کتاب«دکترین امنیت ملی» فصل هفتم، و اما هدیه دیدبان به جای کیک وکلت، تالیف منشور وارسته، انتشارات رهیار 1387، و « اشک تمساح برای حقوق بشر»، انتشارات ایران کتاب، مهر ماه 1376.
(14)-رسانه ها از این 37 نفر به عنوان «کارشناسان مسایل ایران، روشنفکر، فعال حقوق بشر و استاد دانشگاه ایرانی و آمریکایی» نام برده اند که با امضای بیاینه مشترکی خواستار باقی ماندن نام سازمان مجاهدین خلق در لیست سازمان ها و گروه های تروریستی شده اند.
( فاطمه حقیقت جو، علی انصاری، رضا اصلان، شائول بخاش، مهرزاد بروجردی، جان کول، جیمز دوبینز، فریده فرهی، دخی فصیحیان، هادی قائمی، اروند آبراهامیان، کوان هریس، نادر هاشمی، رامین جهانبگلو، محسن کدیور، مهران کامروا، استفان کینزر، جان لیمبرت، اسکات لوکاس، فیروزه محمودی، رضا مرعشی، آزاده معاونی، رسول نفیسی، سحر نمازیخواه، تریتا پارسی، پل پیلار، نسرین رحیمیه، ر.ک.رمضانی، جیسون رضائیان، احمد صدری، محمود صدری، محمد سهیمی، الهه شریف پورهیکس، ساسان شعاع منش، گری سیک و جان تیمرمن وواینه وایت )، امضاء کنندگان بیانیه مذکور هستند.