۱۳۹۳ مرداد ۴, شنبه

ر یـشه در نـور


* ر یـشه در نـور *
موجم ، که به لـب سرود توفا ن دارم
رود م ، چو به سر هوا ی طغیا ن دارم
من شعشع تیغ آ ذرخشم ، نورم
صد ریشه در ا بـر نو بهـا را ن دارم
* عـروس گل *
ا بـر م که به لـب سرود بارا ن دارم
بر پهـنـه دشت تشنه لـب می با رم
من خوان دمن به سبزه می آ را یـم
بـر خان چمن عـروس گل می آ ر م
خوان = سفره
خان = سالار = بزرگ قبیله
خان چمن = کنایه از بلبل
میراسماعیل جباری نژاد
م -اُدلی

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر